با عرض سلام و ادب خدمت دوستان عزیز


 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

امروزه یکی از مشکلات جامعه مذهبی ما کمبود مداحانی است که از همه ی جهات (کلام، رفتار، منش، پوشش، سبک، محتوا، ولایت و ... ) مورد تأیید اهل بیت علیهم السلام باشند .هدف از تاسیس این وبلاگ انتقال مطالب مفید در راستای فرمایشات مقام معظم رهبری به مداحان و علاقه مندان مکتب حسینی است .

این وب جایی برای تمامی دوستداران اهل بیت علیهم السلام است و در شب میلاد با سعادت حضرت ختمی مرتبت و امام صادق علیهما السلام و در کنار بارگاه شریف و ملکوتی امام رضا علیه السلام راه اندازی گردیده است . بر خود لازم می دانم از تمامی استادان بزرگوارم در ابتدای کار دعوت به همکاری نمایم .


یا امام رضا؛ خودتان فرمودید: هر کس در راه دین خدا قدمی بردارد برایش دعا می کنید . امیدوارم کار ما مشمول دعایتان بگردد . 

آقاجان؛

من ندانم کيستم اما شما را دوست دارم
هر که هـستم خاندان مصطفي را دوست دارم

مرغ روحم چون کبوتر پر زند سوي مديـنه
هم خراسان هم نجف هم کربلا را دوست دارم 

کمتر از آنم که باشـم بنده ي شاه ولايـت
گر چه خــــــــود آلوده ام اهل ولا را دوست دارم

دوستـــي از دوستان دوستان اهل بيتـم
هر که هستــم شيعيان مرتضي را دوست دارم

گر نکير و منکرم پرسند آوردي چه با خــود
در جواب هر دو گــــــويم من رضا را دوست دارم  

 

جهت ترویج فرهنگ صحیح مداحی، هرگونه کپی برداری

از مطالب این وب کاملا آزاد است


لطفا انتقادات، پیشنهادات و نظرات خود را در همین جا قید بفرمایید.

 


 

غیر از غلامی تـو به دردی نمی خورم....

بیـرون کنی بـه فاطمـه بیکـار میشوم....

 

برای دسترسی بهتر به اشعار در کانال تلگرامی نوکران ارباب عضو شوید

telegram :     @mahdivahid
 



موضوعات مرتبط: * پای درس اساتید
[ 21 / 11 / 1396 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

امیر المومنین(علیه السلام) - شهادت

امیر المومنین(علیه السلام)
شهادت


بر هر کسی که ساقی کوثر امام نیست

عالم به نام او بشود هم، به کام نیست

در پیشگاه حضرت حیدر برای ما

بالاتر از مقام گدایی مقام نیست

بعد از فراق فاطمه اش روز خوش ندید

جز چاه با علی احدی هم کلام نیست

گیرم که زخم فرق علی التیام یافت

هجران یاسِ سوخته را التیام نیست

از کوچه های کوفه پدر را به خانه برد

دل خون تر از امام حسن هیچ امام نیست

با هم برای غربت زینب گریستند

از کوچه رد شدند، کسی پشت بام نیست

خاکستر و نگاه حرامی و کعب نی

جای عقیله که وسط ازدحام نیست

همراه یوسفش سر بازار می رود

کوفه به هیچ وجه به سختی شام نیست



موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - شهادت

برچسب‌ها: امیر المومنین(علیه السلام)- شهادت
[ 5 / 3 / 1398 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

امیر المومنین(علیه السلام) - شهادت

امیر المومنین(علیه السلام)
شهادت


بر هر کسی که ساقی کوثر امام نیست

عالم به نام او بشود هم، به کام نیست

در پیشگاه حضرت حیدر برای ما

بالاتر از مقام گدایی مقام نیست

بعد از فراق فاطمه اش روز خوش ندید

جز چاه با علی احدی هم کلام نیست

گیرم که زخم فرق علی التیام یافت

هجران یاسِ سوخته را التیام نیست

از کوچه های کوفه پدر را به خانه برد

دل خون تر از امام حسن هیچ امام نیست

با هم برای غربت زینب گریستند

از کوچه رد شدند، کسی پشت بام نیست

خاکستر و نگاه حرامی و کعب نی

جای عقیله که وسط ازدحام نیست

همراه یوسفش سر بازار می رود

کوفه به هیچ وجه به سختی شام نیست



موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - شهادت

برچسب‌ها: امیر المومنین(علیه السلام)- شهادت
[ 5 / 3 / 1398 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها


حضرت معصومه سلام الله علیها

بانو بهشت گوشه پنهان چشم توست

دریا همیشه تشنه باران چشم توست

با تو بهار ماندنی است و فرشته وار

تسبیح گوی خالق سبحان چشم توست

وقتی نسیم صحن تو بر صورتم نشست

دیدم تمام عشق غزل خوان چشم توست

پایین پای درس تو عمری نشسته است

مریم همان که جزو مریدان چشم توست

ای جانماز هرشبه ات بال جبرییل

قبله تمام مایل ایمان چشم توست

توحید از کلام شما اب میخورد

ایران ما هنوز مسلمان چشم توست

اقرار میکنم که قلم لال میشود

هر جا که صحبت تو و ایمان چشم توست

در ریشه های باور شعرم حلول کن

شرمنده ام بضاعت من را قبول کن

حسن کردی


**********************

حضرت معصومه سلام الله علیها

والشمس ضحها شب ما سحر آمد

المنت لله که این غصه سرآمد

صد چله گرفتیم که آخر خبر آمد

از کعبه ما جلوه توحید درآمد

با آمدنش ناظم منظومه ما شد

تاج سر ما حضرت معصومه ماشد

ریحانه موساست! تجلی به زمین کرد

پس اهل زمین را همگی عرش‌نشین کرد

خود را بغل معدن فیروزه نگین کرد

چشمان پدر را چقدر فاطمه‌بین کرد

بانی شده این فاطمه معراج پدر را

جبرییل به پابوسی او ریخته پر را

در بین کریمان شده مشهور کریمه!

زهراست چه نزدیک و چه از دور کریمه

سجاده‌نشین در وسط طور کریمه

یا فاطر و یا فاطمه یا نور کریمه

این آرزوی ماست سلیمان شده باشیم

با چادر تو تازه مسلمان شده باشیم

ارثیه زهراست که پای تو ورم داشت

محراب به یک جلوه تو قامت خم داشت

با بودنت این قوم چه می‌خواست؟ چه کم داشت؟

احساس عجیبی به شما قوم عجم داشت

در پای شما مردن ما عین حیات است

صحن تو برابر به تمام عتبات است

از آینه بندان حرم نور به ما خورد

در صحن تو بی بی سر ما خوب هوا خورد

در قم به مشام دل ما بوی رضا خورد

هرکس گذرش خورد به این میکده جا خورد

دیدند همه مرقد تو مرقد زهراست

بی بی به خدا گنبد تو گنبد زهراست

نومید رسیدیم که امید بگیریم

هر نیمه شب از ماه تو خورشید بگیریم

خوبست به امضای تو تأیید بگیریم

یعنی که ازین خانه روادید بگیریم

بیمارترینیم شفا را بده بی بی

پس تذکره کرببلا را بده بی بی

در کشور شیعه سفرت امن و امان بود

هر کوچه زمان گذرت امن و امان بود

بر روی شتر دور و برت امن و امان بود

افتاد به هرجا نظرت امن و امان بود

چشمان کسی خیره به محمل نشد اصلا

سد گذرت جمع اراذل نشد اصلا

جز گل به سرت از روی بامی نرسیدست

بر محمل تو چشم عوامی نرسیدست

پایت طرف بزم حرامی نرسیدست

راه تو به دروازه شامی نرسیدست

شلاق سراغ تن تو هیچ نیامد

آتش طرف دامن تو هیچ نیامد

اما به سر عمه به جز زخم ندیدند

قدیسه ما را سر بازار کشیدند

با هلهله و خنده از او خطبه شنیدند

بند دل او را ته گودال بریدند

قداره کشی آمد و سرزیر عبارفت

برنیزه ی اولاد زنا نورخدا رفت..

سید پوریا هاشمی


**********************

حضرت معصومه سلام الله علیها


آن که در شـأن نزول خود به کوثـر رفته است

فاطمه نامش شده از بس به مـادر رفته است

از مقام نجمه چیزی کم نخواهد شد که هیچ

افتخارش نیز شد مادر به دختر رفته است

عجز خود را در بیان کردن ، نموده آشکار

هرکسی در وصف این بانو به منبر رفته است

سر درآوردم به ناگـاه از دل سُلـطانِ طـــوس

هر زمان ذهنم فرو در فکر خواهر رفته است

با `فداها” گفـتنِ موسیِ بن جعفر ، شک نکن

شأن او بسیار از مــریـم ، فراتر رفته است

او تحمّـل کـرده ما را ســالهای سـال ، چون

وقت کظم غیض به موسی بن جعفر رفته است

زائر او رتبه اش با زائر سُلطـان یکی ست

چونکه این خواهر تماماً به برادر رفته است

با سروری بی نظیر آمد برون از آن حرم

هر دلی که وقت پابوسی مُکــدّر رفته است

مرقدش ، خاصیّتش این است، زائر دفعتــاً

پـایْ بـوس یازده فــرزند حیـــدر رفته است

نه فـقـط او را زیارت کــرده زائــر ، باطــناً

—در مدینه خانه ی زَهرای اطهر رفته است

پیش از محشر ، به جنّات خُدا داخل شده

هرکسی یک بار حتّی سمت این در رفته است

در طریق وصـل چون ما راه رفتن خوب نیست

خوشبحال آنکه در این راه با سر رفته است

دم به دم در قــبر مهمانـــند او را اهل بیت

هر کسی بر آستانْ بوسی مکرّر رفته است

کفش را از پا در آر اینجا که این محدوده را

هر سحر پیش از اذان جبریل با پَر رُفته است

محمّد قاسمی


**********************

حضرت معصومه سلام الله علیها

عُمری غُبارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

تا در جوارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

هرچند بارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

در سایه سارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

اهلِ دیارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

ای آرزویِ پنجره فولاد آمدیم

ای قبله‌گاهِ طاقِ گوهرشاد آمدیم

بر خاک بوسه داده و بر باد آمدیم

بابُ‌الجَواد حاجتِ ما داد آمدیم

حالا کنارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

تا نور میدَمی به تمامِ چراغها

رَد میشویم مثل نسیم از رواقها

معراج میرویم به دوش بُراقها

فریاد میشویم از این اشتیاقها

دل بی قرارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

ما را که عُمرِ نوح دَمی نیست پیشِ تو

ما گَشته‌ایم هیچ غَمی نیست پیشِ تو

شاه و گدا زیر و بَمی نیست پیشِ تو

یادِ بهشت جُرمِ کَمی نیست پیشِ تو

مَحوِ بهارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

روحُ الاَمین که حاجِبِ دولتسَرایِ توست

از خادمانِ کعبه‌یِ دارالشفایِ توست

تو کیستی که صحنِ رضا در هوایِ توست

ایوان طلا هواییِ گنبد طلایِ توست

شُکرَش دُچارِ حضرت معصومه‌ایم ما

با لطفِ مادرانه‌ات اِحیا شدیم شُکر

بِرکه نَه ، رود نَه ، دریا شدیم شُکر

مولا نگاه کرده و آقا شدیم شُکر

ذُریه‌های حضرت زهرا شُدیم شُکر

ایل و تبارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

بانو ! اگر چه پیش تو خِشتِ مُحَقَریم

از خِشتهایِ خانه‌یِ موسی بنِ جعفَریم

عُمریست از کنارِ شما لُقمه می‌بریم

از صحنِ جامع آمده‌ایم و کبوتریم

سُجده گذارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

ما را نشان گرفت اگرچه مَلالِ غَم

هر‌چند پُر شده همه‌جا قیل و قالِ غَم

ما را گِره زدند به پَرهایِ بالِ غَم

ما را گِره زدند ولی بی خیالِ غَم

تا خاکسارِ حضرتِ معصومه ایم ما

تا سر سپرده‌ی عَلَم زینبیه‌ایم

سر میدهیم و مَردِ غَمِ زینبیه‌ایم

ما از غبارِ محترمِ زینبیه‌ایم

ما کُشته مُرده‌یِ حرمِ زینبیه‌ایم

چون ذوالفقارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

حسن لطفی



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح
[ 1 / 5 / 1396 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مدح مولا علی علیه السلام

یا علی علیه السلام

خورشید پیش نور شما روسیاه شد

هر کس ندید صحن تو عمرش تباه شد

میثم به دار عشق علی سر به راه شد

با ذکر او بساط طرب رو به راه شد...

حالا شروع می شود این شعر با شعف

هرچند در قمم دل من هست در نجف

مولا نگاه حیدری ات شیر پروراست

تمثیل ابروان تو صحرای محشر است

مدیون دست های شما درب خیبر است

عاجز به شرح گیسوی تو هر سخن ور است

بایک تبسم تو خدا خلق نور کرد

موسی ز نیل با مدد تو عبور کرد

روز الست نام تو بر ما ظهور کرد

ذکرت خرابه ی دل ما غرق نور کرد

دل را نمی توان ز ولای تو دور کرد

خالق بساط مستی ما را که جور کرد

انگور درضریح تو مارا خراب کرد

مهر تو غوره های نجف را شراب کرد

دستان پینه دار تو نقاش کهکشان

رفعت گرفت با نگهت سقف آسمان

جبریل زیر سایه تان کرده آشیان

مارا بهشت روی شما می کند جوان

با این حساب دل به نگاه تو باختیم

این خانه را برای ولای تو ساختیم

چشمات نار و جنت ما را قسیم شد

موسی به عشق صحبت با تو ،کلیم شد

سجده نکرد تا به تو شیطان ،رجیم شد

خالق اسیر عشق شما از قدیم شد

هرکس که شد گدای تو آقا ی عالم است

شرمنده ی محبتت اولاد ادم است

آموخت ابروی تو به عالم شکار را

برداشت از قلوب ،ولایت غبار را

سر می کنم به شوق نجف روزگار را

دریاب حال زار دل بی قرار را

مارا فمن یمت یرنی تو کرده مست

الموت و حق ،چون که علی حق مطلق است

 علی اصغر یزدی

********************

یا علی علیه السلام

‎بر آن درم که غبطه خورم کوى یار را

‎یا خاک پای خالق دلدل سوار را

‎گرشمّه ای غضب به جنان در جنان کنی

‎آتش زنی بر او بهار تا بهار را

‎با یک نظاره ات ز عنایت به سافلین

‎جنت کنی به غمزه ی چشمت شراررا

‎جبریل تا که وحی به پیغمبران برد

‎بوییده گرد راه تو آموزگار را

‎دارد شرف به تاج سلیمان غبارتان

‎هرگز مگیر از سر ما این غباررا

‎معنی ز قطره ای وجناتت نوشته است

‎ سجده کنید حضرت پروردگاررا*

‎نازی بکش ز گردن من با دمت ،دمى

‎صیقل بده به خون رگم ذوالفقاررا

‎سررا اگر به شرط قمارت دهم علی ع

هستم برنده گر به تو بازم قماررا

‎صیدم که مست دام تو صیاد گشته ام

‎کمتر بکش تو بر سر راهت شکار را

علی ابراهیمی



موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - ولادت،مدح
[ 1 / 5 / 1396 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار شهادت امام صادق علیه السلام


باز هم پشت در خانه صدا پیچیده

بوی دود است که در بیت ولا پیچیده

عده ای بی سرو پا دور حرم جمع شدند

باز هم، همهمه در کوچه ما پیچیده

آن طرف نعره شیطانیِ« آتش بزنید»

این طرف صوت مناجات و دعا پیچیده

خلوت پیرترین مرد مناجات شکست

حرف حمله ست که در زمزمه ها پیچیده

چکمه از پای درآرید حرم محترم است

عطرِ سجاده آقا کفِ پا پیچیده

آبرو دارد وپیراهنِ او را نکشید

پیرمرد است به پاهاش رَدا پیچیده

دور تادور گلویش شده زخمی بس کن

خُب! ببین گوشه عمامه کجا پیچیده

بین درگاهی خانه نفسش بَند آمد

گوئیا زمزمه فضه بیا پیچیده

شکر حق روسریِ دختری آتش نگرفت

چه صداهاست که در کرببلا پیچیده

دختری داد زد عمه عموعباس کجاست؟

به پرو پای همه شمر چرا پیچیده؟

هر چه سر بود که اینان همه بر نیزه زدند

پس چرا حرمله دور شهدا پیچیده؟

یک نفرنیست بگیرد جلوی چشم رباب

یک سری را به سرِ نیزه جدا پیچیده

 قاسم نعمتی

***********************

منبر شرف گرفت زنام مطهرت

صدها ابوبصیر گدایند بر درت

هرکس نشست چند دقیقه برابرت

عیسی شدست از نفس ذره پرورت

بالم شکسته حال مرا روبراه کن..

یا سیدی به خاک رهت هم نگاه کن…

ای منشا نزول عطای خدای ما..

باتو گرفت رنگ اجابت دعای ما

خالیست در بقیع غریب تو جای ما

هستند زیر دین شما حوزه های ما

خورشید علم حضرتتان را افول نیست

جزتو کسی معلم فقه و اصول نیست

اذنی بده که شیعه محزونتان شوم

عقلی بده که عاشق مجنونتان شوم

چشمی بده که زمزم و جیحونتان شوم

یا ایها العزیز که هارونتان شوم

من را زلطف وارد هرم تنور کن..

این رو سیاه را ز کرم غرق نور کن..

خالی نرفت دست گدا از مقابلت

بسته نشد بروی کسی درب منزلت

ایوب دست بوس شکیبایی دلت

هستند شیعیان تو از فاضل گلت..

ما زیر دین جعفر آل محمدیم

شاهیم چون که نوکر آل محمدیم

گنبد طلا و صحن تو در قلب شیعه هاست

در قلب ما حریم شما عین کربلاست

هرلحظه اشک و سینه زنی روضه ای بپاست

گلدسته و ضریح تو چون مشهد الرضاست

زائر که نیست دور و بر قبر خلوتت..

جز مادرت که آمده امشب زیارتت

دشمن نماز نیمه شبت را شکست آه..

پیش نگاه خلق تورادست بست آه..

یاد مدینه بر دل زارت نشست آه..

دربین کوچه بند دلت را گسست آه..

یاد دمی که مادر سادات را زدند..

یاس شکسته را وسط کوچه ها زدند..

دنبال مرکبی و توانی نمانده است

پای پیاده قوت جانی نمانده است

راهی برای اینکه بمانی نمانده است

تاب و توان که روضه بخوانی نمانده است

لبریز درد بودی و حالت خراب بود

قلبت به یاد زینب و بزم شراب بود..

یاد دمی که دور حرم ازدحام شد

آل رسول وارد بازار شام شد

اخت الحسین وارد بزم حرام شد

بالش شکسته از اثر سنگ بام شد

داغی عجیب را به دل آسمان زدند

پیش نگاه او به لبی خیزران زدند


سید پوریا هاشمی

***********************

دوّمین بار است در شهر نبی ، در سوخته

خانه ی اَمنی به دست یک ستمگر سوخته

کمتر از خون گریه کردن حقّ این مرثیّه نیست

آستــان صـادق آل پیـمبـر سوخــته

 

ارثِ زهراییِ این آقاست که کاشانه اش

—بین شهر مادری چون بیت مادر سوخته

او نمی سوزد میان شعله ها و مانده ام

با جسارت ، عدّه ای گفتند کوثر سوخته

آتشی که از در و دیوار بالا رفته است

بی گمان بر غربت اولاد حیدر سوخته

هم بلاهایی که مادر دیده پیرش کرده است

هم دلش بهرِ بنی الزّهرا مکرّر سوخته

شک ندارم هر زمانی آب دیده ، ساعتی

گوشه ای رفته به یاد حلق اصغر سوخته

بسکه می پیچد به خود از سوزش زهر جفا

پیکرِ شیخ الائمه ، پای تا سر سوخته

چشمهای اهلبیتش کاسه ی اشک ست وخون

بیشتر از هرکسی موسی بن جعفر سوخته

سالیانی پیش تر از قومشان در کربلا

خیمه و پیراهن و دامان و معجر سوخته

محمدقاسمی

***********************
کاش میشد بگذارند مُهیا گردد

شبِ او صبح به محرابِ مصلا گردد

شبِ او صبح نشد ، نیمه شب او را بردند

تا که با زخمِ زبان آن شبش احیا گردد

 

شعله بر خانه‌اش انداخت حرامی تا زود

درِ این خانه به یک ضربه‌یِ پا وا گردد

درِ آتش زده کم بود بیاُفتد رویَش

باز کم بود که میخی به تَنی جا گردد

پیشِ طفلان پِیِ مَرکب پدر پیری رفت

تا که این کوچه پُر از ناله‌ی بابا گردد

دو قدم راه نرفته به زمین می‌اُفتاد 

که پُر از زخمِ تنِ خسته‌ی مولا گردد

فرصتی هیچ ندادند و کشیدند تنش

قبل از آنی که نفس تازه کُنَد پا گردد

گرچه می‌خورد زمین گرچه کشیدند به خاک

روضه‌ای خواند غمش باز مُداوا گردد

روضه‌ی غربتِ پیری که به زانو آمد

به امیدی که گُلِ گُمشده پیدا گردد

پیرمردی به سرِ نعشِ جوانش آمد

شاهدِ کَم شدنش وقت تَقَلا گردد

اِرباً اِربا بدنی دید به دستش فهمید

هرچه کردند نشد تیغِ دگر جا گردد

دشنه و تیغ و تبر دست به دستِ هم داد

بدنی باز شود مثل معما گردد

دست و پا زد پسری تا پدری جان بدهد

دست و پا زد پسری تا کمری تا گردد

دست انداخت به دورِ بدنش ریخت زمین

دست انداخت دهانش نَفَسش وا گردد

چشم را نیزه گرفته است اگر چشمی بود

کاش میشد نظرش قسمتِ بابا گردد

چند عضو از بدنِ اکبرش آنجا کَم بود

خواهرش بود ولی حلقه‌یِ نامحرم بود

حسن لطفی

***********************
دارم هوای تربت شیخ الائمه

چشمم به دست رحمت شیخ الائمه

منت خدایی را که ما را خلق کرده

از خاک پای حضرت شیخ الائمه

 

اسلام ناب جعفری سرمایه ی ماست

جانم فدای نهضت شیخ الائمه

شاگردهای مکتبش روزی گرفتند

از بحث و علم و حکمت شیخ الائمه

هرکس نمازش را سبک دارد بداند

بی بهره است از رحمت شیخ الائمه

کونوا لنا زینا...” ولی ای وای بر من

یک عمر گشتم زحمت شیخ الائمه

با اینکه سربارش شدم دیدم کریم است

آقا شدم با عزت شیخ الائمه

می چسبد آخر یک جهادی در مدینه

خادم شدن با دعوت شیخ الائمه

یک روز دسته” می برم در کوچه هایش

تحت لوای `هیئت شیخ الائمه”

وقتش رسیده باز هم روضه بخوانم

از دردها و غربت شیخ الائمه

دیروز حیدر دست بسته... بی عمامه...‌

امروز آمد نوبت شیخ الائمه

پای برهنه پشت مرکب ها دویدن...‌

...برده توان و طاقت شیخ الائمه

بر مو سفیدان ناسزا گفتن روا نیست

کردند هتک حرمت شیخ الائمه

صاحب عزای روضه های کربلا بود

در روضه خم شد قامت شیخ الائمه

شکر خدا که دخترش اینجا ندیده

در بین مقتل غارت شیخ الائمه

شکر خدا که اهل بیتش را نبردند

بازی نشد با غیرت شیخ الائمه...‌

محمد جواد شیرازی

***********************

خورشید تاریک است پیش روی صادق

محراب اهل آسمان ابروی صادق

جبریل زانو میزند پهلوی صادق

عالِم شده هرکس گذشت از کوی صادق


پیداست اسرار عوالم از نگاهش

پلکی زند میریزد عالِم از نگاهش

از کفر، مردم را گرفت و باخدا کرد

قفل مسائل را برای خلق وا کرد

با تیغ علم غیب خود غوغا به پا کرد

ظلم بنی عباسیان را برملا کرد

علمش حجاب جهل ها را پاره کرده

صادق بنی عباس را بیچاره کرده

در مکتبش باعلم، عالم پروری کرد

یعنی جهاد علمی اش را رهبری کرد

سربازهای عالمی جمع آوری کرد

از راه شاگردان خود روشنگری کرد

از بس به ریشه های دین خلق پرداخت

لرزه به پایه های کاخ ظلم انداخت

در راه حق گرچه کشیده زحمتش را

اما ندانستند قدر و قیمتش را

دشمن شکسته پیش مردم حرمتش را

با ناسزا دادند مزد خدمتش را

در کوچه های شهر یوسف را کشیدند

این گرگ ها پیراهن او را دریدند

میسوخت در آتش پر شیخ الائمه

از بسکه زد بر پیکر شیخ الائمه

عمامه افتاد از سر شیخ الائمه

حرمت شکست از مادر شیخ الائمه

مردی که در محشر دو عالم را شفیع است

ناراحت از نامردی ابن ربیع است

آتش گرفته رشته های دامنش را

ابن ربیع پست لرزانده تنش را

در بین مردم میکشد پیراهنش را

با ریسمان بستند دست و گردنش را

همسایه ها اینبار هم کاری نکردند

یعنی ولی الله را یاری نکردند

او صبح صادق بود و در دست شب افتاد

خیس عرق شد، عرش در تاب و تب افتاد

صدبار تا بغداد پشت مرکب افتاد

در راه چندین بار یاد زینب افتاد

چه بر سرش آورده اند ایام پیری

زیر لبش میگفت ای وای از اسیری

آن لحظه که شمشیر بر رویش کشیدند

خشم رسول الله را با چشم دیدند

با اینکه ناله های زهرا را شنیدند

در کربلا اما سر از جدش بریدند

در کربلا جد غریبش تیر میخورد

بر بوسه های مصطفی شمشیر میخورد

آرش براری

***********************
خیال می کنم امشب که عاشقم کردند

بــرای حـرف زدن با تو لایقـم کردنـد

چو موی تو دلم آشفته نیست زیرا که

`به رحمت سـر زُلف تو واثقم ” کردند

 

روانه جانب خُـم خانه ی بقیع شـدم

پـیاله نوش میِ صُبـح صادقم کردند

برای آن که تبرّک بجویم از خـاکت

سـوار مـرکبِ بادِ موافقـم کردند

مُفضّل آمد و در گوش من مفصّل گفت

اگر که طـالبِ کـشفِ حقایقـم کردند

فدای مردم چشمت که با سیاه دلی

نگاهِ خِـیر ، به عُـمرِ دقایـقـم کردند

به شوق وصل تو از دست رفت هستی من

چه ها که با دل و دینم علایقم کردند!!!

درون مدرسه ی فقـه ناب جعفری ات

چه بی نـیاز از علم خلایقم کردند

ز فـیضِ تُربت جَدّ تو و کلام تو بود

که هم ردیفِ طبیــبانِ حاذقم کردند

بـیان نداشتم و مـثل لال ها بـودم

به لطفِ نقلِ حدیث از تو ناطقم کردند

زبان نفهم تر از من نبود ، ممنونم

که پای حکمت تو اهل منطقم کردند

خُداست شاهد من ساقی ام تو بودی تو

شبی که مست سبوی”مشارقم”* کردند

خُدا مرا بکشد ای خُـدای خوش خُلقی

که در برابرت آیینه ی دِقَـم کردند

اگر که مُدّعی شیعگی شدم ، تو ببخش

دوباره غــرق در اوهام سابقم کردند

محمّدقاسمی

***********************

مردم شهر را دعا می کرد

ذکر حق بود، لب که وا می کرد

عمر خود، خرج مکتبِ حق کرد

نفسش ظرفِ مس طلا می کرد

 

تا که می گفت شیعه جان ندهد

محتضر را ملک رها می کرد

دمِ او صد مسیح زنده کند

نگهش دردها دوا می کرد

حرکتِ کوه در تصرف داشت

بی عصا بحر را دوتا می کرد

خود خلیل است او که می بینید

بین آتش برو بیا می کرد

قدرِ او را کسی ندانست و

شکوه از قوم بی وفا می کرد

نیمه شب بود حمله ور گشتند

در قنوتش خدا خدا می کرد

پا برهنه، بدون عمامه

طلب چند آشنا می کرد

پیش چشم عیال و فرزندش

شرم از فحش و ناسزا می کرد

پشتِ مرکب دواند آقا را

کاش از سن او حیا می کرد

مچ پایش سر گذر پیچید

استخوان تنش صدا می کرد

پشت مرکب نفس زنان یادِ

دختر شاه کربلا می کرد

اثر پیری است یا اینکه

داغ عمه قدش دوتا می کرد؟

یاد عمه رقیه اش کرده

نذر مویش چه گریه ها می کرد

جانم عمه فدای یک مویت

چه کسی طعنه زد به گیسویت؟!

محمد جواد شیرازی

***********************

تو امیر و عزیز و آقایی

صادقی از تبار طاهایی

بانی روضه های سقّایی

بین آتش به یاد زهرایی

 

کمرِ غصّه از غمِ تو خمید

وقتی آتش میان خانه رسید

مثل ابر بهار می گریی

مضطر و بی قرار می گریی

با دل پر شرار می گریی

از چه اینگونه زار می گریی

گریه هایت چه داغ و جانسوزست

بر دل ما چه شعله افروزست

گریه کم کن، کسی که صدمه ندید

شعله بر اهل خانه ات نرسید

پس چرا اینچنین قد تو خمید

مثل یک شمع سوخته آب شدید

حمدُ لله، کسی نسوخت دگر

نشکسته پری ز ضربه ی در

سیّدی چیست در تب وتابی؟

خسته ای از چه رو نمی خوابی؟

روزه ای یا که تشنه ی آبی؟

یاد هل من معین اربابی

یاد لبهای تشنه یاد حسین

آه، گردیده ای به شیون و شین

بعد من نوبت امام رسید

نم نم اشک او زدیده چکید

آهوی ناله اش ز سینه رمید

ضجّه هایش رسید تا ناهید

از حسین و غریبی اش می گفت

از دو چشمان در و گوهر می سفت

ناله سر داد آن امام همام

ششمین جانشین خیر الانام

داد اول به شاهِ تشنه سلام

آه بودش، چو همنشین به کلام

گفت دیدی چگونه می لرزید؟

کودکی که ز شعله می ترسید

خانه ام سوخته ولی غم نیست

داغ دارم مگو دمادم نیست

اشکهایم که بهر عالم نیست

علت گریه ام چرا کم نیست؟

تا که دیدم شرار آتش را

یاد کردم ز عصر عاشورا

خیمه ها غرق شعله و آذر

جمله زنها و کودکان مضطر

همه گلهای فاطمه پرپر

غرق در خون بدن ولی بی سر

به همین اکتفا نشد، ای وای

همه سرها به نیزه شد، ای وای

حسین رضایی(حیران )

***********************

میخواهـَم امشَب رُک بگویَم دَردهـا را

پَس خوش نَدارَم دیدنِ نامَردهـا را

هـَرکس که با نامِ عَلی خوش گَشته حالَش

شیرِحَلالِ مادَرَش باشَد حَلالَش

 

`مِی” دَر رَگِ ما دائماً جاریست ساقی

این مَستیِ ما عینِ هـُشیاریست ساقی

شِش بار پُر کردَم سَبویِ هـَستی ام را

کردَہ ست کامل نامِ صادق مَستی ام را

شُکرِ خُدا نامِ عَلی ذکرِ لَبِ ماست

شُکرِ خُدا صادق رئیسِ مَذهـَبِ ماست

هـَرچَند بینِ روضه هـامان او غَریب است

امّا مُرورِ حِکمَتِ این غَم عَجیب است

بُگذار راحَت تَر بگویَم اوجِ غَم را

خاکی شُدہ شعرَم بسوزان دَفتَرَم را

دَر `شَهـرِ دِل” جُز سُوختَن دَروازہ ای نیست

آتَش به دَربِ خانه چیزِ تازہ ای نیست

بال و پَرَش میسوزَد اَز جور زَمانه

پایِ عَلی هـَرکس بِمانَد صادِقانه

هـی باز شُد روضه هـمین که مَردِ خَسته

دَرکوچه هـا گَرداندہ شُد با دَستِ بَسته

اِمشَب دلَم هـِی میرَوَد دَر کویِ زَهـرا

اَز بَس که دارَد داغِ صادِق بویِ زَهـرا

مِهـمان که نَه! یک روضه ی ناخواندہ دارَم

اَز فاطمیّه یک شَبِ جاماندہ دارَم

شایَد خودَش میخواسته که روضه هـایَش

باشَد فَدایِ مادَرَش ! جانَم فدایَش

میخواست بَر رویِ سَرِ ما گُل بپاشَد

رَمزِ گُریزِ روضه سَمتِ کوچه باشَد

اَز روضه ی مادَر اَگَرچه سَهـم بُرده

شُکرِخُدا شُکرِخُدا سیلی نَخُورده ـ...!

محسن کاویانی

***********************

ناگهان سجّاده را از زیر پایش می کِشند

مثل حیدر در میان کوچه هایش می کشند

نامسلمان ها به فکر سنّ وسالش نیستند

پابرهنه،بی عمامه ،بی عبایش می کشند

 

بی مروّت ها سوار مرکب و دنبال خویش

پیرمردی را پیاده ، بی عصایش می کشند

با طناب و دست بسته،سیلی و آتش به در

لحظه لحظه عکس مادر را برایش می کشند

نای رفتن را ندارد در تنش اما به زور

درمیان کوچه زیر دست وپایش می کشند

روضه ها را در خیالش هی مجسم می کنند

از مدینه ناگهان تا کربلایش می کشند

زینت دوش نبی افتاده بی سر بر زمین

وای بر من از کجاها تا کجایش می کشند

شاه غیرت روی خاک افتاده و بی غیرتان

نقشه ی حمله به سوی خیمه هایش می کشند

چون نمی برّید خنجر حنجرش را از جلو

ناکسان این بار خنجر از قفایش می کشند

کاروان عصمت و توحید را -نامحرمان-

کربلا تا کوفه وشام بلایش می کشند

اشک دختر بچه ای یک شهر را بر هم زده

با سر باباش جان را از صدایش می کشند

در قنوتش رفته در فکر تمام روضه ها...

ناگهان سجاده را از زیر پایش می کشند

 مجتبی خرسندی

***********************

از حدیث لوح می آید مقامات اینچنین

که ندارد هیچ کس جزتو کرامات اینچنین

مانده درتوصیف یک شأن تو ابیات اینچنین

سالها محکوم عشق توست، نیات اینچنین

 

تا ابد مرئوس ماییم و ریاست باشما

نازشصت هرکسی مارا رسانده تاشما

انقلاب علم، با کرسی درست پا گرفت

بحث و استدلال از عصرشما بالاگرفت

فقه ما از نور فقه جعفری معنا گرفت

میشود جزء مفاخر هرکس اینجا جاگرفت

راه گم کرده کنارت راه پیدا میکند

از دمت پیرزنی کار مسیحا میکند

آبروی پرچم در اهتزاز ما تویی

از بقیه بی نیازیمو نیاز ما تویی

ما همه اهل نمازیمو نماز ما تویی

پس شفاعت کن که تنها چاره ساز ماتویی

بانی ترویج عاشورا تویی! پس بی گمان

خانه ات یعنی حسینیه شما هم روضه خان

مجلس درست شلوغ و خانه ات خلوت شده

سهم تو دراین دیار آشنا غربت شده

بازهم پشت دری لبریز جمعیت شده

خانه امن الهی سلب امنیت شده

آتشی از خانه ی زهرا به این در هم رسید

ارث دست بسته حیدر به جعفرهم رسید

پیرمرد شهر از دارالعباده رفتنیست

نور حق با عده ای ابلیس زاده رفتنیست

دستهایش بسته شد پس بی اراده رفتنیست

بی عمامه بی عبا پای پیاده رفتنیست

کوچه در کوچه به پشت اسب حالا میدوی

پیش چشم مردمی بی عار تنها میدوی

گرچه کوچه گردی و دست تو بند سلسله ست

راستی آقا بگو دور شما هم هلهلست؟

راستی بر پای تو از خار صحرا آبله ست؟

راستی آقا دلت دلواپس یک قافله ست؟

راستی اهل و عیالت را اسارت میبرند

چادر و روبنده از آنها به غارت میبرند؟

نه کسی اینجا ز سرها معجری را میکشد

نه کسی باتازیانه خواهری را میکشد

نه کسی از پشت موی دختری را میکشد

نه کسی بر گردن تو خنجری را میکشد

نیزه داری هم اگرباشد سری بر نیزه نیست

قلب هجده پاره ی پیغمبری بر نیزه نیست.


سید پوریا هاشمی

***********************

درحسرت یارجان به لب شد

 مردی که بزرگ آسمان بود

برروی محاسن سفیدش

اشک دل زخمی اش روان بود

 

استاد بزرگ مکتب عشق

محنت زده همه دقایق

تنها شده در هزار شاگر

همسایه غم امام صادق(ع)


درهجمه غربت مدینه

 بی هم نفسی خمیده اش کرد

شد باعث لحظه رهائیش

 زهری که نفس بریده اش کرد


تب ازنفسش زبانه می زد

 اشک از دل چاک چاک می ریخت

درحجره میان بستر خود

 لاله زلبش به خاک می ریخت


آنقدرکشید بار غصّه

 تا مرگ به کامش آرزو شد

مانند تبار غم نصیبش

 ازشدّت غم سفید مو شد


اجدا غریب و بی نشانش

 صد زخم از این زمانه خوردند

گویا که تمام ارث غم را

 بردست دلش همه سپردند


او مثل خلیل شد درآتش

 این ارث نژاداطهرش بود

شد دفتر خاطرات او باز

انگار بیاد مادرش بود


با ضرب لگد دوباره واشد

 بابی زبهشت بی نشانه

این بار که جای شکرباقی است

 مسمار نداشت درب خانه


اورا ز میان کوچه بردند

 آوای خدا شنیده می شد

گویا که علی دوباره آنجا

 بر روی زمین کشیده می شد


تا وادی کفر دین مطلق

 در بند زبین کوچه ها رفت

با آنکه زتیره عبا بود

با موی برهنه بی عبا رفت


صیاد نگفت با خودش که

 این صید شکار تیر درد است

اورابه عتاب می کشید و

 نامرد نگفت پیرمرد است


افتاد به خاک وزیرلب گفت

 آمد به سرم بلای زینب (س)

گویا که به روی خاک می دید

درخاطره ردّپای زینب(س)


با کینه بدون جرم اورا

 با یک غم بی حساب بردند

او عاشق روضه بود واور

تا معرکه شراب بردند


شمشیر به روی او کشیدند

 امّا سر او به نیزه ننشست

می دید به چشم دل سری را

 بازیچه ضرب چوب یک مست


او عاشق روضه بود آری

 بانی عزای کربلا بود

مسجد همه جا حسینیّه شد

 تا روضه جدّ او به پا بود


مجتبی صمدی شهاب

***********************

گفتم خلیل زاده ام آتش عقب کشید

دستى به روى شانه من با ادب کشید

لعنت بر انکه اتش از او با حیاتر است

از پشت سر لباس مرا با غضب کشید

 

با انکه در مقابل خانه مرا زدند

همسایه اى ندید و کتک ها به شب کشید

اینجا میان روز زمین خورد مادرم

رویش عباى خویش امیر عرب کشید


شهر مدینه شهر زمین خوردها شده

سجاده را ز پاى من ان بى نسب کشید

در کربلا زمانه غارت غلام شمر

در خیمه ها رداى تنى غرق تب کشید


شبهاى جمعه مادر ما داد میزند

گیسو گرفت قاتل و سر را عقب کشید

بازار کوفه گریه کنان عمه جان ما

از دست بچه ها همه نان و رطب کشید


صحبت ز شام و هلهله ها مى کشد مرا

ان لحظه اى که کار به بزم طرب کشید

میخواست داد عمه ما را در اورد

اتش به قلب سوخته ان بى ادب کشید


اول شراب خورد و به سر یک نگاه کرد

با خنده چوب دستى خود روى لب کشید

یک سرخ مو بلند شد از ما کنیز خواست

ترسید دخترى و خودش را عقب کشید


 قاسم نعمتی

***********************

تصور کن امامی دور تو مأمور هم باشد

به ضرب و شتم تو مأمور هی معذور هم باشد

درون خانه با ناموس خود باشی و جز اینها

به هتک حرمت از بالا بر او دستور هم باشد

به غیر از هتک حرمت در میان ناسزاهایش

به جز فریاد و فحاشی کلام زور هم باشد

تصور کن که در برخوردٍ با ماهی که در سجده ست

به جز توهین به دستش حکم از منصور هم باشد

تصور کن که حالا این تصورهای شرم آور

برای آدمی از جنس خاک و ‌نور هم باشد

تصور کن امام صادق از بین شکاف «در»

ببیند لشکری اوضاعشان ناجور هم باشد

تصور کن امام صادق است و بر سکوت و صبر

به رغم لشکر شاگردها مجبور هم باشد

به جز تصویر میخی داغ در چشم امام ما

در آن تصویر حالا چکمه ای در دور هم باشد

چه خواهد شد اگر آتش بگیرد درب و بعد از آن

کسی که هی لگد را می زند مغرور هم باشد

به روی ساقه ی زردش دو چندان می شود دردش

اگر آن که لگد را می زند منفور هم باشد

برای خود نه٬ می گرید برای مادرش زهرا

بساط گریه پشت «در»اگر که جور هم باشد

 مهدی رحیمی_زمستان

***********************
منی که غیر تو برهر غریبه دل دادم

دلم شکست و نیامد کسی به امدادم

سرم به کار خودم بود دعوتم کردی

ز یاد بردمت اما نبردی از یادم

 

بغل بگیر مرا نوکرت پریشان است

توجهی بکن آخر به داد و فریادم

گذشتم انقدر از خیمه ات که جلد شدم

اگر به بند تو باشم همیشه آزادم

چقدر فاصله دارم که محرمت بشوم

نه قنبرت شده ام نه کمیل و مقدادم

گدایی از تو به من نسل پشت نسل رسید

گدای دست تو بودند کل اجدادم

من از تو یاد گرفتم که خوب گریه کنم

برای گریه به جدت شدی تو استادم

به یمن گریه برای حسین خوب شدم

به یمن گریه برای حسین آبادم

همه برای تن بی کفن عزادارند

ز نوح و یوسف و عیسی گرفته تا آدم

سید پوریا هاشمی

***********************
منی که غیر تو برهر غریبه دل دادم

دلم شکست و نیامد کسی به امدادم

سرم به کار خودم بود دعوتم کردی

ز یاد بردمت اما نبردی از یادم

 

بغل بگیر مرا نوکرت پریشان است

توجهی بکن آخر به داد و فریادم

گذشتم انقدر از خیمه ات که جلد شدم

اگر به بند تو باشم همیشه آزادم

چقدر فاصله دارم که محرمت بشوم

نه قنبرت شده ام نه کمیل و مقدادم

گدایی از تو به من نسل پشت نسل رسید

گدای دست تو بودند کل اجدادم

من از تو یاد گرفتم که خوب گریه کنم

برای گریه به جدت شدی تو استادم

به یمن گریه برای حسین خوب شدم

به یمن گریه برای حسین آبادم

همه برای تن بی کفن عزادارند

ز نوح و یوسف و عیسی گرفته تا آدم

سید پوریا هاشمی

***********************
در صور قبل روز قیامت دمیده اند

آنها که باز اشک خدا را ندیده اند

اینها که با لگد در فردوس را زدند

از جانب کدام‌جهنم رسیده اند

 

تنها به جرم گریه به زهرای مرضیه

آتش به جان خانه و اهلش کشیده اند

نیمه شبی مقابل چشم مخدرات

از پیر مرد پرده ی حرمت دریده اند

ذکر میان هر قدمش نام زینب است

حالا که اسب ها نفسش را بریده اند

فرصت نداده اند بیفتد به روی خاک

انگار که زمین خدا را خریده اند

با حال و روز پای امام آشنا ترند

آنها که طعم تلخ اسارت چشیده اند

اجداد نا مطهر اینها حسین را

پیش نگاه اهل حرم سر بریده اند

ناموس خویش را پس پرده گذاشتند

از دختران فاطمه معجر دریده اند

ای وای از تصاحب معجر که دشمنان

دنبال رد پای سکینه دویده اند

حسین واعظی

***********************
بر هم نزن نماز مرا، بی هوا نزن

حالا که می زنی، جلوی آشنا نزن

سجاده و عبای مرا می کِشی، بکش

اما لگد به تربت کرب و بلا نزن

 

آتش زدی به زندگی ام بس کن و برو

دیگر نمک به زخم دل من، بیا نزن

در خانه بس نبود غرورم شکسته شد؟

حداقل مقابل همسایه ها نزن

با تازیانه ات به سر و صورتم بزن

حرفی فقط به حضرت خیرالنساء نزن

بالای مرکبی و خجالت نمی کشی

پیچیده پای من... چه کنم؟! بی حیا نزن

موی سپید دارم و شیخ الائمه ام

هر طور می زنی بزنم، با عصا نزن

وقت گریز من شده `نوحوا علی الحسین”

زینب دوید و گفت: غریب مرا نزن

ای شمر بس کن و به روی سینه اش نرو

با چکمه ات قدم روی عرش خدا نزن

با دست و پا زدن گره ای وا نمی شود

تشنه لبم... عزیز دلم... دست و پا نزن

محمد جواد شیرازی

نوکران ارباب, [۱۹.۰۷.۱۷ ۱۰:۱۲]
یا صاحب الزمان علیه السلام

خدا کند که در و تخته ای به هم بخورد

و یا جرقه ی عشق تو بر سرم بخورد

تویی که در همه دنیا زبانزدی آقا

غروب جمعه شد اما نیامدی آقا

من انتظار تو را می کشم بیا برگرد

شکسته وزن کلامم `توروخدا” برگرد

غروب جمعه شده بازهم دلم تنگ است

کبوترم که بدون تو سهم من سنگ است

چقدر شکوه کنندت زبان قاصرها

چقدر بی تو بخوانند شعر – شاعرها

به روی قلب من آقاست زخم کاریتان

خودت بگو چه بگویم برات آقاجان

«روا بود که گریبان ز هجر پاره کنم

دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم

بیا که بی تو جهان فقر مطلق است انگار

بیا که کفر – بدون تو بر حق است انگار

بیا که رونق بازارها شکستنی است

و با فلاسفه شیطان برادر تنی است

نگار من به فدای تفقدت آقا

دلت گرفته برای دل خودت آقا!

چقدر بی تو بخوانم متی ترانا را

ببین که تا به کجاها کشیده ای ما را

نگو نشستن با تو به من نمی آید

به من بدون تو شاعر شدن نمی آید

دلم خوش است به فال نگاهتان آقا

دخیل بسته نگاهم به خالتان آقا

چقدر بی تو بگویم نگار آمدنی است

قراربخش دل بی قرار آمدنی است

قرار می رود از کف-  دلم خبر دارد

قرار آمدنی، غمگسار آمدنی است

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

دلم به هجر تو آقا کنارآمدنی است

به انتقام شهیدان عصر عاشورا

سفیر فاطمه با ذوالفقار آمدنی است

چقدر مانده به روزی که سرنوشت من است؟

اگر کنار تو باشم یقین بهشت من است

در این سیاهی و ظلمت میان این شب تار

قدم قدم به حضور تو می رسم انگار

شمیم بوی تو را می کنم هنوز احساس

تویی که رفته نگاهت به حضرت عباس

شاعر : رضا دین پرور



***********************

یا صاحب العصر و الزمان

درمانده ام...چیزی ندارم غیر آهم

این قحطی اشک دو چشمانم گواهم

اصلا حواسم به تو و تنهایی ات نیست

شرمنده آقای غریبم...رو سیاهم

 

هنگام معصیت به یاد تو نبودم

تو گریه کردی جای من بر اشتباهم

ای آبرودار ! آبرویم را نبردی

طوری که اصلا فکر کردم بی گناهم

می ترسم آخر سر ز چشمانت بیفتم

بر این گدایت رحم کن ای تکیه گاهم

دیگر برایم طاقت و صبری نمانده

می افتد آخر سر به روی تو نگاهم ؟

اصلا مرا چه به وصال و شِکوه از هجر ؟!

وقتی که انقدر از شما دور است راهم

گیرم که بین معصیت بال و پرم سوخت

گیرم حقیری بی نوا در قعر چاهم

با این همه وضع بدم مثل تو آقا

گریان شاه بی کفن هر صبحگاهم

جان ها فدای خواهری که ناله می زد :

ای کشته ی افتاده قعر قتلگاهم ...

آخر تو را با قتل صبر از من گرفتند

حالا ببین بی یار و بی پشت و پناهم

کل حرم غارت شده، چشم تو روشن

همراه دخترهات در بند سپاهم

دور از وطن، ای جان من، تکه حصیری

جای کفن آخر برایت شد فراهم

علی سپهری



***********************

هر کس دلش ز مهر و ولای تو عاری است

هرلحظه اش بدون توبی بندوباری است

ما جار میزنیم که آقایمان تویی...

شیخ الائمه! نوکریت افتخاری است

 

خاک رهت به منزله ی آب زندگی ست 

صد سلسبیل زیر قدم هات جاری است

(ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما)*

عشق شما مسبب این ماندگاری است

اوقات خوش کنار بزرگان به سرشود 

از برکت وجود تو خوش روزگاری است

مکتب به پا نموده ای علامه ساختی 

شاگردیِ کلاس تو آموزگاری است

گنجینه ی حدیث و روایاتِ صادقی 

دشمن ز تیغ تیز کلامت فراری است

صحن شما به زاویه ی عرش قائم است 

دیوار های بقعه ات آیینه کاری است

آقا همینکه فاطمه آنجاست دلخوشی... 

دردِ فراقِ مادر و فرزند کاری است

بیچاره اصغر است نه بیچاره تر رباب 

کار رباب بعد علی، آه و زاری است

کوچکترین ستاره ی زهرا به نیزه خورد 

اشک عروس فاطمه از بی قراری است

کوچکترین صدا مزاحمِ نوزاد میشود...

ای نیزه دار!این روش بچه داری است

*حافظ (ره)

علیرضا وفایی (خیال)


***********************
آقاى بى کسى که غم ارثیه داشته

اُنسى به داغِ مادرِ اِنسیه داشته

کنج اتاقِ خویش حسینیه داشته

با اهل خانه مجلسِ مرثیه داشته

 

حالا گرفته روضه غریبانه بازهم

نشناختند خشکِ مقدس مئآب ها

خورشیدِ علم را پَسِ ابر حجاب ها

مُشتى، رُفوزه در پىِ درس و کتاب ها

شاگردهایشان همه در رختخواب ها 

آتش زدند بر در یک خانه بازهم

حق میدهیم مرد اگر گریه میکند

تنها میانِ چند نفر گریه میکند

با ترسِ دختران چقدر گریه میکند

افتاده یادِ مادر و در گریه میکند

تکرار شد مصیبت پروانه بازهم

آتش به بیتِ اطهرش افتادُ گفت آه

یادِ صداى مادرش افتادُ گفت آه

عمامه اش که از سرش افتادُ گفت آه

وقتِ فرار، دخترش افتادُ گفت آه

ترسیده است دخترِ دردانه بازهم

یک نانجیب خنجرِ آماده مى کشید

یک بى حیا عمامه و سجاده مى کشید

بندِ طناب را که زنازاده مى کشید

شیخ الائمه را وسط جاده مى کشید

آسیب دید غیرت مردانه بازهم

بی احترام رفت ولى عمّه زینبش

بینِ عوام رفت ولى عمّه زینبش

در ازدحام رفت ولى عمّه زینبش

بزم حرام رفت ولى عمّه زینبش

وقت گریز شد دل دیوانه بازهم

دستِ عیالِ او به طنابى نرفت نه!

دست کسى به سوى حجابى نرفت نه

از صورتى عفیفه نقابى نرفت نه

ناموسِ او به بزم شرابى نرفت نه

رفتیم سمت مجلس بیگانه بازهم

بالاى تخت قائله اى بود، واى من

پیش رباب حرمله اى بود، واى من

زینب میان سلسله اى بود، واى من 

چوبِ بدونِ حوصله اى بود، واى من

خون شد روان از آن لب جانانه بازهم

محمد جواد پرچمی

***********************

به شکِ فقه یقین شد امام جعفر صادق

ثمن صدیق‌ و ثمین شد امام جعفر صادق

پس از پیمبر اکرم به خُلق از نظر خَلق

محمد ششمین شد امام جعفر صادق

 

به وقت جهل چنان شد اگر پیمبر اکرم

به روز فقه چنین شد امام جعفر صادق

نشست در وسط منبر سَلونی و این سان؛

بر آن رکاب نگین شد امام جعفر صادق

شبیه حضرت زهرا در آن جهنم کوچه

خودش بهشت برین شد امام جعفر صادق

شکست پشت در آن جا،به جای حضرت زهرا

خمید‌ و‌جایگزین شد امام جعفر صادق

شد افتخار برایش که در مصائب مادر

به او شبیه ترین شد امام جعفر صادق

میان معرکه چون شد نگاه شیخ الائمه؟

که صورتش پر چین شد امام جعفر صادق

به‌گریه گشت به دنبال گوشواره ی مادر

همین که نقش زمین شد امام جعفر صادق

مهدی رحیمی زمستان

***********************
نشسته روی لبم باز نام حضرت صادق

نوشته اند مرا هم ، غلام حضرت صادق

فدای لحن فصیح و پیام حضرت صادق

ستون مذهب ما شد ، کلام حضرت صادق

 

حدیث بی بدلش را بخوانم و بنویسم

بناست مکتب او را بدانم و بنویسم

رسید از سر خوانش هزار شاخه ی طوبی

رسید بر همه عالم هزار مطلب والا

کلیم علم پدر بود و از سلاله ی زهرا

غلام درگه او صد هزار یوسف و موسی

امام بود و همه شامل نگاه رحیم اش

چقدر رفته به اجداد با سخا و کریم اش

غریب بود و کنارش نبود یاور و یاری

برای غربت شیعه نداشت صبر و قراری

نشسته بود به قلب رحیم او چه شراری

همیشه در غم جدش شبیه ابر بهاری

همیشه بانی بزم عزای جد غریبش

چه گریه ها که نکرده برای جد غریبش

چه پیر گشته خدایا عزیز حضرت زهرا

چه خسته و چه غریب و چقدر بی کس و تنها

بگو به ابن ربیع ، ای حرامزاده ی دنیا

رهاش کن که نحیف است جسم حضرت آقا

بکش تو دست کثیف از سر امام غریبم

نزن شراره به بال و پر امام غریبم

دوباره آتش و دود و صدای هلهله آمد

به کوچه های مدینه دوباره زلزله آمد

صدای ضربه ی قفلی میان سلسله آمد

بگو به اهل و عیالش دوباره حرمله آمد

کمی امان بده عمامه بر سرش بگذارد

ببین برای سپاه شما خطر که ندارد

دو دست بسته و مثل علی چه بی کس و تنها

کشان کشان وسط کوچه ، یاد غصه ی زهرا

صدای دخترکان و صدای شیون زن ها

گرفته شعله ی آتش میان معرکه بالا

چه بی بهانه کشیدند پیر مکتب ما را

چه بد نشانه گرفتند قلب مذهب ما را

خراب شد دل عالم به پای روضه ی کوچه

گریست حضرت صادق برای روضه ی کوچه

گریز روضه ی ما شد ، فضای روضه ی کوچه

دوباره گریه کنیم از عزای روضه ی کوچه

گریز روضه همین جاست ، آتش و در و هیزم

گریز روضه همین است ، بی وفایی مردم

پوریا باقری

***********************

کاش خاموش کُنَد اشک ، مُصلایش را
کاش گیرند کمی زیرِ بغلهایش را

به زمین خورده و خاکی است ردایش رویش
کاش می‌شد بِتِکاننَد سَر و پایَش را

به زمین خورد ، زمین خورد ، زمین خورد مُدام
ولی از دست ندادند تماشایش را

درِ آتش زده کَم بود بیاُفتد ای کاش
بِبَرد از دَمِ در دخترِ نوپایَش را

کوچه سنگی است ، سرش درد گرفته نامرد
بی هوا هول نده ، سنگ است...ببین جایش را

او خودش خواسته تا روضه‌ی مادر گیرد
جُراتِ خویش نبینید مُدارایش را

او علی هست به کوچه نکشیدش اینبار
زنده کردید دوباره غمِ غمهایش را

قنفذ از راه از آن لحظه كه آمد میزد
میزند تا شکند بازویِ زهرایش را

دست بگذاشت به زانو نفسش تند شده
عمه‌ی کوچک خود دید و نَفَس‌هایش را

خیزران بود و سَر و طشتِ طلا و مشروب
کاش می‌شد که نبیند لبِ بابایش را

حسن لطفی

***********************


آقاى بى كسى كه غم ارثيه داشته
اُنسى به داغِ مادرِ اِنسيه داشته
كنج اتاقِ خويش حسينيه داشته
با اهل خانه مجلسِ مرثيه داشته

حالا گرفته روضه غريبانه بازهم

نشناختند خشكِ مقدس مئآب ها
خورشيدِ علم را پَسِ ابر حجاب ها
مُشتى، رُفوزه در پىِ درس و كتاب ها
شاگردهايشان همه در رختخواب ها

آتش زدند بر در يك خانه بازهم

حق ميدهيم مرد اگر گريه ميكند
تنها ميانِ چند نفر گريه ميكند
با ترسِ دختران چقدر گريه ميكند
افتاده يادِ مادر و در گريه ميكند

تكرار شد مصيبت پروانه بازهم

آتش به بيتِ اطهرش افتادُ گفت آه
يادِ صداى مادرش افتادُ گفت آه
عمامه اش كه از سرش افتادُ گفت آه
وقتِ فرار، دخترش افتادُ گفت آه

ترسيده است دخترِ دردانه بازهم

يك نانجيب خنجرِ آماده مى كشيد
يك بى حيا عمامه و سجاده مى كشيد
بندِ طناب را كه زنازاده مى كشيد
شيخ الائمه را وسط جاده مى كشيد

آسيب ديد غيرت مردانه بازهم

بي احترام رفت ولى عمّه زينبش
بينِ عوام رفت ولى عمّه زينبش
در ازدحام رفت ولى عمّه زينبش
بزم حرام رفت ولى عمّه زينبش

وقت گريز شد دل ديوانه بازهم

دستِ عيالِ او به طنابى نرفت نه!
دست كسى به سوى حجابى نرفت نه
از صورتى عفيفه نقابى نرفت نه
ناموسِ او به بزم شرابى نرفت نه

رفتيم سمت مجلس بيگانه بازهم

بالاى تخت قائله اى بود، واى من
پيش رباب حرمله اى بود، واى من
زينب ميان سلسله اى بود، واى من
چوبِ بدونِ حوصله اى بود، واى من

خون شد روان از آن لب جانانه بازهم

محمد جواد پرچمی

***********************

پيرِمردى كه بينِ سجاده
همه دم ذكرِ او خدا می‌بود
كنجِ اين خانه‌ى پُر از ماتم
روحِ او از تنش جدا مى‌بود

روضه‌هاى مدينه را مى‌خواند
روضه‌ى كوچه و درو ديوار
در خودش سخت می‌شكست آقا
تا‌كه میگفت از در و مسمار

ناله میزد از تَهِ جگرش
گريه‌هايش چه گريه آور بود
نفسش حبس میشد و میگفت
مادرم نوبهارِ حيدر بود

شبى اما به ناگهان دشمن
به درِ خانه‌اش شراره كشيد
او كه سرگرمِ ذكرِ يا رب بود
شعله‌ها را به چشم خود مى‌ديد

سر سجاده دوره‌اش كردند
در دلش اضطرابِ عالم بود
كودكانش به گريه اُفتادند

دورِ دستش طناب را بستند
نه عبايى و نه عصايى داشت
پا برهنه بدونِ نعلينش
به دلش يادِ ماجرايى داشت....

كه همه جانِ او به درد آورد
به گمانم خراب مولا شد
اين مدينه چقدر بى رحم است
تازه داغِ طناب مولا شد

نانجیبی به نام ابن ربیع...
به سرش نعره زد كه حركت كن
پشتِ مركب دوان دوان با من
تو بيا و اداى غربت كن

پشت مركب زمين فتاد آقا
اى حرامزاده ! كمى آرام
پا برهنه كه مى‌بری او را
از چه رو مى‌دهى به او دشنام؟

يادِ يك ماجرا دلش سوزاند
ماجرايى كه ماجرا دارد
ماجراى سه ساله و عمه
داغِ شام و خرابه‌ها دارد

ياد آن لحظه‌اى كه عمه‌ى او
بين نامحرمان گذر مى‌كرد
هر زمان كه سه ساله مى‌ترسيد
عمه‌اش جسم خود سپر مى‌كرد

آرمان صائمی

***********************

دوباره هیزم و آتش دوباره فاجعه ای
دوباره ضربه ی سنگین دست واقعه ای

چقدر مردم پست مدینه نامردند
دوباره هر دو سر کوچه را قرق کردند

ببین که آخر عمری چه بر سرت آمد
صدای ناله ی جان سوز مادرت آمد

مگر نه اینکه شما را دوان دوان بردند؟؟
دوان دوان نه که حتی کشان کشان بردند

مگر نه اینکه زدند ریسمان به بازویت ؟
مگر نه اینکه زدند با لگد به پهلویت؟

مگر نه اینکه شما بین کوچه افتادی ؟
به یاد مادر پهلو شکسته جان دادی ؟

بناست کوچه و بازار بی عبا بروی
بناست دیدن یک قوم بی حیا بروی

بناست تا که مدینه ادا کند دین ات !
بناست پای برهنه..کجاست نعلین ات ؟

بناست تا که نشیند به مرکبی لجنی
ولی تو پای پیاده نفس نفس بزنی

چقدر همسفر بد دهان عذابت داد
چقدر تهمت و زخم زبان عذابت داد

چه خوب شد پسِ دَر همسرت نیامده بود
میان کوچه پی ات دخترت نیامده بود

چه خوب شد در خانه نداشت مسماری
نبود لکه ی خونی به روی دیواری

علیرضا خاکساری

***********************

نشسته روی لبم باز نام حضرت صادق
نوشته اند مرا هم ، غلام حضرت صادق
فدای لحن فصیح و پیام حضرت صادق
ستون مذهب ما شد ، کلام حضرت صادق

حدیث بی بدلش را بخوانم و بنویسم
بناست مکتب او را بدانم و بنویسم

رسید از سر خوانش هزار شاخه ی طوبی
رسید بر همه عالم هزار مطلب والا
کلیم علم پدر بود و از سلاله ی زهرا
غلام درگه او صد هزار یوسف و موسی

امام بود و همه شامل نگاه رحیم اش
چقدر رفته به اجداد با سخا و کریم اش

غریب بود و کنارش نبود یاور و یاری
برای غربت شیعه نداشت صبر و قراری
نشسته بود به قلب رحیم او چه شراری
همیشه در غم جدش شبیه ابر بهاری

همیشه بانی بزم عزای جد غریبش
چه گریه ها که نکرده برای جد غریبش

چه پیر گشته خدایا عزیز حضرت زهرا
چه خسته و چه غریب و چقدر بی کس و تنها
بگو به ابن ربیع ، ای حرامزاده ی دنیا
رهاش کن که نحیف است جسم حضرت آقا

بکش تو دست کثیف از سر امام غریبم
نزن شراره به بال و پر امام غریبم

دوباره آتش و دود و صدای هلهله آمد
به کوچه های مدینه دوباره زلزله آمد
صدای ضربه ی قفلی میان سلسله آمد
بگو به اهل و عیالش دوباره حرمله آمد

کمی امان بده عمامه بر سرش بگذارد
ببین برای سپاه شما خطر که ندارد

دو دست بسته و مثل علی چه بی کس و تنها
کشان کشان وسط کوچه ، یاد غصه ی زهرا
صدای دخترکان و صدای شیون زن ها
گرفته شعله ی آتش میان معرکه بالا

چه بی بهانه کشیدند پیر مکتب ما را
چه بد نشانه گرفتند قلب مذهب ما را

خراب شد دل عالم به پای روضه ی کوچه
گریست حضرت صادق برای روضه ی کوچه
گریز روضه ی ما شد ، فضای روضه ی کوچه
دوباره گریه کنیم از عزای روضه ی کوچه

گریز روضه همین جاست ، آتش و در و هیزم
گریز روضه همین است ، بی وفایی مردم

پوریا باقری

***********************

به منبر می رود دریا، به سویش گام بردارید
هلا! اسلام را از چشمهء اسلام بردارید

مبادا از قلم ها جابیفتد واژه ای اینک
که بر منبر قدح کج کرده ساقی جام بردارید

«سَلونی» را هدر کردند روزی مردمان، امروز
بپرسیدش! از اسرار جهان ابهام بردارید

الا ای شاعران! چشمان او آرایه وحی است
برای ما از آن باران کمی الهام بردارید

نسیم صبح صادق می وزد از گیسوی صادق
از آن مضمون پیچیده جناس تام بردارید

به فرزندان، به اهل خانه جز ایشان که می گوید
غلام خسته ام خفته، قدم آرام بردارید

اگر فرمان او باشد، نباید پلک برهم زد
به سوی شعله چون هارون مکّی گام بردارید

«رُویَّ عَن امامِ جعفر الصّادق لَه الرّحمَه...»
به جز احکام او چشم از همه احکام بردارید

به جای حج به سوی کربلا رفتن خداجویی است
کفن باید به جای جامه احرام بردارید

اگر در گوش نوزادی اذان می خواند، می فرمود
که با آب فرات و تربت از او کام بردارید

میان شعله ها آیات ابراهیم می سوزد
میان گریه، ختم سوره انعام بردارید

سید حمیدرضا برقعی

***********************

گفتم خليل زاده ام آتش عقب کشيد
دستى به روى شانه من با ادب کشيد

لعنت بر آنکه آتش از او با حياتر است
از پشت سر لباس مرا با غضب کشيد

با آنکه در مقابل خانه مرا زدند
همسايه اى نديد و کتک ها به شب کشيد

اينجا ميان روز زمين خورد مادرم
رويش عباى خويش امير عرب کشيد

شهر مدينه شهر زمين خوردها شده
سجاده را ز پاى من آن بى نسب کشيد

در کربلا زمانه غارت غلام شمر
در خيمه ها رداى تنى غرق تب کشيد

شبهاى جمعه مادر ما داد ميزند
گيسو گرفت قاتل و سر را عقب کشيد

بازار کوفه گريه کنان عمه جان ما
از دست بچه ها همه نان و رطب کشيد

صحبت ز شام و هلهله ها مى کشد مرا
آن لحظه اى که کار به بزم طرب کشيد

ميخواست داد عمه ما را در اورد
آتش به قلب سوخته ان بى ادب کشيد

اول شراب خورد و به سر يک نگاه کرد
با خنده چوب دستى خود روى لب کشيد

يک سرخ مو بلند شد از ما کنيز خواست
ترسيد دخترى و خودش را عقب کشيد

قاسم نعمتی

***********************

آتش به جان دلبر جانانه می زنند
با شعله ای که بر در این خانه می زنند

پیر و جوان که فرق ندارد برایشان
در میزنند و بعد چه جانانه می زنند

آتش نکرد افاقه و شمع غریب را
در پیش چشم مضطر پروانه می زنند

اینجا به هر روش که شده میزنند خلق
ضربه جدا و طعنه جداگانه می زنند

باشد بزن ولی نه سر کوچه بین خلق
یک سرشناس را که به هرجا نمی زنند

اینجا مدینه است طبیعی است هر کسی
تا زد برای حق علی چانه می زنند

افتاد یاد داغ عمویش که عده ای
دارند غنچه را دم گلخانه می زنند

جایی که بار شیشه پناهنده شد به سنگ
از دست مردمی که وقیحانه می زنند

مسمار هم حساب علی را نکرد پاک
اینجا فقط به نیت بیعانه می زنند

علی اکبر نازک کار

***********************

هرآنکه از سوی تو انتخاب خواهد شد

به ذره بودن خود آفتاب خواهد شد

میان طایفه مرجع حساب خواهد شد

فقیر دست تو عالی جناب خواهد شد

 

گدا کجا و تو با این مقام آقا جان

به منبری که نشستی سلام آقا جان

مقام علم، مقام تورا نشان داده

کلام نور تو بر حوزه ها توان داده

کنیز خانه ات آقا به مرده جان داده

حسین گفتن تو عرش را تکان داده

بساط روضه و گریه بپاست هرهفته

و صحن خانه ی تو کربلاست هرهفته

تو بین سجده ای و شعله ها بلند شده

چه دودی از در بیت الولا بلند شده

صدای نعره ی یک بی حیا بلند شده

کسی برای جسارت ز جا بلند شده

طناب دست علی بسته شد به دستانت

نگاه کن به زن و بچه ی هراسانت

غریب در وسط شهر آشنا شده ای

عمامه از سرت افتاد و بی عبا شده ای

میان عربده ها بی سرو صدا شده ای

شبیه عمه گرفتار اسب ها شده ای

نفس بگیر ندو بین کوچه ها اینقدر

که اذیتت نکند باز درد پا اینقدر

اگرچه زندگی ات آه و سربه سر درد است

اگرچه رد شدنت از سر گذر درد است

اگرچه بغض تو مابین صدنفر درد است

بگو که سهم تو هم از لگد کمردرد است؟

بگو که بر کف پای تو خار افتاده؟

گذار تو طرف نیزه دار افتاده؟

به هرطرف بدنت را که لشگری نکشید

کسی لباس تورا پیش مادری نکشید

کسی ز اهل و عیال تو روسری نکشید

ز گوش و گردن اطفال زیوری نکشید

به جسم بی رمق تو عصا زدند اصلا؟

سر تو را بروی نیزه ها زدند اصلا؟؟

سید پوریا هاشمی

***********************

خورشید تاریک است پیش روی صادق

محراب اهل آسمان ابروی صادق

جبریل زانو میزند پهلوی صادق

عالِم شده هرکس گذشت از کوی صادق

 

پیداست اسرار عوالم از نگاهش

پلکی زند میریزد عالِم از نگاهش

از کفر، مردم را گرفت و باخدا کرد

قفل مسائل را برای خلق وا کرد

با تیغ علم غیب خود غوغا به پا کرد

ظلم بنی عباسیان را برملا کرد

علمش حجاب جهل ها را پاره کرده

صادق بنی عباس را بیچاره کرده

در مکتبش باعلم، عالم پروری کرد

یعنی جهاد علمی اش را رهبری کرد

سربازهای عالمی جمع آوری کرد

از راه شاگردان خود روشنگری کرد

از بس به ریشه های دین خلق پرداخت

لرزه به پایه های کاخ ظلم انداخت

در راه حق گرچه کشیده زحمتش را

اما ندانستند قدر و قیمتش را

دشمن شکسته پیش مردم حرمتش را

با ناسزا دادند مزد خدمتش را

در کوچه های شهر یوسف را کشیدند

این گرگ ها پیراهن او را دریدند

میسوخت در آتش پر شیخ الائمه

از بسکه زد بر پیکر شیخ الائمه

عمامه افتاد از سر شیخ الائمه

حرمت شکست از مادر شیخ الائمه

مردی که در محشر دو عالم را شفیع است

ناراحت از نامردی ابن ربیع است

آتش گرفته رشته های دامنش را

ابن ربیع پست لرزانده تنش را

در بین مردم میکشد پیراهنش را

با ریسمان بستند دست و گردنش را

همسایه ها اینبار هم کاری نکردند

یعنی ولی الله را یاری نکردند

او صبح صادق بود و در دست شب افتاد

خیس عرق شد، عرش در تاب و تب افتاد

صدبار تا بغداد پشت مرکب افتاد

در راه چندین بار یاد زینب افتاد

چه بر سرش آورده اند ایام پیری

زیر لبش میگفت ای وای از اسیری

آن لحظه که شمشیر بر رویش کشیدند

خشم رسول الله را با چشم دیدند

با اینکه ناله های زهرا را شنیدند

در کربلا اما سر از جدش بریدند

در کربلا جد غریبش تیر میخورد

بر بوسه های مصطفی شمشیر میخورد

آرش براری

***********************
 
 مهدی جهاندار
 
بر گرده ی خود مثل علی نان و رطب داشت
صادق همه صبح است چه در خلوت شب داشت

شب تیره و تار و ظلمات است، پر از ظلم
صد سال پر از ظلمت جهلی که عرب داشت
 
می رفت که خاموش شود مشعل توحید
اسلامِ  وَ أکملتُ لکُم رو به عقب داشت

برخاست کسی مکّی و کوفی به فدایش
آوازه چنان داشت که تا شام و حلب داشت

در محضر او این همه شاگرد عجب نیست
بر تیغ علی این همه زنگار عجب داشت!

چون جابر حیّان کسی اسرار ندانست
جز آن که به درگاه تو زانوی ادب داشت
 
هفتاد و دو تا یارت اگر بود چه می شد
تیغ تو و پستوی نهان خانه سبب داشت

از صبح بپرسید که صادق به چه معناست
با عشق بگویید که یارم چه لقب داشت

***********************
 علی انسانی
 
از مهر، آسمان مدینه اثر نداشت
من سفره‌ام کباب، به غیر از جگر نداشت

«ما  آن شقایقیم که با داغ زاده‌ایم»
جز داغ دل نصیب، جگر بیشتر نداشت
 
بردند اگر به بزم عدو نیمه‌شب مرا
آن جا یزید و چوب تر و تشت زر نداشت

از کودکانِ لرزه به پیکر فتاده‌ام
یک تن امید دیدن روی پدر نداشت
 
گویی مدینه رسم شده خانه سوختن
سهمی دگر ز مادر خود این پسر نداشت

غم نیست خانه‌ام اگر آتش گرفت، شکر
گر خانه سوخت، فاطمه‌ای پشت در نداشت

***********************
 ایوب پرنداور
 
باز هم کوچه و یک لشکر بی عمامه
باز افتاده وسط حیدر بی عمامه

دود از یک طرف و هلهله از سمت دگر
کوچه لبریز شد از یک سر بی عمامه
 
سال ها پیش علی را به میان آوردند
حال افتاده میان، جعفرِ بی عمامه

باز این بیت پر از زخم ، همین بیت کبود
می کند گریه در آن محشر بی عمامه
 
کوچه وصل است به گودال پر از خنجر و خون
کوچه وصل است به یک حنجر بی عمامه

زیر شمشیر به آن جد غریبش می گفت:
به فدایت شوم ای مضطر بی عمامه

ارباً ارباست دلم مثل غزلهای فرات
ارباً ارباست چنان اکبر بی عمامه

گفت ای تیر سه شعبه تو چه کردی که چنین
مانده بر دست خدا اصغر بی عمامه؟

گفت ای تیغ چه کردی تو که پرپر میزد
ساقی تشنه لب پرپر بی عمامه؟

السلام ای نفس سوخته ی کرببلا
السلام ای سر خونین ،سر بی عمامه
 
به فدای تن سمکوب پر از خاک و شن ات
به فدای دلت ای سرور بی عمامه

کاش جای تو سر از پیکر من می بردند
جد مظلوم من ای رهبر بی عمامه

***********************
 مهدی جهاندار
 
به کودکان و زنان احترام می فرمود
به احترام فقیران قیام می فرمود

سلام نام همه انبیاست؛ او می گفت
سپس اشاره به دارالسلام می فرمود
 
کسی که در پی خورشید نیست از ما نیست
سحر می آمد و این را مدام می فرمود
 
کجا حرام خدا را حلال می دانست
کجا حلال خدا را حرام می فرمود
 
اگر که دست به پهلو گرفته ای می دید
به اشک و آه و دعا التیام می فرمود

"خوشا به حال کسانی که راستگویانند"
امام صادق علیه السلام می فرمود

***********************
 محسن ناصحی
 
جمعیت بیشتر از قبل شتاب آوردند
هیزم آورده و با قصد ثواب آوردند

روضه خوان گفت که یکبار دگر ابراهیم
رفت در آتش و این قوم عذاب آوردند
 
آنچه این شهر مسلمان سر پیرش آورد
کافران کی به سر اهل کتاب آوردند؟!

گفت این کوچه همان است و همان در، اینها
مثل آن روز لگد را به حساب آوردند

بر سر چیدن گل ولوله شد آخر هم
از میان در و دیوار گلاب آوردند

گفت پیر است و قرار است که او را ببرند
دست بردند به شمشیر و طناب آوردند
 
ناگهان گریه شد و گفت که نیّت کردند
بکنند آنچه سر طفل رباب آوردند

مثل هر بار که از کرببلا می خوانند
روضه خوان حنجره اش خشک شد، آب آوردند
***********************
 اعظم سعادتمند
 
بگو برای من ای شعر از زمانهٔ او
کدام بیت مرا می‌برد به خانهٔ او

شبی دلم به هوای زیارت آمده است
مگر قرار بگیرد در آستانهٔ او ...
 
از او بپرس به عقلم نمی‌رسد اصلاً
که چیست فلسفهٔ عشق بی‌کرانهٔ او

خوشا به حال عبایی که در کشاکش باد
گذاشته‌ست سرش را فقط به شانهٔ او

گذشته‌ها نگذشته‌ست باقی است هنوز
زبانه می‌کشد آتش از آشیانهٔ او
 
بگو چگونه از این شهر صبح صادق رفت
بگو برای من از رفتن شبانهٔ او

نه از غم است که من گریه می‌کنم امشب
فقط به خاطر لبخند صادقانهٔ او...

***********************
حجت الاسلام  جواد محمدزمانی
 
چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت
مدینه‌ای که شب پیش صبح صادق داشت
میان حوزهٔ علمیه اختلاف نبود
که بهر رحلتش استاد، میل سابق داشت
و تا همیشه دگر بی‌مراد می‌مانند
چهار هزار مریدی که مرد عاشق داشت
به سمت مغرب اگر رفت عمر خورشیدش
هزار قلّهٔ پر نور در مشارق داشت
چه با شُکوه غم خود به دل نهان می‌کرد
چه شِکوه‌ها که از آن فرقهٔ منافق داشت
به غیر داغ محرم گلی ز باغ نچید
چقدر روضهٔ گودال در دقایق داشت
خلیل بود ولی آتشش سلام نشد
همان که در نفسش عطری از حدائق داشت
هزار طائفه آمد هزار مکتب رفت
و ماند شیعه که «قال الامامُ صادق» داشت
سخن به محضرش این است ای حقیقت علم
ندیده چشم زمانه طلوع این همه حلم
 

کدام بغض گلوگیر در پگاهت بود
که رو به پنجرهٔ آسمان نگاهت بود
هنوز در تب شمشیر علم و حکمت توست
حریم مدرسه‌هایی که رزمگاهت بود
گواه گفته‌ام این نخل‌ها که همچو علی
شب مدینه پر از بغضِ سربه‌چاهت بود
نمانده جز گل لاله به باغ ابراهیم
که بین خانه فقط شعله‌ها پناهت بود
چنان به نیمه‌شبی می‌شکست حرمت تو
که قلب دشمن تو نیز عذرخواهت بود
چه خوب می‌شد اگر دست کم سه شمع و ضریح
به قبر سادهٔ ارواحُنا فداهت بود
برای غصهٔ تو کاش جای صبری بود
و دست کم به مزار تو سنگ قبری بود

***********************
 مهدی رحیمی

تا نگاهش را به روی قرص ماه انداخته
ماه را در فهم خود در اشتباه انداخته

روزگارش مثل شبهای پر از مهتاب شد
هرکسی چشمی در این چشم سیاه انداخته
 
نه فقط یوسف، که دست بی وفای روزگار
صادق آل علی را هم به چاه انداخته

باز هم تکرار کرده روزگار آن کوچه را
پشت درب خانه ای آتش به راه انداخته

چل نفر را دیده که پشت درِ یک خانه اند
چون به کوچه از شکاف در نگاه انداخته

زهر هم مانند میخ تیز اما از درون
خویش را بر پهلوی یک بی گناه انداخته

زهر کاری کرده که شیخ الائمه وقت وعظ؛
بین هر حرف خودش صدبار آه انداخته

زهر کاری کرده که فرزند مثل مادرش
گاه بالا برده دستش را و گاه انداخته

پیرمردی خسته در گودال حجره با عطش
کربلای  دیگری امشب به راه انداخته
 
هر امامی بارگاهش قد کشیده، این امام؛
زیر پای زائرانش بارگاه انداخته

بارگاهی از سکوت و مرقدی از جنس دل
بر فرازش گنبدی از جنس ماه انداخته

***********************
 ولی الله کلامی زنجانی
 
دین ما احمدی و مکتب ما حیدری است
گو دلا حیدریم مذهب من جعفری است
 
حضرت صادقم استاد بُود در همه عمر
شهریاری که به دستش عَلَم سروری است
 
مکتب سرخ حسین بن علی را نازم
که عروج نُه امام از دم آن رهبری است
 
تربیت یافته ی مکتب عاشورایند
اولیایی که به در حاجبشان صد پری است
 
همه از سلب حسینند اگرچه نه امام
لیک صادق همه جا شهرهء دانشوری است
 
عِلم صادق عَلم کرب وبلا را بگشود
گفت اعوان حسین دشمن طغیانگری است
 
کنیه اش عین حسین است، اباعبدالله
او حسین دگری در حرم دلبری است
 
همه را خواند به زیر عَلم عاشورا
گفت باکی حسینی ز جهنم بری است
 
ای که در موکب شاه شهدا سینه زنی
دم بزن حضرت صادق به دمت مشتری است
 
عهد خود با پسر فاطمه تجدید نما
گوهر عشق نگهدار دلت گوهری است
 
سربلندی چو رَوی زیر علم های حسین
چون علمدار ولایت پسر عسکری است
 
مادر آموخت (کلامی) به تو ذکر مولا
این ولایت اثر تربیت مادری است

***********************
 
کوچه‌ای بود و دری بود و امامی روی خاک
می‌دوید آشفته‌رو ماه تمامی روی خاک
 
بی عمامه، بی عصا، بی‌تاب قرآن می‌دوید
چند نوبت بین کوچه ریخت جامی روی خاک
 
رشته‌ی پوسیده‌ای را روی مرکب دیده‌ام
عُروَةُ الوُثقی و حبل لَاانفِصامی روی خاک...
 
می‌چکاند ابیات بر پای دری، آن نیمه‌شب
روضه‌هایی شور را با تلخ‌کامی روی خاک
 
از نجف آیینه آوردند در آغوشِ سنگ
ریخت در تعجیل‌شان وادِی السَّلامی روی خاک
 
از مدینه تا مدینه اسم‌هایی اعظم‌ست
اسم‌هایی روی نی، چندین اسامی روی خاک
 
قبله‌ی حاجاتِ ما را بی‌نمازان می‌برند
می‌رود در دست بت ‌«بیت الحرامی» روی خاک

***********************
 محسن ناصحی 
 
گرچه شوال ولی داغ محرم با اوست
پس عجب نیست اگر این همه ماتم با اوست

مثل جدش شده در کنیه «اباعبدالله»
در بقیع است ولی کرببلا هم با اوست
 
شیعه را کرببلا گرچه علمداری کرد
جعفری مذهبمان کرده و پرچم با اوست

من اگر مورم اگر هیچ ولی می‌‌دانم
«او سلیمان زمان است که خاتم با اوست»

زندگی‌نامهٔ او سطر به سطرش روضه‌ست
که مصیبات همه عالم و آدم با اوست
 
در غمش اشک، اگر ریخت اگر جاری شد
بانی روضهٔ سقاست و زمزم با اوست

لفظی از کوچه در این مرثیه محزون‌تر نیست
وارث محنت زهراست اگر غم با اوست

***********************
 حسن صنوبری
 
نشسته بر لب ساحل، شکسته‎ زورقِ عاشق:
که‎راست زهرۀ دریا؟ کجاست باد موافق؟

به موجِ اشک، کِی آخر توان به اوج رسیدن؟
کجا حریفِ تو باشد دلِ شکستۀ قایق؟
 
*
نه فهمِ رنج تو آسان، نه درکِ اوج تو ممکن
زبان ناطقه الکن؛ سکوت، یک‎سره ناطق

مگر که اذنِ جنونم دهی چو «جابر جعفی»
وگرنه عقل ندارد رهی به کوی حقایق

تویی که علم یقینی، به دین اول و آخر
تویی که معنی دینی، به علم سابق و لاحق

چو طفل مکتب تو «بوحنیفه» است چه گویم
ز حلقۀ تو بجویم اگر مشایخ واثق

به حکم توست اگر زد «هشام» تیغ تکلّم
ز کیمیای تو «جابر»، حکیم گشته و حاذق

چه داشت خرقۀ «سفیان» به جز ریا -و چه عریان-؟
تو خرقه‎پوشِ خدایی نهان ز چشم خلائق

زبان گشودی و آنک شکست حقّۀ کافر
نگاه کردی و آنگه پرید رنگ منافق

عیار عقل تو بودی به گفتگوی مکاتب
مراد علم تو بودی ز جستجوی دقائق
 
تویی تو چشمۀ جوشان، تویی تو بحر خروشان
شکسته‎زورقِ ساحل، منم، به سوی تو شائق
**
ز خویش می‎روم امشب به سوی غربت دریا
سیاه‎پوش عزای امام جعفر صادق

***********************
 محمد رضا شفیعی
 
"بر جبین آسمان آثار غم شد آشکار
اشک می ریزند نم نم ابرهای داغدار

در میان سنگها آیینه ای تنها شده
روضه ی تنهایی اش هرگوشه ای برپا شده
 
غرق باران است هرکس جان او لایق شده ست
 باز عالم سوگوار حضرت صادق شده ست"

حضرت صادق که جان ما فدای درس او
دانش‌آموزان او هستیم و پای درس او

"یادگار مصطفی را قوم سرکَش می کِشند
خانه ی وحی و نبوت را به آتَش می کِشند

باز در چشمم غم مولا مجسم می شود
روضه های مادرش زهرا مجسم می شود

قصه ی تلخ هجوم گرگ ها بر خانه ای
ماجرای شعله و بال و پر پروانه ای

وای من شیخ الائمه بی عمامه بی ردا
زنده شد در خاطر من روضه های کربلا

آنچه پیرش کرده داغ کشته ی کرب و بلاست
آنچه دائم پیش چشم اوست شرح روضه هاست

روضۀ آن پیکر عریان به روی خاک ها
 بر سر او زخم ها بر پیکر او چاک ها

بر تن فرزند زهرا رد مرکب مانده است
داغ این بی حرمتی بر جان زینب مانده است

حاصل این روضه ها تنها نه اشک و آه ماست
خون اهل بیت پیغمبر چراغ راه ماست"

خون حق نورست و در ظلمت چراغ راه ماست
تا قیامت راه ما از راه  خفاشان جداست
 
راه ما راه علی راه حسین بن علی ست
شاهراه ما درین بیراهه ها امر ولی ست

زور و تزویر و زر و عصیان کجا؟ایمان کجا؟
دین سلمان ها کجا دین ابوسفیان کجا

پیش روی ما به جز آیینه ی اسلام نیست
درد ما رد یا قبول نامه ی بر جام نیست

مرگ بر اسلام آمریکایی و مکر یهود
بشنوید این نعره های مرگ بر آل سعود

مرگ بر لبخندها و بر خیانت های گرگ
بر جنایت های آمریکای شیطان بزرگ

بار دیگر جنگ احزاب است و میدانی خطیر
این سوی میدان علمداریست بیدار و دلیر

شیعه را دشمن شناسی و تبرا باورست
شیعه را اینک کسی از نسل حیدر رهبر است

باز با نام حسین فاطمه، غوغا کنیم
جان خود نذر حریم زینب کبرا کنیم

شام با ویرانه هایش خطبه خوان درد هاست
گرچه چندی میشود جولان گه نامرد هاست
 
دیگر از دست علمداری نمی افتد علم
چشم ناپاک حرامی ها نیفتد بر حرم

باز هم یک دجله ی دیگر ، عطش آورده است
کودکانی را که دریا با خودش آورده است
 
آن طرف در سازمان لال ها خون می خورند
کودکان را این طرف چون حرمله، سر می برند

از غم هم کیش خود داریم می‌میریم ما
آه و صد افسوس مشکی پوش کشمیریم ما

راه ما راه شهیدان، حرف ما حرف امام
جنگ با مستکبرین تا رفع فتنه، یک کلام

فاش می‌گوییم خط قرمز ما فتنه است
فتنه‌ای که قلب مولا قلب امت را شکست

در صفوف ما، به غیر از شور بیداری مباد
در دل ما، جز شمیم و عطر هشیاری مباد
 
هر که یار فتنه شد، آگاهش از این کار کن
هر که در این راه خوابش برد را بیدار کن

خادمانی که برای میزشان دلواپسند!
پس کجا و کی به درد مردم خود می‌رسند؟!

