ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها


حضرت معصومه سلام الله علیها

بانو بهشت گوشه پنهان چشم توست

دریا همیشه تشنه باران چشم توست

با تو بهار ماندنی است و فرشته وار

تسبیح گوی خالق سبحان چشم توست

وقتی نسیم صحن تو بر صورتم نشست

دیدم تمام عشق غزل خوان چشم توست

پایین پای درس تو عمری نشسته است

مریم همان که جزو مریدان چشم توست

ای جانماز هرشبه ات بال جبرییل

قبله تمام مایل ایمان چشم توست

توحید از کلام شما اب میخورد

ایران ما هنوز مسلمان چشم توست

اقرار میکنم که قلم لال میشود

هر جا که صحبت تو و ایمان چشم توست

در ریشه های باور شعرم حلول کن

شرمنده ام بضاعت من را قبول کن

حسن کردی


**********************

حضرت معصومه سلام الله علیها

والشمس ضحها شب ما سحر آمد

المنت لله که این غصه سرآمد

صد چله گرفتیم که آخر خبر آمد

از کعبه ما جلوه توحید درآمد

با آمدنش ناظم منظومه ما شد

تاج سر ما حضرت معصومه ماشد

ریحانه موساست! تجلی به زمین کرد

پس اهل زمین را همگی عرش‌نشین کرد

خود را بغل معدن فیروزه نگین کرد

چشمان پدر را چقدر فاطمه‌بین کرد

بانی شده این فاطمه معراج پدر را

جبرییل به پابوسی او ریخته پر را

در بین کریمان شده مشهور کریمه!

زهراست چه نزدیک و چه از دور کریمه

سجاده‌نشین در وسط طور کریمه

یا فاطر و یا فاطمه یا نور کریمه

این آرزوی ماست سلیمان شده باشیم

با چادر تو تازه مسلمان شده باشیم

ارثیه زهراست که پای تو ورم داشت

محراب به یک جلوه تو قامت خم داشت

با بودنت این قوم چه می‌خواست؟ چه کم داشت؟

احساس عجیبی به شما قوم عجم داشت

در پای شما مردن ما عین حیات است

صحن تو برابر به تمام عتبات است

از آینه بندان حرم نور به ما خورد

در صحن تو بی بی سر ما خوب هوا خورد

در قم به مشام دل ما بوی رضا خورد

هرکس گذرش خورد به این میکده جا خورد

دیدند همه مرقد تو مرقد زهراست

بی بی به خدا گنبد تو گنبد زهراست

نومید رسیدیم که امید بگیریم

هر نیمه شب از ماه تو خورشید بگیریم

خوبست به امضای تو تأیید بگیریم

یعنی که ازین خانه روادید بگیریم

بیمارترینیم شفا را بده بی بی

پس تذکره کرببلا را بده بی بی

در کشور شیعه سفرت امن و امان بود

هر کوچه زمان گذرت امن و امان بود

بر روی شتر دور و برت امن و امان بود

افتاد به هرجا نظرت امن و امان بود

چشمان کسی خیره به محمل نشد اصلا

سد گذرت جمع اراذل نشد اصلا

جز گل به سرت از روی بامی نرسیدست

بر محمل تو چشم عوامی نرسیدست

پایت طرف بزم حرامی نرسیدست

راه تو به دروازه شامی نرسیدست

شلاق سراغ تن تو هیچ نیامد

آتش طرف دامن تو هیچ نیامد

اما به سر عمه به جز زخم ندیدند

قدیسه ما را سر بازار کشیدند

با هلهله و خنده از او خطبه شنیدند

بند دل او را ته گودال بریدند

قداره کشی آمد و سرزیر عبارفت

برنیزه ی اولاد زنا نورخدا رفت..

سید پوریا هاشمی


**********************

حضرت معصومه سلام الله علیها


آن که در شـأن نزول خود به کوثـر رفته است

فاطمه نامش شده از بس به مـادر رفته است

از مقام نجمه چیزی کم نخواهد شد که هیچ

افتخارش نیز شد مادر به دختر رفته است

عجز خود را در بیان کردن ، نموده آشکار

هرکسی در وصف این بانو به منبر رفته است

سر درآوردم به ناگـاه از دل سُلـطانِ طـــوس

هر زمان ذهنم فرو در فکر خواهر رفته است

با `فداها” گفـتنِ موسیِ بن جعفر ، شک نکن

شأن او بسیار از مــریـم ، فراتر رفته است

او تحمّـل کـرده ما را ســالهای سـال ، چون

وقت کظم غیض به موسی بن جعفر رفته است

زائر او رتبه اش با زائر سُلطـان یکی ست

چونکه این خواهر تماماً به برادر رفته است

با سروری بی نظیر آمد برون از آن حرم

هر دلی که وقت پابوسی مُکــدّر رفته است

مرقدش ، خاصیّتش این است، زائر دفعتــاً

پـایْ بـوس یازده فــرزند حیـــدر رفته است

نه فـقـط او را زیارت کــرده زائــر ، باطــناً

—در مدینه خانه ی زَهرای اطهر رفته است

پیش از محشر ، به جنّات خُدا داخل شده

هرکسی یک بار حتّی سمت این در رفته است

در طریق وصـل چون ما راه رفتن خوب نیست

خوشبحال آنکه در این راه با سر رفته است

دم به دم در قــبر مهمانـــند او را اهل بیت

هر کسی بر آستانْ بوسی مکرّر رفته است

کفش را از پا در آر اینجا که این محدوده را

هر سحر پیش از اذان جبریل با پَر رُفته است

محمّد قاسمی


**********************

حضرت معصومه سلام الله علیها

عُمری غُبارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

تا در جوارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

هرچند بارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

در سایه سارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

اهلِ دیارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

ای آرزویِ پنجره فولاد آمدیم

ای قبله‌گاهِ طاقِ گوهرشاد آمدیم

بر خاک بوسه داده و بر باد آمدیم

بابُ‌الجَواد حاجتِ ما داد آمدیم

حالا کنارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

تا نور میدَمی به تمامِ چراغها

رَد میشویم مثل نسیم از رواقها

معراج میرویم به دوش بُراقها

فریاد میشویم از این اشتیاقها

دل بی قرارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

ما را که عُمرِ نوح دَمی نیست پیشِ تو

ما گَشته‌ایم هیچ غَمی نیست پیشِ تو

شاه و گدا زیر و بَمی نیست پیشِ تو

یادِ بهشت جُرمِ کَمی نیست پیشِ تو

مَحوِ بهارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

روحُ الاَمین که حاجِبِ دولتسَرایِ توست

از خادمانِ کعبه‌یِ دارالشفایِ توست

تو کیستی که صحنِ رضا در هوایِ توست

ایوان طلا هواییِ گنبد طلایِ توست

شُکرَش دُچارِ حضرت معصومه‌ایم ما

با لطفِ مادرانه‌ات اِحیا شدیم شُکر

بِرکه نَه ، رود نَه ، دریا شدیم شُکر

مولا نگاه کرده و آقا شدیم شُکر

ذُریه‌های حضرت زهرا شُدیم شُکر

ایل و تبارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

بانو ! اگر چه پیش تو خِشتِ مُحَقَریم

از خِشتهایِ خانه‌یِ موسی بنِ جعفَریم

عُمریست از کنارِ شما لُقمه می‌بریم

از صحنِ جامع آمده‌ایم و کبوتریم

سُجده گذارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

ما را نشان گرفت اگرچه مَلالِ غَم

هر‌چند پُر شده همه‌جا قیل و قالِ غَم

ما را گِره زدند به پَرهایِ بالِ غَم

ما را گِره زدند ولی بی خیالِ غَم

تا خاکسارِ حضرتِ معصومه ایم ما

تا سر سپرده‌ی عَلَم زینبیه‌ایم

سر میدهیم و مَردِ غَمِ زینبیه‌ایم

ما از غبارِ محترمِ زینبیه‌ایم

ما کُشته مُرده‌یِ حرمِ زینبیه‌ایم

چون ذوالفقارِ حضرتِ معصومه‌ایم ما

حسن لطفی



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح
[ 1 / 5 / 1396 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت ومدح حضرت معصومه (سلام الله علیها)


