سیدمجید بنی فاطمه
عزا گرفته یوسف زهرا
یتیم شده سُلاله ی طاها
بمیره نوکرت شدی تنها
سرت سلامت آقا..
یه ابر خسته داره میباره
روزا دیگه مثه شبا تاره
از این عزا خدا عزا داره
سرت سلامت،آقا..
فدای شال ماتمت آقا
فدای اشک نم نمت آقا
بذار بمیرم از غمت آقا
سرت سلامت،آقا..
***
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
***
هوای آسمون شده بارون
از این مصیبت ِ چشا گریون
غریب بودن امام حسن هامون
آخه آقام غریب ِ،آقام غریب ِ
برای غربتش دلم خونه
غریبی شو کسی نمیدونه
حتی مزارش هم تو زندونه
آخه آقام غریب ِ،آقام غریب
* یا صاحب الزمان!سن و سالی نداشتی،یتیم شدی، بی بابا شدی میدونم،آزارت دادن،رها کردی سر به بیابان ها گذاشتی،میدونم، من بمیرم برا اون دختری که سن و سالی نداشت، هر جا می گفت:بابا! تا عاقبت می گفت: نزن دیگه بابامو صدا نمی زنم*
با زهر کینه از همه سیر شد
فداش بشم چه زود زمین گیر شد
جوون بود آقامون یهو پیر شد
براش بمیرم..
پیرن سیاه خدا نگهدارت
شال عزا خدا نگه دارت
امام رضا خدا نگه دارت
دلم گرفته..
اگه که گریه کردم این شبها
اجازه داده مادرت زهرا
حالا شبا کجا برم آقا
دلم گرفته...
*من تازه عادت کرده بودم،از فردا دلم میگیره*
غریبیِ تو ما رو عاشق کرد
برا تو مادرت هق هق کرد
سه ساله تو خراب ها دق کرد
برات بمیرم...
* قربون اون آقایی برم،امشب سر رو قبر بابا میذاره*
*****************************************
سیدمجید بنی فاطمه
زهر افتاده به جان جگرم، مهدی جان
*وقتی از بدن خون میره،اول اثری که میذاره روی دست ِ، قوت دست و پا رو میگیره*
زهر افتاده به جان جگرم، مهدی جان
لرزه افکنده ز پا تا به سرم مهدی جان
به لب خشک پدر جرعه ی آبی برسان
*جیگرم داره میسوزه بابا*
که من از سوز عطش شعله ورم مهدی جان
قبل از آنی که به دل زهر اثر بگذارد
کشته از صحنه ی دیوار و درم مهدی جان
لحظه ای نیست عزیزم که تداعی نشود
وقعه ی کرب و بلا در نظرم مهدی جان
قدح آب روان تا به لبم شد نزدیک
عطش اهل حرم زد شررم مهدی جان
بشکند دستی که با بغض علی سیلی زد
به رخ عمه ی نیکو سیرم مهدی جان
*دستش داره میلرزه،غلامش رو صدا زد،فرمود:برو تو حجره به عزیز دلم بگو بیاد، میگه وارد حجره شدم دیدم آقازاده ای صورت به سجده گذاشته،انگشت سبابه رو بالا آورده داره دعا میکنه برا بابا،گفتم:آقازاده باباتون صداتون میکنه،همچین که صورت برداشت،صورت مثل قرص ماه، مؤدب اومد. امام عسکری فرمود:مهدی جان! پسرم میخوام تو به من آب بدی،آب رو گرفت جلوی لبای تشنه و خونی بابا،بابای مظلومم،بابای غریبم."همین جا سؤالی میکنیم" یا صاحب الزمان! سن و سالی نداشتی میدونم،بابات جوون بود میدونم،اما تلاش کردی گفتی بابام تشنه از دنیا نره. من بمیرم برا اون آقایی که تشنه افتاد توی گودال*
همه از خیمه ها بیرون دویدن
ولی سالار زینب را ندیدن