وای اگر ایمان ما صرف بده بستان شود
باز بیت المال, بیت الحال نااهلان شود

بارالها! تشنه‌گان قدرت از ما نیستند
تشنه‌گان خدمت تو، اهل دنیا نیستند

با جهاد و صبر، آری فتح در دستان ماست
دست شیطان کی مگر بالاتر از دست خداست؟!
 
راه ما تا روز آخر راه سرخ کربلاست
پس بپاخیزید یاران وقت عاشورای ماست

در میان باد و توفان در میان فتنه ها
شیعه هرگز گم نخواهد کرد راه خویش را

***********************
 محمود ژوليده

رئیس مذهب شیعه! جهان از آنِ شماست
ندای حق طلبی ،تشنهٔ جهانِ شماست

به گوشه گوشهٔ عالم به هر کجا نگیریم
به هر دیارِ غریبه، پُر از نشان شماست

نَه یار، بهر تو هِفده نفر، که بی إغراق
هزار لشگرِ آماده در میان شماست

که گفته سیصد و چندین نفر ندارد یار
بگو امام زمان را، زمان زمان شماست

بگو به عیسیِ مریم که شیخ عیسی را
دعا کند، که یکی از فدائیان شماست

ز شیخِ نیجریه تا به شیخِ بَحرِینَت
مطیعِ محضِ تو با لشگری، عیان شماست

اگر قطیف،نِمر را به ظلم از کف داد
مدینه تا به مدائن پُر از جوان شماست

و از عراق و یمن تا به سوریه، لبنان
سپاهِ حزب خدا، از مدافعان شماست

ز روستای صَراری گرفته تا به ٱحد
هنوز مُثلِه شدن، سهم شیعیان شماست

به رغم دشمنِ تکفیری اَت، به کوری خصم
هنوز نام علی شاهد أذان شماست

و ایستاده میان غبار احمد ها
هزار مَرد، چو احمد که در نهان شماست

قسم به روح خدا و قسم به سید علی
بیا به کشور ایران که آشیان شماست

به مُلک ری،به خراسان، به قم، بیا آقا
هزار دیده چو بَهجت به راه، جان شماست

به کعبه و به بقیع و چهار مظلومش
که کربلای حسینِ تو در أمان شماست

ضریحِ مرقدِ شش گوشه شاهدَت به یقین
که اربعین، حرمِ یار، میزبان شماست



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت
[ 28 / 4 / 1396 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار مدح و مناجات و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها


محمد جواد پرچمی

کوکب دردانه عصمت نگین اش زینب است
آیۀ ایاک نعبد ، نستعین اش زینب است

رتبۀ ممسوسۀ فی ذات در تسخیر اوست
جلوه مستغرق رب، دستچین اش زینب است

کم ندارد چیزی از مادر بزرگش پس بگو
کربلا تا شام ، ام المومنین اش زینب است

واقعا زن نیست این ، پروردگار مردهاست
انقلاب کربلا مرد آفرین اش زینب است

خیمه های کربلا ام البنات اش زینب است
کشته های نینوا ام البنین اش زینب است

فاطمه زینب حسن زینب بیمبر زینب است
حیدر كرار لحن آتشین اش زینب است

مستجیر بیرق عباس گرچه شد حسین
پرچم صاحب لوا حبل المتین اش زینب است

آنكه بین ازدحام چشم های خیره سر
رو گرفت از دشمنان با آستینش زینب است

گرچه در بزم عبیدالله او پایین نشست
صبح محشر بانوی بالانشین اش زینب است


****************************

رضا تاجیک

ماه یكتایى و بی همتا به دنیا آمدی
هم ردیف نور اعطینا به دنیا آمدی
مثل حیدر عالی اعلی به دنیا آمدی
تو شبیه حضرت زهرا به دنیا آمدی

روز میلاد تو در تقویم روز باور است
روز عشق و روز تکریم مقام خواهر است

آمدی و می رسد بانگ مبارک بادها
بی معلم می شوی فرزانه ی استادها
ای علمدار حقیقت  بانی فریادها
ای دلیل کاف و ها و یا و عین و صادها

هرچه دارد کربلا در اختیار جبر توست
پرچم شاه شهیدان هم به سوی قبر توست

آمدی تا که بگویی قصه ی پرواز را
تا کجاها برده ای این شور انسان ساز را
ای رسول عشق می بینم ز تو اعجاز را
زنده کردی نهضت هفتاد دو سرباز را

 شام در زیر قدمهای تو در تاب و تب است
این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است

آمدی تا انتهای جاده ی عشق و جنون
هم ردیفت بعد زهرا کس نبوده تاکنون
گامهایت در مسیر آیه ی والسابقون
خواهر صبر و کرم ای دختر والراکعون

آمدی در دفتر دلدادگان یكتا شوی
آمدی اسطوره ی میدان عاشورا شوی

ای درخت استوار ، ای اسوه ی شب زنده دار
شد ردیف شرح تو در هر قصیده (اقتدار)
با حضورت شاه مردان حرز میخواهد چکار
(آمدی مستانه تر صف می گشاید ذوالفقار)

دختر شیری و یک جلوه ز الله الصمد
مادری کردی برایش حضرت بنت اسد

حاصل پیوستن دریا به دریا زینب است
چشمهایی که ندید الا جمیلا زینب است
نقش بازوبند ساقی حرم یا زینب است
لافتی الاعلی لا عشق الا زینب است

باز هم رو سوی بانوی وفا آورده ام
شصت و نه دفعه به لب نام تو را آورده ام

واژه ی ایثار را باید به پای تو نوشت
در مقام صبر هم باید برای تو نوشت
شاه را مشتاق و بی تاب دعای تو نوشت
بعد او کرببلا را کربلای تو نوشت

جان فدای شاعری که اینچنین زیبا سرود
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

خیرها از تو رسیده دست ما خیر کثیر
عشق دارد در کنار تو مراعات نظیر
حضرت ام الحیا اخت الحسن بنت الامیر
ای اسیری که اسارت شد به دست تو اسیر

از میان محملت نور خدا تابیده است
دشمنت یک لحظه هم آه تو را نشنیده است

عقل را بازی گرفتی عشق حیرانت شده
مرتضی هم محو در تفسیر قرآنت شده
هر که دیده جلوه هایت را مسلمانت شده
هر که نامت را شنیده بعد گریانت شده

چند وقتی هست پای تو جنون دلباخته
مرز بین حق و باطل را حریمت ساخته

کاش قابل بودم و از یاورانت می شدم
با نشان زینبیون بی نشانت می شدم
با دو جرعه عشق از لب تشنگانت می شدم
از شهیدان دفاع از آستانت می شدم

ما همان سیل خروشانیم در راه بلا
کلنا اصحابک لبیک بنت المرتضی



****************************

محسن ناصحی

مدح هرکس که مقرر شده بر لب باشد
حق بده بر لب ما صحبت زینب باشد

نیست شایسته ی هر کس که برد نامش را
نام او در خور لبهای مودب باشد

چه نیاز است به موضوع همینکه در شعر
دختر حیدر کرار مخاطب باشد

هرکسی مذهب و آیینی و دینی دارد
زینبی هرکه شود صاحب مذهب باشد

تیغ حیدر به زبان دارد اگر دم بزند
شام گیرم که پر از خیبر و مرحب باشد

قرب ، همسویی  عشق است و جنون در مقصود
هرکه با اوست از افراد مقرب باشد

او نشان داد که عزت ز مذلت دور است
به اسیری برود باز محجب باشد...


****************************

محمود ژولیده

نازم قدم نایبة الزهرا را
ماه حرم انسیة الحورا را
میلاد شریکة الحسین آمده است
تعظیم، امام بعد عاشورا را

***

سرمایۀ آل مصطفایی، زینب
آرامش جان مرتضایی، زینب
هم کوثرِ زهرایی و هم عشق حسین
تو یک تنه لشگر خدایی، زینب

***

ما ریزه خورِ قدیم زینب هستیم
جزو سپه عظیم زینب هستیم
شیعه است مدافع حرم،با جانش
ما جان به کف حریم زینب هستیم

***

ای شیعه به اقتدار زینب صلوات
هر روز به روزگار زینب صلوات
با اوست که دل در انتظار مهدیست
بفرست به افتخار زینب صلوات


****************************

علی فردوسی

هرگز کسی شبیه تو خواهر نبود و نیست
در آسمان عاطفه اختر نبود و نیست

دار و ندار تو همه وقف حسین بود
مانند تو به پای برادر نبود و نیست

حتی تو از عصاره ی جانت گذشته ای
در کربلا، شبیه تو مادر نبود و نیست

آیینه ی شکسته ی صحرای کربلا!
مانند ماجرای تو دیگر نبود و نیست

بر شانه ی صبور تو بار رسالت است
مانند تو کسی که پیمبر نبود و نیست

در ذیل خطبه های فصیح تو گفته اند:
اصلاً کسی شبیه تو "حیدر" نبود و نیست

شیوایی کلام تو را هیچ کس نداشت
از ذوالفقار نطق تو خوشتر نبود و نیست

زینب شدی که زینت شیر خدا شوی
یعنی کسی شبیه تو زیور نبود و نیست


****************************

محمود ژولیده

اوصاف ذوالجلال دمادم مشخص است
توحید ناب در همه عالم مشخص است
بیت النبی که مرکز اسماء کبریاست
یک یک در آن عشیرۀ خاتم مشخص است
از بعد پنج تن، به خداوندیِ خدا
تفسیر گوی سورۀ مریم مشخص است
در حرفِ صادِ سوره، ببین صبرِ زینبی
سرتاسرِ مصیبت اعظم مشخص است
از یک نگاهِ سِرّیِ خواهر، برادری
تا روز حشر، خیمه و پرچم مشخص است
تا چشم، کار میکند از خانۀ علی
تا نینوا صفوف منظم مشخص است

مژده بده، عقیلۀ آل علی رسید
آئینۀ جمال و جلال علی رسید

حمد و ثنای نور که آسان نمیشود
وصف خدای عشق، بدینسان نمیشود
آن خانه ای که«یُذکَرَ فیهَا اسمُهُ»در اوست
شرحش به شعر و نظم و به دیوان نمیشود
آنکس که در کتاب خدا مدح میشود
مدحش به غیر آیۀ قرآن نمیشود
آن تربیت شده، سرِ دامان فاطمه
جز با زبان فاطمه اذعان نمیشود
گنجینۀ نهان معارف شد آشکار
ورنه عیان، معارفِ پنهان نمیشود
سلطان عشق، گفت که این خواهر من است
هر دختری که خواهر سلطان نمیشود

دلهای بی قرار به سامان رسیده اند
تا زینب و حسین ز رضوان رسیده اند

اینجا نگاه آینه هم، حرف میزند
گفتارِ عاشقانه چه کم، حرف میزند
وقتی شوند عاشق و معشوق روبرو
بوسه، بجای نوحه و دَم حرف میزند
دیدار اول است،ولی مثل آخر است
گویا کسی ز قامت خم حرف میزند
عمق نگاه پاک پیمبر به زینبش
از شعلۀ خیام حرم حرف میزند
فرمود: احترام به این طفل واجب است
دارد نبی ز غصه و غم حرف میزند
آرامش حسین بهم ریخت ناگهان
چشمان خیسِ فاطمه هم حرف میزند

قنداقه چونکه دست بدستِ حسین شد
زینب عجیب، واله و مست حسین شد

کودک، کنار سیبِ بهشتی نفس کشید
یک بوی سیب آمد و آهی سپس کشید
این بوی سیب تا تهِ گودال هم رسید
وقتی تنِ برادرش از خار و خس کشید
نیزه شکسته های تنش را کنار زد
بیرون، تنِ نهان شده را از قفس کشید
رگها بریده بود و گلویش دریده بود
لب را بر آن گلوی عطش دیده بس کشید
پس دست بُرد زیرِ بدن، رو به آسمان
شکرِ خدا نمود و ز دیدار دَس کشید
اوباشِ کوفه بر سرِ بانو که ریختند
نعره ز ناقه آمد و بانگ جرس کشید

با ناقه های تازه نفس، بی جهاز رفت
از کربلا به کوفه و شام و حجاز رفت

امروز تلِّ زینبیه، قبله گاهِ ماست
یعنی حریم حضرت زینب پناه ماست
آری، حرم چو در خطر افتد،به او قسم
اول، حریم زینبیه قتلگاه ماست
ما راهیان کوی حسینیم و بیدرنگ
هر بقعه ای که در خطر افتاد، راه ماست
آل سعود، مثل زباله ست زیر پا
هیئت، زمان حمله به دشمن، سپاه ماست
ما تخت و تاج پادشهان زیر و رو کنیم
شاه نجف، همیشۀ تاریخ شاه ماست
ما اقتدا به پرچم عباس میکنیم
پیوسته در نگاه ولایت نگاه ماست

روزی که بر سلالۀ زهرا فدا شویم
با قهرمان کرب و بلا آشنا شویم




موضوعات مرتبط: حضرت زینب(س) - ولادت،مدح
[ 14 / 11 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار مدح و مناجات و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها


میلاد حسنی

ای قبله گاه حور و ملک گاهواره ات
می‌جنبد آسمان و زمین با اشاره ات

ای درّ آبدار یدالله تا ابد
برپاست در دیار نجف یادواره ات

این بیت را به فاطمه تقدیم می‌کنم
بانو مبارک است نزول دوباره ات

زینب تو کیستی که به دیوان شاعران
پیدا نمی‌شود مثل و استعاره ات

خاتون کنیزهای شما برگزیده اند
شد همسر خلیل خداوند ساره ات

حق می‌دهم اگر که بیفتد کلاه عرش
با زل زدن به شان رفیع مناره ات

دریای بی‌کران بخدا چشم آفتاب
یک بار هم ندیده به خوابش کناره ات

دین خطبه‌ای برای بقا خواست، باز نیست
در کار خیر حاجت هیچ استخاره ات

****************************


مجید لشکری

کیست که بر لوح قلم می‌زند؟
حول خداوند قدم می‌زند؟

کیست که در وزن نگنجیده است؟
کوه وِقار است و نرنجیده است؟

کیست که مختار کند جبر را؟
کیست که بی‌تاب کند صبر را؟

کیست خم آورده به ابروی قهر
لرزه برافکنده به زانوی شهر؟

کیست به عصمت متجلّی شده
شأن ولی را متولّی شده

او که در افلاک نبی کوکب است
زُهره‌ی زهرای علی زینب است

حلم مجسّم‌شده‌ی نشأتین
روح یکی جسم دوتا با حسین

خطبه‌اش از نهج بلاغت پر است
هیبت مولاست که در چادر است

وجه علی تا که اتم می‌شود
خطبه‌ی او تیغ دو دم می‌شود

بدر دوم، بین کلامش نهان
فاطمه در خطبه‌ی شامش نهان

در سخنش لحن امیر آمده است
کوکبه‌ی دهر به زیر آمده است

صبر الهی ست، تفضّل شده است
«أخرجنا الله من الذُّل» شده است

راهبر قافله‌ی ماست این
زین اب و زینت زهراست این

توسن گفتار که چالاک شد
کاخ یزید از دم او خاک شد

زیر و زبر را به هم آورده است
خواهر سقّا علم آورده است

از دل این سِفله‌متکّای فرش
خیمه برافراشته در تاج عرش

می‌رود از خویش به حیرانیَ‌اش
آینه از آینه گردانیَ‌اش

جلوه‌ی این آینه در مشرقین
سر زده از طلعت روی حسین

قسمت زینب که سفر می‌شود
روی حسین آینه‌گر می‌شود

گرچه به غیر از غم و غارت نبود
این سفر از جنس اسارت نبود

گرچه سزاوار به زنجیر نیست
شیر به زنجیر مگر شیر نیست

از حد اوصاف که رد میشود
دخت علی بنت اسد میشود

گو همه مغلوب که او غالب است
جان علیّ بن ابی‌طالب است

جان علی رنج فراوان کشید
چند بغل روضه به دامان کشید

****************************


امیر عظیمی

آب زنید راه را آب حیات آمده
کوثر کوثر نبی، علی صفات آمده
علیمه و فهیمه ی فاطمیات آمده

قمر به سجده رفته چون بدر جمیله می رسد
دیده ی جهل کور شد زآنکه عقیله می رسد

جاه و جلال مصطفی، مُلکَت* و مال فاطمه
چشمه ی نوش مرتضی، آب زلال فاطمه
بزرگ - خواهر حسن، شهپر بال فاطمه

زنی به جز تو عشق را مرد سفر نمی شود
بی همگان بسر شود، بی تو بسر نمی شود

دامن پاک وحی جز وحی گهر نیاورد
نیّره ی نبی به جز شمس وقمر نیاورد
مادر دهر می سزد دگر پسر نیاورد

چه دختری که با دو صد شیر پسر برابر است
نبین که زینب است او، که خود علی دیگر است

چه زینبی که عرش را سریر خویش می کند
چه زینبی که صبر را اسیر خویش می کند
چه زینبی حسین را امیر خویش می کند

حسین زنده در دلِ جوش و خروشِ زینب است
علم زمین نمی خورد، علم به دوش زینب است

حب علی است در دلش خلیل اگر خلیل شد
مریم اگر عفیفه شد، به فاطمه دخیل شد
بزرگ شد هر که در این بیت شرف ذلیل شد

در این سرا هزارها فضه جلیله می شود
ولی میان این حرم یکی"عقیله" می شود

عقل به زانو آمد از درایتی که داشته
لال شده زبان از آن فصاحتی که داشته
خجل شده عبادت از عبادتی که داشته

عجب به بردباری و صبرِ دلِ شکسته اش
نمازها فدای آن نافله ی نشسته اش

تو زینبی، کریمه ای و من شدم گدای تو
شیعه فدای پرچم گنبد باصفای تو
مدافع حرم که شد دور حرم فدای تو

ذکر یل ام بنین به زیر لب گرفت و رفت
تاج شهادت از دمشق و از حلب گرفت و رفت

آه که در مدینه یک مدافع حرم نبود
دری که باب وحی شد چه شد که محترم نبود
فشار در، ضرب لگد، سزای مادرم نبود

 آتش ودود از در خانه زبانه زد ولی
به غیر صبر این میان نداشت چاره ای علی

*فرهنگ فارسی معین: (مُلککَت) پادشاهی ، سلطنت

****************************

 
مهدی رحیمی

به وقت خطبه خوانی مثل حیدر می شود زینب
به هفده معجزه بر نی پیمبر می شود زینب

من از نامش که زینت برعلی گشته ست فهمیدم
زمانی زینت الله اکبر می شود زینب

زمین باید بگردد تا ابد دور چنین بیتی
که درآن مادرش زهرا و دختر می شود زینب

سه تا آیه سه دفعه مادری پیش سه تا حجت
به علم جَفْر، اینجا شرح کوثر می شود زینب

حباب دور مصباح الهدی چون می شود عباس
به کشتی نجاتِ خلق، لنگر می‌ شود زینب

خودش یک لشکر است از کربلا تا شام،در وقتش؛
دل آور، جنگ آور، آب آور می شود زینب

به این نکته توجه کن اگر که در وفاداری؛
برادر می شود عباس، خواهر می شود زینب

پس از حیدر اگر بابا، پس از زهرا اگر مادر
پس از عباس هم قطعا برادر می شود زینب

همانگونه که از اول به یادش مانده از کوچه
دم آخر میان خیمه مادر می شود زینب

دوتا روح است دریک جسم وقت بوسه از حنجر
که یک آن فاطمه یک آن دیگر می شود زینب


****************************


عارفه دهقانى

دریاست اگرچه داغ ، نامطلوب است
کوه است اگرچه در دلش آشوب است
زینب که صبوری از پدر یاد گرفت،
استادِ بزرگِ حضرتِ ایوب است!

****************************

حسن لطفی

راهِ دل جُز به بی کران نخورَد
جز به کویِ"حسین جان" نخورَد
سر فرازی نصیبِ سر نشود
تا که بر خاکِ آستان نخورد
رفت لیلی،به محملش ای‌کاش
گردی از شوقِ کاروان نخورد
حِسِ پرواز را نمیفهمی
بال وقتی به آسمان نخورد
هست اینجا بهشت و ما هستیم
تا به آن آفتِ خزان نخورد
دلِ تو قرص ما قسم خوردیم
در دلت آب هم تکان نخورد

ما قسم خورده ایم با زینب
یا علی گفته ایم و یا زینب

 دل سرا پرده‌ی محبت اوست
دلِ عاشق تمامِ قیمتِ اوست
نجف از او مدینه هم حتیٰ
کربلا هست اگر ، زِ غیرتِ اوست
چادرش را بگو تکان بدهد
هست محشر اگر ، قیامتِ اوست
این حسین است یا که آینه اش
این علی هست یا که قامتِ اوست
هر که سر داد در رهش فهمید
گردنش زیرِ بارِ منت اوست
خواست تا بارِ ما سبک گردد
کارِ ما نه فقط عنایتِ اوست

همه پرورده ایم با زینب
یا علی گفته ایم و یا زینب

می نویسم بر آسمانِ حرم
خوشبحالِ مدافعانِ حرم
آه یادش بخیر می شُد کاش
بشنوم باز هم اذانِ حرم
خوشبحالِ کسی که در این راه
جا نمانَد زِ کاروان حرم
ما که باشیم؟رویِ گنبد هست
پرچمِ سرخِ پاسبانِ حرم
تو که هستی؟فقط از آنِ حسین
من که هستم؟فقط از آنِ حرم
دلِ ما تنگِ زینبیه شده
دلِ ما تنگ شد به جانِ حرم

جگر آورده ایم با زینب
یا علی گفته ایم و یا زینب

او حسن او حسین با هم شد
تا که زهرا چنین مجسم شد
از بقیع رفتنش به ما فهماند
که نگینِ امام ها هم شد
سایبانش برادرش شد تا
عصمتش پیشِ ما مُسَلَم شد
در نزولش قیامِ عباس است
در جلوسَش تمامِ مریم شد
زیرِ تابوتِ سینه چاکش باز
شانه یِ شهر های ما خَم شد
یک نفر وصل شد به اقیانوس
یک نفر از میانِ ما کم شد

رگ اگر داده ایم با زینب
یا علی گفته ایم و یا زینب

****************************

سید رضا موید

زینب که دل و جان دلیری دارد
در یاری دین سهم کثیری دارد
چون احمد و زهرا و علی و حسنین
نیروی شکست ناپذیری دارد

***

زیبایی گلشن علی زینب بود
پرورده ی دامن علی زینب بود
برخصم شکست داده و خود نشکست
آئینه ی نشکن علی زینب بود

****************************

محمود ژولیده

قل هو الله احد را کی توان توصیف کرد
شرح الله الصمد را کی توان تعریف کرد
نازم آن یکساله دختر را که از دامان وحی
تا عروجش ((یا احد)) را بر خودش تکلیف کرد
عقل را تسخیر دل کرد و عقیله نام یافت
جهل را با تیغ تدبیرش عجب توقیف کرد
تا دل ما را مشرّف کرد بر اوصاف حق
عشق را در سینۀ ما صاحبِ تشریف کرد
خواهر ابن الکریم است و چو دلدار کریم
از کرم در نامۀ اعمال ما تخفیف کرد
نهضت قلب صبورش ساخت دین را ماندگار
تا کتاب عشق را با صبر خود تألیف کرد
با امامش همسفر شد در ره عهد و وفا
امت اسلام را بر اصلاح از تحریف کرد
می نویسم این غزل را چون خدایش می خرد
هر که حتی یک ورق درباره اش تصنیف کرد

مِهر زینب برترین سرمایۀ اهل ولاست
حبّ او حب الحسین و مادر کرب و بلاست

دختر خورشید را باید ز آل او شناخت
کوثر توحید را وصف خصال او شناخت
آن مُسبِّح را که سبحانش ستایش می کند
از همین تسبیح باید شرح حال او شناخت
کیست زینب ، ماه بانویی که تمثال علی است
کعبه را باید به ذات بی مثال او شناخت
دختر زهرا کجا و عقل بی ادراک ما
از عقیله ذرّه ای شاید کمال او شناخت
خیری از دنیا ندیده زینب اما  می شود
عالَمِ ایجاد را دربست مال او شناخت
قلّۀ صبر و تحمل را به واقع می توان
در مصائب از شکوه و از جلال او شناخت
مادرش دارد مدال افتخار از عصمتش
دخترش را نیز باید زین مدال او شناخت
آنکه دل را از چهل منزل چهل قرن ، آب کرد
باید او را از همین کوتَه جمال او شناخت

مِهر زینب برترین سرمایۀ اهل ولاست
حب او حب الحسین است و مادر کرببلاست

 (ما رایت الا جمیلا) چون نمایان می شود
با نگاه زینبی عالم گلستان می شود
هر کسی که ساخت سبک زندگی را زینبی
زن اگر باشد یقیناً مرد میدان می شود
شکر نعمت قدر دانی از مقام زینب است
نعمت حق بی ولای اوست کفران می شود
پیرو زینب تصرّف در طبیعت می کند
هرکه گردد عبد او آری سلیمان می شود
خلقِ زینب بود ، حق فرمود(زینا السماء)
روزیِ اهل جهان با اوست یکسان می شود
می دهد دلها شهادت بر تو ای دخت علی
فطرت ما روز و شب با تو مسلمان می شود
چون شود قاری قرآنِ خدا رأس الحسین
کار زینب بی گمان تفسیر قرآن می شود
تا بگیرد انتقامش را ز دشمن منتقم
بعد از آن عالم به کام اهل ایمان می شود

مهر زینب برترین سرمایۀ اهل ولاست
حب او حب الحسین و مادر کرببلاست

چون خداوند جهان امر امامت می کند
زینب کبری در این عالم قیامت می کند
از دل گودال تا ویرانه بین دو امام
دختر زهرای اطهر هم امامت می کند
دختر پیغمبر است و همچنان پیغمبرست
با هزاران معجزه کشفِ کرامت می کند
زینب آن بانو که با دستان بسته سر بلند
چون علی تا حشر بر عالم زعامت می کند
منشاء دستور (قالو ربنا الله) است او
با همین یک آیه عمری استقامت می کند
در شب هفتاد و دو داغ شهید کربلا
با نماز نافله اِستاده قامت می کند
بین مقتل کنج زندان گوشۀ ویرانسرا
در ره دین خدا قصد اقامت می کند
آنچنان سر سخت می جنگد کلامش با یزید
کز خطابش دشمن اظهار ندامت می کند

مهر زینب برترین سرمایۀ اهل ولاست
حب او حب الحسین است مادر کرببلاست



موضوعات مرتبط: حضرت زینب(س) - ولادت،مدح
[ 14 / 11 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

تقدیم به شهدای آتش نشان


مهدی جهاندار

درختان در آتش، خیابان در آتش
خبر ترسناک است: میدان در آتش

خبر تلخ و سنگین، خبر سرد و غمگین
قدیمی ترین برج تهران در آتش

عجب روزگاری است، انسان هراسان
عجب روزگاری است، انسان در آتش

عجب روزگاری، عجب شام تاری
مسلمان در آوار و سلمان در آتش

چه رسم بدی، کاسبان در تماشا
دلیران و آتش نشانان در آتش

کسی از شهیدان سراغی بگیرد
همانانکه رفتند خندان در آتش

سیاووش و پروانه، ققنوس و ساقی
از این دست مستان فراوان در آتش

چه شد عشق بازی، چه شد تک نوازی
خرابات ویران، نیستان در آتش

چه طوفان بی رحم و سوزان و سختی
الهی بسوزد زمستان در آتش

خدایا برای تو کاری ندارد
گلستان به پا کن، گلستان در آتش

****************************


زهرا آراسته نیا

یکبار دیگر روضه، آتش، دود، دیوار
عشق از تبار آتش است و آه، غمبار

پاشیده رنگی داغ بر سرمای تهران
مرگ سیاوش های ما در زیر آوار

****************************

عالیه مهرابی

قرار این بود در تقویم آتش بی نشان باشی
بسوزی آنچنان در خویش تا آتش نشان باشی

مدال زخم روی سینه بگذاری و بعد از این
برای خاطرات شهر ما یک قهرمان باشی

به فردوسی بگو که این خیابان، خان چندم بود
که باید تو سیاوش گونه مرد هفت خان باشی???

تنت را ذره ذره آب کرد آتش ولی انگار
قرارت بود از اول که شمعی جان فشان باشی!

قرار این بود که امسال وقتی سال میچرخد
عزادار خودت باشند و عید دیگران باشی

عجب نان حلالی داشتی در سفره که حتی
خدا میخواست بعد رفتنت هم پهلوان باشی!!

****************************


سید مهدی میری لواسانی

 خبر کوتاه بود و ناگهان بود
دوباره صحبت از داغی گران بود
میان هجمی از آوار و  آتش
 شهادت قسمت  آتش_نشان بود

***

به جان از  داغ هجر، آتش نشانم
غبار غم گرفته‌ آسمانم
رفیقان یک به یک رفتند از این شهر
خداحافظ رفیق مهربانم

***

تو از جنس رسولان بودی ای دوست
نماد عشق و ایمان بودی ای دوست
گلستان ساختی با عشق از آتش
تو ابراهیم دوران بودی ای دوست

***

تو رفتی بر دل اما ماند داغت
دل هر سنگ را گریاند داغت
تو که عمری ز دل آتش نشاندی
دل یک شهر را سوزاند داغت

***

نگیرد رنگ شب فانوس عاشق
بریدن نیست در قاموس عاشق
بقای جاودان بود این سرانجام
که بر آتش زد آن ققنوس ِ عاشق

****************************

علی حبیبی

یک مرد نبرد، اگر که همرزمش را
در آتش و خون رها نماید سخت است
امروز دوباره بغض مردی بشکست:
"لشگر" برود، "دسته" بیاید، سخت است

****************************


ولی الله کلامی زنجانی


به دل آتش نشانان غم نشاندند
ز دیده اشکمان بر رخ فشاندند
پیِ اِمحاء آتش رفته بودند
ولی خود در حصار شعله ماندند

****************************


محمد مهدى عبدالهى

انگشت حیرت را به لب ها مى فشاریم
دلواپس اخبار دور از انتظاریم

اشك غریبى مى چكد از گونه هامان
با یك جهان اندوه و حسرت بى قراریم

بُغضى نهفته در دل هر شعله پخش است
شاید گریز روضه اى دیرینه داریم

آتش زبانه مى كشد در موج ماتم
بر غربت ایل شقایق غمگساریم

آتش نشانه رفته امشب آسمان را
گل هاى پرپر را به باران مى سپاریم

هم ناله با حجم غم "آتش نشان ها"
بر صخره هاى بى كسى سر مى گذاریم

رنگ شهادت رنگ سرخ پرچم ماست
از امتحان عاشقى باكى نداریم

با كاروان سرخ امدادى دوباره
چشم انتظار مقدم صبح بهاریم


****************************

محمد مبشری


شجاعت تار و پود جانشان بود
شجاعت میوه ی ایمانشان بود
شهادت آرزوشان بود و دیدیم
مدال عشق پشتیبانشان بود

****************************


ولی الله کلامی زنجانی

به دل آتش نشانان غم نشاندند
ز دیده اشکمان بر رخ فشاندند
پیِ اِمحاء آتش رفته بودند
ولی خود در حصار شعله ماندند

***

بپرس از عاشقی که بی نشان است
شتابان می رود دامن کشان است
قسم خورده که نشناسد سر از پای
دلِ آتش نشان آتش فشان است

***

ز هر مرغی پری آتش گرفته
نه شهری، کشوری آتش گرفته
رسد فریاد یا زهرا به گوشم
گمان دارم دری آتش گرفته

***

شرر دیدم بلا را یاد کردم
بلای کربلا را یاد کردم
دمِ غارت ز چادرهای سوزان
فرار بچه ها را یاد کردم

***

غم از دل گرچه یارا برده امروز
ولی مردانگی گل کرده امروز
بلای ناگهانی خلق ما را
نوید یکدلی آورده امروز

***

پیام رهبرم الهام بخش است
مصیبت دیده را آرام بخش است
فداکاریّ و ایثار و شهادت
به ملک وحدت استحکام بخش است

***

مرو ظلمت ببین نور جلی را
تجلّای ولایت را ولی را
مصیبت گرچه سنگین است،  اما
مبر از یاد ذکرِ یا علی را

****************************

پروانه نجاتی

تهران دل شکسته ز داغ گران بگو
از مردهای عاشق آتش نشان بگو

از آتش مسامحه‌ای که زبانه زد...
...تا شرح پاکبازی و تقدیم جان بگو

حالا که آسمان دلت تار و ابری است
برخیز و در منارۀ ماتم اذان بگو

تو پایتخت کشور مردان عاشقی
از سینه‌های سوختۀ بی نشان بگو

آوار بغض کار تو را سخت کرده است
طاقت بیار از آن همه تاب و توان بگو

امروز گریه کن ولی از روزهای بعد
از زندگی برای دل آشفتگان بگو

****************************

سید محمد میرهاشمی

دیروز در جبهه تن یک قهرمان سوخت
از بمب های  شیمیایی یک جوان سوخت
امروز در تهران - پلاسکو - یک بسیجی
در شعله ها اینبار یک آتش نشان سوخت

****************************

محمد رضا طالبی

از بم گرفته تا به استامبول ، هی بار  روی بار می ریزد
روی سر این شهر غمدیده، دارد هنوز آوار می ریزد

معمار پیر برج متروکه، حتی خودش اول نمی دانست
دارد فقط جای ملات سرد، خون لای هر دیوار می ریزد

باران خاک و چوب پوسیده ست ، این که سر این شهر می بارد
جایش گل آلاله می روید، این برج هر مقدار می ریزد

این اولین بار ست ای مردم؟، این آخرین بار ست مسوولین؟!
هر بار وعده داده اید اما، این برج ها هر بار می ریزد

تنها که سنگ و خشت و آهن نیست، دنیایی از تاریکی و غربت
دارد سر آتش نشانانِ ، دل رحم و بی آزار می ریزد

حتی کلاغ روسیاه شهر ، جای خبر دادن به مسوولین
دارد روی این شعله ی غفلت، هی آب با منقار می ریزد

قلب بزرگ قهرمان زیرِ ، آوار هم حتی تپش دارد
پاییز دارد برگهایش را، بر دوش چشمه سار می ریزد

****************************

ناصر شهریاری

اگر چه مادران را پیر کردند
شجاعت را به خون تفسیر کردند
شهادتنامه از بالا گرفتند
و با خون مرگ را تحقیر کردند

****************************

حسنا محمدزاده

چه میشد که پروانه در دام آتش نباشد؟
پر بسته با هیمه ها در کشاکش نباشد
قرار است اگر قلب دنیا بسوزد ، بسوزد
ولی شعله اش این همه داغ و سرکش نباشد

****************************

میلاد عرفان پور

خبر، حیرانی بی حاصل ماست
خبر بی رحم آمد ، قاتل ماست
از آن مردان که در آتـش شکفتند
خبرها داغ ، چون داغ دل ماست

****************************

نعیمه امامی

می سوزد از فراق شما باغبان هنوز
در سوگ داغ بیست گل ارغوان هنوز

سنگین شده است بغض و نفس ها به سینه ها
آتش زبانه می زند از عشقتان هنوز

آوار درد ریخته بر سینه هایمان
از چشم شهر می چکد اشک روان هنوز

مادر سوال می کند از یوسفش ... بگو ...
دارد امید دیدن سروی جوان هنوز

در لا به لای آن همه آوار و زخم و درد
خاکستری بجاست از آن قهرمان هنوز ؟

چشم انتظار آمدنت بود دخترک...
شاید نشسته کنجی از این بی کران هنوز

با لحظه لحظه سوختنت شعله می کشد
سر تا سر وجود وطن بی امان هنوز

اینگونه پر کشیدنت اصلا عجیب نیست
دلداده ای به غربت یاسی کمان هنوز

می خواستی مدافع زینب شوی ...؟ شدی...
هستی مدافع حرم عمه جان هنوز

داری دفاع می کنی از مردمان شهر
با بالهای سوخته ات بی گمان هنوز

جسمت اسیر آتش و آوار و زخم هاست
روحت رها و مست سوی کهکشان هنوز

پرواز کن که حق تو بغض قفس نبود
پرواز کن که منتظر است آسمان هنوز

****************************


کمیل کاشانی

می سوزم از داغی که زد آتش به جان ها
داغی فراتر از بیان ها و گمان ها

جز گریه کاری بر نمی آید ز دستم
بر مرگ جان سوز و غم «آتش نشان» ها

دل را زدند آنجا به دریا نه ، به آتش
باید نوشت از این حماسه داستان ها

آنقدر سنگین  و توان فرساست این داغ
کز عهده ی آن بر نمی آید زبان ها

مرهم گذار زخم ، جز صبر و رضا نیست
تقدیر ، بی پرواست در این امتحان ها

جاوید می ماند کنار عشق و ایثار
در دفتر تاریخ ، نام قهرمان ها

****************************

محسن طاهری

باز ایران شد عزادار غمى
دل شكست از سوز داغ و ماتمى

در میان هرم آتش سوختند
جامۀ نیلى به تن ها دوختند

در ره خدمت به خلق بى پناه
زیر آوارند ده ها بى گناه

چشم بر راه پدر فرزندها
روى آتش مى جهد اسپندها

مادرى خاك عزا برسر كند
دیده از خون دل خود تر كند

گرچه آتش هر كجا دارد اثر
لیك از زهرا بپرس و میخ در

ناله ها زد خانه ام آتش گرفت
محسن دردانه ام آتش گرفت

اى پدر حق رسالت شد ادا
تازیانه سوخت بازوى مرا

در دفاع از ولایت سوختم
راه عشق و عاشقى آموختم

****************************


محسن پالیزدار

آتش افتاده به جانم بارها و بارها
آتش عشق و فراق و ماتم و آزارها

آتش از بدو تولد حرفهایش داغ بود
وای از آن شعله ای کافتد به نیزه زارها

می دهد آتش، نشان عشق ،تنها شاهدم
سینه های سوخته در زیر این آوارها

سوخت و ویران شدو یکسان شده باسطح شهر
سرسلامت باد این معماری بازارها

مدعیان حقوق شهروندی خفته اند
عاقبت هامان بخیر ازدست این سربارها

مردم شهرم همه دلداده و غم پرورند
کوچه کوچه سوگوار از داغ این سردارها

فاطمیه میرسد شهرم مهیا شد، عجب...
... آتشی افتاده برجان در و دیوارها

****************************

مرتضی مظاهری

بر دوششان غیر از سبکباری ندارند
کاری جز ایثار و فداکاری  ندارند
آتشنشانانی  که در آتش فتادند
با آتش دوزخ سر و کاری ندارند

****************************

مرتضی حیدری آل کثیر

برجی در آتش سوخت ...عکسش رانشان داد
عکسی که وقت ثبت آن یک مرد، جان داد

برجی که برخاموشی ایمان فروریخت
نیلوفری مرداب تهران راتکان  داد

آه ای غزل! وقت تماشا کردنت نیست
باید که زیر دست فریاد امتحان داد

بیزارم از پستی که از اهل سیاست
شوق عمل کردن گرفت اما زبان داد

بی نردبان سرگرم اطفای حریق است
مردی که عزمش را شهادت نردبان داد

آتش نشان مفهوم ایثارخودش را
این بار زیر برجی از آتش،نشان داد

چندین ستاره  زیر آوارند باید
یوسف ترین ها را به دست آسمان داد

****************************

محسن غلامحسینی

در قاب ها جاری شده تصویر آتش
سوزانده دل را عکس با تاثیر آتش

جانی برای حفظ جانهای دگر شد
باسوز و ساز خویشتن درگیر آتش

در خود گرفتن ذوب کردن قلب ها را
جز این نمی باشد دگر تفسیر آتش

از خانه ها رفتند و دیگر برنگشتند
مردان رویاهای با تعبیر آتش

این واژه کوتاه و قلم ها نارسایند
در سرنوشت شعله و تغییر آتش

در فطرتش روشنگر اما با خطرها
جز این چه می باشد دگر تقدیر آتش

افسوس می گردد بهانه بدتر از عذر
تقصیر هایی که شده تقصیر آتش

مانند شمعی آب شد قلبش به سینه
آتش نشانی محو در تکثیر آتش

مادر ،  پدر ، یا همسری با یادگارش
از داغ با صبری کند تدبیر آتش

****************************

محسن عربخالقی

گل جای خود دارد ای کاش آهن در آتش نماند
من دوست دارم  که حتی دشمن در آتش نماند
راه گریزی ندارم ، می سوزم و می نویسم
صد مرد آتش بگیرد ، یک زن در آتش نماند




موضوعات مرتبط: شهدای آتش نشانشهدای آتش نشان
[ 14 / 11 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

سرود ولادحضرت زینب (سلام الله علیها) بهمراه سبک اجرا

ولادت حضرت زینب کبری (س)

سرود

(به سبک اومد از راه)

 

زینب اومد

بانویی که قبله گاه عالمینه

دختر ارشد فاتح حنینه

صاحب بهشت بین الحرمینه

هستی حسینه

جبرئیل امین ، اومده تا زمین ، حامل این پیامه

طبق امر خدا ، دختر فاطمه ، واجب الاحترامه

زینب یعنی اولیا مخدره

اومد اونکه خاتون محشره

خون رگهاش از خون حیدره

زینب زینب ، اخت الحسین مدد

******

نام زینب

هر قدم اذن دخول کربلا شد

سائل این خونه حاجتش روا شد

هر کسی به عشق بی بی مبتلا شد

بنده ی خدا شد

نیمه شب تو نماز ، جلوه ی صورتش ، مهربون مثل ماهه

عیدی امشبِ ، ما همه کربلا ، پایین پای شاهه

مثل دریا روح لطافته

ابر چشماش غرق محبته

اسم زینب باب زیارته

زینب زینب ، اخت الحسین مدد

******

نام زینب

زینت نام امیر المومنینه

خادمش شیر و یل ام البنینه

دست پنهان خدا روی زمینه

که حبل المتینه

عصمت هر نگاش ، هیبت خطبه هاش ، چون یل هاشمیه

نوکرا میدونن ، دست این خانمه ، روزی فاطمیه

هر کی میشه مدافع حرم

سیراب از سرچشمه ی کرم

من هم آخر ناز تو می خرم

زینب زینب ، اخت الحسین مدد

 

دریافت سبک



********************************************

 

ولادت حضرت زینب کبری (س)

سرود

 

شبای بی سحر سر اومد

بازم دوباره کوثر اومد

مژده که زینب اومد از راه

از تنهایی حسین در اومد

زینب دلا رو شیدا میکنه

عشق و به معنا ادا میکنه

ذکر یا زینب غوغا میکنه

یازینب کبری یازینب

******

به به از این وقوع جذاب

وصال شمس و روی مهتاب

چشمای زینب اولین بار

وا شد به چشم ناز ارباب

دلدادگی رو طریق اومده

رکاب عشق و عقیق اومده

برای ارباب رفیق اومده

یازینب کبری یازینب

******

زینب تو عاشقی نمونه است

الگوی عشق تو هر زمونه است

خلاصه یک کلام تو دنیا

زینب مثه حسین یه دونه است

علی سرشت و زهرا مداره

پروردگاره شرم و وقاره

بیاد به وقتش یه ذوالفقاره

یازینب کبری یازینب

 

دریافت سبک



موضوعات مرتبط: حضرت زینب(س)
[ 14 / 11 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

سرودهای ولادت پیامبر رحمت(صلی الله علیه وآله) بهمراه سبک اجرا

ولادت رسول اکرم (ص)

سرود

 

اومد صاحب همه دلای نجیب و شیدا

اومد ظاهر و باطن همه خوبیای دنیا

اومد آروم و قرار خونه ی علی و زهرا

مدد رسول الله

گنبد خضرای شما همیشه رویامه

عشق تموم بچه هات تموم دنیامه

عمریه که حسینتون (آقامه)2

مدد رسول الله (4) ، یا اباالزهرا

******

شده روزای نزول بارون امید و رحمت

میاد صدای پاهای رسول سخا و رافت

دلم میخونه میون روزا و شبای وحدت

مدد رسول الله

پر از صفا و شادیه عالم سراسر

جوونه زد توی دلم عشق پیمبر

دوباره ذکر لبمه (ِیاحیدر)2

 علی ولی الله (4) ، یا اسدالله

 

دریافت سبك


***************************************

ولادت رسول اكرم (ص)

ولادت امام جعفر صادق (ع)

زمزمه

 

مدیحه خوانیم با یک دل شاد ، بهر میلاد دو باب المراد

این دو میلاد با سعادت تهنیت باد

******

شد کام دلها ، پر شهد و عسل ، که حلاوتش ، باشد بی مثل

رسول خدا ، آمد به دنیا ، در هفدهم ِ ، ربیع الاول

خدا به عالم هدیه از لطف و عطا داد

این دو میلاد با سعادت تهنیت باد

******

روشن از دو نور ، دلهای عاشق ، خنده بر لب ِ ، یاس و شقایق

باشد هم جشن ِ ، رسول ِ اکرم ، وَ هم میلاد ِ ، امام ِ صادق

دلهای پیروان شده مدینه آباد

این دو میلاد با سعادت تهنیت باد

******

جانها فدای ِ ، دو جان و جانان ، دو سوره ی نور ، دو شمس تابان

دو کوه رحمت ، دو بحر غفران ، دو آیینه ی ، طلعت ِ یزدان

دو دلبر خدایی با حُسن ِ خداداد

این دو میلاد با سعادت تهنیت باد

 




***************************************


ولادت رسول اكرم (ص)

ولادت امام جعفر صادق (ع)

سرود

 

شدم ثناخوان ِ پیمبر اعظم

جانم به قربان ِ پیمبر اعظم

رسول خدا ، یا مولا ، فدای تو هستم

منم سائل و ، بر راهت ، ببین که نشستم

تو از همه سر آمدی ، گل جمال سرمدی

ترانه ی جان و دلم ، شده آقا خوش آمدی

مولا یا ابا الزهرا

******

شده ز میلادت ترنم هر دل

نوای جاء الحق وَ زهق الباطل

بُوَد یا نبی ، تا به ابد ، به جنگ ِ با ظلمت

پیام تو بر امت تو همدلی و وحدت

شده اعتقاد ما ، در این عصر پر بلا

وهابیت بی حیا ، بُود دشمن خدا

مولا یا ابا الزهرا

******

دل همه یاران شد با شعف همراه

به یُمن ِ میلاد ِ صادق ِ آل ُ الله

چو آیینه ای ، بر حُسن ِ جمال سرمد اوست

عزیز دل ، زهرا و ، علی و احمد اوست

عیان ز روی من بُود ، عنایت عیان او

که از دعای مادرش ، شدم مدیحه خوان او

مولا حضرت صادق

 

دریافت سبك




***************************************


ولادت پیامبر اکرم(ص)

سرود


به جاهلای مکه بگید ، (که نور اومد)2

 دوباره موسای عاشقا ، (زطور اومد)2

رحمت عالم رسیده       رسول خاتم رسیده

طلوع کرده آیینه ی الله

وقت شکوفا شدنِ     بهار زیبا شدنِ

که شده میلاد رسول الله

دل شیعه،خیلی شاده   خرابه ی دل من آباده

خنده روی ، لب گلها     حضرت طه اومده دنیا

خنده روی ، لب گلها

یارسول الله ، یاحبیب الله

این دل،سرگشته ام    شده جلد هوای مدینه

می تپه ، ازتو سینه     از شوق سرای مدینه

یارسول الله 2 ، یا اباالزهرا

******
ایوون کسری خورده ترک (ازهیبتت)2

هرچی بته افتاده به رو (از قدرتت)2

زمزم اشکام روونه       زده تو قلبم جوونه

گل بهار عاشقی تو

آرزوی من همینه        بشه نصیبم مدینه

بیام یه روزی سرمزار تو

یا رحمتُ ، للعالمین      صفای سینه ی عاشقایی

درد منو ، بده شفا            تو طبیب دل عاشقایی

درد منو ، بده شفا

هستی دلها ، یا رسول الله

دستم و ، آقا بگیر          زائر رو سیاه حسینم

رد نکن ، این نوکرو    عاشق بی پناه حسینم

یارسول الله 2 ، یا اباالزهرا


دریافت سبک




***************************************


ولادت پیامبر اکرم(ص)

سرود

 

امشب رسیده رهبری که معنی دینه

باید برای عرض ادب بریم مدینه 2

تویی همه ی دین من     آرامش و تسکین من

ای مظهر آیین من     اباالزهرا 3

شراب چشات کوثره     شور عاشقیت محشره

دل تو جای حیدره     اباالزهرا 3

******

با اومدن تو دلامون به شور و شینه

ساقیِ می امشب ما جد حسینه 2

آروم وقرار دلم     نشاط بهار دلم

طبیب و نگار دلم     اباالزهرا 3

یارم حبیب سرمده     توی دلبرا ارشده

لقب زیباش احمده     اباالزهرا 3

 

دریافت سبک




***************************************


 ولادت پیامبر اکرم(ص)

سرود

 

دل به هوای دیدنت     می زنه پر از توی سینه

مرکز فرماندهی             دلای ما امشب مدینه

هر کی ندیده علی رو      تو صورت احمد ببینه

یا رسول الله 2

مادر اسلام همسرت   عالم فدای دخترت

فخر تو اینه که شده        حیدر علی اکبرت 2

یا رحمه للعالمین

******

یارسول الله عاشقی        کنار تو زیباست همیشه

این دل درمونده ی من     کبوتر خضراست همیشه

خلقت ما تا به ابد         طفیلی زهراست همیشه

یا رسول الله 2

دلبرمن دلنوازه      یه رهبر شیعه سازه

اما بدونید تو عالم   فقط به زهرا می نازه 2

یا رحمه للعالمین

******

حب علی فخر منه          علویا مدیون تواند

لیلی عالم شدی و     لیلی ها مجنون تواند

اومدی و خیل ملک    همگی غزل خون تواند

یا رسول الله 2

ابروی تو حق الیقین   افلاکی و بالا نشین

ذکر لب عشاق تو            یارحمه للعالمین 2

یارحمه للعالمین

 

دریافت سبک




***************************************


  ولادت پیامبر اکرم (ص)

سرود


میکنم لباس نو تنم امشب

سری به میخونه میزنم امشب

به یمن مقدم حضرت خاتم

رکورد مستی رو میشکنم امشب

مست و مجنونم ، ترانه میخونم

شور عشق نبی کرده دگرگونم2

میخونن امشب دلای آگاه

هر دم و بازدم یارسول الله

******

آسمون ولوله است عجب شبیه

ذکر یا مصطفی رو هر لبیه

ساقی میخونه شد رسول الله

دلا امشب تو مسجد النبیه

اومده ماهه ، هر چی دل آگاهه

زنگ درب بهشت یا رسول اللهه2

میخونن امشب دلای آگاه

هر دم و بازدم یا رسول الله

******

میزنم تو گوش غصه و غم ها

برای جنونم اومده لیلا

حالا که بازه سفره ی پیمبر

رفته این دل سوی گنبد خضرا

دلا شیداته ، عالم خاطر خواته

عاقبت به خیریم تو دست زهراته2

میخونن امشب دلای آگاه

هر دم و بازدم یارسول الله

دریافت سبک




***************************************


ولادت پیامبر اکرم (ص)

ولادت امام صادق (ع)

شور


مولا رسولَ الله رسولَ الله رسولَ الله

جانم به فدای تو و لطف و کرم تو

مرغ دل ما پر بزند تا حرم تو

ای گنبد خضرای تو عرش دل عالم

مهر تو بود زینت آب و گل آدم

ای از سوی حق بر همه ی خلق پیمبر

ای رحمت حق را تو به حق جلوه و مظهر

یک جلوه ز زیبایی تو لاله ی صحرا

با دشمن خود نیز نمایی تو مدارا

ای مکتب تو راسخ و پاینده همیشه

از نور تو اسلام بود زنده همیشه

از لطف تو سرمایه ی اِکرام فراهم

ای دین تو ناجی همه خلق دو عالم

قرآن خدا بارد از آفاق  لسانت

لعنت به کسی که به شما کرده اهانت

ای آنکه بت از عرصه ی بتخانه شکستی

مظلومترین فرد تو هستی و تو هستی

مظلومی و مظلومیتت دارد ادامه

بنگر به دمشق و به فلسطین و منامه

بنگر ز جفا امّت تو خونجگر هستند

در دشت ستم خونجگر و در به در هستند

کو حمزه که سیلی بزند مُقتدر و سَهل

در پیش همه بر رخ اصحاب ابوجهل

بنما تو دعایی که دگر یار بیاید

بر یاری اسلام ، علمدار بیاید

 

دریافت سبک




***************************************


ولادت پیامبر اکرم (ص)

ولادت امام صادق (ع)

سرود

 

مرغ دل ، روی بام شادی میشینه

عاشقا ، دلاشون پر زده مدینه

عیدِ ، آسمون و هم زمین مبارک

جشن ، رحمة لّلعالمین مبارک

هستی ، تو رسولِ امجد ، مولانا یا احمد

خنده روی لب پیر و جوون

همه ی فرشته ها نغمه خون

بارون عنایت الهی

می باره از ابرای آسمون

یا نبی یا مصطفی یا احمد

 ******

گنبد سبز تو برده این دلارو

نگاهِت میخره قلب عاشقارو

آقا ، به خدا ما جزوِ زائراتیم

آقا ، به خدا نوکر بچه هاتیم

ای تو ، نور حیّ سرمد ، مولانا یا احمد

برا ما ای به فدای نورِ

مهر تابانِ خوش عهدیِ تو

بهترین عیدیِ ماهِ ربیع

خبر ظهور مهدیِ تو

یا نبی یا مصطفی یا احمد

****** 

دم به دم ، دمِ زیبای قلب عاشق

سیدی مددی یا امامِ صادق

شاده ، دلِ ما به یمنِ مقدم تو

چشمام ، مونسِ نسیمِ شبنم تو

هستی ، تو قرآنِ ناطق ، یا امامِ صادق

ای نگار ناب و بی قرینه

آرزوی دل ما همینه

یه روزی با مرگ آل سعود

روز میلادِت بیایم مدینه

گل فاطمه امامِ صادق

 

دریافت سبک




***************************************


ولادت پیامبر اکرم (ص)

ولادت امام صادق (ع)

سرود

 

ماه ربیع الاول و میلاد ختم الانبیا

عیدی میده به عاشقا خدا با دست مرتضی

مهر سپهر سَروری یا احمد

جلوه ی نور داوری یا احمد

تو آخرین پیمبری یا احمد

یا رسولَ الله یا احمد(3)

مولا مولا یا مصطفی

******

بارونِ رحمت می باره از ابرای آسمونا

به یمن میلاد کسی که دل ربوده از خدا

مصحف رحمت اومده به دنیا

شکوه عصمت اومده به دنیا

شمس هدایت اومده به دنیا

یا رسولَ الله یا احمد(3)

مولا مولا یا مصطفی

******

ما که اسیر باده ی یاسمن و شقایقیم

دلداده ی ولایت مولا امامِ صادقیم

ای به همه عالم ولی یا مولا

جلوه ی حیّ ازلی یا مولا

زینت زهرا و علی یا مولا

مولا یا امامِ صادق(3)

یبن الحیدر گل زهرا

*******

باغ بهشته برا ما مجلس مدح آقامون

ایشالا که از کرمِش مدینه ای شه دلامون

سیدی ای نگار هل اتایی

صورت تو مصحف مصطفایی

دل ما رو کن آقا کربلایی

مولا یا امامِ صادق(3)

یبن الحیدر گل زهرا


دریافت سبک




***************************************


ولادت پیامبر اکرم (ص)

ولادت امام صادق (ع)

زمزمه


همه ز جا برخیزید به پای او گل ریزید

سَیّدِ بطحا آمد حضرت طاها آمد

مکّه شده نورانی ، ز عرش گل افشانی

دلبر دلها آمد ، حضرت طاها آمد

سرشک شوقم جاری ، به گلشن دلداری

لاله ی حمرا آمد ، حضرت طاها آمد

جلوه ی دادار است او ، احمد مختار است او

بنده ی یکتا آمد ، حضرت طاها آمد

به کهکشان عزت ، به آسمان عصمت

مِهر دل آرا آمد ، حضرت طاها آمد

******

همه ز جا بر خیزید به پای او گل ریزید

مصحف ناطق آمد ، حضرت صادق آمد

گوهر بحر عصمت ، شور و سُرور و بَهجت

به قلب عاشق آمد ، حضرت صادق آمد

حجت حیّ یزدان، به گلشن مشتاقان

یاس و شقایق آمد ، حضرت صادق آمد

راحت روح و جانم ، به درد بی درمانم

طبیب حاذق آمد ، حضرت صادق آمد

قلب حزین شیعه ، دل غمین شیعه

به غصه فائق آمد ، حضرت صادق آمد

 

دریافت سبک




***************************************


ولادت پیامبر اکرم (ص)

ولادت امام صادق (ع)

زمزمه

 

یا رسولَ الله یا رسولَ الله

ای ثنای تو بر لب یزدان

مظهرالله و خسروِ خوبان

ماه ربیع و ماه سرور است

ذکر ملائک کوثر و نور است

نور مجسّم آمده دنیا

رسول اعظم آمده دنیا

مکّه ز نورش گشته مصفّا

آمده دنیا سیّد بطحا

ختم رسولان خواجه ی لولاک

سَیدُ العالم سَرور افلاک

خواهم که باشم ای بی قرینه

میلادت را در شهرِ مدینه

گنبد خضرا قبله ی دلها

مهرت سرشته در آب و گِلها

******

ای گلِ زهرا امامِ صادق

آمده دنیا قرآنِ ناطق

یوسف احمد امامِ صادق

شهر مدینه گشته چراغان

از فروغ این کوکب تابان

این ثمره ی باغ رسول است

فرزند حیدر سبط بتول است

این آینه ی نور ذات رب

باشد خورشید سپهر مذهب

گیرد ز گلشن روح خزانی

شیعه ز نورش شَوَد جهانی

پسر احمد آمد خوش آمد

سبط محمد آمد خوش آمد

 

دریافت سبک



موضوعات مرتبط: پیامبر اکرم(ص)
[ 22 / 9 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

سرودهای ولادت پیامبر رحمت(صلی الله علیه وآله) بهمراه سبک اجرا

ولادت رسول اكرم) ص(

ولادت امام جعفر صادق (ع)

سرود

 

ﺑﺎﺯ ﺷﺐ ﻋﺸﻖ و ﺟﻨﻮﻧﻪ

ﻣﺮﻍ ﺩﻝ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻬﻮﻧﻪ

ﺗﻮ ﻣﺎﻩ ﺭﺑﻴﻊ اﻻﻭﻝ

ﺳﺮﻭﺩ ﻣﺴﺘﻲ ﻣﻴﺨﻮﻧﻪ

ﺑﺎﻋﺚ ﺧﻠﻘﺖ ﻋﺎﻟﻢ و ﺁﺩﻡ ﺭﺳﻴﺪ

اﻣﻴﺪ ﻫﻤﻪ ﺩﻟﻬﺎﻱ ﭘﺮ اﺯ ﻏﻢ ﺭﺳﻴﺪ

ﺭﺳﻮﻝ ﻋﺎﻟﻤﻴﻦ ﺣﻀﺮﺕ ﺧﺎﺗﻢ ﺭﺳﻴﺪ

ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ الله ﺧﻮﺵ ﺁﻣﺪﻱ

******

ﺁﺧﺮﻳﻦ ﭘﻴﻤﺒﺮ اﻭﻣﺪ

ﻛﺲ و ﻛﺎﺭ ﺣﻴﺪﺭ اﻭﻣﺪ

ﺷﻔﻴﻊ ﺗﻤﻮﻡ ﻋﺎﻟﻢ

ﺗﻮﻱ ﺭﻭﺯ ﻣﺤﺸﺮ اﻭﻣﺪ

ﻣﻘﺘﺪاﻱ ﻫﻤﻪ ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ اﻟﻠﻪ ﻣﺪﺩ

ﺑﺎﺑﺎﻱ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ اﻟﻠﻪ ﻣﺪﺩ

ﺭﻭ ﻟﺒﺎ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ اﻟﻠﻪ ﻣﺪﺩ

ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ الله ﺧﻮﺵ ﺁﻣﺪﻱ

******

ﻣﺴﺘﻴﻢ اﺯ ﺑﻮﻱ ﺷﻘﺎﻳﻖ

اﮔﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﻫﻤﻪ ﻻﻳﻖ

ﻣﺎﺩﺭاﻣﻮﻥ ﺑﻪ ﻣﺎ ﮔﻔﺘﻦ

ﺷﻴﻌﻪ اﻳﻢ ﺷﻴﻌﻪ ی ﺻﺎﺩﻕ

اﻳﺸﺎﻻ ﺷﻴﻌﻪ و ﺳﻨﻲ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﻭﺣﺪﺕ

ﻣﻴﺰﻧﻴﻢ ﺭﻳﺸﻪ ی ﺩاﻋﺶ و ﻭﻫﺎﺑﻴﺖ

ﻣﻴﺴﺎﺯﻳﻢ ﺑﻘﻴﻌﻮ ﻣﻴﺸﻪ ﺷﺒﻴﻪ ﺟﻨﺖ

ﺻﺎﺩﻕ ﺁﻝ ﻋﻠﻲ ﻣﺪﺩ


دریافت سبک


*************************


ولادت رسول اكرم) ص(

ولادت امام جعفر صادق (ع)

سرود

 

دوباره بساط ، مستی فراهمه

میخونه ملک با ، شادی و زمزمه

بوی دود اسپند ، پر شد تو آسمون

مبارکه دنیا ، میلاد خاتمه

از تو ، لا به لای ابرا

با صد ، خواهش و تمنا

خورشید ، اومده تماشا

شب جنونه عشقه

شب بارونه عشقه

شب نشونه عشقه عشقه عشقه

******

اومده به دنیا ، بانیه فیض عام

پیمبر رحمت ، خیر علی الدوام

اومده اونیکه ، از یمن مقدمش

فراری شده غم ، دنیا شده به کام

حیرون ، دنیا و مافیها

داره ، میخروشه دریا

ویرون ، شده طاق کسری

شب شادی و شوره

چش حسودا کوره

آسمونا پر نوره نوره نوره

شب جنونه عشقه عشقه عشقه

******

بهاره یا اینکه ، فصل زمستونه

انگاری صدای ، چیک چیکه بارونه

پیچیده صدایی ، از توی آسمون

یکی بالا ابرا ،مولودی میخونه

دنیا ، شد از کینه فارغ

دلها ، همه شده عاشق

ذکر ، روی لبا صادق

شب شوق و امیده

نور ولا تابیده

شب شادی و ، عیده عیده عیده

شب جنونه عشقه عشقه عشقه

******

شیعه ی علی و ، پابند وحدتیم

همگی مطیع ، امر ولایتیم

نداریم از هیچکس ، تو دنیا واهمه

به پای ولایت ، تو اوج عزتیم

هستیم ، همیشه رزمنده

داریم ، ما برگ برنده

حیدر ، مولا و ما بنده

پای علمه حیدر

با ذکر و دمه حیدر

میخونیم همه حیدر حیدر حیدر

 





*************************


ولادت رسول اكرم) ص(

ولادت امام جعفر صادق (ع)

سرود

 

ای رحمت دنیا ، ای پدر زهرا

دل پر کشید امشب ، تا گنبد خضرا

یا رسول الله دلم شیداته

یا رسول الله به زیر پاته

یا رسول الله یه خاطرخواته

جبرئیل آسمونو ریسه بندون میکنه

از دلم غصه رو داره بیرون میکنه

عیدی ماهمه توی دست فاطمه س

ماهارو صاحب گنج قارون میکنه

مولا مولا مدد یا اباالزهرا

******

ای دلیل خلقت ، ای طبیب امت

من خاک پای تو

تو صاحب شوکت

یا رسول الله نبی خاتم

یا رسول الله عزیز عالم

یا رسول الله مریدت حاتم

تا که از راه رسیدی دلا شد غرق امید

نور پیشونی تو تا به آسمون رسید

اومده اون کسی که دلم دیوونشه

اون که با یک نگاه همه ماهارو خرید

مولا مولا مدد یا اباالزهرا

******

شادی کنید امشب ، ای دلای عاشق

نغمه ی لبها شد ، یا حضرت صادق

یابن علی یابن زهرا مولا

دلبر باقر امید فردا

قطره منم من توهستی دریا

امشبو تا بقیع میکشونم دلمو

پای لطف شما همیشه سائلمو

فکر و ذکرم شده یه زیارت بخدا

با نگاهت بیا حل کن این مشکلمو

مولا مولا مدد حضرت صادق

 

دریافت سبک





*************************


ولادت رسول اكرم) ص(

ولادت امام جعفر صادق (ع)

سرود

 

آسمونو ببین چراغونی شده

تو شهر مکه جشن و مهمونی شده

هرکی به تو دلداده از شوق نیگات

کارش ترانه و غزلخونی شده

دلبری و بی همتا ، مددی ابالزهرا

ای همه هستی فدات

دلم شده فرش رات

جا داره قربونی بشه

هزار تا یوسف بپات

عشق دلم ابالزهرا ابالزهرا ابالزهرا

آب و گلم ابالزهرا ابالزهرا ابالزهرا

******

صاحب خلق عظیم و بی مثلی

تو اوج زیباییه شعر و غزلی

شیرینتر از اسم تو نیست تو عالمین

اسمتو بردم و لبام شد عسلی

اومدی شده دنیا ، با قدم تو زیبا

ایون کسری شکست

تموم بت ها شکست

اومدی و نرخ همه

خوبای دنیا شکست

ماه شبم ابالزهرا ابالزهرا ابالزهرا

ورد لبم ابالزهرا ابالزهرا ابالزهرا

******

روشنیه عالمه روی ماه تو

رنگ شبه ز گیسوی سیاه تو

فرشته های خداهم روزی شونو

میگیرن از کرامت نگاه تو

دیگه مثه تو دنیا ، نداره ابالزهرا

مدح تو مثله رازه

عشقت روح نمازه

من چی بگم وقتی خدا

داره به تو می نازه

ماه شبم ابالزهرا ابالزهرا ابالزهرا

ورد لبم ابالزهرا ابالزهرا ابالزهرا

******

دلای شیدا همه درتاب و تبه

خورشید و ماه باهم دمیدن عجبه

ذکر یااحمد و یاصادق تاسحر

قشنگترین ترانه های امشبه

یکی نبی اعظم ، یکی امیر عالم

امین وحی خدا

بارهبر شیعه ها

قرآن و عترت تا ابد

نمی شن از هم جدا

خوش اومدی عزیز الله عزیزالله عزیزالله

یا صادق ای گل زهرا گل زهرا گل زهرا

 

دریافت سبک




*************************


ولادت رسول اكرم) ص(

ولادت امام جعفر صادق (ع)

سرود


دل من لحظه به لحظه پر تاب و تبه

شب بخشش گناهم یقینا امشبه

به پای قدم های این دو تا نو رسیده

میریزن فرشته ها گل ذکر یامحمد نوای رو لبه

 بتخونه از یمن وجودش میشه ویرون

از پشت ابر تیره اومد مه تابون

میزنه سوسو میون آسمون دنیامون

عطر و بوی گلای شقایق

شد پراکنده تو این دقایق

 روی لب همه گل میکنه ذکر صادق

یامولا مدد

******

نسیم باد صبا باز توی عالم وزید

هر کسی عاشق یاره این و حتما شنید

میرسه هم پدر و هم پسر فاطمه

شب تار غم سحر شد مبارک باشه بر همه ایام عید

جبرییل از عالم بالا غزل خونه

شبنم شادی میچکه باز روی گونه

روی گداها دوباره بازه دره میخونه

این شبا من اگه بیقرارم

سر تا پا مست و مجنون یارم

سرم و رو پای نوکر مولا میزارم

یامولا مدد

******

یه ندایی میرسه از سوی عرش برین

رسیده شبای رحمت واسه اهل زمین

رو لب زهرا تبسم میشینه دوباره

داره اسپند میکنه دود فاطمه کنار امیرالمومنین

آسمونا غرق ترنم دلا مجنون

پرتو نور دو ستاره شده تابون

عرش خدا تو شب ولادت میشه گلبارون

رو زمین داره بارون می باره

آسمون با یه دنیا ستاره

به پای قدم نو رسیده گل میکاره

یامولا مدد

 

دریافت سبک





*************************


ولادت رسول اكرم) ص(

زمزمه

(به سبك السلام ای خاتم پیغمبران)

 

آمده نور هدایت ، بر همه داده سعادت

مظهر لطف و عنایت ، جان ما بادا فدایت

تو باب کوثری ، ز گل ها برتری

خدا داده تو را ، به عالم سروری

مدد یا مصطفی

******

نور احمد منجلی شد ، روز میلاد نبی شد

فاطمه بادا مبارک ، شادمان قلب علی شد

دلم پر می زند ، مدینه سوی تو

ندارد گلشنی ، صفای کوی تو

مدد یا مصطفی

******

مظهر خُلقِ عظیمی ، تو کریمی تو امینی

ای پیام آور وحدت  ، رحمت للعالمینی

به عالم قبله گه ، دو ابروی تو شد

معطر مکه از ، گل روی تو شد

مدد یا مصطفی

******

در فراقت یوسف زهرا ، دل و جان بی قرار است

یاد و نام تو به دل ها ، جاودان و ماندگار است

الا ای مهدیا ، تویی مشگل گشا

یگانه منجی و ، طبیب درد ما

اباصالح بیا

 

دریافت سبک





************************* 

ولادت رسول اكرم) ص(

ولادت امام جعفر صادق (ع)

سرود

 

نغمه سر دادند عرشیان ، گشته گل باران آسمان

آمده ختمی مرتبت ، ذات حق گردیده عیان

دارد با خود برکت و صلابتی

در سیمایش جلوه ی نجابتی

در چشمانش قدرت اجابتی

دارد با خود مشعل هدایتی

در دستانش رحمت و عنایتی

در عشق باشد لیلی حکایتی

صلو علیه و آلهی نبی

******

یا محمد یا مصطفی ، ای طلوع مهر و وفا

بردن نامت می دهد ، قلب و روح ما را صفا

میلاد تو شام تیره را سحر

ای مایه ی فخر و عزت بشر

رخت جهل را کردی از زمین به در

بر ریشه ی کفر و ظلم تویی تبر

لحنت شیرین تر بود ز هر شکر

بهر امت مهربان تر از پدر

صلو علیه و آلهی نبی

******

عبد مجنون و عاشقم ، تا ابد شاکر خالقم

که محب آل علی ، شیعه ی راه صادقم

قال صادق راه و رسم بندگی

خوشبختیمون تو مسیر زندگی

به لطفتون داره آقا بستگی

در سایه ی رحمت شما گدام

زیارت قبر خاکیتو میخوام

میفرستم سمت شما آقا سلام

صلو علیه و آلهی نبی

 




*************************


ولادت رسول اكرم (ص)

سرود

 

از صفای تو دارم حال مستی ، با صفا

میزنم می از جام نابت مصطفی

می‌باره بازم بارونی

می‌گیرند دلها سامونی

جبرئیل تو عرش خدا

در پی سور مهمونی

سفره چینت میکائیل ، گل میاره اسرافیل

قربونیشم با خلیل

رسول الله

ملائکه صف به صف ، میگند با شور و شعف

تو گوهری ما صدف

رسول الله

(خوش آمدی یا نبی)3 یا مصطفی

******

ان الله وعدکم وعد الحق میگم

اومدی از راه طاق طاغوت ریخت به هم

خسروان را تو خسروی

قیصران را تو قیصری

ای تو محبوب عالمین

برای ما پیغمبری

پیغمبری مهربان ، پیغمبری همچو جان

قاصر بود این زبان

در مدحتان

پیغمبری چو پدر ، پیغمبری چو پدر

شب غمم شد سحر

با نور آن

(خوش آمدی یا نبی)3 یا مصطفی

 





************************* 


ولادت رسول اكرم (ص)

ولادت امام جعفر صادق (ع)

سرود

)به سبک کیه که شده جلوه(

 

می‌شینه دوباره رو لبای عاشقا

(مدد یا مصطفی)2

می‌گیره دلامون دوباره بوی خدا

(مدد یا مصطفی)2

پا می‌زاره به دنیا نبیِ خدا

میشه با مقدمش جشن و شادی به پا

چکیده شبنم ، فراری شد غم ، رسیده خاتم

مدد یا مولا (3) یا رسول الله

*******

کیه که یه عالم به نگاهش عاشقه

(امام صادقه)2

کیه که وجودش ریشهِ حقایقه

(امام صادقه)2

خوش به حال دلی که شده جعفری

میشه از عشق آقا دلا حیدری

میخونیم روزی ، تو صحنت آقا ، مدد یامولا

مدد یامولا (3) عزیز زهرا

 

دریافت سبک





*************************


ولادت رسول اكرم (ص)

ولادت امام جعفر صادق (ع)

سرود

 

دوباره باز دلم پریشونه ، صدای قطره های بارونه

خدا تو گوشش میگه لالایی ، جبرئیلم گهواره جنبونه

عالم دوباره محشره ، ولادت پیمبره

تو این شبا ذکر نبی ، روی لبای حیدره

دلم مجنونه ، داره میخونه

میمونم تا صبح ، توی می خونه

مدد یا احمد

********

آهای دلای مجنون و عاشق ، به مذهب آل علی لایق

مژده بدید که اومده دنیا ، عزیز دلها حضرت صادق

مرغ دل از توی سینه ، میون صحنت میشینه

ایشاالا یک سال دیگه ، همچی شبی تو مدینه

چه شاده زهرا ، میخونن دل ها

امام صادق ، مدد یا مولا

مدد یا مولا

*********

میخونه باز دلم چه بی پرده ، شیعه حیدر بخدا مرده

اگه جهنمم بریم آقا ، آتیش دوزخ به ماها سرده

دوباره باز شور و شعف ، هوای ایوون نجف

عشق تو آقا دُرّه و ، سینه شیعه هات صدف

علی آقامه ، علی مولامه

نه اینکه مولام ، همه دنیامه

مدد یا مولا

 

دریافت سبك





*************************


ولادت رسول اكرم (ص)

ولادت امام جعفر صادق (ع)

سرود

 

عالم و آدم ، میگیرن همگی دم

صل علی نبینا حضرت خاتم

اومده دلبر ، برا حضرت حیدر

گل بریزید پای قدم های پیمبر

پر نوره هر دو دنیا ، شادن علی و زهرا

ذکر لب اهل زمین ، ذکر لب فرشته ها ، مولا

همه میخونن یه صدا ، اومده دلخوشی ما ، مولا

اومد بابای عالم و بابای ام النجبا ، مولا

مولا مولا مدد یا رسول الله

*******

دلای عاشق ، همه پر از شقایق

رسیده میلاد آقام امام صادق

دل شده پر شور ،عالمی شده مسرور

امشب جهان شیعه شد نورٌ علی نور

دلها به تاب و در تب ،اومد رئیس مکتب

غرق نوا و شادیه آسمون شهر خدا ، امشب

اومد امام صادق و خاتم کل انبیا ، امشب

زهرا میده عیدی به ما یک سفر کرببلا ، امشب

مولا مولا مدد امام صادق

********

شادی هدف شد ، دلا غرق شعف شد

مرغ دلم هوایی شهر نجف شد

از نوکراشم ، غلام بچه هاشم

قربونی هیبت ایوون طلاشم

ماه شبم علی جان ، تاب و تبم علی جان

الهی که ذکر لب ما بشه بی حد و عدد ، حیدر

تا آخرین قطره خونفقط میگیم علی مدد ، حیدر

به عشق آقامون میگیم حتی زیر سنگ لحد ، حیدر

مولا مولا مدد حضرت حیدر

 

دریافت سبك





*************************


ولادت رسول اكرم (ص)

سرود

 

به پا شده جشن ، شادی آل الله

موسم میلاد ، آقا رسول الله

سرور و شادی بر پا شد ، شمس دو عالم پیدا شد

سید بطحا رسید

ز مقدم پاک طاها ، حضرت ختم الانبیا

به قلب ما زد امید

 خوش آمدی خوش آمدی

یا رسول الله خوش آمدی

******

مکه به دامانش ، قرص قمر دارد

از آسمون امشب ، ستاره می بارد

مادر حضرت خندونه ، ز شوق احمد میخونه

الهی مادر فداش

زمزمه ی یارب داره ، شکر خدا بر لب داره

بوسه زند دست و پاش

خوش آمدی خوش آمدی

یا رسول الله خوش آمدی


دریافت سبك





*************************


ولادت رسول اكرم (ص)

سرود

(به سبك اومد خبر از آسمونا)

 

مرغ دل من به آسمونا پر کشیده

اندوه و غم و غصه به گوشه ای خزیده

دل من بسوی مکه دوباره پر میزنه

میره مولد النبی به اون سرا سر میزنه

یا احمد ، یا احمد

******

آقا رسول الله جون و دل شد بیقرارت

قربون چشای تو و اون خال سیاهت

قبله ی راز منی ای همه ی حاصل من

پر پرواز منی عشق تو شد قاتل من

یا احمد ، یا احمد

 

دریافت سبك





*************************


ولادت رسول اكرم (ص)

ولادت امام جعفر صادق (ع)

شور

 

بلغ العلی بکماله ، کشف الدجی بجماله

حَسُنت جمیع خصاله ، صلو علیه و آله

همه هستیَم به ره ِ خدا ، وَ به عشق خاتمُ الانبیا

وَ به لطف آن شه لافتی ، وَ دعای عصمت کبریا

به فدای جلوه ی احمدی ، به فدای نور محمدی

بلغ العلی بکماله

******

تو تمام ِ مظهر ِ یا ربی ، تو شُکوه ِ باور ِ مذهبی

تو فروغ ِ انجم ِ مکتبی ، همه زیر ِ دِین ِ تو یا نبی

ز جهانیان تو سرآمدی ، به فدای نور محمدی

بلغ العلی بکماله

******

مَلَک ِ سما سائل ِ درت ، سائل ِ در و خاک محضرت

به فدای عترت اطهرت ، اهل بیت و سوره ی کوثرت

تو رسول و مصطفیَ الاَمجدی ، به فدای نور محمدی

بلغ العلی بکماله

******

سینه ی تو مَهبط ِ وحی ِ حق ، وَ به اذن تو فلق و شفق

نور ِ حمد و واقعه و عَلَق ، وَ نثار ِ روی تو صد طبق

گل باغ خالق ِ سرمدی ، به فدای نور محمدی

بلغ العلی بکماله

 

دریافت سبك





*************************


ولادت رسول اكرم (ص)

ولادت امام جعفر صادق (ع)

سرود

 

گل ِخنده ، به روی حیدر مبارکه

بر مسلمین عید پیغمبر مبارکه

صلوات ِ خدا بر احمد ، سیّدُنا یا محمد

چون جلوه گر شده ، آن خورشید وفا

آوای کائنات ، شد مدح مصطفی

خوش آمدی ای ، آیت رحمت خدایی

نبیّ اکرم ، سَرور ِ کُلّ ما سوایی

ختم ِ رسولان ، تو محمد تو مصطفایی

ابالقاسم ، یا رسول الله یا محمد

******

شهر مکه از قدومت گلفشان شده

اشک شوق ِ دیده ی خوبان روان شده

ذکر دل اهل یقین ، یا رَحمة لّلعالمین

روح ِ ایمان ِ ما ، نور ِ قرآن ِ ما

کاش قربانی شود ، در راهت جان ما

تمام ِ عُمر نوکری میکنم برایت

برای تو ، وَ به اولاد و بچه هایت

رسولُ الله ، ای همه هستیَم فدایت

ابالقاسم ، یا رسول الله یا محمد

******

ای مظهر ِ جَلَوات ِ حیّ سرمدی

حجت الله ، صادق ِ آل ِ محمدی

آمدی ای شمس دلها ، گل یاس ِ باغ ِ زهرا

ای خورشید ِ عیان ، ای شاه ِ اِنس و جان

از نور ِ روی تو ، شد نورانی جهان

بنفسی انت ، جلوه ی حیّ سرمدی تو

بنفسی انت ، صادق ِ آل احمدی تو

بنفسی انت ، نور چشم محمدی تو

ولیُ الله ، یبن الزهرا یا حجتَ الله

 

دریافت سبك





*************************


ولادت رسول اكرم (ص)

ولادت امام جعفر صادق (ع)

سرود

 

سُرور ِ ماه ِ ربیع و ، میلاد حضرت ِ احمد

صلی الله ُ علیک َ، سیدُنا یا محمد

مبارکه ، نور ِ ختمی مرتبت که جلوه گردیده به عالَم

مبارکه ، مقدم ِ آن سَروَری که بر نبییّن گشته خاتم

چراغونی ، شده از فیض ِ قدومش جنت و عرش مُعظّم

قبله ی دلها ، خوش آمدی مولا

یا ابا الزهرا ، خوش آمدی مولا

یا ابا الزهرا ، خوش آمدی مولا

******

سِزَد که در ره ایمان،فدای تو بشود جان

ز لُطف تو همه هستیم،به راه ِ عترت و قرآن

یا مصطفی ، ای تمام ِ آفرینش تا ابد در زیر ِ دِینت

یا مصطفی ، ای شده از جان مدیحه خوان تمام ِ عالمینت

یا مصطفی ، نظری کن جان ِ مولا بر محبین ِ حسینت

از تو میخواهیم ، ای یار ِ بی همتا

هم مدینه هم ، کرببلا آقا

یا ابا الزهرا ، خوش آمدی مولا

******

از سوی آسمون ِ عشق ، سر زده نور حقایق

آمده یوسف زهرا ، امام ِ جعفر ِ صادق

مبارکه ، ششمین نور خدا از نسل و اولاد پیمبر

مبارکه ، خنده ی لاله به صحرا عطر گلهای صنوبر

مبارکه ، جلوه های شور و شادی در دل ِ زهرا و حیدر

نور مهر و ماه ، ای مصحف ناطق

یا ولیَ الله ، یا حضرت ِ صادق

یا ولیَ الله ، یا حضرت ِ صادق

 

دریافت سبك





************************* 


ولادت رسول اكرم (ص)

ولادت امام جعفر صادق (ع)

زمزمه

 

فرخنده جشن ِ مسلمین بادا مبارک

میلاد ختم المرسلین بادا مبارک

آمد به دنیا ، آن نور ِ سرمد

ذکر دوعالَم ، شد یا محمد

ماه ِ ربیع و ، عید پیمبر

عیدی بگیر از ، زهرا و حیدر

الله و اکبر الله و اکبر

******

عالَم شده از مقدمش آیینه بندان

از نور ِ رویش آسمانها شد چراغان

آیینه دار ِ، عصِمت خوش آمد

دریای لطف و رحمت خوش آمد

با شور و شادی ، با دیده ی تر

عیدی بگیر از ، زهرا و حیدر

الله و اکبر الله و اکبر

******

جان ِ جهان آن مصحف ناطق خوش آمد

فرزند زهرا حضرت صادق خوش آمد

ای مذهب از تو پاینده آقا

از علم تو دین شد زنده آقا

از برکت ِ این ، مولود ِ کوثر

عیدی بگیر از ، زهرا و حیدر

الله و اکبر الله و اکبر

******

این انقلاب و نهضت ِ ما تا به آخر

مدیون بُوَد بر مکتب آل پیمبر

هستیم همیشه ما با شهیدان

در راه عترت در راه ِ قرآن

همراه ِ ملّت ، همراه ِ رهبر

عیدی بگیر از ، زهرا و حیدر

الله و اکبر الله و اکبر

 

دریافت سبك





************************* 


ولادت رسول اكرم (ص)

ولادت امام جعفر صادق (ع)

زمزمه

 

مبارک به تمام ِ اهل ِ دین ، میلاد ِ رحمة للعالمین

خوش آمدی یا مصطفی الامجد

سیدی یا حبیبی یا احمد

ماه تمام ما، بر تو سلام ما

یا مولا یا مولا یا احمد

******

ای جانت وادی ِ وحی ِ قرآن ، عالم از مقدمت شد گلباران

ای عشق تو فتاده در دلها

خوش آمدی مولا ابا الزهرا

پیغمبر ِ خدا،یا ختمُ الانبیا

یا مولا یا مولا یا احمد

******

مبارک جلوه ی نور سرمد ، میلاد ِ جعفر بن محمد

مهر ِ کرم ماه ِ وفا آمد

صادق ِ آل مصطفی آمد

ای سَروَر ِ همه ، فرزند فاطمه

یا مولا یا ابا عبدالله

 

دریافت سبك





*************************


ولادت رسول اكرم (ص)

ولادت امام جعفر صادق (ع)

سرود

(به سبك حال و روز دلامون)

 

صاحب گنبد خضرا آمد

پدر حضرت زهرا آمد

زمین و آسمونا زیبا شد

رسول خدا به دنیا آمد

خبر خبر که رسید همه کاره ی خدا

گل میریزن ملائک رو سر مسلمونا

حبیبنا سیدی رحمةً للعالمین

******

نفسم به نفست محتاجه

تویی اون که لایق معراجه

هرکی حرفتو زمین انداخته

از توی مسلمونا اخراجه

مثل علی همیشه مظهر العجائبی

تو محور وحدت همه ی مذاهبی

حبیبنا سیدی رحمةً للعالمین

******

ما که از بچگی عاشق هستیم

به همه ائمه شائق هستیم

دانش دنیا رو داریم چون که

غلام امام صادق هستیم

خوش به حالش هرکسی مذهبش جعفریه

هرکسی این جوریه واقعا حیدریه

آقام آقام آی آقام یابن الزهرا مدد

 




*************************


ولادت حضرت رسول اكرم (ص)

سرود

(به سبك عید غدیره علی امیره)


هر دم و هرگاه ، شب و سحرگاه

گل می کنه روی لبم یا رسول الله

داره می باره بارون ، آسمونا چراغون

شده از شور و شادی ، مدینه آینه بندون

اومده اونکه رحمه اللعالمینه

پادشه اهل سماوات و زمینه

مدد رسول الله

******

مدد یا احمد ، ای گل سرمد

می زنه قلبم براتو به خط ممتد

دارم عشقت به سینه ، همه حرفم همینه

قسمتم کن آقاجون ، یه زیارت مدینه

می کشونه دل من و تا عرش اعلا

قشنگی و صفای اون گنبد خضرا

مدد رسول الله

 

دریافت سبك

 



موضوعات مرتبط: پیامبر اکرم(ص)
[ 21 / 9 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت امام صادق (علیه السلام)


حسن لطفی

ولادت پیامبر)ص) و امام صادق (ع)-ولادت


خبرت هست که آن طاق معلا اُفتاد
ناگهان کُنگره یِ سنگیِ کسریٰ اُفتاد
خبرت هست ستون های یهودا اُفتاد
خبرت هست هُبَل خورد شد عُزیٰ اُفتاد

خبر این است زمین پُر شده از آب حیات
آی بر احمد و بر آل محمد صلوات

یک نفر آمده تا بارِ جهان بردارد
پرده از منظره ی باغ جنان بردارد
تا که از گردۀ ما یوق گران بردارد
از کران تا به کران بانگ اذان بردارد

آخر از سمتِ خدا آنکه نیامد آمد
چهارده تن همه با نام محمد آمد

شب شکست و به زمین بارشِ مهتاب آمد
عشق برقی زد و بر هر دل بی تاب آمد
جبروت و ملکوتیست که در قاب آمد
فالِ حافظ زدم و این غزل ناب آمد

"گل عُزاری زِ گلستان جهان ما را بس
زین چمن سایه ی آن سرو روان ما را بس"

حق بده دیدن این معجزه حیرت دارد
فقط این ابر به باریدنش عادت دارد
نفسش گرم خدایا چه حرارت دارد
سایه اش نیست و در سایه قیامت دارد

انبیا را بنویسید پیمبر این است
قبله ی روز و شبِ حضرت حیدر این است

کیستی ای نفست پاک تر از پاکی ها
غرقِ تسبیح بزرگی تو افلاکی ها
اشهد ان که حیران تو بی باکی ها
نوری و نور پراکنده بر این خاکی ها

ای نفس های علی ای همه هست زهرا
عالمی دست تو بوسید و تو دست زهرا

تو درخشیدی و انوار حیات آوردی
سیزده رشته غنات از عرفات آوردی
سیزده چشمه ی جوشان نجات آوردی
سیزده مرتبه بانگ صلوات آوردی

آخرین باده ات از این همه خُم می آید
با دعایت عَلَم چهاردهم می آید

ششمین آینه ات آمد و پروانه شدیم
سر زلفیم که با مرحمتش شانه شدیم
مرد این راه نبودیم که مردانه شدیم
شیعه جعفری خادم این خانه شدیم

آسمان را کلماتش سخنش پر کرده
و خداوند بر این جلوه تفاخر کرده

گرچه از عطر تو این دشت شقایق دارد
چقدر دور و برت شهر منافق دارد
چه غریبی که فقط چند تن عاشق دارد
دلِ زهرایی تو صحبت صادق دارد

تو بشیری و به شور ازلی می آیی
سر هر صبح به دیدارِ علی می آیی

باز پیچیده در این شهر پیامت آقا
پشت یک خانه تو هستی و قیامت آقا
عادت صبح تو شد عرض سلامت آقا
و سلام است فقط تکه کلامت آقا

از تو داریم سلامی پر عطر و برکات
باز بر احمد و بر آل محمد صلوات

*************************



علی‌اکبر لطیفیان
پیامبر اکرم(ص)- امام صادق(ع)-مدح و ولادت


آن را که به جز قرب خدا هیچ ندارد
هنگام بلا غیر دعا هیچ ندارد
پروانه پرش سوخت و من یاد گرفتم
عاشق شدنم غیر بلا هیچ ندارد
از لکنتم ایراد نگیرید؛ بِلالم
دل مایه‌ی قرب است، صدا هیچ ندارد
باید به مقامات نظر داشت؛ نه اسباب
موسی همه کاره‌ست، عصا هیچ ندارد
از جانب گیسوی نگار است که خوشبوست
از ناحیه‌ی خویش صبا هیچ ندارد
اموال کریمان همه‌اش مال فقیر است
اصلاً چه کسی گفته گدا هیچ ندارد
هرکس که تو را دارد و در سینه ندارد...
مهر علی و فاطمه را... هیچ ندارد

***

بگذار که از فاطمه بهتر بنویسم
او را عوض فاطمه مادر بنویسم
بگذار که اول صلواتی بفرستم
تا نام تو را خوب معطّر بنویسم
تو پا بِگُذاری و منم سر بِگُذارم
تو پا بنویسی و منم سر بنویسم
در فکر بقیعم من اگر میل ندارم
بر گنبد خضرات کبوتر بنویسم
بگذار در این مرحله که جمله فقیرند
جبریل تو را فطرس دیگر بنویسم
تو گاه علی هستی و گه‌گاه محمّد
ماندم که علی یا که پیمبر بنویسم!
یکبار تو را خواندم و دوبار علی را
از ذات تو باید دوبرابر بنویسم

***

سرها همه خاک کف پایت؛ سر ما هم
پرها همه دنبال هوایت؛ پر ما هم
در قرب تو جبریل، پرِ سوخته دارد
زیر قدمت ریخته خاکستر ما هم
عیسی که نفس داشت و موسی که عصا داشت
خوب است ببیند که پیغمبر ما هم...
بر خاتم ما حک شده: «یا حضرت خاتم»
پس معجزه هم میکند انگشتر ما هم
گر آخر این زنده‌به‌گوری قدم توست
پس زنده‌به‌گور قدمت دختر ما هم
به فاطمه گفتی «بأبی أنت و امّی»
صد بار فدایش پدر و مادر ما هم
از لطف تو نام علی و فاطمه حالا
در مأذنه‌ها پر شده، در منبر ما هم

***

راضی شده بودیم به املای محمّد
اما نرسیدیم به معنای محمّد
هرآنچه که دارند رسولان، همه دارند
از معجزه‌ی خاک قدم‌های محمّد
مولاست همان رحمت امروز پیمبر
زهراست همان رحمت فردای محمّد
تفسیر کمالات جلالیِ علی بود
«لا حول و لا قُوّةَ الا»ی محمّد
این وحدت محض است و دوئیت به میان نیست
خوابید اگر «شیر خدا» جای محمّد
اسلام محمّد به جز اسلام علی نیست
منهای علی یعنی منهای محمّد
در آینه‌ی فاطمه دیده‌ست خودش را
بنشسته محمّد به تماشای محمّد

***

با جعفر صادق به روایات رسیدیم
با لطف روایات به آیات رسیدیم
عبد تو شدیم و سر سجّاده که رفتیم
دیدیم به مجموع عبادات رسیدیم
با واسطه ما پیش خداوند نشستیم
از راه توسّل به مناجات رسیدیم
در اصل تو «اللّه» مجسّم‌شده هستی
به ذات خداوند از این ذات رسیدیم
از ردّ قدم‌های تو تا خانه‌ی زهرا
یک‌دفعه، دو دفعه، نه به کَرّات رسیدیم
از گریه‌ی تو در وسط شعله‌ی خانه
به سوختن مادر سادات رسیدیم
ما خاک‌نشینان حرم، عرش‌نشینیم
از ارض بقیعت به سماوات رسیدیم

*************************

مهدی رحیمی
پیامبر اکرم(ص)- امام صادق(ع)-مدح


ملاک چیست؟ نبی؟یا ولی ست؟ یاهردو؟
اگرچه ما به خدا می رسیم با هردو

رئیس مذهب ماورئیس مکتب ما
رسیده‌اند به هم پس از ابتدا هردو

پر از صفات جمالی یکی یکی هریک
پر ازصفات جلالی دوتا دوتا هردو

چه قدر سعی نمودند سمتتان باشند
به وقت سعی همین مروه و صفا هردو

دوتا نبیِّ ولی و دوتا ولیِّ نبی
به حق که ناظر وحی اند در حرا هردو

به غیر خویش و به جز آل خویش،محترمند
فقط به خاطر زهرا برای ما هردو

ز نامهای خدا بیشتر علی گفتند
همینکه ذکر گرفتند بارها هردو

رسیده‌اند به سرمایه ی رضایت حق
فقط به خاطر ذکر رضا رضا هردو

اگرچه هردویشان بوده‌اند زهرایی
هزار شکر ندیدند کوچه را هردو

وَ در ارادت ما و شما همین بس که؛
گریستید به صحرای کربلا هردو

*************************


محمد جواد شیرازی
پیامبر اکرم(ص)امام صادق(ع)-ولادت


شمس رویت همیشه تابنده است
ابرویت ذوالفقارِ برنده است
دلت از مهر و عشق آکنده است
نام احمد تو را برازنده است

یا محمد که هر دو زیبنده است

مست جامت شدم خدا را شکر
صید دامت شدم خدا را شکر
بعد، رامت شدم خدا را شکر
من بنامت شدم خدا را شکر

هر اسیری به تو پناهنده است

خانواده به خانه محتاج است
مو پریشان به شانه محتاج است
مرغ، بر آب و دانه محتاج است
نوکرت بی بهانه محتاج است

دستِ لطفت زِ بس که بخشنده است

زینت دوش تو حسین و حسن
عطر تو برده عطر و بوی وطن
شاهد حرف من اویسِ قرن
بتکان باز هم عبا، دلِ من...