غلامرضا سازگار
مدح و ولادت و شهادت


شجر نور، نوبر آورده
بحر توحید، گوهر آورده
آسمان ولایت و عصمت
بهر خورشید اختر آورده
لاله‌ای سرزده که از فیضش
صد بهار معطر آورده
دختر آورده بانوی اسلام
یا که بر خلق مادر آورده
نجمه، خورشید عالم افروزی
بهر موسی بن جعفر آورده
یا مگر دختر رسول‌الله
زینب از بهر حیدر آورده
پدر و مادرم فدایش باد
که چو معصومه دختر آورده
حبّذا حبّذا که بر سه امام
عمّه و دخت و خواهر آورده
اوّل صبح ماه ذیقعده
آفتابی منّور آورده
آفتابی که ماه و خورشیدش
بوسه از آستان برآورده
جبرئیل از خدا بر این دختر
صلوات مکرر آورده
صدق و اخلاص و صبر زینب را
با جلال برادر آورده

فاطمه عصمت خدای غفور
که به معصومه آمده مشهور

عصمت داور است این دختر
گل پیغمبر است این دختر
بعد زهرا و عمه‌اش زینب
بهترین دختر است این دختر
ز آنچه گفتند در فضایل او
بهتر و برتر است این دختر
گرنه، همچون خدای بی همتاست؟
از چه بی همسر است این دختر
در جلال و کمال و قدر و شرف
تالی مادر است این دختر
لیلةالقدر موسی‌جعفر
سورۀ کوثر است این دختر
پای تا سر رضا و سر تا پا
موسی جعفر است این دختر
دستگیر همه گنهکاران
در صف محشر است این دختر
نخل سرسبز گلبن قرآن
شهر دین را در است این دختر
آفتاب دل امام جواد
بر رضا خواهر است این دختر
مادرش پارۀ تن احمد
بضعۀ حیدر است این دختر
در دو عالم چو مادرش زهرا
بر زنان سرور است این دختر

ماه رخسار آن بتول مقام
نقش گلبوسه دارد از سه امام

عصمت کبریاست معصومه
قبلۀ اولیاست معصوم
بضعۀ پاک موسی‌جعفر
جسم و جان رضاست معصومه
پای تا سر چو عمه‌اش زینب
دخت زهرانماست معصومه
همه خلقند زیر سایۀ او
آفتاب خداست معصومه
درّ تقوی و گوهر عصمت
یم حلم و حیاست معصومه
زخم دل را ز مرحمت مرهم
درد جان را دواست معصومه
بوی عطر بهشت در نفسش
همچو خیر النساست معصومه
این ندا سر دهند، قمّیون
روز محشر، کجاست معصومه
اهل قم خلق را پناه دهید
که پناه شماست معصومه
روضه‌اش جان فزاتر از کعبه
قبلۀ جان ماست معصومه
بین صحن طلا و آینه‌اش
جای سعی و صفاست معصومه
پایتخت حکومتش در قم
به جهان مقتداست معصومه

این جهان و او بود جانش
پدر و مادرم به قربانش

دخت موسی که طور دل حرمش
جان کند زندگی ز فیض دمش
چشم ما و غبار زائر او
دست ما و عنایت و کرمش
از صفّائیه‌اش، صفا خیزد
ارم ماست شارع ارمش
در خیابان آستانۀ او
لرزه افتد فرشته بر قدمش
جنب صحنین او بود رودی
که به هر قطره هست فیض یمش
سالها، روز و شب به فیضیّه
نور دانش دمیده از حرمش
من و مدح کریمۀ عترت؟
به خدا مدح عالم است کمش
هر که در قم زیارتش نکند
بوده بر جان خویشتن ستمش
همه چون اهل قم گدای وی‌اند
از عرب بر گرفته تا عجمش
هر که خاک او نکرد سجود
هست یکسان وجود با عدمش
نه عجب گر فرشتگان آیند
در پی خاکبوسی خدمش
تا بگیری مراد خویش ز وی
به جواد و رضا بده قسمش

فیض عالم از این درت بخشند
آنچه خواهی فزونترت بخشند

عرض حاجت به دخت موسی کن
هر چه خواهی از او تمنّا کن
دست خود زن گره به غرفۀ او
گره از کار عالمی وا کن
از نسیم درش ببر فیضی
بعد از آن معجز مسیحا کن
خیز برگِرد این مزار بگرد
کعبۀ روح را تماشا کن
تربت بی‌نشان فاطمه را
در دل این مزار زهرا کن
چون نگاهت به قبر او افتاد
گفتگو با مزار زهرا کن
با چراغ کریمۀ عترت
خویش را غرق در تجلّی کن
به مزارش بگیر دست دعا
در حریمش نماز برپا کن
عقدۀ دل به مهر او بگشا
دیده از اشک شوق دریا کن
حجّت بن الحسن در این حرم است
سیر ماه جمال مولا کن
ذرّه شو پیش آفتاب رخش
ناز بر مهر عالم آرا کن
دیدۀ دل در این حرم بگشا
سیر دیدار حقتعالی کن

بضعۀ پاک مرتضی اینجاست
خواهر حضرت رضا اینجاست

ای قم از مقدمت بهشت برین
حرمت رشک باغ علیّین
دختر دین و خواهر قرآن
جان طاها، سلالۀ یاسین
قهر تو نار و مهر تو جنت
بغض تو تلخ و حبّ تو شیرین
بندۀ آسمان تو غلمان
خادم درگه تو حورالعین
خاکبوس تو فوج فوج ملک
پرده دار تو جبرئیل امین
دانه چین تو طایران سما
سائلان تو ساکنان زمین
خلعت عصمتت برازنده
نام معصومه حق توست یقین
با ولایت سبک روم ز صراط
گرچه بارم بسی بود سنگین
تو و زهرا و عمه‌ات زینب
آفتاب و مه و ستارۀ دین
نه عجب گر به احترام، پدر
بوسدت همچنان کتاب مبین
گاه رفتم سزد جواد و رضات
آن بود در یسار و این به یمین
حبّ من، بغض من، برای شماست
دین همین است نیست نیست جز این

دین من حبّ دوستان شماست
مذهبم بغض دشمنان شماست

ای تو در دل، مزار تو در قم
وی حریم تو قبلۀ مردم
قرص نانی ز مطبخت خورشید
دانه‌های کبوترت انجم
باغ خلقت ز عطر تو خرم
ملک هستی به بحر جودت گم
تا تو از نسل او ظهور کنی
میل حوّا کشید بر گندم
هم تو آباء سبعه را بانو
هم تو بر امّهات اربعه، امّ
گریه و عجز و ناله، عادتنا
عفو و جود کرم، سجّیتکم
از حریم تو می‌رسد شب و روز
نور بر هشت خلد و نه طارم
نه عجب گر کند به مدح تو صدق
هل اتی، قدر، یذهب عنکم
میوۀ قلب موسی جعفر
مونس جان حجت هشتم
ای مه رخت از مدینه بربستی
اینکه از ساوه آمدی در قم
بود آیینۀ دلت را نقش
از کلام خوش امام ششم