*یکی میگه ذوالجناح آقام رو چه کردی؟یکی میگه:ذوالجناح! مولام رو چه کردی؟ یکی میگه: ذوالجناح داداشم رو چه کردی؟ یه وقت دیدن یه دختر همه زنهارو کنار زد،همچین که اومد کنار ذوالجناح،گفتن سکینه میخواد چه کنه؟ دستش رو بالا آورد،انداخت گردن ذوالجناح،اسب بابام!،میدونم بابام رو کشتن،اما ازت یه سئوال دارم،وقتی بابام میرفت میدون،لباش تشنه بود،بگو ببینم آیا به بابام آب دادن یا نه؟."بگم جیگرت بسوزه،من از زبون ذوالجناح میگم:"*
هر چه می گفت که من تشنه لبم سنگ زدن
ناله اش در دل کوفی اثر داشت نداشت
**********************************
سید مهدی میرداماد
ای گِرد کاروان تو را حُسن مشتری
بر خسروان گدای تو را نیز برتری
کنیه: «ابامحمّد» نام خوشت: «حسن»
«ابنالرضا»، ولیِّ خدا، شهره: «عسکری»
*از امام جواد به بعد همه رو میگن:ابن الرضا، هم امام هادی رو میگن:ابن الرضا و هم به امام عسکری*
خاک حریم قدس تو را فیض عیسوی
عبد دَر ِ تو را روشِ بندهپروری
یک آسمان ستاره زمینبوس آستان
صدها هزار مشتریات گشته مشتری
*چشم دل میخواد ببینی ملائکه آسمان دارن دور ضریحش می گردن،آسمانی ها،ماه و ستاره و خورشید زائر حرمشن*
پایت در آسمان، حرمت «سرّ من را»
از «سرّ من رآ»ت بر افلاک رهبری
*کی هستی آفا!؟*
نامآوران برند به تجلیل از تو نام
پیغمبران کنند به مهرت پیمبری
با یک نسیم سامرهات میتوان گرفت
فیض مسیح از دم بیمار بستری
حاشا که هر حسن «حسن عسکری» شود
تو دیگر اَستی و دگرانند دیگری
باید پدر تو باشی و مهدی بوَد پسر
بر این گهر به جز تو کسی نیست گوهری
دردا که کشت معتمدِ سنگدل تو را
در هشتم ربیع نخست از ستمگری
*آقاجان!امشب شب یتیمی شماست،یا صاحب الزمان! این مردم هم اومدن برای شما گریه کنند،این مردم همونایی اند که دو ماه محرم و صفر قبل از هر روضه،قبل از هر گریه،اول گفتند:یا صاحب الزمان!. اول برای سلامتی شما دعا کردن،اول برای غصه های دل شما اشک ریختن،حالا به اعتقاد من اومدن این دو ماهه ی نوکریشون رو امشب شما مُهر بزنی،آقاجانم!مولا،مولا،اجازه بده بگم:آجرک الله یا بقیة الله
خیلی سخت گذشت امشب و فردا به امام زمان، یه جوری میخوام ناله بزنی،اگه الان سامرا بودی،کنار حرمش. ان شاءالله نابود بشن دشمنانش،این ضریح جدید برده بشه نصب بشه،ما بریم ببینیم یه ضریح شش گوشه دیگه هم هست، از این غربت بیرون بیاد این حرم*
*******************************
سید مهدی میرداماد
*روضه بخونم،معطلت نکنم،میگم:یا صاحب الزمان! شما لحظه های آخر سر بابات رو بغل کردی*
جا دارد ار برای تو گِریند روز و شب
جنّ و ملک، زمین و زمان، حوری و پری
*چرا گریه کنند؟ گریه داره فرزند خردسال جون دادن باباشو ببینه؛گریه داره. بگم:یا صاحب الزمان! سر بابا رو بغل کردی؟آری، سر بابا رو به سینه چسباندی."ببرمت یه جایی،نشون بده اهل ناله ای" اما دیگه سر بابات زخم نبود آقا،دیگه سر بابات خونی و خاکی نبود آقا"چی میخوام بگم؟کجا مگه رفتم؟"دیگه سربابات محاسنش خضاب به خون نبود"اگه ناله زدی میگم،ناله ی شب شهادتی میخوام"یا صاحب الزمان! سربابات رو بغل کردی،اما دیگه رگ هاش بریده نبود. قربون اون دختری که نیمه شب سر رو بغل کرد"بریم سراغ روضه ی این دختر، من مطمئنم امام زمانم میخواد برا عمه اش گریه کنه"