... بر همین عطر دلنشین بند است

خطبه های فصیح تو دریاست
خنده های ملیح تو غوغاست
سینه ی ما... ضریح تو اینجاست
رحمتی و شبیه تو زهراست

نامتان هم مرا خوشایند است

چشم تو کرده بر دلم اثبات
من کجا خواندن از شما... هیهات
پس نوشتم به جای این ابیات
بر محمد و آل او صلوات

این دعا ضامنِ فرستنده است

راه سخت است، راهِ حل داری
میل برچیدن هُبَل داری
صحبت از رب لم یزل داری
فاطمه را که در بغل داری

دشمن ابترت سرافکنده است

سوره خواندی و از ولی خواندی
هر کجا بی معطلی خواندی
سنگ هم خوردی و ولی خواندی
آیه آیه "علی علی" خواندی

شاهد حرف من خداوند است

بستر تو که جای هرکس نیست
منبر تو که جای کرکس نیست
پس خلافت برای ناکس نیست
لایق مسند شما پس نیست...

...غیر خیبر شکن که رزمنده است

حشر، حق است... پس اجل حق است
راه توحید از ازل حق است
الحق این حرف چون عسل حق است
حق علی و علی معَ الْحَق است

حق علی را به قلب ما کنده است

میوه داده است اشک و آه علی
دو جهان، شیعه شد سپاه علی
مذهب صادق است، راه علی
مثل موجی به تکیه گاه علی...

...مکتب جعفری خروشنده است

*************************


سید پوریا هاشمی
حضرت رسول(ص) و امام صادق(ع)-ولادت


امروز نوشتند کبوتر شدنم را
پروازکنان راهى دلبر شدنم را
چشمان من از شوق، مهیاى شراب است
مدیون توأم لذت ساغر شدنم را
آنقدر نرفتم ز در خانه گرفتم
تا روز ابد سائل این در شدنم را
گفتند برو نوکر صاحب کرمى باش
دادم به شما نامه ى قنبر شدنم را
یک عمر به دور سر تو گرد طوافم
امضا بزن از اهل جهان سر شدنم را
باید که بگوش همه حالا برسانم
فوراً خبر مست پیمبر شدنم را

خوب است بدانید به دربار رسیدم
تا پشت در احمد مختار رسیدم

روزى که تو از راه رسیدى دل ما ریخت
خیر قدمت وِلوله در أرض و سما ریخت
کفار هم از بودن تو بهره گرفتند
باران کرامات تو آقا همه جا ریخت
مکه ز نفس هاى تو توحید سرا شد
از بس که به هر جا گذرت عطر خدا ریخت
دیدند به ایوان مدائن ترک افتاد
از هیبت سبحانى تو بت کده ها ریخت
پیچید در عالم خبر آمدن تو
تا صبح در خانه ى تو خیل گدا ریخت
گر اهل مناجات شدیم علتش این بود
الطاف تو در کاسه ى ما شوق دعا ریخت

با امر شما ساعت خورشید عوض شد
حتى جهت حرکت خورشید عوض شد

تا هست خدا نام تو برجاست یقیناً
بر دامن تو دست گداهاست یقیناً
در کشور ما اسم تو در صدر اسامى است
چون نام محمد شرف ماست یقیناً
یک عمر پناه غم تو چادر زهراست
پس دختر تو ام ابیهاست یقیناً
فهمیده ام از بوسه ى هر روزه به دستش
آرامش تو حضرت زهراست یقیناً
وقتى همه جا ورد زبان تو على بود
یعنى که وصى ، حضرت مولاست یقیناً
هربار که در جنگ به کار تو گره خورد
شمشیر على حل معماست یقیناً

با تیغ کج آورده به حیرت همگان را
خم کرده قد و قامت شمشاد قدان را

ما تا به ابد دست به دامان شماییم
خاریم ولى جزو گلستان شماییم
خشکیم، کویریم ولى شکر گذاریم
صد شکر که لب تشنه ى باران شماییم
از رى به امیدى در این خانه رسیدیم
راهى بده آقا همه مهمان شماییم
اى کاش که ما را به غلامى بپذیرد
تا فخر کنیم اینکه غلامان شماییم
ما شیعه شدیم از کرم حضرت صادق
مؤمن به تعالیم و مسلمان شماییم
ارث از تو گرفتیم که بى تاب حسینیم
دل سوخته ى دیده ى گریان شماییم

از یُمن روایات شما روضه نشینیم
در بَندِ حسینیم و گرفتار ترینیم

*************************

محمود ژولیده
پیامبر اکرم(ص)امام صادق(ع)-ولادت


آمد خبر که روز بشر بعد انبیا شب بود
عالم بدون پرتو انوار مصطفا شب بود
با آمنه تمامیِ خلقت در انتظار صبح
مهتاب تا سحر همه دم همنوای با شب بود
جبریل بود و بال گرفتن به بیت عبدالله
بیتی که میزبان هبوط فرشته ها شب بود
می رفت مادر و پسر از راه دور می آمد
خورشید پشت پردۀ پنهانی خدا شب بود
تایید شد ، مشاهده شد ، نور لیلة الاسری
احمد رسید ، ورنه هنوز آسمان ما شب بود

صبح آمد و خوش آمد و احمد به حمد سرمد شد
در سجده رفت و ذکر گرفت ، علی محمد شد

شکر خدا که رفت شب و روزگار ما شد صبح
معنا گرفت فصل ربیع و بهار ما شد صبح
آری "نگار ما که به مکتب نرفت و خط ننوشت"
یک غمزه کرد و شب ز نگاه  نگار ما شد صبح
خاتم رسید و خاتمۀ جاهلیّت امضا شد
با دوستان آل محمد قرار ما شد صبح
مکه نه ، بلکه عالم امکان ز نور او روشن
در سایه سار طلعت رویش ، مدار ما شد صبح
در پرتو محمد و صادق طلوع فجر آمد
یعنی به یمن آل علی انتظار ما شد صبح

باید ستود از دل و جان این دو جلوۀ رب را
بنیانگذار مکتب و بنیانگذار مذهب را

باید سرود:نقطۀ پرگار معرفت احمد
باید نوشت:دیدۀ بیدار معرفت احمد
باید سرود: ناشر آیات کبریا صادق
باید نوشت: بحر گهربار معرفت احمد
باید سرود: فاطمه را علت بقا صادق
باید نوشت: محور و معیار معرفت احمد
باید سرود: جلوۀ خیبر گشای ما صادق
باید نوشت: حیدر کرار معرفت احمد
باید سرود: بانی تکرار کربلا صادق
باید نوشت: مظهر آثار معرفت احمد

هر چارده جمال خدا را در این دو باید دید
هر چارده جلال خدا را در این دو باید دید

کسری شکست و معجزه ها یک به یک فراوان شد
بتها فرو نشست و تبِ بندگی نمایان شد
آتشکده خموش و حرارت به سینه ها روشن
خشکید رود ساوه و دریای عشق جوشان شد
از تخت سلطنت همه شاهان بزیر افتادند
لال از مهابتِ خبرِ حق ، زبان آنان شد
اصحاب فیل صیدِ اَبابیل شد در این ایام
قومی که زیر بارش سجّیل[1] ، سنگ باران شد
شد سحرِ ساحران همه با علم کاهنان باطل
باطل گریخت از ره و حق ، آشنای انسان شد

اینهاست گوشه ای از جلالات احمد مختار
اینهاست شمه ای از کرامات حیدر کرار

ما را برای یاری دین رسول جان دادند
با صد هزار معجزه ، حق را بما نشان دادند
دیگر کسی بهانه ندارد که من نفهمیدم
زیرا برای فهم مسائل اماممان دادند
در فتنه های جنگی و در فتنه های فرهنگی
ما را امام و رهبر و هم تیغ و هم بیان دادند
باید قدم نهاد به راه بصیرت دینی
اهل بصیرتند که بر دین خود امان دادند
هرکس به عمر خویش زمانی به کربلا آید
در کربلای خویش خوشا عاشقان که جان دادند

تا کربلای چند بجوئیم این سعادت را
تنها ولایت است که بخشد مِی شهادت را


*************************

غلامرضا سازگار
پیامبر اکرم(ص)- امام صادق(ع)-ولادت


فروزان از دو مشرق در سحرگاهان دو ماه آمد
دوخورشید جهان افروز ، در دو صبحگاه آمد
دو موسی از دو دریا ، یا دو یوسف از دو چاه آمد
دو رهرو ، یا دو رهبر ، یا دو مشعل دار راه آمد

دو شمع جمع بزم جان ، دو رکن محکم ایمان
دو بحر رحمت  و غفران دو دست قادر منان
دو آدم خو ، دو یوسف رو ، دو موسی ید ، دو عیسی دم

دو دریا را دو رخشان گوهر یک دانه پیدا شد
دو جان جان جان ، دو دلبر جانانه پیدا شد
دو سرو ناز یا دو نازنین ریحانه پیدا شد
دو شمع آفرینش ، یک جهان پروانه پیدا شد

دو سر داور هستی دو جان در پیکر هستی
یکی پیغمبر هستی یکی روشنگر هستی
یکی سر الله اکبر ، یکی وجه الله اعظم

دو شمع جمع انسانها دو شاه کشور جانها
دو باب الله احسانها ، دو بسم الله عنوانها
دو سرو باغ و بستانها ، دو باغ روح و ریحانها
دو واجب جاه امکانها ، دو مشعل دار کیهان ها

دو خالق را نماینده ، دو قرآن را سراینده
دو رحمت را فزاینده ، دو دلها را رباینده
یکی بر اولیا سادس ، یکی بر انبیا خاتم

بشارت ای تمام عالم هستی بشیر آمد
گل بستان سرای آفرینش در کویر آمد
نرفته ماه از بزم فلک مهر منیر آمد
بشیران را بشیر آمد نذیران را نذیر آمد

جهان گردیده آسوده ، ملک رخ بر زمین سوده
فلک بر زیور افزوده  ، محمد  چهره بگشوده
ز مکه تافته خورشید نورش بر همه عالم

فلک امشب زمین مکه را از دور می بوسد
ملک مهد محمد   را بموج نور می بوسد
بفرمان خدا خاک درش را حور می بوسد
مسیح از عالم بالا کلیم از طور می بوسد

حرم پیموده ره سویش طواف آورده بر کویش
صفا چون گل کند بویش صفاها گیرداز رویش
به یاد لعل لب هایش کند رفع عطش زمزم

چو آمد آمنه کم کم بهم چشم خدا جویش
دو لب خاموش اما عالمی گرم هیاهویش
بنا گه تافت خورشید جهان آرا ز پهلویش
منور ساخت شرق و غرب را از پرتو رویش

سما در نور او گم شد زمین دریای انجم شد
لبش گرم تبسم شد  وجودش در تلاطم شد
که ناگه چشم حق بینش دوباره باز شد ازهم

ندا از عمق جان بشنید هان ای مهربان مادر
خدایت را خدایت را بخوان مادر بخوان مادر
سلامت می دهد امشب زمین و آسمان مادر
که هستی آفرین هستیتب بخشد رایگان مادر

ببین لطف موید ، را بخوان دادار سرمد را
بدنیا آر ، احمد را ، محمد   را محمد   را
بذکر حق کن استقبال ، از پیغمبر اکرم 

دل شب آمنه تنها ولی تنها خدا با او
نه عبدالله زنده نه زنان آشنا با او
دعا می خواند و بودی آفرینش همصدا با او
سخن می گفت  فرزندش محمد   در خفا با او

امیدش بود و معبودش ، وجودش بود و مولودش
محمد بود مقصودش ، زهی از بخت مسعودش
گرفتش در بغل مانند جان خویشتن مریم

زیک سو رو به قبله مادرش حوا دعا گویش
ز یک سو آسیه گل بوسه گیرد از گل رویش
ز یک سو مام اسماعیل همچون گل کند بویش
ز یک سو دست های مریم عذرا به پهلویش

که کم کم درد او کم شد رها از درد و از غم شد
جمال حق مجسم شد محمد   ماه عالم شد
به استقبال او خیزید از جا ای بنی آدم

در آن شب بارگاه آمنه خلد مخلد شد
در آن شب جلوه گر مرآت حسن حی سرمد شد
در آن شب آفرینش محو و مات روی احمد شد
در آن شب بوسه زن مادر به رخسار محمد   شد

چه عبدی در سجود آمد چه نوری در وجود آمد
چه غیبی در شهود آمد ، خدا را هر چه بود آمد
که او با هر دمش ، بر آفرینش ، جان دهد هر دم

چو آن تابنده اختر زاد آن نور مجسم را
نه آن نور مجسم بلکه وجه الله اعظم را
فروغی تافت از نورش که روشن کرد عالم را
ندا آمد که زادی بهترین فرزند آدم را

مبارکباد لبخندت ، گرامی باد فرزندت
بهین عبد خداوندت محمد   طفل دلبندت
که می خوانند مدحش را ، خدا و انبیا با هم

تو امشب آدم و نوح و و خلیل دیگر زادی
ذبیح و خضر و داود و کلیم برتری زادی
مسیحا ، نه ، مسیحای مسیحا پروردی زادی
تو امشب بر همه پیغمبران پیغمبری زادی

رسل در تحت فرمانش ، کتب یک جمله در شانش
هزاران خضر عطشانش ، صدا اسماعیل قربانش
مبارک ای گرامی مادر پیغمبر اکرم 

زمین مکه دیشب غرق در نور محمد   بود
چراغ آسمان لبخند زن بر روی احمد بود
جهان آفرینش بهتر از خلد مخلد بود
تجلای خدا در چهره عبدی موید بود

موید باد قرآنش ، گرامی باد فرقانش
معطر باد بستانش ، جهان در تحت فرمانش
بنای اوست در سیل حوادث کوه مستحکم

محمد   ای چراغ روشنی بخش جهان آرا
بر افروز و بر افروزان بنور خویش دل ها را
بلرزان با نهیب آسمانی کاخ کسری را
ندای تفلحوا از عمق جان برکش بخوان ما را

تو ما را دانش آموزی ، تو مهر عالم افروزی
تو برق اهرمن سوزی ، تو در هر عصر پیروزی
لوای تو است با دست خدا بر دوش نه طارم

هماره بوی عطر خلد از خاک درت خیزد
همیشه نور توحید از فراز منبرت خیزد
ندای تفلحوا از مکتب جان پرورت خیزد
فروغ دانش از کرسی درس جعفرت خیزد

ششم مولا ششم رهبر ، ششم هادی ششم سرور
ششم فرمانده داور ، ششم فرزند پیغمبر
که شش خورشید حق از سلب او تابیده در عالم

الا ای ام فروه آفتاب داور آوردی
محمد را محمد را کتاب دیگر آوردی
تعالی الله که مثل آمنه پیغمبر آوردی
تو چون بنت اسد در دامن خود حیدر آوردی

به عصمت مادرش زهرا بصورت چون حَسَن زیبا
حسینی خو علی  سیما امام باقرش بابا
که با عید محمد عید میلادش بود توام

کتاب من کتاب الله و دین مصطفی دینم
تولای امیر المومنین عهد نخستینم
مرام جعفری و مهر الله آئینم
نه کاری بوده با آنم نه حرفی مانده با اینم

محب آل اطهارم ، علی را دوست میدارم
ز خصمش نیز بیزارم ، به یارش تا ابد یارم
نباشد غیر حب و بغض ، دین و مذهب "میثم"

*************************


نجمه پورملکی
حضرت رسول(ص) و امام صادق(ع(-ولادت


دوباره مطلع شعرم شده سلام شما
بلال طبع لطیفم شده غلام شما
دوباره رد شده اى از کنار و گوشه شهر
دوباره گم شده ام بین ازدحام شما
به هرطرف که نسیم عبایتان بوزد
بلند مى شوم آقا به احترام شما
چقدر جاذبه دارى به روى منبر نور
چقدر بوى خدا می دهدکلام شما
نمى شود به خدابینتان نظر بدهم
تویى امام على و على امام شما:

مرا براى اویس قرن شدن بخرید
 براى نذر حسین و حسن شدن بخرید...

بزن به شانه سلمان بگو که یار من است
کنار دست شما بودن افتخار من است
براى علم ثریا به آسمان رفتن
همیشه پیشه این مردم دیار من است
 نبى امى مکتب نرفته ام همه جا
 سخن ز معجزه هاى تو و نگار من است
فداى رحمت چشمان آسمانیتان
 که یک نگاه شما مایه قرار من است
همیشه دادن اذن مدینه کار شماست
همیشه گریه براى مدینه کار من است

 منم اسیر نگاه پیمبری شده ام
بروى گنبدخضرا کبوترى شده ام...

تویى که اسم تو با هر زبان ستوده شده
 میان عالم هفت آسمان ستوده شده
 جلوتر از همه ى عرش و فرش و لوح و قلم
جلوتراز همه ى انس و جان ستوده شده
زمان حضرت آدم زمان حضرت نوح
 خلاصه عشق تو در هر زمان ستوده شده
 نبى خاتم من اى رسول رحمت من
همیشه عشق تو در قلبمان ستوده شده
فداى اسم محمد که در کتاب زبور
 براى تک تک پیغمبران ستوده شده

 به روى کاشى فیروزه اى عرش خدا
نوشته اسم تو و اسم حیدر و زهرا...

ز شرم روى تو یوسف خجالتى شده است
مسیح کوچه گداى محبتى شده است
میان کنگره هاى تمام کسراها
به پیش پاى تو امشب قیامتى شده است
 چه کرده اى تو مگر بین نامسلمانها
 تمام رابطه هاشان رفاقتى شده است
بدون یاد تو اصلا زمان نمى گذرد
برایم این صلواتت عبادتى شده است
ببین به برکت قرآن و اهل بیت شما
میان شیعه وسنى چه وحدتى شده است

 خدا به امت مرحومه ات نظر دارد
 دعاى خاتم پیغمبران اثر دارد...

فداى روح مسیحایى رسول خدا
صفاى لیلة الاسرایى رسول خدا
فداى جامه سبزش بزیر نور کسا
فداى چهره زهرایى رسول خدا
فداى خلق عظیمش به زیر بارش سنگ
فداى آن دل دریایى رسول خدا
فداى عشق خدیجه که بوده در همه دم
انیس و مونس تنهایى رسول خدا
عروس خانه حیدر شده بدون جهاز
تمام هستى و دارایى رسول خدا:

اگرچه اجر رسالت ادا نشد هرگز
على ز فاطمه تو جدا نشد هرگز...

امام صادق ما شیعیان دعاگر ماست
همیشه سایه علمش به روى این سر ماست
فداى آنهمه ایثار و غربتش بشوم
که دردغربت او هم شبیه مادر ماست
همیشه کرده براى همه روایت عشق
حدیث سینه او افتخار منبر ماست
خوشا به حال مُفَضَّل که درس توحیدش
 ز یمن و برکت استادى مفسر ماست
گمان کنم که مرامت به مصطفى رفته
 گمان کنم که نگاهت شبیه حیدر ماست

تویى که شیخ الائمه ملقبت کردند
 رئیس مذهب و استاد مکتبت کردند...

*************************

غلامرضا سازگار
پیامبر اکرم(ص)- امام صادق(ع)-ولادت


امشب وجود را شرف دیگر آمده
در جلوه آن جمال خدا منظر آمده
در شام تیره مهر جهان گستر آمده
دوران تیره گیّ و ستم بر سر آمده

بر جنّ و انس و حور و ملک رهبر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

عالم محیط جلوۀ دادار سرمد است
ملک وجود یکسره خلد مخلّد است
هر سو که رو نهید عیان حسن احمد است
در جلوه آفتاب جمال محمّد است

از آفتاب بر همه روشنتر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

امشب رسل رسول خدا را صدا زنند
هر یک دم از ثنای محمّد جدا زنند
دست دعا به دامن آن مقتدا زنند
بت ها به کعبه دم ز رسول خدا زنند

گویند بت شکن ر سوی داور آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

ای بت گران ترانۀ توحید سر دهید
این مژده بر تمامی نسل بشر دهید
از لحظۀ شکستن بت ها خبر دهید
پیغام از ولادت پیغامبر دهید

ظلمت رها کنید که روشنگر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

ای آفتاب جلوه نمایی مبارک است
ای حسن غیب پرده گشایی مبارک است
ای بزم شب فروغ خدایی مبارک است
ای بردگان طلوع رهایی مبارک است

دوران زورگویی و طغیان سر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

خوبان روزگار حقیر محمّدند
خورشید و ماه هر دو اسیر محمّدند
پیغمبران تمام بشیر محمّدند
یک جلوه از جمال منیر محمّدند

او آفتاب و خیل رسل اختر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

ای آمنه تو خود صدف درّ سرمدی
زین رتبه بر زنان دو عالم سرآمدی
بنت وهب نه، مام گر امّی احمدی
اینک به خود ببال که امّ المحمّدی

هستی محیط نور از این گوهر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

این است آنکه بتکده زیر و زبر کند
زانگشت خویش معجز شق القمر کند
خود را تمام عمر چراغ بشر کند
شام سیاه عالمیان را سحر کند

در دامن تو مهرِ جهان پرور آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

ای مکّه بر تو نور محمّد خجسته باد
بتهایِ شرک با تبر او شکسته باد
پیوند کفر با نفسِ او گسسته باد
دستِ ستمگران جهانخوار بسته باد

دستی که دادِ عدل ستاند بر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

پیدایش دو آیت سرمد مبارک است
یک صبح را دو عید مؤّید مبارک است
در تیرگی تجلّی احمد مبارک است
میلاد ابن محمّد مبارک است

درّی الهی از صدف دیگر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

در چشم علم مشعل روشنگر است این
استاد کل ولّی خدا جعفر است این
آئینۀ حقیقتِ پیغمبر است این
معصومِ هشتم است و ششم رهبر است این

آری خدای را ششمین مظهر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

ما را بود هماره ره و رسمِ جعفری
مشی و مرام جعفری و عشق حیدری
داریم بر تمام ملل مجد و سروری
با چارده چراغ نمودیم رهبری

"میثم" در این مسیر ثنا گستر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

*************************

اسماعیل شبرنگ
حضرت رسول(ص) و امام صادق(ع)-ولادت

در آسمان چشم تو رأفت گذاشتند
آثاری از طلوع محبت گذاشتند
باخلقت تو ای همه ی آبروی خلق
منّت سر اهالی خلقت گذاشتند
تو آمدی که ما همگی متحد شویم
نام تو را منادی وحدت گذاشتند
باران لطف تو همه جا را فراگرفت
در ابر چشم های تو رحمت گذاشتند
اشفع لنای هرشب بارانی مرا
در نزد تو برای اجابت گذاشتند
روز ازل به پیش همه ... ایها النبی
روی سر تو تاج نبوت گذاشتند

از بارش کرامت بی حد نوشته ام
بر روی سینه نام محمد نوشته ام

یاایها الرسول دلم را جلا بده
ای با صفا صفا به دل بی صفا بده
با دست خالی آمده ایم ایها الکریم
چیزی به ما تو محض رضای خدا بده
اینجا نشسته ام که بگویم طبیب عشق
نسخه برای درد دل بی دوا بده
چشم تو خاک را به نظر کیمیا کند
رنگی به تیرگی دل سنگ ما بده
از سائلان هرشب ایرانی توام
رزق مرا توسط موسی الرضا بده
حتی اگر مدینه بیایم شبانه روز
می خواهم از تو تذکره ی کربلا بده

وقتش رسیده نور ولی را نشان دهی
راه علی و آل علی را نشان دهی

ما شیعه ایم شیعه ی سرمست حیدریم
لب تشنگان بادۀ ساقی کوثریم
محشر میان جمع محبان فاطمه
سایه نشین چادر خاکی مادریم
یک عمر ما فقط به علی رو زدیم و بس
حاجت به پیش هرکس و ناکس نمی بریم
نام علی که بر لبمان سبز می شود
در بین مجلسیم ولی جای دیگریم
در صحن با صفای نجف سیر می کنیم
گوشه نشین مرقد سلطان محشریم
شیخ الائمه چشمه ی جاری مرتضاست
ما پیروان مکتب پربار جعفریم

نام مرا خدا همه جا مبتلا نوشت
از شیعیان صادق آل عبا نوشت

*************************

غلامرضا سازگار
مدح


ای دو صد یوسف صدّیق به صدق تو گواه
ای علوم همه با کوه کمالت پر کاه

دو جهان زنده ی چشم تو به یک نیم نگاه
تا زمان هست تو از گردش چرخی آگاه
شهریاران سر کوی تو گدای سر راه
شیخ والای ائمّه ولی امر الّه

صدق تابنده چراغی بود از مکتب تو
علم تا علم شود بوسه زند بر لب تو

عرشیان دسته ای از خاک نشینان تواند
فرشیان از همه سو دست به دامان تواند
علم ها گوهری از لعل دُر افشان تواند
حلم ها ذکر خوشی بر لب خندان تواند
بحرها تشنه ی یک قطره ی باران تواند
سرو قدّان جهان سر به گریبان تواند

علم از روز ازل سائل دیرینه ی تو است
آنچه در سینه خلق است در آیینه ی تو است

لاله ای نیست که از دامن بستان تو نیست
طایری نیست که در باغ ثنا خوان تو نیست
آیه ای نیست که محتاج به برهان تو نیست
گوهری نیست که از بحر خروشان تو نیست
ذرّه ای نیست که از مهر درخشان تو نیست
پدر شیمی جز جابر حیّان تو نیست

علم تو مشعل و خلق و دو جهان انجمنی
آیة الکرسی از کرسی درست سخنی

سرّ سروّ علن از تو است امام صادق
فیض هر انجمنی از تو است امام صادق
حسن خلق حسن از تو است امام صادق
سبزی این چمن از تو است امام صادق
سیر چرخ کهن از تو است امام صادق
همگان را سخن از تو است امام صادق

تا که این چار ام و هفت اب و نه طاق است
مؤمن طاق تو در عالم هستی طاق است

دهر دانشگه و استاد سخن دانش تو
کلّ قرآن سخن داور و برهانش تو
حق به دور تو کند گردش و میزانش تو
مؤمن پاک بود پایه ی ایمانش تو
درد جان نیز طبیبش تو درمانش تو
علم نور است ولی مشعل تابانش تو

تا زمان است و به هر مرحله می تازد علم
از تو می گوید و دائم بتو می نازد علم

پشرو تر بسی از دور زمان مکتب تو است
ثمر خون حسین ابن علی بر لب تو است
راه حق مذهب تو مذهب تو مذهب تو است
آسمان شیفته ی زمزمه های شب تو است
نفس سوختگان شعله ی تاب و تب تو است
نور قرآن ز درخشنده گی کوکب تو است

اهل توحید که این قدر مجلّل دارند
هر چه دارند ز توحید مفضّل دارند

باغبانی و بود ملک جهان گلزارت
گرم تا دامنه ی حشر بود بازارت
گوهر وحی فرو ریخته از گفتارت
بوسه ی علم بود بر لب گوهر بارت
دیدن روی خداوند بود دیدارت
ای طبیبانِ همه خلقِ جهان بیمارت

ای خوش آن یار که تو یار و طبیبش باشی
خوشتر آن درد که تنها تو طبیبش باشی

ای که خوانده است خداوند به قرآن نورت
نوری و سینه خوبان دو عالم طورت
ملک جان خانه ی دلها همگان معمورت
انس و جنّ و ملک و حور و پری مأمورت
چه جفاها که رسید از ستم منصورت
کرد از خانه و از شهر پیمبر دورت
بود آگاه عدو از محن جانکاهت
برد با فرق برهنه سوی قربانگاهت

کثرت سنّ تو و این همه آزار ای وای
آفتاب حق و بیداد شب تار ای وای
برق شمشیر و رخ حجّت دادار ای وای
دوست در سلسه ی دشمن غدّار ای وای
خانه ی حجّت حقّ و شرر نار ای وای
صدمۀ خار ستم بر گل بی خار ای وای

پاسخ آنهمه خوبی شرر آذر بود
بیت آتش زده ارثیّه ای از مادر بود

آخر از زهر جفا رفت وجودت در تاب
جگر خونجگر پاره ی زهرا شد آب
ریخت از دیده ی یاران به عزای تو گلاب
جگر موسی جعفر شد از این داغ کباب
بعد از آن غریب و مظلومیت و رنج و عذاب
بوتراب دگری باز نهان شد به تراب

در عزای تو جهان صحنه ی محشر گردید
تازه در ماتم تو داغ پیمبر گردید

ای سلام همه بر تربت بی زوّارت
غم بسیار محبّان ز غم بسیارت
به چه تقصیر عدو این همه داد آزارت
وامصیبت که چه کردند به قلب زارت
برد سر بر فلک از خانه شرار نارت
ریخت اعجاز خلیل از لب گوهر بارت

شد خموش آتش و بهر تو دل عالم سوخت
بیشتر از همه زین غم جگر «میثم» سوخت



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- ولادت
[ 21 / 9 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

ولادت پیامبر(صلی الله علیه وآله)

حامد اهور
حضرت رسول(ص)-ولادت

گیرم كه به توفیق تو امضاء شده باشد
یا بر اثر لطف تو پیدا شده باشد
یك قطره به توفیق تو دریا شده باشد
با این دل بیچاره مدارا شده باشد

با این همه هنگام سرودن چه بگویم
باید كه بفهمم ز تو چیزی كه بگویم

من هیچ نمی فهمم از آن قدر خدا را
كی فهم كند ذره ی بی قدر شما را
باید به مدد خوانم دستان دعا را
یكبار دگر تازه كنم قبله نما را

تا سوی تو این قلب زمین خورده بیاید
تا لطف تو بر شعر من آغوش گشاید

ای آن كه قسم خورده به نام تو خدایت
بیدار شده شهر شب از بانگ رهایت
ای آن كه تبرك شده كعبه به عبایت
تا عرش خدا صف زده پژواك صدایت

این كیست كه در نور تو پیدا شده آقا
آن روح چه سان در تن تو جا شده آقا

گفتم كه از آن شب ، شب فردا بنویسم
از غار حرا ، لیله ی اسراء بنویسم
از كعبه و از مسجدالاقصی بنویسم
آری منم آن قطره كه دریا بنویسم

این كیست كه چون اشك شب قدر زلال است
ما راه به آن قدر بیابیم ؟ محال است

هان چهره بچرخان كه زمین نور ببیند
برخیز كه هر قدر به پایت بنشیند
دنیا فقط از حسن تو ،توحید گزیند
از غنچه لبهای تو لبخند بچیند

ای گلشن رحمت كه گلستان شده عالم
از نور خداوندی تو نیّر اعظم

در غار حرا پرده ز حسن تو گشودند
با نور تو رنگ از شب تاریك زدودند
تو بوده ای آن روز كه این خلق نبودند
اقراء كه به عشق تو لك الحمد سرودند

ای صادر اول كه تویی مصدر دنیا
ای گمشده ی حسن تو موسی و مسیحا

لولاك زمین خاك و زمان پیش و پسی بود
لولاك كجا رخصت احیای كسی بود
كی بی تو به دستان كلیمی قبسی بود
كی در دم عیسی دم احیای كسی بود

تو آمده ای ای جان به تن خاك بباری
باران شوی و بر تف این خاك بباری

خون در تن توحید روان شد به هوایت
شب روز شد از همرهی عقده گشایت
هر روز خدا تحفه فرستاد برایت
ماودعك ربك خورشید ولایت

ای آن كه ز توحید  تو صد آینه توحید
زهرا شد و در قاب ولای تو درخشید

قم شهر خدا چشم به راه است فانذر
صفهای جماعت همه بر پاست فكبّر
ای نور خدا در سكناتت متواتر
ای صادق و هادی، تقی و كاظم و باقر

تو كوثر محضی كه در عالم شده تكثیر
نازل شده در شأن شما آیه ی تطهیر

در مدح تو اندیشه زمینگیر و زبان لال
جز جذبه قرآن تو نطق همگان لال
اقصای جهان لال ، زمین لال ، زمان لال
جز نفس خودت قاطبه ی كون و مكان لال

لب باز كن ای مرد ، بگو كیست محمد
جز حیدر كرار كسی نیست محمد

ای پاره ای از حسن مثالی تو زهرا
ای حیدر كرار به توفیق تو مولا
حق است كه وامانده در اوصاف تو دنیا
وقتی كه علی عبد تو خوانده است خودش را

گفتیم و نشد در صف تو راه بجوییم
بگذار كه از حیدر كرار بگوئیم ...

دارم دلی از شوق تو لبریز علی جان ...


*************************

امیر عظیمی
حضرت رسول(ص)-ولادت

عاقبت زلف تو را باد بهم می ریزد
دل از این لطف خداداد بهم می ریزد
حرف شیرین شده، فرهاد بهم می ریزد

اینکه می آیی و رخساره بر افروخته ای
نکند باز دل غمزده ای سوخته ای

گیس آشفته کن ای یار، نوازش با من
تو فقط قبله ی من باش، نیایش با من
رحمت الواسعه بودن ز تو، خواهش با من

من همان طفل یتیمم که تو بابای منی
ماهی کوچک تو هستم و دریای منی

خالق اینبار چه ها ساخته با صورت تو
چارده مرتبه دل باخته با صورت تو
پرده از خویش بر انداخته با صورت تو

آمده مست و غزلخوان و صراحی در دست
جلوه ای کرد که از آن کمر کفر شکست

گفت ای بنده ی من، مست نشو، مهر بورز
به خم میکده پابست نشو، مهر بورز
کمتر از ذرّه نه ای، پست نشو، مهر بورز

"تا به خلوتگه خورشید" همین نزدیکی است
"اولین قبله ی توحید" همین نزدیکی است

چیست این، مستی بر آمده از تاک منست
نور من، طلعت تابنده ی افلاک منست
بنده ام، شاه همه، خواجه ی لولاک منست

او همان است که من مست شدم از جامش
می شود احمد و محمود و محمد نامش

آنکه با آمدنش قامت شیطان تا شد
باز در کاخ ستم زلزله ای برپا شد
زیر باران حجر، ابرهه ناپیدا شد

حضرت ختم رسل، احمدناالمختار است
رحمتُ الله و اشدّاءَ علی الکفّار است

او که بر دوش خودش مهر نبوت دارد
روی پیشانی خود نور رسالت دارد
روز محشر سند اذن شفاعت دارد

زَهَقَ الباطِل و جاءالحَق و توحید صفات
عالم آرا شده با صوم و صلات و صلوات

من کی ام، تازه مسلمان لب این آقا
سائل دلشده ی روز و شب این آقا
بنده ی خلق نکو و ادب این آقا

آنکه شاهان به کف پاش جبین می سایند
فقرا در نظرش محترم و آقایند

کاش می شد که به روی چمنش جان بدهیم
روی پاهای اویس قرنش جان بدهیم
یک شب از شوق حسین و حسنش جان بدهیم

آنکه شقّ القمرش سوره ی قرآن منست
بارها گفته علی، ماه نجف، جان منست

او به دختر چقدر عزّ و شرف بخشیده
به زن و خلقتش انگار هدف بخشیده
به دل سوخته ی شیعه شعف بخشیده

پیکر فاطمه را پای به سر می بوسید
دست زهرای خودش را چقدر می بوسید

گفت ای قوم، علی بعد پیمبر مولاست
حرمت عترت من، حرمت قرآن خداست
من رسولم، بخدا اجر رسالت زهراست

... وای وقتی که شود یاس پیمبر نیلی
کوچه ای تنگ و دلی سنگ و صدای سیلی

امتت بعد تو آقا، به جگر آتش زد
دل زهرای شما را چقدر آتش زد
سرّ مستودع او را پس در آتش زد

یار و اغیار گواهند علی مظلوم است
در و دیوار گواهند علی مظلوم است


*************************

حسین سنگری
پیامبر اکرم(ص)-ولادت

سکوت عقربه ها را زمان به وجد آمد
حضور سبز تو را آسمان به وجد آمد

قدم گذاشتی آهسته در دل دنیا
جهان به شوق در آمد، جهان به وجد آمد

همین که نام تو را بادها پراکندند
نه چشم و گوش، که حتّی زبان به وجد آمد

اذان به نام قشنگت رسید و از هیجان
به گوش خویش شنیدم اذان به وجد آمد

ستاره ها که به پایت به سجده افتادند
از این خبر همه ی کهکشان به وجد آمد

کرانه های زمین از محبتّت پر بود
کران کران همه ی بی کران به وجد آمد

در انتظار تو خشکیده بود باغ جهان
تو آمدی و جهان ناگهان به وجد آمد...


*************************

غلامرضا سازگار
پیامبر اکرم(ص)-ولادت

عرشیان امشب زمین را لاله باران می کنند
خاک را خوشبوتر از زلف نگاران می کنند
این کویر خشک را باغِ بهاران می کنند
سنگ را رشگ نگین شهر یاران می کنند
روح خود را شستشو در چشمه ساران می کنند
مکّه را لبریز از صوت هزاران می کنند

آفرینش فیض از دیدار احمد می برد
کعبه امشب سجده بر خاک محمّد می برد

امشب ای امّ القرا بر آفرینش ناز کن
پای تا سر جان شو و آغوش دل را باز کن
روح شو پرواز کن پرواز کن پرواز کن
دمبدم اعجاز کن اعجاز کن اعجاز کن
مدح ختم الانبیا آغاز کن آغاز کن
نغمۀ جان بخش ما کان محمّد ساز کن

ای تمام آفرینش بوی احمد بشنوید
یا محمّد یا محمّد یا محمّد بشنوید

نوری از خاک عرب قلب اروپا را شکافت
خنجری شد سینۀ تاریک دنیا را شکافت
سر زد از دامان کوه و سنگ خارا را شکافت
پیش تر از آفرینش سینۀ ما را شکافت
ای عجب دستی که از اعجاز، دریا را شکافت
شد برون از آستین و طاق کسرا را شکافت

مضمحل گردید دور سرکشّی و سر خوشی
یافت پایان روزگار تیرۀ آدم کشی

ای تمام انبیا این جان و جانان شماست
جان و جانان شما و روح و ریحان شماست
ناخدا و کشتی و دریا و طوفان شماست
باغبان حاصل و باغ و گلستان شماست
اینکه مقصود شما در خطّ پایان شماست
اوّلین نور اولّین خورشید تابان شماست

آن خداوندی که این ارض و سما را خلق کرد
روز اوّل از طفیل او شما را خلق کرد

اوست سلطان و شما یکسر وزیرش بوده اید
در خطاب و در کتاب خود بشیرش بوده اید
رؤیت حسنش نکردید و اسیرش بوده اید
غرق نور از جلوۀ روی منیرش بوده اید
یک به یک مرآت حسن بی نظیرش بوده اید
بین ادیان و ملل دائم سفیرش بوده اید

گر چه در اوج نبّوت دل به مهرش باختید
لحظه لحظه با شما بود و شما نشناختید

آدم از خال و خط او علّم الاسما گرفت
نوح در امواج طوفان دامن او را گرفت
با ولای او خلیل از شعله در گُل جا گرفت
چشم یونس نور از او در ظلمت دریا گرفت
پور عمران خط از او در سینۀ سینا گرفت
ماه مریم بر فلک در کوی او مأوا گرفت

عشق او آتش شد و در سینۀ یعقوب ریخت
روی او را دید کز یوسف زلیخا می گریخت

حبّذا یا آمنه امشب پسر آورده ای
بر تمام عالمِ خلقت پدر آورده ای
عقل کل، ختم رسل، فخر بشر آورده ای
یا که بر پیغمبران پیغامبر آورده ای
آفتاب آفرینش در سحر آورده ای
خوبتر از خوبتر از خوبتر آورده ای

ذات پاک غیب را حسن جهان آراست این
منجی عالم، ابوالقاسم، ابوالزّهراست این

این پسر پیغمبران را برترین پیغمبر است
چون کتاب جاودانش کز کتب بالاتر است
عقل، جسم و او چون جان زنده اش در پیکر است
نور اگر دریای موّاج است اینش گوهر است
ماه اگر ماه است با مهر رخش روشنگر است
حق اگر حق است این حق را کتابش محور است

با فروغش روی ذات ذوالمن را بنگرید
قصرهای سبز شامات و یمن را بنگرید

آفتاب حق در این قصر مشیّد آمده
مکّه نه ملک خدا خلد مخلّد آمده
آخرین پیغمبر دادار سرمد آمده
با جمال کبریا عبد مؤیّد آمده
ای بتان کعبه میلاد محمّد آمده
سجده بر خاک حرم آرید احمد آمده

بتگران از چار سو گلبانگ احمد بشنوید
از بتان خود صدای یا محمّد بشنوید

یا محمّد ای پیامت روح بخش جان ما
هر کلامت صد چراغِ مکتب ایمان ما
پیشتر از ما به نامت بسته پیمان ما
ما به فرمان تو، هستی در ید فرمان ما
عترت و قرآن تو قانون ما میزان ما
با تو کی پایان پذیرد خطّ بی پایان ما

امّت تو، مکتب تو همچنان پاینده باد
خط و مشی و اقتدارت تا قیامت زنده باد

تو خدا را عبد و در دلها خدایی می کنی
کشتی دل را به طوفان نا خدایی می کنی
با جلال کبریایی کبریایی می کنی
امّت سر گشته را رهنمایی می کنی
بلکه با دست خدا مشگل گشایی می کنی
در دلِ بیگانگان هم آشنایی می کنی

اختیار خلقت از سوی خدا در دست تو است
جان «میثم» نه که جانِ عالمی پا بست تو است


*************************

اسماعیل شبرنگ
حضرت رسول(ص) و امام صادق(ع)-ولادت


در آسمان چشم تو رأفت گذاشتند
آثاری از طلوع محبت گذاشتند
باخلقت تو ای همه ی آبروی خلق
منّت سر اهالی خلقت گذاشتند
تو آمدی که ما همگی متحد شویم
نام تو را منادی وحدت گذاشتند
باران لطف تو همه جا را فراگرفت
در ابر چشم های تو رحمت گذاشتند
اشفع لنای هرشب بارانی مرا
در نزد تو برای اجابت گذاشتند
روز ازل به پیش همه ... ایها النبی
روی سر تو تاج نبوت گذاشتند

از بارش کرامت بی حد نوشته ام
بر روی سینه نام محمد نوشته ام

یاایها الرسول دلم را جلا بده
ای با صفا صفا به دل بی صفا بده
با دست خالی آمده ایم ایها الکریم
چیزی به ما تو محض رضای خدا بده
اینجا نشسته ام که بگویم طبیب عشق
نسخه برای درد دل بی دوا بده
چشم تو خاک را به نظر کیمیا کند
رنگی به تیرگی دل سنگ ما بده
از سائلان هرشب ایرانی توام
رزق مرا توسط موسی الرضا بده
حتی اگر مدینه بیایم شبانه روز
می خواهم از تو تذکره ی کربلا بده

وقتش رسیده نور ولی را نشان دهی
راه علی و آل علی را نشان دهی

ما شیعه ایم شیعه ی سرمست حیدریم
لب تشنگان بادۀ ساقی کوثریم
محشر میان جمع محبان فاطمه
سایه نشین چادر خاکی مادریم
یک عمر ما فقط به علی رو زدیم و بس
حاجت به پیش هرکس و ناکس نمی بریم
نام علی که بر لبمان سبز می شود
در بین مجلسیم ولی جای دیگریم
در صحن با صفای نجف سیر می کنیم
گوشه نشین مرقد سلطان محشریم
شیخ الائمه چشمه ی جاری مرتضاست
ما پیروان مکتب پربار جعفریم

نام مرا خدا همه جا مبتلا نوشت
از شیعیان صادق آل عبا نوشت


*************************

رضا اسماعیلی
حضرت رسول(ص)-ولادت


تا نام تـــــو بــــــــر زبان هستی آمــــد
در سینــــــه ی عشق ، شور مستی آمد
از سینه ی کعبه نـــــــور تو بیرون زد
گلبـــــــانک خوش خـــــداپرستی آمـــد

***

افتــاد ز شاخه سیب ، « انسان » خندید
نـــــــور تو وزید ، صبح رخشان خندید
وقتـــــــــی که خدا به روح تو نازل شد
پیغمبـــــــــــر عشق ! نـور قرآن خندید

***

تــــــو نـــــــــور کمال فصل بسم اللهی
در ظلمت فتنـــــــه شبچــــــــراغ راهی
ای بت شکن همیشـــــــه و همـــــواره !
تـــــــــو معنــــــی « لا اله الا اللهی »

***

ای خــــــــــون حماسه در رگ آزادی !
تــــــــو بـــــــر سر ظلم ، تندر فریادی
تـــــــــو آمدی و به غنچــــه های ایمان
فـــــــــرمان خجستــــه ی شکفتن دادی

***

بــــــــــــــوی تو ز بوستان من می آید
خـــــــــورشید در آسمــــان من می آید
لب های مـــــــــرا فرشتگان می بوسند
چون نــــــــام تو بـــر زبان من می آید

***

باید کـــــــــه حضور مــــاه را دریابیم
در دولت نــــــــــــور ، راه را دریابیم
ذکر صلــــــوات بـــر محمد کافی ست
تا معنــــــی « لا الــــــه » را دریابیم

***

ای عشـــق ! تــــــو آمدی حیاتم دادی
از ظلمت و تیـــــرگــــــی نجاتم دادی
من تشنــــه ی یک سرود روشن بودم
جامــــــــــی ز زلال صلــــواتم دادی

***

ای دل شدگــــــان ! یـــــار موافق آمد
افشاگــــــــر چهره ی منافـــــــــق آمد
عالــــم ز ظهور نـــــور او روشن شد
یاران ! صلــــ وات ، صبح صادق آمد

***

ای دوست ! ندای " لا تخف " مــی آید
شب رفت ، صدای چنگ و دف می آید
شد چشم زمین به نــــــور احمد روشن
از عرش فرشته صف به صف مـی آید

***

در کشــــور عشق، معبــدی می خواهم
یک سینه تهــــی ز هر بدی می خواهم
سهمـــــی ز جهان اگــر مرا می بخشید
باغــــــی ز گل محمــــــدی می خواهم

***

او آمــــــده تا هـــــــراس ، ملغی گردد
قانــــــــون شب از اساس ، ملغی گردد
او آمــــــــــده بـــــــــا بشــارت آزادی
تــــــــا ذلت التمــــــــاس ، ملغی گردد

***

ای حضــرت نوبهار ! رحمت با توست
آیــات سخاوت و کــــــــرامت با توست
شد زنده زمین بــــــــه لطف گام سبزت
سوگند بـــــه گل ، بوی قیامت با توست

***

بـــی نور تو ، پیر معرفت گمــراه است
توفان شب است و دیو و دد در راه است
تـــــــــو روح یقین ، حقیقت توحیــــدی
نــــــــور تو کلید فهم « بسم الله » است

***

ای نـــــــــور زمین و آسمان ! ادرکنی
ای قبلــــــه دل ، بهشت جان ! ادرکنی
بـــــوی خوش وصل می وزد از نامت
نـــــام تـــــــو سرود عاشقان ، ادرکنی


*************************

محمود ژولیده
حضرت رسول(ص) و امام صادق(ع(-ولادت


سپاس آن خدا را که ما را توان داد
پی شکر نعمت به انسان زبان داد
سپاس آن خدا را که با قدرت خود
به این شیء ناچیز نطق و بیان داد
سپاس آن خدا را که بخشید ما را
جمالی که در آن خودش را نشان داد
جمالی که وصفش علی است و عالی
جمالی که پرتو به هر آشیان داد
به دست رحیمش به لطف کریمش
ز حُسن قدیمش به هر خسته ، جان داد
بشر با خدا شد ز بتها رها شد
نبی رهنما شدجهان را تکان داد
از آن جاهلیت به این خاتمیت
که تا مهدویت به ما ارمغان داد
ز انسان کُشی ها ز حیوان وَشی ها
ز حَسرت کِشی ها بشر را امان داد
از آن بردگی ها به این بندگی ها
خوشا زندگی ها که در هر زمان داد

به درگاه ایزد سِزد شکر بی حد
محمد محمد محمد محمد

چه خُلق عظیمی چه روح عظامی
چه دست کریمی چه وجه کِرامی
رسول رسالت عدیل عدالت
وَ اَصل اصالت شَه خاص و عامی
تو سلطان دینی تو نور یقینی
امانی ، امینی رسولی امامی
ازل را سرشتی ابد را بهشتی
جنان را تو هِشتی جهان را سلامی
تویی روح کعبه تویی جان  مکه
تو ماه مدینه چه حسن ختامی
چراغ هدایت امین ولایت
کثیر العنایت رئیس الأنامی
تو طاها تو یاسین تو اعلی تو وَالتّین
تویی دین و آئین تو دین را دوامی
جمیل و جمالی جلیل و جلالی
دلیلِ کمالی به رحمت تمامی
چه آب حیاتی چه آتُ الزکاتی
اَقیموالصلاتی رسول گرامی!

چه آب بقایی از این چشمه سر زد
محمد   محمد    محمد    محمد

تو در جان فطرت مثال خدایی
تو در آل عترت مَنار و التُّقایی
تو موسی و عیسی تو یعقوب و یحیی
تو در اصل یک جا همه انبیایی
به زهرا تو بابا به مولا تو مولا
تو دنیا تو عقبا تو شمس و ضحایی
حسن زینت تو حسین عزت تو
تو هم مرتضایی و هم مصطفایی
تو آن راز داری که اعجاز داری
ز بس ناز داری تو دلدار مایی
پس از تاق کسری شکستند بُتها
نشستند از پا ملوکِ خطایی
ز دریای ساوه ز بَحر سَماوه
چو پرسند  گویند دریا شُمایی
به دشمن ستیزی چو از جا بخیزی
سپاهی بریزی زمین ، با صَلایی
صفا را کتابی جفا را عِتابی
تو فصل الخطابی تو کهف الورایی

برائت ز خصمت نسازد مردّد
محمد   محمد    محمد   محمد

به درگاه ایزد سزد شکر بی حد
ز پرده در آمد دو نور مؤیّد
دو دریای رحمت دو آقای خلقت
دو معنای عزت دو جعفر دو احمد
دو سروِ صنوبر دو سَرور دو رهبر
دو حق را پیمبر دو نور مجدد
دو تا ماه پاره دو عالم ستاره
دو درمان و چاره به غمهای بی حد
دو نور درخشان دو خورشید رخشان
دو لعل بَدَخشان دو زلف مُجَعّد
دو قرآن ناطق دو قائم دو صادق
دو کشف الحقایق دو روح مجرد
یکی جد اطهر یکی سبط حیدر
یکی خیر کوثر یکی خیر ممتد
به تبریکِ مهدی ببندیم عهدی
که او راست شهدی حسینی ز ایزد
ز شیعه اطاعت ز مولا عنایت
ز شیعه مقلِّد ز مولا مقلَّد

براه ولایت شکوهی است امجد
محمد   محمد    محمد    محمد

*************************

غلامرضا سازگار
پیامبر اکرم(ص)-مدح و ولادت

به بهار گفتم ثمرت مبارک
به بهشت گفتم شجرت مبارک
به سپهر گفتم قمرت مبارک
به وصال گفتم سحرت مبارک
به وجود گفتم گهرت مبارک
به شکیب گفتم ظفرت مبارک

به کلیم گفتم شب احمد آمد
به مسیح گفتم که محمّد آمد

چه خوش است امشب شب عیش و نوشم
چو ملک ز گردون گذرد سروشم
چو شراب کوثر ز درون بجوشم
به وصال ساقی ز شعف بکوشم
من و های و هوی و دو لب خموشم

که هماره جانم دهد و ستاند
ز نبـی بگویـد، ز علی بخواند

ز خدا بوَد پر همه‌جای مکه
شده غرق، عالم به فضای مکه
زده پر وجودم به هوای مکه
به زمین مکه، به سمای مکه
به مقام کعبه، به صفای مکه
به رسول اکرم، به خدای مکه

به شکوه کعبـه، به جلال احمد
که خداست پیدا به جمال احمد

شب شام روشن ز فروغ رویش
رهِ «ایمن» ایمن، به پناه کویش

یم بی‌نهایت نمی از سبویش
قد خضر سروی به کنار جویش
دل خلق بسته به کمند مویش
به بهار خلقش، به بهشت خویش
به کـدام دم، دم زنـم از ثنایش
به کدام سر، سر فکنم به پایش

نفسش روایت، سخنش درایت
هدفش نبوت، کنفش ولایت

جلوات رویش، همه را هدایت
اثرات دستش، همه‌جا عنایت
منم و عطایش، دو خجسته آیت
نه در آن حدود و نه بر این نهایت

به خدا به قرآن، به رسول و آلش
که بـس اسـت فردا نگه بلالش

به خداست عبد و به دلش خدایی
به ثناس بسته دهن سنایی
همه خسروان را به درش گدایی
همه دلبران در قدمش فدایی
قد و قامتش را همه کبرایی
دمد از وجودم دم نارسایی

نـه توان ثنایش به زبان بیارم
نه توان قلم را به زمین گذارم

به تمام قرآن، به رسول داور
به جلال زهرا، به مقام حیدر
به صفا، به مروه، به منابه مشعر
به دو دخت زهرا به شبیر و شبر
به مقام سلمان، به قیام بوذر
به کمال میثم، به خلوص قنبر

که خدا ندارد بشری چو احمد
که بشر ندارد پدری چو احمد

هله‌ ای دو عالم همه دم به کامت
ز فلک گذشته اثر کلامت
تو بگو که گویم سخن مقامت
تو بخوان که عالم شنود پیامت
ز بشر درودت ز خدا سلامت
همه جا قیامت شده با قیامت

چه شود بخوانی به نوای دیگر
چه شود برآیـی ز حرای دیگر

تو پیمبر استی به همه زمان‌ها
تو خدایگانی به خدایگان‌ها
کمی از زمینت همه آسمان‌ها
به کفت زمامِ همه‌کهکشان‌ها
قدمت فرازِ قلل جهان‌ها
کلمات نورت، همه نقش جان‌ها

تو زعیم بودی، همه انبیا را
تو پیمبر استی همه اولیا را

تو رسول بودی که نبود عالم
تو امام بودی و نبود آدم
به همه مؤخر ز همه مقدم
تو نبی اعظم تو رسول‌اکرم
تو دلیل بودی به کلیم در یم
تو مسیح بودی به مسیح در دم

تو خـدا جلالـی، تـو خـداپرستی
تو همیشه بودی، تو هماره هستی

تو رسول حق تا صف محشر استی
تو پیمبران را همه رهبر استی
تو مطهر استی، تو مطهر استی
تو فروتن استی، تو فراتر استی
تو امام حیدر، تو پیمبر استی
تو ز انبیا هم، همگی سر استی

نگهـی بـه «میثم» که ره تو پوید
همه از تو خواند، همه از تو گوید

به تمام قرآن، به رسول داور
به جلال زهرا، به مقام حیدر
به صفا، به مروه، به منابه مشعر
به دو دخت زهرا به شبیر و شبر
به مقام سلمان، به قیام بوذر
به کمال میثم، به خلوص قنبر

که خدا ندارد بشری چو احمد
که بشر ندارد پدری چو احمد

هله‌ ای دو عالم همه دم به کامت
ز فلک گذشته اثر کلامت
تو بگو که گویم سخن مقامت
تو بخوان که عالم شنود پیامت
ز بشر درودت ز خدا سلامت
همه جا قیامت شده با قیامت

چه شود بخوانی به نوای دیگر
چه شود برآیـی ز حرای دیگر

 تو پیمبر استی به همه زمان‌ها
تو خدایگانی به خدایگان‌ها
کمی از زمینت همه آسمان‌ها
به کفت زمامِ همه‌ کهکشان‌ها
قدمت فرازِ قلل جهان‌ها
کلمات نورت، همه نقش جان‌ها

تو زعیم بودی، همه انبیا را
تو پیمبر استی همه اولیا را

تو رسول بودی که نبود عالم
تو امام بودی و نبود آدم
به همه مؤخر ز همه مقدم
تو نبی اعظم تو رسول‌اکرم
تو دلیل بودی به کلیم در یم
تو مسیح بودی به مسیح در دم

تو خـدا جلالـی، تـو خـداپرستی
تو همیشه بودی، تو هماره هستی

 تو رسول حق تا صف محشر استی
تو پیمبران را همه رهبر استی
تو مطهر استی، تو مطهر استی
تو فروتن استی، تو فراتر استی
تو امام حیدر، تو پیمبر استی
تو ز انبیا هم، همگی سر استی

نگهـی بـه «میثم» که ره تو پوید
همه از تو خواند، همه از تو گوید



موضوعات مرتبط: پیامبراکرم(ص) - ولادت،مدح
[ 21 / 9 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

ولادت پیامبر(صلی الله علیه وآله)

غلامرضا سازگار
پیامبر اکرم(ص)-ولادت

بامداد امید بود و نوید
خنده زن سر زد از افق خورشید
با خط نور در سپهر نوشت
صبح دانش به شام جهل دمید

شب به پایان رسید انسانها
صبح قرآن دمید انسانها

قطره ها ذره ها به لحن فصیح
ریگ ها سنگ ها بصوت ملیح
همه بانگ رسایشان تکبیر
همه ذکر مدامشان  تسبیح

خیزد از دشت و باغئ نخل و گیاه
نغمه لا اله الا الله

عید امید و عید وجد و سرور
مردن تیرگی ولادت نور
عید مستضعفان ودای ظلم
عید مه طلعتان زنده بگور

عید رشد جوان و عزت پیر
عید آزادی زنان اسیر

عید میلاد سید عرب است
شب حق روز و روز کفر شب است
تن حماله الحطب در نار
عید تبت یدا ابی لهب است

عید وحدت که در صف توحید
عزلت مسلمین شود تجدید

دوستان را به اتفاق قیام
دشمنان را بجز نفاق حرام
تا شود کور چشم خفاشان
میدهد نور آفتاب مدام

گو بسوزد به نار بخل عدو
وحده لا اله الا  هو

هفته وحدت است و عهد الست
سیل سا قطره ها بهم پیوست
مفتی دین فروش آل سعود
مفت داد آبروی خود از دست

همه بت ها جمال حق جویند
وحده لا شریک له گویند

تیرگی از درون هستی رفت
دیو کبر و غرور و مستی رفت
دور بیداد و ظلم پایان یافت
بت نگون گشت و بت پرستی رفت

اصفر و احمر و سفید و سیاه
همه در سایه رسول الله

ای ضعیفان چنگ استکبار
ای اسیران جنگ استعمار
نور آزادی از افق سرزد
بگسلانید بند استثمار

هان ای خفتگان قیام قیام
ذلت و بردگی حرام حرام

دشمنان گرچه پشت سندانند
خرد در زیر پتک ایمانند
پیش سیل هجوم حق پستند
گرچه در فتنه سخت بنیانند

قطره ها همچو بحر بخروشید
بر زوال ستمگران کوشید

برقی از مکه نیمه شب رخشید
که فروغ یگانگی بخشید
با خط نور نقش زد که یکی است
ابیض و احمر و سیاه و سفید

مجد کس در سفید نامی نیست
جزیه تقوی کسی گرامی نیست

ای کتاب خدا کلام خوشت
وی نجات بشر پیام خوشت
وی شعار  نجات هر مظلوم
پیش ظالم همیشه نام خوشت

برتر از اوج و هم پایه تو
رمز وحدت بایه آیه تو

ای به قربان مقدمت جانها
بانگ زن  بر نجات انسانها
رمه تنها و دشتها پر خوف
یار گرگان شدند چوپانها

تو بملک وجود بانگ بر آر
خفتگان رامگر کنی بیدار

گو در آنجا که عدل و ایمان نیست
هر که ساکت بود مسلمان نیست
آنکه را با درنده خویان خوست
نه مسلمان بحق که انسان نیست

بانگ زن ای رسول امت را
که بیایید باز وحدت را

"میثم" از دار عشق تا لب گور
لب گشا بر علیه منطق زور
دشمن ار دست و پا برد ز تنت
مبری دل ز دوست با همه شور

سردار بلا بزن فریاد
تن مده زیر ذلت و بیداد


*************************

قادر طراوت پور
رسول اکرم(ص)-مناجات-اوضاع منطقه

الا ای چشمه نور خدا در خاک ظلمانی
زمین با نور اخلاق تو می‌گردد چراغانی

به گرداگرد لبخند تو می‌چرخند شادی‌ها
از آن بهتر نمی‌دانی که طفلی را بخندانی

چو چشم آسمان منظومه نسل تو خورشیدی
چو باغ کهکشان دنباله راه تو نورانی

تحیّر بهترین وصف است در شام تماشایت
«بحیرا» می‌برد هر صبح نامت را به حیرانی

به لبخندی مسیحا را دم روح‌القدس دادی
سلیمان را نشاندی بر سر تخت سلیمانی

فرود آمد فراز کاخ کسرا با قدوم تو
به خود لرزید از نام تو شاهنشاه ساسانی

دلم را مهربان من! به پابوس تو آوردم
که آرامند در پای تو دریاهای طوفانی

ببخشا بر من ای آیینه رحمت! که می‌خواهم
بگویم حرف‌هایی را که خود ناگفته می‌دانی

پر از شوق تماشاییم و از دیدار محرومیم
حرامی‌ها سر راه و بیابان‌ها مغیلانی

چنان شام سیه آغاز صبح ما سیه‌روزی
چنان خواب گران پایان شام ما پریشانی

«خلافت» شد چنان طوفان که دریا را به کف گیرد
«جماعت» شد چنان ساحل زمین‌گیر گرانجانی

«یهودیها» میان امتت سرگرم خونریزی
«سعودی‌ها» به جنگ کودکان گرم رجزخوانی

طواف کعبه را برعکس فهمیدند این امّت
ابوسفیان امیر است و علی در خانه زندانی

سر منبر ابوجهل است و بر مسند ابومروان
مدینه سر به زیر افکنده از شرم پشیمانی

به خون و اشک می‌گرییم «أشکو یا رسول‌الله»
که گردن می‌کشد تیغ خیانت سمت عریانی

حجاز است و بنی‌شدّاد؛ مصر است و بنی دجّال
عراق است و بنی‌صدام، شامات است و سفیانی

به مسجدها «خلافت» می‌کند بیعت به خونریزی
به منبرها «جهالت» می‌دهد فتوی به نادانی

«ملک حجّاج» سرمست از شراب تلخ صهیونی
سپاه فیل را در مکّه می‌خواند به مهمانی

«خلافت» با «یزید»ی‌ها «امامت» با «ولید»ی‌ها
کلیمی‌ می‌دهد تعلیم آداب مسلمانی

دمشق آوار آوار و حلب آواره آواره
فلسطین در «حضر موت» و یمن در مرگ و ویرانی

نشان از یورش تیمور دارد «جبهه‌النصره»
شرف دارند بر «داعش» مغول‌های بیابانی

ملک گرگ و ملک خرس و ملک مار و ملک عقرب
سعودی‌های وهّابی، برادرهای شیطانی

مسلمان می‌کشند این ناجوانمردان به نام تو
مسیحی می‌برند این نامسلمان‌ها به قربانی

شکوه سرفرازی را به یغما برد خودبینی
برای بهترین امّت نه سر ماند و نه سامانی

در این عمری که در تکرار باطل رفت می‌مانم
که درمان پشت دردی بود و دردی پشت درمانی

چه می‌شد امّت افتاده در آتش به پا خیزند؟
میان شعله برخیزند از خواب زمستانی


*************************

اسماعیل شبرنگ

باران چشمان ترم را دوست می دارم
تنها امید آخرم را دوست می دارم

او رحمةٌ للعالمینِ تک تک ماهاست
از جان و دل من دلبرم را دوست می دارم

کوری چشمان بخیل دشمن ابتر
بابای زهرا مادرم را دوست می دارم

من از گذشته تا به حالا ... تا خود محشر
من تا ابد پیغمبرم را دوست می دارم

یک گوشه از چشمان او ما را مسلمان کرد
آقای سلمان پرورم را دوست می دارم

اسلام من با نام مولایم گره خورده
آوای حیدر حیدرم را دوست می دارم

بیزارم از اسلام آمریکایی دشمن
این جمله ی افشاگرم را دوست می دارم

مهدی زهرا تکیه گاه سرزمین ماست
پشت و پناه کشورم را دوست می دارم

حبّ ولایت رمز پیروزی در این جنگ است
دنیا بداند رهبرم را دوست می دارم

هرکس که با پیغمبر و آلش در افتاده
هر دولتی باشد بداند که ور افتاده


*************************

نجمه پورملکی
حضرت رسول(ص) و امام صادق(ع(-ولادت


دوباره مطلع شعرم شده سلام شما
بلال طبع لطیفم شده غلام شما
دوباره رد شده اى از کنار و گوشه شهر
دوباره گم شده ام بین ازدحام شما
به هرطرف که نسیم عبایتان بوزد
بلند مى شوم آقا به احترام شما
چقدر جاذبه دارى به روى منبر نور
چقدر بوى خدا می دهدکلام شما
نمى شود به خدابینتان نظر بدهم
تویى امام على و على امام شما:

مرا براى اویس قرن شدن بخرید
 براى نذر حسین و حسن شدن بخرید...

بزن به شانه سلمان بگو که یار من است
کنار دست شما بودن افتخار من است
براى علم ثریا به آسمان رفتن
همیشه پیشه این مردم دیار من است
 نبى امى مکتب نرفته ام همه جا
 سخن ز معجزه هاى تو و نگار من است
فداى رحمت چشمان آسمانیتان
 که یک نگاه شما مایه قرار من است
همیشه دادن اذن مدینه کار شماست
همیشه گریه براى مدینه کار من است

 منم اسیر نگاه پیمبری شده ام
بروى گنبدخضرا کبوترى شده ام...

تویى که اسم تو با هر زبان ستوده شده
 میان عالم هفت آسمان ستوده شده
 جلوتر از همه ى عرش و فرش و لوح و قلم
جلوتراز همه ى انس و جان ستوده شده
زمان حضرت آدم زمان حضرت نوح
 خلاصه عشق تو در هر زمان ستوده شده
 نبى خاتم من اى رسول رحمت من
همیشه عشق تو در قلبمان ستوده شده
فداى اسم محمد که در کتاب زبور
 براى تک تک پیغمبران ستوده شده

 به روى کاشى فیروزه اى عرش خدا
نوشته اسم تو و اسم حیدر و زهرا...

ز شرم روى تو یوسف خجالتى شده است
مسیح کوچه گداى محبتى شده است
میان کنگره هاى تمام کسراها
به پیش پاى تو امشب قیامتى شده است
 چه کرده اى تو مگر بین نامسلمانها
 تمام رابطه هاشان رفاقتى شده است
بدون یاد تو اصلا زمان نمى گذرد
برایم این صلواتت عبادتى شده است
ببین به برکت قرآن و اهل بیت شما
میان شیعه وسنى چه وحدتى شده است

 خدا به امت مرحومه ات نظر دارد
 دعاى خاتم پیغمبران اثر دارد...

فداى روح مسیحایى رسول خدا
صفاى لیلة الاسرایى رسول خدا
فداى جامه سبزش بزیر نور کسا
فداى چهره زهرایى رسول خدا
فداى خلق عظیمش به زیر بارش سنگ
فداى آن دل دریایى رسول خدا
فداى عشق خدیجه که بوده در همه دم
انیس و مونس تنهایى رسول خدا

عروس خانه حیدر شده بدون جهاز
تمام هستى و دارایى رسول خدا:

اگرچه اجر رسالت ادا نشد هرگز
على ز فاطمه تو جدا نشد هرگز...
امام صادق ما شیعیان دعاگر ماست
همیشه سایه علمش به روى این سر ماست
فداى آنهمه ایثار و غربتش بشوم
که دردغربت او هم شبیه مادر ماست
همیشه کرده براى همه روایت عشق
حدیث سینه او افتخار منبر ماست
خوشا به حال مُفَضَّل که درس توحیدش
 ز یمن و برکت استادى مفسر ماست
گمان کنم که مرامت به مصطفى رفته
 گمان کنم که نگاهت شبیه حیدر ماست

تویى که شیخ الائمه ملقبت کردند
 رئیس مذهب و استاد مکتبت کردند...


*************************

غلامرضا سازگار
پیامبر اکرم(ص)- امام صادق(ع)-ولادت

امشب وجود را شرف دیگر آمده
در جلوه آن جمال خدا منظر آمده
در شام تیره مهر جهان گستر آمده
دوران تیره گیّ و ستم بر سر آمده

بر جنّ و انس و حور و ملک رهبر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

عالم محیط جلوۀ دادار سرمد است
ملک وجود یکسره خلد مخلّد است
هر سو که رو نهید عیان حسن احمد است
در جلوه آفتاب جمال محمّد است

از آفتاب بر همه روشنتر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

امشب رسل رسول خدا را صدا زنند
هر یک دم از ثنای محمّد جدا زنند
دست دعا به دامن آن مقتدا زنند
بت ها به کعبه دم ز رسول خدا زنند

گویند بت شکن ر سوی داور آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

ای بت گران ترانۀ توحید سر دهید
این مژده بر تمامی نسل بشر دهید
از لحظۀ شکستن بت ها خبر دهید
پیغام از ولادت پیغامبر دهید

ظلمت رها کنید که روشنگر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

ای آفتاب جلوه نمایی مبارک است
ای حسن غیب پرده گشایی مبارک است
ای بزم شب فروغ خدایی مبارک است
ای بردگان طلوع رهایی مبارک است

دوران زورگویی و طغیان سر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

خوبان روزگار حقیر محمّدند
خورشید و ماه هر دو اسیر محمّدند
پیغمبران تمام بشیر محمّدند
یک جلوه از جمال منیر محمّدند

او آفتاب و خیل رسل اختر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

ای آمنه تو خود صدف درّ سرمدی
زین رتبه بر زنان دو عالم سرآمدی
بنت وهب نه، مام گر امّی احمدی
اینک به خود ببال که امّ المحمّدی

هستی محیط نور از این گوهر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

این است آنکه بتکده زیر و زبر کند
زانگشت خویش معجز شق القمر کند
خود را تمام عمر چراغ بشر کند
شام سیاه عالمیان را سحر کند

در دامن تو مهرِ جهان پرور آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

ای مکّه بر تو نور محمّد خجسته باد
بتهایِ شرک با تبر او شکسته باد
پیوند کفر با نفسِ او گسسته باد
دستِ ستمگران جهانخوار بسته باد

دستی که دادِ عدل ستاند بر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

پیدایش دو آیت سرمد مبارک است
یک صبح را دو عید مؤّید مبارک است
در تیرگی تجلّی احمد مبارک است
میلاد ابن محمّد مبارک است

درّی الهی از صدف دیگر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

در چشم علم مشعل روشنگر است این
استاد کل ولّی خدا جعفر است این
آئینۀ حقیقتِ پیغمبر است این
معصومِ هشتم است و ششم رهبر است این

آری خدای را ششمین مظهر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده

ما را بود هماره ره و رسمِ جعفری
مشی و مرام جعفری و عشق حیدری
داریم بر تمام ملل مجد و سروری
با چارده چراغ نمودیم رهبری

"میثم" در این مسیر ثنا گستر آمده
عید امام صادق و پیغمبر آمده


*************************

احمد ایرانی نسب
حضرت رسول(ص)-ولادت

به احترام تو امشب ترانه باید گفت
هـزارتا غـزل عاشقانـه بایـد گفت
برای عرض ارادت مدینه بایـد رفت
و یک غزل وسط آستانه بایـد گفت
برای منتظرانی که در پی ات هستند
ز خال گوشه ی لبها نشانه باید گفت
ولایت تو به مـا تـا قیامتـم باقیست
پیمبـری تو را جاودانـه بایـد گفت

برای خواندن مدحت اجازه میخواهم
برای زنده شدن جان تازه میخواهـم

شبی که سـوی خـدا شد نگاه آدمهـا
و پـاک شد ز قدومت گنـاه آدمهـا
صـدای بال و پری که نوید می بخشـد
که میرسد به جهان تکیه گاه آدمهـا
و دختـران همگی عاشقانـه خندیدند
به روزگـار غـریب و سیـاه آدمهـا
قیامتـی شـده بر پـا بـه یمـن آمدنت
چو یوسفی که برون شد ز چاه آدمها

نگیر روی خودت را نقاب لازم نیست
تو آمـدی و دگـر آفتـاب لازم نیست

شکسته آمـدنت پایــه های کسـری را
بیا بهـم بـزن این مبهمـات دنیـا را
هـزار سـال دلش شعلـه های آتش بـود
تو آمدی که گلستان کنی همه جـا را
به احتـرام تـو شیطـان نمی پـرد دیگـر
بیا ادامـه بـده معجـزات عیسـی را
و لات ها همگی یک به یک زمین خوردند
به یک اشاره به چرخ آوری تبرها را

تو نور کاملی و سایه هم نمیخواهی
پیمبری قسم و آیه هم نمی خواهی

تـویی کـه رحمت للعالمین شـدی آقا
به کارنـامـه ی خلقت نگیـن شدی آقا
بـه روزگـار پـر از هرج و مرج جاهل ها
بزرگـوار شــدی و امیـن شـدی آقـا
نخی ز تار عبایت دخیـل مـردم شـد
ببین چگونه تو حبل المتیـن شدی آقا
تو مهربانـی و بارانـی و پـر از مهـری
و مقتــدای همـه مومنیـن شـدی آقا

برای عیدی ما یک مدینه هم کافیست
اگر نبود همین سوز سینه هم کافیست


*************************

سید هاشم وفایی
حضرت رسول(ص)-ولادت

ای دل همه جا دوباره زیباست
هرسو که کنی نظاره زیباست
بنگر تو به ماه و رقص نورش
چشمک زدن ستاره زیباست
فصل گل و موسم بهار است
دیدار گل بهاره زیباست
بنگر تو به آسمان که خورشید
در هاله ای از شراره زیباست
ذرّات جهان به چشمت امروز
دانی که چرا هماره زیباست

مرآت جلال ایزد آمد
عطر نفس محمّد آمد

این نور که جلوه ای خدائی است
آئینۀ حُسن کبریائی است
زین مهر پُر از تجلی و عشق
هستی همه غرق روشنائی است
این زمزمۀ ولادت او
آهنگ نسیم دلربائی است
گر غنچه صفت تو عقده داری
کارش همه دم گره گشائی است
فریاد بزن زدل، دل تو
گر همچو کبوتری هوائی است

مرآت جلال ایزد آمد
عطر نفس محمّد آمد

تا رشتۀ غم گسست آن روز
شد آمنه گل به دست آن روز
بشکفت گل وجود احمد
با جلوۀ حق پرست آن روز
تا شور ولادتش به پا خواست
آتشکده ها نشست آن روز
در موکب این امین خلقت
بت های جهان شکست آن روز
در حالت وجد و شور کعبه
از شوق شنفته است آن روز

مرآت جلال ایزد آمد
عطر نفس محمّد آمد

عاشق شده مهر بر جمالش
مات است ز جلوه و جلالش
این است همان گلی که یزدان
گفته سخن از گل جمالش
این است همان پیمبر نور
جان همه برخی کمالش
شور دگری فکند در دل
گلبانگ اذانی از بلالش
جبریل شب ولادتش گفت
با زمزمه و طنین بالش

مرآت جلال ایزد آمد
عطر نفس محمّد آمد

قرآن ورق روایت اوست
گلزار پِر از حکایت اوست
اسلام اگر شده ست جاوید
از همت و از درایت اوست
هرکس که محمّدی است فردا
در سایه ای از حمایت اوست
منشور نجات امت او
در دست پُر از کفایت اوست
ای آن که به روز ناامیدی
چشمت به سوی عنایت اوست

مرآت جلال ایزد آمد
عطر نفس محمّد آمد

چشمان فلک ز خلقت او
بوده است گواه عصمت او
مُحرم شده جبرئیل از عرش
آید ز پی زیارت او
این است شرافتش که جبریل
بسته ست کمر به خدمت او
سرمایۀ عزّت دوعالم
باشد به خدا محبت او
در روز شکفتنش وفائی
سوگند به او وعترت او

مرآت جلال ایزد آمد
عطر نفس محمّد آمد



موضوعات مرتبط: پیامبراکرم(ص) - ولادت،مدح
[ 21 / 9 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

ولادت پیامبر(صلی الله علیه وآله)


رضا قربانی
حضرت رسول ص-مدح


بر باد داده عاشقی خاكسترم را
وقتی تو را دیدم زدم قیدِ سرم را

ایل و تبارم عاشق ایل و تبارت
نذرِ تو كردم والدین و همسرم را

با بُردنِ نامِ شما معراج رفتم
فطرس شدم دادی به من بال و پرم را

باید برای عاشقی تَركِ قرن كرد
من آمدم اینجا ببینم دلبرم را

كویِ تو را جارو زدم با اشك و مژگان
از من نگیر این دیده یِ رُفتگرم را

گریه نشانِ قلبِ پاك و صاف باشد
از دست دادم مدتی چشمِ ترم را

غارِ حرا ذاتش همان گوشه نشینی ست
باید كمی خلوت كنم دور و برم را

پرسید كه مُزدِ رسالت را چه خواهی؟
گفتی نگه دار احترامِ دخترم را

گفتی كه این خانه همان عرش برین است
گفتی فقط حیدر امیرالمؤمنین است

*************************

حسن لطفی
ولادت پیامبر)ص) و امام صادق (ع)-ولادت


خبرت هست که آن طاق معلا اُفتاد
ناگهان کُنگره یِ سنگیِ کسریٰ اُفتاد
خبرت هست ستون های یهودا اُفتاد
خبرت هست هُبَل خورد شد عُزیٰ اُفتاد

خبر این است زمین پُر شده از آب حیات
آی بر احمد و بر آل محمد صلوات

یک نفر آمده تا بارِ جهان بردارد
پرده از منظره ی باغ جنان بردارد
تا که از گردۀ ما یوق گران بردارد
از کران تا به کران بانگ اذان بردارد

آخر از سمتِ خدا آنکه نیامد آمد
چهارده تن همه با نام محمد آمد

شب شکست و به زمین بارشِ مهتاب آمد
عشق برقی زد و بر هر دل بی تاب آمد
جبروت و ملکوتیست که در قاب آمد
فالِ حافظ زدم و این غزل ناب آمد

"گل عُزاری زِ گلستان جهان ما را بس
زین چمن سایه ی آن سرو روان ما را بس"

حق بده دیدن این معجزه حیرت دارد
فقط این ابر به باریدنش عادت دارد
نفسش گرم خدایا چه حرارت دارد
سایه اش نیست و در سایه قیامت دارد

انبیا را بنویسید پیمبر این است
قبله ی روز و شبِ حضرت حیدر این است

کیستی ای نفست پاک تر از پاکی ها
غرقِ تسبیح بزرگی تو افلاکی ها
اشهد ان که حیران تو بی باکی ها
نوری و نور پراکنده بر این خاکی ها

ای نفس های علی ای همه هست زهرا
عالمی دست تو بوسید و تو دست زهرا

تو درخشیدی و انوار حیات آوردی
سیزده رشته غنات از عرفات آوردی
سیزده چشمه ی جوشان نجات آوردی
سیزده مرتبه بانگ صلوات آوردی

آخرین باده ات از این همه خُم می آید
با دعایت عَلَم چهاردهم می آید

ششمین آینه ات آمد و پروانه شدیم
سر زلفیم که با مرحمتش شانه شدیم
مرد این راه نبودیم که مردانه شدیم
شیعه جعفری خادم این خانه شدیم

آسمان را کلماتش سخنش پر کرده
و خداوند بر این جلوه تفاخر کرده

گرچه از عطر تو این دشت شقایق دارد
چقدر دور و برت شهر منافق دارد
چه غریبی که فقط چند تن عاشق دارد
دلِ زهرایی تو صحبت صادق دارد

تو بشیری و به شور ازلی می آیی
سر هر صبح به دیدارِ علی می آیی

باز پیچیده در این شهر پیامت آقا
پشت یک خانه تو هستی و قیامت آقا
عادت صبح تو شد عرض سلامت آقا
و سلام است فقط تکه کلامت آقا

از تو داریم سلامی پر عطر و برکات
باز بر احمد و بر آل محمد صلوات


*************************

علی‌اکبر لطیفیان
پیامبر اکرم(ص)- امام صادق(ع)-مدح و ولادت

آن را که به جز قرب خدا هیچ ندارد
هنگام بلا غیر دعا هیچ ندارد
پروانه پرش سوخت و من یاد گرفتم
عاشق شدنم غیر بلا هیچ ندارد
از لکنتم ایراد نگیرید؛ بِلالم
دل مایه‌ی قرب است، صدا هیچ ندارد
باید به مقامات نظر داشت؛ نه اسباب
موسی همه کاره‌ست، عصا هیچ ندارد
از جانب گیسوی نگار است که خوشبوست
از ناحیه‌ی خویش صبا هیچ ندارد
اموال کریمان همه‌اش مال فقیر است
اصلاً چه کسی گفته گدا هیچ ندارد
هرکس که تو را دارد و در سینه ندارد...
مهر علی و فاطمه را... هیچ ندارد

***

بگذار که از فاطمه بهتر بنویسم
او را عوض فاطمه مادر بنویسم
بگذار که اول صلواتی بفرستم
تا نام تو را خوب معطّر بنویسم
تو پا بِگُذاری و منم سر بِگُذارم
تو پا بنویسی و منم سر بنویسم
در فکر بقیعم من اگر میل ندارم
بر گنبد خضرات کبوتر بنویسم
بگذار در این مرحله که جمله فقیرند
جبریل تو را فطرس دیگر بنویسم
تو گاه علی هستی و گه‌گاه محمّد
ماندم که علی یا که پیمبر بنویسم!
یکبار تو را خواندم و دوبار علی را
از ذات تو باید دوبرابر بنویسم

***

سرها همه خاک کف پایت؛ سر ما هم
پرها همه دنبال هوایت؛ پر ما هم
در قرب تو جبریل، پرِ سوخته دارد
زیر قدمت ریخته خاکستر ما هم
عیسی که نفس داشت و موسی که عصا داشت
خوب است ببیند که پیغمبر ما هم...
بر خاتم ما حک شده: «یا حضرت خاتم»
پس معجزه هم میکند انگشتر ما هم
گر آخر این زنده‌به‌گوری قدم توست
پس زنده‌به‌گور قدمت دختر ما هم
به فاطمه گفتی «بأبی أنت و امّی»
صد بار فدایش پدر و مادر ما هم
از لطف تو نام علی و فاطمه حالا
در مأذنه‌ها پر شده، در منبر ما هم

***

راضی شده بودیم به املای محمّد
اما نرسیدیم به معنای محمّد
هرآنچه که دارند رسولان، همه دارند
از معجزه‌ی خاک قدم‌های محمّد
مولاست همان رحمت امروز پیمبر
زهراست همان رحمت فردای محمّد
تفسیر کمالات جلالیِ علی بود
«لا حول و لا قُوّةَ الا»ی محمّد
این وحدت محض است و دوئیت به میان نیست
خوابید اگر «شیر خدا» جای محمّد
اسلام محمّد به جز اسلام علی نیست
منهای علی یعنی منهای محمّد
در آینه‌ی فاطمه دیده‌ست خودش را
بنشسته محمّد به تماشای محمّد

***

با جعفر صادق به روایات رسیدیم
با لطف روایات به آیات رسیدیم
عبد تو شدیم و سر سجّاده که رفتیم
دیدیم به مجموع عبادات رسیدیم
با واسطه ما پیش خداوند نشستیم
از راه توسّل به مناجات رسیدیم
در اصل تو «اللّه» مجسّم‌شده هستی
به ذات خداوند از این ذات رسیدیم
از ردّ قدم‌های تو تا خانه‌ی زهرا
یک‌دفعه، دو دفعه، نه به کَرّات رسیدیم
از گریه‌ی تو در وسط شعله‌ی خانه
به سوختن مادر سادات رسیدیم
ما خاک‌نشینان حرم، عرش‌نشینیم
از ارض بقیعت به سماوات رسیدیم


*************************

مهدی رحیمی
پیامبر اکرم(ص)- امام صادق(ع)-مدح


ملاک چیست؟ نبی؟یا ولی ست؟ یاهردو؟
اگرچه ما به خدا می رسیم با هردو

رئیس مذهب ماورئیس مکتب ما
رسیده‌اند به هم پس از ابتدا هردو

پر از صفات جمالی یکی یکی هریک
پر ازصفات جلالی دوتا دوتا هردو

چه قدر سعی نمودند سمتتان باشند
به وقت سعی همین مروه و صفا هردو

دوتا نبیِّ ولی و دوتا ولیِّ نبی
به حق که ناظر وحی اند در حرا هردو

به غیر خویش و به جز آل خویش،محترمند
فقط به خاطر زهرا برای ما هردو

ز نامهای خدا بیشتر علی گفتند
همینکه ذکر گرفتند بارها هردو

رسیده‌اند به سرمایه ی رضایت حق
فقط به خاطر ذکر رضا رضا هردو

اگرچه هردویشان بوده‌اند زهرایی
هزار شکر ندیدند کوچه را هردو

وَ در ارادت ما و شما همین بس که؛
گریستید به صحرای کربلا هردو


*************************

محمد جواد شیرازی
پیامبر اکرم(ص)امام صادق(ع)-ولادت


شمس رویت همیشه تابنده است
ابرویت ذوالفقارِ برنده است
دلت از مهر و عشق آکنده است
نام احمد تو را برازنده است

یا محمد که هر دو زیبنده است

مست جامت شدم خدا را شکر
صید دامت شدم خدا را شکر
بعد، رامت شدم خدا را شکر
من بنامت شدم خدا را شکر

هر اسیری به تو پناهنده است

خانواده به خانه محتاج است
مو پریشان به شانه محتاج است
مرغ، بر آب و دانه محتاج است
نوکرت بی بهانه محتاج است

دستِ لطفت زِ بس که بخشنده است

زینت دوش تو حسین و حسن
عطر تو برده عطر و بوی وطن
شاهد حرف من اویسِ قرن
بتکان باز هم عبا، دلِ من...