که تجلّی گه قیام، قم است
حرم یازده امام، قم است

ای تجلّی گه خدا دل تو
گل توحید رُسته از گل تو
نخل طوبای موسی جعفر
علم و فضل و کمال حاصل تو
همه اسرار این جهان وجود
مثل آیینه در مقابل تو
نه همین اهل قم گدای تواَند
که همه عالمند سائل تو
بوده از کودکی عیان به همه
علم تو، فقه تو، مسائل تو
وحی منزل نزول یافت به قم
شد چو آن خاک پاک منزل تو
علمای بزرگ فقه و اصول
همه زانو زده به محفل تو
اهل قم سر بر آسمان بردند
به عنایات و لطف کامل تو
شهر قم کوچه کوچه از در و بام
غرق گل شد به خاطر دل تو
گل چه باشد قسم به حق خدا
جان ما هم نبود قابل تو
سر و پای برهنه، جان بر کف
اشعریّون به گرد محمل تو
دوستان را چراغ دل روشن
کور شد چشم خصم غافل تو

با ورود تو در مدینۀ قم
تافت نور خدا به سینۀ قم

رفت از قم به بانگ قم شیطان
تا تو باشی چراغ محفل آن
قم مدینه شد و تو فاطمه‌اش
خانه‌ات بیت قادر منّان
خاک قم گشته بود کحل بصر
سنگ آن درّ و گوهر و مرجان
بیت موسی بن خزرج از تو گرفت
آبرو همچو روضۀ رضوان
مادرت آنچه در مدینه کشید
همه را کرد شهر قم جبران
گر عدو سوخت بیت زهرا را
شد درِ خانۀ تو گلباران
هفده روز بیشتر نگذشت
مرغ جانت پرید سوی جنان
داغ زهرا دوباره شد تازه
تا تو جان دادی ای فدایت جان
دل ز غم گشت خون و خون شد اشک
ریخت زینب دو دیده‌ات گریان
همه عمر شریف تو بگذشت
با غم و درد و گریه و هجران
سالها می‌گریستی که به ظلم،
پدرت بود گوشۀ زندان
سالها در غم برادر بود
همچو زینب دو دیده‌ات گریان

داشتی درد و رنج و غم، دائم
دیدی از کودکی ستم، دائم

اهل قم سوخت پای تا سرشان
در غم بضعۀ پیمبرشان
خون دل در وجودشان جوشید
اشک، جاری ز دیدۀ ترشان
اشعریّون به گرد تابوتت
دست غم می‌زدند بر سرشان
گویی از ماتم تو جان همه
شد به سختی جدا ز پیکرشان
ارتحال تو در بهار شباب
مردم قم نبود باورشان
صبح روز عزای تو گردید
تیره‌تر از غروب محشرشان
خاک گل شد ز اشک مردم قم
بر، گل در بهار پرپرشان
گویی از دست رفته بود همه
پدر و مادر و برادرشان
چشم مردان ز اشک خونین سرخ
همه زنها سیاه معجرشان
همه یاقوت اشک باریدند
شد نهان تا به خاک گوهرشان
روز دفن جنازه‌ات، سادات
گریه کردند بهر مادرشان
داغ بابت نرفته بود از یاد
ماند بر سینه داغ دیگرشان

گر چه جانت ز غم رسید به لب
بدنت، روز دفن گشت، نه شب

بی تو طوطیّ جان ترانه نداشت
دانه جز اشک دانه دانه نداشت
دل نورانی تو در همه عمر
جز غم و غصّۀ زمانه نداشت
پدرت در خزانه بعد رضا
چون تو دردانه‌ای یگانه نداشت
داشت غیر از تو دختران دگر
مثل تو دختری به خانه نداشت
غم هجران تو را به هر سو برد
همچو مرغی که آشیانه نداشت
مثل تو، ای کشیده کوه فراق
هیچکس بار غم به شانه نداشت
جغد غم، ای بهشت خوبیها
به جز از سینۀ تو لانه نداشت
وای در روز حشر بر چشمی
کز غمت خون دل روانه نداشت
گر چه در موج غصّه جان دادی
بدنت جای تازیانه نداشت
حرم تو نشان شهر قم است
حرم مادرت نشانه نداشت
آتش خانه‌اش بدان وسعت
چون شرار دلش زبانه نداشت
آنکه سیلی به روی زهرا زد
غیر بغض علی بهانه نداشت

می‌سزد خون چکد ز دیدۀ تو
در غم مادر شهیدۀ تو

اهل قم، سرفراز و مفتخرند
پیرو عترت پیامبرند
اهل قم، گر ز جان خود گذرند
از شما خاندان نمی‌گذرند
اهل قم، در کلاس مکتب عشق
از همه خلق سرفرازترند
اهل قم، در حمایت از عترت
همه همدست و یار یکدگرند
اهل قم، در ریاض مهر علی
همگان برگهای یک شجرند
اهل قم، روز میهمانداری
میهمان را چو جان خود شمرند
اهل قم، کی چو اهل شام به ظلم
میهمان را سوی خرابه برند
اهل قم، کی چو کوفه مهمان را
با لب تشنه سر ز تن ببرند
اهل قم، گر یتیم را بینند
تا ابد اشک ریز و نوحه گرند

اهل قم، فخر عالمند همه
شعلۀ شعر «میثمند» همه


********************

مظاهر کثیری نژاد

شب شب خوشحالی بی وصف کوثردارهاست
روز روز محشر است و روز محشردارهاست

شب در میخانه خیل عاشقان صف بسته اند
صبح فردا نوبت مستی ساغردارهاست

عارفان تو سر از تن می دهند آخر به باد
ننگ امشب خورده بر پیشانی سردارهاست

هر که دستش بیش سهم شادباشش بیشتر
روز میلاد تو بانو! روز مجمردارهاست

نقره جایی که طلا باشد ندارد قیمتی
خانه ی موسی بن جعفر خانه زردارهاست

گرچه خوشبخت است هر کس که پسر دارد ولی
غالباً لطف خدا مشمول دختردارهاست

مثل مادر، مادری خرج برادر می کند
بخت پس در هر دو صورت یار خواهردارهاست

*************************

ولی الله کلامی زنجانی

عنوان این حدیث که از صادق و رضاست
بر  دوستان  آل  علی  مایۀ رجاست

فرموده اند آن دو امام  بزرگوار
ای شیعه شهر قم حرم اهلبیت ماست




موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح
[ 13 / 5 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت ومدح حضرت معصومه (سلام الله علیها)

مهدی رحیمی

روز تولدت به غلط روز دختر است
در اصل روز آمدنت روز خواهر است

شادند از حضور تو اهل جهان ولی
خوشحالی امام رضا جور دیگر است

امشب به اعتبار روایات مانده ام
میلاد توست یا شب میلاد کوثر است

وقتی پس از کریم تو تنها کریمه‌ای
اسم تو با امام حسن حاصلش زر است

از هر چه بگذریم نشد بگذریم از این
از خواهری که این همه عشق برادر است

دریاچه‌ی نمک سندش؛ بین اهل‌بیت
آری طعام سفره‌ی تو با نمک‌تر است

پس قلب این کویر به شوق تو می‌تپد
وقتی که کوه خضر برای تو منبر است

امشب حساب کرده ام از خانه تا ضریح
به نیت امام رضا هشت تا در است

با این حساب باز دل بیقرار من
آهوست توی مشهد و در قم کبوتر است

جمع دل من و دل هر کس به غیر تو
در بین صحن آینه جمع مکسر است

"ما را سری‌ست با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند" هدیه‌ی ما باز هم سر است