بابا! مگه نگفتی بر می گردم؟
بیا میخوام دورت بگردم
عمه رو خیلی خسته کردم
*یا صاحب الزمان!شما سر باباتون رو برداشتید،رو پا گذاشتید،اما سری که به بدن وصل بود،خود بابا کمک کرد لحظه ی آخر تو دامن شما،اما قربون دستای زخمی ِ این دختر برم، اون باباهایی که دختر دارن برن یه شب امتحان کنند، خودت رو کنار دخترت بزن به خواب، ببین بچه ات خودش میخواد سرت رو برداره،"اهل کنایه حرف من رو بگیرن" سر سنگین ِ، دختر سه ساله دستاش کوچیکه، نمیتونه تنهایی سر رو برداره، نمیدونم چه بلایی سر این سر آورده بودن، تنهایی سر رو بغل کرد،به سینه اش چسبوند،"فَوَضَعَت فمِها علی فمِه الشریف" لباش رو روی لبای باباش گذاشت،حسین.....ای تشنه لب،حسین....*
دو نگاهی که داشتم همه عُمر،تا قیامت نرفته از یادم
نگه اولی که دل بردی، نگه آخری که جان دادم
*******************************
میثم مطیعی
*سنی نداره امام حسن عسكری،28 سال داره، اینقدر آزار و اذیت دیده،اینقدر تحت نظارت و كنترل بوده،تاریخ هم خیلی كم به ما رسونده از این امام مظلوم،اینقدر جو اختناق و تقیه بوده،چیز ِ زیادی از زندگی ِ آقا به ما نرسیده،امشب به امام زمان تسلیت بگیم.*
باز هم می شود حسینیه
وسعت قلب درد پرورتان
سامرایی شدیم و می گوییم
تسلیت، تسلیت امام زمان
*شیعه ها مثل امشب وارد حرم میشن صدا می زنند،آجرك الله،یا صاحب الزمان.آقا جان ما در روایت داریم كه فرزند باید احترام دوست پدرش رو نگه بداره، وقتی یه بابایی از دنیا میره،دوستان اون آقا باید مورد احترام فرزندش باشند،آقاجان ما پدرشما رو دوست داریم،ما وقتی سامرا می ریم دلمون میشكنه*
تسلیت ای به درد ها مأنوس
تسلیت ای بَقیَّتُ الزَّهرا
بیت الاحزان سینه ات این بار
پُر شده از مصیبت بابا
این حسن ها چقدر مظلومند
این غریبی ز قبرشان حاکیست
این حسن ها عجیب مادری اند
از همین رو قبورشان خاکی است
دشمنان ِ خبیث این دو حسن
قلب شان را به زهر آغشتند
آتش افکنده اند در دلشان
هر دو را آه، خون جگر کشتند
یابن زهرا ببین ز سوزش زهر
پدرت مثل بید می لرزد
دم آخر درون کاسه ی آب
جان مولا! چه دید می لرزد
*آخه شیخ طوسی در كتاب ِ الغیبه نقل كرده، امام عسكری كاسه ی آب رو به دست گرفت،اینقدر زهر به بدن مباركش اثر كرده بود،وقتی كاسه رو بالا آورد،این كاسه به دندان های مباركش خورد،اگه اجازه بدید یه گریزی به كربلا بزنم،امام زمان آمد كاسه رو بدست گرفت به بابا با احترام آب داد لحظه های آخر، اما دلها بسوزه برای اون آقایی كه ، اون نامرد چوب خیزران برداشت،اینقدر بر لب و دندان ِ ....*
دم آخر درون کاسه ی آب
جان مولا! چه دید می لرزد
دید دور از حضور یک سقّا
در حرم حرف قحطی آب است
دید در قتلگاه، بین دو نهر
لب جدش حسین بی تاب است
پدرت، لحظه های آخر عمر
آب از دست پاکتان نوشید
دم آخر پسر نداشت حسین
تشنگی از گلوش می جوشید
*سر بابا رو به دامن گرفتی،دلها بسوزه برا زین العابدین،پرده ها رو كنار زد.*
روی جسمش نشست آن ناپاک
خنجرش را به گردنش که نشاند...