... بر همین عطر دلنشین بند است

خطبه های فصیح تو دریاست
خنده های ملیح تو غوغاست
سینه ی ما... ضریح تو اینجاست
رحمتی و شبیه تو زهراست

نامتان هم مرا خوشایند است

چشم تو کرده بر دلم اثبات
من کجا خواندن از شما... هیهات
پس نوشتم به جای این ابیات
بر محمد و آل او صلوات

این دعا ضامنِ فرستنده است

راه سخت است، راهِ حل داری
میل برچیدن هُبَل داری
صحبت از رب لم یزل داری
فاطمه را که در بغل داری

دشمن ابترت سرافکنده است

سوره خواندی و از ولی خواندی
هر کجا بی معطلی خواندی
سنگ هم خوردی و ولی خواندی
آیه آیه "علی علی" خواندی

شاهد حرف من خداوند است

بستر تو که جای هرکس نیست
منبر تو که جای کرکس نیست
پس خلافت برای ناکس نیست
لایق مسند شما پس نیست...

...غیر خیبر شکن که رزمنده است

حشر، حق است... پس اجل حق است
راه توحید از ازل حق است
الحق این حرف چون عسل حق است
حق علی و علی معَ الْحَق است

حق علی را به قلب ما کنده است

میوه داده است اشک و آه علی
دو جهان، شیعه شد سپاه علی
مذهب صادق است، راه علی
مثل موجی به تکیه گاه علی...

...مکتب جعفری خروشنده است


*************************

محمد فردوسی
حضرت رسول(ص)-ولادت


جبرئیلی که از او جلوه ی رب می ریزد
به زمین آمده و نُقل طرب می ریزد
دارد از نخل خبرهاش رُطب می ریزد
خنده از لعل لب «بنت وهب» می ریزد

آمنه ! پرچم توحید برافراشته ای
آفرین ! دست مریزاد ! که گل کاشته ای

پیش گهواره ی خورشید ، قمرها جمع اند
ملک و حور و پری ، جن و بشرها جمع اند
بعد تو شاید و امّا و اگرها جمع اند
جلوی بتکده ها باز تبرها جمع اند

ماه و خورشید و فلک مژده به عالم دادند
لات و عزّی و هبل ، سجده کنان افتادند

«یوسف مکّه» شدی بس که جمالت زیباست
چه قدَر ای پسر آمنه ! خالت زیباست
رحمت واسعه ای ، خلق و خصالت زیباست
چه کسی گفته که زشت است بلالت ؟! زیباست

ای که در دلبری از ما ید طولی داری
«آن چه خوبان همه دارند تو تنها داری»

هدف خلقتی و «خواجه ی لولاک» شدی
«انّما» خواندی و از رجس و بدی پاک شدی
یکی یک دانه ی حق ، محور افلاک شدی
در جنان صاحب یک باغ پر از تاک شدی

ما که از باده ی پیغمبری ات مدهوشیم
فقط از جام تولای تو مِی می نوشیم

تا تو هستی به دل هیچ کسی غم نرسد
از کرمخانه ی تو هیچ زمان کم نرسد
به مقام تو که درک بنی آدم نرسد
پر جبریل به گرد قدمت هم نرسد

شب معراج ، تو از عرش فراتر رفتی
به ملاقات علی ـ ساقی کوثر ـ رفتی

آمدی امر نمایی که امیر است علی
ولی الله وَ مولای غدیر است علی
اوج فتنه بشود باز بصیر است علی
صاحب تیغ دو دم ، شیر دلیر است علی

چه بلایی به سر اهل هنر آورده
ذوالفقارش که دمار از همه در آورده

«اوّل ما خلق الله» فقط نور تو بود
حامل وحی خدا خادم و مأمور تو بود
یکی از معجزه ها سبحه ی انگور تو بود
دوستی علی و فاطمه منشور تو بود

ما گرفتار تو و دختر و داماد توایم
تا قیامت همگی نوکر اولاد توایم

پشت تو فاطمه و حضرت حیدر ماندند
اهل نجران ، همه در کار شما در ماندند
نسل تو سبز و حسودان تو ابتر ماندند
نوه هایت همگی سیّد و سرور ماندند

ای پیمبر چه نیازی به پسرها داری ؟
صاحب کوثری و حضرت زهرا داری

ای عبای نبوَی ! پنج تنت را عشق است
ای اولوالعزم ! علی ـ بت شکنت ـ را عشق است
یاس خوشبو و حسین و حسنت را عشق است
می نویسم که اویس قرنت را عشق است

بُرده هوش از سر ما عطر اویس قرنی
حرف من حرف اویس است : تو در قلب منی

زندگی تو که انواع بلاها را داشت
با وجودی که ابوجهل سر دعوا داشت
خم به ابروت نیامد ، لب تو نجوا داشت
صبرت ایّوب نبی را به تعجّب وا داشت

بُت پرستی که برای تو رجز می خواند
به خدا مال زدن نیست خودش می داند

ای که در شدّت غم «چهره ی بازی» داری
چون مسیحا چه دم روح نوازی داری
تا که چون شیر خدا شیر حجازی داری
به فلانی و فلانی چه نیازی داری ؟!

کوری چشم حسودان زمین خورده و پست
افتخار تو همین بس که کلامت وحی است

عشق تو عاشق بی تاب عمل می آرد
قمر روی تو مهتاب عمل می آرد
خم ابروی تو محراب عمل می آرد
خاک پای تو زر ناب عمل می آرد

همه ی عشق من این است مسلمان توام
عجمی زاده و همشهری سلمان توام


*************************

سید پوریا هاشمی
حضرت رسول(ص) و امام صادق(ع)-ولادت


امروز نوشتند کبوتر شدنم را
پروازکنان راهى دلبر شدنم را
چشمان من از شوق، مهیاى شراب است
مدیون توأم لذت ساغر شدنم را
آنقدر نرفتم ز در خانه گرفتم
تا روز ابد سائل این در شدنم را
گفتند برو نوکر صاحب کرمى باش
دادم به شما نامه ى قنبر شدنم را
یک عمر به دور سر تو گرد طوافم
امضا بزن از اهل جهان سر شدنم را
باید که بگوش همه حالا برسانم
فوراً خبر مست پیمبر شدنم را

خوب است بدانید به دربار رسیدم
تا پشت در احمد مختار رسیدم

روزى که تو از راه رسیدى دل ما ریخت
خیر قدمت وِلوله در أرض و سما ریخت
کفار هم از بودن تو بهره گرفتند
باران کرامات تو آقا همه جا ریخت
مکه ز نفس هاى تو توحید سرا شد
از بس که به هر جا گذرت عطر خدا ریخت
دیدند به ایوان مدائن ترک افتاد
از هیبت سبحانى تو بت کده ها ریخت
پیچید در عالم خبر آمدن تو
تا صبح در خانه ى تو خیل گدا ریخت
گر اهل مناجات شدیم علتش این بود
الطاف تو در کاسه ى ما شوق دعا ریخت

با امر شما ساعت خورشید عوض شد
حتى جهت حرکت خورشید عوض شد

تا هست خدا نام تو برجاست یقیناً
بر دامن تو دست گداهاست یقیناً
در کشور ما اسم تو در صدر اسامى است
چون نام محمد شرف ماست یقیناً
یک عمر پناه غم تو چادر زهراست
پس دختر تو ام ابیهاست یقیناً
فهمیده ام از بوسه ى هر روزه به دستش
آرامش تو حضرت زهراست یقیناً
وقتى همه جا ورد زبان تو على بود
یعنى که وصى ، حضرت مولاست یقیناً
هربار که در جنگ به کار تو گره خورد
شمشیر على حل معماست یقیناً

با تیغ کج آورده به حیرت همگان را
خم کرده قد و قامت شمشاد قدان را

ما تا به ابد دست به دامان شماییم
خاریم ولى جزو گلستان شماییم
خشکیم، کویریم ولى شکر گذاریم
صد شکر که لب تشنه ى باران شماییم
از رى به امیدى در این خانه رسیدیم
راهى بده آقا همه مهمان شماییم
اى کاش که ما را به غلامى بپذیرد
تا فخر کنیم اینکه غلامان شماییم
ما شیعه شدیم از کرم حضرت صادق
مؤمن به تعالیم و مسلمان شماییم
ارث از تو گرفتیم که بى تاب حسینیم
دل سوخته ى دیده ى گریان شماییم

از یُمن روایات شما روضه نشینیم
در بَندِ حسینیم و گرفتار ترینیم


*************************

محمود ژولیده
پیامبر اکرم(ص)امام صادق(ع)-ولادت


آمد خبر که روز بشر بعد انبیا شب بود
عالم بدون پرتو انوار مصطفا شب بود
با آمنه تمامیِ خلقت در انتظار صبح
مهتاب تا سحر همه دم همنوای با شب بود
جبریل بود و بال گرفتن به بیت عبدالله
بیتی که میزبان هبوط فرشته ها شب بود
می رفت مادر و پسر از راه دور می آمد
خورشید پشت پردۀ پنهانی خدا شب بود
تایید شد ، مشاهده شد ، نور لیلة الاسری
احمد رسید ، ورنه هنوز آسمان ما شب بود
صبح آمد و خوش آمد و احمد به حمد سرمد شد
در سجده رفت و ذکر گرفت ، علی محمد شد

شکر خدا که رفت شب و روزگار ما شد صبح
معنا گرفت فصل ربیع و بهار ما شد صبح

آری "نگار ما که به مکتب نرفت و خط ننوشت"
یک غمزه کرد و شب ز نگاه  نگار ما شد صبح
خاتم رسید و خاتمۀ جاهلیّت امضا شد
با دوستان آل محمد قرار ما شد صبح
مکه نه ، بلکه عالم امکان ز نور او روشن
در سایه سار طلعت رویش ، مدار ما شد صبح
در پرتو محمد و صادق طلوع فجر آمد
یعنی به یمن آل علی انتظار ما شد صبح

باید ستود از دل و جان این دو جلوۀ رب را
بنیانگذار مکتب و بنیانگذار مذهب را

باید سرود:نقطۀ پرگار معرفت احمد
باید نوشت:دیدۀ بیدار معرفت احمد
باید سرود: ناشر آیات کبریا صادق
باید نوشت: بحر گهربار معرفت احمد
باید سرود: فاطمه را علت بقا صادق
باید نوشت: محور و معیار معرفت احمد
باید سرود: جلوۀ خیبر گشای ما صادق
باید نوشت: حیدر کرار معرفت احمد
باید سرود: بانی تکرار کربلا صادق
باید نوشت: مظهر آثار معرفت احمد

هر چارده جمال خدا را در این دو باید دید
هر چارده جلال خدا را در این دو باید دید

کسری شکست و معجزه ها یک به یک فراوان شد
بتها فرو نشست و تبِ بندگی نمایان شد
آتشکده خموش و حرارت به سینه ها روشن
خشکید رود ساوه و دریای عشق جوشان شد
از تخت سلطنت همه شاهان بزیر افتادند
لال از مهابتِ خبرِ حق ، زبان آنان شد
اصحاب فیل صیدِ اَبابیل شد در این ایام
قومی که زیر بارش سجّیل[1] ، سنگ باران شد
شد سحرِ ساحران همه با علم کاهنان باطل
باطل گریخت از ره و حق ، آشنای انسان شد

اینهاست گوشه ای از جلالات احمد مختار
اینهاست شمه ای از کرامات حیدر کرار

ما را برای یاری دین رسول جان دادند
با صد هزار معجزه ، حق را بما نشان دادند
دیگر کسی بهانه ندارد که من نفهمیدم
زیرا برای فهم مسائل اماممان دادند
در فتنه های جنگی و در فتنه های فرهنگی
ما را امام و رهبر و هم تیغ و هم بیان دادند
باید قدم نهاد به راه بصیرت دینی
اهل بصیرتند که بر دین خود امان دادند
هرکس به عمر خویش زمانی به کربلا آید
در کربلای خویش خوشا عاشقان که جان دادند

تا کربلای چند بجوئیم این سعادت را
تنها ولایت است که بخشد مِی شهادت را

*************************

غلامرضا سازگار
پیامبر اکرم(ص)-ولادت

افتاده ز نو شور دگر در سر هستی
جان رقص کنان آمده در پیکر هستی
انوار خدا سر زده از منظر هستی
بخشیده به جان فیض دگر داور هستی

خوشتر ز جنان گشته جهان بشریّت
کز عالم جان آمده جان بشریّت

خیزید ز وصف رخ دلدار بگویید
با مشعل قرآن ره توحید بپویید
ز آیینۀ دل تیرگی شرک بشویید
ای گمشدگان گمشدۀ خویش بجویید

کان ماه مبارک به مبارک سحر آمد
از شوق رخش خنده ز خورشید بر آمد

دانی ز چه شیطان همه در جوش و خروش است
دانی ز چه آتشکدۀ فارس خموش است
یعنی که یم رحمت توحید به جوش است
خاموش که آوای خداوند به گوش است

این مشعل انوار سماوات و زمین است
خاموشی آتشکدۀ فارس از این است

بر خیز که شد نخل غم دل شجر طور
تا چند جفا و ستم و دشمنی و زور
تا چند به پا سلطۀ ظلمت عوض نور
تا چند شود خوابگه دختر کان گور

تا چند به زندان هوس ها شرف زن
تا چند ستم پیشه زند کوس عدالت

تا چند فرو مایه زند لاف جلالت
تا چند بدان بی پدران فخر و اصالت
بر خیز که سر زد به جهان نور رسالت
این پیک نجات است که از راه برآمد

پیغام بر آرید که پیغامبر آمد
در خلوت شب آمنه زیبا پسری زاد
تنها نه پسر بر بشریّت پدری زاد
در فتنۀ بیداد گران دادگری زاد

چشم همه روشن که چه قرص قمری زاد
دست ازلی پرتوی از نور بر افروخت

رخشنده چراغی به نجات بشر افروخت
خورشید وجود آمد و دنیای عدم سوخت
برقی زد و اوراق جنایات و ستم سوخت
در پرتو انوار خدائیش صنم سوخت

ظلم و ستم و سرکشی و کبر و منم سوخت
در مکّه عیان گشت جمال احدیّت

بخشید به هر نسل فروغ ابدیّت
ای بحر شرف موج بزن گوهرت آمد
ای بتکده نابود که ویرانگرت آمد
ای جامعه خوشنود که پیغمبرت آمد

ای گمشده بر خیز زره رهبرت آمد
ای آمنه بگشای به تکبیر زبان را

ای حمزه بزن بر سر بوجهل کمان را
این است که دعوت ز هلاکت به بقا کرد
این است که از خلق ستم دید و دعا کرد
این است که از خلق خطا دید و عطا کرد

این است که پیوسته جفا دید و وفا کرد
این است که جاریست به لب بانگ نجاتش

از غار حرا تا شب پایان حیاتش
این است که حق بینی و روشنگری آموخت
این است که دانایی و دانشوری آموخت
این است که هر گمشده را رهبری آموخت

این است که افتادگی و سروری آموخت
این است که آموخت به ما بت شکنی را

این است که بگرفت زما، ما و منی را
این است همان بحر که وحیش گهر آمد
این است چراغی که به دل جلوه گر آمد
این است یتیمی که به عالم پدر آمد

این است همان نخل که علمش ثمر آمد
این است همان نور که روشنگر کُل بود
این است همان طفل که استاد رُسل بود
تا مکتب آن هادی کل راهبر ماست

تا سایۀ آن شمسِ دو گیتی به سر ماست
تا پرتو این نور چراغ سحر ماست
ما امّت او، او به دو عالم پدر ماست
از شایعه و فتنۀ دشمن نهراسیم
غیر از ره اسلام رهی را نشناسیم


*************************

غلامرضا سازگار
پیامبر اکرم(ص)- امام صادق(ع)-ولادت


فروزان از دو مشرق در سحرگاهان دو ماه آمد
دوخورشید جهان افروز ، در دو صبحگاه آمد
دو موسی از دو دریا ، یا دو یوسف از دو چاه آمد
دو رهرو ، یا دو رهبر ، یا دو مشعل دار راه آمد

دو شمع جمع بزم جان ، دو رکن محکم ایمان
دو بحر رحمت  و غفران دو دست قادر منان
دو آدم خو ، دو یوسف رو ، دو موسی ید ، دو عیسی دم

دو دریا را دو رخشان گوهر یک دانه پیدا شد
دو جان جان جان ، دو دلبر جانانه پیدا شد
دو سرو ناز یا دو نازنین ریحانه پیدا شد
دو شمع آفرینش ، یک جهان پروانه پیدا شد

دو سر داور هستی دو جان در پیکر هستی
یکی پیغمبر هستی یکی روشنگر هستی
یکی سر الله اکبر ، یکی وجه الله اعظم

دو شمع جمع انسانها دو شاه کشور جانها
دو باب الله احسانها ، دو بسم الله عنوانها
دو سرو باغ و بستانها ، دو باغ روح و ریحانها
دو واجب جاه امکانها ، دو مشعل دار کیهان ها

دو خالق را نماینده ، دو قرآن را سراینده
دو رحمت را فزاینده ، دو دلها را رباینده
یکی بر اولیا سادس ، یکی بر انبیا خاتم

بشارت ای تمام عالم هستی بشیر آمد
گل بستان سرای آفرینش در کویر آمد
نرفته ماه از بزم فلک مهر منیر آمد
بشیران را بشیر آمد نذیران را نذیر آمد

جهان گردیده آسوده ، ملک رخ بر زمین سوده
فلک بر زیور افزوده  ، محمد  چهره بگشوده
ز مکه تافته خورشید نورش بر همه عالم

فلک امشب زمین مکه را از دور می بوسد
ملک مهد محمد   را بموج نور می بوسد
بفرمان خدا خاک درش را حور می بوسد
مسیح از عالم بالا کلیم از طور می بوسد

حرم پیموده ره سویش طواف آورده بر کویش
صفا چون گل کند بویش صفاها گیرداز رویش
به یاد لعل لب هایش کند رفع عطش زمزم

چو آمد آمنه کم کم بهم چشم خدا جویش
دو لب خاموش اما عالمی گرم هیاهویش
بنا گه تافت خورشید جهان آرا ز پهلویش
منور ساخت شرق و غرب را از پرتو رویش

سما در نور او گم شد زمین دریای انجم شد
لبش گرم تبسم شد  وجودش در تلاطم شد
که ناگه چشم حق بینش دوباره باز شد ازهم

ندا از عمق جان بشنید هان ای مهربان مادر
خدایت را خدایت را بخوان مادر بخوان مادر
سلامت می دهد امشب زمین و آسمان مادر
که هستی آفرین هستیتب بخشد رایگان مادر

ببین لطف موید ، را بخوان دادار سرمد را
بدنیا آر ، احمد را ، محمد   را محمد   را
بذکر حق کن استقبال ، از پیغمبر اکرم 

دل شب آمنه تنها ولی تنها خدا با او
نه عبدالله زنده نه زنان آشنا با او
دعا می خواند و بودی آفرینش همصدا با او
سخن می گفت  فرزندش محمد   در خفا با او

امیدش بود و معبودش ، وجودش بود و مولودش
محمد بود مقصودش ، زهی از بخت مسعودش
گرفتش در بغل مانند جان خویشتن مریم

زیک سو رو به قبله مادرش حوا دعا گویش
ز یک سو آسیه گل بوسه گیرد از گل رویش
ز یک سو مام اسماعیل همچون گل کند بویش
ز یک سو دست های مریم عذرا به پهلویش

که کم کم درد او کم شد رها از درد و از غم شد
جمال حق مجسم شد محمد   ماه عالم شد
به استقبال او خیزید از جا ای بنی آدم

در آن شب بارگاه آمنه خلد مخلد شد
در آن شب جلوه گر مرآت حسن حی سرمد شد
در آن شب آفرینش محو و مات روی احمد شد
در آن شب بوسه زن مادر به رخسار محمد   شد

چه عبدی در سجود آمد چه نوری در وجود آمد
چه غیبی در شهود آمد ، خدا را هر چه بود آمد
که او با هر دمش ، بر آفرینش ، جان دهد هر دم

چو آن تابنده اختر زاد آن نور مجسم را
نه آن نور مجسم بلکه وجه الله اعظم را
فروغی تافت از نورش که روشن کرد عالم را
ندا آمد که زادی بهترین فرزند آدم را

مبارکباد لبخندت ، گرامی باد فرزندت
بهین عبد خداوندت محمد   طفل دلبندت
که می خوانند مدحش را ، خدا و انبیا با هم

تو امشب آدم و نوح و و خلیل دیگر زادی
ذبیح و خضر و داود و کلیم برتری زادی
مسیحا ، نه ، مسیحای مسیحا پروردی زادی
تو امشب بر همه پیغمبران پیغمبری زادی

رسل در تحت فرمانش ، کتب یک جمله در شانش
هزاران خضر عطشانش ، صدا اسماعیل قربانش
مبارک ای گرامی مادر پیغمبر اکرم 

زمین مکه دیشب غرق در نور محمد   بود
چراغ آسمان لبخند زن بر روی احمد بود
جهان آفرینش بهتر از خلد مخلد بود
تجلای خدا در چهره عبدی موید بود

موید باد قرآنش ، گرامی باد فرقانش
معطر باد بستانش ، جهان در تحت فرمانش
بنای اوست در سیل حوادث کوه مستحکم

محمد   ای چراغ روشنی بخش جهان آرا
بر افروز و بر افروزان بنور خویش دل ها را
بلرزان با نهیب آسمانی کاخ کسری را
ندای تفلحوا از عمق جان برکش بخوان ما را

تو ما را دانش آموزی ، تو مهر عالم افروزی
تو برق اهرمن سوزی ، تو در هر عصر پیروزی
لوای تو است با دست خدا بر دوش نه طارم

هماره بوی عطر خلد از خاک درت خیزد
همیشه نور توحید از فراز منبرت خیزد
ندای تفلحوا از مکتب جان پرورت خیزد
فروغ دانش از کرسی درس جعفرت خیزد

ششم مولا ششم رهبر ، ششم هادی ششم سرور
ششم فرمانده داور ، ششم فرزند پیغمبر
که شش خورشید حق از سلب او تابیده در عالم

الا ای ام فروه آفتاب داور آوردی
محمد را محمد را کتاب دیگر آوردی
تعالی الله که مثل آمنه پیغمبر آوردی
تو چون بنت اسد در دامن خود حیدر آوردی

به عصمت مادرش زهرا بصورت چون حَسَن زیبا
حسینی خو علی  سیما امام باقرش بابا
که با عید محمد عید میلادش بود توام

کتاب من کتاب الله و دین مصطفی دینم
تولای امیر المومنین عهد نخستینم
مرام جعفری و مهر الله آئینم
نه کاری بوده با آنم نه حرفی مانده با اینم

محب آل اطهارم ، علی را دوست میدارم
ز خصمش نیز بیزارم ، به یارش تا ابد یارم
نباشد غیر حب و بغض ، دین و مذهب "میثم"


*************************

غلامرضا سازگار
پیامبر اکرم(ص)- ولادت

امشب زمین کند به سماوات سروری
امشب نسیم مکّه کند روح پروری
امشب به دور مکّه مه و مهر و اختران
از زهره تا زحل همه گشتند مشتری
امشب زخاک رفته بر افلاک موج نور
امشب به عرش، فرش زند کوس برتری
آمد خلیل بت شکنِ دهر با تبر
افتاده لرزه بر تن بت های آذری
بت های کعبه نغمه ی تهلیلشان به لب
اخجار مکّه کرده به تقدیس گوهری
نوشیروان! زکنکره ی قصر خویشتن
بشنو سرود معدلت و دادگستری
دریای ساوه، رود سماوه شدند خشک
حیرت برند هر دو به اسرار دیگری
تاج شرف نهاده خدا بر سر بشر
افتاده شور در ملک و حوری و پری
مسدود شد به روی شیاطین، ره سپهر
از کاهنان گرفته شده علم ساحری
آتشکده خموش و بتان سرنگون به خاک
افتاده نطق پادشهان از سخنوری
مرد و زن و فقیر و غنی کوچک و بزرگ
خوانند عاشقانه سرود برابری
باید دهند یکسره قوم و قبیله ها
بر دست یکدیگر همه دست برادری
محشر نگشته، واقعه ی محشر آمده
ملک وجود پر شده زآیات محشری
رازی است بس شگفت زآیات سرمدی
سرّی است بس عجیب زگفتار داوری
باور کنید نور عدالت دمیده است
باور کنید طی شده دور ستمگری

باور کنید مژده ی میلاد احمد است
باور کنید عید بزرگ محمّد است

اعیادِ خلق دیگر و این عید، دیگر است
باور کنید عید خداوند اکبر است
آئینه ی جمال نبی را نگه کنید
آئینه ی جمال خداوند منظر است
بی جبرئیل بانگ خداوند بشنوید
زیرا خدا به وصف نبی مدح گستر است
زیباترین کلام الهی درود اوست
کز هر چه بگذری سخن دوست خوشتر است
از کاخ های سرخ یمن تا قصور شام
با نور آن جمال منوّر منوّر است
ای آمنه، عزیز تو نامش محمّد است
نامش محمّد است و محمّد پیمبر است
ای آمنه محمّد تو فخر انبیاست
دستش ببوس کز همه پیغمبران سر است
از خالق و ملائکه و کلّ کائنات
بر ماه عارضش صلوات مکرّر است
این آفتاب کشور دل، نور او علی است
این جانِ جان و جان گرامیش حیدر است
این بحرِ رحمتی است زعالم وسیع تر
دُرّ گرانبهای چنین بحر، کوثر است
این است آنکه یک نفس روح بخش او
با طاعت تمام خلایق برابر است
پای غلام درگه او بر فراز عرش
دست وصیّ او به سر اهل محشر است
این اولیّن تجلّی حق ختم انبیاست
هر چند در مقام نبوّت مؤخّر است
از صبح دهر، جلوه ی او جلوه ی نخست
تا روز حشر گفته ی او حرف آخر است
باور کنید در شب میلاد مصطفی
بت ها شعارشان همه الله اکبر است
باور کنید چون نفس حضرت مسیح
امشب نسیم مکّه همه روح پرور است

پیشانی ملائکه بر خاک آمده
باور کنید خواجه ی افلاک آمده

آئینه ی جمال الهی جمال اوست
بام سپهر پلّه ی تخت جلال اوست
ماه جمال سرو قدان خاک آستان
همچون هلال، قامت گردون هلال اوست
مهر سپهر در گُل لبخند گشته گم
زیبائی بهشت زعکس بلال اوست
دست پیمبران به سوی خانه اش دراز
لب های خضر تشنه ی جام وصال اوست
چون حُسن بی مثال خداوند، بی مثال
بُرهانم آفتاب رخ بی مثال اوست
خون جاری از دهان، گل لبخند بر دو لب
خُلق عظیم تا ابدیّت مدال اوست
گفتار صاحبان خِرد دونِ شأن وی
اوهام انبیا همه مح-و کمال اوست
دست خدا نموده لوای ورا بلند
ملک وجود، مملکت بی زوال اوست
لبخند دوستی به روی دشمنان زدن
حرف نخست سوره ی حسن خصال اوست
اهل بهشت تشنه لب جام کوثرند
کوثر ببین که تشنه ی جام وصال اوست
ایمان لطیفه ای است زگفت و شنود وی
قرآن صحیفه ای که پر از خطّ و خال اوست
هر شمع را شراره ای از شعله ی فراق
هر جمع را قیامتی از شور و حال اوست
ذکر ملک همیشه درود و سلام وی
چشم خدا هماره به ماه جمال اوست
باور کنید این همه زیبائی وجود
تصویری از تصوّر نقش خیال اوست
باور کنید عزّت دنیا و آخرت
در سایه ی محمّد و قرآن و آل اوست
باور کنید روز و شب و ماه و سال ما
مشمول فیض روز و شب و ماه و سال اوست

تا عبد ذات پاک خداوند سرمدیم
در سایه ی محمّد و آل محمّدیم

ملک وجود تحت لوای محمّد است
بحرِ بقا نمی زعطای محمّد است
توحید زنده از نفس روح بخش او
قرآن کتاب مدح و ثنای محمّد است
عیسی که بر سپهر چهارم عروج کرد
طوا حیات او به دعای محمّد است
هر آیه ای که وجه خدا را نشان دهد
آئینه ی تمام نمای محمّد است
گوشی که بشنود سخن وحی را کجاست؟
عالم پر از صدای رسای محمّد است
قرب خدا، دعای ملائک، صفای دل
در خواندن حدیث کسای محمّد است
جان لاله بر کف آید و دل با چراغ نور
در محفلی که حال و هوای محمّد است
مفتاح رمز وحدت اسلام و مسلمین
در دست های عقده گشای محمّد است
"اِنَّ الرَّجل لَیَهجُر" جز کفر محض نیست
این جنگ با کلام خدای محمّد است
شاگرد ابتدایی او کیست، جبرئیل
مرهون درس روح فزای محمّد است
نور ولایتش همه جا موج می زند
ظرف وجود، جام ولای محمّد است
عالم اگر که حاتم طایی شوند، باز
بر هر که بنگرند گدای محمّد است
تنها مزار و تربت پاکش مدینه نیست
ملک وجود صحن و سرای محمّد است
حصن خدا، بهشت خدا، رحمت خداست
هر جا که سایه ی زلوای محمّد است
عالم بود به ظلّ لوای علی ولی
حتّی علی به ظلّ لوای محمّد است
باور کنید جز مدد جبرئیل نیست
"میثم" اگر مدیحه سرای محمّد است

گر دست دل به دامن احمد نمی زدم
اینگونه دم زمدح محمّد نمی زدم



موضوعات مرتبط: پیامبراکرم(ص) - ولادت،مدح
[ 21 / 9 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

وفات حضرت سکینه (علیهاسلام)


ناصر شهریاری
مدح و مصائب

نیست یارای زبان تا که کند مدح تو را
ای که آرامش هر روز و شب مولایی
ای که مستغرق فی الله تو را خوانده حسین
مدح تو بس که تو بانو نوه ی زهرایی

ای سراپای تو یاد آور زهرای بتول
اثر نطق تو بر کون و مکان غالب بود
همچو زینب ز لبت نطق علی می ریزد
نطق تو تیغ علی بن ابیطالب بود

آنچه زینب همه دم کرد تماشا دیدی
همره زینب خود کوچه به کوچه رفتی
بر روی ناقه ی عریان به کنار اسرا
تا دل شام بلا تا دل کوفه رفتی

لیک ای راحت جان و تن ارباب حسین
بفدای دل پر غصه و احساسی تو
روضه هایت همه از علقمه دارد صحبت
عالمی دیده دل و دیده ی عباسی تو

از در خیمه ی طفلان حرم تا به فرات
رفت آن ماه ولی تا به حرم بازنگشت
آری آری که علمدار حرم رفت که رفت
از بر علقمه سقا به حرم باز نگشت

*****************************

امیر عظیمی
مدح و مرثیه


بار دیگر عزای عاشوراست
از غمی بی قرینه باید گفت
دو سه خط سوگواره ی غربت
در عزای سکینه باید گفت

قطره از وصف بحر درمانده
من کجا، مدح دختر ارباب
ای که بوده حسین مداحت
السلام ای سکینه بنت رباب

در کرامات حضرتش کافیست
شیر او را رباب داده، همین
در غریبی او فقط بنویس
به عمو مشک آب داده، همین

کربلا بود دشتی از روضه
او بلاهای خویش را دیده
در عبایی پر از علی اکبر
روح بابای خویش را دیده

روضه می خواند دور دارالحرب
نعش ها را یکی یکی که شمرد
دید بابا علیِ اصغر را
به امیدی گرفت و با خود برد

پدر آمد ولی چه آمدنی!
غرق خون کرد چشم قافله را
دید دور جنازه ی اصغر
همه گفتند لعن حرمله را

از وداع سکینه و ارباب
جگر کائنات خون شده بود
آه از آن دم که دید این دختر
زین باباش واژگون شده بود

با تنی خون گرفته از گودال
آمدی ذوالجناح بی بابا
کاش می شد رها نمی کردی
وسط تیر و نیزه ها او را

پدرم را غریب بین دو نهر
نحر کردند با لب عطشان
السلام علیک ای بی سر
السلام علیک ای عریان


*****************************

علی سپهری-محمد جواد شیرازی
مصائب

امشبم را سحر نمی آید
خواب، در چشمِ تر نمی آید
مدحش از من که بر نمی آید
چون سکینه دگر نمی آید

دختر شاه...گوهر نایاب
بی قرینه... درست مثل رباب

روضه می خواند، روضه با احساس
روضه اش داشت عطر و بوی یاس
شرم یک مرد... روضه ای حساس
وای از مشک پاره ی عباس

روضه ی دست و چشم و مشک عمو
روضه قطره قطره اشک عمو

روضه خوان چشم های خود را بست
مادرش دست می زند بر دست
رأس اصغر به روی نیزه نشست
پای نیزه قد سکینه شکست

خواهر اصغر است حق دارد
به خدا خواهر است حق دارد

به روی ناقه خواند نافله را
دور ناقه شنید هلهله را
چه کند خنده های حرمله را
چشم دشمن به سوی قافله را

مثل یک مرد... مثل عمه ی خود
صبر می کرد... مثل عمه ی خود

قلبش از غصه ها کباب شده
بعد سقا فقط عذاب شده
مثل او از خجالت آب شده
وارد مجلس شراب شده

خیزرانِ یزید پیرش کرد
حرف مردی پلید پیرش کرد

دختر بی قرینه ی پدرش
روضه خوان مدینه ی پدرش
همه جا شد سکینه ی پدرش
یادش افتاده سینه ی پدرش...

...زیر پای سوارها افتاد
روی گل، ردِ خارها افتاد

یادش افتاد آه آهِ حسین
غرق در خون همه سپاه حسین
بود یک نیزه تکیه گاه حسین
داد می زد که قتلگاهِ حسین...

...پر شد از خونِ زخم های تنش
پر شد از تیر و نیزه ها بدنش

وسط حجره ی محقر خود
چشم گریان... میان بستر خود

باز در لحظه های آخر خود
یادش افتاد داغِ خواهر خود
کنج ویرانه خواهرش جان داد
سر بابا برابرش... جان داد

***
*****************************


مهدی رحیمی
محکومیت تخریب حرم مطهر


پیراهن سیاه براین غم ادامه داد
در ختم فاطمیه به ماتم ادامه داد

پیراهن سیاه، سیاه ِ سکینه شد
در فاطمیه هم به محرم ادامه داد

درکنج چشم، اشک به جوش و خروش خود
امشب به شکل چشمه ی زمزم ادامه داد

ما با گمان مُحبِّ تو بودیم و در عوض؛
دشمن به دشمنی تو محکم ادامه داد

تخریب شد حرم، تو ولی جاودانه ای
دم را همیشه بازدم از دم ادامه داد

درمجلسش یزید دوباره به هتک لب؛
هم خیزران به دست شد و هم ادامه داد

زینب شروع روضه و ختمش سکینه شد
وقتی لهوف سوخت، مُقَرَّم ادامه داد


*****************************

داود رحیمی
مصیبت

بعد روز دهم به هر مجلس
راوی و روضه خوان شدی بانو
من چه گویم؟ که در کلام حسین
"بهترینِ زنان" شدی بانو

عمه ی تو عقیله ی هاشم
و به اهل قریش عقیله تویی
"کرم الوافری" و " عقل التّام"
صاحب "سیرة الجمیلة" تویی

پدرت که حسین، جای خودش
تو و اصغر چه مادری دارید!
غصه ی هر دوتان رباب شده
حسِّ خواهر برادری دارید

از همان لحظه ی تولد، تو
خوش نشستی به سینه ی بابا
محض روی پدر تبسم کن
راحت جان! سکینه ی بابا!

پاشو از پیش پای این مرکب
پدرت را نکش، کنار بایست
غم ناموس قاتل مرد است
اشک دختر عذاب هر پدریست

عصر روز دهم به بعد خودت
جای اصغر بمان کنار رباب
مادرت را ببر ازین صحرا
بعد اصغر تویی قرار رباب


*****************************

اسماعیل شبرنگ
مصائب


گوشه ای با دردهای خویش خلوت می کند
چشم هایش را انیس اشک غربت می کند

در خلال هق هق بی انتهای هر شبش
شرحه شرحه از غم دوری حکایت می کند

بانوی غم ها سکینه...یادگار کربلا
یک به یک ما را به بزم روضه دعوت می کند

درد دل هایی که در سینه برایش مانده را
باتمام عاشقان اشک قسمت می کند

عالم و آدم به هم می ریزد از فرط عزا
تا که خاتون حرم شرح مصیبت می کند

کودک شش ماهه ای در پیش چشمش جان سپرد
از سه شعبه زیر لب دائم شکایت می کند

مشک خالی...دست بی جان...از عمو دم می زند
از عموجانی که احساس خجالت می کند

بعد عباس بن حیدر...دشمنی ها جان گرفت
خیمه ها می مانَدو...دستی که غارت می کند

راوی روضه گریز روضه های خویش را
سمت گودال عطش کم کم هدایت می کند

بانویی با خشکی لب های خود دارد هنوز
"شیعتی مهما شربتم"را روایت می کند

اشک می ریزی به یاد کربلا بنت الحسین
جان من قربان غم های تو یا بنت الحسین


*****************************

محمود ژولیده
شهادت

وقتی سکینه مادح عباس می شود
هر ذاکری منادیِ احساس می شود

با روضه های داغ عمو آشناتر است
آن دختری که حرمت او پاس می شود

شرمِ نگاه سرخِ عمو می کشد مرا
هرجا که عمّه مسخرۀ ناس می شود

عمه شبیه مادرمان رخ کبود شد
آری بنفشه آینۀ یاس می شود

اشکِ سرِ بریدۀ عباس دیده شد
حالا زمان خندۀ خناس می شود

با آن که یک سپاه ز آقا هراس داشت
دیدم سر بریدۀ او پاس می شود

شخصیتِ یتیم که زیر سؤال رفت
مثلِ کنیز دیده به انفاس می شود

□□□

آرامش و وقار سکینه حسینی است
آه از دمی که تهمتش احساس می شود

وقتی سرِ بریده تلاوت کند شروع
چوب یزید حربۀ وسواس می شود

با خیزران که بر لب قاری نمی زنند
وای از دمی که قافله حسّاس می شود

حالا دل سه ساله به درد آمده دگر
بر برگ یاس دانۀ الماس می شود

کاخ ستم ز نالة او زیر و رو شود
وقتی طبق شبیه به اَجناس می شود

***

از وبلاگ حاج محمود ژولیده


*****************************

سید رضا مؤید
مدح و مصائب

ای کرامت را تو مجلای تمام
حضرتت باب الکرم بنت الکرام

با کلام الله ناطق هم کلام
ای سکینه بر کراماتت سلام

مشعل روشن ز مصباح الهدی
در عبادت غرق و مجذوب خدا

گوهر دردانۀ ناز حسین
دختر هم راز و دم ساز حسین

جده ات انسیة الحورا تو حور
چشمۀ خورشید را یک لمعه نور

زینت استی گوشوار عرش را
سرور استی بانوان فرش را

ای سکینه مسکنت دامان عشق
سوره والنجم در قرآن عشق

قلب مادر از تو تسکین دیده است
زان سکینه مادرت نامیده است

معرفت برده است در کیوان تو را
خوانده مولا خیرة النّسوان تو را

برترین زن های عصر خویشتن
یادگار ماندگار پنج تن

در دل کوثر طهارت کرده ای
پنج حجت را زیارت کرده ای

در زنان هاشمی صاحب وقار
خاندان فاطمی را افتخار

آفتابی خود که عمری در حجاب
بوده ای در سایه سار آفتاب

ای وقار از دامنت آویخته
هر نگاهت با عفاف آمیخته

چشمت از زمزم دهان از کوثر است
نامت از طوبی نشان از کوثر است

مهر و ماه معرفت را کوکبی
در جلالت هم قِران زینبی

هم نشینی با امامت با امام
دیده ای ماه ولایت را تمام

ای فصاحت بی نوایت بی نوا
صد نوا از نای تو در نینوا

ای سکینه ای هم آغوش بلا
وی تو سکّان دار فُلک کربلا

مرد میدانی و لیکن در حجاب
با امام عصر خود پا در رکاب

حرف حق نطق تو را شمشیر کرد
شیرۀ جان ربابت شیر کرد

در اسارت نقش ایفا کرده ای
پا به پای عمه غوغا کرده ای

در حرم در خیمه گه در قتلگاه
در مسیر کوفه و شام سیاه

می درخشد نام تو گفتار تو
اشک تو ایمان تو ایثار تو

جامۀ خون و شرف پوشیده ای
تشنگی را با پدر نوشیده ای

خورده بر جان و دلت مُهر عطش
شام غربت دیدی و ظهر عطش

از عطش گر چه ز پا افتاده ای
سهم آب خود به طفلان داده ای

در مصائب پایداری کرده ای
عمه را با صبر یاری کرده ای

بانوان را دل نواز پر توان
کودکان را سرپرست مهربان

دختری و صبر و همت این چنین
مرحبا بر صبرت ای صبر آفرین!

در وداع آخرینت با حسین
کز حرم برخواست بانگ یا حسین!

اولین کس را که مولا یاد کرد
نام شیرین تو را فریاد کرد

که ای سکینه حامی ایتام باش
ای دل آرام حسین آرام باش

قطره های اشک بر سیما مزن
شعله های درد بر دل ها مزن

منگرم با چشم گریان دخترم
قلب بابا را مسوزان دخترم

پیش تر آ نزد بابا پیش تر
گریه ها در پیش داری بیش تر

بعد تودیع حرم با التهاب
دست بر شمشیر زد پا در رکاب

رفت در میدان و دیگر بر نگشت
بر نگشت و از تن و از سر گذشت

رفت و پنهان از نظر شد منظرش
تا که دیدی بر فراز نی سرش

دیدی اندر خون دو نیم است آفتاب
نیمه ای بر نیزه نیمی بر تراب

چون رسیدی در حریم قتلگاه
معجر دیگر به سر کردی ز آه

طاقت از کف داده و دل باختی
خویش را بر خاک و خون انداختی

یافتی قرآن حق را جزو جزو
جسم خونین پدر را عضو عضو

یوسفت در بین گرگان مانده بود
جسم ثارالله عریان مانده بود

بر زیارت کردن سبط رسول
چون نبودت مهلت اذن دخول

زان زیارت در فضا هنگامه شد
پاره های دل زیارت نامه شد

پیکری دیدی ولیکن سر جدا
جمله اعضایش ز یکدیگر جدا

زان تن پامال اثر باقی نبود
سینه و پشتی دگر باقی نبود

چار سویش حجلۀ خون بسته بود
استخوان در استخوان بشکسته بود

در وداع سینه سوز خویشتن
دست بردی زیر آن خونین بدن

تا گرفتی آن تن صد چاک را
سوخت آهت خیمۀ افلاک را

زخم هایش بوسه باران ساختی
مرحمی بر جسم عریان ساختی

روح بی تابت ز نو در تب نشست
خاک و خون زان بوسه ات بر لب نشست

خاک مقتل شد ز اشک تو خجل
تا سرودی این سخن از سوز دل

این بیابان گر شود از شب سیاه
بر که آرد دخترت بابا  پناه؟!

(این بیابان جای خواب ناز نیست
ایمن از صیاد تیر انداز نیست)1

ماه محمل باز انجم را بخوان
"شیعتی مهما شربتم" را بخوان

ای تجلای حرم نور خیام
چلچراغ کوفه و قندیل شام

سوخت این جا از غمت کلک و کلام
عمه جان بر روح والایت سلام

×××
1-حجت الاسلام نیّر تبریزی


*****************************

سید رضا مؤید
مدح و مصائب


ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود
بر چهره اش ز عصمت و عفت نقاب بود

پیوسته داشت جلوه در او صبر فاطمه
آیینۀ تمام نمای رباب بود

نامش که بود آمنه مادر سکینه خواند
کآرام بخش جان و دل مام و باب بود

پیوند بست عشق حسین و رباب را
یعنی سکینه حاصل این عشق ناب بود

این دختر حسین به میدان کربلا
با دختر بزرگ علی هم رکاب بود

در کربلا حماسۀ اشک و پیام داشت
گلواژۀ قیام و گل انقلاب بود

او را اگر حسین به همراه برده است
نِی حُسن اتفاق که یک انتخاب بود

در پاسخ عطش زدۀ نوگلان عشق
آب ار نداشت دامن او پر گلاب بود

لب های خشک و تشنۀ او را به هر سوال
یک مدّ آه، فاصله، وقت جواب بود

می کرد ناله اش جگر سنگ را کباب
از بس دلش ز آتش غم ها کباب بود

دشمن اگر چه معجر او برده است باز
در پردۀ جلال خدا در حجاب بود

از یاد قتله گاه و شهیدان سر جدا
نقش ضمیر او شب و روز التهاب بود

در یاد داشت آن شب و روزی که از عطش
طوفان خیمه زمزمۀ آب آب بود

در یاد داشت آن شب و روزی که اصغرش
از آب و شیر مانده و در پیچ و تاب بود

در یاد داشت آن که رخ شیرخواره را
آهسته بوسه می زد و او گرم خواب بود

در یاد داشت آن که به مقتل دوید و دید
خورشید پاره پاره به روی تراب بود

آن ناز پروریدۀ دامان افتخار
کی جای او خرابه ی شام خراب بود

در آفتابِ گرمِ بیابانِ راه شام
سرهای روی نیزه سرش را سحاب بود


*****************************

یوسف رحیمی

دلش را داد دست آسمان ها
که نامش زنده مانده در زمان ها
بده یک جرعه از صبر سکینه
خداوندا به ما در امتحان ها

*****************************

غلامرضا سازگار
مدح و وفات

ای چشم حسین بر جمالت
وی مظهـر فاطمـه، جلالت
تعظیم کمـال بــر کمـالت
تحسین رسول بر خصالت

بر قلب پدر سکینه‌ای تو
در بیـت ولا امینـه‌ای تو

تـو سـوره نـور اهل‌بیتی
تو شادی و شور اهل‌بیتی
در سینه سـرور اهل‌بیتی
تو نخلـه طور اهل‌بیتی

تو دختر مــاه و آفتابی
آیینــه زینـب و ربابی

گل بر تو، گلاب بر تو نازد
عطشانـی آب بـر تـو نازد
آیـات حجـاب بر تو نازد
تنهـا نـه رباب بر تو نازد

حقـا کـه تو فخر عالمینی
ممدوحـه زینب و حسینی 

ای چشم حسین را نظاره!
بـر فاطمـه، زینب دوباره
فریـاد گلـوی پـاره پاره
وصف تو فراتر از شماره

تا حشر، سکینه ولایت
آرامـش سینـه ولایت

تو وجه خدای را گواهی
در قـلب پدر، شرار آهی
بیـن اسـرا چـراغ راهی
پیغــام ‌رسان قتلگاهــی

پیغامت از آن رگ بریده
تا حشـر قیامت آفریده

در فُلک ولا، سکینـه‌ای تو
راضیــه‌ای و امینــه‌ای تو
یک کرب و بلا مدینه‌ای تو
چون فاطمه بی‌قرینـه‌ای تو

تـو آیه حُسن ابتلایـی
قرآنِ شهیـدِ کربلایی

در مقتل خون چو پا نهادی
لب بــر گلـوی پدر نهادی
روی تـن پاکـش اوفتـادی
این گونه بــه مـا پیام دادی

ما عترت عصمت و حجابیم
در مـلک عفــاف آفتابیم

بــا آن همــه داغ بـی‌نهایت
مــی‌بود بـه محضـر ولایت
از بــردن چــادرت شکایت
ای شعلـه مشعــل هــدایت

توحید و کتاب زنده از توست
آیات حجـاب زنده از توست

در بحر عفاف، گوهری تو
بر فُلک کمـال، لنگری تو
هنگام خطابـه، حیدری تو
زیرا به حسین، دختری تو

تو سینهْ ‌سپـر به هر بلایی
تو یـاسِ کبـودِ کربلایـی

ای در نفست صدای زینب
در هر سخنت ندای زینب
هم‌سنگر و پا به پای زینب
مـرآت خـدا نمــای زینب

«میثـم» به ثنای تو چه خواند
هــر چنـد ز لب گهر فشاند


*****************************

غلامرضا سازگار
مدح و وفات

تو کیستی؟ چراغ بهشت مدینه ای
آیینه دار حُسن حسینی، سکینه ای
باید به رتبه زینب ثانی بخوانمت
چون عمه ات به صبر نداری قرینه ای

در آسمان صبر فروزنده کوکبی
بین تمامی اُسرا رکن زینبی

دشمن ذلیل عزّ و وقار سکینه است
فریاد کربلای حسینی به سینه است
در مکتب مجاهدت و صبر و ابتلا
ایثار و استقامت و ایمان گزینه است

هر چند درد و رنج اسارت کشیده ای
تو خصم را به بند حقارت کشیده ای 

روی تو آفتاب تماشای باب بود
آئینه تمام نمای رباب بود
در منطق تو معجزه نطق مرتضی
پیغام تو حیا و عفاف و حجاب بود

از سنگ و تازیانه که در شکوه نیستی
در قتلگه ز بردن چادر گریستی

در مجلس یزید که قلبت کباب بود
دیدی میان طشت طلا آفتاب بود
نامحرمت به دور و غمت بی حساب بود
بر چهره آستین و دو دستت حجاب بود

فریاد و آه و اشک و غم از گریه تو سوخت
حتی دل یزید هم از گریه تو سوخت

گاهی صدای گریه اصغر شنیده ای
گه ناله در شهادت اکبر کشیده ای
گاهی به روی خار مغیلان دویده ای
گه حنجر بریده به گودال دیده ای

در هر بلیّه حمد الاهیت بر لب است
الحق تو را مقاومت و صبر زینب است

ای یادگار فاطمه، ای دختر حسین
همگام زینبینی و هم سنگر حسین
در راه شام راهنمایت سر پدر
منزل به منزلی تو پیام آور حسین

هر خانه ای که هست رباب و سکینه اش
باشد صفای روضه شهر مدینه اش

تو مصحف حسین و بهشت است دامنت
بر صفحه جمال فروزنده احسنَت
پامال حرمتت شده از جور دشمنان
با تازیانه آیه نوشتند بر تنت

تو راز ناشنیده ز بابا شنیده ای
تو قاصد پیام گلوی بریده ای

ای پاکی و عفاف و حیا شرمسار تو
دشمن حقیر منزلت و اقتدار تو
پیوسته باد باغ شهادت بهار تو
تا روز حشر گریة "میثم" نثار تو

قلب حسین و چشم و چراغ مدینه ای
سر تا قدم جلال و وقار و سکینه ای



*****************************

پروانه نجاتی
مصائب

نشست مرد و به دامن گرفت دختر را
چشید طعم نفس های گرم مادر را

چگونه لب به وصیت گشاید او این دم
چگونه بار ببندد وداع آخر را

به چشم خسته ی او خیره می شود لختی
که بغض کرده گلو پاره های اصغر را

کشید دست به لب های خشک و لرزانش
و پاک کرد رَدِ اشک های پرپر را:

-اگرچه مایه ی آرامش پدر بودی
بیا و تجربه کن حس و حال دیگر را

رباب را به تو من می سپارم از امروز
غزل کن آتش آن خاطر مکدّر را

عمو نداشت، برادر نداشت، دشمن داشت
پدر، چگونه رها کرده بود دختر را؟


*****************************

شهید غلامعلی رجبی
زبان حال حضرت سکینه(س)

هر کسی گوشش به حرفای منه
دیگه از تشنگی فریاد نزنه‏

هر چی مرد تو ماها بود، فدا شده
بچه‏ها بابا دیگه تنها شده‏

بابای ما دیگه سقا نداره
بره آب برای ماها بیاره‏

من از این گوشه‏ی خیمه می‏دیدم
حرفاشو با قوم کافر شنیدم‏

بچه‏ها دست بابا خونی شده
گمونم شش ماه قربونی شده‏

عبا رو طوری رو اصغر کشیده
معلومه خیلی خجالت کشیده‏

به خون فرق داداش اکبرمون
به تمام گل‏های پرپرمون‏

دیگه از خیمه‏ها بیرون نریزید
جلوی چشم بابا اشک نریزید

نذارید بابا خجالت بکشه
هر چه از دشمن کشیده بسشه‏


*****************************

علی انسانی
وداع

چرا بی یاری و بهرت دگر یاور نمی آید
به دُنبالت کسی جُز اشک هر دختر نمی آید

ازین راهی که داری پیش رو لَرزد دلم، دیدم
که هر کس می رَود در خیمه ها دیگر نمی آید

علمدار تو کو، اکبر چه شد، قاسم کجا رفته؟
هزاران لشکر آن سو بهر تو لشکر نمی آید

به جان کی قسم دادی که عمّه در حرم برگشت
به دنبال برادر از چه آن خواهر نمی آید

تو روی دختر مسلم ببوسیدی و، من دیدم
مرو دختر نبوسیده مرا باور نمی آید

ز ضعف و تشنگی حرفی به لب دارم، ولی افسوس
لبانم می خورد بر هم، صدایم در نمی آمد



*****************************

سید جواد مظلوم پور
زبان حال حضرت سکینه(س)

بی گل رویت پدر از زندگی دل برگرفتم
دست شستم از دو عالم چون ترا در بر گرفتم

یاد داری قتلگه نشناختم جسم شریفت
خم شدم بابا نشانت را ز انگشتر گرفتم

هر چه کردم جستجو انگشت و انگشتر ندیدم
پس سراغ حضرتت از عمّه مضطر گرفتم

در مقام قرب بودم مات جسم چاک چاکت
تا برای شیعیان پیغام زان حنجر گرفتم

سوختم آتش گرفتم چون شنیدم ناله تو
ز اولین پیغام تو دستور تا آخر گرفتم

داشتم می مردم از غم در کنار کشته تو
لب بر آن حنجر نهادم زندگی از سر گرفتم

بر تن آزردهٔ من بوسه می زد تازیانه
من برای توشهٔ ره بوسه زان پیکر گرفتم

بس که سیلی زد عدو در راه وصلت بر رخ من
صورتم نیلی شده سنّت ز نیلوفر گرفتم

خواهر کوچک ترم چون دید رأست در خرابه
داد جان در پیش رویم من غمی دیگر گرفتم

خوش به حال او که جان را کرد قربان سر تو
من گران جانم که ماندم قبر تو در بر گرفتم

این من و این جان ناقابل فدای خاک کویت
تا نپنداری که جز تو مونس دیگر گرفتم

مجلس نامحرمان دیدی مرا بازوی بسته
آستین را پیش رویم همچنان معجر گرفتم

خوب می خواندی تو قرآن ای فدای اشک چشمت
تا میان طشت زر بودی تو، من آذر گرفتم

ای پدر بعد از تو من دیگر نخواهم زندگی را
مرگ را زین زندگانی ای پدر خوشتر گرفتم


*****************************

علی اكبر لطیفیان
زبان حال حضرت سکینه(س)

هجران بهانه ای ست برای وصال ها
بهتر شده ست از بركات تو حال ها
از یاد رفته است جراحات بال ها
با عمه راحت است تمام خیال ها

عمه نگو كه فاطمه ی كربلا بگو
عمه نگو حسین بگو مرتضی بگو

بابا سلام عمه رسیده بلند شو
از احترامِ قدِّ خمیده بلند شو
با گردن بریده بریده بلند شو

عمه اگر شكسته شده قد كمان شده
چون میهمان مجلس نامحرمان شده

دائم پیِ گذشتنِ از جان خویش بود
مأمور حفظ جان امامان خویش بود
زینب ولیك حیدر میدان خویش بود
گرم طواف قاری قرآن خویش بود

صد كربلا پس از تو بلا دیده ایم ما
صد فاجعه به شام بلا دیده ایم ما

با آه خویش كرب و بلا را مهار كرد
خیلی برای پرچم اسلام كار كرد
ما را خودش به ناقه ی عریان سوار كرد
باید به عمه هر دو جهان افتخار كرد

عمه چه عمه ای! همه مدیون عمه ایم
ما زنده ایم اگر همه ممنون عمه ایم

سخت است فقط بال زدن پر نداشتن
خواهر شدن به شرط برادر نداشتن
حیدر شدن به قیمت لشگر نداشتن
كوچه به كوچه رفتن و معجر نداشتن

كوفه برای او تب و تابی درست كرد
با آستین پاره حجابی درست كرد

یادم نمی رود كه به هنگام رفتنت
كردی نوازشم پدرانه به دامنت
آتش گرفت صورتم از بوسه دادنت
هِی بوسه می زدم به لب و دور گردنت

رفتی و بعد خسته و بی حال دیدمت
رفتی و بعد از آن تهِ گودال دیدمت

بر سینه ات نشست و شكست استخوان تو
با قتلِ صبر كشته شدی و به جان تو-
سوگند به این كه خواهر قامت كمان تو

زد ناله با نوای حزین ای برادرم
صورت به خاك دادی و ای خاك بر سرم!

وقتی كه نیزه در گلویت كرد وای وای!
با پای خویش پشت و رویت كرد وای وای!
با خاك گرم رو به رویت كرد وای وای!
از پشت پنجه بین مویت كرد وای وای!

آن لحظه ای كه دور و برِ تو سپاه بود
چشمت درست رو به روی خیمه گاه بود

خیلی دلت شكست علی اكبرت كه رفت
خیلی دلم شكست علی اصغرت كه رفت
نزدیك بود عمه بمیرد سرت كه رفت
انگشت تو بریده شد انگشترت كه رفت

با سنگ و نیزه بین تو و خیمه سد شدند
ده اسبِ تازه نعل به نعل از تو رد شدند

ای وای از اسیر شدن كو به كو شدن
از خجلت و غریب شدن سرخ رو شدن
با مردم محله چنین رو به رو شدن
این است آخر عاقبت بی عمو شدن

دلواپسیِ دختر زهرا ز حد گذشت
خیلی به عمه ام سر بازار بد گذشت

پس داده اند پیرهن پاره پاره را
رخت مرا لباس تو را گاهواره را
آورده است عمه سر شیرخواره را
گوشش نكرده است كسی گوشواره را

ما از غم فراق گرفتارتر شدیم
وقتی رقیه رفت عزادارتر شدیم


*****************************

علی انسانی
وداع

ای رویِ تو روز و مویِ تو چون شب من
بر سوز دلت سوخت دلِ مركب من
از بابِ جگر سوخته ات بوسه مخواه
ترسم كه بسوزد رُخ تو از لبِ من


*****************************

یوسف رحیمی
وفات
در جمع ملائک مقرب هستی
از روز ازل فاطمه مذهب هستی
شد محو جمال کبریایی جانت
محبوب دل حسین و زینب هستی

×××

ای دختر بی قرینه‌ی ثارالله
آرام و قرار سینه‌ی ثارالله
در صبر و شکوه و استقامت، یکتا
آئینه‌ی حق! سکینه‌ی ثارالله

×××

با ناله‌ی یا حسین بی تاب شدی
از داغ لب تشنه او آب شدی
با زمزمه های «... أو سَمِعتُم بِغَریب ...»
یک عمر تو روضه خوان ارباب شدی

×××

*. حضرت سکینه سلام الله علیها می فرماید:
(روز عاشورا) وقتی پیکر پدرم را در آغوش گرفتم،
از حلقوم بریده اش این ندا را شنیدم که می فرمود:

شیعتی ما ان شربتم ماء عذبٍ فاذکرونی
او سمعتم بغریبٍ او شهیدٍ فاندبونی

شیعیان من! هر زمان که آب گوارایی نوشیدید، مرا به یاد آورید
و اگر سرگذشت غریب و شهیدی را شنیدید، بر من بگریید!
(مصباح، کفعمی، ص 376)



موضوعات مرتبط: وفات حضرت سکینه(ع)
[ 21 / 9 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار تاجگذاری حضرت ولی عصر (ع)

قاسم نعمتی

تاج امامت است به روی سر شما
خیل ملائکند به دور و بر شما

قربان چهره ات که تجلی مصطفاست
قربان آن صلابت چون حیدر شما

ای کاش صبح روز ظهورت صدا کنند
نام مرا عزیز خدا؛ یاور شما

در زیر طاق صحن گوهرشاد حاضر است
از بهر خطبه خوانی تان منبر شما

نفرین فاطمه شده صدشکر مستجاب
لبخند آمده به لب مادر شما

آقا دعا کنید که در زندگی مان
باشیم ای ذخیرۀ حق یاور شما

ای چشمۀ زلال الهی ظهور کن
ماتشنه ایم، تشنه لب کوثر شما

فرموده ای که الگوی من مادر من است
با این حساب فاطمه شد رهبر شما

کی ریشه کن کنی تو تبار یهود را
ای جان فدای طنتنه ء خیبر شما

بیرون بکش زخاک دوتا غاصب فدک
این انتقام گشته به حق باور شما

روز ظهور نعره زنی جدی الحسین
کرببلاست چون هدف آخر شما

********************

مهدی مقیمی

شام فراقت از شب یلدا درازتر
وین قصۀ تو از همه پر سوز و سازتر
صبح ظهورِ این شب یلدای انتظار
تک پرچم تو از همه در احتزازتر
یلدایِ انتظارت اگر با تو سر کنم
صبح ظهورت از همه ام سرفرازتر
دورِ همیم و نام تو نُقل دهان ماست
نام تو می برم که تویی چاره سازتر

لبخند ، بی تو بر لبمان وا نمی شود
یلدا بدون یوسف زهرا نمی شود

امسال جشنمان گره خورده به نام تو
دلهای ما کبوتر بی بالِ  بام تو
این روزها  سخن همه جا از حضور توست
بر پاست جشنها همه با احترام تو
کافیست ، لب به مدح و سلام تو واکنیم
تا بشنویم زود ، جواب سلام تو
امشب تمام سفرهء ما غرق روزی است
از بس که پشت ماست دعای مدام تو

آقا تویی که حافظ ایرانمان شدی
امشب چه خوب شد که تو مهمانمان شدی

آقا طلوع صبح امامت مبارکت
برمسند امامت ، اقامت مبارکت
این قلبها همه به هوای تو می تپد
بر قلبهای شیعه زعامت مبارکت
این واژهء امام که میراث مرتضاست
گردید اضافه اول نامت مبارکت
سینه به سینه گشت و کرامت به تو رسید
میراث عشق و لطف و کرامت مبارکت

دنیای تارِ چشم مرا پر ز نور کن
عجِل علی ظهورکَ آقا ظهور کن


********************

یوسف رحیمی

تا چند پی نام و نشانی باشیم
یا در طلب جهان فانی باشیم

حالا که رسیده وقت بیعت با عشق
عشق است که صاحب الزمانی باشیم

********************

غلامرضا سازگار


سامره امشب تماشایی شده
جنت گل هـای زهرایی شده

لحظه لحظه، دسته دسته از فلک
همچو باران از سمـا بارد ملک

می زنند از شوق دائم بال و پر
در حضـور حجت ثانـی عشر

ملک هستی در یم شادی گم است
بعثت است این، یا غدیر دوم است

یوسف زهرا بـه دست داورش
می نهد تاج امـامت بـر سرش

عید «جاء الحـق» مبارک بر همه
خاصـه بـر سـادات آل فاطمه

عید آدم عیـد خاتم آمده
عید مظلومـان عالم آمده

عید قسط و عید عدل و دادهاست
لحظه هـایش را مبـارک بادهاست

عیـد قرآن، عید عترت، عید دین
عیــد زهـرا و امیــرالمؤمنین 

عیــد یــاران فداکار علی است
عید محسن، اولین یار علی است

عیــد فتـحِ «میثـم تمار»هاست
عید عمرو مالک و عمارهاست

عید مشتاقان سرمست حسین
عید ذبح کوچک دست حسین

عید باغ یاسمن های کبود
عید شادیِ بدن های کبود

عید سردار رشیـد علقمه
عید سقـای شهیـد علقمه

عید ثـارالله و هفتـاد و دو تن
عید سربازان بی غسل و کفن

عید هجــده آفتـاب نـوک نی
کرده نوک نی چهل معراج طی

عید طاهـا عید فرقان عید نور
عید قرص مـاه در خاک تنور

عید عزت عیـد مجد و افتخار
عید مردان بـــزرگ انتظـار

آی مهدی دوستـان! عید شمـاست
این شعاع حسن خورشید شماست

آنکـه باشـد عـدل و داد حیدرش
حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش

وعده فیض حضور آید به گوش
مـژده روز ظهـور آیـد به گوش

تا کنـد محکـم اسـاس کعبه را
 کعبـه پوشیـده لبـاس کعبــه را

می کشد چون شیر حق از دل خروش
می رســد از کعبــه آوایش بـه گوش

می برد از دل شکیب کعبه را
می کشد اول خطیب کعبه را

روی او آیینه روی خــداست
پشت او محکم به نیروی خداست

پیش رو خوبان عالم، لشکرش
پشت سر دست دعای مادرش

بـر سـرش عمـامه پیغمبر است
ذوالفقارش ذوالفقار حیدر است

پرچمش پیراهـن خـون خداست
نقش آن رخسار گلگون خداست

رشته هایش از رگ دل پاک تر
از گل پرپر شده صـدچاک تر

حنجـر او نینـوای زینبین
نعرۀ او «یا لثارات الحسین»

اشک چشمش خون هفتاد و دو تن
چهره: تصویـر حسین است و حسن

خیمـه اش آغـوش حی دادگر
مقدمش چشمِ قضا، دوش قدر

عدل از نـور جمـالش منجلی
پــایتختش کوفـه مـانند علی

آسمـان پروانـه ای دور سرش
خلق پندارند خود را در برش

آسمان چـون حلقه در انگشت او
ملک امکان قبضه ای در مشت او

فـرش راه لشکـرش بــال ملک
جــای سم مـرکبش دوش فلک

مکـه را بستانـد از نـا اهل هــا
بشکند پیشانـی از بوجهل هــا

شیعه گردد حکمران در آب و گل
کــوری این بازهـای کــور دل

عیــد موسا و عصا و اژدهاست
عید مرگ فرقۀ باب و بهاست

ای امـام عصـر عاشورائیـان
ای امیــد آخـر زهرائیــان

ای به عهد مهدویت مهـد مـا
ای نفس هایت دعای عهد ما

عمر ما بی تو بـه سـر آمـد بسی
ای پنـاه شیعـه تـا کی بیکسی

تـو بـه ما بینایی و ما از تو کور
تو به ما نزدیکی و ما از تو دور

ای ز چشـم مـا به ما نزدیک تر
تـا دل دشمـن شـود تاریک تر

چند میثم با تو نزدیک از تو دور؟
سیـدی مـولایی عجـل لظهـور!
 


********************

رضا باقریان

آقا مبارک است رَدای امامتت
ای غایب از نظر به فدای امامتت

می خواستند حق تو را هم قضا کنند
کَذاّبها کجا و عبای امامتت

ما زنده ایم از برکات ولایتت
ما عهد بسته ایم به پای امامتت

از روز اولی که رسیدیم زین جهان
گشتیم آشنا به صدای امامتت

این روزها هوای تو را کرده ام بیا
ماییم یاکریمِ هوای امامتت

آقا بیا تقاصِ شهیدان به پای توست
آقا فدای کرببلای امامتت

تا روزِ بازگشتِ تو سیدعلی شده
پرچم به دوش، زیرِ لوای امامتت


********************

سید محمد میرهاشمی

یک شب که عشقت باز از دل درگذر شد
نام تو را بردم پیاپى تا سحر شد
تا صبحدم آن شب به یادت گریه کردم
هر قطره اشکم در پى تو در سفر شد
قابل نبودم تا جمالت را ببینم
امّا قسم بر تو که شوقم بیشتر شد
شد علّت دورى من از تو، عُیوبم
دل مبتلا هر روز بر عیب دگر شد
هر بار آهم شد مؤثّر بر دل تو
کار بدى کردم که آهم بى‌اثر شد

خود واقفم یارى ز من بدتر ندارى
دست ولایت از سر من بر نداری

زاده شدم تا با غم خوبان بمیرم
زشتم، به پایت، خوبتر از جان بمیرم
خواهم به محرابم به هنگام نمازم
یا در تلاوت کردن قرآن بمیرم
من دوست دارم در میان شورِ یاران
با ذکر نامت در صفِ خوبان بمیرم
آلوده باشد دیده‏ام اما مدد کن
در موقع جان دادنم گریان بمیرم
سلطان عشق آید به بالینم بگوید
خوش‌آمدى، با دیدنش عطشان بمیرم

من دوست دارم مرگ را با دیدن تو
هر غصّه را با لحظه‏اى خندیدن تو

من دوست دارم تا حضورت را ببینم
مستى ایّام ظهورت را ببینم
اى عابر پس کوچه‏‌هاى دل کجایى؟
خواهم متانت در عبورت را ببینم
عالم اگر ظلمت شود باکى ندارم
اى فاطمى سیرت چو نورت را ببینم
من دوست دارم در شعاع نورِ پاکت
سرخوردگى خصم کورت را ببینم
منّت‌کش عالم نگردم لحظه‏اى من
در خانه‌ی دل گر حضورت را ببینم

اى حاضر و ناظر به اعمالم، کجایى؟
گریه مکن دیگر به افعالم، کجایى؟

اى گمشده در کوچه‌هاى غفلت دل
اى گوهر نشناخته در حیرت دل
اى سفره‌دار آفرینش؛ بی‌نگاهت
شد رزق ما محدود؛ رفته برکت دل
حاصل ندارد بى‌تو عمر نوح کردن
نسیان تو اى بهترین، شد آفت دل
ما را براى انتظارت آفریدند
ممزوج شد با انتظارت فطرت دل

جانا به راه عشق تو، ایمان ببازیم
یادى ز ما کن تا بیادت جان ببازیم

اى آیه‌‏ها صبح و مساء در انتظارت
قرآن؛ مناجات و دعا در انتظارت
خلق خدا چشم انتظارانِ ظهورت
تنها نه خلقى که خدا در انتظارت
دست خدا؛ دیگر به‌در از آستین شو
اى ذوالفقار مرتضى در انتظارت
اى ذرّه‏هاى آفرینش بى‌قرارت
مروه؛ صفا؛ زمزم؛ منا در انتظارت
کو پرچم هل من معین آل زهرا؟
اى سرزمین کربلا در انتظارت

اى یوسف کنعانى زهرا کجایى؟
موعود کعبه؛ منجى دلها کجایى؟

اى شارع احکام دین برگرد برگرد
اى رشته‌ی حبل‌المتین برگرد برگرد
دریاب گمراهانِ در عصیان فنا را
اى رهنماى متّقین برگرد برگرد
گلشن؛ کویر غفلت از یاد تو گردد
اى لاله‌ی صحرا نشین برگرد برگرد
آید به گوش از کربلا شبهاى جمعه
آواى بانویى حزین برگرد برگرد
ذکر شهید کربلا این بود وقتى
افتاد از زین بر زمین، برگرد برگرد
برگرد تا خون شهیدان زنده گردد
برگرد تا شیعه به دوران زنده گردد

گویند مى‏آیى ولى مُردیم، بازآ
در شام هجران تو افسردیم، بازآ

بى‌تو صفا از زندگى‏ها رخت بسته
از دل طراوت رفت، پژمردیم، بازآ
عشق على و شیعه‏گى جرم است، آرى
ارثِ غریبى از على بردیم بازآ
طعنه‏کِش ایّام هجران تو گشتیم
ما خونِ دل در خونِ دل خوردیم، بازآ
بشنو تمناى دل بیچارگان را
گرچه تو را صد بار آزردیم، بازآ

ما مُجرمیم امّا تو خوب و با گذشتى
دیدى بدى از ما فزون؛ امّا گذشتى

نور خدایى تو؛ به بدخواه تو لعنت
بدرالدّجایى تو؛  به بدخواه تو لعنت
سر تا قدم تصویر قرآن خدایى
شمس‌الضّحایى تو؛ به بدخواه تو لعنت
هر جا که هستى؛ جانِ ما؛ جانت سلامت
اصلِ بقایى تو؛ به بدخواه تو لعنت
بین قنوتت یک دعا بهر گدا کن
روح دعایى تو؛ به بدخواه تو لعنت
بر سرزمین قلب عشّاق حسینى
فرمانروایى تو؛ به بدخواه تو لعنت

اصلِ ولایت در وجودت منجلى شد
لعنت به هرکس مُنکرِ آل على شد

بگذار تا چشم انتظار تو بمانم
بگذار من هم بى‌قرار تو بمانم
جان را به کف بنهاده و سوى تو آیم
اذنم بده تا جان‏نثار تو بمانم
جانم سپر گردد تو را در هر بلایى
گردم فدایى؛ پاى کار تو بمانم
ننگت نباشم؛ گُل شوم بر سینه‌ی تو
تا زنده‏ام در انتظار تو بمانم

از حق بخواهم تا مرا پاکم نمایى
در کربلا با دست خود خاکم نمایى


********************

احمد ایرانی نسب

سپیده سر زد از بیت امام عسکری امشب
کرم می آید از سوی شما از هر دری امشب
ملائک گرم ذکر یا حسن هستند از ماتم
ولی روح پدر مشغول ذکر دیگری امشب
که ای جان پدر ، ای نور امیدم بیا بابا
که در روی تو میبینم جمال حیدری امشب
بیا ای منتقم چشم انتظارت حضرت زهراست
اجابت میشود گویا دعای مادری امشب
مگر تکرار میگردد به تو معراج پیغمبر
که حتی از پر جبریل هم بالاتری امشب

بیا که با قدم هایت بشر بیدار میگردد
بیا که بعثت پیغمبران تکرار میگردد

تداعی میکند لبخند تو لبخند زهرا را
جهانی چشم شد بیند مگر فرزند زهرا را
که او با ذوالفقار مرتضی از راه می آید
همان روزی که می بندد به سر سربند زهرا را
همه عالم شود دلداده ی روی درخشانش
که میبیند خدایا دلبر و دلبند زهرا را
تو در حصن دعای وان یکاد مادرت هستی
دگر چشمی نمیگیرد به تو ، این بند زهرا را

برای با شما بودن دلیل محکمی دارم
اگر باشی به روی زخم قلبم مرحمی دارم

برای دیدنت چشم همه غرق تماشا شد
زمین از قطره های اشک مشتاقانه دریا شد
چه رویی دلربا داری ، چه گیسویی رها داری
قیامت زودتر از موعدش این بار بر پا شد
شما صاحب زمان نه حضرت صاحب دلان هستی
که معنای حقیقی ولایت در تو معنا شد
چنان بنده نوازی میکنی کز مهر و احسانت
غلامی بر در این خانه از لطف تو آقا شد
خدا را شکر ماهم نوکر این آستان هستیم
که آقا شد هر آنکس نوکر فرزند زهرا شد

قلم بر دفترم چرخید نامت بر زبان آمد
کرامت کردی و بر پیکر این مرده جان آمد


********************


اسماعیل شبرنگ

ربیع آمده اما بهار من نرسید
به داد این دل سرگشته یار من نرسید

خداکند که بمیرم در این غروب غریب
از این که جمعه گذشت و نگار من نرسید

سوال می کنم از خود شبیه هفته ی قبل
چرا پناه دل بی قرار من نرسید؟؟

کنار منتظران زار می زنم...از بس
زمان سرشدن انتظار من نرسید

تمام ایل و تبارم فدای آمدنش
امید آخر ایل و تبار من نرسید

محرم وصفر دیگری گذشت اما
دوای زخم دل سوگوار من نرسید

خداکند برسد باخودش مرا ببرد
تمام سینه زنان را به کربلا ببرد


********************

سید هاشم وفایی

هر لحظه تو احوال مرا می بینی
آئینـــۀ اقبــال مرا می بینی
می میرم و زنده می شوم از خجلت
چون نامۀ اعمال مرا می بینی

***

ای جلوۀ نور سرمدی یا مهدی
گنجینۀ علم احمدی یا مهدی
هدیه به امامت تو ما آوردیم
صدباغ گل محمدی یا مهدی

***

برچینی بشکستۀ دل بند زدند
ما را به ولایت تو پیوند زدند
آغاز امامت تو گویی به بهشت
زهرا و علی ز شوق لبخند زدند


********************

محمود مربوبی

فوج مَلک دور و برش دارد نگارم
یک آسمان زیر پرش دارد نگارم

باید تمام عرشیان چاوُش بخوانند
تاج ولایت بر سرش دارد نگارم

صبرش علی، رویش حسن، خویَش حسینی ست
خُلقی چو جد اطهرش دارد نگارم

نامی دگر از حاتم طائی نمانده
از بس گدا در محضرش دارد نگارم

حتی منِ پیمان شکن را هم دعا گوست
الحق که ارث از مادرش دارد نگارم

از اولِ غیبت به شیعه بوده معلوم
فکری برای آخرش دارد نگارم

یعنی به سر فکر تقاص خون جدّ و
ششماهه طفل پرپرش دارد نگارم

وقت فرج، شمشیر حیدر را به دستی
قرآن به دست دیگرش دارد نگارم

کوری چشم دشمنان، لطفی مداوم
بر این نظام و رهبرش دارد نگارم


********************

یوسف رحیمی

تسبیح زمین و آسمان: یا مهدی
ذکر همه ی فرشتگان: یا مهدی
حالا که رسیده روز بیعت با عشق
لبیک بگو از دل و جان!: یا مهدی


********************

سید هاشم وفایی

در دست امام ما زمام عصر است
از حضرت او به پا قوام عصر است
تبریك به شیعیـان عـالـم گــوئید
آغــاز امــامت امــام عصر است


********************

غلامرضا سازگار


قیامتـی است گمانم قیامت مهدی است
جهـان محیط وسیع کرامت مهدی است
زمان زمان شروع زعامت مهدی است
غدیـر دوم شیعـه، امـامت مهدی است

همه کنیـد قیـام و همـه دهید سلام
امـام کـل زمان‌ها دوباره گشت امام

بشـارت آمـده بهـر بشـر مبارک باد
شب فراق سحر شد، سحر مبارک باد
بهشت وصل خـدا را ثمر مبارک باد
بـرای منتظـران این خبر مبارک باد

خطاب نـور همه آیه‌های نصر شده
ولـیِّ عصـر، دوباره ولیِّ عصر شده

خطاب حضرت معبود را بخوان با من
پیام قاصـد و مقصود را بخوان بـا من
بیــا ترانـۀ داوود را بخـوان تـا مـن
سرود مهـدی موعود را بخوان با من

دوبـاره آیـه جاء الحق آشکار شده
به یمن وصل، همه فصل‌ها بهار شده

ز تیرگـی چـه زیان کوه نور نزدیک است
رهی که بود به چشم تو دور، نزدیک است
فـراق رفتـه و فیض حضور نزدیک است
الا تمامــی یــاران! ظهـور نزدیک است

فـرار ابـر و رخ آفتــاب را نگــرید
سراب‌هـا همـه رفتنـد، آب را نگرید

بشارت ای همه یاران که یار می‌آید
نویــد رحمـت پــروردگار می‌آید
محمـد از طــرف کوهسـار می‌آید
علی گرفته بـه کف ذوالفقار می‌آید

دعـای عهد و فرج را همـه مرور کنید
سلام تازه بر آن تک سوار نور می‌آید

ز مکـه سر زده صبح قیام ابراهیم
رسد بـه عالـم هستی پیام ابراهیم
امـام عصر که بر او سـلام ابراهیم
قیـام کــرده، کنـار مقـام ابراهیم

حـرم رسانه آوازه «انـا المهدی» است
چهان پر از سخنِ تازه «انا المهدی» است

جهانیان! همـه جا در کنار یار کنید
دل خـزان زدۀ خویش را بهار کنید
یهودیـان همه جا در شرارِ نار کنید
الا تمامــی وهابیــان فــرار کنید

رها کنیـد حرم را، حرم، دیار علی است
به دست مهدی موعود، ذوالفقار علی است



********************

غلامرضا سازگار


همه جا پر از این خجسته نداست
نُه ماه ربیع عید خداست
عید کل ذراری زهرا
عید لبخند سیدالشهداست

عید لطف و کرامت مهدی است
که طلوع امامت مهدی است

عیدِ بر روی حق تبسم ماست
ذکر یابن الحسن تکلم ماست
عید اکمال دین شده تکرار
بلکه عید غدیر دوم ماست

فتح قرآن و دین مبارک باد
عید مستضعفین مبارک باد

ای به دستت نظام یا مهدی
دولتت مستدام یا مهدی
به ائمه به انبیاء تبریک
که تو گشتی امام یا مهدی

از تو قانون عدل پاینده است
به تو این موهبت برازنده است

ای دو عالم یم کرامت تو
فتح پیغمبران امامت تو
دست حق خلعت امامت را
دوخته از ازل به قامت تو

به قیامت قسم قیامت کن
پسر فاطمه امامت کن

دیده ها روشن از تجلّایت
سینه ها جنت تولایت
لب ختم رسل دعاگویت
چشم زهرا به قد و بالایت

که جهان را محیط نور کنی
کعبه را روشن از ظهور کنی

غایبی و زعامتت پیداست
پشت ابری کرامتت پیداست
معنی انسجام اسلامی
در طلوع امامتت پیداست

مانده چشم مسیح منتظرت
تا بخواند نماز پشت سرت

خیرمقدم که دیده خانۀ توست
هر چه دل هست آشیانۀ توست
ذوالفقار علی به قبضۀ مشت
پرچم کربلا به شانۀ توست

بر تنت جامۀ رسول خداست
در رگت خون سیدالشهداست

قلب یاسین و زاریات تویی
روح طاها و محکمات تویی
پدر آدم و بنی آدم
پسر طور و عادیات تویی

ناشر رایة الهدایی تو
به خدا حجت خدایی تو

به دو عالم نظام کیست تویی
به عدالت قوام کیست تویی
به جهان ها ولیِ قائم امر
به زمان ها امام کیست تویی

تو، به هر عصر، تو حجة اللهی
تا قیامت بقیة اللهی

روح بخش مسیح ها دم توست
هر کجا عالمی است عالم توست
یوسفا همچو دیدۀ یعقوب
کعبه چشم انتظار مقدم توست

چه شود میثمت دُر افشاند
در حضورت قصیده ای خواند


********************

رحمن نوازنی

در ربیع شادمانی با خدا
می نویسم شعر لبخند تو را

می نویسم با بهشتی از سرور
با قلم هایی که دارد رنگ نور

ای ربیع آرزوهایم سلام!