جای بقیع و آن‌همه قبری که خاکی است
دیدم در این حرم چقدر سنگ مرمر است

او هم شبی شبی درست پدر را ندیده است
معصومه هم رقیه‌ی موسی‌بن جعفر است

*********************

سید محمد مظلومان

ساقی امشب غزلی ناب در این خُم دارد
جاده ‌ی عشق تمایل به سوی قم دارد

حسرت از سینه‌ ی لبریز غمم رفت و کنون
شوق در خاطر بی تاب ، ترنم دارد

بال سجاده‌ ی دل رخصت پروازش را
از غبار حرم قبله‌ ی هفتم دارد

بغض های گلویم پیش شما ای بانو
با لب گریه ام اظهار تکلم دارد

بی نگاه کرمت همت ما بی اثر است
قطره‌ ی دور ز دریا چه تلاطم دارد ؟

آب شور حرمت را بچشد گر زخمی
تا قیامت لب او میل تبسم دارد

از شما غیر شما هر چه بخواهم ضرر است
لب دریا چه کسی قصد تیمم دارد ؟

در صلاتین سر ظهر حرم می بینم
لذت بیشتری رکعت هشتم دارد

*********************

سید هاشم وفایی

یزدان به بشر آینـه ای انور داد
یک عالِمــه و کریمــۀ دیگـر داد
امروز خدا به دست جبریل امین
یک دستۀ گل به موسی جعفر داد

*********************

محسن ناصحی

در شان و مقام، به که دختر باشد
معصومه شده است تا که خواهر باشد
مانده است به مشهد برود یا شیراز
قم ماند که بین دو برادر باشد

***

مانند کبوتری که بالش خسته است
بیمار شده است و از پریدن خسته است
تا قم به هزار زحمت آمد از بس
خواهر به برادران خود وابسته است

***

یک روز عجیب محترم خواهم شد
محبوب ترین خاک عجم خواهم شد
معصومه به قم اگر نگاهم بکند
من کاشی سر در حرم خواهم شد

*********************

موسی علیمرادی

حکم کردند که بی عشق نفس مذموم است
شکر این سینه به عشق ازلی محکوم است
از رضایی شدن تک تک ما معلوم است
دل مسلمان شده ی فاطمۀ معصوم است

همگی مستی خود را ز همین خم داریم
هرچه داریم همه  از حرم قم داریم

به غبار قدم وصف تو محشر برسد
پای توصیف تو باید که برادر برسد
تا که در شأن تو مضمون برابر برسد
جای آنست که یک سورۀ کوثر برسد

لال در محضر تو بودن ما ، وصف شماست
ورنه این شعر همان قطره کنار دریاست

تو رسیدی و پدر صاحب دختر شده است
صاحب و آسیه و مریم و هاجر شده است
از گل خندۀ تو دهر معطر شده است
خواهری زینت آغوش برادر شده است

تا که قنداقۀ تو دست برادر افتاد
گوییا حق به حسین بن علی زینب داد

کعبه بر آل علی کرده گریبان را چاک
سایۀ چادر تو پهن شده در افلاک
تو همان عرش نشینی و من افتاده به خاک
من چگویم پدرت گفت ابوک به فداک

بگذارید بدانند تمام دنیا
پای این درس گرفتیم مسلمانی را

کرمت جلوه ای از بارش باران دارد
سفرۀ ما ز کرم خانۀ تو نان دارد
این همان نیک سرشتی است که انسان دارد
که ارادت به تو و شاه خراسان دارد

محک عشق تو در سینه انسان کافی است
هرکسی عشق نورزد به شما آدم نیست

دست از عشق محال است که ما برداریم
عشق خاک قدمت  بود ، اگر سر داریم
از بهار نفست شهر نیاسر داریم
عطر تو بود گلابی که به قمصر داریم

از زمانی که قدمهای تو آمد این سو
نمک سفرۀ ایران شده قم ای بانو
مینویسم به تو ای مقصد و مقصود حیات
مینویسم به تو از تشنه لب آب فرات

هرکه شد مست حسین از تو گرفته است برات
پرچم گنبد تو عرشۀ کشتی نجات
کاش  میشد که به دست تو خدایی بشویم
تا محرم همگی کرببلایی بشویم

*********************


وحید محمدی

تب باران گرفته چشمانم
مست باران ترانه می خوانم
بنویسید عبد معصومه
بنویسید غرق بارانم
بنویسید شیعه ی مولا
نوکری از تبار سلمانم
گاه پای ضریح معصومه
گاه پای ضریح سلطانم
و به لطف کرامت بی بی
سر این سفره باز مهمانم
من اگر بی قرار می چرخم
مست طعم لذید سوهانم

شب لبخند آسمانی هاست
شب بانوی مهربانی هاست

شده ام بار، بار معصومه
میثم روی دار معصومه
بی صدا حرف می زند امشب
نوکری از تبار معصومه
شوق بالای سر به سر دارم
شده ام بی قرار معصومه
در سرم فکر و ذکر دیگر نیست
تا که هستم کنار معصومه
و به قم اعتبار بخشیده
به خدا اعتبار معصومه
ماند حسرت به دل، به سر نرسید
عاقبت انتظار معصومه

به سرم هست شور معصومه
غرق نورم به نور معصومه

*ربنا بعد ربنا* آمد
نور، توحید، اهدنا آمد

همنشین فرشته های خدا
سفره دار ستاره ها آمد
با قدم های او بهشت آمد
با نفس های او خدا آمد
آسمان غرق نور سلطان شد
خواهر حضرت رضا آمد
هر کسی رفت سمت بیت النور
از در خانه مبتلا آمد
مفتخر شد به منصب شاهی
در این خانه هر گدا آمد

در این خانه نوکری خوب است
با فقیران برابری خوب است

سحر آورده، کوثر آورده
نفحاتی معطر آورده
به میان رواق آینه ها
چلچراغی منور آورده
از حوالی کوچه های خدا
بوی موسی بن جعفر آورده
نذر دیدار با امام رضا
چند تایی کبوتر آورده
شده از ریشه های چادر او
حاجت هر کسی بر آورده
و خدا هم به قم، نه معصومه
بلکه زهرای دیگر آورده

به نفس های قم کرم دادند
و به زهرای آن حرم دادند

هست بال و پر ولی الله
اول و آخر ولی الله
هست هم عمه ی ولی الله
هست هم خواهر ولی الله
هست زهرای دیگر این قوم
هست او دختر ولی الله
تاج روی سر پدر، دختر
هست تاج سر ولی الله
مادری کرده او برای رضا
بوده پس مادر ولی الله
همه ی عمر غرق برکت را
بوده در محضر ولی الله

درس خوانده به پای این منبر
پدر او فدای این دختر

*********************

محمد بیابانی

ای روزهای تار ای شب های دور از ماه
ای بیقراری های دائم با دلم همراه
ای بغض هایی که می آیید از سفر ناگاه
باری اگر شوق سفر دارید بسم الله

ای بغض های بیقرار روز و شب هایم
من نیز مانند شما دلتنگ زهرایم

هرچند گریانم تبسم میکنم امشب
بی تاب رو بر جانب قم میکنم امشب
در کوچه هایش خویش را گم میکنم امشب
انگار با زهرا تکلم میکنم امشب

در قاب عکسی خالی از قبری که ناپیداست
با قم نمایی دیگر از آن آشنا پیداست

ای آشنای بیقراری های این مردم
با تو رسیده تا مدینه پای این مردم
رنگ حقیقت یافته رویای این مردم
یا فاطمه یا حضرت زهرای این مردم

ای حامی امروز من فردا مرا دریاب
یا فاطمه در حشر چون دنیا مرا دریاب

اما جدا کن شاعر از غم حال دفتر را
بشنو صدای خنده ی موسی بن جعفر را
دریاب شور اشک های شوق مادر را
حالا بیا و ثبت کن ذوق برادر را