با یکی نه، دوازده ضربه
ناله ی مادری به گوش رسید
خواهری از فراز تل نالان
سمت گودی ِ قتلگاه دوید
*ای حسین......*
شاعر :امیر عظیمی
***********************************
میثم مطیعی
پَر ِشکسته به بالا نمیرسد هرگز
تلاش میکند امّا نمیرسد هرگز
کبوتری که هوایی نشد در این وادی
به آسمان تمنا نمیرسد هرگز
اگر اجازه نیاید که تا ابد مجنون
به سوی خانه لیلا نمیرسد هرگز
چنان مقام به عشاق میدهد الله
به فکر مردم دنیا نمیرسد هرگز
مقام سلطنت و پادشاهی ِ عالم
به پای رعیتی ما نمیرسد هرگز
و بی ولای تو و خانواده ات آقا
کسی به عالم معنا نمیرسد هرگز
بدون گوشه ی چشم تو شیعه در محشر
به خاکبوسی ِ زهرا نمیرسد هرگز
مسیح ِ آل محمد ، مسیح ِ زهرایی
به گَرد پای تو عیسی نمیرسد هرگز
پرم به شوق هوای تو وا شده آقا
کبوتر تو به سویت رها شده آقا
زمان مستی ما انتها ندارد که
مریض عشق تو بودن دوا ندارد که
بهشت من تویی آقا بهشت را چه کنم ؟
بهشت بی گل رویت صفا ندارد که
فدای بنده نوازی و مهربانی تو
سرای لطف تو شاه و گدا ندارد که
کجاست حاتم طاعی ببیند اینجا را
کسی شبیه تو دست عطا ندارد که
سرای توست پذیرای آرزومندان
کسی به قدر تو حاجت روا ندارد که
تویی که آینه ی حی ذوالمنن خواندند
عزیز قلب رضایی تُرا حسن خواندند
امام عسکری ، آقا ، امیر ، مولانا
دو دست خالی مارا بگیر مولانا
گدای نیمه شب ِ بین این گُذر هستم
بیا و بگیر دست از فقیر مولانا
نگاه روشن خود را ز ما دریغ مکن
منم به دام نگاهت اسیر مولانا
به نفس سرکش و طغیانگرم نگاهی کن
دعا نما که شوم سر به زیر مولانا
بگو به ما : وسط برکة السباع چه شد
که بوسه زد به قدوم تو شیر مولانا
*مرحوم كلینی در كافی روایت كرده:وقتی آقا رو خیلی اذیت می كردند،به امام خیلی سخت می گرفتند،مولای مارو بین درنده ها انداختن كه تحقیرش كنند،نمایشی بشه كیف كنند،درنده ها اومدند دورش رو گرفتند،شاید اونایی كه تماشا می كردند گفتند:دیگه كارش تمومه،دیدن درنده ها همه پوزه به خاك می مالند،شروع كرد امام حسن عسكری با امنیت خاطر نماز خواندن.*
بصیرتی بده آقا که راه کج نرویم
تویی تو آینه ی یا بصیر مولانا
به کوری ِ همه دشمنان ، خدای کریم
نوشته نام تو را از غدیر مولانا
تویی که چشمه ناب معارفی آقا
کمال سیر و سلوک ِ هر عارفی آقا
هر آنچه ناز فروشی تو مشتری هستم
میان صحن تو دنبال نوکری هستم
هزار مرتبه مدیون ربنای توام
اگر که شیعه ی مجنون ِ حیدری هستم
چه منتی به سر ِ من نهاده دست شما
كه سر سپرده ی فرمان رهبری هستم
به روز حشر کِشم نعره های مستانه
که من غلام غلامان عسکری هستم
مجیر آل رسولی مدد اباالمهدی
فروغ چشم بتولی مدد اباالمهدی
بیا دوباره کَرَم کن به این گدای خودت
پَرَم بده گُل زهرا تو در هوای خودت
خدا کند که شبی هم مِس وجود مرا
طلا کنی تو به اعجاز کیمیای ِ خودت
نشسته ام بنویسی مرا مسلمانت
که آشنا کنی ام باز با خدای خودت
خدا کند بگذاری تو دستهای مرا
به دستهای گُل ِ غایب از سرای خودت
چه میشود که زمان ظهور فرزندت
فدایی كنی تو مرا پای بچه های خودت
تمام حاجتم این است یوسف هادی
مرا خودت برسانی به سامرای خودت
گدای سامره هستم دو دست من خالی است
گدایی ِ سر کوی شما عجب حالی است
عطش میان حرم رود نیل می گردد
سِرشک دیده ی ما سلسبیل می گردد
کسی که زائر قبر غریبتان باشد
میان آتش غمها خلیل می گردد