برگ سبز گفتگوهایم سلام!

ذکر ما را با حضورت دم بده
مژدگانی های ما را هم بده

مژدگانی هایی از جنس حضور
مژدگانی های ایام سرور

اول از مدح تو می نوشم عسل
کوزه ای از دست کندوی ازل

آب زمزم را تو شیرین کرده ای
کام آدم را تو شیرین کرده ای

آسمان با نور تو تزیین شده
با قدم هایت زمین سنگین شده

ای تپش های زلال آسمان
زندگی بی زوال آسمان

جانشین مطلق آئینه ها
ای امام جمعه ی آدینه ها

بعد بسم الله رحمان رحیم
نام تو برده است موسای کلیم

خلوت سجاده های انبیاء
گرمی حال و هوای انبیاء 

می وزی مثل نسیمی کو به کو
با صدای دل نواز هو و هو

می وزی و دشت را پر می کنی
خارها را می بری حر می کنی

راستی روز نهم عید شماست
روز خوشحالی خورشید شماست

تو که خوشحالی! خدا خوشحال تر
فاطمه با مصطفی خوشحال تر

ای ربیع شادمانی ها سلام
عید اهل آسمانی ها سلام

باید این جا سنگ بردارد غزل
تا بکوبد بر رخ لات و هبل

سنگ بر پیشانی شیطان بزن
یک قدم در حج مظلومان بزن

آری احساس برائت می کنم
چون ولایت را قرائت می کنم

با تولی می شوم مرغ سحر
با تبری می پرم من بیشتر

با تولی می شوم مثل بلور
با تبری می رسم تا پای نور

با تولی سرمه می سایم به چشم
با تبری خوب می آیم به چشم

گفته بودم سنگ بردارد غزل
تا بکوبد بر رخ لات و هبل

من چه گویم که خدا فرموده است
در بیان شأن شان "بل هم ازل"

کیست "شر" جز منکر فضل علی
کیست جز مولای ما خیر العمل!

گندم از گندم بروید جو ز جو
این هم از آوردن ضرب المثل

هر که با آل علی شد رو به رو
زیر و رو شد، زیر و رو شد، زیر و رو  ...



********************

غلامرضا سازگار

جهان محیط وسیع عنایت است امروز
وجود، مرکز نور هدایت است امروز
عطا و جود و کرم بی نهایت است امروز
دهید مژده که عید ولایت است امروز

خجسته باد به مستضعفین زعامتشان
که ثبت شد به کتاب خدا امامتشان

الا که قائم امر قیام شد مهدی
زمامدار به کل نظام شد مهدی
به خلق، رهبر والا مقام شد مهدی
امام بود و دوباره امام شد مهدی

کرامت و شرف و نصر ما مبارک باد
امامت ولیعصر ما مبارک باد

محیط سفرۀ گستردۀ کرامت اوست
پناه عالم هستی به ظلّ قامت اوست
امامت همه مستضعفین امامت اوست
"سلامت همه آفاق در سلامت اوست"

کرامتی که ز کف رفته باز، باز آرد
لوای حمد علی را به اهتزاز آرد

سلام گرم همه اولیا به جان و تن اش
که اوست شمع و دل انبیاست انجمن اش
شفای روح هزاران مسیح در سخنداش
شکوه احمدی و ذوالفقار بوالحسن اش

صلای عدل الهی به تازیانۀ اوست
لوای دولت مستضعفین به شانۀ اوست

نُه ربیع نخستین، نکوترین عید است
غدیر دوم پویندگان توحید است
بزرگ عید امامت بدون تردید است
ندای نصر من الله مهر تایید است

ترانۀ جرس از کاروان نور آید
ز جبرئیل امین مژدۀ ظهور آید

الا قیام قیامت به قامتت مهدی
حیاتِ عدل، محیط زعامتت مهدی
گرفته ملک جهان را کرامتت مهدی
خجسته باد مقام امامتت مهدی

الا ندیده، دل و دیده محو دیدارت
هزار یوسف مصری اسیر بازارت

امامت تو نوید نخست قرآن است
امامت تو کلید نجات انسان است
امامت تو امید همه امامان است
امامت تو کمال کمال ایمان است

امامت تو امید موالیان خداست
هماره آرزوی قلب سیدالشهداست

هزار موسی عمران مقیم طور تو اند
مقیم طور تو پروانه های نور تو اند
تمام خلق خداوند در حضور تو اند
هماره منتظر لحظۀ ظهور تو اند

به جمع منتظران چون علی امامت کن
قیام توست قیامت، بیا قیامت کن

تو آفتاب خدایی خدا نگهدارت
همیشه در دل مایی خدا نگهدارت
مدینه؟ کرب و بلایی؟ خدا نگهدارت
کنار قبر رضایی؟ خدانگهدارت

"تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد"
"وجود نازکت آزردۀ گزند مباد"

به تیغ عدل تو کاخ ستم خراب شود
تمام عالم، یکباره انقلاب شود
عدو در آتش بیداد خویش آب شود
دعای فاطمه یک روز مستجاب شود

چه می شود که شود از دعای مادر تو
دو چشم "میثم" تو جای پای لشگر تو



********************

وحید قاسمی


عالم امكان سراسر نور شد
شیعه بعد از سال ها مسرور شد

پور زهرا تاج بر سر می نهد
بر همه آفاق فرمان می دهد

حكم تنفیذش رسیده از سما
نامه ای با مُهر و امضاء خدا

می نشیند بر سریر عدل و داد
آخرین فرمانروای  ابر و باد

پادشاه كشور آیینه ها
تك سوار قصه ی آدینه ها

امپراتور زمین و آسمان
حُكمران سرزمین بی دلان

پهلوان نامی افسانه ها
تحت امرش لشگر پروانه ها

لشگری دارد بزرگ و بی بدیل
افسرانش نوح و موسی و خلیل

××× 

عرشیان و قدسیان فرمان برش
مردمان مهربان كشورش

ساحران مصر مبهوت اند و مات
از نگاه نافذ و افسون گرش

ساقیان و می فروشان جملگی
مست لایعقل شدند از ساغرش

عالمان حوزه های علم  عشق
درس ها آموختند از محضرش

نام های شاعران شیعه را
ثبت كرده ابتدای دفترش

×××

خیمه ای سبز و محقر قصر او
پایتختش شهر سبز آرزو

خادمان بارگاهش اولیاء
كاتبان نامه هایش اوصیاء

یوسف مصری سفیر دولتش
پیر كنعان هم وزیر دولتش

در حریمش قدسیان هو می كشند
فطرس و جبریل جارو می كشند

خیمه اش دارالشفای خاكیان
قبله گاه اصلی افلاكیان

عطر سیب و یاس دارد خیمه اش
گرمی و احساس دارد خیمه اش

بیرق عباس پیش تخت او
تكیه گاه لحظه های سخت او

چادری خاكی درون گنجه اش
گوشواری سرخ بین پنجه اش

نیمه شب ها عقده ها وا می كند
مخفیانه گنجه را وا می كند

بوسه باران می شود با شور و شین
گوهر انگشتر جدش حسین
 


********************

غلامرضا سازگار

جهان چو باغ دل شیعه، خرم است امشب
محیط نـور خدا ملک، عالم است امشب
سرور آل رســولِ مکــرّم اسـت امشب
امــامـت ولــی‌الله اعظــم است امشب

پیمبران خدا! عیدتان مبارک باد
تمامی شهدا! عیدتان مبارک باد

موالیـان ولایـت، ز جــا قیـام کنید
غدیـر دوم شیعه است، احترام کنید
نظـاره بــر ثمــر یــازده امام کنید

حضور حضرت مهدی همه سلام کنید؛

تمام ملک خدا شد ز نور، پوشیده
امام عصـر، لبـاس ظهـور پوشیده

دوباره بعثت نو در جهان شده تکرار
بهـار تـا به ابـد، جاودان شده تکرار
کمال دین به زمین و زمان شده تکرار
ولادتِ همـه پیغمبـران شـده تکرار

پر از فروغ ولایت شده تمامِ زمان
امام گشته به امر خدا، امامِ زمان

گرفته عید به ارض و سما، خدا، امشب
به خلق می‌دهد عیدی جدا جدا، امشب
الا تمــام امـامــان و انبیــا، امشب-
نظر کنید به سـرداب سامرا امشب؛

بـه روی منتقم آیت خـدا نگرید
فـراز شانـۀ او رایـت خـدا نگرید

شبِ ظهـور بـوَد، یـا قیامتِ کبراست؟
که عید منتقم خـون سیدالشهداست
به اولیـای خـدا، عید اولیای خداست
کسی که از همه خوشنودتر بوَد، زهراست

گشوده شیر خـدا بـاز، رایتِ ظفرش
مبارک است به زهرا و یازده پسرش

الا ظهـور تـو عیـد تمـام منتظران!
یگانـه مصلـح عــالم، امام منتظران
به لحظه‌های ظهورت، امامِ منتظران
به پیش روی تو بر پا، قیام منتظران

بیـا که عتـرت و قرآن در انتظار تواَند
شتاب کن که شهیدان در انتظار تواَند

خوش آن زمان که بوَد روی چشم ما قدَمت
مسیح از فـلک آیـد به شوق فیض دمت
بــود بــه دوش علمـدار کربـلا، عـلَمت
تمــام وسعـت مـلک خـدا شود حرَمت

بیا بیا که بر آری تو حاجتِ همه را
بر آر دست و بگیـر انتقامِ فاطمه را

تو چون رسول خداوند منجی بشری
تـو تیــر آخــرِ ذریــۀ پیـامبـری
تو دست عدل خداوندگار دادگری
تویی که منتظران را امام منتظری

قسم بـه ذات خداونـد حق‌تعـالایت
حسین، چشم گشوده به قد و بالایت

امـام عصـری و اعصار در زعامتِ توست
به حقِّ حق که امامت فقط امامتِ توست
کرم، گدای سـرِ سفـرۀ کــرامت توست
"سلامت همـه آفاق در سلامت توست"

هماره تو که بشر سر به سجده بگذارد
خـدا وجـود تـو را از بـلا نگــه دارد

زمان نویـد دهـد وصل یار، نزدیک است
رهـا شـدن ز شـب انتظار، نزدیک است
گذشته فصل زمستان، بهار، نزدیک است
طلیعـۀ فـرَجِ هشت و چـار نزدیک است

به صبحِ روزِ ظهـورِ امـام عصـر، قسـم
برآر دست و دعای فرج بخوان "میثم



********************


سیدمجتبی شجاع

شادی و شعف به جای غم می آید
رحمت عوض ظلم وستم می آید
ایکاش بگویند دراین عیدبزرگ
دارد پسرفاطمه هم می آید


********************

روح الله گائینی

امروز که شیعه به جهان در حصر است
بر عالمیان مژده ی فتح و نصر است
دانی که چرا شیعه سراپا شاد است
آغاز امامت امام عصر است


********************

محمد بختیاری

قسمتی از یك تركیب بند :

ای جبرئیل كاسه به دست عنایتت
خضر از قبیلِ منتظران هدایتت
ای چشمه‌های عقل تمام پیمبران
مبهوت وسعت نظر بی‌نهایتت
تقدیر خانواده‌ی سلمان این زمان
مدیون چتر بی‌حد و مرز حمایتت
آتشفشان حیله‌ی دجال‌های قوم
خاموش می‌شود به نسیم درایتت
ما در كنار لطف تو پهلو گرفته‌ایم
تا ناخدا شده خلف با كفایتت

مدح شما كجا و من بی‌زبان كجا
این شوره‌زار تشنه كجا آسمان كجا
 
تو آخرین تجلی الله اكبری
كاملترین پیاله‌ی ساقی كوثری
هر روز با عنایت باران دست خود
ما را به سوی عرش خداوند می‌بری
در كوچه‌های برفی تاریخ عاشقی
یك اتفاق تازه و یك عشق نوبری
ما با توكلِ به شما زنده‌ مانده‌ایم
تو اولین امیدی و امید آخری
سهم من از نسیم عبایت چه می‌شود
درمانده‌ام كه قسمت من را بیاوری

پژواك گریه‌های غم‌انگیز فاطمه
ای جلوه‌ی بهاریِ پاییزِ فاطمه

در بین ما نشسته‌ای و ما بدون تو
از كودكی كنار تو اما بدون تو
در طول خشكسالی فصل نبودنت
ماندیم دست‌خالی و تنها بدون تو
یك عمر در پی تو دویدیم و عاقبت
چیزی نصیب ما نشد آقا ، بدون تو
تا كربلا چگونه ؟ بیا و خودت بگو
پا می‌دهد پریدنم آیا بدون تو ؟
آخر به یاد اشك تو از دست می‌رود
این موج دل سپرده به دریا بدون تو

امشب كه بار عامِ همه خانه‌ی شماست
این روسیاه تشنه‌ی پیمانه‌ی شماست...



********************

غلامرضا سازگار

از همه سو می دمد، نور تجلّای تو
غایبی و عالمی است، محو تماشای تو

تا که نهم از شرف، پا به سر آسمان
کاش که می شد سرم، خاک کف پای تو!

روی به هر سو کنی، پای به هر جا نهی
در سر ما شور توست، در دل ما جای تو

سروقدان قائمند تا تو قیامت کنی
ای نگه فاطمه بر قد و بالای تو!

خیز و بر آر از جگر بانگ "اَنَاالمنتقم"
تا همگان بشنوند از حرم، آوای تو

زنده شود از دمت، روح هزاران مسیح
دل ببرد از کلیم، نطق دل آرای تو

از حرم فاطمه تا صف کرببلاست
چشم دو ششماهه بر قامت رعنای تو

موسی سینای جان، چهره عیان کن عیان
تا که شود عالمی طور تجلّای تو

آرزوی فاطمه بانگ "اَنَاالمهدی ات"
عقده گشای علی، دست توانای تو

آینه بگشا دمی تا که کند هر دمی
چارده آیینه نور، جلوه ز سیمای تو

"میثم" اگر می چکد، از نفسش شهد جان
میوه نخلش بود، شاخة خرمای تو


********************

غلامرضا سازگار

والطور دل به طور ولایش اقامت است
واللیل لیلۀ شرف است و کرامت است
والعصر عصر منزلت است و زعامت است
والشمس روز جلوۀ شمس امامت است

عید خدای عزّوجلّ عید احمد است
عیـد غدیـر دوم آل محمّـد است

عید صعود آدم و میلاد خاتم است
عید نزول حضرت عیسی ابن مریم است
عید ظهور منجی اولاد آدم است
یک عید نه، تجلی اعیاد عالم است

شب رخت بسته صبحدم نصر آمده
عیـد امــامتِ ولــیِ عصــر آمده

عید امید سلسلۀ انبیاست این
عید نزول مصحف نصر خداست این
ای اهل آسمان و زمین عید ماست این
مستضعفان به پیش! که عید شماست این

عالم به ظلِّ رایت توحید مهدی‌اند
اعیـاد مـا مقدمـۀ عید مهدی‌اند

مهدی که سکۀ ابدیت به نام اوست
مهدی که حکم آدم و خاتم پیام اوست
مهدی که آرزوی خلایق قیام اوست
مهدی که منجی بشریت نظام اوست

پیراهـن بلنـد امامـت بـه پیکـرش
شمشیر شیر حق به کف عدلْگسترش

بر اوج کائنات لوای گشاده‌اش
آزادگان به سلسله گردن‌نهاده‌اش
سرهای سرکشان به زمین اوفتاده‌اش
گویی که بسته کار فلک با اراده‌اش

هـر چند شهـر کوفـه بوَد پایگاه او
یک لحظه هست بر همه‌عالم نگاه او

او شهریار عالم و عالم حضور اوست
خورشید را بشارت صبح ظهور اوست
سروِ قد کلیم خدا، خم به طور اوست
نعش ستمگران همه فرش عبور اوست

بوجهل‌ها به چرخ کشد سر، خروششان
تبت یدا ابـی لهب» آید به گوششان

گیرید از جمال محمّد نشانی‌اش
بر تن چو انبیاست لباس شبانی‌اش
چشم زمین به شعشعۀ آسمانی‌اش
بر چهره بنگرند به سن جوانی‌اش

خوبان گرفته جان پی قربانی‌اش همه
پیران دهـر طفل دبستـانی‌اش همه

اوّل به کعبه عالمیان را صدا کند
خود را معرفی چو رسول خدا کند
با یک ندا قیامت کبری به‌پا کند
ملک حجاز را نفسش کربلا کند

باشد همـاره پشت سر او دعای ما
او پای کعبه روضه بخواند برای ما

آن روز روز عزّت و اقبال می‌شود
مفتوح، باب کعبۀ آمال می‌شود
با نطق او خطیب حرم لال می‌شود
روز ولایتِ علی و آل می‌شود

سـازد بـرای فتـح فراهـم زمینه را
تسخیر می‌کند به سپاهش مدینه را

بر تشنگان سقایت جام ولا کند
بعد از مدینه رو به سوی کربلا کند
ننگ بنی امیه همی بر ملا کند
نابودشان به تیغۀ شمشیرِ «لا» کند

دریا کند ز اشک مصیبت دو عین را
گیرد به دوش پرچم سرخ حسین را

ای آه سینه‌سوز علی ذوالفقار تو
ای آل فاطمه همه امیدوار تو
با یک نفس تمام خزان‌ها بهار تو
شمشیر انتقام تو چشم انتظار تو

یاصاحب‌الزمان به ظهورت شتاب کن
عالم ز دست رفت، تو پا در رکاب کن

باز آ که فتح با دم تیغت خدا کند
باز آ که شیعه در قدمت جان فدا کند
باز آی تا مسیح به تو اقتدا کند
تا کی تو را امام شهیدان صدا کند؟

بازآ که سینـۀ شهـدا بی‌‌قرار توست
بازآ که چشم فاطمه در انتظار توست

تو غایب استی و دل عالم اسیر توست
بالله قسم سلالۀ آدم اسیر توست
بیش از هزار سال محرّم اسیر توست
یک عمر طبع خستۀ «میثم» اسیر توست



موضوعات مرتبط: آغاز امامت امام زمان(عج)
[ 20 / 9 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

سرود آغاز امامت امام زمان (عج) بهمراه سبک اجرا

آغاز ولایت امام زمان )عج(

سرود

 

مبارکه امامتِ حضرتِ مهدی

به کامِ جانِ ، همه رسیده شَهدی

مبارکه امامتِ حضرتِ مهدی

جان به فدای طلعتت ، ای گل سرخ و یاسمن ، مولا مولا

بیا بیا ای حجت ، ثانی عشر یابن الحسن ، مولا مولا

یابن الزهرا ، بیا یابن الزهرا

******

خوانم دمادم ، به عشق و شور و آوا

اللهم عجّل ولیک الفرج را

پر از سیاهی ، شده تمام دنیا

بیا بیا ای ثمر عترت طاها

روزیِ چشم ما شود ، نظاره بر سوره‌ی نور ، ان شاالله

باید شویم چون شهدا ، زمینه ساز این ظهور ، ان شاالله

یابن الزهرا ، بیا یابن الزهرا

******

غرق تنفّر ، بُوَد دلم زِ اصنام

لعنتِ خلق و حق به دشمنان اسلام

می‌گیم دمادم ، با شهیدای گمنام

لعنتِ خلق و حق به دشمنان اسلام

می‌گیم همونی که امام خمینی یاد داده به ما ، با شهدا

با وحدت و با همدلی شعارِ مرگ بر آمریکا ، با شهدا

یابن الزهرا ، بیا یابن الزهرا

 

دریافت سبک




***********************************


آغاز ولایت امام زمان )عج(

سرود

 

پر میدم دلم رو تو هوای عشقت

داره میره عمرم پا به پای عشقت

عاقبت به خیری یعنی اینکه نوکر

بشه آخر آقا جونفدای عشقت

یه روزی منم ، میشم آقاجون ، فداییه راهت

میدونی که من ، می میرم آقا ، برانیم نگاهت

مگه چی میشه؟ درد من دوا بشه

مگه چی میشه؟ حاجتم روا بشه

مگه چی میشه؟ پای من به خیمه ی تو وا بشه

آقا یابن فاطمه برگرد امید همه

******

شب عیده و دل ترانه میخونه

حال امشبه من رو تب جنونه

شب تاجگذاری شب نورو شوره

ذکر کل ذرات صاحب الزمونه

سجده میکنه ، خونه ی خدا ، به خال سیاهت

دل بیقرار ، عمریه آقا ، مونده چش براهت

مگه چی میشه ؟باشیم از تو باخبر

مگه چی میشه؟ زود بیایی ازسفر

مگه چی میشه؟ که شب تیره ما بشه سحر

آقا یابن فاطمه برگرد امید همه

*****

همای خوشبختی رو سرم زد سایه

عشق حیدر واسم همه ی سرمایه

کوریه چشمای دشمنای کور دل

خدا مدح حیدر گفته آیه آیه

ضربان دل ، داره میخونه ، یاعلی یاحیدر

سرود لبه ، منه دیونه ، یاعلی یاحیدر

مگه چی میشه؟ بگیرم بازم بها

مگه چی میشه؟ با دم یامرتضا

مگه چی میشه؟ بیام آقاجون من ایوون طلا

میگم بی حد و عدد مولا یاعلی مدد

 

دریافت سبک




*********************************


آغاز ولایت امام زمان )عج(

زمزمه

 

امشب ، شب عشق و شب شور و صفاس

امشب ، شب شادی کل شیعه هاس

یابن الحسن آقا دلم امشب فقط پیش شماس

جشن ولایت تو ، توی آسمونه

زده محبت تو ، از دلم جوونه

یامهدی ، به تو می بالم

یامهدی ، چقد خوشحالم

به‌ به به‌ ، به این اقبالم

یامهدی مدد یامولا

******

مهدی ، کبوترِ به روی بامتم

مهدی ، بیا خودم آقا غلامتم

ای یوسف زهرا اسیرم من اسیر دامتم

بیابیا که زهرا ، آقا چشم براته

تموم هستی من ، بخدا فداته

العجل ، کجایی آقا

العجل ، عزیز زهرا

العجل ، امیدِ دلها

یامهدی مدد یامولا

******

آقا ، بیا بگیر تقاص شیعه رو

آقا ، تقاص خون پاک مادر و

پایان بده رنج و عذاب این دلای مضطر و

اگه بیایی آقا ، شیعه سر فرازه

هوای زندگیمون ، با تو میشه تازه

وللهِ ، به تو مدیونم

تا آخر ، به پات می مونم

زیر لب ، دعا میخونم

یامهدی مدد یامولا

 

دریافت سبک




********************************


آغاز ولایت امام زمان )عج(

سرود

 

شیعه ی علوی ، دم بگیر تو با من

اگه بی قراری ، شربت وشیرینی

میدن عاشقا تو ، شب تاجگذاری

عشق علوی ، توی سینمه ، ذکر علی علی می‌گیرم امشب هر لحظه

دنیا ، اگه بی آقا بمونه ، به خدا قده یه  سرسوزن نمی ارزه

از شوق امشب بارونیه چشام

توی جشن امامت آقام

عشق مهدیه تو دلها علی الدوام

یابن الحیدر یوسف فاطمه

******

به هوای نجف ، میتپه دل من

یاعلی مددی ، ایوون حرمت

شده قاتل من ، یاعلی مددی

با مژه خاک پای زائراتو جارو میکنم و دلم میشه عاشق تر

زیر ایوونه حرم تو دم میگرم بانوای مدد یا علی حیدر

بارونیه دیده های ترم

با ذکرتو مست وقلندرم

کم نشه سایت الهی از روسرم

یا مرتضی علی علی مدد

******

اگه حیدریم ، آخه خورده گره

زندگیم باعلی ، بی بی فاطمه هم

ما رو کرده دعا ، تا میگیم یاعلی

دار و ندار منی تو مه شب تار منی هوای گدا تو داری

مونس دل منی تو دم روی لب منی بی نظیری وسالاری

تیره عشقت روی دلم هدف

آوارتم ای شه لوکشف

هواییم هواییه ایون نجف

 

یا مرتضی علی علی مدد

 

دریافت سبك




**********************************

 

آغاز ولایت امام زمان (عج)

سرود

(به سبك حال و روز دلامون)

 

همه ی آسمونا پر نوره

دلای زمینیا مسروره

برای امامت مولامون

دل دنیا پر شوق و پر شوره

شادی کنید موسم ، ولایتعهدی اومد

تاج شرف رو سرِ ، آقامون مهدی اومد

آقام آقام ای آقام یابن الحسن مدد

******

تو همه کاره ی قلب مایی

چقدر بهت میاد آقایی

حق داری امیر عالم باشی

آخه تو سلاله ی زهرایی

تا وقتی که زنده ام ، بلا گردونت می شم

اگه بیای سر رات ، آقا قربونت می شم

آقام آقام ای آقام یابن الحسن مدد

******

نفسم به نفست محتاجه

تو نباشی همه چیم تاراجه

هرکسی برات نکرده کاری

از تو لیست نوکرات اخراجه

وقتی بیای می دونم ، که به دنیا غالبی

تو محور وحدت ، همه ی مذاهبی

آقام آقام ای آقام یابن الحسن مدد

 

دریافت سبك



*******************************


آغاز ولایت امام زمان (عج(

سرود

 

اومد خبر از آسمونا وقت جنونه

آغاز امامت آقام صاحب زمونه

عالم و خبر کنید دوباره عید غدیره

حجت بن الحسن العسکری بر ما امیره

یا مهدی ، یا مهدی

******

زهرا بنگر مهدی به عالم شده رهبر

بسته به روی پیشونی سربند یا حیدر

همه ی خلق جهان محو جمال ماه او

همه انگشت تحیر به لب از نگاه او

یا مهدی ، یا مهدی

******

اسمت که رو لب گل میکنه میرم تا ابرا

بر هیبت زهرایی تو هزار ماشالله

ایشالله یه روز میای رو دلا مرحم میزاری

گل عشق و عاشقی تو دل عالم می کاری

یا مهدی ، یا مهدی

 

دریافت سبك




**************************************


آغاز ولایت امام زمان (عج)

سرود

 

گشته تابنده به عالم ، نور خورشید امامت

ای محبین ای محبین آمده عید ِ امامت

نُه ِ ماه ربیع ، به شوری بی بدل

بگو از جان و دل ، یا مهدی اَلعَجَل

یا مهدی اَلعَجَل

******

ما همه هستیم به شور و شوق و عشق و دیده ی تر

منتظر های ظُهور ِ مهدی ِ آل پیمبر

وَ شهد ِ ذکر او ، بُود اَحلا عسل

بگو از جان و دل ، یا مهدی اَلعَجَل

یا مهدی اَلعَجَل

******

اُمّت اسلام و عزّت ، کفر و نابودی و بُطلان

با ظهورش میشود هر شوره زاری چون گلستان

به خوبی و کرم ، ندارد او مَثل

بگو از جان و دل ، یا مهدی اَلعَجَل

یا مهدی اَلعَجَل

******

تا به آخر ای فدای ، نهضت و آن انقلابت

با امام و رهبر و خود هستم آقا در رکابت

سلاح ِ ما به دست ، اِراده منجلی

به سر یا فاطمه ، به لبها یا علی

علی مولا علی

 

دریافت سبك




*********************************


آغاز ولایت امام زمان (عج)

سرود

 

دوباره آمده فصل ِ، بهار ِ ناب ِ خوش عهدی

ربیعُ الاوّل و عالَم ، همه به ذکر یا مهدی

شور و شعف ، از عطای حضرت حق بر همه دلها مبارک

شکفتن ِ ، لاله های فخر و عزّت در دل ِ صحرا مبارک

امامت ِ مهدی ِ آل پیمبر یوسف زهرا مبارک

دارم ای آقا ، به سر هوای تو

حضرت مهدی ، جانم فدای تو

حضرت مهدی ، جانم فدای تو

******

شبیه ِ پاکی ِ زمزم ، زُلال ِ نم نم ِ بارون

به عشق یوسف ِ زهرا ، سامراییه دلامون

کاش که میشد ، سامرا باشیم و این جشن امامت رو بگیریم

ای خدا ما ، همگی بر بند عشق یوسف زهرا اسیریم

قسم به عشق،ما بی عشق و بی ولای ِ آل پیغمبر میمیریم

در دل عالم ، شور ِ ولای تو

حضرت مهدی ، جانم فدای تو

حضرت مهدی ، جانم فدای تو

******

میریم به آسمون عشق ، به سوی قُرب ِ الی الله

یکی با بال ِ تولا ، یکی با بال ِ تبری

لعنت ِ ما ، به تمام ِ دشمنای مکتب اسلام و قرآن

از اوّلی ، تا هم اکنون همنوا با رهبر و پیر جماران

آمریکا و صهیونیست و انگلیس و داعش و یاران ِ آنان

لاله ی سُرخم به کربلای تو

حضرت مهدی جانم فدای تو

حضرت مهدی ، جانم فدای تو


دریافت سبك




**********************************


آغاز ولایت امام زمان (عج)

سرود

 

ربیعه و وقت سرور و هم عهدی

رسیده ایام امامت مهدی

عشق تو تار و پود ما همه ، ذکر تو رو لبا به زمزمه

هر کاری برا تو کنیم به خدا کمه

سیدی ای عزیز فاطمه

******

برا حسینی ها عشق تو ایمانه

نه ربیع مثل نیمه ی شعبانه

میخونم مدیحه برای تو ، با دم همه نوکرای تو

سیدی جون ما فدای تو سیدی

سیدی ای عزیز فاطمه

******

به عالمی منجی به عالمی موعود

میشه با تیغ تو وهابیت نابود

یاور بشریتی آقا ، دشمن وهابیتی آقا

روح صلح و بهار امنیتی آقا

سیدی ای عزیز فاطمه

******

نهان به دل لعنت میگیم و می‌شماریم

اینه تبرایی که روی لب داریم

لعنت ِ ابدی به دشمنا ، فرقه ی صهیونیست و آمریکا

از سوی همه ی حسینی ها نوکرا

سیدی ای عزیز فاطمه

 

دریافت سبك




*********************************


آغاز ولایت امام زمان (عج)

زمزمه

 

نهم ربیع عید ولایت ، تابد به عالم نور هدایت

یا حجة بن العسکری جانم فدایت

******

لبخند خورشید ، بر ارض و سما

شور و شعف شد ، در دل هویدا

نور امامت ، شد جلوه گر در

شمس جمال ِ ، مهدی زهرا

شاهنشهی و عالم هستی گدایت

یا حجة بن العسکری جانم فدایت

نهم ربیع عید ولایت ، تابد به عالم نور هدایت

یا حجة بن العسکری جانم فدایت

******

سید العالم ، جان جهانی

جان جهانی ، آرام جانی

نورُ الکواکب ، امام غائب

حجت اللهی ، صاحب زمانی

کبوتر دل می زند پر در هوایت

یا حجة بن العسکری جانم فدایت

نهم ربیع عید ولایت ، تابد به عالم نور هدایت

یا حجة بن العسکری جانم فدایت

******

به خوشحالی ِ ، ام ابیها

به ذریه ی ، پاک مصطفی

دعا کن شود ، رزق جمع ما

هم سامرا و ، هم کرببلا

ای قربان نافله و ذکر و دعایت

یا حجة بن العسکری جانم فدایت

نهم ربیع عید ولایت ، تابد به عالم نور هدایت

یا حجة بن العسکری جانم فدایت

******

غرق گناهم ، بده پناهم

در سوز و آهم ، ای تکیه گاهم

از همه جا من ، درمانده گشتم

اما تو دادی ، دوباره راهم

نفسم را کن ذبیح صحرای منایت

یا حجة بن العسکری جانم فدایت

نهم ربیع عید ولایت ، تابد به عالم نور هدایت

یا حجة بن العسکری جانم فدایت

 

دریافت سبك




**********************************


آغاز ولایت امام زمان (عج)

سرود

 

همه ز جا برخیزید ، به پای او گل ریزید

مهدی آل طاها ، گشته امام دنیا

******

جهان گل افشان گشته ، ستاره باران گشته

نور دو چشم زهرا ، گشته امام دنیا


******

جلوه ی نور مطلق ، تَبَلور جاءالحق

به اذن حی یکتا ، گشته امام دنیا


******

مصحف نور داور ، سوره ی قدر و کوثر

آن به دو عالم مولا ، گشته امام دنیا


******

عقیق سرخ عصمت ، درّ شکوه و شوکت

گوهر بحر دلها ، گشته امام دنیا

 

دریافت سبک




**************************************


آغاز ولایت امام زمان (عج)

سرود


نهم ماه ربیع الاول

خدا در کام دل ریزد عسل

روز مدیحه و سلام ماست

عید امامت امام ماست

بر لب تبارک است ، آقا مبارک است

یا مولا یا مولا یا مهدی

******

خندان است لاله در دشت و صحرا

میگیریم صله از دست زهرا

امامت حق الیقین گشته

  که دومین بعثت دین گشته

شد سَرور همه ، مهدی فاطمه

یا مولا یا مولا یا مهدی

******

یا مهدی ای دل و دلبر ما

امّید ملت و رهبر ما

ببین که ظلم و کینه پا بر جاست

شیعه غریب و بی کس و تنهاست

این است دعای ما ، یابن الحسن بیا

یا مولا یا مولا یا مهدی

******

این مردم این دو ماهه عزا را

نمودند گریه بر سبط طاها

به عاشقان مزد عزا آقا

عنایتی کن کربلا آقا

ای منجی جهان ، یا صاحب الزمان

 

دریافت سبک



موضوعات مرتبط: آغاز امامت امام زمان(عج)
[ 20 / 9 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

متن روضه امام حسن عسکری علیه السلام

سید مهدی میرداماد

بسم الله الرحمن الرحیم

یا رب الحسین بحق الحسین اِشف صدر الحسین بظهور الحجة

یا رب الحجة بحق الحجة اِشف صدر الحجة بظهور الحجة

*آجرك الله یا بقیة الله،امشب صاحب عزا خود ِ امام زمان ِ،اگه همه ی روضه های سالت بانی ِ عزا امام زمان ِ، امشب دیگه دم در می ایسته و شال عزا به گردن می اندازه، اعتقاد ما بر اینه تا اونها نخواهند كسی وارد مجلسشون نمیشه، امشب بگیم:آقا ممنونم ما رو صدا زدی برا بابات گریه كنیم،همین كه مارو قابل دونستی تو عزای پدرت صدا زدی، این صدا زدن معناش اینه آقا این دو ماه صفر و محرم عزاداری ِ مارو قبول كرده، میگه:شماها خب گریه كن هایی هستید بیایید.*

چون مهر به نور خود پیدایی و پنهانی

با آن که ز من دوری نزدیک تر از جانی

در حسن تو مبهوتم از صوت تو حیرانم

تو حضرت داوودی یا یوسف کنعانی 

*می خوای سر سلامتی بدی،بسم الله،مولا یا اباصالح، مولا یا اباصالح*

من زخم و تویی مرهم، من درد و تویی درمان

من خشکی و تو دریا، من تشنه تو بارانی

من با تو و تو با من، انصاف کجا رفته؟

من کمترم از مور و تو فوق سلیمانی

*حالا دست خالیت رو نشونش بده، مولا یا اباصالح، مولا یا اباصالح،آقا جان میدونم امشب شب ِ سختی است براتون، لذا هیچ حاجتی ندارم،اصلاً اومدم مجلس پدر بزرگوارت،هرچی حاجت داشتم رو پشت در گذاشتم،گفتم:بذار امشب برم براش گریه كنم،آقا جان امشب اومدم یه ذره آرومت كنم،اومدم با گریه هات گریه كنم،دیدید آدم بعضی وقت ها میره جایی عزای كسی به اون باز مونده چی میگه:اول حرفی كه می زنی میگی،غم ِ آخرت باشه.آقا جان خیالت راحت دیگه این غم ِآخر شماست،آقا مارو هم توی غمت شریك كن، آقاجان ماروهم صدا زدی برای پدرت گریه كنیم،آی سامرا رفته ها،اگه دیدی گوشه چشمت خیس شد بدون دارند راهت میدن توی حرم،اونایی كه دلتون داره پر میزنه:*

السلام علیك یا اَبا مُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا الزَّكِىُّ الْعَسْكَرِىُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ .

کیستم من؟ گوهر ِده بحر ِ نور ِ کبریایم

آفتاب ِ سامره، روشنگر ِ مُلک ِ خدایم

آسمان معرفت را در زمین شمس‌الضحایم

کعبه‌ام، رکنم، مقامم، مروه‌ام، سعیم، صفایم

منظـر ِ حسـن خـدا مصباح انوارُالهدایم

من اباالمهدی امام عسکری ابن‌الرضایم

من همان دریای نور استم که نور از آن دمیده

دین و دانش را خدا در موج موجم پروریده

در درونم گوهر نابی چو مهدی آفریده

انتهایم را به جز چشم خدا چشمی ندیده

بشنوید ای آسمانی‌هـا، زمینی‌ها صدایم

من اباالمهدی امام عسکری ابن‌الرضایم

من علی بن جواد بن رضا را نور عینم

پیشتر از عالم خلقت هدایت بوده دِینم

گر چه در سنّ شبابم پیر خلق عالمینم

هم محمّد، هم علی، هم مجتبایم، هم حسینم

هم بوَد زهد و کمال و عصمت ِ خیرالنسایم

من اباالمهدی امام عسکری ابن‌الرضایم

 من به شهر سامره خود کعبۀ اهل یقینم

پر زند همچون کبوتر در حرم روح‌الامینم

حاجت کونین می‌بارد چو باران زآستینم

حضرت مهدی پذیرایی کند از زائرینم

مهر و مه گیرند نور از گنبد و گلدسته‌هایم

من اباالمهدی امام عسکری ابن‌الرضایم

*خیلی ها تا امشب هنوز پیرهن مشكی شون رو در نیآوردن،خیلی ها می خوان این دوماهه ی عزا رو با شما جمع كنند، یا امام عسكری آقا جان، اجازه می دهید از زبان شما روضه بخوانم،دلت آماده ی روضه است،شك نكن امام زمانت هم با گریه ی تو گریه میكنه*

دوستان بر من و سوز ِ جگرم گریه کنید

به شرار دل و اشک ِ بصرم گریه کنید

حسنم، پاره جگر مثل عمویم حسنم

بر من و بر عموی ِ خون جگرم گریه کنید

من شهیدم ولی از خصم نخوردم سیلی

همه بر مادر ِ نیکو سیرتم گریه کنید

بعد من مهدی من بی کس و تنها ست

به غریبی ِ یگانه پسرم گریه کنید

*یا امام حسن عسكری حق داشتی دم مرگ یاد ِ فرزندت باشی،آخه كودك توی اون سن ِ كم نیاز ِ به بابا داره، چی می خوام بگم؟دلت رو ببرم كربلا،می خوام بگم:یا امام عسكری،شما دم آخر نگران بچه ات بودی،هر پدری نگران ِ بچه اش ِ، زود اهل روضه، روضه رو میگیرن،رو هوا روضه رو بزن، آقا جان خدا رو شكر بعد ازشهادت ِ شما،پسر ِشما، مهدی ِ شما، از نظرها غائب شد،كسی مهدیت رو اذیت نكرد، مأمورین اومدند اما امام زمان رو پیدا نكردن،خدا رو شكر هنوز آقای ما هست، هنوز آقای ما سالم ِ، كسی نتونست بچه ات رو اذیت كنه، اما كربلا حسین روی زمین افتاده،همچین كه بچه هاش اومدن دور ِ بدن،امام زمان شما یه پسر ِ چند ساله بودید،از نظر غائب شدی كسی صدمه نزد،اما كربلا دختر ِ حسین، خانم سكینه میگه:افتادم روی بدن،كی اومد دورش؟ می دونی چه كردن؟ نوازش نكردن، چه كردن؟ فجروها عن جسد ابیها (یعنی گرفتن كشیدنش)،یا صاحب الزمان شما پسر بودید،پسرها كمتر از دخترها عاطفی هستند،بازم داغ دیدی اما باباتو زخم دار ندیدی،باباتو مجروح ندیدی،آقا جان خدارو شكر یه زخم به صورت و بدن بابات ندیدی،اما قربون اون دختر ِ سه ساله ای برم كه وقتی كه سر ِ بریده رو بغل كرد:*

بابا دخترت از دنیا بریده

بدون ِ تو خوشی ندیده

ببین همه موهام سفیده

بابا

خوشی به قلبم دست رد زد

یه بی حیا بهم لگد زد

من بد نكردم ولی بد زد

*یه مرتبه دیدن لب هاشو گذاشت رو لبهای پاره پاره، ای حسین.....*

 

************************************************

 

 *مگه میشه مجلس، مجلس بابا باشه،پسر نیاد دم در بایسته؟ غریب آقا،غریب آقا*

می رود جسم من بر سر شانه ها

خون شود از داغم قلب ِ پروانه ها

مهدیم دیده تر زند زغصه بر سر

زیر لب می گوید مرو مرو ای پدر

وقت مرگم یاد ِ كربلا افتادم

یاد ِ آن امام ِ سر جدا افتادم

*شما مرغ بسمل میدونید چیه؟یه مرغ تو خون خودش بال بال بزنه، به این میگن مرغ بسمل*

پیش ِ چشم خواهر، غرق خون برادر

هم چو مرغ بسمل به موج خون زد پرپر

حسین.....

 

***********************************************

حاج محمد طاهری

     

جان به لب دارم و از درد كشم پا به زمین

ای قرار دل من دلبر من ای پسرم

عقید خادم امام حسن عسكریه، میگه دیدم آقا یه نگاه به من كرد، آخه وقتی جیگر پاره پاره میشه، دیگه سخن گفتن سخت میشه، بعضی وقت ها با اشاره باید صحبت كنه، هر طوری بود امام عسكری به من فهموند: عقید مقداری از این آب جوشانده برا من بیار. جیگرم داره از تشنگی میسوزه، عقید میگه آب آوردم. داخل یه ظرفی ریختم، دادم دست امام عسكری، آنقدر ضعف به پیكر امام حسن هست، آی جوونها، این امام هم در جوانی به شهادت رساندند. اختلافی كه از سن امام عسكری گفتند: بعضی ها 29 سال گفتند، بعضی ها 28 سال گفتند. اما میگه دیدم اینقدر ضعف بر پیكر امام عسكری هست، كه این ظرف آب و دستش دادم، هی میلرزید، اومد آب بخوره، اینقدر این ظرف به دندانهای آقا خورد نتونست آب و نوش جان كنه، آب از دستش رو زمین افتاد، فرمود: عقید برو در این اتاق كه در كنار من هست، یه آقازاده ای رو میبینی سر به سجده گذاشته، اون پسرم مهدی است، برو صدا كن مهدی بیاد اون به من آب بده،میگه اومدم در حجره ی بغل نگاه كردم، دیدم یه مهپاره ای سر به سجده گذاشته، انگشت سبابه اش را رو به آسمان گرفته، داره با خدا مناجات میكنه، ایستادم آقا نمازش رو سلام داد، عرضه داشتم آقاجان، پدرتون شمارو احضار كردن،با عجله آقا اومد، تا نگاه امام حسن، به جمال مهدیش افتاد، دیدم این بابا داره اشك میریزه، صدا زد یا سَیِّدَ اَهْل ِ بَیْتِهِ، مهدی جان إسْقِنِی الْمَاءَ بیا به من آب بده فَاِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی، من دیگه آماده ی سفرم، دارم میرم بابا، دیدم امام زمان آمد كنار بابا نشست، ظرف آب رو حجة بن الحسن تا كنار لبان مبارك امام حسن آورد، آقا لحظه های آخر، آب رو نوش جان كرد،یه نگاه تو صورت مهدیش كرد،صدا زد بابا، همه ی غصه ی من،غربت و تنهایی توست، بابا بعد من آواره ی بیابونها میشی مهدی جانم، بعد من بیابون گرد میشی پسرم.

همه ی غصه ی من غربت تنهایی توست

این چنین گریه نكن در بر من ای پسرم

با قد خم شده خویش مرا می خواند

از جنان مادر غم پرور من ای پسرم

آری این امام با جیگر پاره پاره، با لب تشنه، اما لب تشنه از دنیا نرفت،آب رو به لبان مباركش رسوندند، اما خود امام عسكری هم اون لحظه ی آخر، هی گریه برا جد غریبش، حسین می كرد، آی حسین........

 

           **********************************************

حاج حسن خلج

 

ز چشم پُر گوهر من خدا خبر دارد

خیلی امام حسن عسكری غریبه

ز چشم پُر گوهر من خدا خبر دارد

دیگه چی آقاجون؟ بگو ماهم خبر دار بشیم

زجان پُر شرر من خدا خبر دارد

فارسیش این میشه: سوختم،جیگرم آتیش گرفت.

كه بود معتصم و ظلم او چگونه شكست

زكینه بال و پر من خدا خبر دارد

امام حسن قربونت برم،آقاجان. غریب بودی می دونم، تنها بودی می دونم، در حصار بودی می دونم، جیگرت می سوخت می دونم، اول اثری كه زهر می ذاره، انسان رو تشنه میكنه، اینم می دونم. اما كنارت یه خانومی مثل مادر مهدی بوده، آقاجانم، امشب می خوام دل این دوستانت رو بسوزونم، با یادآوری غم یه حسن دیگه، اما من یه حسن سراغ دارم گوشه ی مدینه، محرمش،همسرش، زهرش داد، هی گفت: جعده جیگرم میسوزه، قطره ی آبی داد، نه والله، سوخت جیگر امام مجتبی علیه السلام

چون آتیش خشم جُعده افروخته شد

از زهر جفا جیگرش سوخته شد

 

آقا خدا صبرت بده،این جمعیت امشب جمع شدن بگن آقا،خدا بهت صبر بده،آخه ایام شهادت بابای غریبت امام حسن عسكری است،امشب از همین جا قافله ی دلهامون رو ببریم سامرا،هركی دوست داره با امام زمان هم ناله شه،بسم الله،آقام،آقام،آقام،فردا شب شب یتیمی امام زمان(عج)است،امام زمان میگه بابا،بابا،بابا،بمیرم،بمیرم،بابا،بابا،چهار پنج سال بیشتر نداشت،كنار بستر بابا نشته بود،بابا از شرار زهر به خودش میپیچید،هی ناله میزد،امشب برای این امام غریب یه جور دیگه ناله بزن،آری سر بابارو به دامن گرفت،بابا تو دامن پسر جون داد،اما بدن امام عسكری رو محترمانه تشییع كردند،همه ی شیعیان جمع شدند،حضرت با اینكه چهار پنج سال بیشتر نداره،خودش بر بدن بابا نماز خوند،یعنی بر بدن امام،امام باید نماز بخونه حالا من یه گریز بزنم،یه جمله بگم،بگم آقاجان،داغ پدر دیدی،اما این مردم اومدن بدن باباتو تشییع كردن،قاری های قرآن اومدن همه پشت سر این بدن بلند بلند قرآن خوندن،دلا بسوزه برا اون سه ساله ای كه هر وقت گفت:بابا،با سیلی تو صور

 

                            **************************************

سید مهدی میرداماد

 

                                         

ای قبله حرم،حرم سامرای تو

اگه همه مجالس، اعتقاد قلبیمونه،صاحب عزا امام زمانه،اگه با همه وجودتون حس میكنید،آقاتون دم در هر روضه و هر مجلسی می ایسته،دیگه امشب شب یتیمی امام زمانه،امشب خودش صاحب عزااست،قربونت برم،مردم اینجا برا بابات روضه گرفتند،نمی خوام به این زودی برم تو روضه،ولی می خوام یه كم دلتو نرم كنم،آروم آروم بریم اون حرمی كه نمی دونم،امشب كسی هست تو حرمش گریه كنه یانه،اما معمولاً می گن می ری عزا،می ری ختم، می گن خودتونو نشون صاحب عزا بدید،مگه نمی گن صاحب عزا دم در ایستاده،خودتو نشون بده،دست و رو سینه بذاری عرض تسلیت بگی،یه خورده دل صاحبان عزا خنك بشه،داغشون یه خورده التیام پیدا كنه،می خوام یه جمله بگم آقا كجایی مردم بیان بهت تسلیت بگن،اینها اُمدند امشب صاحب عزا رو ببینند،قربون شال عزایه به گردنت،امشب تنهایی نرو سامرا،مارم با خودت ببر.

ای قبله حرم ،حرم سامرای تو              بیت ولای دل حرم با صفای تو

قرآن یگانه دفتر مدح و ثنای تو            روح ملك كبوتر صحن و سرای تو

آیینه جمال خداوند سرمدی              فرزند پاك چهار علی و  سه محمدی

رضوان بدان  جلال و شرف سائل درت    خورشید سجده برده به صحن مطهرت

روح رضااست در نفس روح پرورت         نامت حسن نه بلكه حسن پای تا سرت

میراث نور و هدایت زهادی ات                     علم  امام هشتم و جود جوادیت

یا اباالحجة   آقا یه نگاه بینداز، مارم گدای سامرا حساب كن ،خطاب كن.

انوار ده امام درخشد زروی تو            یادآور رسول خدا خلق و خوی تو

زیباترین دعای ملك گفتگوی تو          مسجود جن و انس بود خاك كوی تو

به به سر سفره كی اُمدی،شهادت كیه،می خوای براش گریه كنی .

بحری كه در صدف دُر جان پرود تویی   در دامنش امام زمان پرورد تویی

كی می تون ادعا كنه دلش امروز حرم سامرا نرفته، قربون قبری برم كه هنوز چند ساله ویرانه،

ویرانه مزار تو مسجود آسمان          قبر تو كعبه دل و  صحنت مطاف جان

زوّار هر شب تو بود صاحب­الزمان   کوری چشم دشمنت ای قبله جهان

بذار همه بدونن، اگه هزار بارم دل مارو آتش بزنن،قبر شما رو ویران كنن، اینها همونایی اند كه بقیع و ویران كردند،اینها از همون نسلند،اما اگه هزار بارم قبرتو ویران كنند،(وقبره فی قلوب من والاه)دل ما رو نمی تونن ویران كنند،مزار شما تو دل مااست،حرم شما تو دل مااست،دل ما رو نمی تونن از ما بگیرند.

تنها نه سامره، همه عالم دیار توست
هر جا رویم در بغل ما مزار توست

ای نُه سپهر فرش رفیع عبادتت
ای لطف و جود و مرحمت و بذل، عادتت

اقرار کرده دشمن تو بر سیادتت
یاد آمدم به فصل جوانی شهادتت

 

می خوام این بیت و از زبون همه شما بخونم ، ببینم چه جوری حقشو ادا می كنی،

ای زخم دل هماره فزون از ستاره ­ات                از ما سلام بر جگر پاره پاره ­ات

امشب اگه می خوای دل آقات یه خورده آروم بشه،هر كی بلده ناله بزنه، هی زیر لب بگو بقیة الله آجرك الله آقا سرت سلامت،،آقا شنیدم تو سنین خردسالی سر باباتو بغل گرفتی،جانم به این اشك های قشنگ ، مگه نفرمود،احدی در مصائب ما گریه نمی كنه،مگه اینكه ما گریه كنیم،اون به گریه ما گریه كنه،معلومه امام زمانم امروز داره گریه می كنه،قربون اشك چشمت برم،آقای من،حالا كه اینطوری گریه می كنی منم برات روضه می خونم،

یازده بار جهان در دل زندان كم نیست        كنج زندان بلا گریه باران كم نیست

سامرایی شده ام راه گدایی بلدم         لقمه نانی بده، از دست شما نان كم نیست،

امشب اُمدم پسرت یه روزی به من بده،یه سالمو با این روزی سر كنم، آخه ما دو ماه برا حسین گریه كردیم، بعضی ها ، هنوز پیراهن مشكیاشونو در نیاوردن،می خوان امروز از عزا بیرون بیان،اما عزای ما اون موقعی تموم میشه، كه  تو دست به دیوار كعبه بذاری،آقا جانم،مولا جانم

سامرایی شده ام راه گدایی بلدم         لقمه نانی بده، از دست شما نان كم نیست،

خبر داری كه امام عسكری نتونست،در طول عمرش یه بار سفره حج بره،حالا این بیت، اهل نكته

قسمت كعبه نشد تا كه طوافت بكند  بر دل كعبه همین داغ فراوان كم نیست

سادات منو ببخشند،علما منو ببخشند،امام زمان اگه شهادت باباتون نبود نمی گفتم،

پیش چشمان تو دشنام به مولا دادند        تا بگویند،در این شهر مسلمان كم نیست

ای وای.. اونایی كه آماده ناله زدنند،اونایی كه هنوز صدا دارند،نفس دارند،

زخم دندان تو  و جام پر از خونابه       ماجرای ایست كه در ایل تو چندان كم نیست

وقتی مثل فردا،از پسرش تقاضای اون ظرف شربت رو كرد، اینقدر این بدن ضعیف شده ،اینقدر این بدن نحیف شده،امام زمان با دستش این ظرف و نزدیك دهان بابا آورد،الله اكبر،روایت می گه همچین كه ظرف اُمد جلوی دهان از شدت ضعف،هی به دندونای حضرت خورد،نمی دونم اون لحظه امام عسكری یاد چه لحظه ای افتاد،نالشو می زنی یا نه،امام زمان برا این روضه خون گریه می كنه،شاید یاد اون لحظه ای افتاد،كه عمه جانش دید دارن با چوب خیزران می زنند،این ناله حسینت می بردت كربلا،دید دارن با چوب خیزران،ای حسین.....

بوسه جام به دندان تو یعنی این بار    خیزران نیست ولی روضه دندان كم نیست

از همان دم پسر كوچكتان باران شد    تا همین لحظه كه خون گریه باران كم نیست

یا امام عسكری كفنت كردند،از رو زمین بلندت كردند،تشییع جنازه شدی،با احترام،اگه قبرتو ویران كردند،اگه به گنبد و بارگاهت جسارت كردند،دیگه به خودت جسارت نكردند،به بدنت جسارت نكردند،نذاشتند بدنت رو زمین بمونه،زود بدنت رو  خاك كردند،دفن كردند،امامن یه آقایی رو می شناسم،بدنش سه روز  رو زمین كربلا،آخ،پسرت اُمد بر بدنت نماز خوند بدنت رو دفن كرد،اما یه روزی كربلا امام سجاد،یه نگاه كرد،عمه جانش دید بدن داره می لرزه،داره جون از بدن مفارقت میكنه،صدا زد چی شده عزیز دلم،چرا بدنت داره می لرزه،صدا زد عمه،اینها ظاهراً مارو مسلمون نمی دونند،چرا؟آخه بدنای خودشونو دارن دفن می كنن،انگار بدن بابام رو زمینه.

حسین...این ناله برسه كربلا،حسین...كاشكی فقط بدنو دفن نمی كردند،روضم تمام،كاش فقط بدنو می گذاشتن رو زمین بمونه،به بدن دست نمی زدند،می دونی چه كردند،خواهرش اُمد تو گودال قتلگاه،یه نگاه به اون بدن انداخت،این بدن كیه؟ چیكار كردند؟یا صاحب الزمان ببخشید آقا،شهادت پدر بزرگوارتونه،شما ناله بزنید،چكار كردند؟اسباشونو نعل تازه زدند،بدن حسین زهرارو زیر اسب ها،به نیت فرج امام زمان، سه مرتبه یا حسین یا حسین یا حسین

                                                    

 

آسمان ماتم گرفته از جفا یابن الحسن

سر کشیده ساقی آن جام بلا یابن الحسن

بر دل یاران غمی ناگفتنی بنشسته است

غرق ماتم گشته شهر سامرا یا بن الحسن

دانم از داغ پدر گریان و سوزانی چو شمع

در کنار قبر او داری نوا یابن الحسن

ای امید آخرین ای روشنی بخش دلم

ای که باشی کنون صاحب عزا یابن الحسن

در عزای باب خود صاحب عزای مجلسی

بر عزاداران خوش آمد گو بیا یابن الحسن

روز شهادت مولا و آقامون امام حسن عسگری است ، امروز شیعه عزادار است کاش امروز سامرا بودیم در حرم مطهر آن بزرگوار عرض ادب می کردیم یابن الحسن سرت سلامت .

امروز عاشقان اینجا مجلس عزا برای بابای مظلومت منعقد کردند . آقا رسم است صاحب عزا می آید دم در می ایستد هر کسی وارد مجلس می شود خوش آمد می گوید : آقا نظر کن .

از دیده سرشک غم ببارد مهدی

بر قبر پدر جبین گذارد مهدی

هر جا که عزای عسکری منعقد است

در بزم عزا حضور دارد مهدی

امروز سامرا چه خبر بود؟ امام زمان در سن کودکی بر بدن نازنین بابا نماز خواندند شیعیان و دوستان بودند ، بدن آن امام را با عزت و احترام تشییع نمودند سامرا ، کنار قبر پدر بزرگوارشان امام هادی آن بدن دفن شد .  دلهاتان آماده است یک جمله بگویم : بفدای آن بدنی که خواهرش زینب نشناخت ، دیدند زینب خیره خیره به آن بدن نگاه می کند  یک وقت هم صدا زد : آیا تو حسین منی و ... همه صدا بزنید حسین ...

 



موضوعات مرتبط: امام عسگری(ع)
[ 17 / 9 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

متن روضه امام حسن عسکری علیه السلام

سیدمجید بنی فاطمه

عزا گرفته یوسف زهرا

یتیم شده سُلاله ی طاها

بمیره نوکرت شدی تنها

سرت سلامت آقا..

یه ابر خسته داره میباره

روزا دیگه مثه شبا تاره

از این عزا خدا عزا داره

سرت سلامت،آقا..

فدای شال ماتمت آقا

فدای اشک نم نمت آقا

بذار بمیرم از غمت آقا

سرت سلامت،آقا..

***

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

***

هوای آسمون شده بارون

از این مصیبت ِ چشا گریون

غریب بودن امام حسن هامون

آخه آقام غریب ِ،آقام غریب ِ

برای غربتش دلم خونه

غریبی شو کسی نمیدونه

حتی مزارش هم تو زندونه

آخه آقام غریب ِ،آقام غریب

* یا صاحب الزمان!سن و سالی نداشتی،یتیم شدی، بی بابا شدی میدونم،آزارت دادن،رها کردی سر به بیابان ها گذاشتی،میدونم، من بمیرم برا اون دختری که سن و سالی نداشت، هر جا می گفت:بابا! تا عاقبت می گفت: نزن دیگه بابامو صدا نمی زنم*

با زهر کینه از همه سیر شد

فداش بشم چه زود زمین گیر شد

جوون بود آقامون یهو پیر شد

براش بمیرم..

پیرن سیاه خدا نگهدارت

شال عزا خدا نگه دارت

امام رضا خدا نگه دارت

دلم گرفته..

اگه که گریه کردم این شبها

اجازه داده مادرت زهرا

حالا شبا کجا برم آقا

دلم گرفته...

*من تازه عادت کرده بودم،از فردا دلم میگیره*

غریبیِ تو ما رو عاشق کرد

برا تو مادرت هق هق کرد

سه ساله تو خراب ها دق کرد

برات بمیرم...

* قربون اون آقایی برم،امشب سر رو قبر بابا میذاره*

 

*****************************************

سیدمجید بنی فاطمه


 

 

زهر افتاده به جان جگرم، مهدی جان

*وقتی از بدن خون میره،اول اثری که میذاره روی دست ِ، قوت دست و پا رو میگیره*

زهر افتاده به جان جگرم، مهدی جان

 لرزه افکنده ز پا تا به سرم مهدی جان

 به لب خشک پدر جرعه ی آبی برسان

*جیگرم داره میسوزه بابا*

 که من از سوز عطش شعله ورم مهدی جان

 قبل از آنی که به دل زهر اثر بگذارد

 کشته از صحنه ی دیوار و درم مهدی جان

 لحظه ای نیست عزیزم که تداعی نشود

 وقعه ی کرب و بلا در نظرم مهدی جان

 قدح آب روان تا به لبم شد نزدیک

 عطش اهل حرم زد شررم مهدی جان

 بشکند دستی که با بغض علی سیلی زد

 به رخ عمه ی نیکو سیرم مهدی جان

*دستش داره میلرزه،غلامش رو صدا زد،فرمود:برو تو حجره به عزیز دلم بگو بیاد، میگه وارد حجره شدم دیدم آقازاده ای صورت به سجده گذاشته،انگشت سبابه رو بالا آورده داره دعا میکنه برا بابا،گفتم:آقازاده باباتون صداتون میکنه،همچین که صورت برداشت،صورت مثل قرص ماه، مؤدب اومد. امام عسکری فرمود:مهدی جان! پسرم میخوام تو به من آب بدی،آب رو گرفت جلوی لبای تشنه و خونی بابا،بابای مظلومم،بابای غریبم."همین جا سؤالی میکنیم" یا صاحب الزمان! سن و سالی نداشتی میدونم،بابات جوون بود میدونم،اما تلاش کردی گفتی بابام تشنه از دنیا نره. من بمیرم برا اون آقایی که تشنه افتاد توی گودال*

همه از خیمه ها بیرون دویدن

ولی سالار زینب را ندیدن

*یکی میگه ذوالجناح آقام رو چه کردی؟یکی میگه:ذوالجناح! مولام رو چه کردی؟ یکی میگه: ذوالجناح داداشم رو چه کردی؟ یه وقت دیدن یه دختر همه زنهارو کنار زد،همچین که اومد کنار ذوالجناح،گفتن سکینه میخواد چه کنه؟ دستش رو بالا آورد،انداخت گردن ذوالجناح،اسب بابام!،میدونم بابام رو کشتن،اما ازت یه سئوال دارم،وقتی بابام میرفت میدون،لباش تشنه بود،بگو ببینم آیا به بابام آب دادن یا نه؟."بگم جیگرت بسوزه،من از زبون ذوالجناح میگم:"*

هر چه می گفت که من تشنه لبم سنگ زدن

ناله اش در دل کوفی اثر داشت نداشت

 

**********************************

سید مهدی میرداماد

 


ای گِرد کاروان تو را حُسن مشتری 

بر خسروان گدای تو را نیز برتری

کنیه: «ابامحمّد» نام خوشت: «حسن»

«ابن‌الرضا»، ولیِّ خدا، شهره: «عسکری»

*از امام جواد به بعد همه رو میگن:ابن الرضا، هم امام هادی رو میگن:ابن الرضا و هم به امام عسکری*

خاک حریم قدس تو را فیض عیسوی 

عبد دَر ِ تو را روشِ بنده‌پروری

یک آسمان ستاره زمین‌بوس آستان

صدها هزار مشتری‌ات گشته مشتری 

*چشم دل میخواد ببینی ملائکه آسمان دارن دور ضریحش می گردن،آسمانی ها،ماه و ستاره و خورشید زائر حرمشن*

پایت در آسمان، حرمت «سرّ من را» 

از «سرّ من رآ»ت بر افلاک رهبری 

*کی هستی آفا!؟*

نام‌آوران برند به تجلیل از تو نام 

پیغمبران کنند به مهرت پیمبری

با یک نسیم سامره‌ات می‌توان گرفت

فیض مسیح از دم بیمار بستری 

حاشا که هر حسن «حسن عسکری» شود

تو دیگر اَستی و دگرانند دیگری 

باید پدر تو باشی و مهدی بوَد پسر 

بر این گهر به جز تو کسی نیست گوهری

دردا که کشت معتمدِ سنگدل تو را

در هشتم ربیع نخست از ستمگری

*آقاجان!امشب شب یتیمی شماست،یا صاحب الزمان! این مردم هم اومدن برای شما گریه کنند،این مردم همونایی اند که دو ماه محرم و صفر قبل از هر روضه،قبل از هر گریه،اول گفتند:یا صاحب الزمان!. اول برای سلامتی شما دعا کردن،اول برای غصه های دل شما اشک ریختن،حالا به اعتقاد من اومدن این دو ماهه ی نوکریشون رو امشب شما مُهر بزنی،آقاجانم!مولا،مولا،اجازه بده بگم:آجرک الله یا بقیة الله

خیلی سخت گذشت امشب و فردا به امام زمان، یه جوری میخوام ناله بزنی،اگه الان سامرا  بودی،کنار حرمش. ان شاءالله نابود بشن دشمنانش،این ضریح جدید برده بشه نصب بشه،ما بریم ببینیم یه ضریح شش گوشه دیگه هم هست، از این غربت بیرون بیاد این حرم*

 

*******************************

سید مهدی میرداماد

 


 

*روضه بخونم،معطلت نکنم،میگم:یا صاحب الزمان! شما لحظه های آخر سر بابات رو بغل کردی*

جا دارد ار برای تو گِریند روز و شب

جنّ و ملک، زمین و زمان، حوری و پری

*چرا گریه کنند؟ گریه داره فرزند خردسال جون دادن باباشو ببینه؛گریه داره. بگم:یا صاحب الزمان! سر بابا رو بغل کردی؟آری، سر بابا رو به سینه چسباندی."ببرمت یه جایی،نشون بده اهل ناله ای" اما دیگه سر بابات زخم نبود آقا،دیگه سر بابات خونی و خاکی نبود آقا"چی میخوام بگم؟کجا مگه رفتم؟"دیگه سربابات محاسنش خضاب به خون نبود"اگه ناله زدی میگم،ناله ی شب شهادتی میخوام"یا صاحب الزمان! سربابات رو بغل کردی،اما دیگه رگ هاش بریده نبود. قربون اون دختری که نیمه شب سر رو بغل کرد"بریم سراغ روضه ی این دختر، من مطمئنم امام زمانم میخواد برا عمه اش گریه کنه"

بابا! مگه نگفتی بر می گردم؟

بیا میخوام دورت بگردم

عمه رو خیلی خسته کردم

*یا صاحب الزمان!شما سر باباتون رو برداشتید،رو پا گذاشتید،اما سری که به بدن وصل بود،خود بابا کمک کرد لحظه ی آخر تو دامن شما،اما قربون دستای زخمی ِ این دختر برم، اون باباهایی که دختر دارن برن یه شب امتحان کنند، خودت رو کنار دخترت بزن به خواب، ببین بچه ات خودش میخواد سرت رو برداره،"اهل کنایه حرف من رو بگیرن" سر سنگین ِ، دختر سه ساله دستاش کوچیکه، نمیتونه تنهایی سر رو برداره، نمیدونم چه بلایی سر این سر آورده بودن، تنهایی سر رو بغل کرد،به سینه اش چسبوند،"فَوَضَعَت فمِها علی فمِه الشریف" لباش رو روی لبای باباش گذاشت،حسین.....ای تشنه لب،حسین....*

دو نگاهی که داشتم  همه عُمر،تا قیامت نرفته از یادم

نگه اولی که دل بردی، نگه آخری که جان دادم

 

*******************************

میثم مطیعی

 


*سنی نداره امام حسن عسكری،28 سال داره، اینقدر آزار و اذیت دیده،اینقدر تحت نظارت و كنترل بوده،تاریخ هم خیلی كم به ما رسونده از این امام مظلوم،اینقدر جو  اختناق و تقیه بوده،چیز ِ زیادی از زندگی ِ آقا به ما نرسیده،امشب به امام زمان تسلیت بگیم.*

باز هم می شود حسینیه

وسعت قلب درد پرورتان

سامرایی شدیم و می گوییم

تسلیت، تسلیت امام زمان

*شیعه ها مثل امشب وارد حرم میشن صدا می زنند،آجرك الله،یا صاحب الزمان.آقا جان ما در روایت داریم كه فرزند باید احترام دوست پدرش رو نگه بداره، وقتی یه بابایی از دنیا میره،دوستان اون آقا باید مورد احترام فرزندش باشند،آقاجان ما پدرشما رو دوست داریم،ما وقتی سامرا می ریم دلمون میشكنه*

تسلیت ای به درد ها مأنوس

تسلیت ای بَقیَّتُ الزَّهرا

بیت الاحزان سینه ات این بار

پُر شده از مصیبت بابا

این حسن ها چقدر مظلومند

این غریبی ز قبرشان حاکیست

این حسن ها عجیب مادری اند

از همین رو قبورشان خاکی است

دشمنان ِ خبیث این دو حسن

قلب شان را به زهر آغشتند

آتش افکنده اند در دلشان

هر دو را آه، خون جگر کشتند

یابن زهرا ببین ز سوزش زهر

پدرت مثل بید می لرزد

دم آخر درون کاسه ی آب

جان مولا! چه دید می لرزد

*آخه شیخ طوسی در كتاب ِ الغیبه نقل كرده، امام عسكری كاسه ی آب رو به دست گرفت،اینقدر زهر به بدن مباركش اثر كرده بود،وقتی كاسه رو بالا آورد،این كاسه به دندان های مباركش خورد،اگه اجازه بدید یه گریزی به كربلا بزنم،امام زمان آمد كاسه رو بدست گرفت به بابا با احترام آب داد لحظه های آخر، اما دلها بسوزه برای اون آقایی كه ، اون نامرد چوب خیزران برداشت،اینقدر بر لب و دندان ِ ....*

دم آخر درون کاسه ی آب

جان مولا! چه دید می لرزد

دید دور از حضور یک سقّا

در حرم حرف قحطی آب است

دید در قتلگاه، بین دو نهر

لب جدش حسین بی تاب است

پدرت، لحظه های آخر عمر

آب از دست پاکتان نوشید

دم آخر پسر نداشت حسین

تشنگی از گلوش می جوشید

*سر بابا رو به دامن گرفتی،دلها بسوزه برا زین العابدین،پرده ها رو كنار زد.*

روی جسمش نشست آن ناپاک

خنجرش را به گردنش که نشاند...

با یکی نه، دوازده ضربه

ناله ی مادری به گوش رسید

خواهری از فراز تل نالان

سمت گودی ِ قتلگاه دوید

*ای حسین......*

شاعر :امیر عظیمی

***********************************

میثم مطیعی

 

 

پَر ِشکسته به بالا نمیرسد هرگز

تلاش میکند امّا نمیرسد هرگز

کبوتری که هوایی نشد در این وادی

به آسمان تمنا نمیرسد هرگز

اگر اجازه نیاید که تا ابد مجنون

به سوی خانه لیلا نمیرسد هرگز

چنان مقام به عشاق میدهد الله

به فکر مردم دنیا نمیرسد هرگز

مقام سلطنت و پادشاهی ِ عالم

به پای رعیتی ما نمیرسد هرگز

و بی ولای تو و خانواده ات آقا

کسی به عالم معنا نمیرسد هرگز

بدون گوشه ی چشم تو شیعه در محشر

به خاکبوسی ِ زهرا نمیرسد هرگز

مسیح ِ آل محمد ، مسیح ِ زهرایی

به گَرد پای تو عیسی نمیرسد هرگز

پرم به شوق هوای تو وا شده آقا

کبوتر تو به سویت رها شده آقا

زمان مستی ما انتها ندارد که

مریض عشق تو بودن دوا ندارد که

بهشت من تویی آقا بهشت را چه کنم ؟

بهشت بی گل رویت صفا ندارد که

فدای بنده نوازی و مهربانی تو

سرای لطف تو شاه و گدا ندارد که

کجاست حاتم طاعی ببیند اینجا را

کسی شبیه تو دست عطا ندارد که

سرای توست پذیرای آرزومندان

کسی به قدر تو حاجت روا ندارد که

تویی که آینه ی حی ذوالمنن خواندند

عزیز قلب رضایی تُرا حسن خواندند

 امام عسکری ، آقا ، امیر ، مولانا

دو دست خالی مارا بگیر مولانا

گدای نیمه شب ِ بین این گُذر هستم

بیا و بگیر دست از فقیر مولانا

نگاه روشن خود را ز ما دریغ مکن

منم به دام نگاهت اسیر مولانا

به نفس سرکش و طغیانگرم نگاهی کن

دعا نما که شوم سر به زیر مولانا

بگو به ما : وسط برکة السباع چه شد

که بوسه زد به قدوم تو شیر مولانا

*مرحوم كلینی در كافی روایت كرده:وقتی آقا رو خیلی اذیت می كردند،به امام خیلی سخت می گرفتند،مولای مارو بین درنده ها انداختن كه تحقیرش كنند،نمایشی بشه كیف كنند،درنده ها اومدند دورش رو گرفتند،شاید اونایی كه تماشا می كردند گفتند:دیگه كارش تمومه،دیدن درنده ها همه پوزه به خاك می مالند،شروع كرد امام حسن عسكری با امنیت خاطر نماز خواندن.*

بصیرتی بده آقا که راه کج نرویم

تویی تو آینه ی یا بصیر مولانا

به کوری ِ همه دشمنان ، خدای کریم

نوشته نام تو را از غدیر مولانا

تویی که چشمه ناب معارفی آقا

کمال سیر و سلوک ِ هر عارفی آقا

هر آنچه ناز فروشی تو مشتری هستم 

میان صحن تو دنبال نوکری هستم

هزار مرتبه مدیون ربنای توام

اگر که شیعه ی مجنون ِ حیدری هستم

چه منتی به سر ِ من نهاده دست شما

كه سر سپرده ی فرمان رهبری هستم

به روز حشر کِشم نعره های مستانه

که من غلام غلامان عسکری هستم

مجیر آل رسولی مدد اباالمهدی

فروغ چشم بتولی مدد اباالمهدی

بیا دوباره کَرَم کن به این گدای خودت

پَرَم بده گُل زهرا تو در هوای خودت

خدا کند که شبی هم مِس وجود مرا

طلا کنی تو به اعجاز کیمیای ِ خودت

نشسته ام بنویسی مرا مسلمانت

که آشنا کنی ام باز با خدای خودت

خدا کند بگذاری تو دستهای مرا

به دستهای گُل ِ غایب از سرای خودت

چه میشود که زمان ظهور فرزندت

فدایی كنی تو مرا پای بچه های خودت

تمام حاجتم این است یوسف هادی

مرا خودت برسانی به سامرای خودت

گدای سامره هستم دو دست من خالی است

گدایی ِ سر کوی شما عجب حالی است

عطش میان حرم رود نیل می گردد

سِرشک دیده ی ما سلسبیل می گردد

کسی که زائر قبر غریبتان باشد

میان آتش غمها خلیل می گردد

*شیخ طوسی در تهذیب نقل كرده:ابوهاشم جعفری میگه:آقا به من فرمود: قَبْرى بسُرَّ مَنْ رَأى اَمانٌ لاَِهْلِ الْجانِبَیْنِ، قبر من ِ امام عسكری در سامرا برای دوست و دشمن مایه ی امان و امنیت ِ، سنی هایی همه كه اونجا زندگی می كنند،تحت پناه ِ و حفظ آقا هستند.*

به حلقه های ضریحی که نیست در حرمت

دل شکسته زائر دخیل می گردد

دوباره پای برهنه به جاده می آییم

به سوی صحن و سرایت پیاده می آییم

*******************************

مهدی میرداماد

 

 

از ما زمینیان به شما آسمان سلام

*امشب شب ِ شهادت ِ امام عسكری است، امشب یه جور دیگه ای باید ناله بزنی،اول از همه باید بگی آقا جان سرت سلامت، آقاجان آجرك الله، دو ماه برا جدت گریه كردیم و ناله زدیم و سینه زدیم و عرض ادب كردیم، اومدم بگم: آقای من قربون شال عزای به گردنت،آخه چقدر غم و غصه به دلت داری؟چقدر آقا جان اندوهگین و ناراحتی؟ نبینم آقامو توی غصه*

از ما زمینیان به شما آسمان سلام

مولای دلشکسته، امام زمان سلام

*خیالم راحت ِ هر عزایی رو گفتم آقام صاحب عزاست،با اعتقاد گفتم،اما مطمئنم امشب شما دم در ِ جلسه ایستادید*

 این روزها هزار برابر شکسته ای

حالا کجای ِ روضه ی بابا نشسته ای

 رخت سیاه  ِداغ پدر کرده ای تنت

قربان ریشه های نخ شال گردنت

 آماده می کنی کفن و تربت و لحد

مرد سیاهپوش، خدا صبرتان دهد

*خیلی از شهادت ِ امام حسن مجتبی 28 صفر نگذشته، اعتقاد من بر اینه هر دوی این امام  حسن ها مادری هستند،اصلاً اسم امام حسن بیاد باید اسم مادرش بیاد،از شهادت امام مجتبی تا شهادت امام عسكری چند روز میگذره؟27صفر تا 9 ربیع،از شما سئوال میكنم،همه ی شما بزرگ شده ی پای منبرید،با ناله جواب من وبدید، از اون شهادت تا این شهادت چه به سر ِ مادر ِ ما اومده؟ یكی بگه مادر من حالش چه طوره؟ یكی بگه خبر از مادر سادات داره یا نه؟ یه نفر پاشه بره میدنه سراغ بگیره*

  گویا دوباره بی کس و بی یار وخسته ای

این روزها کنار دو بستر نشسته ای

 انگار غصه دار جراحات سینه ای

گاهی به سامرایی و گاهی مدینه ای

 یکبار فکر زهر و دل ِ پر شراره ای

یکبار فکر واقعه گوشواره ای

 با اینکه بر سر ِ پدر ِ دیده بسته ای

اما به یاد مادر پهلو شکسته ای

روضه شهادت امام حسن عسكری –سید مهدی میرداماد- قسمت پایانی:

اسم زهرا میاد باید دستت رو مشت كنی بزنی توی سینه ات، ترك ها می خوان مادرشون رو صدا بزنن میگن:آخ ننه،ننه،ننه، من یه جمله آذری تقدیم كنم به آقا امام زمان،میگن:یارالی ننه، معنی كنم،مادر ِ زخمی ِ من، مادر ِ پهلو شكسته ی مكن، آقا جان به شما معتمد زهر داد جگرتون رو پاره كرد،شما جوان بودید به شهادت رسیدید، باز 28 سال داشتید،اما مادر ِ ما 18 سال بیشتر نداشت، امام عسكری رو به زهر كشتند، تاریخ هم نوشته، اصلاً هر كی از دنیا بره باید دكتر علتش رو مشخص كنه امضا كنه تا جواز دفن بدن،دلیل شهادت امام عسكری معلومه،اما من از شما سئوال میكنم یه مادر ِ هجده ساله ی باردار؛ مادری كه بین در و دیوار افتاد رو زمین،دلیل  شهادتش چیه؟ امام باقر دلیل شهادت رو خودش عنوان میكنه، فرمود سبب ِ شهادت مادر ما:الهی بشكند دست مغیره ... اینقدر نانجیب با ضربه ی غلاف بازوی ِ زهرا رو هدف گرفت، بگو :یازهرا...،سبب امام عسكری زهر بود،سبب مادر ما ضربه های غلاف بود،اما سبب شهادت جد ِ غریبش حسین، وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ،ای حسین.....