معصومه خانم چشم تا وا میکند امشب
دیده به رخسار رضا وا میکند امشب

آن شب مدینه شاهد زهرای دیگر شد
پیچید یاس و باز هم عالم معطر شد
شأن نزولش آیه های سبز کوثر شد
امروز در تقویم شیعه روز دختر شد

بانوی عالم حفظ کن دنیا و دینم را
دریاب خانم دختران سرزمینم را

در خاک مرده بذرهای علم می کاری
فیض حضورت در تمام حوزه ها جاری
در سایه ات دفن اند عالم های بسیاری
گلپایگانی ، حائری ، علامه ، خوانساری

شاگردهای مکتب ات استاد افلاک اند
صدها چو بهجت در جوار تربتت خاک اند

آه ای کریمه ای ملیکه عمه ی سادات
با کوله باری آمدم لبریز از حاجات
با دست خالی آمدن از پیش تو هیهات
پس باز قسمت کن که مثل اغلب اوقات

تا که به زودی زائر صحن رضا باشم
آقا بخواهد اربعین را کربلا باشم

*********************

سید هاشم وفایی


از خاک در عشق تیمم گیرید
در دست گلی غرق تبسم گیرید
از یمن قدوم حضرت معصومه
عیدی زکف امام هشتم گیرید

*********************


سجاد خودسیانی

بانو همیشه خیر شما میرسد به ما
از تو چقدر بوی رضا میرسد به ما

شاعرشدم که دعبل دربارتان شوم
هرچه نمیرسد،که  عبا میرسد به ما

این شور هیئتی جوانان شهرمان
از آب شور شهر شما میرسد به ما

وقتی مزار حضرت زهرا مزار توست
بوی بهشت هم زِ دوجا میرسد به ما

از لطف بیکرانه ی تو جمکرانی ام
از هرسه شنبه حس دعا میرسد به ما

بانو جواب پرسش من را خودت بده
آیا برات کرببلا میرسد به ما؟

*********************


محمود ژولیده

چیست جان، جان نثار معصومه
چیست گل، از تبار معصومه
صلوات و سلام آل رسول
هدیۀ ما نثار معصومه
با کریمه کرامت احیا شد
دست تقدیر یار معصومه
ماه ذیقعده هدیۀ زهراست
ابر رحمت بهار معصومه
دهۀ پر کرامت رضوی
نمی از اعتبار معصومه
مظهر اقتدار و قدرت کیست
قدرت آشکار معصومه
أمة الله بعد فاطمه اوست
بندگی افتخار معصومه
سالها بیقرار و بیتابش
پدر بیقرار معصومه
ماهها بود که امام رضا
میکشید انتظار معصومه
زینب دوم بنی هاشم
خالقش رازدار معصومه
نوری از فاطمه درخشید و
شد سراسر دیار معصومه
خلأ بارگاه زهرایی
پر شود با مزار معصومه
زندگی در کنار سلطانش
بهترین روزگار معصومه

باب حصن حصین سرمد اوست
تا به قم امتداد مشهد اوست

سحر آنشب عشق دیگر داشت
خلقت آنروز دست برتر داشت
طالع فجر و دختر خورشید
آسمانها چقدر اختر داشت
فرش با عرش گفتگو میکرد
کیست چون من که تاج، بر سر داشت
کیست این بانوی مجلله که...
مقدم او صفای دیگر داشت
با تبسم امام کاظم گفت:
همچو معصومه ام که دختر داشت
خندۀ او دل پدر را برد
دیده سوی رضا مکرر داشت
چهره، گویای همتی والا
وجهه اش ، وجهۀ پیمبر داشت
از همان ابتدا که دیده گشود
هیبت و اقتدار حیدر داشت
فاطمی خلق و فاطمی سیرت
نور زهرا و عطر کوثر داشت
بانویی مثل زینب کبری
دل محزون و دیدۀ تر داشت
روز اول که دیده اش وا شد
همچو زینب غم برادر داشت
دور تا دور از برادرها
گل ستانی پر از صنوبر داشت
همه را مرد راه مولا ساخت
نیتی تا قیام رهبر داشت

غربت حضرت رضا را دید
یاری اش کرد و کربلا را دید

کلماتش تمام، وحیانی
حرکاتش تمام، قرآنی
نام نیکش محدثه، یعنی:
با مسمی ترین سخندانی
عالمه بودن و مطیع امام
این همان معنی مسلمانی
پدرش گفت:جان بقربانت
که همه فقه را تو می دانی
مجتهد پرور و مجاهد ساز
داده در راه دوست قربانی
دورۀ اختناق عباسی
خفقان را شکست، طوفانی
او که دیده امام در تبعید
او که دیده امام زندانی
نهضتی با برادرانش کرد
در ره دلبر خراسانی
اولین کربلای ایران را
او رقم زد برای ایرانی
چون صدای قیام او پیچید
متحد شد سپاه ایمانی
گر چه هجده برادر از کف داد
و خودش کشته شد به آسانی
همچو زینب نشد اسیر اما
همچو زینب ندید مهمانی
شام تا کوفه تازیانه نخورد
سنگ و سیلی نخورد هر آنی

قم از او یافت چونکه خوشنامی
هدیه شد انقلاب اسلامی

*********************

محمد قاسمی

قسمْ به صبح دل انگیز این حرم، بانو
جهانِ ماست بدون تو چون عدم، بانو

هزار و یك در رحمت به روی ما وا شد
چو آمدیم به صحن تو صبحدم، بانو

نمی شدیم جدا از حریم تان، حتّیٰ
نداشتیم اگر داغ و درد و غم، بانو

از آستان ملك پاسبان تان، عُمری ست
ندیده ایم بِوالله، جُز كرم، بانو

نفس نفس زدن ماست وقف نوكری ات
چرا كه فرصت عُمْر است مُغتـنم، بانو

اگرچه خاك كف پات نیستیم، امّا
غبار راه تو هستیــم دست كم، بانو

دُرُست، بهره ای از شاعری نبردم من
ولی به عشق شما می زنم قلم، بانو

درون پوست خود از شعف نمی گُنجم
همین كه دور و برت می زنم قدم، بانو

یكی دو تا كه نه، اینجا هزارها سائل
شدند یك شبه نزدِ تو مُحتشم، بانو

امام زاده ی بی مثلِ واجبُ التَّعظیم
به محضر تو فلك گشته است خَم، بانو

چو میرزای قمی و چونان بروجردی
مجاوران تو هستند محترم، بانو

مُدام در ره اثباتِ جُرم می كوشد
كسی كه شد به ولای تو مُتّهم، بانو

به راه روزی خود گرچه لنگ هم بزنیم
نمی خوریم به اسم شما قسم، بانو

رواست این كه بخوانیم زینبت وقتی
دو خواهرید، ز هر حیث مثل هم، بانو


*********************

ولی الله کلامی زنجانی

معصومه یی کریمۀ والای اهلبیت
گنجینۀ ولایت  کبرای اهلبیت
اخت الرّضا و دختر موسی بن جعفری
قبرت به قم نشان تجلای اهلبیت

*********************


امیر عظیمی

روزی طبع مرا باز کرامت کرده
آنکه همواره به این سینه عنایت کرده
از خودش دم زده در شعر قیامت کرده

باز هم از کرم فاطمۀ معصومه
دل من شد حرم فاطمۀ معصومه

چقدر شهر قم امروز مسافر دارد
چقدر کوچه به سمت حرم عابر دارد
وه که اینجا چقدر فاطمه زائر دارد