*شیخ طوسی در تهذیب نقل كرده:ابوهاشم جعفری میگه:آقا به من فرمود: قَبْرى بسُرَّ مَنْ رَأى اَمانٌ لاَِهْلِ الْجانِبَیْنِ، قبر من ِ امام عسكری در سامرا برای دوست و دشمن مایه ی امان و امنیت ِ، سنی هایی همه كه اونجا زندگی می كنند،تحت پناه ِ و حفظ آقا هستند.*
به حلقه های ضریحی که نیست در حرمت
دل شکسته زائر دخیل می گردد
دوباره پای برهنه به جاده می آییم
به سوی صحن و سرایت پیاده می آییم
*******************************
مهدی میرداماد
از ما زمینیان به شما آسمان سلام
*امشب شب ِ شهادت ِ امام عسكری است، امشب یه جور دیگه ای باید ناله بزنی،اول از همه باید بگی آقا جان سرت سلامت، آقاجان آجرك الله، دو ماه برا جدت گریه كردیم و ناله زدیم و سینه زدیم و عرض ادب كردیم، اومدم بگم: آقای من قربون شال عزای به گردنت،آخه چقدر غم و غصه به دلت داری؟چقدر آقا جان اندوهگین و ناراحتی؟ نبینم آقامو توی غصه*
از ما زمینیان به شما آسمان سلام
مولای دلشکسته، امام زمان سلام
*خیالم راحت ِ هر عزایی رو گفتم آقام صاحب عزاست،با اعتقاد گفتم،اما مطمئنم امشب شما دم در ِ جلسه ایستادید*
این روزها هزار برابر شکسته ای
حالا کجای ِ روضه ی بابا نشسته ای
رخت سیاه ِداغ پدر کرده ای تنت
قربان ریشه های نخ شال گردنت
آماده می کنی کفن و تربت و لحد
مرد سیاهپوش، خدا صبرتان دهد
*خیلی از شهادت ِ امام حسن مجتبی 28 صفر نگذشته، اعتقاد من بر اینه هر دوی این امام حسن ها مادری هستند،اصلاً اسم امام حسن بیاد باید اسم مادرش بیاد،از شهادت امام مجتبی تا شهادت امام عسكری چند روز میگذره؟27صفر تا 9 ربیع،از شما سئوال میكنم،همه ی شما بزرگ شده ی پای منبرید،با ناله جواب من وبدید، از اون شهادت تا این شهادت چه به سر ِ مادر ِ ما اومده؟ یكی بگه مادر من حالش چه طوره؟ یكی بگه خبر از مادر سادات داره یا نه؟ یه نفر پاشه بره میدنه سراغ بگیره*
گویا دوباره بی کس و بی یار وخسته ای
این روزها کنار دو بستر نشسته ای
انگار غصه دار جراحات سینه ای
گاهی به سامرایی و گاهی مدینه ای
یکبار فکر زهر و دل ِ پر شراره ای
یکبار فکر واقعه گوشواره ای
با اینکه بر سر ِ پدر ِ دیده بسته ای
اما به یاد مادر پهلو شکسته ای
روضه شهادت امام حسن عسكری –سید مهدی میرداماد- قسمت پایانی:
اسم زهرا میاد باید دستت رو مشت كنی بزنی توی سینه ات، ترك ها می خوان مادرشون رو صدا بزنن میگن:آخ ننه،ننه،ننه، من یه جمله آذری تقدیم كنم به آقا امام زمان،میگن:یارالی ننه، معنی كنم،مادر ِ زخمی ِ من، مادر ِ پهلو شكسته ی مكن، آقا جان به شما معتمد زهر داد جگرتون رو پاره كرد،شما جوان بودید به شهادت رسیدید، باز 28 سال داشتید،اما مادر ِ ما 18 سال بیشتر نداشت، امام عسكری رو به زهر كشتند، تاریخ هم نوشته، اصلاً هر كی از دنیا بره باید دكتر علتش رو مشخص كنه امضا كنه تا جواز دفن بدن،دلیل شهادت امام عسكری معلومه،اما من از شما سئوال میكنم یه مادر ِ هجده ساله ی باردار؛ مادری كه بین در و دیوار افتاد رو زمین،دلیل شهادتش چیه؟ امام باقر دلیل شهادت رو خودش عنوان میكنه، فرمود سبب ِ شهادت مادر ما:الهی بشكند دست مغیره ... اینقدر نانجیب با ضربه ی غلاف بازوی ِ زهرا رو هدف گرفت، بگو :یازهرا...،سبب امام عسكری زهر بود،سبب مادر ما ضربه های غلاف بود،اما سبب شهادت جد ِ غریبش حسین، وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ،ای حسین.....
موضوعات مرتبط: امام عسگری(ع)