 



موضوعات مرتبط: امام عسگری(ع)
[ 17 / 9 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

نوحه،زمزمه،شور..شهادت امام عسکری (ع) بهمراه سبک اجرا

ائمه ی مدفون در سامرا

شور

(به سبك سلام ما به حضرت عشق)

 

ای پسر حضرت زهرا ، هر موقع دلتنگ شماییم

با پای دل به عشقت آقا ، راهی شهر سامراییم

روی تو خورشید و مهتاب ، بیچاره هارو هم دریاب

آبرومون اینه آقا ، ما سائلیم و تو ارباب

یا سیدی یبن الزهرا

******

ایشالا یک روزی ببینیم ، شُهره میون عالمینیم

از حرم قشنگت آقا ، زائر مرقد حسینیم

بشنو ز رحمت یا مولا ، سوز و نوای ما ها رو

امضا کن آقا برات ِ ، کرببلای ما ها رو

یا سیدی یبن الزهرا

******

حسین حسین مرثیمونه ، اشک فرشته ها روونه

شبای جمعه مادرس تا ، سحر براش روضه میخونه

زان گوهر پر قیمت و ، نابت ندادن ای مادر

کشتن تو رو بین گودال ، آبت ندادن ای مادر

مولا حسین یبن الزهرا

 



*****************************

 

شهادت امام حسن عسكری )ع(

زمینه – واحد

(به سبك بود اربعین روز اشك)

 

عزیز خدا ایها العسكری

امام الهدی ایها العسكری

الهی نگردم من ِ رو سیاه

ز کویت جدا ایها العسگری

اباالمنتظَر یا حسن یا حسن

******

ز مهر شما رنگ و بوی دلم

ولایت بُوَد آبروی دلم

الا ای گل گلشن فاطمه

وصالت بُوَد آرزوی دلم

اباالمنتظَر یا حسن یا حسن

******

سپهر وفا را تو همچون مهی

ز حال دل خسته ام آگهی

قسم بر کرامت بُوَد یا حسن

گدایی ز تو به ز شاهنشهی

اباالمنتظَر یا حسن یا حسن

******

امید دلم حل نما مشکلم

به درگاه تو عبد ناقابلم

ز زهر ستم جانفدا گشته ای

به یاد غم تو بسوزد دلم

اباالمنتظَر یا حسن یا حسن

******

به راه خدا چون گل پرپری

شدی تشنه لب آن دم آخری

عیان گشته داغ حسین از غمت

تو گویا عزادار آن سروری

اباالمنتظَر یا حسن یا حسن

******

حسینی که جان داده در راه دین

چراغ هدی بود و حق الیقن

حسینی که مجروح و غرقه به خون

لب ِ تشنه افتاده روی زمین

سلام ٌ علی ساکن کربلا

 

دریافت سبك




*****************************

شهادت امام حسن عسكری )ع(

نوحه

 

صلی الله ُعلیک ، یا حجة َ الله ، امام عسكری ، سبط ِ ثارالله

با سوز و آوا ، همه یا مولا

تسلیت گوییم بر ، بقیة َ الله

یا صاحب الزمان آجرک الله

واویلا واویلا ، آه و واویلا

******

در راه عزّت ، اسلام و قرآن ، جان دادی عاقبت ، با کام عطشان

محشر به پا شد ، جانت فدا شد

زمین سامرا ، کرببلا شد

یا صاحب الزمان آجرک الله

واویلا واویلا ، آه و واویلا

******

در پیش دشمنان ، یاریمان کن ، حق صاحب زمان ، یاریمان کن

یاری نما یا ، عزیز َ الزّهرا

رهبر و ملت و ، کشور ما را

یا صاحب الزمان آجرک الله

واویلا واویلا ، آه و واویلا

 

دریافت سبك




*****************************


شهادت امام حسن عسكری )ع(

نوحه

(به سبك در سامره جان تو)


گشته خزانی باغ امامت

مهدی زهرا سرت سلامت

در عزای بابا ، تسلیت آقا ، یا حجت الله

یا بقیة الله

******

شد سامره محشری ازین غم

زهرا بگرید با قامت خم

آه مرثیه خواند ، مادرت زهرا ، با ناله و آه

یا بقیة الله

******

داریم اُمید ای که روح و جانی

ما را شریک غمت بدانی

با سپاه عشقت ، در راه خدا ، ما را کن همراه

یا بقیة الله

 




 

*****************************
 
شهادت امام حسن عسكری )ع(

نوحه

(به سبك حاج ناظم)

 

آمد عزای حسن عسكری

جانها فدای حسن عسكری

مقتدای همه ، غریب فاطمه

مولای من سرت سلامت

یبن الحسن سرت سلامت

واویلا واویلا واویلا

******

وقت غم و عزا شده یا زهرا

سامره کربلا شده یا زهرا

شد ز زهر جفا ، عزیزت جانفدا

شیعه به دل خون جگر دید

مهدی تو داغ پدر دید

واویلا واویلا واویلا

 




 

*****************************
 
امام هادی (ع) و امام عسكری (ع)

شور- دم پایانی

(به سبک مصباح الهدی ارباب)


به وادی سامرّا       میزنه دلامون پر

زائر حرم میشیم    همه با چشای تر

ما سینه زنای حسین     با دلی به غم مبتلا

معتکف سردابیم و          دلداده ی ابن الرضا

سیدنا یا مظلوم

******
به همه عالم میگم     با کلام آتشبار

ویرونه مزار تو        ز کینه ی استکبار

نابودی وهّابیت         آرزوی ما عاشقاس

دوای همه دردامون   خاک حرم سامراس

سیدنا یا مظلوم

******

ای خدا ببین که ما         اسیر گناه هستیم

شرمنده ی اعمال و    نامه ی سیاه هستیم

عاقبتِ ما کن به خیر     با شهادت ای مهربان

به برِکت تربتِ                     مادرِ امامِ زمان

سیدنا یا مظلوم

 

دریافت سبک




*****************************


شهادت امام حسن عسكری )ع(

واحد کند

)به سبک بعد از چهل روز(

 

از غربت تو ، همین بس آقا

که در جوانی ، جون دادی آقا

میون بستر ، افتاده مولا              رمق نداره ، عزیز زهرا

بالین بابا ، پسر رسیده    لحظه ی سخت ، سفر رسیده

در این مصیبت مولا     مشکی پوشیدم آقا

فقط برای شما

آجرک الله ، یا حجت الله

یا بقیه الله

******

از غربت من ، بارون چشمات

چرا در این سن ، می لرزه دستهات

بعد تو بابا ، بی کس و تنهام    بعد تو یک عمر ، همدم غمهام

منم مثه تو ، غریب می مونم          یاری ندارم ،خودم میدونم

بعد از تو تنها میشم     تنها تو دنیا میشم

اسیر غم ها میشم

عزیز زهرا ، نرو ز دنیا

وای ، بابای خوبم

 

دریافت سبک




*****************************


شهادت امام حسن عسكری (ع)

زمینه

 

روضه میخونی امشب تنها     شال عزات و دیدم آقا

ناله زدم باچشم گریون           آجرک الله یبن الزهرا

پدرت گوشه ی بستر

تو جوونی شده پرپر

شبیه مادر

سینه میزنم شب(روز-شام) شهادت

صاحبِ عزا سرِت سلامت

****** 

وایِ من از این غمهای تو        خون به دلم از اشکای تو

بس که غریب بود حتی خونش    تحت نظر بود بابای تو

سامرا دل پریشونه

شده قبرش غریبونه

میون خونه

بین بسترش دور از مدینه

دست و پا میزد با زهر کینه

****** 

آب میرسونی مثل سقا        تو به لبای خشک بابا

حرف عطش شد یادِت افتاد    طفل رباب و موج دریا

دیدی می لرزه هی دستاش

ظرف آب میخوره به لبهاش

غمه تو چشماش

دیگه ندیدی لبای خونی

نه بزم مِی رو ، نه خیزرونی

 

دریافت سبک




  *****************************


شهادت امام حسن عسكری (ع)

نوحه

 

در سامره جان تو فدا شد

فدای راه دین خدا شد

ای حجت سرمد ، یوسف احمد ، ابامحمد

یا ابامحمد ابا محمد ابا محمد

*****

جانم فدایت یا حجت الله

گریه کنه تو بقیه الله

ای قتیل اعدا ، امام دنیا ، فرزند زهرا

یا ابامحمد ابا محمد ابا محمد


*****

امام حادی عشر تویی تو

بر نخل عصمت ثمر تویی تو

من هستم گدایت ، در سامرایت ، جانم فدایت

یا ابامحمد ابا محمد ابا محمد

 

دریافت سبک




***************************** 


شهادت امام حسن عسكری (ع)

زمزمه - واحد

 

در شهر سامره شد امام عسگری فدا

حضرت خیر النسا شد   از غمش صاحب عزا

غریب آقا غریب آقا غریب آقا

******

او که بوده بر تنِ شرافت و بندگی جان

در جوانی شد فدای راه اسلام و قرآن

غریب آقا غریب آقا غریب آقا

******

در عزایش از تمام عاشقانش دل شکست

گرد غربت بر رخ نورانی مهدی نشست

غریب آقا غریب آقا غریب آقا

******

دل حجت خدا از درد و غم آکنده بود

زهر کینه شعله در جان و دلش افکنده بود

غریب آقا غریب آقا غریب آقا

******

زهر و عطشو لب ه خشک امام ه عالمین

شد زندعه مصائب جد غریب او حسین

غریب آقا غریب آقا غریب آقا

 

دریافت سبک




*****************************


شهادت امام حسن عسكری (ع)

زمینه

 

ای گل پیغمبری       یا امام عسگری

ای آن ، که کشته ی زهر جفا گشتی

قتیل ظلم اشقیا گشتی      فدایی دین خدا گشتی     

مظلوم آقام آقام آقام آقام آقا

******

بر همه عالم ولی       یا حسن بن علی

آقا ، خاک حریم تو شفای ما

مرقد تو عرش خدای ما      مدینه و کرببلای ما

مظلوم آقام آقام آقام آقام آقا

******

گرم آوای تو ایم     سینه زن های تو ایم

جانم ، امامِ عسگری نوای ما

بده به ما ای مقتدای ما       تذکره ی کرببلای ما

مظلوم آقام آقام آقام آقام آقا

 

دریافت سبک




*****************************


شهادت امام حسن عسكری (ع)

زمینه - واحد

 

ای لاله ی پیغمبری    سلطان ملک دلبری

ای آیه های کوثری      جانم امام عسگری

جانم امام عسكری

قرص قمر یبن الحیدر    با یک نظر یبن الحیدر

از عالمی دل میبری       جانم امام عسگری

جانم امام عسكری

ای مقصد دلدادگی           در عزت و آزادگی

بر هردو عالم سروری       جانم امام عسگری

جانم امام عسكری

ای جان فدای غربتت    در اقتدار و هیبتت

چون ذولفقار حیدری    جانم امام عسگری

جانم امام عسكری

کلام تو نور هدا      مادح تو ذات خدا

از همه ی خوبان سری  جانم امام عسگری

جانم امام عسكری

اگر چه عاصی و بدم    با اشک چشمم آمدم

زنم به خانه دری            جانم امام عسگری

جانم امام عسكری

به سر هوای سامرا      منم گدای سامرا

به آه و چشمان تری   جانم امام عسگری

جانم امام عسكری

تو مروه ای و صفایی    تو زمزمی و منایی

عبد خدای ، منظری    جانم امام عسگری

جانم امام عسكری

مهر تو نور آب و گِل     کاش که با خلوص دل

کنم برات نوکری         جانم امام عسگری

جانم امام عسكری

هستِ فلک ز هست تو    حکم قضا به دست تو

در ملکوت داوری                جانم امام عسگری

جانم امام عسكری

ای به گروه فتنه ضد     ز کینه های معتمد

شبیه لاله پرپری        جانم امام عسگری

جانم امام عسكری

سوز دلم از غم تو      زنده شد از ماتم تو

داغ علیِ اکبری         جانم امام عسگری

جانم امام عسكری

 

دریافت سبک زمینه

دریافت سبک واحد




 
*****************************
 
شهادت امام حسن عسكری (ع)

واحد

(به سبک آه و از این اشک های)


ای دو عالم از غم تو سینه چاک      یا امام عسگری روحی فِداک

السلام ای حجّت حیّ و دود         جز غم و ماتم تو را همدم نبود

ای عزیز سامرایی رسول             یابن حیدر ، نور چشمان بتول

ای به وادیِ غریبی داده جان            در عزایت اشک بارَد آسمان

کرد بر جان تو ای فخر بَشَر                  کینه های معتمد آخر اثر

زهرِ او آتش به جان تو فکند            شعله در روح و روان تو فکند

ای دِلَت از زهر کینه پر شرر               دید آخر مهدی ات داغ پدر

پرپر همچون لاله ی صحرا شدی        میهمان مادرت زهرا شدی

شکر حق دیگر نشد ای مقتدا        با لبِ تشنه سَرَت از تن جدا

شکر حق دیگر نشد بر نی سَرَت    سیلی از دشمن نخورده خواهرت

 

دریافت سبک

این شعر به پنح سبک اجرا گردیده است




 

*****************************
 
شهادت امام حسن عسكری (ع)

 زمزمه

 

امام عسگری شده     قتیل جور اشقیا

صدای ناله اش رسد    ز سوی شهر سامرا

پاره شد مرا جگر ، مهدی ام به چشم تر ، ناله زد پدر پدر

یا امام عسكری

******

ز سوز زَهر معتمد       دلت شراره میزند

غم عظیم تو شرر    به سنگ خاره میزند

نور چشم مصطغی ، ای غریب سامرا ، جان سپرده از جفا

یا امام عسكری

******

حسین حسین حسین حسین    نوای تو به روز و شب

دم شهادتت شدی                    ز زهر کینه تشنه لب

در غمت به شور و شین ، ای امام عالمین ، زنده شد غم حسین

یا امام عسكری

 

دریافت سبک

 



موضوعات مرتبط: امام عسگری(ع)
[ 17 / 9 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

نوحه،زمزمه،شور..شهادت امام عسکری (ع) بهمراه سبک اجرا

شهادت امام حسن عسکری (ع)

زمینه

 

شال عزا رو شونه ی اربابمه

داره میون سینه غم یه عالمه

به سینه می‌زنه تو ماتم پدر

اشکای چشمشم شبیه زمزمه

مهدی زهرا شده

این شبا صاحب عزا

می‌گیره تو روضه دم

رو لبش داره نوا

می‌سوزم ای پدر واسه حال بدت

مهدی فدای غربت بیش از حدت

یا امام عسکری

******

دستی بکش آقا به این بال وپرم

تو آسمون سامرا کبوترم

توی شب شهادتت میدونی که

افتاده تو دلم فقط شوق حرم

تا میفتم یادتو

تو دلم آشوبیه

میسوزم بیشتر ازین

که ضریحت چوبیه

گنبد خوشکلت چقد دیدن داره

ضریح چوبیت آقا بوسیدن داره

یا امام عسکری

******

شیعه کشی تو دنیا باز شده شروع

تو نیجریه و یمن کرده طلوع

ذکر فرج رو می‌خونم زیر لبم

تو نمازم تو سجده و توی رکوع

دشمن بی دست و پا

اومدی به جنگ کی

شیعه داره تو جهان

صدها مثل زکزاکی

شیخ ابراهیم شبیه جون رزمنده ای

پرچم تو بلنده و پاینده ای

العجل آقا بیا

 

دریافت سبک




**********************************

شهادت امام حسن عسکری (ع)

زمینه - شور

 (به سبک شکر خدا با نظر)


هواتو کرده این دل تنگم

دار و ندار و دلبر مایی

پر میزنه دلم تا سامرّا

چه گنبد و چه صحن زیبایی

چه نعمتی بالاتر از اینکه

گدای سامرای تو باشم

تمام خواهشم فقط اینه

نوکر نوکرای تو باشم

تو آقایی تو مولایی

تو دلداری و دلبند زهرایی

ابا المهدی

******

تو میری و مهدی عزاداره

یتیم و بی کس میشه و تنها

تک پسرت تو شهر سامرا

میشه اسیر غصه و غم ها

برای غربت و غمت آقا

ابر چشاش شده چه بارونی

تو دست و پا میزنی تو حجره

مث یه مار گزیده می مونی

چشات اشکه لبات خونه

داری پرپر میزنی توو این خونه

اباالمهدی

******

دلای ما آخر هر روضه

میشه روونه ی ته گودال

میره کنار مادری گریون

که رفته توی قتلگاه از حال

هنوز صدای ناله ی مادر

می رسه به گوش حسینی ها

عمریه که می زنه به سینه

کنار جسم بی سری زهرا

قتلوک ذبحوک

بُنیَّ مِنَ الماء منعوک

حسین جانم

 

دریافت سبک




**********************************


شهادت امام حسن عسکری (ع)

زمینه

 

سامره غرق غم امام عسکریه

تو حرم آقامون ببین چه محشریه

روضه خونا برای آقا (می خونن)3

سینه زنها همه تو حرم (مهمونن)3

زائرا دم می گیرن

روضه غم می گیرن

همه ماتم می گیرن

غریب آقام یاحسن

******

به زیر لبهای تو نوای وا عطشا

تشنه بودی بمیرم برای تو ای آقا

زیر لبهات صدا میزدی (مهدی جان )3

تلاوت کن برای بابا( الرحمن )3

دیگه عمرم تمومه

پدرت نیمه جونه

امون از این زمونه

غریب آقام یاحسن

******

زهر جفا امون آقامونو بریده

شب یتیم شدن حجت حق رسیده

لب تشنه دم آخری( جون داده )3

می دونم من بیاد (حسین افتاده )3

به یاد کرب وبلا

به یاد راس جدا

به یاد لب تشنه ها

غریب آقام یاحسن

 

دریافت سبک




**********************************


شهادت امام حسن عسکری (ع)

زمینه

(به سبک دوباره سیاهی)


ای راه سعادت ، اسوه ی عبادت

سینه زنات آماده اند آقا برای شهادت

کاشکی می شدم تو این شبا

کبوتر اون صحن و سرا

با نابودیِ تکفیریها

یه زائر شهر سامرا

به شوق تو دل ما شده باز هوایی

کی گفته که غریبی ما هستیم فدایی

این دلا بی قرار تو

گردان به گردان یار تو

همگی جانثار تو

آقام امام عسکری

******

همه دلا محزون ، آسمونا گریون

سامرا میشه کرببلا ایشالا آقا جون

غصه داره عالم ای خدا

شبیه دلِ صاحب عزا

سیاه پوشه مهدی این روزا

برای باباش واویلتا

اشک غریبی حلقه زده توی چشماش

روضه می خونه واسه غریبی باباش

آتیش زده به آسمون

اشک دو چشم آقامون

میگه بابا پیشم بمون

آقام امام عسکری

 

دریافت سبک




**********************************


شهادت امام حسن عسکری (ع)

زمینه

 

سامرا غوغا ، شور عاشورا

جلوه گشته در عزای روح خوش عهدی

در غم بابا ، آه و واویلا

شد سیه پوش و عزادار حضرت مهدی

ربیع الاول است و دل ، دارد عزای سَروَری

شعله به دلها میزند ، غم امام عسکری

عزای شمس ولا ، دلم به غم مبتلا ، سامره شد کربلا

واویلا ، حسن غریب مادر

 ******

شافع محشر ، در رَه ِ داور

با لبِ تشنه سپرده جان به جانانش

زنده گردیده ، بر همه عالَم

روضه های جانگداز جدّ عطشانش

بهر امام عسکری ، عزا گرفته عالمین

ولی امان ز روضه ی ، عطش و غربت حسین

کنم از آن محنت یاد ، با لبِ تشنه جان داد ، به خاک مقتل افتاد

واویلا ، حسین غریب مادر

 

دریافت سبک




**********************************


شهادت امام حسن عسکری (ع)

نوحه

(به سبك من ابوفاضل و)

 

گلشن فاطمه ز کینه پرپر شده

عالم از داغ او جمله مکدر شده

دیده ها خون فشان

در عزا انس و جان

واغریبا واشهیدا

******

نور چشم زهرا بسته دو چشم از جهان

وا اماما شده ذکر لب شیعیان

جان ز تن شد جدا

شده محشر به پا 

واغریبا واشهیدا

******

مهدی فاطمه گریه ز داغت کند

عالم شیعه افغان ز فراقت کند

پسرت دل غمین

شده زار و حزین

واغریبا واشهیدا

 

دریافت سبک




**********************************


شهادت امام حسن عسکری (ع)

نوحه

(به سبک یوم العزای حضرت)

 

نور خدا حقیقت داوری

پرورده ی آزاده ی حیدری

زاده ی ولایت ، معدن عنایت

در سامرا غریب و مظلوم

از جور عدوان شده مسموم

واویلتا آه و واویلا

******

خصم ستمگر زد شرر به جانت

شد در بهار زندگی خزانت

بی کس و بی معین  ، دل شکسته غمین

عازم شدی با حال خسته

بر دیدن پهلو شکسته

واویلتا آه و واویلا

******

ای آخرین دلداده ی امامت

یا صاحب الزمان سرت سلامت

در عزای پدر ، شدی تو نوحه گر

دلها به داغت مبتلا شد

ماتم سرا ارض و سما شد

واویلتا آه و واویلا

 

دریافت سبک




**********************************


شهادت امام حسن عسکری (ع)

نوحه

(به سبک مدینه در آوای اندوه)


سبط النبی الطاهر ابن الرضایم

مسموم زهر کینه در سامرایم

افتادم از پا ، غریب و تنها

سرت سلامت مولا بقیه الله

******

گل ریاض زهرا مظهر داور

در راه وصل جانان گردیده پرپر

زاده ی حیدر ، شفیع محشر

سرت سلامت مولا بقیه الله

******

انظر اِلَیَ اُما با حال محزون

در وادی تنهایی شد جگرم خون

گاهی ز تبعید ، گاهی ز تهدید

سرت سلامت مولا بقیه الله

******

صید شکسته بال و بی آشیانم

تو میزبانی مادر من میهمانم

در سوز آهم ، بنما نگاهم

سرت سلامت مولا بقیه الله

 

دریافت سبک




**********************************


شهادت امام حسن عسکری (ع)

نوحه

 

سامرا گشته از ، داغ تو غرق عزا

گوئیا زنده باز ، شد غم کرب و بلا

کشته ی جام زهر ، در غریبی شهر

ای روح هم عهدی

مولا اباالمهدی

مولا ابا المهدی

******

آمده بر سرت ، حضرت صاحب زمان

شد ز اندوه او ، غرق به ماتم جهان

او که در سامرا ، می کند ناله ها

عالم شود گریان

از آه آن جانان

مولا اباالمهدی

******

ریزد اشک غم از ، بهار چشمان او

گوئیا شد دگر ، فاطمه مهمان او

شد ز تو یادگار ، تا که آید بهار

دل بی قرار اوست

چشم انتظار اوست

مولا ابا المهدی

 

دریافت سبک




**********************************


شهادت امام حسن عسكری (ع)

دودمه

 

عطشم ارث حسین است و بسوزد جگرم    مهدیا ای پسرم

اشك آوارگیت می چكد از چشم ترم           مهدیا ای پسرم

******

كرده ای رخت عزا در سوگ بابایت به تن     تسلیت یابن الحسن

در غمش افتاده ایی یاد شهید بی كفن      تسلیت یابن الحسن




**********************************


شهادت امام حسن عسكری (ع)

زمینه

 

دل گرفته ، باز برای تو

پرکشیده تا ، سامرای تو

مثل یک سائل می شینم روبروی حرم

نگام و خیره می دوزم به دستای کرم

شه سامرا ، سلامٌ علیک

منشا سخا ، سلامٌ علیک

آقام ، امام عسکری

******

با یاد تو ، هر دلی خونه

بانی روضه ت ، صاحب زمونه

روضه خون روضه ی تو حضرت فاطمه

سینه زن تو بزم گریه ت حضرت قائمه

دل آسمون ، بی قرار تو

زمین و زمون ، غصه دار تو

آقام ، امام عسکری

******
دل از داغت ، دارالعزا شد

شهر سامرا ، کرببلا شد

به فدای لعل لبهای خشک تو  آقا

لحظه ی آخر می خوندی روضه کربلا

به یاد حسین ، شه تشنه لب

ناله می زدی ، به تاب و به تب

آقام ، امام عسکری

 

دریافت سبك




**********************************


شهادت امام حسن عسكری )ع(

زمینه

(به سبك ذكر لب مسلم)

 

مسموم کینه شد ، غریب سامرا

فدایی حق شد ، چو مادرش زهرا

پسرش شده ، صاحب عزای پدر

گریه میکرد ، ز غصه های پدر

(دلش میسوخت ، ز ناله های پدر)2

خداحافظ ، بابای مهربون

خداحافظ ، ای یار بی کسون

خداحافظ ، به سر رسیده غم هات

(واویلا ، امان امان امان)2

واویلا ، امان امان امان ای

******

ای پسر فاطمه ، حجت ثانی عشر

زانوی غم گرفتی ، تو در عزای پدر

بعد بابا ، غریب و تنها میشی

آواره ی ، کوه و صحرا میشی

(خون جگر از ، اعمال ماها میشی)2

دعا کن تا ، خدایی شیم

دعا کن تا ، زهرایی شیم

شهید در راهت بشیم آقا جون

(واویلا ، امان امان امان)2

واویلا ، امان امان امان ای

 




**********************************


شهادت امام حسن عسكری )ع(

زمزمه - واحد

 (به سبك ببین که توی کوچه ها)


امام عصر ، صاحب زمان

جون عالم (فدای غمهات)2

زانوی غم گرفته ای

تو بغلت (در سوگ بابات)2

نام پدر بر روی لبت جاری

شال عزا بر روی دوشت داری

(اشک یتیمی ز دیده می باری)2

امام حسن یا امام حسن مولا

******

کبوتر دلم می خواد

پر بزنه (بشه هوایی)2

بیاد جز مدافعان

حریمت (بشه فدایی)2

خدا کنه جان نثارتون باشیم

فدایی و بیقرارتون باشیم

(ما همه سرباز و یارتون باشیم)2

امام حسن یا امام حسن مولا

******

عنایتی کن آقا جون

که عبد رو (سفید بشیم ما)2

پای رکاب پسرت

بمونیم و (شهید بشیم ما)2

این نوكر دلشكسته رو دریاب

می خوام بیام سامرای تو ارباب

(نماز بخونم تو گوشه ی سرداب)2

امام حسن یا امام حسن مولا

 

دریافت سبك




**********************************


شهادت امام حسن عسكری )ع(

زمینه

 

اُمید پیر و جوون ، کرم تو آقاجون

آرزوی دلای محزون ، حرم تو آقاجون

سامرای تو بهشت من ، وَ غم ِ تو در سرشت من

عشق تو سرنوشت من

ای گل ِ پیغمبری ، یا امام ِ عسگری

نور چشم حیدری ، یا امام ِ عسگری

یا امام ِ عسگری

******

هستن برا رسیدن ، به خوبی وسعادت

سینه زنای شما آقا ، آماده ی شهادت

ایشالا میاییم به سامرا ، وَ به دعای خیر ِ شما

همگی میریم به کربلا

میخونیم اونجا نوحه ، با سرشک و سوز و آه

هر که دارد هوسِ ، کرببلا بسم الله

حسین وای

 




**********************************


شهادت امام حسن عسكری )ع(

واحد

(به سبك آخر ماه صفر)

 

همه با هم بگیم با اشک و شور و شوق و دلبری

سلام ما به محضر ِ آقا امام ِ عسگری

آه ، تو بر محبین ، یار و حبیبی

برات بمیرم ، چقدر غریبی

مرقد تو از قدیما ، غمی به سینه داره

بوی بقیع خاکی و عطر مدینه داره

آه ، مظلوم حسن جان

******

کاش که میشد به زودیا با نوکرا،سینه زنا

با نابودی ِ دشمنا بیاییم به شهر سامرا

آه ، ما هستیم آقا ، در راه قران

 از نسل همّت ، از نسل چمران

جان بر کفیم در لشگر و سپاه تو یا مولا

آماده ایم تا جان دهیم در راه تو یا مولا

آه ، مظلوم حسن جان

******

میگن که لب تشنه بودی لحظه ی آخر آقا جون

کاسه به دندون تو خورد با دیده ی تر آقا جون

آه ، دلا بسوزه ، با اشک دیده

بر خیزران و ، سر ِ بریده

چوب جفا و کینه ی بچه های اُمیّه

نزن به لبهای باباش خون شد دل رقیّه

آه غریب مادر

 

دریافت سبك




**********************************


شهادت امام حسن عسكری (ع)

زمینه - واحد

(به سبك الا ای شهیدی که)

 

حسن جان ، تجلی اَنوار ایمان ، وَ تفسیر آیات قرآن

همه در حُسن ِ خدایی تو ، الا ای خورشید درخشان

مُصحف ِ نور زهرا ، ای دلبر دل آرا

ابالمهدی یا مولا

ابالمهدی یا مولا

******

الا ای ، غریب شهر سامرایی ، الا که حجّت خدایی

دعا کن آقا ، به لطف زهرا ، شوم عاقبت کربلایی

خرج عشقت کن آقا ، دار و ندار من را

ابالمهدی یا مولا

ابالمهدی یا مولا

******

حسن جان ، شدی مسموم زهر کینه ، بگرید مادری حزینه

ولی پیکرت ، شده دفن آقا ، کنم نوحه با سوز سینه

آه از روز عاشورا ، تن ها بر خاک صحرا

ابالمهدی یا مولا

ابالمهدی یا مولا

 




**********************************


شهادت امام حسن عسكری (ع)

زمزمه

 

بیا ، مهدی جان از غصه بی تابم

ببین ، دم ِ آخر تشنه ی آبم

به وقت رفتنم ، بده آبی به من

فتادم یاد ِ آن ، غریب ِ بی کفن

غریبم من غریب

******

من را ، غُسل و کفن میکنی آخر

دلم ، سوزد بر آن کشته ی بی سر

ز داغ غربتش ، دو عالم سینه چاک

به زیر سُمّ اسب ، تنش مانده به خاک

حسین جانم حسین

 

دریافت سبك




**********************************


شهادت امام حسن عسكری (ع)

زمزمه

(به سبك واویلا،گریان زمین و)

 

مهدی جان ، بیا بیا عزیز من

ببین عطش فتاده در این جان و تن

آبی بده این دم ِ آخری به من

می سوزه دل ، یاد شهید ِ بی کفن

جدّم حسین غریب کربلا ، لب تشنه شد سر از تنِش جدا

یک لشگر و هُجوم به خیمه ها ، حرم و نگاه نا مَحرما

واویلا ، جمعی لعین ِ بی حیا

واویلا سیلی زدند به بچه ها

واویلا ، حسین غریب کربلا

 




********************************** 


شهادت امام حسن عسكری )ع(

زمینه

 

زمین و زمان غصه دار تو

شده آسمان بی قرار تو

الا ای سپیده

شده عاقبت حاجتت روا

سفر کردی آخر ز سامرا

پیش قد خمیده

صدای ضعیفی در این سینه ی خسته مانده

بیا مهدی من که چیزی ز عمرم نمانده

بیا که ، نوایی نمانده

آه رسیده زمان جدایی

******
دیگه لحظه های سفر رسید

به بالین بابا پسر رسید

هوای بهاره

ز زهر جفا جون به لب شدی

دم آخری تشنه لب شدی

دم احتضاره

عدویت چه کرده ، می لرزه چرا شاخه ی یاس

از این داغ عظمی ، توی آسمون روضه برپاس

ز جنت رسد ناله ی یاس

آه رسیده زمان جدایی

 




**********************************


شهادت امام حسن عسكری (ع)

واحد

 

کنج حجره ای بیقرار و خسته

کوه غصه ها تو دلش نشسته

ذکر یا حسین رو لبای آقا

سوز تشنگی قلبش و شکسته

شال عزا روی دوش صاحب زمون

گریه مهدی عالم و کرده گریون

امشب خود آقامون شده روضه خون

آه و واویلا ، امون از این غریبی

***********

غرق سوز و آه شهر سامرا شد

صاحب الزمان دیگه بی بابا شد

قلب شیعیان سوگوار مولا

سامرا شبیه کرببلا شد

امشب پر از غم قلوب مومنینه

گرد یتیمی رو سرِ ما میشینه

دیگه از امشب صاحب زمان یتیمه

آه و واویلا ، امون از این غریبی

*************

با وفاتر از تو کسی ندیدم

هیئتت رو به عالمی نمیدم

دیونه شدم از همون شبی که

اولین دفه گنبدت رو دیدم

ارباب خوبم بیا بکن عنایت

تا با رفیقا با بچه های هیئت

بیام دوباره به کربلا زیارت

ارباب خوبم ، کرببلاتو عشقه

 

 



موضوعات مرتبط: امام عسگری(ع)
[ 17 / 9 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

متن روضه امام رضا علیه السلام

متن گریز روضه پیامبر(ص)-گریز ششم

خداوند در قران کریم میفرماید:(قل لا اسئلکم علیه اجراً الاالموده فی القربی ) پیامبر (ص) بگو من از شما اجری برای رسالتم نمی خواهم غیر از مودت و دوستی اهل بیتم .عرض می کنم :پیامبر دو نفر را پاره تن خود نامید و تعبیر (بضعه منی )را در مورد انها به کار برد :یکی امام رضا است که فرمود :( ستد فن بضعه منی به خراسان )؛ پاره جگر من در خراسان دفن می شود و یکی حضرت زهرا است.فرمود :(فاطمه بضعه منی فمن اغضبها اغضبنی) فاطمه پاره تن من است. هر کس اورا ناراحت کندمرا ناراحت کرده است .اما ببینید با این دو پاره تن چه کردند. یکی را در غربت مسموم و دیگری را بین در و دیوار شهید کردند.

رسول گفت که زهرا است پاره تن من

چه ظلم ها که رسیدی به پاره تن من

به خانه ای که ملک می گرفت اذن دخول

زدند اتش بیداد بعد مردن او

هزار حیف که سیلی زدند بر رویش

که همچو شام سیه گشت روز روشن او

بگفت فضه خذینی که محسنم کشتند

به صد شتاب روان گشت بهر دیدن او

میانه ی در و دیوار دید فاطمه را

شکسته پهلو گردیده سقط محسن او


منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست


************************
متن روضه شهادت امام رضا علیه السلام-حاج مهدی سلحشور
                     

شب آخریه ببین می خوان سفره و جمع كنند،سفره ای كه خودش دو ماه برا حسینش ،براحسنش،برا باباش،برا امام رضا پهن كرده،شب آخر ماه صفر،با دستای خودش شال عزا از گردن مهدی در میاره،همه می گن ما مزد عزاداری از فاطمه می خواهیم،ما میگیم عذر عزاداری از فاطمه می خواهیم،بی بی جان عذر می خواهیم نتونستیم حق روضه هاتونو ادا كنیم،تا فاطمیه زنده باشم قول می دم جبران كنم،مادر مادر مادر،وقتی خواست از مدینه حركت كنه،زن وبچه اهل و عیال ،همه رو جمع كرد،فرمود من دارم میرم،همتون پشت سر من گریه كنید،وقتی گفتند،آقا جان خوب نیست آدم پشت سر مسافر گریه كنه،آقا سر انداخت پایین،فرمود:آره ،اما مسافری كه امید برگشت داره،من كه یقین دارم كه دیگه از این سفر برنمی گردم،می خوام عرض كنم آقاجان،هركی می خواد بره سفر،اگر امید برگشت نداشته باشه، اگر قرار بر اینه اهل و عیالو دعوت به گریه و ناله كنه،درستشم شاید همین باشه،یه سئوال دارم از شما،می خوام بگم چرا كربلا جریان برعكس شد،حسین داشت می رفت میدان،دید زینب داره گریه می كنه،گفت:زینب جان گریه نكن،گریه ها رو نگه دار،چرا گریه نكنم،گریه ها رو نگه دار، برا وقتی كه تو رو به اسارت می برند،می بینم دستای تو رو بستند،كوچه به كوچه،شهر به شهر،گذر به گذر،با دست بسته تو رو می برند،گریه ها رو نگه دار برا اون روز.یا امام رضا آرزوهایی كه ما داریم،همه از خواسته های شما نشئت میگیره،آرزویه تك تك ماست،واسه ارباب بی كفنمون جون بدیم،شما هم همین كارو كردید،اون لحظات آخر،دیدند،فرشای حجره رو جمع كردید،فرمود می خوام رو خاك جون بدم مثل جد غریبم حسین،نمی دونم اون لحظات آخر لب تشنه بودید،یا نه،عرضم تمام همین یك جمله،اما خدارو صد هزار مرتبه شكر،وقتی می خواستی جون بدید،دیگه زن و بچه كنارت نبود،دخترت نبود،لحظه جون دادن تو رو ندید،اما بمیرم برای اون آقایی كه،وقتی كه می خواست جون بده،زینب آمد بالای تل زینبیه،از اون بالای بلندی نگاه كنه،ببینه دور حسین حلقه زدند،های اخرین ناله های محرم و صفره، ها، نیزه دار با نیزه می زنه،شمشیر دار با شمشیر می زنه ،حسین...لذا وقتی برگشت مدینه،این روضه اگر متواتر نبود تو مقاتل،باورش برا ،آدم سخت بود،مگه می شه ،دو تا همسر،دو ماه همدیگر رو ندیدند،همدیگر رو نشناسند،عبدالله چشم تو چشم زینب،گفت:تو خانم منو ندیدی،گفت عبدالله حق داری منو نشناسی،خودم دیدم بین دو نهر آب ... حسین....

************************
زمین نشستن

شنیده اید امام رضا (علیه السّلام) وقتی از خانه ی مأمون بیرون آمد از شدت زهر جفا دائم میان کوچه روی زمین می نشست و پا می شدند، بر زمین می خوردند.

این تنها جایی نبود که از اهل بیت یک نفر زمین می خورد، چند جای دیگر هم در تاریخ داریم:

یک مادری را می شناسم از خانه تا مسجد چند مرتبه زمین نشست و بلند شد.

یک آقایی را می شناسم که تا خبر جان دادن همسرش را شنید از مسجد تا خانه می دوید و زمین می نشست.

یک آقایی را می شناسم از خیمه گاه تا کنار بدن علی اکبرش می دوید و زمین می خورد. یک خواهری را می شناسم از خیمه تا گودال هی می دوید و زمین می خورد. از حرم تا قتلگه … .

یک آقایی را می شناسم لحظه های آخر در یک قسمت کوتاه از شدت تیر و نیزه ها زمین خورد و بلند شد.

یک دختری را می شناسم نیمه شب تو بیابان ها زمین خورد بلند شد … .

 منبع:كتاب گلواژه های روضه

************************
زن های طوس و زن های مدینه

زن ها و تازه عروس ها گریه کردند، حاضر شدند مهریه هاشون رو ببخشند بیایند بدن عزیز فاطمه رو دفن کنند، آقا امام رضا (علیه السّلام) غریب نمونه.

این قدر گل روی تابوت آقا ریختند، تابوت زیر گل ها پنهان شد.

اما من تو مدینه یه تابوت سراغ دارم، کنار قبر پیغمبر به جای گل تیرباران شد… .

 
منبع:كتاب گلواژه های روضه

************************

برائة من النار

نقل می کنند یک عده ای همسفر بودند در راه مشهد، امام رضا (علیه السّلام) یک نفر از این ها نابینا بود. موقع برگشت در یک جایی توقف کردند، گفتند بیایید سر به سر این نابینا بذاریم، یک کاغذی را نوشتند تکان دادند، گفت: این صدای چیه؟ گفتند یک شب تو خواب بودی ما رفتیم حرم امام رضا (علیه السّلام)، به ما امان نامه دادند.

گفت: منم امان نامه می خوام، منم باید بگیرم، هر چی بهش اصرار کردند، گفتند ما شوخی کردیم، گوش نداد.

آمد طرف مشهد و صبح برگشت، دیدند در دستش برگه ای است، باورشون نمی شد، نزدیک آمدند دیدند، نوشته:

بسم الله الرحمن الرحیم، برائه من النار، زیر اونم یک امضای زیبایی از علی ابن موسی الرضا (علیه السّلام)، بگو آقاجان ما هم امشب از اون برگه ها می خوایم.

 منبع:كتاب گلواژه های روضه

************************
متن روضه امام رضا علیه السلام

نمی دانم چرا امشب دلم بهانه می گیرد؟ دلم می گوید: ای کافی! این مردم را بردار و کنار قبر علی بن موسی الرضا(ع) ببر.

 

مانند سگ گرسنه و گربه لوس

مالم رخ بر آستان شه طوس

زیرا که سگ گرسنه و گربه زار

از سفره اغنیا نگردد مأیوس

 

آقا وقتی خواست از مدینه حرکت کند، یک عده زن و بچه دور خودش جمع کرد.

 

السلام علی من أمر أولاده و عیاله بالنیاحة علیه قبل وصول القتل الیه

 

آقا وقتی می خواست از مدینه حرکت کند دستور داد که زن و بچه اش بنشینند و برایش نوحه کنند. فرمود: من دیگر بر نمی گردم. بناست مرا در دیار غربت مسموم کنند. وقتی خواست از مدینه حرکت کند دوازده هزار دینار سر راهی بین غلامها و نوکرها و کنیزها و آقازاده هایش توزیع کرد.

 

از کثرت معاصی و ز ذلت رجاء

گفتم به خود کجا بروم نیست ارتجاء

نا گه به گوش، هاتف غیبم زد این ندا

قبر امام هشتم و سلطان دین رضا

 
خدایا! زهرش دادند، مسمومش کردند. میان حجره مثل مارگزیده به خود می پیچید. ای خدا! بلند شد، صدا زد: ابا صلت! در خانه را ببند. اباصلت  می گوید: در صحن خانه راه می رفتم، می دیدم آقا هی بلند می شود هی  می شیند. حالش منقلب است. یک وقت دیدم از گوشه حیاط یک آقازاده دارد می آید. دویدم جلو گفتم: آقا! مگر در خانه باز بود؟ گفت: نه پس شما از کجا آمدید؟ صدا زد: ابا صلت! همان کس که مرا از مدینه به اینجا آورد همان کس مرا از در بسته عبور داد. گفتم: شما کی هستید؟ فرمود: من محمد بن علی هستم. حجره را به او نشان دادم. آمد طرف داخل اتاق، دیدم آقا پسرش را بغل کرده است. ابا صلت من خیلی منقلب شدم. در میان صحن خانه گریه می کردم و راه می رفتم. طولی نکشید یک وقت دیدم آقازاده از میان حجره بیرون آمد، اما حالش خیلی منقلب است. آخه بابایش از دنیا رفته بود. بحق مولانا علی بن موسی (ع) یا الله! 

************************
همه برای من بلند گریه کنید

السَّلام ُ عَلی مَن اَمَر اَولادَهُ و عیالَهُ بِالنَّیاحَةِ عَلیهِ قََبلَ وُصُولِ القَتُلِ اِلَیهِ .

سلام بر آن مولایی که به فرزندان و عیال خود دستورداد قبل از اینکه شهید شود بر او گریه و زاری نمایند

همه بستگان را جمع کردند فرمودند : همه برای من بلند گریه کنید . گفتند آقاگریه دنبال مسافر میمنتی ندارد . فرموده باشد آری آن مسافری که امید به بازگشت داشته باشد من دیگر از این سفر برنمی گردم اما جد غریبش حسین ، روز عاشورا عازم میدان شد یک وقت دید ذوالجناح قدم از قدم برمی دارد دید دخترش سکینه آمده  . چه کرد این وداع با قلب حضرت ، همین قدر بگویم ، دیدند حضرت اشک دختر پاک کرد فرمود : دخترم با اشکهایت دلم را مسوزان .

 

موفق بخدا بابایم را کشتند

ای رخت چشمۀ خورشید رضا                                        مهر تو مایۀ امید رضا

نام تو ذکر مناجات من است                                   حرمت قبلۀ جانان من است

قبله اهل محبت حرمت                                          کعبه عشق سیه پوش غمت

بازدر سینه شکسته است دلم                               در عزای تو نشسته است دلم

تو خریدار دل سوخته ای                                    چونکه دلخون و جگر سو خته ای

هنگامی که امام رضا می خواست از مدینه حرکت کند دست جوادش را گرفت آورد کنار قبر جدش خاتم الانبیا ، عرضه داشت یا جداه مرا از جوارت دور می کنند  اما جوادم را به تو می سپارم  غلامی داشت به نام موفّق ، سفارش جوادش را به موفق هم  کرد روزها دست جواد را می گرفت به باغستان های مدینه گردش می داد تا دوری پدر او را دلتنگ نکند موفق می گوید : یک روز از تو خانه بیرون آمدیم دیدم امام جواد ناراحت و غمگین است رسیدیم بالای یک بلندی ، یک وقت دیدم امام جواد رویش کرد به طرف خراسان سه مرتبه صدا زد : لبیک ، لبیک ، لبیک یک وقت دیدم جوادالائمه از نظر غایب شد هراسان و ناراحت شدم خدا اگر به خانه برگردم جواب مادرش را چه بدهم یک مرتبه دیدم آقا از دور نمایان شد ، دویدم خودم را به قدمهایش انداختم ، دیدم آقا شال عزا به گردن انداخته صدا می زند : موفق بخدا بابایم را کشتند 1

1. بلبل بوستان آل محمد (ص) ، عصر ظهور ، ص 237 .

************************
آقا جان از مدینه آمدم


دلم برای غریبان همیشه سوزان است                     علی الخصوص غریبی که در خراسان است

غریب تر ز حسین و رضا اگر خواهی                               برو بقیع و ببین قبرها ویران است

 

نقل می کنند زائری از مدینه آمد خراسان برای زیارت امام رضا ، همین که حرم با صفا ی امام رضا را دید ، زائرن را دید ، خدّام را دید . این زائر دم در ایستاد . صدا زد : آقا جان از مدینه آمدم ، در مدینه بودم ، به من می  گفتند امام رضا غریب است ، گذر نامه گرفتم ، با تمام مشکلات آمدم ترا زیارت کنم . حالا می بینم گنبد و بارگاه داری ، زائرین مثل پروانه دور حرمت می گردند آقا اگر می خواهی غریب ببینی بیا برویم مدینه، چهار تا قبر غریب نشانت بدهم که قبورشان با خاک یکسان است حتی یک سایبان هم ندارند . روزها آفتاب بر آن قبورمی تابد .

خراسان بدن امام رضا را گلباران  کردند ، اما مدینه جنازه امام حسن را تیر باران کردند ، کربلا هم بدن امام حسین را زیر سمّ اسبها قرار دادند .


************************
زهر جفا

از همین جا دلها را روانه کنیم حرم امام رضا ، انشاءالله کنار حرمش ، پیغمبر دو تن را پارۀ تن خطاب کرده ، یکی مادر سادات زهرای مرضیه است ، فرمود : فاطمه پارۀ تن من است . یکی هم امام رضا ، یا رسول الله پارۀ تنت در خراسان به زهر جفا مسموم کردند چنان زهر کاری بود آقا مثل شخص مار گزیده به خود می پیچید .

تمام تار و پود من بسوزد                                         همه شمع وجود من بسوزد

خدایا ناله هایم را اثر نیست                                    کنار بستر من یک نفر نیست

                                     غریبم من غریبم من غریبم

نمی دانم کجایی ای جوادم                                    چرا از من جدایی ای جوادم

عیادت از من دور از وطن کن                                   بیا با دست خود من را کفن کن

                                     غریبم من غریبم من غریبم

اباصلت می گوید : امام چشمش به در بود امام جواد آمد آن لحظات آخر سر بابا را به دامن گرفت ، اما کربلا (آماده اید بگویم یا نه ) زین العابدین نتوانست بیاید قتلگاه ، عمه اش زینب آمد دید حسینش تنهاست ، دید شمشیرها و نیزه ها در یک نقطه فرود می آید دستهایش را روی سر گذاشت هی فریاد می زد : وا محمدا ، واحسینا .


************************
ضامن غریبان

ای آنکه هست بر همه عالم عطای تو                               محروم کی شود ز عطایت گدای تو

هشتم امام عالمی و بضعة الرسول                           ای آنکه مصطفی شده مدحت سرای تو

یک شرط ز شرایط توحیدی و بود                                             حصن امان اهل ولایت ولای تو

آلوده دامنم ز گنه لیک گشته ام                                              غرقه بحر رحمت نا منتهای تو

من بی پناه مانده و کهف الوری تویی                                        آورده ام پناه به دولتسرای تو

                                    شرمنده ام ز کرده خود یا ابوالحسن

                                   خواهم در آستان تو عفو از خدای تو

مرد صیاد می گوید : با چه زحمتی آهو را به دام انداختم ، یک مرتبه دیدم یک آقای نورانی مقابلم ظاهر شد ، یک نگاه به آهو کرد ، یک نگاه به من کرد ، فرمود : مرد صیاد می دانی این آهو چه میگه ؟ گفتم نه آقا ، فرمود : مرد صیاد این آهومیگه من دو تا بچه دارم ، منتظر من هستند اجازه بده بروم بچه هایم را ببینم و برگردم  ، گفت : آقا من با چه زحمتی این آهو را به دام انداختم شما می گویید رهاش کنم برود ، اگر برود دیگر برنمی گردد (قربانت بروم امام رضا ).

فرمود : من اینجا می مانم ضامن این آهومی شوم .

مرد صیاد می گوید: قلاده را برداشتم با خودم گرفتم الان آهو فرار می کند اما قلاده را از گردنش باز کردم . دیدم آهو آمد یک دور ، دور آقا زد یک نگاه به قد و بالای آقا کرد سرش را پایین انداخت و رفت . مدتی گذشت من متحیر بودم . گفتم آقا دیدی آهو بر نگشت . فرمود : مرد صیاد خوب تو این بیابان نگاه کن ، یک نگاه کردم دیدم آهو دارد از دور می آید ، دو تا بچه هایش دارند دنبالش می آیند ، آمد و آمد تا خودش را رساند به آقا ، تا رسید خودش را انداخت روی قدمهای آقا این بچه هاش  هم دور آقا می گردند .

یک نگاه کردم گفتم آقا شما که هستید ؟ فرمود : من ضامن غریبان علی بن موسی الرضایم . حالا همه با هم صدا بزنیم رضا جان ، رضا جان ...




موضوعات مرتبط: امام رضا(ع)
[ 8 / 9 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

متن روضه امام رضا علیه السلام

شهادت امام رضا علیه السلام_حجت الاسلام والمسلمین سیدحسین مومنی

امام حسن رو با زهری به شهادت رسوندن به نام هلاهل یا هلائل،یعنی سمُ قَتّال،سمی که به امام حسن خوروندن درون حضرت رو تکه تکه کرد،"اِنَّ السَّمَّ قد قَطَعَه اَمعائَه"ولی امام حسن چند روز کشید به شهادت رسید،نمیدونم زهری که به امام رضا دادن چی بودش؟! چرا؟ صبح این زهر رو به حضرت دادن ظهر حضرت به شهادت رسیدن.ظهر چیه؟اباصلت میگه امام رضا آمد دیدم عبا رو سر کشیده؛چند قدم برمیداره هی رو زمین میشینه بلند میشه؛به من فرمود اباصلت اگر دیدی عبا به سر کشیدم برو فرش حجره رو جمع کن،فرش حجره رو جمع کردم دیدم امام رضا صورت به خاک دست به شکم "یتململ کتململ السلیم" مثل مارگزیده به خودش میپیچه هی صدا میزنه پسرم...جوادم...

خداروشکر...برای چی خداروشکر؟برای اینکه خواهر نبود ببینه که برادر دست به شکمه؛خداروشکر حضرت معصومه قبل از امام رضا به شهادت رسیده بودند؛بی بی جان به خدا بدن داداشتون امام رضا رنگ آفتاب به خودشون ندیده؛به خدا کسی به بدن امام رضا جسارت نکرده؛به خدا کسی پیرهن از تن داداشت درنیاورده؛مردم چه تشییعی از امام رضا کردند؛مردم مردم خوبی بودن؛دلا بسوزه برای اون خواهری که از بالای تل زینبیه داره میبینه...

او مینشست و من مینشستم

او روی سینه...

او میکشید و...

او خنجر از کین من ناله از دل...

او میبرید و...

والشمر جالس نفس مادرش گرفت

سر را برید و پیش روی خواهرش گرفت...

"اَیُّهَا الرِّضا یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ یا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ"

************************
روضه شهادت امام رضا علیه السلام_حاج میثم مطیعی                     

اینقدر زهر به بدن مبارکش اثر کرد،اباصلت میگه از منزل تا کاخ مامون ملعون راهی نبود اما پنجاه بار نشست و بلند شد"یَتَمَلمَلُ  تَمَلمُلَ السَّلیم"

وقتی از مدینه می آمد میدونست دیگه برنمیگرده،آخه بی بی ها،زن ها دورشو گرفتند فرمود برای من گریه کنید؛آقا گریه پشت سر مسافر خوب نیست!فرمود:اون مسافری که امید برگشت داره.وارد منزل شد،شیخ صدوق همه ی جریان رو در عیون اخبار الرضا نقل کرده؛اباصلت همه ی درها رو ببند کسی رو راه نده؛همه ی درها رو بستم یه وقت دیدم یه آقازاده وارد منزل شد،"اشبه الناس بالرضا"چقدر شبیه آقامه؛ای آقازاده من همه ی درها رو بسته بودم چطور وارد منزل شدید؟ای اباصلت اون خدایی که من را از مدینه به طوس آورد از در بسته رد میکنه‌اومد بالای سر بابا،سر بابا رو به دامن گرفت"و ضَمَّه علی صدره"پدر و پسر سینه به هم چسباندند؛

یا امام رضا خودت فرمودی" یابن شبیب ان کنت باکیا لشیئ وابک للحسین"اگر خواستی برای چیزی گریه کنی برای حسین گریه کن؛اما کربلا کار برعکس شد،پدری آمد بالای سر پسرش؛اول نگاه کرد"بُعداً لقوم قتلوک...علی علی الدنیا بعدک العفا"دلش راضی نشد کنار جوانش نشست خاک ها رو از صورت علی کنار زد،دلش راضی نشد"و وضع خده علی خده"صورت به صورت جوانش گذاشت(آخر روضه هست؟نه!)علی اکبر بابای تو آمد صورت به صورت تو گذاشت نبودی ببینی یه ساعتی عمه جانت آمد گودال قتلگاه؛سری در بدن نداره یه وقت لب ها رو به رگ های بریده گذاشت؛یه وقت صدای یه بانوی قدخمیده بلند شد"بنی...بنی قتلوک...ذبحوک...و من للماء منعوک..."


************************
غارت کردن زنان و فرزندان امام رضا علیه السلام توسط جلودی_حاج میثم مطیعی         

آقا در شهر طوس کسی لباسای تو رو به غارت نبرد؛مقنعه ی خواهرت رو به غارت نبرد؛اما مدینه نزدیک بود برای امام رضا و بچه هاش این اتفاق بیفته؛عیون اخبارالرضا روایت کرده،شیخ صدوق:هارون جلودی رو در زمان خلافتش فرستاد مدینه؛دستور داد خانه های آل ابیطالب رو غارت کنه "و اَن یَسلُبَ نسائَهم؛و لا یَدَعَ علی واحدةِِ منهنَّ الا ثوباً واحداً"جلودی زر و زیور زن ها رو غارت کن؛پیراهناشونو بگیر؛فقط یک پوشش براشون باقی بگذار‌.اومد در خونه ی امام رضا،قبل از اینکه برسه"فلما نظرَ الیه الرضا" وقتی آقا دید جلودی داره میاد"جَعَلَ النِّساء کُلُّهُنَّ فی بیتِِ" زن ها رو برد به اتاقای پشتی خانه "و وَقَفَ علی بابِ البیت" مثل مادرش پشت در ایستاد؛زن ها رو برد اندرونی؛ملعون اومد،صدای نحسش رو بلند کرد"لابدَّ ان اَدخُل البیت،فَاَسلُبَهُنَّ" من باید برم داخل،دستور دارم-کاَنّه  داره اجازه میگیره-میخوام زن ها رو غارت کنم.آقا اجازه نداد؛خودم میرم داخل منزل،هر چی زر و زیور دارن برات میارم ولی اجازه نمیدم داخل منزل من بشی؛بالاخره قبول کرد"فَدَخَل ابوالحسن،فلم یَدَع علیهن شیئا"آقا وارد منزل شد،بااحترام لباس ها رو گرفت؛زر و زیور رو گرفت"حتی اَقراطَهن"گوشواره ها رو گرفت،خلخالها رو گرفت؛پیراهن ها رو گرفت،آورد دم در،گفت بیا همش مال تو،چیز دیگه ای نمونده؛

یا امام رضا! جد غریبت نبود؛علمدار کربلا نبود بایسته صدا بزنه خودتون گوشواره ها رو دربیارید...بچه ها خودتون خلخالا رو دربیارید؛آقا ریختن به خیمه ها؛گوش بچه های ابی عبدالله خونی شد،گوشواره ها رو بردن؛ خلخال ها رو بردن؛روضت اینه؟! نه نه...یا امام رضا یه روزیم آمدن در خونه ی بابات علی،گفت خونه رو میسوزونم"فدَعا بالحَطَب"هیزم بیارید؛میخوام خونه رو با اهلش بسوزونم؛مردم تعجب کردن"اِنَّ فیها فاطمَه"شب آخره ها...یازهرا! با یه امیدی اومدیم اینجا! اگه دست خالی بریم برا خودت بده.مردم گفتن در این خانه فاطمه ست"قال و اِن...و رَکَلَ الباب بِرِجلِه"چنان با لگد به در زد...چه کرد؟نمیگم.چه جسارتی کرد؟بماند...خود بی بی فرمود:"حتی انتَثَر قُرطی من اُذُنی"گوشوارم پخش زمین شد؛صدا زدم یا ابتاه...

************************
روضه شهادت امام رضا علیه السلام_حاج حسین سیب سرخی

اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی ابنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی و حُجّّتكَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ كثیرَةً تامَةً زاكیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِكَ

"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن  ،

صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ ،

فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ ،

وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً ،

حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"

*یابن الحسن...یابن الحسن...*

من که اندازه ی دنیا به دلم غم دارم

به جگر داغ تو و داغ محرم دارم

زخم شد پلک تو از گریه برای جدت

من ولی چشم تر از بارش نم نم دارم

این دوماه از کف من رفت و از این غصه فقط

در کفم هست دخیلی که به پرچم دارم

جز خودت هیچ کسی خوب نمیداند که

من چه انسی به غم و خیمه ی ماتم دارم

*دو ماه محرم و صفر چه زود گذشت...چه زود این سفره رو جمع کردند...*

با چه حالی من از این رخت عزا دل بکنم؟!

من که با بزم غمت انس دمادم دارم

وعده ی بعدی ما فاطمیه در کوچه

به دلم داغ از آن سیلی محکم دارم

*شب آخره مادرجانم...*

از لبم دور مکن نام خودت را آقا

من که در زندگیم یاد تو را کم دارم

کربلا میروم اما ز خراسان رضا

باز امشب به سرم شور محرم دارم

*آخه امام رضا خودش بانی روضه ی جدش حسین بود‌...*

خاک حجره مثل خاک کربلا سوزان نبود

لااقل تا لحظه ی آخر تنت عریان نبود

تازه آقاجان سرت از شاخه ای آویزان نبود

برروی جسمت دگر اثر از سم اسبان نبود

نیزه ای را در گلوی تو فرو کردند؟نه!

یا سر نیزه تنت را زیرو رو کردند...نبود

*آه آه آه حسیییین...*

ز درد بال و پری زد ولی پرش افتاد

میان کوچه عبای مطهرش افتاد

*تا نام کوچه میاد...ناموس دار میفهمه من چی میگم...مادر...مادر...*

ز درد بال و پری زد ولی پرش افتاد

میان کوچه عبای مطهرش افتاد

دوباره کوچه ی باریک و سنگ های زمین

مواظب بود نیفتد که آخرش افتاد

نهاده است به دیوار شانه هایش را

اگر چه تکیه زده باز پیکرش افتاد

بلند شد به سر زانویش زمین نخورد

چه کرده زهر که این بار با سرش افتاد

نشد صدا بزند یک نفس جوادش را

که کار او به نفس های آخرش افتاد

رسید یک طرف حجره و زمین غلطید

درست مادر او سمت دیگرش افتاد

نبود طشت به پیشش ولی یقین دارم

که تکه های جگر در برابرش افتاد

گریست، دامنش از پاره ی جگر پر شد

که یاد خاطره ی گریه آورش افتاد

تمام حجره پر از روضه های محسن بود

همینکه خانه پر از شعله شد درش افتاد

شکسته شد در و یک ضربه میخ را هل داد۲

همینکه محسنش افتاد مادرش افتاد...

رسید کاسه ی آبی،حسین گفت...حسین

دوباره لرزه به لب های مضطرش افتاد

حرامزاده ای آمد به سینه اش پا زد

در آن طرف سر گودال خواهرش افتاد

چه سخت شد اثر بوسه از گلو نگذاشت

که شمر از نفس افتاد،خنجرش افتاد

یکی دوتا نَه،خدایا! دوازده ضربه

میان پنجه سری ماند و حنجرش افتاد

*حسییین...حسییین...

خوش به حال زنان نیشابور،فردا میان زیر بدن این آقا رو میگیرن،هر چقدر میتونند گل میریزند رو بدن امام رضا...لا یوم کیومک یا اباعبدالله...اینجا احترام کردند،همینطوری که احترام به خواهرش معصومه کردند،هر دوتاشون رو احترام کردند،گل آوردند...گریه کردند بر امامشون...من بمیرم برا خواهر اربابم حسین...آخه زینب رو آوردن در بزم شراب...زینب رو سوار بر ناقه ی عریان کردند...رقاصه ها رو گفتند دور ناقه ی زینب همه دف زدند و کف زدند...نبودی آقا کربلا؛عصر عاشورا اسباشون رو نعل تازه زدند،بر بدن عزیز زهرا تازوندند؛بدن آقا سه روز زیر آفتاب گرم کربلا بود؛بنی اسد میگه غروب عاشورا اومدن نزدیک گودال بشن؛ دیدن دور گودال یه سیاهی جمع شده؛نزدیک شدن؛دیدن یه مشت حیوون دارن دور ارباب گریه میکنند...آقاجان کاش ما بودیم برات گریه میکردیم...حسییین*

************************
ذکر مصیبت شهادت آقا ثامن الائمه علیه السلام_صفر94_حاج محمود کریمی

باز دارم به سر هوای ضریح

*کنار ضریح امام رضا اینقده شلوغه نمیشه برسیم به ضریح،اماکسی نیست کنار قبر امام حسن ،کاشکی یک شمع و چراغی سر قبرت بود امام حسن، راست گفت اون مردعرب  تو حرم امام رضا علیه السلام،شما غریب ندیدی غریب آقایی هست که سر قبرش یه شمع و چراغ نداره تو خونش محرم نداره*

باز دارم به سر هوای ضریح

دل ما تنگ شد برای ضریح

دوس دارم رها شوم از خود

در میان سرو صدای ضریح

چقدر دل شکستگی خوب است

در حریم پر از دعای ضریح

دستهای پراز تمنایی

 میخورد روی حلقه های ضریح

میشود خوب تر خدا را دید

در همان یا رضا رضای ضریح

واجب واجب است بر عاشق

سجده ی شکر عشق پای ضریح

حرم ثامن الحجج رفتم

واقعا واقعا به حج رفتم

اشک با من

سرود غم با تو

نوحه گریه دار و دم با تو

گفتن شعر روضه ها با من

جلوه دادن به محتشم با تو

ناله از دل زدن فقط با من 2

کربلا کربلا کردن دلم با تو

گذری کن دمی به روضه ی ما

چشم با این گدا قدم با تو

دست با من به سر زدن با من

شور این خیمه و علم با تو

روضه خواندن برای تو با من

اشک های دمادمم با تو

روضه خواندی شبی امام غریب

جد ما تشنه بود یابن شبیب

جد ما را سواره ها کشتند2

بین گودال بارها کشتند

جد ما یک نفر ولی اورا

لشگری از هزارها کشتند

اعتبار تمام عالم را

جمع بی اعتبار ها کشتند

چکمه را روی عشق میکوبند

جد مارا شراره ها کشتند

************************
مناجات و دعا_‌شهادت امام رضا علیه السلام_ ایام زیارت مخصوص_حاج حسن خلج

*السلام علیک یا مولای یا اباالحسن یا علی ابن موسی الرضا المرتضی*

دوباره پای من و آستان حضرت تو 2

سر اردت ما و سرای جنت تو

وباز سفره ی لطف تو و عنایت تو

کویر دست منو بارش کرامت تو

*یه مشت گدا اومدن دم خونت امام رضا ..." ایام زیارت مخصوص ، دستای ما خالیه ..." چشمامون پر امیده که مزدمونو آقا میده ..." امام رضا ... امام رضا ...؛ کم کم باید دیگه اماده ی برپایی خیمه های عزا بشیم ..."

میخوام عرض کنم آقا، بیا جان عمه جانت زینب ، تمام این خیمه هایی که به پا میشه زیر این آسمون همه به دست شماست امام رضا ... وقتی هم جمع میشه باز به رای شماست ... امام رضا ... جان عمه ات این خیمه هایی که تو دلای ما زدی بیا جمع نکن ..." بزار این خیمه ها به پا باشه ،بزار ما باز بگیم حسین و گریه کنیم ... حسین ....

لذا وقتی زیر لب زمزمه می کنیم راست بگیم این زمزمه رو ... "ابد والله ما ننسی حسینا" آقا به جون خودت،خودت بهتر از خودم میدونی گرفتاریامو بهتر از خودم میدونی ،  حاجتامو بهتر از خودم میدونی،نیازهامو بهتر از خودم میدونی اما امام رضا با هیچ کدوم کار ندارم ،همه ی حرف من اینه آقا " این افسار نوکری منو جلو در خیمه زینب ببند ، دیگه جای دیگه نرم ..." کاری با کسی جز شما نداشته باشم ... امام رضا ... امام رضا ...*

دوباره پای منو ...

(چه خبره الان حرم آقا... ؛دیگه تقدیر ما تو این ایام این بوده که جا بمونیم ..." خدا کنه اربعین دیگه جانمونیم ..." عیبی نداره جاموندنم لذتی داره ..." آخه رقیه ام جا موند ...." (با دلمون که میتونیم بریم حرم) چشم سر رو ببند ، از هر کدوم از صحن ها که دلت میخواد وارد حرم شو ..." چشمت که به گنبدافتاد ،دست راستتو بزار رو سینه ت ..." سرتو خم کن مودب ....

السلام علیک یابن رسول الله

السلام علیک یابن امیرالمومنین

السلام علیک یابن فاطمه سیده النسا العالمین

************************
مناجات و دعا_‌شهادت امام رضا علیه السلام_ ایام زیارت مخصوص_حاج حسن خلج

*السلام علیک یا مولای یا اباالحسن یا علی ابن موسی الرضا*

حس و خیال شعر مرا بیشتر کنید

امشب تمام قافیه ها را خبر کنید

حسی عجیب در بدنم شعله می کشد

آتش دوباره در سخنم شعله می کشد

توصیف عشق و شرح فضایل کجا و من

شاعر شدم فرزدق و دعبل کجا و من

دستم بگیر، دستم بگیر،قافیه سازی کن ای غریب

با ما کمی ،با ما کمی غریب نوازی کن ای غریب

*ایام زیارتی مخصوص امام رضاست؛خیلا الان حرمش دارن ناله می زنن... یه جوری با امام رضا امشب خلوت کن بگو آقا :*

دستم بگیر،دستم بگیر،قافیه سازی کن ای غریب

با ما کمی،با ما کمی غریب نوازی کن ای غریب

غریب الغربا ... ببین غربا اومدن ،غریب اومدیم ،غیر تو کسی رو نداریم آقاجانم ... بسیار درست فرمودن میخوایم دو ماه دربه در پرچما باشیم ،دو ماه میخوایم در به در این سیاهیا باشیم ... حالا بگو یه حال خوشی به ما بده، یه کم به ما اشک بده ... عجب دربه دری خوبی ... ما رو به سر وسامون رسوند ... کجا بریم بهتر از این در خونه ... کجا بریم غیر این در خونه بگیم حسین .... امام رضا جانم ... آقا جانم ...

دستم بگیر دستم بگیر،قافیه سازی کن ای غریب

با ما کمی با ما کمی غریب نوازی کن ای غریب

پای مرا به دام حریمت کشیده ای

ما را میان این همه آهو خریده ای ...

*یا ضامن آهو ...*

دست مرا بگیر امام غریب ها

تنها تویی امید تمام غریب ها

*با گریه حرف میزنم،بغض گلومو گرفته هق هق می کنم،میدونم با شما نباید اینطور حرف بزنم ...،درست نموتونم کلمات و بیان کنم ...*

با گریه ... آقا ... حرف میزنم ...

اما ... مرا ببخش ...

آقا تو را به حضرت زهرا ... مرا ببخش ...

************************
مناجات و روضه جانسوز_ویژه شب جمعه ایام ولادت آقا و مولا علی ابن موسی الرضا علیه السلام_استاد حجت الاسلام میرزامحمدی

شب جمعه ست با امام رضا(ع) بریم کربلای معلی،کربلایی که امام صادق علیه السلام فرمود:مادرم فاطمه حاضر میشه،نزد زوار قبر جد بزرگوارم حسین ....،اولین کاری که مادرم میکنه اینه : "فتستغفر لهم ذنوبهم" مادرم برا گنه کارا،اونایی که زائر حسینن،استغفار می کنه،امشب فاطمه مادرش کربلاست ..." وقتی دعبل آمد محضر امام رضا(ع) حضرت فرمود شنیدم برا جد غریب ما مرثیه گفتی؟عرض کرد بله یابن رسول الله" فرمود قدری تامل کن،قبل از اینکه دعبل قصیدش رو بخونه،میگه دیدم امام رضا بلند شد،پارچه ای بین ما و محارم زد" دستور داد زن ها اومدن پشت پارچه، همه قصیده ی من دعبل رو بشنون،بعد به من فرمود "ارثل الحسین" حالا قصیدت رو برا جد غریبم بخون، دعبل قصیده رو اینجور شروع کرد:

***

افاطم لو خلت الحسین مجدلا ....

*به بهانه ی امام رضا بریم زیارت کربلا*

افاطم لو خلت الحسین مجدلا ....

وقد مات عطشانا بشط فرات ....

*یعنی بی بی جان حسینتو بین دو نهر آب ، با لب تشنه سر از بدنش جدا کردن ...." آماده ای یا نه؟!! میدونی امام رضا با این شعر چه کرد دعبل خزاعی میگه قصیدم هنوز توم نشده بود *وبكَاء رضا بُكَاءً شَدِیداً* دیدم امام رضا به شدت داره گریه میکنه .... واتامی علیهم مَرَّتَیْن"ِ اونقدر گریه کرد دو مرتبه از حال رفت الله اکبر ...

***

شنیدم صدای ناله زن ها روز پشت پرده "و علی سراخ من وراء السطح" زنها لطمه به صورت میزدن،آماده ای یا نه ..."

اگر این است تاثیر شنیدن

آخ ..شنیدن کی بود مانند دیدن ....

امان از آون ساعتی که دختر امیرالمومنین عقیله بنی هاشم بالای بلندی داشت میدید ، عزیز فاطمه رو محاصره کردن ، هر کی با هر چی دستشه داره پسر فاطمه رو میزنه ، چه کرد دختر علی؟!! دست روی سر گذاشت، شنیدن هی می گه: "یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ" ،اما دیدن لحن مناجات زینب عوض شد... هی زمین میخوره،هی بلند میشه میگه وا حسینا ....." اخه دید:«و الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه ....» هر جا نشستی ناله بزن .... یا حسین


************************
مناجات و روضه_میلاد امام رضا علیه السلام_حجت الاسلام میرزامحمدی

دلم بود به یاد تو مدینه الرضا رضا

زیارتت به دین من زیارت خدا رضا

منم که بین طوطیان گرم ترانه ی توام

کبوتری شکسته پر در آشیانه ی توام

***

*رسید نیشابور یه پیرمرد سلمانی به محضر آقا معرفی شد مشغول اصلاح  موی سر و صورت امام، هنوز کارش تموم نشده بود امام رضا یه نظری کردند سنگ سلمانی مبدل به طلا شد. عرضه داشت یابن رسول الله من از شما طلا نمیخوام افتخار نوکریه شما رو پیدا کردم حضرت فرمود این و از ما قبول کن هر خواسته ای هم که داشته باشی ما اجابت میکنیم عرضه داشت یا ابالحسن من از مرگم میترسم تنها خواستم اینه دم جون دادن شمارو زیارت کنم لحظه مردن شما قدم رنجه کنید بالای سرم حاضر بشید، یا امام رضا ماهم حاجتمون همینه، یک سال از اقامت امام رضا تو خراسان گذشت یه روز تو مجلس مامون نشسته بود خیره خیره به سمت نیشابور نگاه کرد از مجلس غایب شد به قدرت امامت رفت و برگشت پرسیدند کجا رفتی آقا فرمود ما به اون پیرمرد سلمانی قول داده بودیم الان لحظه احتضارش بود رفتیم بالاسرش سرش رو به دامن گرفتیم*

***

مرغ بی بال و پرم یا سیدی

من گدای این درم یا سیدی

تو که آهو را ضمانت میکنی

کی فراموش این غلامت میکنی

ای ولایت شرط ایمان همه

رد مکن مارا به جان فاطمه

هر که نام او برد در محضرت

دست خالی برنگردد از درت

************************
مدح و روضه_علی ابن موسی الرضا _ حضرت زهرا سلام الله علیها _ حاج منصور ارضی

وقتی که آوردند قرآن را به مشهد

جان را به تن دادند جانان را به مشهد

شد پایتخت حاجت عالم، خراسان

یعنی که باید برد تهران را به مشهد ...

معروف کرده ظرف را مظروف، یعنی

دادند در واقع خراسان را به مشهد

شد مرکز ایران برای ما خراسان

وقتی که آوردند سلطان را به مشهد

تا یوسف اصلی دوران را ببیند

ازسمت قم بردند کنعان را به مشهد

اینگونه مِنّا گشته زیرا می شناسند

درعالم لاهوت سلمان را به مشهد

تا اینکه گوهرشاد بر صحنش بنازد

بعد از نجف دادند ایوان را به مشهد

در کربلا دادند درد عاشقی را

اما فرستادند درمان را به مشهد

*یا امام رضا ....*

در هر دو عالم اهل معنی می شناسند

در اصل کل خاک ایران را به مشهد

*یا امام رضا ... *

دل سلامت میکند اما جوابش میکنی

اصلااین دیوانه را آدم حسابش میکنی؟2

*ای آقا ... *

گاه میخوانی به خویش وگاه میرانی زخود

هم عطایش میکنی و هم عذابش میکنی

*اجازه بدید از در خونه مادرش جای دیگه نرم،حیف پیش امام رضا بیای صحبت مادرش رو نکنی ،مادر ... مادر خیلی عزیز ...نمیدونم شماها مادر دارید یا نه؟ مادر خیلی عزیزه، مخصوصا مادر سادات باشه، یه چیزی بگم زود رد بشم، طوری این آیینه رو خرد کردن ... نمیدونستن هر تیکه ای میشه آیینه ... اول زدن دستاش کار نکنه ...  اول زدن صورتش رو بریزن بهم ... بعد زدن بازو و دستاش کار نکنه ، بعد طوری زدن زدن نفسش دیگه بالا نیاد ... ولی دیدن تو اون حال باز میگه علی ... علی ... مظلوم علی ...*یا زهرا ....


************************
روضه_ علی ابن موسی الرضا علیه السلام _ استاد حجت الاسلام میرزامحمدی

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا الحَسَنِ

*چشم سر و ببند ، گنبد طلاشو ببین ...*

ءَأَدْخُلُ یا الله، ءَأَدْخُلُ یا رَسُولَ اللَّهِ، ءَأَدْخُلُ یا ملائكة الله ...

*از باب قبله مشرف شو ... عتبه رو ببوس ...*

 بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فى سَبیلِ اللَّهِ وَ عَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ اللهم اغفرلی و اتوب علیه انک انت تواب الرحیم" پله ی اول پله ی دوم ،سوم ...

من کیستم گدای تو یا ثامن الحجج

شرمنده ی عطای تو یا ثامن الحجج

( مرغ بی بال و پرم یا سیدی

من گدای این درم یا سیدی ... ) 2

تو که آهو را ضمانت می کنی

کی فراموش این غلامت می کنی

*سلمانیه ، موهاشو اصلاح کرد ، هنوز کارش تموم نشده ؛ یه تصرفی کرد سنگ و قیچی سلمونیه طلا شد ... "

یعنی هنوز کارش تموم نشده مزدش رو داد ... یا امام رضا ماه رجبی تموم نشده بده ما بریم آقا ... امید ندارم تا ماه رمضونت زنده بمونم ، امید ندارم صحیح و سالم عملم رو نگه دارم ... سلمونیه عجب معرفتی داشت" عرض کرد آقاجان من که طلا نمیخوام ! حضرت فرمود این رو قبول کن هر چی ام بخوای قبوله ... به بعضی نقل ها داره ما آگه چیزی بدیم پس نمیگیریم ... آقاجان ما هم از بچگی دلمون رو به تو دادیم، نزار پس بگیریم ؛سلمونیه گفت آقاجان ، من از مردنم می ترسم ؛ میشه خواهش کنم قدم رنجه کنی بیای بالاسرم؟!! الله اکبر ... سلمونیه فقط یه احسان در حق امام رضا کرد ،حضرت رضا جواب احسانشو اینجوری داد ،حالا آگه من و تو گریه کنیم به مصیبتش که فرمود این احسان به ما اهل بیته، در جواب این احسان چه جوری جبران میکنه؟!! گریه هاتو امشب کف دستت بگیر ،بگو یا امام رضا تو امانت دار خوبی هستی ،اینا رو امانت نزد خودت نگه دار ..." حضرت آمدن،یک سال از این قضیه ی سلمونیه گذشت تو مجلس مامون نشسته بود،یه مرتبه بلند شدن،از جلسه خارج شدن،به قدرت امامت رفتن و برگشتن،خود مامون پرسید کجا رفتید؟فرمود ما به اون سلمونیه تو نیشابور قول داده بودیم،الان لحظه ی جون دادنش بود ،ما سرشو به دامن گرفتیم" یا علی ابن موسی الرضا مددی آقا ...

"السَّلَامُ عَلَى مَنْ أَمَرَ أَوْلَادَهُ وَ عِیَالَهُ بِالبکَاةِ عَلَیْهِ سلام بر اون آقایی که وقت رفتن از مدینه اهلبیتش و جمع کرد،فرمود پشت سر من گریه کنید،این مسافر دیگه بر نمیگرده ... (آماده ای یا نه؟!)

وقت رفتن زشهر پیغمبر

گفت باید به غربتم گریید

دیگر این شهر را نمی بینم

بر غم بی نهایتم گریید

گریه بر من رواست،معصومه

این مسافر که بر نمی گردد

دیدن قبر مادرم زهرا

روزی من دگر نمی گردد ...

رفت و قسمت نشد که این خواهر

همسفر با برادرش باشد ...

رفت و قسمت نشد که برگردد

زائر قبر مادرش باشد ...

رفت و دور از مزار پیغمبر

در غریبی ز زهر کین جان داد ...

رفت و دور از ....

*خوب شد این خواهر جون دادن داداشش رو ندید ...*

رفت و دور از مزار پیغمبر

در غریبی ز زهر کین جان داد ...

کنج حجره به خویش می پیچید

همچو مادر به روی خاک افتاد ...

اثر زهر کینه کاری بود

صورتش شد کبود واویلا

ذکر پایانیش در این عالم

لب خشکیده بود .... یا زهرا ....

*من نقل محدث قمی رو بگم"

ایشون فرمود : امام رضا رم شب دفن کردن ، تازه عروسای نوقان داشتن میرفتن خونه ی شوهر ، اون موقع هم رسم بود چندتا خانواده جمع میشدن ، برا این که هزینه ها کمتر بشه ، چند تا عروسی رو با هم برگزار میکردن تو یه مجلس ، عروسو دارن میبرن ، طایفه ها و فامیلا دنبال عروسای نوقان شادی کنان دارن میرن ، یه وقت دیدن یه بدنی رو غریبانه دارن میبرن تشیع کنن ، الله اکبر ، بعضی ها چه معرفتی به امام داشتن ، بدن امام هم میتونه ابزار هدایت باشه ، تازه عروس ها به شوهراشون گفتن مهریه هامون حلالتون ، اجازه بدید ما بریم این بدن فرزند زهرا رو دفن کنیم ... هر چی گل آورده بودن ، هر چی هدیه برا عروس ها آورده بودن ، ریختن رو بدن امام رضا ..." ای ... درستشم همینه ، بدن پسر زهرا باید گل باران بشه ...؛ اما « لا یوم کیومک یا اباعبدالله» تیراندازا ، شمشیرزنا ، سنگ اندازا ، همه آمدن ... انقده بر این بدن جسارت کردن ...*حسین ....

************************
حکایت_جوان گستاخ و امام رضا علیه (ع)_گریز حضرت عباس(ع)_حمید علیمی

میگه: گوشه ی صحن  دیدم هر شب میاد وایمیسه ، بی ادبی میكنه به امام رضا ، خادم بود ؛ می گفت: گفتم اومدم برم جلو وایستم ببینم چی می خواد بگه؟ امام رضا باهاش چیكار میكنه ؟ میگه شب اول اومد هرچی لایق خودش بود به حضرت جسارت كرد ، شب دوم اومد همین طور ، شب سوم لابه لا جسارت هاش ، یه دفعه دیدم سیاه شد افتاد زمین با صورت ، هیچ كس دورش نبود ، خورد زمین ، مردم دورش جمع شدن بردنش بیرون ، رو كردم به گنبد گفتم : یا امام رضا من می خوام بدونم چرا ؟ شب امام رضا به خوابم اومد ، فرمود : من اباالرئوفم ، مهربونم و بابای مهربونم . شب اول و دوم اومد به خودم جسارت كرد ، اما شب سوم لابه لای جسارت هاش یهو به عموم اباالفضل توهین كرد ، ما اهلبیت به عمو جانمون حساسیم ...

یا اباالفضل ... تو رو به اوم موقعی كه حسین رسید بالا سرت ، تو رو به اون موقعی كه اباعبدالله صدا زد بلند شو كمرم شكست ...بلند ناله بزن یا حسین...

************************
ذکر توسل _حضرت زهرا سلام الله علیها و امام رضا علیه السلام _ حاج احمد واعظی

من از جام ولایت مست مستم

امیدم را به این میخانه بستم

رضا جان ای فروغ آسمان ها

زمین بوس تو از روز الستم

امام رضا ...  امام رضا ... امام رضا ...

تو خورشید همه خورشید هایی

ولی من ذره ای ناچیز و پستم

*این سه تا رو ادعا میکنم ،میگم،هستم*

فقیرم،دردمندم،مستمندم،

چه گویم بیش از این اینم که هستم...

*آقا جان ...  آقا جان ....*

به جان مادر شرمنده ام من ....

*چرا؟؟*

نمک خوردم....نمکدان را شکستم ....

*خدا رحمت کنه همه علما و گذشتگان رو ، محروم آشیخ عباس حجتی میفرمود،از علمای بزرگ مشهد بود،وقتی به اینجای شعر رسیدم،یه وقت دیدم بلند شد گفت چی خوندی؟،یه بار دیگه بگو... دیگه اینطوری شعر نخون...،بگو ما نمکدون نشکستیم،ما نمکدون های امام رضا رو ،رو چشمامون گذاشتیم.... میدونی کیا نمکدون شکستن....؟ یه وقت عمامه رو از سر برداشت ، داد زد....اونایی نمکدون شکستن که تو کوچه اومدن، جلو راه بی بی رو گرفتن ...*

************************
ذکر توسل امام رضا علیه السلام _ ایام فاطمیه _ حجت الاسلام میرزامحمدی

السَّلَامُ علیک یا ابالحسن یا علی ابْنِ موسی ایها الرِّضَا یابن رَسُولَ اللَّهِ

مرغ بی بال و پرم یا سیدی

من گدای این درم یا سیدی

تو که آهو را ضمانت میکنی

کی فراموش این غلامت میکنی

*فرمود هر کی به زیارتم بیاد ، سه جا به دیدنش میام "اذا تطایرة الکتب یمینا و شمالا" روزی که نامه اعمالمونو به ما میدن ،"و عند الصراط و عند المیزان" از پل صراط که میخوای ردشی امام رضا ردت میکنه.....

غرق در دریای عصیانم رضا

*اعتراف کنیم اول*

غرق در دریای عصیانم رضا

جز تو را ناجی نمیدانم رضا

ای ولایت شرط ایمان همه

رد مکن ما را به جان فاطمه

*امشب از مادرش بخواه*

هر که نام او برد در محضرت

دست خالی برنگردد از درت

مادر ..... مادر .....

*علامّه طباطبایی مشرف میشدند ، یه جوونی جلو ایشونو گرفت با حال نزار ، دست خالی گریه کنان گفت ، چی بگم به این آقا که ردم نکنه...فرمود: این آقا رو به جان مادرش فاطمه قسم بده...اینا میدونستن این خانواده چقدر به مادر علاقه مندن....

مادر.....مادر.....

آماده ای چند قطره اشک برا بی بی دو عالم بریزی؟!!

اشک بر زهرا حیاتم میدهد

از غم دوزخ نجاتم میدهد

اشک بر زهرا برد دل را بقیع

می کشاند رشته ام را تا بقیع

اشک بر زهرا به هر کس شد عطا

آشتی کردست بی شک با خدا

*آماده ای بریم مدینه یا نه؟*

میزد مرا مغیره و یک تن به او نگفت

زن را کسی مقابل شوهر نمیزند

*جمله ی آخر ، فیض آمادست*

بیش از همه به حالت زینب دلم بسوخت

آخه مادر ، کسی مقابل دختر نمیزند...

یا زهرا...


************************
متن روضه ی امام رضا علیه السلام- حاج سعید حدادیان

بسم الله الرحمن الرحیم، یا رحمن و یا رحیم

یا ارحم الراحمین،یا خیر الغافرین یا اله المطیعین یا اله العاصین

كی ام من بنده ی دربار سلطان ِ خراسانم

تعجب نیست در این بندگی خوانند سلطانم

نهادم از سعادت دست در دامن مولایی

كه تاج سلطنت در كوی او ریزد زدامانم

ندارم باك از محشر، ندارم باك از میزان

كه كامل با تولای رضا گردیده ایمانم

تمام عمر دور ِ قبر او گشتم به امیدی

كه وقت مرگ لبخندی زند بر چشم گریانم

*امام رضا نگاهی كرد،سنگ ِ سلمانی طلا شد،اون پیر مرد گریه كرد؛گفت:آقا جان طلا به چه كار من میاد،پام لب ِ گوره،یه چیزی بده كه به كارم بیاد. چی می خوای؟آقا جان قول میدی دم جون دادن بیای؟آقا فرمود:آره میام. به خودش قسم رفت بالینش. شب آخر ِ،بگو:آقا جان میای؟فدات بشم،قربونت برم،جانم رضا*

نماز و روزه و حج و زكات ِ من به جای خود

 رضا را گر امام خود ندانم نامسلمانم

اگر اشكی در این دارالولایه ریزد از چشمم

شرار ِ خشم دوزخ را به جای خویش بنشانم

*از مركب پیاده شد،نرسیده به مَرو، تعجب كردن، پشت سر ِآقا راه افتادن،نزدیك ِ یه خانه ای دیدن از خانه صدای شیون میآد،در و باز كردن تابوت رو آوردن بیرون،چشمشون به هیبت و صولت رضوی افتاد همین طور موندن،حضرت اشاره كرد تابوت رو گذاشتن زمین،آمد بالا سر ِ تابوت دعاش كرد، فرمود: دیگه خوشبحالت غم و  غصه و ترس تموم شد، طوبی لك، دور و بری ها اومدند گفتند:آقا جان والله قسم تا حالا اینجا نیومده بودیم،این كیه؟ فرمود:هرجای عالم عاشقی داشته باشیم،می شناسیمش، این خاطر خواه ما بوده.*

*یكی از خدام میگه:یكی از دخترهام پنج، شش ساله گی مریض شد، تو بستر افتاد ، وقتی دكترها جوابش كردند غذا نمی خورد، یه روز خانمم از اتاق اومد بیرون داد زد فلانی تموم شد مُرد، بی اختیار داد زدم:این خبرها نیست، مگه نمی دونید من نوكر كی ام؟ برو لباس ِ خادمی ِ من رو بیار، من جوان بودم بابام تا از دستم ناراحت می شد،می گفت: الان لباس خادمیم رو می پوشم میرم حرم، به امام رضا میگم،به پاش می افتادم، می گفتم:نه،نرو،غلط كردم. لباس رو پوشیدم اومدم حرم خدایا یه طور شه من رو خادم ها نبینند، رفتم صحن عتیق رو برو پنجره فولاد، اون انتها نشستم. آی اونایی كه فردا لباس مشكی تون رو در میارید،آی اونایی كه دنبال  امضای ِ قبولی ِ دست شكسته ی مدینه اید. رو كردم به طرف مضجع شریف رضوی،عرضه داشتم آقا جان : اگه نوكری و خادمیم قبول نشده تا حالا، این لباس رو بذارم و برم؟ آقا جان، مال من قبول نشده،بابام كه نوكر شما بود،بابا بزرگم هم خادم شما بوده، اینها اون زمانی كه خدمت سخت بود،اینجا نظافت می كردند و جارو كش بودند،آقا یه وعده ای به خانمم كردم، آقا جان جان جوادت آبرو داری كن، از شما خرج كردم تو خونه،روی برگشتن هم ندارم، آخه خدام میگن: میری پیش امام رضا دو تا قسم رد خور نداره،یكی جان ِ جوادش ِ،یكی جان ِ مادر پهلو شكسته اش ِ،ساعتی حرف ها زدم با امام رضا؛برگشتم نزدیك خونه دیدم زنم بیرون ایستاده داره لبخند میزنه،گریه ام گرفت،گفتم:دیگه اینم با این داغ دیوانه شد،عقلش رو از دست داد، برم دادی بزنم،شُكی وارد بشه،یه ذره حالش جا بیاد،مردم رو خبر كنم بیان شییع جنازه،رسیدم داد زدم چه خبر شده زن؟ بچه مون مرده،خدا كه عیاذ بالله نمرده؟گفت:چی داری میگی؟ به من بگو:به امام رضا چی گفتی؟ تو كه رفتی ساعتی گذشت، یه دفعه بچه منو صدا زد،مادر بیا،دیدم تو بستر نشسته، گفت:آب می خوام،غذا می خوام، چی گفتی به امام رضا؟ این لباست رو در بیار روی چشمم بذارم*

*حضرت زینب برگشت مدینه اومد كنار قبر مادر گفت:مادر سوغاتی آوردم،دل شب اومده، هیچ كی هم نیست،یه ساروق بسته رو باز كرد،یه پیراهن سوراخ سوراخ، جای خون روی ِ پیراهن،انداخت روی قبر مادر،گفت:مادر تا شام رفتم،آخرش پیراهن حسینم رو پس گرفتم.*

شود آغاز شعر با مهدی

السلام علیك یا مهدی

شوق دیدار آسمان داریم

اُنس با صاحب الزمان داریم

شب غربت، شب رضاست بیا

مادرت صاحب ِ عزاست بیا

تو بیا تا عزا صفا گیرد

همه جا بوی ِ كربلا گیرد

بیست میلیون نفر در آن حائر

همه در اربعین شده زائر

سیل مردم چقدر زیبا بود

كربلا نه بگو كه دریا بود

آه انگار مرگ نزدیك است

آخر شب بقیع تاریك است

***

ای كاش شبیه اربعین امسال

راه حرم فاطمه هم باز شود

***

*امام رضا فرمود:اگه دیدی عبا روی سرم بود،دیگه با من حرف نزن،یكی این بود كرامت رضوی رو فرمودند،یكی هم برای تقیه ی رضوی، آقا فرمود:با من حرف نزن تا فردا برا اباصلت بد نشه،چون همه دارن نگاه میكنن ببینند این زهر چه میكنه،امام رضا مینشت زمین میگفت:آه جگرم،پا میشد،می نشست،نوشتن حدود پنجاه بار نشست ایستاد،آه جیگرم،گاهی هم میگفت:آه پسرم،رسید رو انداز رو كنار زد،پیراهن ِ مبارك رو بالا زد، رو شكم رو گذاشت رو خاك،مثل مار گزیده دور خودش می گردید،یه دفعه دید آقازاده اش اومد، خوب ِ هر بابایی داره جون میده،پسرش بیاد بالینش*

*امشب برات یه روضه بخونم: رقیه شام غریبان دید زین العابدین خیلی میسوزه،هی میگه:بابا نشد بیام سرت رو به دامن بگیرم،سرت رو از كربلا بردن،اینقدر میام تا سرت به من برسه. آقا جواد الائمه چشمای بابا روبست،قاعده اینه چشم های شهید یا میّت رو می بندند،اما بمیرم سر امام حسین از گودال بالا اومد چشم ها باز بود، روی نیزه چشم ها باز بود، تو طشت طلا رفت چشم ها باز بود،تا رسید به دختر،با دست های كوچیكش چشم های بابا رو بست،آخه توی خرابه،زینب و زین العابدین دست بسته بودند، گفت:بابا حق یه داداشم رو ادا كردم، میخوام حق یه داداش دیگه ام رو هم ادا كنم،بابا من دیدم می خواستی داداش علی اصغرم رو ببوسی،هنوز لبت به لباش نرسیده،خون گلوش فواره زد،خیلی دلم برات سوخت،با خودم گفتم:بالاخره به جای داداش علی اصغرم لبات رو می بوسم،بابا من دیدم چوب به لبت زدن،بذار لبات رو ببوسم،حسین...... دختر سه ساله گوشه ی خرابه جون داد، ارث زیاد از مادر برده، صورت كبوده،استخوان ها از روی ناقه افتاده آسیب دیده، شب آخری بریم در خونه ی مادر، كجا شمارو ببرم؟آتیش سوزی كه نمیشه،كوچه هم كه بد جوری زدن، من چی بگم، همین قدر بگم: جفت دست ها،استخوان ها خورد شده،نمیتونست بخوابه،استخوان پهلو آسیب دیده، سینه آسیب دیده، اگه بخوای بخوابی باید صورت رو بالش بذاری،میگن:گوشواره گوش بی بی بوده،میگن:گوشوار ها  تو صورت شكست،خدا كنه دروغ باشه، خوابش نمی برد شب ها از درد پهلو،سینه،بازو،صورت، از درد علی خواب نداشت،تا یه روز حسین وارد شد ،دید مادر خوابیده،روش رو كرد به در حجره دیده حسن اومد،یه نگاه كرد گفت: داداش خدا صبرت بده،دیگه تموم شد،مادرمون از دنیا رفت،یا زهرا.... یا حسین....*


************************
متن روضه ی امام رضا علیه السلام- حسین سیب سرخی

در ازدحام خیل گدا جا اگر کم است

تشریف آورید دو چشمان ما که هست

جایی اگر نبود خدا را صدا کنید

باب الجواد و سایه ی ایوان طلا که هست

خوش گفته اند قطره که دریا نمی شود

هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود

***

خاک حجره مثل خاک کربلا سوزان نبود

لااقل تا لحظه ی آخر تنت عریان نبود

مانند مادرت شده ای، قد خمیده ای!