حرم مادر سادات همین است اینجا
قم نگو، بلکه بگو شهر مدینه است اینجا

باز هم نور بهشتی خدا تابیده
خاتم از سدرۀ حق کوثر دیگر چیده
این گلابی که خدا بر سر ما پاشیده

عطرش از باغ وجود گل حورا آمد
ید بیضاست که در خانۀ موسا آمد

دختر صوم و دعا، حضرت معصومه سلام
خواهر صبر و رضا، حضرت معصومه سلام
عمه ی جود و عطا، حضرت معصومه سلام

ای کریمه سند حوزه و دین هستی تو
بخدا شافعۀ اهل زمین هستی تو

با تو ثابت شده دیدار رضا قیمتی است
یک نظر بر گل رخسار رضا قیمتی است
بذل جان در سر بازار رضا قیمتی است

هر چه دارم همه از آل محمد دارم
شکر، در کشور ایران قم و مشهد دارم

به دلم آینه بندان حرم شوکت داد
ای کریمه کرمت بود به ما بهجت داد
قم ز لطف تو به ایران چقدر عزت داد

تا در ایران علم نهضت روح الله است
دست کفار به سمت حرمت کوتاه است

ای که تو عمه سادات شدی چون زینب
باعث فخر و مباهات شدی چون زینب
یک تنه فاطمه مرآت شدی چون زینب

کاش زینب حرمش چون تو در این میهن بود
نزد ما گنبدش از هر خطری ایمن بود

عمه ات زینب کبری چقدر غم دیده
بی برادر که شده از همگان رنجیده
دشمنش وقت اسارت به غمش خندیده

جای دارد که بمیرند تمام عالم
دختر فاطمه و هلهله ی نامحرم




موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح
[ 13 / 5 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

ولادت حضرت معصومه (علیهاسلام)

مهرشاد واحدی
مدح و مناجات


نگاه من به نگاه ضریح تا افتاد
چه اتفاق عجیبی میان ما افتاد

چکید شرم نگاهم و بی صدا افتاد
ببخش گر که به پست تو این گدا افتاد

کریمه ای و به در گاه تو گدا بسیار
و من مثال همیشه برای تو سربار

تو جلوه گاه حجابی تو از تبار کرم
تویی ملازم زهرا ملازمت مریم

هوای صحن تو دل می برد ز اهل قلم
من و تو و قلم و کاغذ و دو چشم ترم

که از تو بیت به بیت با اجازه بنویسم
و با جنون خودم شعر تازه بنویسم

چه دردها که ز اسرار عشق درمان شد
چه چشم ها که به عشق تو مست و گریان شد

به پیشگاه تو هر کس مقیم و مهمان شد
کبوترانه دلش راهی خراسان شد

یتیم آمده ایم تا که تو پناه شوی
دوباره ضامن این قلب رو سیاه شوی

کنار مسجد اعظم دلم بهانه گرفت
بهانه ی حرم طوس عاشقانه گرفت

دوباره قلب مرا یاد او نشانه گرفت
که باز هم دلم از دست این زمانه گرفت

مرا تو با کرمت آشناترم گردان
مرا دخیل گره خورده ی حرم گردان

در آستان تو دنیام جمکرانی شد
و ذره ذره ی من صاحب الزمانی شد

و صبح جمعه دلم گرم ندبه خوانی شد
به پای نوکریم وقت جان فشانی شد

ز بعد فصل خزان فصل یار می آید
دلم خوش است به اینکه بهار می آید

***************************

غلامرضا سازگار
مدح


چنین گفت پیری ز آل پیمبر
که بر جان پاکش سلام مکرّر

شبی یافتم در بهشت مدینه
تشرّف زلطف خداوند اکبر

مزار پیمبر قبور ائمّه
به چشمم عیان شد چو مهر منور

تمام قبور بزرگان دین را
در آن شهر کردم زیارت سراسر

بسی جستجو کردم آخر ندیدم
مزاری در آن جا ز زهرای اطهر

یکی گفت باشد مکان در بقیعش
یکی گفت در بین محراب و منبر

زدم در همان حال دست توسّل
به دامان ختم رسل کی پیمبر

مرا آگه از قبر زهرای خود کن
کجا خفته در خاک آن سرّ داور

نگویم به کس گر تو با من بگویی
به جان عزیز تو و جان حیدر

پیمبر مرا گفت آن شب به رؤیا
که این راز باید بماند مستّر

اگر خواهی او را زیارت نمایی
زشهر مدینه به قم روی آور

بزن بوسه بر قبر معصومه ی من
که از نسل زهراست زهرای دیگر

دُرِ دُرج طاها مه برج یاسین
که مصباح نور است و مصداق کوثر

امامان معصوم را دخت و عمّه
علیّ بن موسی الرضا راست خواهر

سلام خدا و درود محمّد
به این خواهر و آن گرامی برادر

دیارش دل رهروان ولایت
مزارش در آغوش موسی بن جعفر

سپهر جلالات را اوست خورشید
محیط کمالات را اوست گوهر

در آغاز ذیقعده ماه جمالش
چو مهر جهان تاب شد نور گستر

ثنایش نیاید ز غیر از ائمّه
مدیحش نباشد به خلقت میسّر

نبی خُلق و حیدر خِصال و حَسن تو
حسینی تجلاّ و صدّیقه منظر

سزد مادر علم و فضلش بخوانم
اگر چه به عمرش نکرده است شوهر

وضو گر چه زیباست با آب زمزم
تیمّم به خاک در اوست خوشتر

به خاک اوفتد آفتاب قیامت
اگر افکند سایه بر اهل محشر

زخاکش درخشیده خورشید فیضی
که فیضیّه آن را گرفته است در بر

مزار شریفش ملک راست قبله
حریم رفیعش فلک راست محور

خوا گلبن دین که اینش بود گل
زهی باغ قرآن که این اش بود بر

وجود وی از دوره ی خردسالی
جلال مجسّم کمال مصوّر

کند جان میکال در کوی او سیر
زند روح جبریل بر بام او پر

سلام خدا باد بر زائر او
که باشد به زوّار زهرا برابر

عجب نیست هر شب اگر شخص مهدی
زند بوسه بر این مزار مطهّر

به چشم رضا می توان دید در او
کمالات عمّه جلالات مادر

بود قم در امواج دریای فیضش
چو ماهی که در موج دریا شناور

توان یافت عطر بهشت از مزارش
که از بوی زهراست خاکش معطّر

سلام هزاران مسیحا و مریم
به روح امامان و این پاک دختر

سزد جای باران به دامان صحنش
سماوات دائم بارند اختر

قدم های زوّار او مُشک افزا
نفس های خُدّام او روح پرور

به زوّار قبرش بهشت است واجب
که گیرد بهشت از قدمهاش زیور

به زن های کلّ جهان تا قیامت
پس از عمّه و مادرش اوست سرور

بیایید در عُشّ آل محمّد
بگیرید حاجات خود را از این در

خلایق از این در گرفتند حاجت
حوایج در این خانه دارند سنگر

حریم امامان معصوم ما قم
بتولش بود دخت موسی بن جعفر

مصون است قم تا ابد از حوادث
که پیوسته معصومه او راست یاور

الا ای ثنا گسترانت ائمّه
گهی جدّ، گهی باب، گاهی برادر

به اجداد وآبای پاک تو سوگند
که مهر تو به باشد از جان به پیکر

عجین گشت مهرت به آب و گِل ما
چنین بود از صبح خلقت مقدّر

نگردد ادا حقّ این نعمت آری
اگرز شکر گوییم تا صبح محشر

در مدح تو ریزد از طبع "میثم"
کرم کردی ای بانو، از این چه بهتر

************************


حسین ایزدی
مدح


صحن های حرمت وادی طورند همه
خادمانت ملک و مریم و حورند همه

پدرت نور خودت نور حریمت نور است
خاندانت ز ازل منشاء نورند همه

 خشت خشت حرمت پنجره فولاد است
سنگ های حرمت سنگ صبورند همه

 میرزای قمی و میرزجوادآقا ها
از ملک برتر و در پیش تو مورند همه

گره ای نیست که با یک نظرت وا نشود
 زائرانت چقدر غرق سرورند همه

غیر شب هیچ کسی پشت به خورشید نکرد
منکران تو یقینا همه کورند همه

جمکرانی شده هرکس که به قم آمده است..
اهل قم منتظر وقت ظهورند همه




موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: ولادت حضرت معصومه (علیهاسلام)
[ 21 / 5 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت حضرت معصومه (سلام الله علیها)