آقا چرا عبا به سرخود کشیده ای !؟

با درد کهنه ای به نظرراه می روی !؟

مانند مادرت چقدر راه می روی !

خون ِجگربه سینه به اجبار می دهی

راهی نرفته! تکیه به دیوار می دهی

اینجا مدینه نیست، چرا دلخوری شما !؟

درکوچه های طوس زمین می خوری چرا ؟

با «یاعلی» به زانوی خسته توان بده

خاک لباس های خودت را تکان بده

*نمی دونم با این بیت دل شما كجا میره، نمی دونم شما الان ذهنتون كجا میره،یكی مدینه میره،یكی گودال میره،یكی میره پهلو عمه جانش زینب،یكی میره مجلس ِ شام، نمیدونم حقش رو ادا می كنی یانه؟*

 مقداری ازعبای شما پاره شد،ولی...

نیزه نزد کسی به تو ازکینه ی علی

اینجا کسی به پیرهن تو نظر نداشت

فکروخیال گندم ری را به سر نداشت

اینجا کسی به غارت انگشترت نرفت

چشمی به سمت مقنعه ی خواهرت نرفت

ای حسین....

*فردا مردم نیشابور خیلی با احترام آقا رو تشییع می كنند،آقا بمیرم برات امام رضا،آقا جان شما رو كفن كردن،رو تابوت شما گل ریختن،با احترام بردن، لایوم كیومك یا اباعبدالله، آقا نبودی جدت حسین رو غروب عاشورا،اسباشون رو نعل تازه زدن،بر بدن حسین تاختند،نبودی ببینی غروب عاشورا جلوی زن و بچه اش،لباساش رو كندن، آقا نبودی ببینی شمر نامرد نشسته بود رو سینه ی حسین، خانم زینب بالای گودال ایستاده، وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ،حسین...*

ای تشنه لب حسین جان

ای بی كفن حسین جان

************************
متن روضه ی امام رضا علیه السلام-حاج مهدی اكبری

اللهم صل علی فاطمه و ابیها، و امّها و بعلها و بنیها و بنتیها ، و سرالمستودع فیها و صل علی العباس بعدد ما احاط به علمک. السلام علی المهدی (عجل الله تعال فرجه الشریف.)

اگر بناست كه لطف كسی به ما برسد

خدا كند فقط از جانب شما برسد

نخواه منت ِ بیگانه گردنم باشد

آخه زشت ِ منی كه دَم از شماها میزنم، جای دیگه دستم رو دراز كنم،تو خوبی، به بدی ِ من نگاه نكن،امشب بیا جان مادرت زهرا درهم بخر،بد و خوب رو جدا نكن یا امام رضا،اسم مادرت رو آوردم یا امام رضا.

نخواه منت ِ بیگانه گردنم باشد

خوش است خیر همیشه از آشنا برسد

حوائج ِ دل ِ خود را به دست آورده است

به پای بوسی ِ سلطان اگر گدا برسد

میری مشهد برو كنار ضریح، دلت رو بده به امام رضا، بگو: آقا، جان ِ جوادت، این همه راه اومدم،بعضی ها میگن:از همون دورم سلام بدی درست ِ،آره درست ِ، ولی وقتی ضریح رو میگیری انگار امام رضا رو بغل كردی،یه صفای دیگه ای داری،وقتی سر روی ضریح میذاری،انگار سرت رو روی سینه ی امام رضا گذاشتی،حس می كنی آقا حرف هات رو راحت تر میشنوه

در این شلوغی ِ دور ضریح جا دارد

شبی اگر به من ِ بی پناه جا برسد

شما دعا كن اگر عمر من كفاف نداد

جنازه ام شب جمعه به كربلا برسد

یا ضامن آهو رضا،یا ضامن آهو رضا...

***

وقتی تابوت ِ آقا رو آوردند،زن های نوغان به شوهرهاشون گفتند:ما مهریه هامون رو می بخشیم،فقط اجازه بدید بریم تشییع جنازه ی  پسر فاطمه،آقامون نباید غریب بمونه،شاخه های گل آوردند روی تابوت امام رضا ریختند،جوری كه وقتی می خواستند بدن رو دفن كنند،گلها رو كنار می زدند تا بدن آقا رو از توی ِ تابوت دربیارن. "من كه می دونم دلت كجاست"یه خانمی نیزه شكسته هارو كنار زد،شمشیر شكسته ها رو كنار زد،یه بدنی هست كه سر نداره.تا زینب اومد یكی یكی نیزه هارو از توی بدن در آورد،آه از این بدن ِ پاره پاره،رو به مدینه ایستاد، اللهم تقبل منا هذا القربان، خدا این قربانی رو از آل پیغمبر قبول كن،سه روز بعد از ازدواج زینب،فضه میگه:رفتم خونه ی بی بی،تازه عروس،دیدم خانم یه گوشه نشسته داره گریه میكنه،گفتم:دورت بگردم چرا داری گریه میكنی؟فرمود:سه روز ِ حسینم رو ندیدم،دلم برا داداشم پر میكشه،گفتم خانم جان غصه نخور،الان خودم میرم دنبال آقا میآرمش، اومد دنبال حسین،دید امام حسین توی بازار سرش رو پایین انداخته یه چیزی زیر لب میگه، تا اومد نزدیك شد دید زیر لب هی میگه:زینب،زینب،زینب. گفت:آقا كجایی كه زینب دلش برات پر میزنه، اومدن سمت خونه ی بی بی تا وارد شدن،دیدن خانم زینب خوابش برده،آفتاب روی صورت بی بی افتاده،ابی عبدالله اومد ایستاد عباش رو باز كرد،جلوی نور ِ خورشید رو گرفت،یه دفعه خانم زینب از خواب بلند شد،گفت:داداش الان سه روز ِ، هر روز خونه رو آب و جارو میكنم،هی میگم:الان حسین میآْد؛ حتماً دلش برام تنگ شده،الان حسین میآد،داداش نیومدی؟ داشتم دق می كردم،چرا توی آفتاب ایستادی حسین؟ زینب جان دیدم آفتاب صورتت رو اذیت میكنه،خواستم جلوی حرارتش رو بگیرم.داداش رو بغل كرد،گفت:داداش بتونم ای كاش برات جبران كنم. وقتی نیزه شكسته ها رو از بدن بیرون كشید اومد با چادر روی بدن بندازه آفتاب به بدن نتاب ِ،حروم زاده ها با كعب ِ نی و تازیانه ریختند سر ِ زینب، ای حسین.....

************************
متن روضه ی امام رضا علیه السلام-حاج محمد رضا طاهری

عجیب نیست که در سینه غصّه مهمان است

شب فراق شده؛ حرف حرف هجران است

 به چشم‌هم‌زدنی این دو ماه هم رفت و

بهار گریه هم امشب رو به پایان است

به این فراق بگرییم و یا به دوری ِتو

بگو چه كار كنم درد و غم فراوان است

 از این لباس جدا گشتن آنقدر سخت است

که در برابر این هجر، مرگ آسان است

 مرا حلال کن آقا که باز زنده‌ام و

هنوز در تن من بین روضه‌ها جان است

 محرم و صفر ما تمام می‌شود و

همیشه ابر نگاه تو غرق باران است

*آقامون فرمود: یا جدّا شب و روز برات گریه میكنم*

 تو فاطمیه‌ات این روزها شروع شده

*روز دوشنبه ای بوده آقا رسول خدا از دنیا رفت ،بی بی زینب كبری می فرمایند:روز دوشنبه اومدند در خونه ی مارو آتیش زدند. یعنی هنوز بدن رو زمین بود،نذاشتند بدن رو دفن كنند.*

 تو فاطمیه‌ات این روزها شروع شده

دلت شبیه دل مادرت پریشان است

 همیشه کرب و بلاییم ما ولی امشب

کبوتر دلمان مقصدش خراسان است

 شاعر:محمد علی بیابانی

یا امام رضا، یا امام رضا، یا امام رضا مولا...

*اول برو حرمش بعد برات روضه بخونم*

قربون كبوترای حرمت امام رضا

قربون این همه لطف و كرمت امام رضا

شنیدم سجیتكم الكرم امام رضاست

شما رو رها كنم كجا برم امام رضا

یا امام رضا، یا امام رضا، یا امام رضا مولا...

***

میان كوچه عبای مطهرش افتاد

*فرمود:اباصلت دارم وارد كاخ مأمون میشم،موقع برگشت اگه دیدی عبام رو روی سر انداختم ، بدون او به مقصدش رسیده، كار منم از كار گذشته، همه چیز و می دونه امام رضا، اما مأمور ِ به صبر ِ داره وارد میشه، اباصلت میگه:دل تو دلم نبود،هی میگفتم:خدا نكنه بلایی سر آقام بیآد،همچین كه در باز شد، بند دلم پاره شد،یه وقت دیدم آقا عبا رو روی سرش انداخته،میان اهلبیت همه رو مسموم كردند غیر از ابی عبدالله و حضرت زهرا سلام الله علیها،رسول خدا رو هم مسموم كردند،امام صادق فرمود:اون دو زن خبیث رسول خدا رو مسموم كردند،اما میان همه، این سمی كه به امام رضا داد یه چیز ِ دیگه ای بود،هیچ كدومشون اینقدر سم سریع در بدنشون اثر نكرد،اباصلت میگه:تا در باز شد دیدم امام رضا تعادل نداره، از قدم اول دیدم هی رو زمین می خوره.*

میان كوچه عبای مطهرش افتاد

ز درد بال و پری زد ولی پرش افتاد

دوباره كوچه ی باریك و سنگ های زمین

مواظب است نیوفتد، نه آخرش افتاد

نهاده است به دیورا شانه هایش را

اگر چه تكیه زده باز پیكرش افتاد

بلند شد به سر ِ زانویش زمین نخورَد

چه كرده زهر كه این بار با سرش افتاد

*الهی برات بمیرم آقا، اباصلت میگه:شمردم پنجاه مرتبه توی این مسیر كوچیك، از كاخ مأمون تا حجره ی امام رضا چند قدم بیشتر راه نبود،پنجاه مرتبه هی رو زمین افتاد،گاهی صدا میزنه:وای مادرم،گاهی دست رو جیگر میذاره،صدا میزنه:آی جیگرم*

نشد صدا بزند یك نفس جوادش را

كه زهر آمد و بر جان حنجرش افتاد

*حضرت معصومه خیلی آرزو داشت بیاد بالای بدن برادر، باید بگیم:بی بی خوشبحالت نرسیدی،حداقل یه قدم از زینب عقب تری، هر چند اگه می رسیدی خراسان كجا،كربلا كجا،آخه اینجا كه دیگه سر داداشت رو نیزه نمی دیدی.*

رسید یك طرف ِ حجره بر زمین غلتید

درست مادر او سمت دیگرش افتاد

نبود تشت به پیشش ولی یقین دارم

كه تكه های جگر در برابرش افتاد

گریست دامنش از پاره ی جگر پر شد

*تا لباسش خون آلود شد یاد ِ كجا افتاد؟*

كه یاد ِ خاطره ی گریه آورش افتاد

تمام حجره پر از روضه های محسن بود

همین كه خانه پر از شعله شد درش افتاد

*باید هم امام رضا یاد این روضه باشه،آخه شهادتش با در خونه آتیش زدن مادرش یكی شده*

شكسته شد در و یك ضربه میخ را هل داد

همین كه محسنش افتاد مادرش افتاد

رسید كاسه ی آبی و حسین گفت و حسین

دوباره لرزه به لب های مضطرش افتاد

دیدن زیر لب داره روضه میخونه:

ای تشنه لب حسین

عشق زینب حسین

بی پیروهن حسین

*فرمود امام رضا علیه السلام: یَا ابْنَ شَبِیبٍ: إِنْ كُنْتَ بَاكِیاً لِشَیْ‏ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَیْنِ. اى پسر شبیب! اگر خواستی براى چیزى گریه کنى براى امام حسین (ع) گریه کن!..  یعنی شب شهادت من ِ امام رضا هم بگو:حسین... *

حرامزاده ای آمد به سینه اش پا زد

در آن طرف سر گودال خواهرش افتاد

چقه سخت شد اثر بوسه از گلو

نگذاشت كه شمر از نفس و خنجرش افتاد

*حدیث ابن شبیب رو خود امام رضا گفته:بعد اینكه میگه اگه خواستی گریه كنی برای جد ما گریه كن،میگه ابن شبیب برای اون كسی گریه كن كه:*

یكی دوتا نه، خدایا دوازده ضربه

میان پنجه سری ماند و حنجرش افتاد


************************
متن روضه امام رضا علیه السلام- حجت الاسلام دكتر رفیعی


امام رضا علیه السلام را در خانه ی خدا واسطه قرار بدهیم: السلام علیك یا اباالحسن، یا علی بن موسی ایهاالرضا یا بن رسول الله. امام خمینی(ره) فرمودند: آستان قدس، پایتخت ایران است، افتخار ما این است در كشوری زندگی می كنیم كه صاحب این كشور علی بن موسی الرضاست.قبر او مثل خورشید می درخشد و تلألؤ دارد. من در مدینه گاهی خدمت زائران این جمله را می گویم كه امام رضا علیه السلام پنجاه و دو سال در مدینه و سه سال در ایران بود. ببینید چه قدر در ایران آثار دارد. هر كجا می روید می گویند این موقوفه ی امام رضاست. تقریباً ما در همه ی شهرهای ایران موقوفه داریم؛باغ،مِلك،خانه،آب،آب انبار،خلاصه هر چه مردم در توان شان بوده وقف كرده اند. قبر و بارگاه و دور و برش را تا جایی كه مردم توانسته اند وسعت داده اند. گفتم ببینید امام رضا سه سال در ایران بود. مردم چه كرده اند؟! اما پنجاه و دو سال در مدینه بود حال مردم برایش چه كرده اند؟! می روی كنار قبر مادرش می بینی خرابه است. دور تا دورش یك دیواری كشیده اند و قبرش اصلاً معلوم نیست. اثری از خانه ی آقا نیست،معلوم نیست كه كجا بوده؟ كجا درس می گفته؟ آثارش كجاست؟ واقعاً در مدینه مظلومیت می بارد. متأسفانه این تلاشی است كه وهابیت در از بین بردن آثار داشته اند. مگر می شود شخصی نیم قرن در شهری زندگی كرده باشد و اثری از او نباشد؟ شخصی به  علی بن موسی الرضا عرضه داشت:جایی بودم یكی از بستگان تان پشت سر شما حرف می زد، می گفت: موسی بن جعفر آخرین امام است.{ظاهراً این شخص از واقفیه بوده است، از كسانی كه به هفت امام بیشتر قائل نبودند} امام فرمود:آیا به پیغمبر عمویش ابولهب بدی نكرد؟ آیا سلمان از سرزمین ایران و از سرزمین عجم نیآمد و به پیامبر ایمان نیآورد؟ مگر صهیب از روم نیآمد؟ مگر بلال از حبشه نیآمد و ایمان نیاورد؟این افتخار بود برای بعضی هایی كه از اطراف می آمدند و به پیغمبر ایمان می آوردند. ولی كسانی كه در كنار پیغمبر بودند ایمان نیاوردند و پیغمبر را اذیت كردند. در روایت دارد كه امام از عجم ها تعریف و تمجید كردند،جمله ای فرمودند كه قرآن هم می فرماید: اگر ما پیغمبر را از غیر عرب انتخاب می كردیم و قرآن را به غیر عرب نازل می كردیم، ممكن بود بعضی ها از اعراب جاهلی با آن تعصب و لجاجت هایی كه داشتند، مثل ابولهب و دیگران زیر بار نروند. این دل ها را روانه كنیم كنار مضجع شریف ثامن الائمه علی بن موسی الرضا، خداوند رحمت كند شیخ عباس  قمی را كتابی دارد به نام« فوائد الرضویه» در آن كتاب معجزاتی را كه بعد از شهادت امام رضا از قبر شریف او ساطع شده بیان كرده است. بعضی از این معجزات نسبت به غیر مسلمان هاست كه به امام متوسل شده اند و بیمارشان شفا گرفت و یا گرفتاری شان رفع شده است. حالا از همین جا از كنار مضجع شریف حضرت معصومه، خواهری كه به عشق برادر مدینه را ترك كرد اما موفق نشد امامش را زیارت كند و قبل از زیارت ِ امامش از دنیا رفت. دل ها را روانه كنیم خراسان. السَّلام علیك یا ابالحسن یا علی بن موسی ایهّا الرضا یابن رسول الله یا حجة الله علی خلقه یا سیدنا و مولانا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك الی الله و قدمناك بین یدی حاجاتنا یا وجیهاً عندالله اشفع لنا عندالله.

سَلامٌ عَلَی آلِ طاها وَ یاسین

سَلامٌ عَلَی آلِ خَیْر ِ النَّبیین

سلامٌ عَلَی رَوْضَةِ حَلَّ فِیها

امامٌ یُباهِی بِهِ المُلكُ و الدینُ

اباصلت می گوید:خدمت اقا بودم به من فرمود: اباصلت،منتظرم بمان اگر آمدم و دیدی عبا بر سر افكنده ام دیگر با  من صحبت نكن بدان مرا مسموم كرده اند. بدان هدف شان را به نتیجه رسانده اند. اباصلت می گوید:آقا رفت من هم چشم به در گشودم. خدا كند آقا عبا به سر نیفكنده باشد، اما یك وقت دیدم در باز شد، امام عبا را به سرافكنده از خانه ی مأمون بیرون آمد، نمی دانم چه شده بود؟1 اما بعد از هر چند قدمی یك لحظه می نشست، یك لحظه بلند می شد- اباصلت،جگرم پاره پاره شد. این سم چه كرد با بدن آقا؟! حضرت داخل منزل شد، در را بستم. آقا سئوال كرد:خدمتكارها غذا خورده اند؟! گفتم:نه یابن رسول الله، با این حالی كه شما دارید مگر می  شود غذا خورد. فرمود: بروید سفره بیندازید، همه را خبر كنید. اباصلت می گوید:سفره انداختیم، خدمت كارها و غلام ها سر سفره نشستند،زیر بغل های امام رضا را گرفتند و آوردند. از یك یك آن ها حالشان را پرسید. سفره را برچیدیم و خدمتكارها رفتند. لحظه ای بعد دیدم آقا ضعف كرد.2 فرش ها را كنار زد و شكم را به زمین چسباند؛یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلیم؛ مثل مار گزیده به خود می پیچد، دائماً به در نگاه می كرد و انتظار می كشید.یه وقت دیدم سرش روی زانوی جواد الائمه است،از مدینه آمده بود. خودش به آن شخص فرمود: من دارم می روم سر بابام را به دامن بگیرم، و ودایع امامت را تحویل بگیرم. یا بقیةالله،آقا جواد الائمه علیه السلام از مدینه با طی الارض خودش را كنار بدن بابا رساند. اما دل ها بسوزد برای آقا امام سجاد كه نتوانست از خیمه ها بیاید. مگر از خیمه ها چه قدر راه بود كه امام سجاد نتوانست سر بابا را به دامن بگیرد؟! هرچه اباعبدالله منتظر ماند،خبری نشد كسی نیست سرش را به دامن بگیرد. چه كرد؟ سرش را روی خاك های گرم كربلا گذاشت؛ فَوَضَعَ رأسَه عَلی الأرض ِ و التّراب؛ صورت را گذاشت روی خاك كربلا.

1- منتهی الامال،ص1052؛ سوگنامه آل محمد،ص123

2- منتهی الامال،ص105؛ سوگنامه آل محمد،ص121

 منبع كتاب مقتل" روضه های  استاد رفیعی " ص72-69

************************
متن روضه امام رضا علیه السلام- حجت الاسلام دكتر رفیعی   

از همین جا، از حرم فاطمه ی معصومه خواهر بزرگوارش،دل ها را روانه ی آستان قدس رضوی كنید.فاطمه ی معصومه سلام الله علیها عزادار است. خواهری كه كه به عشق و محبت برادر از مدینه راه افتاد كه برادر را ببیند. اما قبل از برادر از دنیا رفت و بدن مباركش دراین شهر به خاك سپرده شد،خواهری كه مدینةالرسول را با عده ای به قصد دیدن برادر ترك كرد. خانم فاطمه معصومه،امشب شب شهادت برادر بزرگوار شماست؛ شما هم عزادارید. ما ازهمین جا عرض تسلیت به پیشگاه شما و حضرت بقیةالله الاعظم داریم و دل هایمان را روانه ی آستان قدس رضوی می كنیم. خیلی ها امشب مشهد هستند،خودشان را به حرم علی بن موسی الرضا علیه السلام رسانده اند تا از نزدیك بگویند: یا علی بن موسی الرضا،آقا جان،اَشْهَدُ اَنَّكَ تَشْهَدُ مَقامی و تَسْمَع كلامی و َتَردُّ سَلامی؛ شهادت می دهیم كه ما را می بینی و جواب سلام هایمان را می دهی. خودتان فرمودید:سه جا بازدید زائرانم می آیم. یا اباالحسن، جان ما به فدایت. تو آن آقایی هستی كه قبل از شهادت برای خودت مرثیه خواندی و زن و بچه برایت گریه كردند. در مدینه خانواده ات را دور خود جمع كردی و فرمودی: امر بالنیاحة؛ همین جا برای من نوحه كنید و اشك بریزید. آن موقع امام جواد چهار سال داشت، زن و بچه و خواهران و برادران و خاندان امام رضا دورش جمع شدند و اشك ریختند، عرض كردند:آقا جان، پشت سر مسافر گریه خوب نیست. فرمود: آن مسافری كه امید برگشت داشته باشد. اما علی بن موسی الرضا از این سفر بر نمی گردد.1 نوشته اند مدتی كه در ایران بود، وقتی این اواخر نماز جمعه می رفت، دعایش این بود: خدایا،اگر مشكل ِ كار من در مرگ من است مرگ مرا برسان.2 غربت بس است ، تهایی بس است.آقایی كه برادران و خواهران متعدد داشت،اما هیچ كدام در كنارش نبودند، تنها و غریب بود. آقایی كه غریبانه مسموم شد و غریبانه به شهادت رسید. اباصلت می گوید: من كنار آقا بودم فرش ها را كنار زد، روی خاك می غلتید و مثل مار گزیده به خود می پیچید. چه كرد این زهر؟! یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلیم،مثل مار گزیده، شكم روی خاك گذاشته بود، گریه می كرد. ناله می كرد و فرزندش جواد الائمه را صدا می زد. آن شخص می گوید: من خدمت جواد الائمه بودم، اطراف مدینه بودیم كه یك وقت دیدم مركب ایستاد رنگ آقا تغییر كرد. آقا جان، اباجعفر،بنفسی انت؛ چه شده؟ فرمود: پدرم در حال جان دادن است. خودش را بالای سر پدر رساند. سر پدر را به دامن گرفت، با پدر سخن گفت. قربانت بروم جواد الائمه، زود بود یتیم شوی، سه سال است بابا را ندیده ای، حالا هم در حال احتضار می بینی. ودایع امامت را در حال جان دادن واگذار كرد.3  شب آخر مجلس من،رسم این است كه مجلس را با نام« اُمّ الائمه» فاطمه زهرا به اتمام برسانم. عرض كنم آقا جان. علی بن موسی الرضا، سر شما در دامن جواد الائمه بود كه جان دادی. مادرت زهرای مرضیه نیز كنار امیرالمؤمنین وصیت نمود. كنار امیرالمؤمنین مطالبش را بیان فرمود. آقا جان، تو غریب بودی، در اتاق تنها بودی، مادرت زهرای مرضیه هم لحظه ای كه جان داد{ اسماء می گوید:} هیچ كس داخل اتاق نبود،تنهای تنها بود. امیرالمؤمنین مسجد بود، بچه ها كنار قبر پیغمبر بودند و دخترها خانه ی هاشمیه. وقتی آمدند، دیدند بی مادر شده اند. خودشان را روی بدن مادر انداختند. اباعبدالله صورت را روی پای مادر گذاشت؛ یا اُمّاه، اَنَا اِبنُكِ الحُسَیُنُ؛ مادر جان من حسینم4 مادر، چه قدر رنج كشیدی كه حاضر شدی بچه هایت در كودكی یتیم شوند؟! چه قدر رنج كشیدی كه برای مرگ خود دعا كردی؟!5

دیشب دعا كردی خدا جانت بگیرد

امشب دعا كن دخترت زینب بمیرد

1-       سوگنامه آل محد،ص125

2-       همان،ص122-121

3-       همان ص 124-123

4-       بحارالانوارج43،ص186؛ كشف الغمه،ج1،ص500، سوگنامه آل محمد،ص32

5-       بحارالانوار،ج43،ص117.

      منبع كتاب مقتل" روضه های  استاد رفیعی " ص69-67

************************
متن كرامت و روضه ی امام رضا(ع)- استاد مهدی توكلی

شیخ عباس قمی میگه:یه كاروانی از سرخس مشهد اومدند پابوس امام رضا علیه السلام،سرخس اون نقطه صفر مرزی است،یه مرد نابینایی تو اونها بود،اسمش حیدر قلی بود،این ماجرا در فوائد الرضویه اومده،اومدند امام رو زیارت كردند،از مشهد خارج شدند،یه منزلیه مشهد اُطراق كردند،دارند برمیگردند سرخس،حالا به اندازه یه روز راه دور شده بودند،شب جوونها گفتند بریم یه ذره سر به سر این حیدر قلی بذاریم،خسته ایم،بخنیدیم صفا كنیم،كاغذهای تمیز و نو گرفتند جلوشون هی تكون میدادند،اینها صدا میداد،بعد به هم میگفتند،تو از این برگه ها گرفتی؟ یكی میگفت:بله حضرت مرحمت كردند،فلانی تو هم گرفتی؟گفت:آره منم یه دونه گرفتم،حیدر قلی یه مرتبه گفت:چی گرفتید؟گفتند مگه تو نداری؟گفت:نه من اصلاً روحم خبر نداره! گفتند:امام رضا برگ سبز میداد تو  مردم،گفت:چیه این برگ سبزها،گفتند:امان از آتش جهنم،ما این رو میذاریم تو كفن مون،قیامت دیگه نمیسوزیم،جهنم نمیریم،چون از امام رضا گرفتیم،تا این رو گفتند،دل كه بشكند عرش خدا میشود،این پیرمرد یه دفعه دلش شكست،با خودش گفت:امام رضا از تو توقع نداشتم،بین كور و بینا فرق بذاری،حتماً من فقیر بودم،كور بودم از قلم افتادم،به من اعتنا نشده،دیدن بلند شد راه افتاد طرف مشهد،گفتند:به خودش قسم تا نگیرم سرخس نمیآم،باید بگیرم،گفتند:آقا ما شوخی كردیم،ما هم نداریم،هرچه كردند،دیدند آروم نمیگیرد،خیال میكرد كه اونها الكی میگند كه این نره،جلوش رو نتونستند بگیرند،شیخ عباس میگه: هنوز یه ساعت نشده بود دیدند حیدر قلی داره بر میگرده،یه برگه سبزم دستشه،نگاه كردند دیدند«اَمانٌ مِّنَ النار،اَنا ابن الرسول الله»گفتند:این همه راه رو تو چه جوری یه ساعته رفتی،گفت:چند قدم رفتم،دیدم یه آقایی اومد،گفت:نمیخواد زحمت بكشی،من برات برگه آوردم،بگیر برو... حالا براتون روضه بخونم،گفت:اباصلت میرم مجلس مأمون،اما اگه برگشتم عبا مو به  سر كشیده بودم ،بدون من رو سَم دادند، درها رو ببند دیگه كسی رو راه نده،اباصلت میگه ایستاده بودم ببینم آقام چه طور برمیگرده،یه وقت دیدم عبارو كشیده رو سرش،هی میشینه ، هی بلند میشه،هی میگه وای جگیرم،گفت:درهارو محكم بستم،رفت تو حجره فرش حجره رو كنار زد، بدن شریفش رو برهنه كردند،گذاشتند رو زمین برهنه،اباصلت میخوام مثل،جد غریبم حسین جون بدم،حسینی ها، یتململ، كَتململ السلیم،میگه دیدم داره مثل مار گزیده به خودش میپیچه،هی میگه جگرم،اما یه جا دلم به حالش سوخت،دیدم هی زیر لب میگه،میوه ی دلم جوادم،نزدیك سه ساله یه دونه بچه اش رو ندیده،گفت:دیدم یه اقا زاده داره تو حیاط خونه قدم میزنه،آقا جون من درها رو قفل كردم،بستم،شما چگونه داخل شدید،گفت:اباصلت اون خدایی كه من رو از مدینه آورده،از در بسته هم وارد میكند،وارد حجره شد،سر پدر رو به دامن گرفت،پدر آروم آروم،در دامن پسر جون داد،اما یه جمله میگم،امام رضا هم گریه كنه،امام زمانم گریه كنه،از همه هم معذرت میخوام،امام رضا میخواستی مثل جدت حسین جون بدی،اما نشد،لا یوم كیومك یا اباعبدالله،جواد از مدینه تا مَرو اومد،مدینه كجا مَرو كجا،اما زین العابدین،از خیمه تا گودال نتونست بیاد،بابا خیمه كجا گودال كجا؟هر چی حسین نگاه كرد پسرش بیاد سرش رو به دامن بگیره،یه وقت چشما رو باز كرد،دید شمر رو سینه اش نشسته،زینبم بالا گودال داره نگاه میكنه؛ خواهر برگرد،تو این صحنه رو نمیتونی ببینی....



موضوعات مرتبط: امام رضا(ع)
[ 8 / 9 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

متن روضه امام حسن علیه السلام

روضه امام حسن (ع)و امام حسین (ع)

غرق احسان حسین و حسنم                                            بر سر خوان حسین و حسنم 

بلبل عشق مرا نام دهید                                                   تا غزل خوان حسین و حسنم 

هر نم اشک مرا اوج دهد                                                    محو عرفان حسین و حسنم 

فارغ از عالم سر گشتگی ام                                               تا پریشان حسین و حسنم 

نان خور سفره سبطین شدم                                              شکر مهمان حسین و حسنم 

قِدمت عشق من امروزی نیست                                          نسل سلمان حسین و حسنم 

هر دو غربت زده و مظلومند                                                 دیده گریان حسین و حسنم 

                                                   بنویسید به روی کفنم

                                                از غلامان حسین و حسنم 

زهرای اطهر نشسته بو د ، دید حسین دارد می آید ، بغض راه گلویش را گرفته (معمولاً اگر مادر ببیند بچه اش وارد خانه شود ناراحت بود می پرسد چرا گریانی ؟ که ترا اذیت کرده ؟)اشکهای چشمش را پاک کرد زهرای اطهر فرمود : میوة دلم حسینم چرا منقلبی ؟ چرا گریه می کنی ؟ عرضه داشت مادر : امروز من و برادرم حسن ، رفتیم برای زیارت جدمان پیغمبر ، پیغمبر تا ما را دید خوشحال شد ما را در آغوش گرفت ، ما را می بوسید و می بوئید . مرا روی یک زانو نشاند وبرادرم حسن را روی یک زانو ، گاهی دست به سر و روی من می کشید ، گاهی دست به سر و روی برادرم حسن ، گاهی منُ می بوسید گاهی حسن را می بوسید ، مادر فقط یک فرق بود، وقتی من می بوسید زیر گلوی من می بوسید مادر

لبهایش را روی لبهای حسن می گذاشت .

گفت مادر : چرا زیر گلوی برادرم حسن را نبوسید ؟ فرمود : حسینم غصه نخور ، ناراحت نباش ، الان می رویم خدمت پیغمبر ، پیغمبر دید زهرا دارد میاد ، دست حسین گرفته ، قضیه را به بابایش گفت . یک وقت زهرا دید پیغمبر منقلب شد ، گریه کرد .

فرمود : دخترم جبرئیل به من خبر داد حسن را با زهر مسموم می کنند از این رو من لبان او را که محل تماس با زهر می باشد بوسیدم .

زهرا جان با شمشیر سر حسین را از تن جدا می کنند لذا من گلوی او را که محل تماس شمشیر است بوسیدم.

رحمت خدا بر این گریه ها ، اینجا پیغمبر زیر گلوی حسین بوسید اما کربلا ، زینب لبهایش را روی  رگهای بریده برادر گذاشت ، همه صدا بزنید حسین ...

************************
جانم حسن علیه السلام

پیغمبر وارد خانه شد دیدند زهرا و علی ایستادند ، امام حسن و امام حسین زور آزمایی (کشتی) می کنند، زهرا می گوید :جانم حسین ، علی می گوید : جانم حسین . تا چشم پیغمبر به این صحنه افتاد اشک از چشمان حضرت سرازیر شد فرمود : جانم حسن .

زهرای مرضیه آمد جلو ، بابا قرار به تشویق است حسینم کوچکتر است چرا حسین را تشویق نمی کنی ؟

دخترم به زمین نگاه کردم دیدم تو و علی می گوئید : جانم حسین ، به آسمان نگاه کردم دیدم فرشته ها می گویند : جانم حسین . دیدم حسنم غریب است کسی نیست بگوید حسن ،من گفتم جانم حسن 1 ای غریب نوازها ،

شما هم بگویید جانم حسن ، قربان غربتش بروم آقادر میان دوستانش مظلوم بود ، حتی همسرش قاتلش است .

اما حسین همسری چون رباب دارد بعد عاشوراء رباب در سایه نمی نشست گریه می کرد ، آب می آوردند نمی خورد عمه سادات زینب فرمود : رباب چرا آب نمی خوری ؟ عرضه داشت بی بی جان چطور آب بخورم در حالیکه عزیز فاطمه را با لب تشنه شهید کردند .

1. اکلیل المصائب فی المصائب الاصائب – تنکابنی ، محمد بن سلیمان ،ص 85 .

************************
زهر به همراه خونابه جگر می ریزد

جُناده خدمت آقا امام حسن رسید ، دید طشتی در مقابل حضرت است زهر به همراه خونابه جگر می ریزد جناده متأثر گردید عرض کرد آقا مرا موعظه کنید .حضرت فرمودند : مهیای سفر آخرت باش ، زاد و توشه این سفر را فراهم نما قبل از این که مرگ گریبانت را بگیرد .

جناده می گوید : بعد از این سخنان ، امام حسن بیهوش گردید ، چشم من به درب خانه بود حسین وارد شد با سرعت به طرف برادر آمد سر مبارک برادر را به دامن گرفت ، اشک چشم برادر به صورت امام حسن چکید ، امام به هوش آمد فرمود : حسین جان تو برای من گریه مکن : لا یَومَ کیومِکَ یا ابا عبدالله ، لحظات آخرم تو در کنار بستر منی ، اما کربلا هنگام شهادت تو دشمن دورت حلقه زده است 1

یکی با شمشیر می زند یکی با نیزه می زند آنهایی که حربه ای ندارند دامن شان را پر از سنگ کردند بر بدن حسین – همه صدا بزنیم حسین ...

1. شمس الدین ، سید مهدی ، در عزای مظلومان ، شفق ، قم ص56 .

************************
لوای حسن

کنید عالمیان گریه در عزای حسن                            که شد بلند به ماتم ز نو لوای حسن

اگر گذشت محرم رسید ماه صفر                               حسینیان بخروشید در عزای حسن

پی تسلّی زهرا خوش آنکه می گرید                     گهی برای حسین و گهی برای حسن

غمی که داشت دردل غمین شرحش                  ز من مجو که حسن داند و خدای حسن

بحال اوبنگر جور چرخ و طغیانش                                که بعد قتل ، عدو کرد تیر بارانش

قربان غربتت بروم آقا ، چقدر آزار و اذیت کردند فرزندان فاطمه را ، بعد باباش علی ، دوم مظلوم عالم است امام حسن ، بعد شهادت هم بدن مطهرش را تیر باران کردند بدن امام حسن را در بقیع دفن کردند امام حسین کنار قبر برادر نشستند اما برادران دیگر آمدند زیر بغلهای حسین را گرفتند ا کنار قبر برادر جداساختند .

اما آی دلهای آماده ، کنار نهر علقمه ، کنار بدن عباس حسین تنها بود ، کسی نبود زیر بغلهایش را بگیرد ، دستها را به کمر گرفتند فرمودند : اَلانَ اِنکسَر ظَهری وَقَلَّت حیلَتی ...

************************
تشییع جنازه امام حسن مجتبی علیه السلام

عوض لاله و گل بر بدنت                                                             چوبه ی تیر نشسته به تنت

پیش چشمان حسین و عباس                                                        خون بریزد ز حجاب کفنت

بدن امام مجتبی را به طرف حرم پیغمبر حرکت دادند زینب منتظر بود .

مدینه چطور بدن برادر را تشییع کنند . هی از هجره بیرون میاد هی برمی گردد ، خواهر علاقه خاصی به برادر دارد .

خدایا کی حسینم بر می گردد ، کی عباسم بر می گردد از تشییع جنازه حسن ، یک وقت نگاه کند ببیند عباس دارد میاد ، همین که زینب را دید صدای گریه عباس بلند شد ، گفت عباسم حق داری گریه کنی ، آخر داغ برادر دیدی . صدا زد ، زینبم درسته ، اما نبودی ببینی بدن برادر را تیر باران کردند . امام حسین چوبه های تیر را در می آورد ناله می کرد ، صدا می زد : غارت زده به کسی نمی گویند که مالش را بردند ، غارت زده منم که داغ برادری مثل تو را دیدم ، برادر دیگر بعد تو محاسنم را خضاب نمی کنم ، همه حرفها را اینجا زد اما یک حرف را گذاشت برای علقمه ، آنجا دید فرق عباس شکافته صدا زد : حالا دیگر کمرم شکست .

************************
حسین چوبه های تیر را کنار زد


به یاد آن ساعتی که امام حسین چوبه های تیر را کنار زد وقتی بدن برادر را میان خاک گذاشت فرمود : غارت زده به کسی نمی گویند که مالش را برده باشند غار زده به من می گویند که بدن برادرم را با دست خودم میان خاک بگذارم .

آی دلهای آماده اینجا خم شد تیراز تابوت وبدن برادرش امام حسن بیرون آورد کربلا هم روی خاکها نشست تیر از چشم عباس بیرون آورد همه صدا بزنید حسین ....

*******************************************
ای شیر خدا را پسر

یا حسن ای شیر خدا را پسر                                              همچو نبی از همه کس خوب تر

ای یکمین فرد بنی فاطمه                                                               سرور ذریّه زهرا همه

در ره دین سخت ترین امتحان                                                بود همان صلح تو با دشمنان

دشمن از این صلح تو رسوا شده                                         مشت عدو پیش همه واشده

دوست و دشمن به تو تهمت زدند                                        در حرمت دست به غارت زدند

با غم دل سوختی و ساختی                                                    پرچم دین تا که برافراختی

ای پسر فاطمه روحی فداک                                                 شد جگرت در ره دین چاک چاک

قربان غربتت بروم آقا ، نامش غریب ، قبرش غریب ، تو خانه غریب ، در مسجد غریب ، در میان یارانش غریب ، پای منبر می نشست خطیب نا جوان مردانه تعریف ابوسفیان و معاویه می کرد جسارت به علی و فرزندان علی و فاطمه می کرد همه را امام حسن می شنید ، غربت از این بالاتر برای یک مرد می شود مگر، حتی در خانه محرم ندارد ، رحمت خدا بر این گریه هاتون ، آخر فاطمه خریدار اشک های شماست .

نقل می کنند: زائری از مدینه آمد مشهد ، حرم امام رضا ،دم در ایستاد .گفت : امام رضا در مدینه بودم به من گفتند امام رضا غریبه ، با هزار زحمت آمدم مشهد ، حالا می بینم حرم با صفایی داری ، این همه زائر، این همه خادم ،باز هم می گویند تو غریبی . آقا اگر می خواهی غریب ببینی پاشو بریم مدینه ، چهار تا قبر غریب نشانت بدهم . غریب امام مجتبی است حتی یک شمعی هم کنار قبرش روشن نیست .


مدینه موج اشک وآه دارد

مدینه موج اشک وآه دارد                                                        غم هجران رسول الله دارد

مدینه در عزا بنشسته امشب                                             در شادی به مردم بسته امشب

مدینه شاهد داغی گران است                                             که سوگ خاتم پیغمبران است

ز دست خلق پریشان است زهرا                                         ز قطع وحی گریان است زهرا

حسن قبری ملال انگیز دارد                                                حسن صبری شهادت خیز دارد

سلام ما به قبر بی چراغش

قلوب شیعیان سوزد ز داغش

شب رحلت خاتم الانبیا ، شب شهادت میوه ی دلش امام حسن مجتبی است،امشب هم برای پیغمبر گریه کنیم، هم برای کریم اهل بیت،با پای دل برویم خانه امام مجتبی،کاش امشب مدینه بودیم کنار قبر ویرانش می نشستیم برای غربتش اشک می ریختیم .

(یاد امام ، شهدا،اموات فیض ببرند)مرد هر مشکلی دارد، هر گرفتاری  برایش پیش بیاید به محرم خانه اش می گوید ، فدای غربتت یا امام مجتبی  در خانه محرم نداشتی ، چه کرد زهر با بدن امام مجتبی ، یک مرتبه صدای ناله آقا بلند  شد آه جگرم .

یک لحظه ریخت در طشت                                                  یک عمر خون دل را

چون آب کوزه نوشید                                                         فرزند پاک زهرا

امام حسن آمد ، ابوالفضل آمد ،همه دور بستر امام حسن ، یک مرتبه دیدند زینب هی دست روی دست می زند می گوید : وای برادرم . من نمی دانم اینجا خیلی به زینب سخت گذشت وقتی در میان طشت خونابه جگر امام حسن را دید یا شام،در مجلس یزید ، وقتی نگاه کند ببیند سر بریده حسین میان طشت قرآن تلاوت می کند و ...


************************
غریب مدینه

عالم از فیض تو می گردد گلستان یا حسن               خار را فیض تو سازد لاله باران یا حسن

تو کریم اهل بیتی ای کریم اهل بیت                        خلق عالم بر درت محتاج احسان یا حسن

دشمنت کز دشمن در پیش رو دشنان داد            شد خجل از وجودت ای دریای غفران یا حسن

خاک گیرد حائزت یا گرد راه زائرت                             درد بی درمان عالم راست درمان یاحسن

گرشوم بهر گدایی ساکن باب البقیع                         می فروشم ناز و بر ملک سلیمان یا حسن

دوست دارم چون چراغ لاله سوزم در بقیع                   آب گردم شمع سان در آن بیابان یا حسن

دوست دارم روی بگذارم به روی تربتت                      گرچه مانع می شود خصم تو از آن یا حسن

گفت پیغمبر که هر چشمی بگرید در غمت                  نیست در روز جزا آن چشم گریان یا حسن

مصطفی در کودکی بو سید لبهای ترا                         رازها در سینه ات می دید پنهان یا حسن

هر کسی از دشمنان آزار بیند لیک تو                         دیده ای از دوستان رنج فراوان یاحسن

گر چه عمری با جفای همرهانت ساختی       سوختی هر روز چون چون شمع شبستان یا حسن

روز و شب خون شد دلت تا همسرت شد قاتلت         ریخت در کامت شرار از زهر سوزان یا حسن

آنچه تو از یار دیدی دشمن از دشمن ندید                 ای غریب خانه ، ای مظلوم دوران یا حسن

از همین جا دلها مون را روانه مدینه کنیم ، ناله بزنیم برای غریب مدینه ، درسته علی اوّل مظلوم عالم است ،اما دل علی خوش بود همدمی مثل  زهرا داشته ، تا چشمش به زهرا می افتاد غم های دلش برطرف می شد ، اما بمیرم برات امام حسن ، هر وقت می  آمد خانه قاتلش روبرویش بود .

تا زهر اثر کرد فرمود: بروید خواهرم زینب را خبر کنید ، زینب آمد تا حال برادر دید ،دوید در خانه ابی عبدالله ، حسین جان بیا ، عباسم بیا ، همه آمدند کنار بستر امام حسن .

نمی دانم اینجا به زینب خیلی سخت گذشت یا آن ساعت که آمد گودی قتلگاه شمشیر شکسته ها را کنار زد ،نیزه شکسته ها را کنار زد لبهایش را بر آن رگهای بریده گذاشت همه بگوییم یا حسین .




موضوعات مرتبط: امام حسن(ع)
[ 8 / 9 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

متن روضه امام حسن علیه السلام

متن گریز روضه امام حسن مجتبی(ع)-گریز دوازدهم

چرا به امام حسن (ع) میگویند :غریب مدینه ؟ یک وجه میتواند این باشد که قبر شریف آن حضرت در بقیع ؛ گنبد و بارگاه و ظاهری ندارد . یا بگویم وجه غربت آن حضرت این است که سرداران لشکر امام حسن به او خیانت کردند و حتی دوستانش به او گفتند : یا مذل المومنین ؛ ای کسی که ذلیل کننده ی مومنان هستی ؛ اینها همه درست است اما یک وجه هم این است که امام حسن تنها پسری بود که در آن کوچه همراه مادرش ،حضرت زهرا (س) حاضر بود تنها فرزندی بود که دید مادرش در آن کوچه سیلی خورد و نقش زمین شد . بعد آن جریان هم نمیتوانست به کسی حرفی بزند . همه ی این ها بغض شده بود . باید هم بعدها به صورت پاره های جگر درون طشت بریزد ؛ لذا

از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد

و آن طشت را از خون جگر باغ و لاله کرد

خونی که خورده بود همه عمر از گلو ریخت

دل را تهی ز خون دل چند ساله کرد

ممنونم ای زهر جفا کردی مرا حاجت روا

درد غم و دیرینه ام دادی طبیبانه شفا

کاش آن زمان می آمدی در کوچه های بی کسی

تا می گرفتی پیش از این با جرعه ای جان مرا

تا که نمی دیدم دگر آن صحنه های پر شرر

شاهد نمی شد چشم من بر ضرب سیلی جفا

یا آنکه آتش می زدی بر این دل خونین جگر

تا که نبینم پشت در افتادن خیرالنسا

منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست

************************
متن گریز روضه امام حسن مجتبی(ع)-گریز یازدهم

زنهای سناباد جمع شدند ودر تشییع جنازه ی امام رضا (ع) شرکت کردند و تابوت امام رضا (ع) را غرق گل کردند . در تشییع جنازه ی امام حسن (ع) همه جمع شدند ؛ تشییع پیکر جگر گوشه ی پیامبر (ص) است . باید مراسم تشییع با شکوهی برگزار شود ؛ اما غربت را ببین : میگویند فرزند نباید کنار پدر دفن شود ! کار به جایی رسید که دست به کمان بردند و تابوت جگر گوشه ی پیامبر را آماج تیر های کینه قرار دادند . به جای گلباران تابوت را تیرباران کردند . اما دلها بسوزد برای آن عزیزی که دیگر کارش به تابوت و تشییع جنازه نرسید . نیزه دار نیزه میزد . شمشیر دار شمشیر می زد ....بدن زیر سم اسبان ...

آن که چون خانه ی زنبور زشمشیر ستم

جسم عریان تو را غرقه به خون دید منم

آنکه جا از پی یک بوسه در اعضات ندید

خم شد و حنجر پرخون تو بوسید منم

منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست

************************
متن گریز روضه امام حسن مجتبی(ع)-گریز دهم

جنازه ی امام حسن (ع) را تیرباران کردند,اما بین تیر و بدن امام (ع) تابوت واسطه بود . بمیرم برای آن مظلومه ای که بین درو دیوار قرار گرفت ؛ اما بین میخ در و سینه اش هیچ واسطه ای نبود .....

اگر هفتاد تیر کین برروی تنم آید

خدا داند که با آن زخم میخ دربرابر نیست

چهل سال است می پرسی که در کوچه چه ها دیدم

اگر پاره جگر گشتم به جز از داغ مادر نیست

اگر چه دشت پر خونم ، دل و چشمت پراز خون کرد

بمیرم از برای چشم تو این طشت آخر نیست

شاعر: فدایی مازندرانی

منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست


************************
متن گریز روضه امام حسن مجتبی(ع)-گریز نهم

رباب همسر امام حسین (ع) بعد از جریان کربلا می رفت زیر آفتاب مینشست و گریه میکرد . می گفتند : خانم حداقل بیایید زیر سایه بنشینید . میفرمود : چطور من زیر سایه بنشینم ؛ در حالی که آقا و مولایم سه روز بدون کفن زیر آفتاب سوزان به سر برد . این است وفای همسر امام حسین اما همسر امام حسن (ع)چی ؟ همسر امام حسن (ع) قاتل اوست . هر مردی وقتی از کار بیرون خسته می شود دلش خوش است که شب به خانه برمیگردد و همسرش مایه ارامش اوست ؛ اما جانها به قربان مظلومیت امام حسن (ع) . مسجد میرفت ، می دید بالای منبر رسول خدا پدر او را لعن میکنند بیرون می آمد حتی دوستان به او میگفتند " یا مذل المومنین "کار به جایی رسید که وقتی حضرت بیرون می رفتند زیر لباسشان زره به تن میکردند . وقتی هم به خانه برمیگشتند تازه باید با قاتل خود سر بر یک بالش بگذارند .

سینه میسوزد زآه سرد من

درد گوید ماجرای درد من

آتش دل از رخم پیدا نبود

  غصه های من یکی دوتا نبود

آن یکی میگفت با من این چنین

السلام یا مذل المومنین

آن که دائم سنگ دین بر سینه زد

نیزه بر پایم زفرط کینه زد

روی منبر دور دور خصم بود

ناسزا گفتن به حیدر رسم بود

قصه ام سوزانتر از این حرفهاست

غصه ی اصلی زبعد مصطفی است

خانه ی ما خالی از جانانه بود

در عزای مصطفی غم خانه بود

ناگهان باب عداوت باز شد

کینه توزی با علی آغاز شد

وه چه این بی حرمتی ها زود بود

مادرم در هاله ای از دود بود

باغبان بود و خزان ،باغ شد

میخ کم کم از آتش داغ شد

گفت مهدی مادرت را مرگ بود

محسنم بین درو دیوار مرد بود

قاتل من کی شرار زهر بود ؟

مقتل من کوچه های شهر بود

حبل بر حبل المتین انداختند

مادرم را برزمین انداختند

خواستم تا یاورمادر شوم

با برادر حامی حیدرشوم

گر نبود این صحنه عاشورانبود

زیر دست و پاکسی پیدانبود

مست مست از باده ی رحمت شدم

زهر کین نوشیدم و راحت شدم

منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست

************************
متن گریز روضه امام حسن مجتبی(ع)-گریز هشتم

زینب (س) فکر میکرد برادرش مثل دفعه های قبل میخواهد زهر راپس بیاورد . بایک امیدی طشت آورد ، ولی ناگهان متوجه شد پاره های جگر آقا درون طشت است ..ای وای برادم ....ای وای حسنم .....اینجا حضرت زینب (س) خودش طشت آورد ؛ ولی یک جا برایش طشت آوردند . طشت طلا سر بریده ی برادر ....مجلس یزید ...مجلس نامحرمان ...چوب خیزران ....

از دو طشت آمد صدای شورو شین

گاهی از طشت حسن ؛ گاه از حسین

برسر آن طشت قاسم سینه چاک

عابدین در شام بود از غم هلاک

گرزلبهای حسن خون میچکید

خورده لبهای حسین چوب یزید

تکیه بردوش حسین زد مجتبی

بود بالین حسین خاک کربلا

منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست

************************
متن گریز روضه امام حسن مجتبی(ع)-گریز هفتم

حضرت زهرا (س) را شبانه و مخفیانه دفن کردند . امیرالمومنین (ع) را هم شبانه و مخفیانه دفن کردند . اولین تشییع جنازه آشکار اهل بیت (ع) تشییع جنازه ی امام حسن (ع) بود که ای کاش او را هم شبانه و مخفیانه دفن میکردند تا دیگر هدف آماج تیرهای دشمن قرار نمیگرفت و هتک حرمت نمیشد ! ای کاش او راهم مثل مادر شبانه دفن میکردند تا دیگر بند دل حضرت قاسم (ع) پاره نمی شد و جگر مادر ش فاطمه (س) نمی خراشید ....اما امان از این همه غربت و امان از این همه جسارت !

در محضر رسول خدا (ص) و در کنار حرم او تابوت امام حسن (ع) پاره ی جگرش را تیرباران کردند ؛ به طوری که هنگام دفن 70 چوبه ی تیر از آن بیرون کشیدند .

ای اهل مدینه فتنه بنیان نکنید

برآل علی اینهمه عصیان نکنید

گر لاله نریزید به تابوت حسن

شرمی ز رسول تیرباران نکنید

منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست

************************
متن گریز روضه امام حسن مجتبی(ع)-گریز ششم

در این مملکت وقتی جنازه های شهدا را میآوردند ، مردم ، زن و مرد برای تشییع جنازه ها جمع میشوند و تابوت شهدا را گلباران میکنند . مراسم میگیرند و با شکوه خاصی آنها را دفن میکنند ....اما دلها بسوزد برای آن امامی که تابوت او را به جای گلباران تیرباران کردند .

بعدکشتن تیرباران ،پیکرت گردید کاش

این جنایت درکنار قبر پیغمبر نبود

یادسیلی خوردن مادر تورا میکشت سخت

حاجتی دیگر به زهر و قاتلی دیگر نبود

پیش خواهر از دهانت خون دل آمد برون

بعد مادر کاش دیگر زنده این خواهر نبود

می نشستی پای منبر میشنیدی ناسزا

خون دل خوردن زغلتیدن به خون کمتر نبود

کی گمانم بود قبرت همچو جان گیرم به بر

هیچ جانی جسم را اینگونه درد آور نبود

شاعر:سید محمد رستگار

منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست

************************
متن گریز روضه امام حسن مجتبی(ع)-گریز پنجم

جان دادن برای امام حسن (ع) آسان بود ؛ چرا که یک بار دیگر هم جان داده بود . آن هنگامی که همراه مادر در کوچه های تنگ بنی هاشم عبور میکرد . از این طرف که میرفتند ؛ دستان امام حسن در دستان مادر بود اما وقتی از آن کوچه برمیگشتند دیگر دستان مادر دردستان امام حسن (ع) بود . امام حسن (ع) شده بود عصای دست مادر . به زبان حال میگفت :مادر جان ! بیا زودتر برگردیم . مادر جان هنوز که عده کشی نکردند بیا برگردیم . مادر !کجا میروی ؟ راه خانه از آن طرف نیست . مادر نکند چشمانت تار می بیند ؟ مادر ! چند لحظه صبر کن گوشواره های خونیت را بردارم . مادرجان ! صبرکن . مگر نمیگویی حرفی به بابایم نزن ؟ مگر نمیگویی نباید علی (ع) ازاین جریان چیزی بفهمد ؟ پس صبرکن تا چادر خاکی ات را بتکانم . مادر جان ! جان بابا اگر قدم میرسید حتما خودم را سپر میکردم تا ضربه ی سیلی به شما نخورد .

دشمن میان کوچه چو بگرفت برتو راه

رویش سیاه باد کزاو شد جهانسیاه

دستش بلند گشت نگویم دگرچه شد

ترسم که جان شودبه انس و جان تباه

دستش بلند گشت ولی در درون خاک

ازدل کشید ناله پیمبر که آه آه

خورشید مات شد که چرا نیمه های روز

در کوچه های شهر مدینه گرفته ماه

     شاعر: میثم

منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست

************************
متن گریز روضه امام حسن مجتبی(ع)-گریز چهارم

یک طشت در مدینه بود و یک طشت در شام بلا . یک جگر پاره در مدینه بود و یک جگر پاره در کربلا . اهل دل میگفت : اگر پاره های جگر درون طشت را نگاه کنید میبینید روی تکه تکه ی جگرها تصویر یک دست نقش بسته است ؛ چون امام حسن (ع) روزی با مادرش از کوچه های مدینه عبور میکرد . آن نامرد راه را بر آنان بست و با آن دستهای سنگین چنان سیلی به صورت ....

سیلی و چادر خاکی شده و ضرب غلاف

با که گویم که من اینهمه قاتل دارم

پاره های دل من شاهد این است که من

آنقدر زخم و جراحات به این دل دارم

طعنه و زخم زبانها همگی از طرفی

دشمنی هم زیر یک سقف به منزل دارم

منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست

************************
متن گریز روضه امام حسن مجتبی(ع)-گریز سوم

تشییع جنازه تیرباران تابوت امام حسن (ع) خیلی برای حضرت ابوالفضل (ع) سخت گذشت . تیرها به تابوت اصابت نمیکرد ؛ بر قلب حضرت ابوالفضل مینشست و جگر او را میخراشید . تحمل نکرد و دست به شمشیر برد ؛ اما امام حسین (ع) مانع شد . فرمود : برادر صبر کن . وصیت امام حسن (ع) این است که هیچ خونی در تشییع جنازه ایشان ریخته نشود . عرض میکنیم : یا ابوالفضل تیرباران تابوت امام حسن (ع) را تحمل نکردی پس چه میکردی اگر با زینب روی تل زینبیه می بودی ؟ آن هنگامی که حضرت زینب (س) نگاه کرد دید شمشیر ها بالا میروند نیزه ها بالا میروند و همه در یک نقطه فرود می آیند .

خودم دیدم ز بالای بلندی

که محبوب خدارا سربریدند

خودم دیدم کبوترهای معصوم

همه سرزیر پرها کرده بودند

خودم دیدم که صحرا لاله گون بود

خودم دیدم زمین دریای خون بود

خودم دیدم فضای آسمانها

پراز انا الیه راجعون بود

خودم دیدم گلوی اصغرم را

خودم دربر کشیدم اکبرم را

خودم دیدم که زهرا گریه میکرد

خودم دیدم سرشک مادرم را

منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست

************************
متن گریز روضه امام حسن مجتبی(ع)-گریز دوم

امام صادق (ع) فرمود : وقتی امام حسین (ع) به بالین برادر آمد و آن وضع و حال برادر را مشاهده کرد ؛گریست . امام حسن (ع) فرمود : چرا گریه میکنی ؟ فرمود : چرا نگریم که تو را مسموم میبینم . فرمود اگر چه مرا مسموم کردند ؛ ولی آنچه بخواهم ( از آب و شیر و ...) در اینجا آماده است و برادران و خواهرانم و بستگانم جمعند ؛ ولی " لا یوم کیومک یا ابا عبدالله یزدلف الیک ثلاثون الف رجل یدعون انهم من امه جدنا فیجتمعون علی قتلک و سفک دمک ...."

از آن سوزم حسینم جسم من در خاک سپارد

ولی کس نیست جسم او از خاک بردارد


منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست

************************
متن گریز روضه امام حسن مجتبی(ع)-گریز اول

مروان زمان امیرالمومنین (ع) خطایی مرتکب شده بود . امام حسن وامام حسین (ع) آمدند و شفاعت اوراکردند . مروان آزادشد شاید گفته باشد آقازاده ها لطف کردید ، ان شاءالله یک روزی جبران کنم . مدتها بعد مروان میخواهد این لطف را جبران کند ؛ چه کرد ؟ چگونه جبران کرد ؟همین قدر بگو.یم وقتی جنازه ی امام حسن (ع) را آوردند ،مروان هم جزو کسانی بود که جنازه ی امام حسن (ع) را تیرباران کردند . شاید با هر تیری که به چله ی کمان میگذاشته است ، هی زیر لب گفته باشد : حسن ! این به جبران آن محبتت. این تیر دوم به جبران فلان لطف .....

بعداز علی از تو کسی مظلومتر نیست

چون تو کسی از حق خود محرومتر نیست

از کینه ی دشمن به پیش چشم یاران

شد در مدینه پیکر تو تیر باران

بس ناسزا از فرقه ی اعدا شنیدی

بس پای منبر سب مولا را شنیدی

بس خون دل خوردی دلت دریای خون شد

 مات صبوری تو اعصار قرون شد

ای آنکه میسوزد ز داغت قلب زهرا

شد مدفن پاک تو در دامان صحرا

زین غم چو لاله قلب شیعه پرزداغ است

قبر غریبت در مدینه بی چراغ است

شاعر:محسن حافظی

منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست

************************
متن گریز روضه پیامبر(ص)-گریز چهاردهم

قریش رسول خدارا مذمم ؛ یعنی نکوهیده(در مقابل محمد به معنای ستوده) مینامیدند. و او را دشنام میدادند .سخت ترین روزی که از سوی قریش بر رسول خدا گذشت ، روزی بود که حضرت از منزل بیرون آمد . هرکه او را دید اعم از برده و آزاد ،تکذیبش کرد و آذار و اذیتش نمود . رسول خدا در همین حال به منزل باز گشت و از شدت اندوه و غم ، جامه ای به خود پیچید؛اما خداوند این آیه را بر او نازل کرد "یا ایها المدثر قم فانذر" ای جامه به خود پیچیده به پا خیز و انذار کن.

عرض من این است :بعد از  رسول خدا (ص)هم ، همان ها دو باره میدان یافتند.آنجا به پیامبر (ص) دشنام میدادند و اینجا به امام معصوم امام حسن اشاره میکردند و میگفتند:"یا مذل المومنین"؛ای ذلیل کننده مسلمان ها !...آنجا به رسول خدا توهین میکردند و اینجا روی منبر رسول خدا ،در مقابل امام حسن (ع)به پدرش امیرالمومنین (ع) دشنام میدادند.

ای زمین و آسمان سوگوار غربتت

آفتاب حنجرم سنگ مزار غربتت

شهر یثرب داغدار خاطرات رنج توست

خم شده پشت مدینه زیر بار غربتت

از همه زخم زبان ،تهمت،خیانت از تو صبر

چشم تاریخ اشکبار روزگار غربتت

کاش میشد روشنای تربت پاک تو بود

چلچراغ اشک ما در شام تار غربتت

شاعر:سیدمهدی حسینی قمی

منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست

************************
ماجرای تخریب بقیع-محمدرضاطاهری

امام جماعت مسجد شیعه های مدینه،شیخ امری(ره)،ایشون،به نقل از مرحوم پدرشون،فرمودند:موقعی كه این،قبور رو می خواستن تخریب كنند،مفتی اون زمان دستور داد،حكومتم اجرا كرد كه باید این قبور به دست شیعه ها خراب بشه،گفت:شیعه ها رو آوردند،ایشون كسانی كه رفتند، مدینه،شیخ امری رو می شناسند ،یه مسجد شیعه تو مدینه هست،كه حالا،یه جای دور به این شیعه های مظلوم دادند،این شیخ امری بزرگوار اونجا نماز می خونده،خودش گاهی پسرش،ایشون می فرمودند كه شیعه ها رو آوردند،كه باید قبرهارو شما خراب كنید،خوب دیدید حتماً بارگاهی بوده،الان عكس اون بارگاه هم چاپ شده،تقریباً شصت یا هفتاد سال پیش،گفت:شیعه ها گفتند كه اگر،تك تك مارو گردن بزنید ما همچین كاری رو نمی كنیم،مامورین گفتند ایرادی نداره،از اولین نفر شروع می كنیم،جلاد رو آوردند،اولین نفر رو اومد گردن بزنه،جلاد حالش بد شد افتاد،اینها فهمیدند یه سرّی هست،نباید الان به این مسئله زیاد پافشاری كنند، البته از حرفشون پایین نیومدند،ایشون می فرمود: بزرگ شیعه ها اون موقع خواب آقامون امام مجتبی علیه السلام رو دیدند:آقا در عالم رویا فرمودند:فلانی،شما این كار رو قبول كنید،خودتون با دست خودتون خراب كنید،ایشون میگه:عرض كردم آقا جان قربونت برم،اگه همه ی مارو تو این راه،قطعه قطعه بكنند،ما همچین جسارتی نمیكنیم،آقا فرمودند:صحبت همین جاست،اگه بدست غیر از شماها،این كار انجام بشه،اینها به قبر ماهم جسارت میكنند،لذا میگفتند:شیعه ها جمع شدند،با اشك چشمشون این قبرهارو یكی یكی ،آجرهارو برمیداشتند،خراب میكردند،باشه ان شاءالله دوباره با اشكهای چشممون این قبرها ساختنه بشه،خدایا به حق حضرت زهراسلام الله علیها این قدم هارو مدینه و كربلا با هم برسان.

************************
متن گریز مناجاتی (گریز پانزدهم)-دعای كمیل،روضه ی امام حسن علیه السلام

(ولا تعاجلنی بالعقوبه علی ما عملته فی خلواتی من سوء فعلی و اسائتی و دوام تفریطی و جهالتی و کثرت شهواتی وغفلتی)؛خدایا! در خلوتهای خود گناه انجام داده ام .پیگیر کوتاهی و نادانی خود بوده ام  و دنبال شهوترانی و غفلتم رفته ام.(فلو اطلع الیوم علی ذنبی غیرک ما فعلته...)؛خدایا!اگر کس دیگری جز تو از گناهم مطلع میشد ،ان را مرتکب نمیشدم، اما نه به خاطر انکه تو سبکترین بینندگانی ؛بلکه چون پرده پوشی. ستار العیوب و غفار الذنوبی.خدایا برد باری تو مرا بر نا فرمانیت جری کرده است.حلم شگفت انگیز تو مرا بی حیا کرده است.خدایا! بی حیایی مرا ببخش! حلم امام حسن (ع)هم شگفت انگیز است. بردباری او هم مثال زدنی است تا انجا که حلم او مروان را جری و بی حیا کرده بود.دستور داد تا جنازه امامک حسن را به جای گل باران تیر باران کردند و نگذاشتند امام حسن(ع)در حرم جدش رسول خدا دفن کنند. وقتی اتش فتنه خاموش شد و جنازه امام حسن(ع)را به سوی بقیع حرکت دادند، مروان نیز به جمع مشایعت کنندگان پیوست و تابوت امام حسن(ع) را به دوش کشید. امام حسین (ع) فرمود :ایا جنازه امام حسن را حمل میکنی؛در حالی که به خدا قسم پیوسته در حال حیات برادرم ،دل او را پر از خون کردی؟مروان گفت:من این کارها را با کسی کردم که حلم و بردباری او با کوه برابر بود.

ای زمین و اسمانها سوگوار غربتت

افتاب حنجرم سنگ مزار غربتت

شهر یثرب داغدار خاطرات رنج توست

خم شده پشت مدینه زیربار غربتت

از همه زخم زبان ،تهمت،خیانت از تو صبر

چشم تاریخ اشکبار روزگار غربتت

کاش میشد روشنای تربت پاک تو بود

چلچراغ اشک ما در شام تار غربتت

سید مهدی حسینی قمی

************************
متن سه روضه داغ-سیدمهدی میرداماد                                       

خیلی امام حسن علیه السلام مظلومه، خیلی آقا غریبه،مظلومانه زندگی كرد، اَشْهَدُ اَنََّكَ عِشْتُ مَظْلوما،خیلی ها مظلومانه به شهادت رسیدند،اما این آقا،نه توی خونه آرامش داشت و نه بیرون خونه، مرد بیرون خونه اذیتش كنند ،میگه میرم توی خونه شریك زندگیم یارمه،می رفت توی خونه اذیتش می كردند، می اُمد توی كوچه و بازار (سادات ببخشند یه جمله بگم زود رد شم)، می اُمد توی كوچه و بازار، می دید قاتلای مادرش زهرا دارن راه می رن،نمی تونست حرف بزنه،می رفت توی مسجد دو ركعت نماز بخونه،می دید بالای منبر دارن به باباش ناسزا می گن،چكار كنه،به كی دلش رو خوش كنه، به یار دلش رو خوش كنه،كدوم یار، یار نزدیكش سجاده از زیر پاش كشید،یار می خوای برو كربلا، پیرمرد جلوی امام ایستاد ، گفت: حسین،اگر هزار تیكه مون كنن ، هر تیكه مون می گه حسین،ببین زهیر چی گفته بُریر چی گفته، ببین سعید بن عبدالله چی گفته، دلش و به چی خوش كنه، یارش قاتلش شد،دل آدم می سوزه ، یكی میشه اُون زن نانجیب،یه زنم می شه رباب،می گن تا آخر عمرش تو آفتاب رفت،هیچ وقت ندیدن رباب تو سایه بره،گفتن داری از بین می ری،دیگه بسه بیا تو سایه،میگه خودم دیدم بدن حسین علیه السلام زیر آفتاب داغ كربلا،ناله بزن حسین....ببین به این میگن كریم، داریم روضه امام حسن علیه السلام می خونیم ،اما بی اختیار همه می گن حسین، قربون غربتت برم، خودتم می خوای همه بگن حسین،آی گرفتارا ، مریض دارا، اونایی كه گره كور تو كارشون افتاده، حسین چی كشید،اینقدر آقا عاطفیه،اینقدر مهربونه،هر موقع امام حسن علیه السلام رو می دید گریه می كرد،چقدر حسین دل نازكه،آدم دلش می خواد حسین هیچ وقت داغ نبینه،من نمی دونم كربلا  چطور جلو چشمش این همه داغ دید،می گفت : گریه نكن داداش همه برا تو گریه می كنن، اوج مظلومی امام حسن علیه السلام اینه،بابا ، پنج نفرند ،حدیث كساء رو بخون،اَنّی ما خَلَقتُ سَماءً مَبْنیّه و لا ارْضاً مَدْحیّه وَلا قَمَراً مُنیراً ،  ببین خدا همه زمان و زمین و بخاطر این پنچ تا خلق كرد،الا فی محبه هؤلاء الخمسه ، همتون حفظید،اون وقت من از شما سئوال می كنم،پیغمبر چه طوری دفن شد،یكی بلند شه بگه،نیمه شب تو خونه خودش،غریبانه، پیغمبر و چه طوری دفن كردند،اون همه مقام،مگه این پیغمبر چند تا فاطمه داشت،مگه این همه نگفت هركی فاطمه ی منو اذیت كنه، خدارو اذیت كرده، زهرا شو چه جوری دفن كردند،هفت نفر اُمدند،زیر جنازشو گرفتند،شبونه دفن شد،دامادش علی بن ابی طالب علیه السلام،چه جوری دفن شد،نیمه شب،باز لااقل مدینه هفت نفر بودند،كوفه این هفت نفرهم نبودند،دو سر جنازه رو....الله اكبر نمی خوام روضه رو باز كنم،حرف دارم،اما دل این اهلبیت علیهم السلام خوش بود، یه بدن و روز برمی دارند،خوشحال بودند،بدن امام حسن علیه السلام روز تشییع می شه،اما بمیرم،جلوی چشم داداشاش اینقدر این بدن و تیر زدند،امشب می خوای داد بزنی نمی دونم،برای چی،اما داری جوری گریه می كنی ،بوی عاشورا می یاد،یااباعبدالله،خودت یه طرف نشستی،عباس یه طرف نشست،دو تایی تیر از بدن برادر بیرون كشیدید،حسینه،تیر از بدن بیرون كشید،نمی دونم،كاش توی مدینه تموم می شد،یاصاحب الزمان ببخشد آقا،من حیا می كنم بعضی حرفها رو بزنم،به من اجازه بدید،راحت برا جوونها روضه بخونم،اینها می خوان تو روضه حسین جون بدن،اینها قرار گذاشتن عاشورا برات بمیرن،می خوام بگم حسین،مدینه تیر بییرون كشیدی،كاشكی تو مدینه تموم می شد،اما اُمدی كربلا،بازم تیر بیرون كشیدی،یه بار از گلوی علی اصغر تیر بیرون كشیدی،ساكت نباشی، مدیونی اگه داد نزنی،یه بار از چشم عباس تیر كشیدی،اما اینها یه طرف،من كار دارم،نمی دونم اون لحظه ای كه، پیراهن عربی تو بالازدی،سینت پیدا شد،حرمله باتیر سه شعبه، حسین....... آقاجانم،شنیدم،تیر حرمله مسموم بوده،روایت می گه جرت دمك المیزان، خون مثل ناودان جاری شد. حضرت دستانش را زیر خون می برد و سر و صورتش را با این خون خضاب می کرد،تیر مسمومه،اباعبدالله ضعف كرد،خودشو به زحمت نگه داشت،یه دفعه یه نامردی اُمد،این حسین به زور خودشو نگه داشته،سادات منو ببخشند،با نیزه به پهلوش زد،حسین از رو اسب اُفتاد.اُفتاد رو زمین یكی با نیزه می زنه،یكی با شمشیر می زنه،ذوالجناح برگشت،زن و بچه اُمدند دنبالش،عبدالله دستش تو دست عمه است،این بچه ده سالشه، دید همه دور عمو جمع شدند،حسین جلوی این همه لشكر رو زمینه،همه اُمدند هنر نمایی می كنند،نیزه دارا،شمشیردارا،تیراندازا، میگه یه دفعه،می خوام اسم نعسشو ببرم همین جا لعنتش كنیم،اون ابن كعب ملعون ،دیدند اُمد جلو،دیدند یه شمشیر به فرق حسین زد،خون فواره زد،عبدالله دیگه طاقت نداشت،دستشو از دست عمه جدا كرد،داد می زنه والله لااُفارق عمی،اُمد وسط میدان،ابی عبدالله اَفتاده،خون از سر داره میریزه،كتف چپ حضرت رو زدند،طرف چپ حضرت افتاد،گردن حضرت پیدا شد،نانجیب اُمد سرو جدا كنه،شمشیرو برد بالا،عبدالله دستشو آورد جلو،یهو دستش اُفتاد،اُفتاد تو بغل عمو،حسین.......فقط یه جمله،وقتی عبدالله تو بغل عمو افتاد نگاش به سینه سوراخ شده حسین اُفتاد،می گن یك كلمه گفت،تا نگاه كرد گفت:وا اُماه


************************

لب خونی

تا حالا کی دیده یه روضه خونی با لب خونی روضه ی حسین (علیه السّلام) بخونه، اول روضه خونی که لباش خونی بود، امام حسن (علیه السّلام) بود.

لایوم کیومک یا ابا عبدالله هی برمی گشته ابی عبدالله نگاه می کرد، گریه می کرد و می فرمود: حسین جان ! اینجوری گریه نکن، داداش ! الان تو بالا سرمی، خواهرم هست، پسرام هستند، همه دور بستر من گریه می کنند … .

یه روز می آد سی هزار نفر تو را با اولاد و زن و بچه ات محاصره می کنند، تو را بین دو نهر آب با لب تشنه می کشند … .

 منبع:كتاب گلواژه های روضه

************************
تیرباران

درِ خانه باز شد، عباس بن علی (علیه السّلام) وارد شد، سر گذاشت به دیوار، شروع کرد به گریه کردن، زینب (سلام الله علیها) فرمود: برادر ! این چه گریه کردن است چی شده؟ عرضه داشت: خانم جان ! شمشیر حیدری دارم، بازوی علوی دارم، اما جلو چشمام بدن برادر من را تیرباران کردند، (زبانحال) کاش این تیرها به بدن من می خورد، خدا همون موقع دعاش را مستجاب کرد نه یک تیر، نه دو تیر، اندازه ی 4000 تیرانداز به او تیر زدند، بدنی که دست نداره با صورت رو زمین افتاد … .

(زبانحال) عباس (علیه السّلام) مستجال الدعوه است، بچه ها تشنه اند، تا دستهاش را بریدند، مشک را به دندان گرفت، لبهاش خنک شد، یاد لبهای خشک بچه های حسین (علیه السّلام) افتاد، گفت: خدایا ! من را راحت کن … .


منبع:كتاب گلواژه های روضه

************************
بی تابی امام حسن (علیه السّلام) در سوگ مادر

روزی علامه حسن زاده آملی در ضمن بیاناتشان برای لحظه ای جریان غصب فدک از حضرت زهرا (سلام الله علیها) را بیان نموده و آهی کشیدند، سپس فرمودند: نکته ای که می گویم، مبالغه نیست و حقیقت دارد که دومی، شقی ترین اشقیاء بر روی زمین می باشد.

ایشان در ادامه فرمایشاتشان واقعه و جریان برخورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) را با آن ملعون در کوچه بیان نموده و فرمودند: بماند در کوچه چه گذشت، اما زمانی که فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) رحلت فرمودند: امام حسن (علیه السّلام) بیشتر از امام حسین (علیه السّلام) و زینب (سلام الله علیها) جزع و فزع می کردند، عده ای خدمت امام رسیدند و گفتند: آقا برخیزید و این قدر گریه و بی تابی نکنید، شما فرزند بزرگ هستید و این گریه ی شدید شما، باعث بی تابی بیشتر برادرتان و خواهرتان که کوچکتر از شما هستند می شود.

امام حسن (علیه السّلام) فرمودند: اگر برادرم حسین (علیه السّلام) نیز مانند من می دانست که در کوچه چه گذشت و آن صحنه ی دلخراش جگر سوز را می دید او هم مانند من بلکه بیشتر بی تابی می کرد. چگونه برای مادرم نگریم در حالی که آن نانجیب چنان سیلی محکمی به صورت مادرم نواخت که بر زمین افتاد، سپس برخاسته و با هم به خانه آمدیم.

 معجزات و کرامات امام حسن مجتبی ص 189 به نقل از حجه الاسلام عزیزی

منبع:كتاب گلواژه های روضه

************************
شعر برای امام حسن (علیه السّلام)

وصال شیرازی شعرهای زیادی دارند، در باب آقا اباعبدالله در عالم رویا صدیقه طاهره را دید، بی بی فرمود: همش برا حسین (علیه السّلام) شعر  گفتی چرا برای حسنِ غریب من شعر نمی گی، وصال این چند خط را گفت:

از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد

                           آن طشت را ز خون جگر پر ز لاله کرد

خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت

                         دل را تهی ز خون دل چند ساله کرد

 منبع:كتاب گلواژه های روضه

************************
غریب

اگر خوب نگاه کنی، ابی عبدالله حدود هفت تا زیارت نامه داره، آب می خوری به حسین سلام می دهی  حتی به قول شیخ جعفر شوشتری نه تنها بر خود حسین سلام می دهی بلکه به تک تک ا عضا حسین سلام می دهی به لبهای حسین …

اما امام حسن (علیه السّلام) چی؟ خیلی غریبه؟ نه زیارتی، نه شب زیارتی، شاید گفته باشد: باشه، حالا که مادرم قبر نداره، منم نمی خوام حرم نداشته باشم، ای بی حرم حسن ! … .

منبع:كتاب گلواژه های روضه
************************

چرا روضه ی ما را نمی خوانی؟

در همه جای عالم نمی شود اسم حسین (علیه السّلام) را بیاوری، اما اسم زینب (سلام الله علیها) را نیاوری از آن طرف هیچ جایی نمی شود اسم امام حسن (علیه السّلام) را بیاوری، اما اسم مادر را نیاوری مگه نبود به خواب عبدالزهرا آمدند، گفتند: چرا روضه ی ما را نمی خوانی؟

عبدالزهرا گفت: آقاجان مگر روضه ی شما بیست و هشت صفر نیست؟ جگر پاره و طشت نیست،  من همیشه می خوانم.

فرموده باشد: عبدالزهرا ! این روضه ی ما هست، ولی روضه ی اصلی ما آن موقع بود که دستم در دست مادرم تو کوچه های مدینه می رفتیم، نانجیب سر راه ما را گرفت … .

منبع:كتاب گلواژه های روضه

************************

قسم مروان به عصمت حضرت زهرا (سلام الله علیها)

مروان به دستور معاویه – علیها اللعنه – در خطبه های نماز جمعه، نسبت به امیرالمؤمنین (علیه السّلام) و امام حسن (علیه السّلام) مجتبی سبّ و ناسزا می گفت: یک روز اسامه بن زید که یکی از اصحاب رسول خدا بود، در پای منبر مروان نشسته بود، این واقعه را دید و دشنام ها را شنید، طاقت نیاورده با چشم گریان به در خانه ی امام حسین (علیه السّلام) رفته و عرض کرد: الان مسجد بودم که مروان به منبر رفت در حضور برادرت امام حسن مجتبی (علیه السّلام) به امیرالمؤمنین (علیه السّلام) ناسزا گفت.

لمّا سمع الامام امتلات عیناه بالدم

(چشم های حضرت مانند دو کاسه ی خون شد.)

شمشیر را از غلاف کشیده با پای برهنه دوان دوان به سمت مسجد حرکت کرد. نگهبانان و غلامان مروان هنگامی که حالت امام حسین (علیه السّلام) را دیدند: (کالاسد الهجوم و القضاء المحتوم)

مانند شیری که می آید، بر خود ترسیدند، آن حضرت وارد مسجد شد، مروان را از گریبانش گرفته و از منبر پایین کشید، عمامه ی او را به گردنش پیچید و نزدیک بود، روح از بدنش بیرون رود. سپس مروان رو کرد به امام حسن (علیه السّلام) گفت: یا ابا محمد! یا حسن بن علی ! ترا به عصمت مادرت حضرت زهرا (سلام الله علیها) به فریاد من برس و مرا از دست برادرت حسین (علیه السّلام) نجات بده.

امام مجتبی تا نام مادر را شنید از جا برخاست به نزد برادر آمده، فرمودند: برادر به جان من دست از مروان بردار.

امام حسن (علیه السّلام) فرمودند: مرا به عصمت مادر قسم داد مگر ما قرار نگذاشته بودیم هر که ما را به عصمت زهرا (سلام الله علیها) قسم بدهد هر حاجتی که داشته باشد برآورده می شود.

امام حسین (علیه السّلام) دست از مروان برداشت و او را به خاطر قسمی که به مادرش داده بود رها کردند.

ریاض القدس، ج 1، ص 20

منبع:كتاب گلواژه های روضه

************************

متن روضه شهادت امام حسن علیه السلام-مرحوم فلسفی

شما یه نگاهی به مدینه کن، ببین با جنازه امام مجتبی چه کردن، طبق وصیت آوردن با پیغمبر تجدید عهد کند، آمدن ابی عبد الله دید جنازه را تیر باران کردند، بدن برادر را از مسجد بیرون آورد، برد در بقیع، بدن را دفن می کرد، مثل باران گریه می کرد، صدا می زد حسن جان غارت زده کسی نیست مالش را برده با شند، کسی است که با دست خود برادر را در قبر بخو اباند،یا امام رضا یا حسن مجتبی، وقتی که رفتید روز مرگ بدنتان دفن شد، ولی بدن ابی عبد الله سه روز ماند، عا قبت چادر نشینان بدن  را دفن کردند.

************************

یه بزرگ می گفت:اگه دو ماه خوب برا امام حسین علیه السلام گریه كنی ، بهت اجازه می دن برا امام حسن علیه السلام گریه كنی،بزارید من از زبان خود آقا امام حسن مجتبی علیه السلام براتون روضه بخونم،گفت:عبدالزهرا خیلی وقته روضه مارو نمی خونی،(عبدالزهرا نوكر خوب و با سابقه ابی عبدالله،كربلا دفنه،خوشبحال نوكری كه سرانجام،تو حرم حسین علیه السلام خاك بشه)آقا جان  من یه عمری روضه خوان شما هستم،مگه روضه شما اونایی نیست كه به ما رسیده،آقا جانم،شمارو مسموم كردند،جگر نازنیین شما پاره پاره شد،بدن نازنین شما رو تیربارون كردند،فرمود عبدالزهرا اینها همه روضه های منه،درست می گی، خوبم خوندی،اما روضه ما اهلبیت اون لحضه ای است كه،هنوز بدن جد ما پیغمبر رو زمین بود،یه عده اُمدند،در خونمونو آتیش زدند،عبدالزهرا جلو چشم ما، مادرمونو زدند....

************************
امام حسن مجتبی علیه السلام

حضرت بسیار مظلوم بود، یک نحوه آن این بود که بی نظیره، در کودكی مادری مثل صدیقه طا هره را از دست داد، در جوانی مصیبت امیر المومنین و در امامت هم مظلوم بود ،شهادت و تشییع و دفن و بعد آن مظلو مانه ،الان بقیع با خاک یکسان است ،شیعیان مؤدبند کفشها را در می آورن، اشکشان جاری است، می دانند این جا حرم است او گنبد و بار گاه ندارد،ای زائر بقیع نبین این جا گنبد نداره، فرش نداره، اینا ستار گان پیغمبرند، در این جا غروب کردند ،امشب می گیم ما را به امام زمان ،به امام مجتبی ببخش ، حضرت مجتبی مظلوم بود ،خیلی ابعاد داره در کودکی مادر و در جوانی پدر و در امامت مظلو م باید از حضرت زهرا خجالت کشید و نگفت ، حضرت زهرا امد به خواب وصال چرا برا حسنم شعر نمی گی، یک عالم می گه تشییع جنازه آقا ظاهر و با طن داشته ،ظاهر مردم بودند، ازدحام داشته سنی ها می گن پای تابوت شلوغ بود، اگه سوزن به زمین می انداختی پیدا نبود، اینها از تیر اندازی می خواستن مردم رو فراری دهند، با طنش ملا ئکه بود، تیر اندازی ظا هرا به تا بوت بود، ظا هر را نبینید، ملا ئکه تشییع می کردند فوج فر شتگان آمدند، با خشوع در پی تابوت، برای اینکه جان پیغمبری ،ظاهر اینکه تیر زدن به تابوت تو، با تو کار نداشتن،  اینا می خواستن دل مادر تو را بسو زا نند .

************************
زنش دشمن بود

امشب دلم می خواهد همه شما را در خانه امام حسن مجتبی(ع) پسر بزرگ زهرا(س) ببرم.

امام دوم و سبط رسول و پور بتول        که ذولجلال بنامید از ازل حسنش

چه حرفها که شنید از زبان دشمن و دوست  که بود سخت تر از زخم نیزه بر بدنش

عقیده من این است هر کس که می خواهد روضه امام حسن(ع) بخواند،باید در ماه رمضان بخواند. چرا؟ چون امام حسن(ع) روزه بود. بارها مرتبه امام حسن(ع) را زهر دادند. هر دفعه می آمد به حرم پیغمبر(ص) متوسل می شد و خدا شفایش می داد. معاویه به تنگ آمد.به پادشاه روم نوشت: من یک دشمن سرسخت دارم. چند مرتبه تا حالا زهرش دادم،ولی کارگر نشده،می خواهم او را از پا در بیاورم. یک زهری برایم آماده کن تا از زندگی قطع امید کند و کشته شود. پادشاه روم زهری آماده کرد. و برای معاویه فرستاد. و پیغام داد: مبادا!این زهر را به یک خدا پرست و مومن و مسلمانی بدهی. معاویه با چند واسطه با زن امام حسن (ع) جعده تماس گرفت و این زن خبیثه و ملعونه را فریب داد. معاویه صد هزار درهم پول برای جعده فرستاد و پیغام داد: فقط این زهر را به شوهرت بده تا بخورد.ممکن است به من بگویی پول به من دادی اما شوهرم را از من گرفتی چه کنم؟ تو شوهرت را بکش من تو را برای پسرم،یزید می گیرم. این زن فریب خورد.آی بمیرم، امام حسن (ع) روزه بود. هوا بسیار گرم بود. این زن نا نجیب یک ظرف شیر مخلوط با عسل که در آن زهر ریخته بود برای آقا آورد. آقا تشنه اش بود،تا این شربت از گلوی آقا پایین رفت اثر زهر را احساس کرد. شاید داد زده و ناله می کرده است: آه جگرم!آه جگرم!

شماها بیشترتان زن دارید. می دانید چه می گویم. هر مردی در زندگی هر دردی داشته باشد اول به زنش می گوید. آی بمیرم برایت امام حسن!که در خانه ات هم غریب بودی،زنت دشمنت بود. تا آب از گلویش پایین رفت عوض اینکه زنش جعده را صدا بزند صدا زد: کنیزها!بروید زینیم بگویید بیایید، خواهرم بیاید،این بلاکش دوران باید. بی بی را خبر کردند، آمد. صدا زد: حسنم! داداش چه شده؟ صدا زد: خواهرم!حالم منقلب است. برو زود حسینم راخبر کن بیاید. نمی دانم رفقا! هیچ وقت مریض شده اید تا ببینید خواهرتانچه می کند؟ آی آنهایی که خواهر دارید تا زنده است قدرش را بدانید.خواهر خوب نعمتی است. وقتی آدم مریض می شود خواهر می آید،جلوی چشم آدم چیزی نمی گوید، اما می رود در صحن حیاط هی پشت دستش می زند و می گوید: نمی دانم داداشم چه شده است. بروید زودتر طبیب بیاورید برادم ناراحت است. امشب چراغها را خاموش کنید. چرا؟ چون کنارقبر امام حسن(ع) تاریك است همه كنار بستر امام حسن (ع) آمدند. صدا زد: برادرم! چه شده داداش؟ فرمود: حسینم! هر چه به سرم آمد از همین کوزه بود. برادرم!به خدا قسم اگر بخواهم بگویم،چه کسی زهرم داد می توانم بگویم،اما رسوایش نمی کنم. چقدر این بچه های فاطمه(ع) آقا هستند. صدا زد : حسینم ! دلم می خواهد مرا به سوی قبر جدم پیغمبر (ص) ببری تا با او تجدید عهد کنم. آنگاه مرا به جانب قبر مادرم فاطمه(س) برگردان. سپس مرا به بقیع ببر و در آنجا دفن کن. راضی نیستم به اندازه یک حجامتی خونریزی شود. یک وقت سرش را بلند کرد حالش منقلب شد صدا زد: زینبم!برو برایم یک تشت بیار!آی غریب آقا! رفتند یک تشت آوردند. آقا سرش را میان تشت کرد،همه نگاه می کنند یک وقت پاره های جگرش را میان تشت دیدند. جنازه امام حسن(ع) را به طرف حرم پیغمبر(ص) آوردند. یک وقت عایشه دختر ابی بکرسوار بر استر آمد و جلوی جنازه را گرفت. گفت: نمی گذارم جنازه حسن را کنار قبر شوهرم،پیغمبر دفن کنید. گفت: پیغمبر(ص) شوهر من است،پیغمبر(ص) را در خانه اش دفن کردید و خانه پیغمبر(ص) مال من است. ابن عباس جلو آمد،صدا زد: آی عایشه!پیغمبر(ص) نُه تا زن داشت،این خانه را اگر هشت قسمت کنند یک قسمت آن خانه سهم نه زن می شود. چطور نمی گذاری؟ یک روز سوار شتر می شوی جنگ جمل را راه می اندازی و به جنگ علی (ع) می آیی. یک روز سوار قاطر می شوی جلوی جنازه حسن (ع) ا می گیری.اگر تو زنده بمانی سوار فیل هم می شوی.جنازه آقا را به سمت قبرستان بقیع حرکت دادند. آی بمیرم جنازه امام حسن (ع) را تیر باران کردند. « اللهم صل علی محمد و آل محمد بحق الحسن المجتبی و أخیه الحسین سید الشهداء یا الله »




موضوعات مرتبط: امام حسن(ع)
[ 8 / 9 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

متن روضه امام حسن علیه السلام

متن روضه امام حسن علیه السلام و گریز به كربلا و یادی از امام زمان(عج)-حاج محمود كریمی

شرحه شرحه میخوانم،شرح دوریت یارا
پای دل به گل مانده،چشم من شده دریا
ای غریب دور از من،عشق آشنای دل
مینشینم امشب هم،پای های های دل
یا صاحب الزمان(عج)
آنقدر خودم بودم ،غافل از عطای تو

فرمود:ما لحظه ای از شما غافل نمیشویم.آقا جان من به یومن وجود تو زنده ام،من برای تو زنده ام،اقا جان،تو هم یه بار ضرر كن من رو بخر،آقا جان،بالاخره یه جایی به دردت میخورم،آقاجان،امشب كار من رو درست كن،اینقدر گرفتار خودم بودم،یادم رفت تو همه كارمی،آقاجان،متی ترنی و نرك،كی میشه ما تو رو ببینیم،تو هم مارو ببینی ای آقاجان،امشب روضه ی امام حسن بخونیم،بگو فاطمه جان امشب در خونه آقا زاده بزرگه ات اومدیم.

آنقدر خودم بودم ،غافل از عطای تو
تا که بردم از یادم ،روی دلربای تو

روی سینه دیدم من، نور رد پایت را
کاش بشنوم امشب ،گرمی صدایت را

العجل که دریابی، ناله های حیدررا
تا بگیری از نامرد ،انتقام مادر را

دارم میبرمت تو روضه

انتقام آتش را، انتقام آن در را
ا نتقام گیسو را، انتقام معجر را

یا صاحب الزمان،به ظهورت شتاب كن،آقاجان،یا صاحب الزمان...یا صاحب الزمان

انتقام آتش را، انتقام آن در را
ا نتقام گیسو را، انتقام معجر را

 انتقام آن دم که ،بحر غم تلاطم کرد
مادری که درکوچه، راه خانه راگم کرد

کودکی که با مادر، بین کوچه تنها بود
روی چادر مادر ،خاک کوچه پیدا بود

کودکی که ماتم در، خواب هر شبش می دید
نیمه شب ز خواب خود، می پرید و می لرزید

از خواب می پرید،می لرزید بدنش،چی شده؟حسن جان این بچه ها  هم مثل تو مادر ازدست دادن تو باید اینهارو آروم كنی، گفت:اینها كه ندیدند تو كوچه چی شد،مادرم رو زمین افتاد...

خواب کوچه و دشمن، خواب آن درو دیوار
خواب شعله و آتش، خواب سینه ومسمار

كشتی گرفتن حسین و حسن سید جوانان اهل بهشت،اقوال مختلف داره،یكیش اینه:بی بی از مدبخ وارد حجره شد،دید پیغمبر اكرم جان عالم فداش،كنار حجره نشسته ،دو تا اقا زاده، دست گردن هم انداختن دارن زور آزمایی میكنند،هر دو تلاش میكنند پشت دیگری رو به زمین برسونند،بی بی نگاه كرد دید رسول خدا زیر لب صدا میزنه،هی جانم حسن،حسن،حسن پشت حسین رو به زمین بچسبون،بابا بزرگ دو بچه است، فاطمه شروع به گریه كرد،بابا جان،همه جای دنیا بچه ی كوچكتر رو تشویق میكنند،چرا نمیگی جانم حسین ؟حسینم كوچیكتره،فرمود:نگاه كردم به ساق عرش،زمین و آسمانها و دریاها،ملائك،ساكنان زمین و آسمان،علی،همه میگن:هی جانم حسین،دیدم حسنم كسی رو نداره.ای غریب آقام ای غریب آقام،سوا كرده های فاطمه امشب گریه میكنند،ای غریب آقام، كاشكی یكی از این چراغ ها امشب بقیع روشن بود،هی غریب آقام،فاطمه فرمود : وصال،هی میگی حسین،مگه حسن پسر من نیست؟ .هی غریب مادر حسن،كریم اون كسی نیست كه گره ی تو رو وا كنه، كریم اون كسی نیست كه بیچاره بره در خونه اش،كریم  اون كسی است كه دنبال بیچاره ها میگرده، من و شما رو امام مجتبی علیه السلام سوا كرده آورده،این دو ماه برا امام حسین گریه كردیم،ابی عبدالله اجازه داده،فرموده:این روزایی كه برا من گریه كردی،حالا بهت اجازه میدم برا حسنم گریه كنی، مگه هر چشمی میتونه برا حسن گریه كنه، امشب بریم كربلا و بقع،هی بریم مدینه،هی بیاییم كربلا امشب،ابی عبدالله هفتاد و دونفر یار،دورش رو گرفته اند،كسی از گل نازك تر تا اینها بودند نتونست بگه،ابی عبدالله همسری داشت مثل رباب،تا زنده بود،زیر سایه نرفت،گفت:آقام تو آفتاب جان داد،یه جوری صورتش تو آفتاب سوخته بود، بعضی ها با كنیز اشتباه میگرفتند،رباب فقط همین بود،خانم شهربانو بماند،خانم اُم لیلا بماند، اما امام مجتبی به همسر ملعونه اش فرمود كار خودت رو كردی، فرمود:آقا غلط كردم،فرمود:بلند شو برو، الان اگه حسینم بیاد میكشه تورو. آی قربون دل مهربونت برم، دور بر حسین یه طرف جوانهای بنی هاشم،یه طرف یاران ابی عبدالله به سر كردگی حبیب ایستاده اند،چنان استوار محرم اسرار حسین،این شهدا، كه شب عاشورا بهشون اسرار فرمود.اما امام مجتبی طرف میومد، چشم تو چشم امام مجتبی،میدوخت،شروع میكرد ناسزا میگفت، بی ادبی میكرد، عرب بادیه نشین اومد،گفت: ابامحمد تویی؟آری منم. از اسب پایین پرید،گریبان امام حسن رو گرفت،به قصد خفه كردن،چسباند به دیوار،فشار میداد،چشم تو چشم امام حسن شروع كرد ناسزا گفتن،نفسش كه برید،ایقدر گفت،خسته شد،همینطوری نگاش كرد،همچین كه خسته شد،امام حسن مجتبی فرمود:غریبی؟ خونه نداری؟ بریم خونه ی من، غذا نخوردی؟ سفره ی من پهنه، پول نداری؟ پول بهت بدم سفر بری. اینها دیگه كی اند؟ ببین تبلیغات چكار میكنه،شنیده حالا اومده امام حسن رو دیده، اگه گرسنه ای بریم؟لباس اگه نداری من بهت میدم؟خوش اومدی،دستاش از گریبان امام حسن جدا شد،رو زمین افتاد،صورت گذاشت رو پا امام حسن، حالا میخواد امام حسن بلندش كنه،بلند نمیشه،گفت:آقا من نوكرتم،نمی دونی،چه حرفایی پشت سرت میزنند. آی امام حسن اونم از قبر بی شمع و چراغت، یا اباعبدالله یه داداش داری كنار علقمه حرمش رو ببین غوغاست،اما داداش بزرگترت حرمش خاكیه، یه چراغ و شمعی هم سر قبرش نیست،ای وای، حالا اومدیم مدینه،حالا مدینه رو دارم میگم، بازم میخوام مقایسه كنم،از زبان خود امام حسن،دورش نشستند ابی عبدالله داره مثل ابربهار زار میزنه، آقا قمر بنی هاشم سر به دیوار گذاشته، دستش گردن بچه هاشه، زینب كه آمد، فرمود طشت رو بردارند، حسین گریه میكرد، فرمود: حسین براچی گریه میكنی؟ من دارم راحت میشم،من دیگه چشمم به قاتلای مادرم نمیافته،شروع كرد،زار زدن و داد زدن،لب ها خونی شده،یه نگاه به حسین كرد،دیدن لباش داره تكون میخوره،خوب گوش كردن دیدن داره میگه :لا یوم كیومك یا اباعبدالله،حسین جان برا من گریه نكن،من الان تو كنارم هستی، داداشام هستند،خواهرام هستند، بچه هام هستند،اما یه روزی میآد بدن تو روی زمین،همه كس و كارت رو كشتند، خیمه هاتو آتیش زدن،پیراهنت رو هركی یه طرف میكشه، ای حسین..... حالا اومدیم كربلا دوباره میخوام برگردونمت مدینه، اومدن بدن ابی عبدالله رو دفن كنند، تیرها و شمشیرها رو امام سجاد از بدن بیرون كشید،بدن رو میان بوریا گذاشت، اما امام حسن تابوتش رو زمین بود،یه مرتبه چهل نفر تیر به چله ی كمان گذاشتند، جلو چشم عباس تیر باران كردند، وقتی میخواستند بدن رو بلند كنند،تابوت با بدن بلند شد، اومدیم مدینه، حالا  دوباره میخوام ببرمت كربلا، بدن رو تو قبر گذاشت، فرمود داداش غارت زده اونی نیست كه مالش رو بردند، غارت زده منم كه مثل تو داداشی رو از دست دادم، اما اینجا نگفت: كمرم شكست، كنار علقمه كنار بدن عباسش رو زمین افتاد، صدا زد آه، الان انكسر ظهری، الان كمرم شكست، حالا كربلا موندگار میشی،صدا زد عباس بلند شو نگاه كن دارن به خیمه ها حمله میكنند،ای حسین..........

************************
متن روضه امام حسن مجتبی علیه السلام- میثم مطیعی
     
می خوام روضه ی امام حسن علیه السلام بخونم،آقا،آقا،همه ی اموات،شهدا،فیض ببرند.خزاز قمی نوشته در كفایة الأثر ،از بزرگان شیعه است در قرن چهارم،از جُناده نقل كرده:

دَخَلْتُ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ اومدم ملاقات آقا فِی مَرَضِهِ الَّذِی تُوُفِّیَ فِیهِ "آقا یه روز لباس كارگری میپوشیم میاییم مدینه،یه روز میاییم حرمت رو میسازیم،اگه امام زمان(عج)لایق بدونه اول بریم قبر مادرت رو آباد كنیم" میگه وارد شدم بَیْنَ یَدَیْهِ طَشْتٌ دیدم مقابل آقا طشت هست یُقْذَفُ فِیهِ الدَّمُ لخته های خون داخل طشت میریزه"امشب امام حسن میخواد مارو نصیحت كنه،موعظه كنه،ما كه گرفتار هوای نفسیم" وَ یَخْرُجُ كَبِدُهُ قِطْعَةً قِطْعَةً دیدم جیگر مباركش قطعه قطعه خارج میشه مِنَ السَّمِّ الَّذِی أَسْقَاهُ مُعَاوِیَةُ لعنت الله علیه میگه از آقا سئوال كردم: یَا مَوْلَایَ‏ مَا لَكَ لَا تُعَالِجُ نَفْسَكَ آقا جان چرا معالجه نمیكنی؟فرمود: یَا عَبْدَ اللَّهِ بِمَا ذَا أُعَالِجُ الْمَوْتَ مرگ رو با چه میشه درمان كرد؟ میگه من صدا زدم إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ "اینقدر مادرش دوست داره برا امام حسن گریه كنی،میگن مادرش نگاه میكنه،میگن مادرش میاد میخره،سَوا میكنه،قربونت بریم یا امام حسن برات كم كریه كردیم نشناختیمت"میگه گفتم: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ آقا من رو نگاه كرد،گفت ای جُناده مَا مِنَّا إِلَّا مَسْمُومٌ أَوْ مَقْتُولٌ ما اهلبیت رو یا سم میدند یا میكشند،میگه طشت رو برداشتند،فهمیدم لحظه های آخره،گفتم: باید استفاده كنم عِظْنِی یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ آقا من رو موعظه كن یَا جُنادَه اسْتَعِدَّ لِسَفَرِكَ ای جناده برای سفری كه در پیش داری آمده شو وَ حَصِّلْ زَادَكَ قَبْلَ حُلُولِ أَجَلِكَ قبل از اینكه مرگ برسه زاد و توشه فراهم كن،جناده زاد و توشه فراهم كن وَ اعْلَمْ أَنَّكَ تَطْلُبُ الدُّنْیَا وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُكَ جناده تو در طلب دنیایی،حال آن كه مرگ در پشت سر و دنبال توست،ای جناده وَ لَا تَحْمِلْ هَمَّ یَوْمِكَ الَّذِی لَمْ یَأْتِ عَلَى یَوْمِكَ الَّذِی أَنْتَ فِیهِ ای جناده غم و غصه روزی كه نیومده بر روزی كه درش هستی هموار نكن،ای جناده،بدان اگه بیشتر از نیازت اكتساب مال كنی،خرینه دار دیگری خواهی بود،میزاری و میری،ای جناده وَ اعْلَمْ أَنَّ فِی حَلَالِهَا حِسَابٌ بدان در حلال دنیا حساب است وَ فِی حَرَامِهَا عِقَابٌ اگه حرام مرتكب بشی عقاب داره وَ فِی الشُّبُهَاتِ عِتَابٌ،"گفت گفت فرصت نیست همه رو بگم،كلام نورانیه آقاست" ای جناده برا دنیات یه جوری كار  كَأَنَّكَ تَعِیشُ أَبَداً  برا دنیات یه جوری كار كن انگار همیشه میخوای زنده باشی وَ اعْمَلْ لآِخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَداً بر آخرتت یه جوری عمل كن كه انگار همین فردا میخوای بمیری" گفت گفت،وی‍ژه گی های رفیق خوب رو هم فرمود" یه وقت جناده گفت: ثُمَّ انْقَطَعَ نَفَسُهُ یه وقت نفسش به شماره افتاد وَ اصْفَرَّ لَوْنُهُ  رنگ  چهره اش زرد شدحَتَّى خَشِیتُ عَلَیْهِ من به آقا ترسیدم وَ دَخَلَ الْحُسَیْنُ علیه السلام امام حسین علیه السلام وارد شد فَانْكَبَّ عَلَیْهِ برادر رو در آغوش گرفت حَتَّى قَبَّلَ رَأْسَهُ به سر برادر بوسه میزد وَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ جناده میگه چیزی نگذشت یه وقت صدا بلند شد إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ

************************
متن گریز روضه امام حسن مجتبی(ع)-گریز هفدهم

سلام ای مصدر نور محبت

سلام ای شعر پرشور محبت

سلام ای دلربای دلربایان

به دلهایی تو مشهور محبت

بیا یابن الحسن جانم فدایت

همه ی آرزوی مااین است که حتی اگر شده در خواب و رویا خدمت امام زمانمان برسیم دست ادب به سینه بگذاریم و سلامی عرض کنیم و جوابی بشنویم ....

مردم کریم اهل بیت امام حسن (ع) را میدیدند . جلو می آمدند و سلام عرض می کردند ، اما چه سلامی ! به جای سلام با کمال وقاحت و بی شرمی ، از روی سرزنش به امام معصوم از خطا و لغزش میگفتند : یا مذل المومنین یعنی ای کسی که مایه ی خواری مومنان هستی !...

آن یکی میگفت با من اینچنین

السلام یا مذل المومنین

روی منبر دور ، دور خصم بود

ناسزا گفتن به حیدر رسم بود

انعکاس جلوه طه منم

 وارث خون دل زهرا منم

منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست

************************
متن گریز روضه امام حسن مجتبی(ع)-گریز شانزدهم


روایت میگوید : صورت نازنین امام حسن (ع) خیلی زیبا بوده است . گاهی که میخواست از منزل بیرون برود مردم جمع میشدند ومحو تماشای امام حسن می شدند . راه بسته میشد و حضرت مجبور میشد که برگردد . حالا صورت به این نازنینی، من جگرم برای امام حسین (ع) سوخته که وقتی برادر را در قبر میگذاشت چه حالی پیدا کرد ؟ جمله ای را فرمود که کاشفیت از آن سوز باطن دارد . فرمود : برادر من بعد تو هیچ وقت عطر نمی زنم این جمله بسیار کاشف از سوز دل امام حسین (ع) است . ولی یک کاشفی بزرگتر از این در کربلا گفته شد : آنجا که بالا ی سر قمر بنی هاشم (ع) آمد نفرمود دیگر عطر نمی زنم . فرمود : " الان انکسر ظهری و قلت حیلتی " کمرم شکست و تدبیرو توانم به پایان رسید .

بهر آن لب تشنه دریا خون گریست

دیده ی صحرا دل هامون گریست

چشم ثارالله همچون چشم مشک

ریخت اشک وریخت اشک و ریخت اشک

کی به خون آغشته چشمی بازکن

یک برادر گوی و خواب نازکن

جمع کردم از زمین هست تورا

هم علم هم مشک و هم دست تورا

بی تو ای سرو روان در خیمه گاه

آب آب تشگان شد آه آه

عضو عضوم  راست در هر انجمن

ناله ی عباس من عباس من

تا تورا ازتیغ کین افتاد دست

ماند پایم از راه و پشتم شکست

منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست

************************
متن گریز روضه امام حسن مجتبی(ع)-گریز پانزدهم


در خطبه های نماز جمعه چند چیز واجب است ؛ مثل اینکه خطبه ها باید مشتمل بر حمل اللهی و صلوات بر پیامبر (ص) و آل او باشد و همچنین موعظه و قرائت قران را هم داشته باشد . اما دلها بسوزد برای غربت و خون دل خوردنهای امام حسن (ع) معاویه به حاکم مدینه سپرده بود که در خطبه های نماز جمعه موظف هستی حتما در حضور حسن بن علی (ع) به جای درود و صلوات ؛ پدرش را لعن و نفرین کنی . امام حسن (ع) می آمد مسجد . روی منبر رسول خدا و در حضور وی پدرش را لعن و نفرین میکردند . وقتی هم وارد خانه میشد باید با قاتل خودش مصاحبت میکرد .

مسجد رفتم جفابه حیدر دیدم

در خانه شدم کینه به همسر دیدم

زمسجدو خانه پابرون بنهادم 

در کوچه شدم قاتل مادر دیدم

منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست

************************
متن گریز روضه امام حسن مجتبی(ع)-گریز چهاردهم


امام حسن (ع) از آب خوردن بی تاب شد ولی امام حسین (ع) از آب نخوردن .

دو سبط مصطفی دادند جان از آب و بی آبی

زبی آبی حسین اما حسن از آب بی جان شد

منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست

************************

متن گریز روضه امام حسن مجتبی(ع)-گریز سیزدهم


حضرت زهرا (س) از رسم تشییع جنازه ی عرب ناراحت بود ؛ چون بدن میت را روی تخته ای می گذارند و روپوشی روی آن می اندازند .حجم بدن میت معلوم بود . اسما عرض کرد : آن زمانی که من در حبشه بودم ؛ مردم حبشه برای حمل جنازه چیزی را که پوشاننده بود ساخته بودند به طوری که دیواره داشت و حجم بدن معلوم نبود .  اسماء به درخواست حضرت زهرا (س) آن را ساخت .

عرض میکنیم :ای اسماء خدا خیرت بدهد که این تابوت دیواره دار را ساختی وگرنه نمی دانم در جریان تیراندازی به تابوت امام حسن (ع) چه بر سرجنازه ی امام می آمد ؟حضرت عباس (ع) چه حالی میشد و چه میکشید ؟ نمیدانم امام حسین (ع) در آن حال چه میکرد ؟ به هر حال در جریان تشییع جنازه ی امام حسن و تیرباران جنازه ی او تابوت بین بدن و تیرها فاصله ایجاد کرده بود ولی دلها بسوزد برای غریب کربلا بدن امام از تیرها و نیزه ها و شمشیرها و سنگها و چوبها و... قطعه قطعه شد و زیر سم اسبان قرار گرفت و استخوانهایش خرد شد .

کی بود گمانم که کند دشمن جانی

بر مصحف صد پاره پاره ی من اسب دوانی

ممنوع شود دیدگانم از اشک فشانی

مهلت ندهندم که کنم مرثیه خوانی

منبع:كتاب گریزهای مداحی،نویسنده: محمد هادی میهن دوست




موضوعات مرتبط: امام حسن(ع)
[ 8 / 9 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

متن روضه امام حسن علیه السلام

متن روضه ی امام حسن مجتبی علیه السلام-حاج حمید بهاری

در فضای كوچه آه مجتبی پیچیده بود

چادر ِ خاكی به زیر دست و پا پیچیده بود

تو رو به خدا سادات گوش خودشون رو بگیرند نشنوَن، آخه روضه مادر خوندن جلوی اولاد سخت ِ.

آنقدر گویم ز ظلم آن جنایتكار پست

ضربت سیلی صدایش در فضا پیچیده بود

بخدا الان اینجا به شما بگن:یه زن و بیرون مجلس دارن میزنند،همه میرید بیرون میگید:نامرد آدم با زن طرف نمیشه،تا افتاد بی بی رو زمین، امام مجتبی اومد زیر بغل مادر و گرفت، بلندش كرد،تا چشمش افتاد به چشم مادر،می دونی مادر چی گفت؟

مادرم گفت:حسن بر دلم آذر نزنی

حرفی از قصه ی امروز به حیدر نزنی

دید حالش منقلب ِ گفت:سریع برو داداشم رو خبر كن،بگو داری بی داداش میشی،زینبم رو هم خبر كن اما آروم آروم،نكنه به زینب یه دفعه بی هوا بگی، ابی عبدالله سراسیمه اومد،امام حسن داره از حال میره،سر رو گذاشت روی زانوش اینقدر اشك ریخت،آروم آروم امام حسن چشمش رو باز كرد،اما اینقدر حسین گریه كرد،امام حسن فرمود:

حسین گریه نكن آشنا رسید

آخر اجل به داد غریبی ِ ما رسید

چشم انتظار بودم و دیدی مادرم

آخر برای بردن غم نامه ها رسید

همچین كه داشت حرف می زد یه وقت دید در باز شد،زینب اومد تو

بس كن حسین زینبم از راه آمده

آی مردم برا امام حسن بلند بلند گریه كنید،آخه بعضی ها میگن:حسن گریه كن نداره،بخدا مادرش اینقده دعاتون میكنه، میگه:دلِ من ِ پهلو شكسته رو شاد كردید.

بس كن حسین زینبم از راه آمده

این تشت را نبر كه به غم مبتلا رسید

 هر چی گفت:دید ابی عبدالله آروم نمیشه،فرمود:حالا كه می خوای گریه كنی بذار برات روضه بخونم.

بگذار روضه های مگو را بگویمت

از آن غروب تلخ كه شام عزا رسید

با مادرم كه یاس تر از هر فرشته بود

رد میشدیم تا که به ما بی حیا رسید

دیوار سنگ سطح زمین سنگ كوچه سنگ

نامرد سنگ با دل ِ سنگی به ما رسید

دستی سیاه از سر ِ من بی هوا گذشت

دستی به روی مادرمان بی هوا رسید

گفت:زیر بغل مادرم و گرفتم گفتم:بیا بریم،گفت:حسن جان تو بگو از كجا بریم،رسید در ِ خونه،امیرالمومنین فرمود:فاطمه جان چی شده؟فرمود:هیچ چی. گفت:فاطمه جان هیچ چی؟ فاطمه جان:

اگر چه ضرب سیلی را ندیدم

ولیكن من صدایش را شنیدم

************************
متن روضه ی امام حسن مجتبی علیه السلام-سید مجید بنی فاطمه

سنگ نگین اگر بتراشم برای تو

باید كه از جگر بتراشم برای تو

طوف سرت به شیوه ی حجاج جایز است

پس واجب است سر بتراشم برای تو

اكنون كه در ملائكه كس فُطرُست نشد

من حاضرم كه پر بتراشم برای تو

از اصفهان ضریح برایت بیاورم

یك گنبد از گوهر بتراشم برای تو

باشد كه من به سوی تو آزاد رو كنم

از چوب ِ سرو در بتراشم برای تو

صد فرش دستباف برایت بگسترم

گلهای سرخ و تر بتراشم برای تو

بر مرقد تو لاله ی عباسی آورم

فانوسی از قمر بتراشم برای تو

از والدین ، خادم درگه بسازمت

قربانی از پسر بتراشم برای تو

چون محتشم كه شعر برای حسین گفت

من شعر بر حجر بتراشم برای تو

***

كریم كاری به جز جود و كرم نداره

آقام تو مدینه است ولی حرم نداره

همیشه غم نصیبی

بی یار و بی حبیبی

الهی من برات بمیرم

تو خونه ات هم غریبی

غربت امام حسن از مجلسش معلومه، حالا یه حسین بگو ببین چی میشه،می خوای بگم؟

غریب اونی ِ كه سر به بدن نداره

آقام رو زمین ِ ولی كفن نداره

***

آیا شده بال و پرت آتش بگیرد

هر چیز در دور و برت آتش بگیرد

 آیا شده بیمار باشی و نگاهت

از نیش خند همسرت آتش بگیرد

 آیا شده یک روز گرم و وقت افطار

آبی بنوشی حنجرت  آتش بگیرد

 آیا شده تصویری از مادر ببینی

تا عمر داری پیکرت آتش بگیرد

***

 همچین كه زهر رو خورد جیگرش آتیش گرفت گفت:دیگه راحت شدم،دیگه چشمم به اونی كه تو كوچه غلاف به بازوی مادرم زد نمی افته، به عبدالزهرا یكی از نوكرا و ذاكرین قدیمی در عالم رؤیا امام حسن فرمود:عبدالزهرا ازت یه گله دارم. گفت:آقا من كه نوكر شما هستم، عبدالزهرا چرا روضه ی من رو نمیخونی؟ آقا امشب تو حرم برادرتون ابی عبدالله روضه ی شما رو خوندم. بگو ببینم چه طور خوندی؟ آقاجان گفتم:شما رو زهر دادن،مثل مار گزیده به خودت می پیچیدی،تشتی رو طلب كردی، پاره های جگرت بالا اومد، خواهرت زینب به سر و صورت زد.عبدالزهرا نه اینها روضه ی من نیست، اینها حسن رو نكشته، روضه ی من و هر وقت خواستی بخونی بگو: سن و سالی نداشتم، دستم به دست مادرم بود، تو كوچه داشتیم می اومدیم،یه نامردی جلومون رو گرفت،هی اون جلو جلو اومد مادرم عقب عقب رفت، عبدالزهرا:*

دستی غرور کودکی ام را شکسته است

دستی که روی مادرمان را کبود کرد

یه طوری به مادرم زد دیدم دیگه راه نمیتونه بره. یا زهرا..........


************************
متن روضه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام- حاج سیعد حدادیان


اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ،،بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللهُ، مَعالِمَ دِینِنا وَاَصْلَحَ ماکانَ فَسَدَ مِنْ دُنْیانا.

گفتا شنیدم سلامت نمی كنند

گفتا مگو جواب سلامم نمی دهند

تو مثل اهل مدینه زمن مگردان رو

كه فارق از دو جهانم به یك كلام كنی

دربهشت كنی باز و زود می بندی

چه می شود نگه نیمه را تمام كنی

***

نور خدا نخله ى سینا، حسن

هوش ربا، از دل موسى حسن

نغمه ى داوود از او پُر ز شور

راز شفا بخشى عیسى حسن

یاسمن سرو قد سبز پوش

سیم تن گلرخ زیبا حسن

هر دو به عرش عظمت گوشوار

سرخ حسین آمد و خضرا حسن

فرق حسین است و حسن حرف یاء

این حسن است، آن دگرى یا حسن

***

سبط نبی،نجل علی،حبل خدایم

بنیانگذار نهضت كرب و بلایم

در عرصه ی پیكارها بی یار ماندم

یاران همه رفتند و با اغیار ماندم

***

بی خود نبود شب عاشورا دل زینب گرفت،گفت:حسین جان این اصحابت رو امتحان كردی؟گفت:زینب جان این اصحابم تا آخرین قطره ی خون پای من ایستادن،چرا این سئوال رو میكنی؟آخه از حسنم خاطراتی دارم.به علامه ی طباطبایی گفتند:چرا صلح كرد امام حسن؟فرمود:حسین هفتاد و دو تا داشت، حسن نداشت. بابا امام حسین اومد نماز بخونه،حبیب،سعید ایستادند،یكی هیفده تیر،یكی سیزده تیر خورد،خم به ابرو نیاوردند،امام حسن تو خیمه ی فرماندهی مشغول نماز بود،سجاده رو از زیر پاش كشیدند،چنان به ران مبارك خنجر زدند استخوان معلوم شد،بمیرم برا غریبیت آقاجان.

***

فرزند حیدر را سر سازش كجا بود

این صلح آغاز قیام كربلا بود

من جنگ صفین و جمل را قهرمانم

من یكه تاز ِ سرفراز ِ نهروانم

***

ضربات امیرالمؤمنین بكر بود، یه ضربه می زد كارو تموم می كرد، یه نفر رو دو بار زده،اول زد پاشو قطع كرد،بعد هم رو سینه نشت،علتشم شاید این باشه كه اسم باباشو آورد،گفت:من با بابات رفیقم علی،اول پا رو زد شاید ایمان بیآره.....یه نفر دیگه ام بود این جوری ضربه می زد اونم امام حسن بود،دویست نفر گارده حفاظت از جمل اند،همه نیزه دار،این دویست نفر یه گردان ویژه اند،امیرالمؤمنین علیه السلام به محمد حنفیه فرمود:میری كار این گردان رو به هم می ریزی و كار و تمام میكنی،گفت:لَبَّیكَ یا اَبتا،تاخت،تاخت،نیزه دارها یه عده نشسته یه عده ایستاده،یه عده سوراه،رسید به گارد اینها برگشت،امیرالمؤمنین عصبانی شد،گفت:بابات منم اما این ترس رو از من به ارث نبردی،این ترس ارث مادرت بود.اَینَ الحسن. لَبَّیكَ یا اَبتا،فرمود:برو كارو تموم كن،امام حسن تاخت،این شمشیر داره می چرخه،نیزه دارها نگاه كردند،هیبت امام حسن رو دیدند،فرار كردند،همه فرار كردند،زد شتر رو پی كرد،تو كجاوه دست اون رو گرفت،گفت:كیه به حریم نبوی وارد شده،امام حسن گفت:محرمتم،بیا پایین،امیرالمومنین می فرمود:جانم حسن،یه هیبتی داشت،یا امام حسن زود پیرشدی،امام حسن فرمود:ما بنی هاشم زود پیر میشیم. نه آقا از همه ی بنی هاشم زودتر پیر شدید،فرمود:من بچه بودم یه منظره ای دیدم تو كوچه....

***

یافتم در گذر راهبری

از شه تشنه تو مظلوم تری

همسری داشت حسین همچو رباب

بود عمری ز غمش در تب و تاب

***

آخه سر از تشت افتاد،اومد جلو،اولین بار بود رباب از زینب جلو زد،سر رو برداشت، داره پیشونی رو می بوسه،حضرت زینب سلام الله علیها تعجب كرد،رقیه هم داره می بینه،بابا به همه رسیدی،نوبت من كی می رسه،شب تو خرابه بی بی زینب فرمود:رباب عاشورا داداشم داشت می رفت همه به خط شدیم برا دست بوسی،تو یه گوشه ایستادی نیومدی،اون روز اونجور،امروز اینجور،گریه كرد،خانم جان اون روز به خودم گفتم:تا زینب هست تو كی هستی،اما دعا كردم یه بار دیگه پیشونیه پسر پیغمبر رو ببوسم،امروز خودم دیدم سر خودش اومد

***

همسری داشت حسین همچو رباب

بود عمری ز غمش در تب و تاب

***

اربعین سه روز موندند، می خوان برگردند،زین العابدین فرمود:عمه جان،اگه بمونیم همه مثل رقیه میشن،بی بی فرمود:چشم بریم. همه سوار شدن دیدن یه نفر كنار قبر ابی عبدالله،اومدند دیدن رباب ِ، خانم جان میشه من اینجا بمونم.

***

همسری داشت حسین همچو رباب

بود عمری ز غمش در تب و تاب

لیک دلها همه غم پرور تو

که بود قاتل تو همسر تو

***

یه نگاه كرد امام حسن دید همسرش ظاهری هم شده داره گریه میكنه،آقا كرم رو ببین،فرمود:از اون راه فرار كن، دست زینب بهت نرسه،راه فرار به قاتل نشون داد،فردا قیامت مگه میذاره مارو جهنم ببرند،فرمود:دلی كه برا حسنم بسوزه فردا قیامت نمیذارن بسوزه،چشمی كه برا حسنم گریه كنه،فردای قیامت گریون نمیشه،پایی كه قدم برداره برا زیارت حسن،در صراط نمی لرزه،اربعین حدود بیست میلیون كربلا بودند،الان بقیع چه خبره؟یه دعا كنم:

***

ای كاش شبیه اربعین امسال

راه حرم فاطمه هم باز شود

كی میگن بیایید برید راه حرم امام حسن هم بازشده؟

داد این گنبد وارونه ی پست

دو زن خائنه را دست به دست

آن یك از زهر جفا قلب تو سوخت

وین به تابوت تن پاك تو دوخت

اربابتون تو بقیع نشت رو زمین،بعضی تیرها گیر كرده،تیر می خواد بره راحت تر فرو میره،وقتی می خواد بیرون بیاد غوغاییه.

من دل خسته غریب وطنم

پاره ی قلب پیمبر حسنم

نگذارید بداند زینب

زچه گلگون شده رنگ كفنم

تیر هم گر بدنم را بدرید

ببریدم ولی آهسته برید

***

حسین جان عباس شمشیر نكشه...هر كی دلش می خواد بین امام حسن و امام حسین باشه، محضر پیغمبر و علی برسه بلند بگه: یا حسن...

فرمود كنیزها تشت بیارید،یه ملحفه ای رو سر انداخت، همین جور خون دل داره می ریزه، ناله دارها،خبر به زینب دادن،همچین كه صدای پای زینب رو شنید، فرمود:این تشت رو ببرید، تشت رو دارن می برن،لب ها رو پاك می كرد،چشم زینب افتاد دید گوشه ی لب ها خونیه. خدایا این ماه صفر دو تا تشت نشون زینب دادند،.

اندر اینجا قلب زینب خسته بود

اندر آنجا هر دو دستش بسته بود

از لب لعل حسن خون می چكید

خورد لب های حسین چوب یزید

اینجا باز اباالفضل،حسین بودند زیر بغل زینب رو بگیرند، اما بمیرم دست بسته زینب رو آوردنش مجلس یزید،دید چوب بالا می ره...

آن روز مرگم را به چشم خویش دیدم

كز مادرم عجل وفاتی را شنیدم

ای كاش جای محسنش من مرده بودم

ای كاش من سیلی زدشمن خورده بودم

...

ای كه میگی به روضه خون

روضه ات رو اینجوری نخون

منم میگم با دل خون

خدا كنه دروغ باشه

میگن كه گوشواره شكست

میگن روی زمین نشست

مونده هنوز یه جای دست

خدا كنه دروغ باشه

***

اومدند بیرون از مسجد،امام حسن دستش تو دست مادر ِ،هی میگه جانم مادر،راهشون رو گرفتند،بی بی دست امام حسن رو فشار داد،یعنی حسنم،امروز كربلای توست،عالم تو دست توست، اما امروز روز صبر ِ.

 میگن:این كه یه دست زد،یه سیلی زد غلط ِ،یه نگاه كرد این طرف از علی خبری نیست،یه نگاه كرد اون طرف از علی خبری نیست،با دو دست از دو طرف آنچنان زد تو صورت بی بی ِ دوعالم، دیگه چشم ها خوب نمی دید،دیگه گوش ها آسیب دیده،وقتی افتاد رو زمین، امام حسن زیر بغلش رو گرفت،وای مادرم،مادرم.یه روز فضه اثاثش رو جمع كرد،امیرالمؤمنین فرمود:تو هم می خوای مارو تنها بذاری،بقچه اش رو زمین گذاشت شروع كرد گریه كردن،بابا منم كنیزش بودم،می خوام گریه كنم،جلو شما كه هیچكی نمیتونه گریه كنه، تا شما نیستید،حسین گریه میكنه،زینب گریه میكنه،دو سه كلمه حرف می زنم آروم می گیرند، اما من دارم از گریه ی حسنت دق می كنم،هرچی میگم:خواهرت دق مرگ میشه،حسین داره می میره،بابات اذیت میشه،هی میگه:فضه تو كه نبودی،نبودی،حسین هم ندید،زینب هم ندید،اونی كه من دیدم حالا حالاها باید گریه كنم...

************************
متن روضه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام- حاج محمد رضا طاهری


دولت این است كه یك لحظه گدای تو شوم

كی دهد دست كه خاك كف پای تو شوم

كم از آنم كه كنم از سر كوی تو عبور

باز دادی رهم ای من به فدای تو شوم

باهمه زشتی و آلودگی و  روسیهی

باورم بود كه مشمول دعای تو شوم

میدونستم اگه من تو رو فراموش كنم،تو منو یادت نمی ره،سید بن طاووس میگه:تو قنوت نماز حجت بن الحسن(عج)،دیدم آقا تو سرداب مقدس داره نماز می خونه،مضامین قنوتی كه داره می خونه،اینه، (خدایا،بعضاً از محبین ما هستند،آلوده می شن،گناهی انجام میدن،خدایا گنهكاران از محبین مارو به من مهدی ِ فاطمه ببخش). خیلی خجالت داره ،یعنی من مشغول گناه بودم،اما آقام داشت برام دعا می كرد،آقا می فرمود: این گریه كنه حسین ماست.این گریه كن مادرم زهرا ست.

ای خوشا آن دولت بیدار كه در نیمه شبی

دیده بر نهم و خواب نمای تو شوم

دوست دارم  كه غبار سر كویت گردم

به امیدی كه هوایی به هوای توشوم

***

یابن الحسن......... هركی آرزو داره همچین ایامی روزیش بشه مدینه ، بخواه آقا برات امضا كنه، یابن الحسن..........

دو ماه داری برای ابی عبدالله اشك میریزی، یه بزرگ میگفت:اگه دو ماه برای امام حسین خوب گریه كنی،بهت اجازه میدن برا امام حسن اشك بریزی. اجازه بدید من از زبان خود امام مجتبی برات روضه بخونم.گفت: عبدالزهرا خیلی وقت ِ، روضه ی ما رو نمیخونی.عبدالزهرا،نوكر خوب،با سابقه ی ابی عبدالله،كربلا دفن شده،خوشبحال اون نوكری كه سرانجامش حرم حسین خاك میشه. آقاجان:من یه عمری است روضه خون شما هستم،مگه روضه شما اینایی نیست كه به ما رسیده؟آقاجانم شمارو مسموم كردند،جیگر نازنین شما پاره پاره شد،بدن نازنین شما رو تیربارون كردند؟فرمود:عبدالزهرا اینها همه روضه های منه،درست میگی،خوبم خوندی،اما روضه ی ما اهلبیت اون لحظه ای بود، كه هنوز بدن جد ما پیغمبر رو زمین بود،یه عده اومدند در خونه ی مارو آتیش زدند،عبدالزهرا جلو چشم ما مادرمون رو زدند.

***

حلقه زد یاد تو در چشم زخون تر مادر

جانم از غصه به لب آمده دیگر مادر

لحظه لحظه همه ی عمر غریبی دیدم

در وطن نیز شدم بی كس و بی یاور مادر

خیری از هیچ كس بر من ِ تنها نرسید

نه زبیگانه نه همسایه نه همسر مادر

***

بابا هركسی هر دردی داشته باشه،اگه نتونه به هیچكی تو این اجتماع بگه،میگه میرم شب خونه،درد و دلم رو به همسرم میگم،یه مقدار آروم میشم،ای وای از اون موقعی كه همسر آدم بیگانه باشه، بیگانه كه می اومد، نمی فهمید، یه عمری تبلیغات بر علیه امام حسن كرده بودند،می اومد هر چی از دهنش در می اومد به امام حسن میگفت، ازشام اومد همتون شنیدید،آقایی كه با دشمن اینطور معامله میكنه، امروز تو رو دست خالی از اینجا رد میكنه، گذاشت همه حرفاشو زد،گفت:بگو،بذار سبك بشی،هی ناسزا گفت، دور و بری های آقا، اصحاب،اونایی كه یه خورده با آقا خوب بودند، تمام یاران امام حسن رو معاویه یه شب ِ خرید، برا معاویه یه نانجیبی نوشت: اگه امام حسن رو بخوای،فردا دست بسته تحویلت میدم، ابی عبدالله هفتاد و دو یار داشت، شب عاشورا فرمود:بهتر از اینهاتو عالم دیگه كسی پیدا نمیشه،اما رئیس سپاه امام حسن گفت:معاویه می خوای امام حسن رو دست بسته بیام تحویل بدم، آقا اینقدر امنیت نداشت تو نماز زره تنش می كرد، رفقا تو نماز اومدند سجاده از زیر پای آقا كشیدند، این مال بیگانه بود،همسایه هم كه می اومد،به آقا اینجوری سلام می داد، السلام علیك یا مُذِلَ المؤمنین،این سلام كردن همسایه ها بود،آی كسی كه مؤمنین رو ذلیل كردی.

***

زهر حالا شده،هم راز دل پر دردم

دارم از درد فقط لرزه به پیكر مادر

دور من زینب و عباس و حسین جمع شدند

كاش تو هم بودی دم بستر مادر

حالا كم كم روضه هایی كه امام حسن دوست داره داریم بهشون می رسیم.

داغ های تو مرا از نفس انداخت ولی

نمی افتد ز لبم ناله ی مادر مادر

می خوای امام حسن رو یاری كنی،راهش همینه،بگی:مادر،مادر مادر....

نیستی تا كه ببینی شبیه تو شدم

دامنم پر شده از لاله ی پر پر مادر

جگرم مثل در خانه ی مان شعله ور است

اگه یه كسی بسوزه داد میزنه،فریاد میزنه،اما این آقا دیگه جونی در بدنش نمونده كه بخواد داد بزنه،اگه بخواد بگه سوختم یه طوری میگه كه فقط اونایی  دور بستر جمع شدن بشنوند

جگرم مثل در خانه ی مان شعله ور است

سوختم به دادم برس آخر مادر

امشب پا به پای من بیایید،امام حسن گریه كن نداره،می خوای گریه كنی بسم الله:

دست و پا می زنم و روی زمین می غلتم

مثل افتادن تو در بر حیدر مادر

***

با هجوم غم به كی بگم یه روز خوش توی دنیا ندیدم

ای مدینه من جای كفن رو خودم چادر خاكی كشیدم

بارونه غصه و غم بی امونه، مزار مادر من بی نشونه

بیاد فاطمیه گریه ها م می خونه:مادر،مادر،مادر

***

دیدمت موقع پرواز كسی سنگت زد

نقش دیوار شدی مثل كبوتر مادر

شدت ضربه مگر با گل روی تو چه كرد

غرق خون بود چرا گوشه ی معجر مادر

***

باز در و دیوار، آخر كار ،خدایا این دلم و می سوزونه

با بی كسی هام،دیده چشام، چادر خاكی شده پر خونه

رفتن از مدینه آرزومه، بغض مغیره خدا تو گلومه

دیدم تو هر كوچه با خنده روبرومه

مادر،مادر،مادر

***

همه دور بستر دارند گریه می كنند،زینب و دید داره اشك می ریزه،عباس و دید سر به دیوار گذاشته،اما تا نگاش افتاد به حسین، گفت:داداش چرا داری گریه میكنی؟گفت:چرا گریه نكنم؟ داداش خوبی مثل تو رو دارم از دست میدم، گریه نكنم؟ گفت:حسین جان بیا،آروم در گوشش گفت:لایوم كیومك یا اباعبدالله، حسین تو گریه نكن، حسین تو گریه نكن داداش خوبم،اگه من تو غربت دارم جون میدم، یه طرف بسترم زینب ِ،یه طرف عباس ِ، یه طرف تو، داداشای دیگه،ام كلثوم، همه دور بسترم جمع اند، من بمیرم برا تو داداش، اون لحظه ی آخر یه نفر نیست سر تو رو روی دامن بگیره،گفت:حسین كسی نیست سر تو رو از روی زمین برداره ،باید بگیم آقاجون نبودی،اون لحظه ی آخر فقط زینب بود، نه كسی نبود سرش رو از روی زمین برداره، عمه ی سادات نگاه كرد، وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ.حسین.....

************************
متن روضه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام- سید مهدی میرداماد

 

صفر تمام شد و طی نشـد عزای حسن

هزار حیف که شد زهرکین جزای حسن

 بـه غربتش چـه بگویـم، رسـول اکـرم گفت:

 که ماهیان همه گرینـد از بـرای حسن

***

ای ماهی ِ دریا برایت گریه كرده

پیغمبر و زهرا برات گریه كرده

***

 بـه حشـر بـا گـل لبخنـد می‌شـود محشور

 خوشا کسی که کُند گریه در عزای حسن

اصلاً محاله اسم امام حسن بیآد یه اسم دیگه نیاد،چه اسمی؟

  کسی که فاطمـه را کشت قاتل حسن است

 به روز حشر شهادت دهد خدای حسن

هنـوز بـر بـدنش زخـم‌ تیرهــا پیــداست

 هنوز شهر مدینـه است کربلای حسن

ز بـس بـه پیکـر پاکش نشست تیـر ستـم

 به روی شانه، بدن گشت نی‌نوای حسن

***

بابا،پیغمبر با اون مقام، لولاك لما خلقت افلاك،با این عظمت،چه جوری تشییع كردن پیغمبرو؟چه جوری بدنش رو برداشتند؟تا حالا فكر كردی؟پیغمبر رو شبانه بردند خاك كردند. یكی یه دونه دخترش رو شبانه برد علی،چند نفر بردند؟این همه پیغمبر گفت:فاطمه پاره ی تن منه،هفت نفر.امیرالمؤمنین رو شبانه بردند، باز برای تشییع فاطمه هفت نفر بودند،اما علی رو چهار نفر،فقط حسنین موندند،تنها بدنی كه روز تشییع شد، ای كاش بدن امام مجتبی رو هم شبانه می بردند،حضرت زهرا سلام الله علیها،یه روز به امیرالمؤمنین گفت:علی جان، من نگرانم.نگران چی هستی خانم جان؟علی جان تابوت های مدینه،دیواره نداره،علی جان حجم بدنم پیداست،نمی خوام نامحرما حجم بدنم رو ببینند،امیرالمؤمنین تابوت ساخت،دیواره داشت خیال فاطمه راحت شد،یه جمله بگم،كاش یه دونه هم برا حسنت می ساختی،وقتی از بالای پشت بام تیراندازها تابوت رو هدف گرفتند،اگه تابوت دیواره نداشته باشه،تیر مستقیم به بدن میره،هفتاد تا تیر به این بدن،لااله الا الله،با این بدن چه كردند؟فقط همین رو بگم:وقتی ابی عبدالله تیر بیرون میكشید،كفن،پاره پاره شد،بدن پاره پاره شد.می خوام بگم:یا زهرا،بدن حسنت، جنازه ی اما حسن مجتبی،بدن بی جان،هفتاد تا تیر خورد،ما می خواهیم عالم رو زیر رو كنیم،بدنی كه جان نداشت،اما حسینت هنوز داشت نفس میكشید،حسین... من روضه ام رو میخوام از زبان امام بخونم،می خوام حقش رو ادا كنی،برت میگردونم خطبه ی زین العابدین،كلام امام ِ،یه جایی تو مجلس اون ملعون،امام سجاد وقتی خطبه خوند،اول جد اولش رو معرفی كرد،بعد جد دومش رو معرفی كرد،بعد مادرش رو معرفی كرد،تا گفت:انا بن فاطمه، اونجا یزید ملعون به مؤذن گفت:بلند شو اذان بگو،تا رسید مؤذن به اسم پیغمبر،تا گفت:اشهد ان محمد رسول الله،زین العابدین بلند شد عمامه شو زمین زد،گفت: این محمد كه میگی، جد توست یا جد من؟ اینجا همه ی مقاتل میگن:یزید از جلسه رفت،فرار كرد،نتونست بمونه.من با اینجا كار دادم،وقتی این ملعون رفت،انگار امام سجاد راحت شد،انگار سبك شد،اینجا چند تا جمله داره،پدرش رو معرفی میكنه،یكی از جملات اینه،رسید به جمله، أنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبرا ،من پسر اون كسی ام كه تو گودال قتلگاه، هنوز زنده بود،یه نفر با نیزه،یه نفر با شمشیر،یه نفر با سنگ،پیرمردها میومدند،یكی با چوب می زد،یكی با عصا می زد،اینقدر زدنش،ای حسین......بگو حسین،نفست بگیره،كربلاتو امام حسن بده،ای حسین.....

************************
متن روضه امام حسن مجتبی علیه السلام- حجت الاسلام دكتر رفیعی



السّلامُ عََلَیكَ یَا اَبا مُحَمَّد ٍ یَا حَسَنَ بْنَ عَلی

امروز می خواهم دو سه جمله، روضه ی امام مجتبی علیه السلام بخوانم. امام حسن علیه السلام خیلی مظلوم بود در مظلومیتش همین بس كه هنوز كودك بود،پنج سال بیشتر نداشت جلوی چشمش به زهرای مرضیه سلام الله علیها جسارت شد.خودش چهل سال بعد از این حادثه فرمود: «یا مُغَیره أنتَ الَّذی ضربتَ فاطمة بِنْتَ رَسُول الله صلی الله علیه وآله و سلم حتّی أَدْمیتها » 1 تو جز كسانی بودی كه كه مادرم زهرا را زدی تا از بدنش خون جاری شد و مجروح شد . ظلمی به او شد كه چهل سال بعد از این قضیه وقتی مغیره را می بیند گریه می كند.دنبال مادر راه افتاد، مادر میخواست راجع به فدك صحبت كند و قباله ی فدك را بگیرد. هنگام برگشت امام شاهد سیلی خوردن مادر بود. 2

ای كاش من حسن را با خود نبرده بودم

در پیش چشم كودك سیلی نخورده بودم

خیلی سخت است فرزند نتواند عكس العمل انجام دهد و سن او اقتضا نكند،ببیند شخصی به مادرش جسارت می كند،سیلی می زند،نگاه كند و اشك در چشمانش حلقه بزند و گریه كند. سال ها این درد در سینه ی امام حسن علیه السلام بود. مظلومیت امام حسن علیه السلام از روزی كه مادرش بین در و دیوار قرار گرفت شروع شد. یك روز آمد مسجد دید بابایش دارد میان خون خودش می غلطد،صدا زد یا ابتا! این چه حالتی است؟ یك روز هم به دهان طبیب چشم دوخته بود و طبیب گفت: پسر بزرگ آقا شما هستید؟ به بابایت بگو دیگر وصیت كند او توان ماندن ندارد. یك روز هم وقتی صلح كرد در كوچه های مدینه به امام جسارت كردند و گفتند:« یا مذِّل المؤمنین» توهین ها كردند. خانه هم كه می آمد دختر اشعث در خانه بود،همان كسی كه به امام زهر نوشاند. وقتی امام مسموم شد. 3 بچه های صغیری داشت، عبدالله بن حسن شش ماهش بود، قاسم بن الحسن علیه السلام سه سالش بود، خیلی سخت است برای یك مرد كه بچه های كوچك دور بستر مرگش بنشینند؛ اما عزیزان من! برادران و خواهران! كسی كه یك زندگی سخت داشته باشد،درد مریضی بكشد،مشكلات داشته باشد،وقتی از دنیا برود ، اگر با شكوه تشییع گردد و مردم احترام و عزتش كنند و مراسم خوبی برایش بگیرند یك مقدار بچه هایش آرام می شوند و می گویند: پدرمان سختی كشید اما بدنش با احترام دفن شد. دل ها بسوزد برای امام حسن علیه السلام كه این قضیه هم اتفاق نیافتاد. جلوی چشم قاسم بن الحسن علیه السلام ، جلوی چشم عبدالله بن الحسن ، جلوی عباس و جلوی چشم امام حسین علیه السلام كه یك عمر با هم بزرگ شده بودند ، یك عمر با هم زندگی كرده بودند،یك وقت ببیند،چوبه های تیر بر بدن مقدس امام علیه السلام نشست 4

غربت آن است كه بعد از مردن

آتش تیر ببارد بر بدن

آتش تیر چو افروخته شد

كفن و جسم به هم دوخته شد

امام حسین علیه السلام كنار بدن نشست ، تیرها را از بدن بیرون آورد. برادرم! غارت زده آن نیست كه مالش را می برند، غارت زده منم كه با دست خودم داداشم را میان قبر گذاشتم.5

وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ . 6

1-الاحتیاج،ج1،ص278

2-فضایل و سیره ی حضرت فاطمه سلام الله علیها در آثار علامه حسن زاده آملی،ص54

3-مقتل فلسفی،ص47

4-سوگنامه آل محمد،ص 63

5-سوگنامه آل محمد ص 64

6-سوره ی شعراء،آ یه ی 277

 منبع كتاب مقتل" روضه های  استاد رفیعی " ص53-51

************************
متن روضه امام حسن مجتبی علیه السلام- حجت الاسلام دكتر رفیعی
                  

امروز می خواهم دل هایتان را روانه كنم قبرستان بقیع برای غریبی امام حسن مجتبی اشك بریزید و آن آقایی كه مظلوم بود؛مظلوم زیست،و مظلوم تشییع شد.امروز هم قبرش مظلوم است.در زندگی امام حسن،مظلومیت موج میزند.كسیكه زنش به او خیانت كند،از این مظلومیت بالاتر؟!كسی كه یاران خودش به او خیانت كنند. در مدائن درون خیمه ی ایشان ریختند،پای امام را مجروح كردند خون جاری شد. اباعبدالله و اباالفضل وكسانی كه آنجا حضور داشتند،بلافاصله پای امام را بستند و او ا از خیمه بیرون آوردند،مظلومیت از این بالاتر؟! یاران خودش به او پشت كردند،وقتی عبیدالله بن عباس به امام پشت كرد و به معاویه پیوست، امام چقدر متأثر شد.یك،یك فرماندهان و یاران پشت امام را خالی كردند. این از یارانش، و آن هم از همسرش.بعد از آن كه حضرت ازكوفه به مدینه آمد،بعضی ها كه رد می شدند به آقا سلام نمی كردند،بعضی ها جواب سلامش را نمی دادند،بعضی ها به او می گفتند:یا مذلّ المؤمنین. از شام می آمدند رو در روی امام می ایستادند،به او فحش می دادند و ناسزا می گفتند. در مجلسی كه نشسته بود خطیب،منبر می رفت به پدرش امیرالمؤمنین جسارت می كرد.گاهی امام اشك می ریخت و از مجلس بلند می شد،و گاهی مقابله می كرد. قدرت در دست معاویه افتاده بود.قبل از این،بیست سال فرماندار بود و اكنون خلیفه ی مطلق شده و قدرت را قبضه كرده است.مدینه دست اوست،سایر بلاد دست اوست. و امام در این شرایط سخت مظلوم بود. امروز هم قبرش در قبرستان بقیع بدون هیچ شمع چراغی است.لذا پیغمبر فرمود:هر چشمی كه برای حسنم بگرید،قیامت گریان نخواهد بود.1 از زهرای مرضیه هم نقل شده كه به بعضی از ذاكران اهلبیت فرموده است:چرا از حسنم یاد نمیكنید؟چرا برای حسنم شعر نمی خوانید؟. برای حسن،حسین گریه كرده است،حسین برایش شعر گفته. همه ی روضه خوان ها برای امام حسین روضه خوانده اند،امام امام حسین برای امام حسن روضه خواند و اشك ریخت. وقتی كنار بدنش نشست و لخته های خون برادر را در طشت دید،شروع كرد به اشك ریختن و گریه نمودن. امام حسن علیه السلام چشمانش را باز كرد،گفت:برادرم تو گریه نكن،لایومَ كَیَومِك یا اباعبدالله،حسین جان تو برای من اشك نریز،گریه كنان عالم باید برای تو اشك بریزند و گریه كنند.2 وقتی بدن مقدسش را كنار قبر پیامبر آوردند،جلوی اباالفضل العباس و امام حسین بدن را تیر باران كردند.3 عكس العمل هم نمی شود نشان داد،خودش سفارش كرده بود.4امام حسین علیه السلام فرمود: كسی شمشیر نكشد،بدن برادرم را به قبرستان بقیع ببرید. بدن را به قبرستان آوردند،شروع كرد روضه خواندن:فَلَیْسَ حَریباً مَنْ اُصیبَ بمالِه، غارت زده آن نیست كه مالش را می برند، غارت زده منم كه با دست خود،برادرم را داخل قبر گذاشتم.آه ،یك یك چوبه های تیر را از بدن امام حسن علیه السلام بیرون كشید. داداشم، دیگر چگونه در بین مردم ظاهر شوم،داداشم،دیگر چگونه خود را بیارایم، فَلَیْسَ حَریباً مَنْ اُصیبَ بمالِه و َلكِنَّ مَنْ واری اَخاهُ حَریبٌ.5 امام حسین علیه السلام وارد قبر شد و بدن را داخل قبر گذاشت. صورت امام حسن را روی خاك قبر گذاشت. آقا جان،برادر شما با همه ی اذیت هایی كه شد،كفن شد و به خاك سپرده شد،اما دل ها بسوزد برای خود شما كه صورت روی خاك كربلا گذاشتی، وَضَعَ خَدَّهُ عَلی الأرض ِ و َالتُّراب.

1- در عزای مظلومان،انتشارات شفق،ص56-55

2- بحارالانوار،ج45،ص218،المناقب،ج4،ص86،منتهی الامال،ص324؛ اللهوف،ص25

3-  سوگنامه،ص63

4- منتهی الاما،ص323،شوگنامه آل محمد ص60
     



موضوعات مرتبط: امام حسن(ع)
[ 8 / 9 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

متن روضه امام حسن علیه السلام

روضه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام_ حاج محمد نوروزی

بسم الله الرحمن الرحیم

"یارب العالمین"

در عصر حسن نهال دین نو رس بود

می کرد به جای او همین هر کس بود

می خواست که تجدید قوا گردد و بس

این صلح نبود بلکه آتش بس بود

***

 دختر بَدرُ الدُجی، امشب سه جا دارد عـزا

گاه میگوید پدر، گاهی حسن، گاهی رضا     

***

*از پیغمبر امروز یه جمله بگم: وقتی در زد، بی بی رفت در رو باز کرد،دید یه پیرمردی اومده، گفت:بابام حال نداره، بابام بیماره، نمی تونه پذیرای شما باشه، در رو بست،مرتبه ی دوم در زد، باز در رو باز کرد گفت: پیرمرد!گفتم که بابام حال نداره، مرتبه ی سوم یه مقدار بی بی در رو محکم زد،پیغمبر فرمود: بابا! این عزرائیل ِ، هیچ جا اجازه نگرفته برو در رو باز کن،بابا احترام از تو گرفته در زده، این جایی در نمیزنه بره.من نمی دونم اینهایی که سه روز دیگه اومدن، کاش در می زدن*

خدا به طالع تان مُهر پادشاهی زد

به سینه ی احدی دست رد نخواهی زد

در آسمان سخاوت یگانه خورشیدی

تمام زندگی ات را سه بار بخشیدی

گدا ز کوی تو هرگز نرفته ناراضی

عزیز فاطمه! از بس که دست و دل بازی

مدینه شاهد حرفم؛ فقیر سرگشته

همیشه دست پر از محضر تو برگشته

به لطف خنده ی تان شام غم سحر گردد

نشد که سائل تان ناامید برگردد

*کی میزاره امشب شما دست خالی از این در برید بیرون؟ کریم؟*

خدا به شهد لبت مزه ی رطب داده

کریم آل پیمبر تو را لقب داده

************************

روضه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام_ حاج محمد نوروزی


*توی بقیع وقتی جنازه رو زمین گذاشتن، ابی عبدالله گفت: دوباره برید کفن بیارید،چرا آقا؟ هفت چوبه ی تیر از تابوت گذشته، به بدن اصابت کرده. سلمان میگه: وقتی حسن و حسین اومدن دم خونه ی من شبونه، گفتن: سلمان بیا بریم تشییع جنازه، هیچ وقت نشده بود حسن وحسین از من جلوتر راه برن ، اما اون شب دیدم از من سبقت گرفتن، صدا زدم حسنم، حسینم، من پیرمردم،یه مقدار آروم برید منم بیام، یه وقت دیدم حسن گفت بیا، بابام تا حالا دوبار کفن عوض کرده، آخه از زخم مادرم خونابه میاد، امروز هم دوبار کفن عوض کردن،یااباعبدالله، ابی عبدالله صدا زد: دیگه عطر نمیزنم، دیگه محاسنم رو خضاب نمی کنم. من میگم ابی عبدالله محاسنت رو خضاب کردی، حمید بن مسلم میگه: همچین که سر از صورت علی اکبر برداشت،دیدم خون تازه از محاسنش می ریزه،حسین.....

کناره جنازه امام حسن علیه السلام ابی عبدالله گفت: غارت زده به کسی نمیگن که اموالش رو به غارت ببرن، غارت زده به من غریبی میگن که مثل تو برادر رو باید توی خاک ها بگذاره. اما کنار نهر علقمه صدا زد:"«الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری وَقَلَّتْ حِیلَتی»" کمرم شکست،امیدم نا امید شد، ابی عبدالله با اباالفضل حرف میزد،سر خُرد شده،دست نداره،بدن پر از تیره، اما ابی عبدالله باهاش حرف میزنه، وقتی هم از کنار بدنش بلند شد بره هنوز عباس جان داشت،اما میدونی چرا قبر عباس کوچیک ِ، بدنی که اسب روش نرفته،چرا؟ همچین که ابی عبدالله رفت، اومدن عقده هاشون رو خالی کردن، سر لشکر پاشو، این بدن رو بلند کردن به یه درخت نخل بستن، تیراندازها نشستن، اینقدر به این بدن تیر زدن، این اعضا ریخت،ریخت،حسین....دیگه نگی من پهلوونم،دیگه نگی من علمدام...

تو مثل جون عزیزی

اگر که برنخیزی

رقیه ام رو میبره

عدو برا کنیزی

اَخا اَخا اباالفضل، اَخا اَخا اباالفضل

خیمه ها میشه غارت

زن ها میرن اسارت

میشه به پیش چشمات

به زینبت جسارت

اَخا اَخا اباالفضل، اَخا اَخا اباالفضل

*امروز کنار تشت، زینب بوده،ام کلثوم بوده،رباب بوده،نجمه بوده،سکینه هم بوده،شاید رقیه نبوده، از مردها،عباس بوده،قاسم بود، عبدالله شیرخوار هم بوده، عون و جعفر بوده،عثمان بوده،حسین بوده، همه ی اینها بودن، اینها همگی منهای محمد حنفیه، همگی یه جا دوباره کنار یه تشت بودن، اونجا به حسن ظلم شد، درسته چوب به لب حسین خورد،اما اونجا به حسن ظلم شد،چرا؟ اون دختر بلند شد اومد جلوی سر قاسم،گفت: پسر عمو پاشو،خوش غیرت پاشو دارن منو به کنیزی میبرن، قاسم پاشو من عقد بسته ی تو هستم،حسین.....

************************
روضه جانسوز _ امام حسن مجتبی علیه السلام _ فاطمیه _ حاج محمود کریمی

گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد

چهل نفر همه رفتند و یک نفر آمد

چنان بلند شدو دست سمت سر آمد

به سوی فاطمه دیوار مثل "در" آمد....

همیشه کوچه غم اهل سوختن باشد

خصوصا اینکه تماشا گرش حسن باشد

حسن که ضربه ی سختی به طاقتش میخورد

حسن که ضربه ی اصلی به غیرتش میخورد

*چه خوب بود خودش فرمود که سیلی به صورتش ...*

ولی از این همه بادی به صورتش میخورد

همین نسیم حسن را هزار سال بس است

برای گریه ی هر شب همین خیال بس است

*اینم یه کوچه ، بارمون تو کوچه افتاده امشب ...*

گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد

*کوچه در و دیوارش چی بود؟*

زسمت کوچه ی سر نیزه ها خبر آمد

*دوره گودال جمعیت کوچه باز کردن*

که شمر جای مغیره در این گذر آمد

ولی نه روبروی او ، که پشت سر آمد

قلاف ،خنجر و حنجر به جای بازو شد...

شبیه مادرش آخر شکسته پهلو شد ....

رسیدروضه به جایی که دیدنش سخت است

به حنجری که یقینا بریدنش سخت است

تنی که مثلح شود پا کشیدنش .....

صدای وای "بنی"شنیدنش سخت است ..

اگر چه سخت سرت را ، ولی جدا کردن

چنان که فاطمه را از علی جدا کردن ....

*لحظه های آخر ، امام حسن ناله میزد ، آقاجان داری از هم و غم دنیا راحت میشی ، (اما من دارم میگما) اما ابی عبدالله عرضه داشت ، داداش برا چی داری اینطوری گریه می کنی ، فرمود حسین جان من دیگه دارم راحت میشم، اما لایوم کیومک یا اباعبدالله....

همین که تیر رها کرد ، تیغ می برد

رفیق میزند و نارفیق می برد

و بوسه گاه نبی را دقیق می برد

عمیق بوسه زده ، پس عمیق می برد....

حسین .....

صدای فاطمه گودال را بهم زده است ....

************************
متن روضه ی امام حسن مجتبی علیه السلام-حاج سعید حدادیان

اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ،وَ بكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بكُمْ یَخْتِمُ اللَّهُ، السلام علیك یااَبا مُحَمَّدٍ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ

ای بقیع ِ تو، دل ِ سوخته ی سوختگان

وی چراغ حرمت سینه ی افروختگان

دل آتش زده ی ما پر ِ پروانه ی تو

شاهد غربت تو شهر ِ تو و خانه ی تو

* به امام سجاد روحی فدا عرض كردند: كجا بیشتر به شما سخت گذشت . آقا نگفت: گودال، نگفت: كربلا، نگفت:خیمه ها. فرمود: الشام،الشام،الشام. عرض كردند: چرا آقا جان؟ یكی از دلائل این بود فرمود:زخم زبان بدتر از زخم نیزه است،توی شام خیلی به ما زخم زبان زدند،ای وای،ای وای......حالا یه وقت توی شهر و دیاری كه هیچ كس تو رو نمیشناسه،بهت زخم و زبون می زنند باز خیلی بهتر ِ، اما بمیرم امام حسن مجتبی توی شهری كه منبر ِ مسجد ،منبر ِ جدِّش ِ،محراب، محراب جدِّش ِ،كوچه ها قدمگاه جدِّش ِ،همین جاها بود روی دوش پیغمبر بود. اگه تونستی برا امام حسن مجلس گرم كن باشی یه چیز ِ دیگه است،خود امام حسین شب ِ عاشورا برا امام حسن گریه كرد، بی بی زینب اومد گفت:داداش اصحابت رو امتحان كردی یا نه؟ نكنه این ها هم مثل یاران حسن تنهات بذارند،نكنه توی خیمه ات ترور بشی، نكنه بخوان دست بسته تحویلت بدن؟هم زینب گریه كرد، هم حسین. حبیب با خبر شد، همه رو جمع كرد گفت:بیایید بریم تظاهرات،بیایید بریم بگیم:لبیك یا حسین،اون هایی كه لبیك یا حسین گفتند:راست گفتند. اما اونایی كه لبیك یا حسن گفتند ترور كردن امام حسن رو.

تو غریب ِ وطنی،اهل وطن بی دردند

*یه وقت غریبه رو میآرن توی شهر می زنند،فرق داره،یه وقت توی این شهر دختر ِ پیغمبرشون ور می زنند،هیچكی هم هیچ چیز نمیگه*

تو غریب ِ وطنی،اهل وطن بی دردند

همگی مرد نمایند ولی نامردند

تا پای مرگ دخت نبی را مغیره زد

ای كاش بین كوچه دگر مجتبی نبود

داغ پیغمبر و تنهایی ِ حیدر دیدی

طفل بودی كه زمین خوردن مادر دیدی

آن یكی كرد شماتت عوض ِ تجلیلت

خواست مخفی به معاویه دهد تحویلت

دیگری زخم زد از تیغ ستم بر رانَت

لب فرو بستی اما به لب آمد جانت

*چنان خنجر به رانش زدند،راوی میگه:دیدم استخوان معلوم شد، اینها هم ركاب های امام حسن بودند،اینها خواستند توی خیمه اش ترورش كنند.آخ داشت نماز می خوند سجاده از زیر پاش كشیدند با صورت زمین خورد،ریختن توی خیمه بكشنش اومد سورا مركب شد خنجر به رانش زدند، بمیرم برای غریبیت یا حسن بن علی*

كی روا بود چنان راهبری آزاده

امت از زیر قدومش بكشد سجاده

*چند شب برای امام حسین گریه كردی تا آماده بشی بگی:غریب حسن... آخه امام حسین یه نفر تو میدان عرض كرد آقا جان داره ظهر میشه،دلم می خواد یه نماز دیگه باهات بخونم،فرمود:خداوند تو رو از نمازگزاران قرار بده،نماز می خونیم. نماز جماعت برگزار شد حسین جلو،علی اكبر پشت ِ سر،گویا اباالفضلم داره نماز میخونه،بنی هاشم دارن نماز می خونن اصحاب مواظبند، یه عده از هم دارن نماز میخونند،حبیب بن مظاهر و مسلم به عوسجه و دیگران ایستادند جلوی نمازگزاران،سعید نامی است از یاران امام حسین،سیزده تا تیر بهش زدند،یه تیر به گلوش خورد،امام حسین سلام نماز و داد،دید افتاده داره جون میده،صدای خِرخِر نفس می اومد،امام حسین نزدیك شد دید داره دست  وپا میزنه،اما حرف نمیتونه بزنه،فقط لب هارو آروم تكون میده،صدا زد:آیا من وفادار بودم؟بخدا امام حسین فقط برای علی اكبر گیه نكرد،اینجا هم گریه اش گرفت، به سعید فرمود:من تا تو رو توی بهشت نفرستم خودم نمیآم. حسین جان یه عده تیر خوردن شما نماز بخونی اما حسن رو در حال نماز خنجر به رانش زدند،سجاده رو از زیر پاش كشیدن آقا جان،غریب حسن. خود حسین بن علی دوشنبه ها و پنج شنبه ها می خواست بره زیارت امام حسن بقیع آقا سر برهنه و پا برهنه می رفت،بازار زیارت امام حسن رو امام حسین گرم كرده،اما برید ببینید28 صفر بقیع خلوت ِ،اما كربلا غول غوله است.حالا خودت بگو:جا داره داد بزنی بگی : غریب حسن...

نفست شعله ی آهی است كه در دل داری

*قاتل فقط اونی نیست كه زهرش داد،قاتل اونیه كه جلو چشمش زد توی گوش مادرش*

نفست شعله ی آهی است كه در دل داری

ثانی و جعده، مغیره، تو سه قاتل داری

نه فقط در غم تو زینب كبری گرید

كه به مظلومی ِ تو ماهی ِ دریا گرید

*"پیغمبر فرمود:هركی برا حسنم گریه كنه،قیامت كور وارد محشر نمیشه؛ فرمود:هر كی برای حسنم گریه كنه قیامت گریان نمیشه."معلوم ِ اشك برای حسن رو به هر كسی نمیدن.*

دشمنان تو چه بی عاطفه و نامردند

در حضور تو جسارت به علی می كردند

*خبر آوردند به امام حسن روحی فدا، آقا جان چرا نشستی، حسین خطیبی رو از بالای منبر پایین آورده، با دو انگشت مبارك حلقومش رو گرفته، عنقریب ِ جان رو از بدن نحسش بیرون بیاره، امام حسن اومد برادر چی شده؟ دید چشم حسین سرخ ِ،عرضه داشت:داداش نبودی ببینی چیا بالای منبر می گفت، مگه كسی جرأت داره به بابای ما جسارت كنه، نبودی ببینی بالای منبر چیا میگه، امام حسن فرمود:داداش یه روز اومدی،  من هر روز دارم میشنوم و صبر میكنم،رهاش كن،ما مأمور به صبریم، اون نانجیب رو رها كرد،دو برادر با هم برگشتند،اینقدر امام حسین برا امام حسن گریه كرد،برا غریبی ِ امام حسن گریه كرد.*

ای دل ِ سوخته دلها حرم  خلوت ِ تو

اشك پیوسته ی ما دست ِ گل ِ تربت تو

*امام حسین اومد كنار بستر چشمش به امام حسن افتاد،دید هی رنگ زرد میشه،سبز میشه، داره زجر میكشه،زد زیر ِ گریه.امام حسین طاقت گریه حسن رو نداشت.میدونی امام حسین یاد ِ چی افتاد، یادش افتاد فضه می اومد،حسین جان تو لااقل آروم بگیر،من حریف حسن نمیشم،حسین میگفت:مگه داداشم حسن دوباره گریه میكنه؟آره آقا جون نمیدونم این تو كوچه چی دیده،مادرت برا منم نگفته،از اون روزی كه با هم رفتن و برگشتن من فقط میدونم چادر ِ مادرت خاكی بود، اینقدر گریه كرد حسین برای غریبی ِ حسن،می گفت:باشه فضه من آروم می گیرم،اما برو مواظب داداشم باش،تا اینكه یه روز جلوتر از حسن وارد خونه شد، رو انداز رو كنار زد،بعد از دو سه ماه صورت مادر رو دید، یه دفعه دید گوشه ی چشم مادر كبود ِ، یه دفعه دید جای انگشت ها هنوز رو صورت ِ مادر ِ،با خودش گفت:داداشم چه صبری داشته،حالا معلوم شد چرا هیچ كی نمی تونست حسن رو آروم كنه،یه وقت دید حسن داره از در میآد،زود روی مادر رو انداخت،اومد جلوتر كه حسن نتونه طرف ِ صورت بیاد. حالا حسین داره به حسنی كه در بستر ِ احتضار ِ نگاه میكنه و اشك می ریزه،خاطره ها یادش میاد،امام حسن فرمود:داداش اینجوری گریه نكن، حسن طاقت نداره گریه ات رو ببینه، عرضه داشت داداش چه طور گریه نكنم كه تو رو توی این وضع می بینم،پاشد نشست با همه ی سختی، گفت:من طوریم نیست داداش ، عرضه داشت چه طور، طوریت نیست؟ میگن:جگرت داره میسوزه،فرمود:داداش من هر طوری هستم لااقل تو سایه ات رو سرم هست،نگاه كن ببین عباس رو،نگاه كن ببین بنی هاشم رو، من یه پرستار دارم بنام زینب،لااقل موقع جون دادنم همه خودی اند دورم، اما لایوم كیومك یا اباعبدالله، سی هزار نفر دورت رو می گیرند، بین دو نهر آب با لب ِ تشنه سر از بدنت جدا می كنند، امام حسین آروم شد، دیری نگذشت دید حالا حسن داره گریه میكنه،عرضه داشت برادر شما چرا داری گریه میكنی؟فرمود: حسین جان دارم میرم دیدن مادرم ، دارم میرم دیدن جد و پدرم،اما حسین جان با همه ی این حرف ها دوری از تو خیلی سخت ِ ،روز عاشورا وقتی این زن ها  و بچه ها برای وداع اومدن،زینب یه گوشه ای ایستاده بود، داشت دق می كرد،حسین یاد ِ حسن افتاد،فرموده بود دوری از تو خیلی سخت ِ،یه نگاه كرد دید اگه معجزه نكنه زینب می میره،یه اشاره به قلب زینب كرد، همچین كه زینب آروم گرفت،گفت:داداش می خوای بری برو. حسین بن علی اشاره كرد به دل زینب ، زینب آروم شد، تو كوفه هم زینب خیلی منقلب بود،از رو نیزه حسین قرآن خوند زینب آروم شد، تو مجلس یزید دل ِ زینب خیلی شكسته بود،آخه تو كوفه اینها رو با تازیانه نیاوردند،اما تو این مجلس تا برسند خیلی زدن،امام سجاد می گفت:تند می رفتم بچه ها با صورت به زمین می خوردند،آی مردم عباس اگه تیر تو چشمش نبود،توی بدنش نبود، از بالای بلندی رو زمین می خورد چیزیش نمیشد اما بچه ی سه ساله وقتی دستش بسته است،دارن میكشنش بخوره زمین،اگه صورت قبلاً سیلی خورده باشه بچه بد آسیب میبینه.،ای حسین...

************************
متن روضه ی امام حسن مجتبی علیه السلام-حاج منصور ارضی

اون زن(ع ا ی ش ه) گفت:بنی مروان ایستادید،این ابن عباس داره به من حرف بد میزنه؟ آخه به اون گفت:یه روز سوار بر شتر جمل شدی،اون حركت رو انجام دادی،غوغا كردی،اختلاف بین مسلمین انداختی،امروز سوار بر اسب آمدی؛ خودت هم تیغ گرفتی به دست، من میترسم فردا سوار بر فیل بشوی به جنگ خدا بروی،یعنی از قرآن گفت، از اصحاب فیل كه اومدند كعبه رو خراب كنند، برگشت "ع ا ی ش ه"،بنی مروان فامیل هاش رو صدا كرد، گفت:شما ایستادید بنی هاشم به من درشتی می كنند،همه آماده بودند تیرها رو به كمان گذاشته بودند،تا گفتند،بدنی كه بالای دست عباس بود،تیر بارون كردند،یه وقت دیدن چشم های عباس خونی شد،دست به قبضه ی شمشیر برد، دست ِ مهربانی دستش رو گرفت، ان شاءالله تلافی كربلا می كنیم،بدن را آوردند میان قبرستان،نزدیك ِ فاطمه ی بنت اسد به خاك سپردند،همه گریان،اما عباس زودتر اومد خانه، اول كسی كه اومد بهش تسلیت بگه،ام المصائب زینب بود،فرمود:عباس جان خیلی پریشانی می دونم، داغ بردار سخت ِ، اما تو یه جور دیگه ای هستی، برافروخته،چشم ها خونی،فرمود:دست از دلم بردار ای كاش زنده نبودم، من ایستاده بودم،دیدم برادرم رو دشمن چه جوری تیر زد بهش، چرا نگذاشتند من بجنگم؟دستام رو بسته بود حسین،فرمود:ان شاالله كربلا جبران كن.همه وعده ی كربلا دادن، جبران كرد،آره جبران كرد،اینجا به بدن امام حسن از هفت تیر تا هفتاد تیر خورد،اما اونجا چهار هزار تیر انداز این بدن رو تیر بارون كردند،عرب جوجه تیغی رو میگه: كالقنفذ. میگه:بدن عباس از بس تیر خورده بود مثل جوجه تیغی شده بود...


************************
متن روضه ی امام حسن مجتبی علیه السلام-حاج احمد واعظی

حسن تب دارد و در خواب گوید

نزن سیلی ستمگر درد دارد

به امام صادق علیه السلام عرض كردند آقا ، انسیة الحوراء چیه ؟ چه ویژگی ِ داره كه به مادرتون زهرا میگن: انسیة الحوراء، حضرت حالشون یه جوری شد،فرمودند: ببین فقط همین قدر بهت بگم،حوریه كه مادر ما خانم همه ی اوناست، ویژگی هایی داره،من جمله اینقدر لطیف خدا آفریدش، اینقدر خداوند عالم این موجود ِ نورانی و آسمانی رو لطیف آفریده كه،اگه برگ گلی ، جدا شه بشینه روی صورتش ردش می مونه.

برو گم شو تو از دور و بر من

چه می خواهی زجان مادر من

اون نامرد هی میاد جلو مادر میره عقب،كار به جایی رسید آقا بال می زد.

نزن كه مادرم از پا نشسته

نزن كه مادرم پهلوش سكشته

آی مادرم،مادرم،مادرم

یه عالمه زخم،یه عالمه دود

یه عالمه هیزم،یه یاس ِ كبود

خدایا ببین شكستن این ها

حرمت ها رو چه زود

***

این روضه رو مرحوم علامه ی امینی نقل میكنه:امام حسن میگه :هرجوری بود از كوچه اومدیم،زیر بغل های مادر رو گرفت بلند كرد،مادر بیا بریم میكشن تو رو، این خیلی بی حیاست،این خیلی نامرد ِ،هر جوری بود علامه ی امینی میگه:اومدن خونه،تو حجره، بی بی تو همین حس و حال یه وقت نگاهش افتاد به حسنش، دید این بچه یه گوشه نشسته،این زانوهاش رو بغل كرده،سرش رو روی دستاش گذاشته،گاهی همین جوری زیر چشمی صورت مادر رو نگاه میكنه، دوباره باز سرش رو میذاره روی صورت،فضه رو بی بی صدا زد:فضه،جانم بی بی،فضه برو برام یه روسری بزرگ بیار، دیگه رو گرفتن آغاز شد.

***

می لرزه صداش،میسوزه تنش

چه قدر میون كوچه ها زدنش

زیر ِ پاها بود،گمونم انگار نمی دیدنش

دیدم شده پُر رد ِ پا ،چادر و پیرهنش

************************
متن روضه ی امام حسن مجتبی علیه السلام-حاج امیر کرمانشاهی

چهل سال ِ با چشم ترم

به یاد ِ كوچه و مادرم

به یاد ِ صدای سیلی و

به یاد ِ خون ِ میخ ِ درم

آه میكشم این نفس ِ آخری ام

آه می كشم من حسنم مادری ام

می دونی امام حسن تو كوچه چی میگفت:خدا كنه نفهمی:آه یارالی جان ننه...

تو كوچه راه مون رو كه بست

چه خاكی روی چادر نشست

یه جوری به مادر سیلی زد

دو تا گوشواره با هم شكست

می زدنش تو خونه پشت در چرا؟

می زدنش تو كوچه چهل نفر چرا؟

شیخ غلامحسین تبریزی میگه: از امام حسن سئوال كردند،آقا مغیره تو كوچه ها بوده،بعضی ها میگن:قنفذ بوده،بعضی ها میگن اون دومی ِ نامرد بوده،آقا بگید بدونیم كی بود تو كوچه مادر شمارو زد،میگن: حضرت شروع كرد گریه كردن،فرمود:مگه یه نفر تو كوچه مادر مارو زد...برا همین بود كه گفت:

هرشب حسن در خواب می گوید مغیره

دست از سرش بردار کُشتی مادرم را




موضوعات مرتبط: امام حسن(ع)
[ 8 / 9 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 62 صفحه بعد