حکم کردند که بی عشق نفس مذموم است
شکر این سینه به عشق ازلی محکوم است
از رضایی شدن تک تک ما معلوم است
دل مسلمان شده ی فاطمه معصوم است

همگی مستی خود را ز همین خم داریم
هرچه داریم همه  از حرم قم داریم


به غبار قدم وصف تو محشر برسد
پای توصیف تو باید که برادر برسد
تا که درشان تو مضمون برابر برسد
جای آنست که یک سوره کوثر برسد

لال در محضر تو بودن ما ، وصف شماست
ورنه این شعر همان قطره کنار دریاست 


تو رسیدی و پدر صاحب دختر شده است
صاحب و آسیه و مریم و هاجر شده است
از گل خنده تو دهر معطر شده است
خواهری زینت آغوش برادر شده است

تا که قنداقه تو دست برادر افتاد
گوییا حق به حسین بن علی زینب داد


 کعبه بر آل علی کرده گریبان را چاک
سایه چادر تو پهن شده در افلاک
تو همان عرش نشینی و من افتاده به خاک
من چگویم پدرت گفت ابوک به فداک

بگذار ید بدانند تمام دنیا
پای این درس گرفتیم مسلمانی را


کرمت جلوه ای از بارش باران دارد
سفره ی ما ز کرم خانه تو نان دارد
این همان نیک سرشتی است که انسان دارد
که ارادت به تو و شاه خراسان دارد

محک عشق تو در سینه انسان کافی است
هرکسی عشق نورزد به شما آدم نیست


دست ازعشق محال است که ما برداریم
عشق خاک قدمت  بود ، اگر سر داریم
از بهار نفست شهر نیاسر داریم
عطرتو بود گلابی که به قمصر داریم

از زمانی که قدمهای تو آمد این سو
نمک سفره ایران شده قم ای بانو


مینویسم به تو ای مقصد و مقصود حیات
مینویسم به تو از تشنه لب آب فرات
هرکه شد مست حسین از تو گرفته است برات
پرچم گنبد تو عرشه کشتی نجات

کاش  میشد که به دست تو خدایی بشویم
تا محرم همگی کرببلایی بشویم


موسی علیمرادی

************************


همیشه بوده فقط لطف ، کار فاطمه ها
که بوده ایل و تبارم دچار فاطمه ها

اگر قرار بر این است بی قرار شوم
خدا کند که شوم بی قرار فاطمه ها

خوشا به حال کسی که تمام زندگی اش
مدام چرخ زند در مدار فاطمه ها

نیاز نیست به توضیح حجب و عفتشان
زبانزد است همیشه وقار فاطمه ها

رسیده چون شب میلاد من کجا بروم
مدینه هست و یا قم مزار فاطمه ها

عجب نباشد اگر قم شده دری ز بهشت
بهشت بوده چو در انحصار فاطمه ها

گره به کار من افتاده می روم سوی قم
دخیل بسته ام امشب فقط به بانوی قم

تمام کشور ما خاک زیر پای شما
که هست این همه امنیت از دعای شما

چه ارزشی ست به ناقابلی جان چو من
هزار جان گرامی شده فدای شما

نگاه کن که همه نوکر و غلام تواند
بگو که سر بتراشیم ما برای شما

زنان کشور ما گوشه گوشه ی این خاک
چه مادران و چه خواهر کنیز های شما

رسیده صبح ، گدایی به خاکبوسی تان
به عرش می رود امشب همان گدای شما

دوباره باز کلامی بگو تو فاطمه جان
دل از امام رضا برده چون صدای شما

خوش آمدی به جهان زینب امام رضا
عنایتی برسان زینب امام رضا

اگرچه دختر موسی ابن جعفر آمده است
دوباره فاطمه با شکل دیگر آمده است

عجیب نیست که امشب دلم به تاب و تب است
ببین که در بغل نجمه محشر آمده است

رسیده است که خوشحال شود امام رضا
و باز مونس جان برادر آمده است

شنیده ایم که وقتی رسید وادی قم
سوار محمل و با شال و معجر آمده است

شنیده ایم که گل بود دست مردم قم
چنان که دختر پاک پیمبر آمده است

هزار مرتبه آتش بگیر شام خراب
کسی نگفت که غمدیده خواهر آمده است

کسی به سنگ پران های شهر شام نگفت
نزن که حوصله ی زینبش سر آمده است

تفاوتیست به شهر قم و به شام بلا
به حد نیزه ی راس شهید کرببلا

سید حجت بحرالعلومی



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ولادت حضرت معصومه (سلام الله علیها)
[ 7 / 6 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت حضرت معصومه(سلام الله علیها)


از این عشیره خلقت عالم چکیده است
خورشید از تبسّم اینها دمیده است

دست خدا ز خانه‌ی باب‌الجوائجش
چندین هزار باب نجات آفریده است

موسی‌بن‌جعفر است به هرجا نظر کنی
هر شهر ما ز فیض حضورش منوّر است

در جای‌جای کشور روحانی رضا
یک تاج سر شبیه رضا آرمیده است

آبی بر آتش است پریدن به سوی قم
وقتی که شیعه مرقد زهرا ندیده است

ایران تمام مست تولّای حیدراند
ایران تمام زائر موسی ‌بن ‌جعفراند

تو آمدی و جلوه‌ی خیرالنّسا شدی
شرم حضور روشن آئینه ها شدی

وقتی قدم به خانه‌ی موسی گذاشتی
زینب شدی؛ حقیقت اُختُ‌الرّضا شدی

بَخت بلند ماست که مهرت به ما رسید
بَخت بلند ماست که بی‌بی ما شدی

من فکر می‌کنم که تو اصلاً برای ما
قم آمدی و حضرت دارُالشّفا شدی

ای طوف تو زیارت زهرای مرضیه
بر غصّه‌ی همیشه‌ام عقده‌گشا شدی

از کوی تو ترانه‌ی میقات می‌رسد
عطر حضور مادر سادات می‌رسد

معصومه‌ای و از تو دل ماست مستفیض
از عطر کوی تو شب گلهاست مستفیض

بانو کریمه‌ای و ز لطف همیشه‌ات
 دست نیاز عالم بالاست مستفیض

از آب شور شهر شما بانوی عسل
باران و رود و برکه و دریاست مستفیض

علم از نجف پرید و به قم آشیان گرفت
یعنی ز قم تمامی دنیاست مستفیض

از نور و روح فیضیه‌ی در جوار تو
چندین هزار آیت عظماست مستفیض

ای عُشِّ آل فاطمه کوی کرامتت
مائیم و شور و حال و صفای زیارتت

ای نام تو همیشه سرود لب رضا
در شام عشق روی تو چون کوکب رضا

نام تو را شنیده خداوند هر سحر
در سجده‌های نور نماز شب رضا

در حوزه‌های علمیه‌ی شهر فاطمه
گشته بپا ز فیض شما مکتب رضا

عمری گریستم، به که گویم غم دلم
یک کربلا نرفته‌‌ام ای زینب رضا

زهرت بهانه است، تو هم مثل زینبی
تب می‌کند وجود شما با تب رضا

اما به قم تو قبله شدی، کربلا سری
بر روی نیزه بود پریشان خواهری

علی اشتری


********************

عمری غبار حضرت معصومه ایم ما
تا در جوار حضرت معصومه ایم ما
هرچند بار حضرت معصومه ایم ما
در سایه سار حضرت معصومه ایم ما
اهل دیار حضرت معصومه ایم ما

ای آرزوی پنجره فولاد آمدیم
ای قبله گاه طاق گوهرشاد آمدیم
بر خاک بوسه داده و بر باد آمدیم
باب الجواد حاجت ما داده آمدیم
حالا کنار حضرت معصومه ایم ما

تا نور میدمی به تمام چراغها
رد میشویم مثل نسیم از رواقها
معراج میرویم به دوش براقها
فریاد میشویم از این اشتیاقها
دل بی قرار حضرت معصومه ایم ما

ما را که عمر نوح دمی نیست پیش تو
ما گشته ایم هیچ غمی نیست پیش تو
شاه و گدا زیر و بمی نیست پیش تو
یاد بهشت جرم کمی نیست پیش تو
محو بهار حضرت معصومه ایم ما

روح الامین که حاجب دولتسرای توست
از خادمان کعبه ی دارالشفای توست
تو کیستی که صحن رضا در هوای توست
ایوان طلا هوایی گنبد طلای توست
شکرش دچار حضرت معصومه ایم ما

با لطف مادرانه ات احیا شدیم شکر
برکه نه ، رود نه ، دریا شدیم شکر
مولا نگاه کرده و آقا شدیم شکر
ذریه های حضرت زهرا شدیم شکر
ایل و تبار حضرت معصومه ایم ما

بانو اگر چه پیش تو خشت محقریم
از خشتهای خانه ی موسی بن جعفریم
عمریست از کنار شما لقمه میبریم
از صحن جامع آمده ایم و کبوتریم
سجده گذار حضرت معصومه ایم ما

ما را نشان گرفت اگرچه ملال غم
هرچند پر شده همه جا قیل و قال غم
ما را گره زدند به پرهای بال غم
ما را گره زدند ولی بی خیال غم
تا خاکسار حضرت معصومه ایم ما

تا سر سپرده ی علم زینبیه ایم
سر میدهیم و مرد غم زینبیه ایم
ما از غبار محترم زینبیه ایم
ما کشته مرده ی حرم زینبیه ایم
چون ذوالفقار حضرت معصومه ایم ما

حسن لطفی

 

 



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ولادت حضرت معصومه(سلام الله علیها)
[ 5 / 6 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت حضرت معصومه(سلام الله علیها)

 

غلامرضا سازگار

یک عمـر کنـم نثـار جان و سر
صد بــار دهـان بشویـم از کوثــر

باشد که مدیحه‌ای کنم انشـا
در مـدحت دخت موسی‌جعفـر

مجموعــه‌ای از فضــائل زهــرا
معصومــــه‌ای از تبــار پیغمبــر

برچرخ سپهر معرفت خورشید
از هفت یــم کمــال یـک گوهـر

چون مـاه جمـادی از روی زهرا
ذیقعــده گرفتــه از رخش زیـور

فیضیّـه از اوست روضـةالزهـرا
قــم از قــدمش مدینه ی دیگر

هم سیب بهشت حجتِ هفتم
هــم آینـــه ی حقیـقتِ مـــادر

عالم بالـد بــه ایـن چنین بانو
فخریّه کنــد رضا بـر ایـن خواهر

در حشر چو پا نهد همه گویند
زهــرا آمــد دوبــاره در محشــر

این مصحف روی سینۀ باباست
ایـن دختـــر برگزیــدۀ زهراست

ای کعبه ی جـان اهل قـم کویت
وی چشم همـه جهانیان سویت

نبْوَد عجب ار بـه جـای گل رویـد
اسکنـدر و خضــر از لـب جــویت

عیسی به تو می‌دهد سلام اوّل
مریــم بنشینــد ار بــه پهلــویت

آئینه ی خلـق و خــوی زهـرایی
ای جان به فدای خلق وهم خویت

نبْــوَد عجـب ای حقیقتِ زهـــرا
چون سیب جنـان پدر کنــد بویت

مرآت جمـال مـادرش زهــراست
در دیــده ی ثامـن‌الحجج رویــت

مدح تــو ز کس نیــاید ای بانـــو
الاّ کـــه رضـــا شــود ثنـــاگویت

این نیست عجب تمــام عالم را
حق بخشــد اگـر به تاری ازمویت

تــا خــاک قـدوم زائــرت باشم
آرد اگــــرم غبـــاری از کـــــویت

تو دختـر نــور و طور و طاهـایی
معصومــه و زینبــی و زهـرایی

قـــرآن امـــام موســی کاظـم
گلــواژه ی آیه هـــای تقــوایی

ریحانــــه هفــت باغبــانِ دین
یا گوهــر نـاب هشت دریایی؟

چون مـادر خویش حضرت زهرا
سر تا بـه قـدم بهشت بابایی

ممدوحــه ی «انّمــا یریـدالله»
محبوبـه ی ذات حــق تعالایی

قم شهر ائمــه و تــو بانـویش
از قـم بـه وجـود، حکمفرمایی

زهــراست بـه امّت پدر، مـادر
تو از ره لـطف، عمّــه ی مایی

تو نــوری و مــا اسیــر تاریکی
ما تشنه ی معرفت، تو دریایی

بی معرفتیـم لیـک می دانیم
تو فـوق تمـام معــرفت هایی

وصف تو کجا ز همچو مـن آید
مــداح تــو حضــرت رضـا باید

ای بــر حرمت سـلامِ اهـل قم
وی از تــو بلنــد، نــامِ اهل قم

پیوستـــه زمــام ناقه ی نـورت
بـــر دوشِ دلِ تمــامِ اهــل قم

«یا فاطمه اشفعی لنا» باشد
ذکر خوش صبح وشام اهل قم

گردیـــــده ز آفتــــاب بالاتــــر
در سـایه ی  تـو مقام اهل قم

از حــرمت قبــر تـــو ملایـک را
واجـب شــده احتـرام اهل قم

تا دامـن حشـر همچـو دریـا پُر
از کوثــر تـوست، جام اهل قم

صحبت ز بهشت در حریـم تـو
این حــرف بـوَد حـرام اهـل قم

مهــر تـــو و دوستـی اجدادت
بـــوده ز ازل، مــرام اهــل قم

شیرین شده آب شور قم بانو
با مهــر شمـا به کام اهل قم

«میثم»همه عمر بر تو رو دارد
از خـــاک در تــــو آبــــرو دارد


*****************************

حمید رمی

باید دخیل بر پر مهتاب بست و بس
باید کنار سفره ی باران نشست و بس

آدم اگر بهشت طلب کرد کافی است
باشد برای فاطمه بی پا و دست و بس

وقتی که روبروی شما صحن آینه ست
باید تمام آینه ها را شکست و بس

آنقدر پشت بام حرم دیدنی ست که
صیّادها شدند کبوترپرست و بس

حتی مزارهای حرم فرق می کنند
زائر ، کنار حضرت بهجت نشست و بس

نوکر شدم زِ رحمت قالوا بلای تو
هستم دخیل چادرتان از الست و بس

مثل نسیم ، در حرم آرامتر شدم
از هرچه بگذریم ، حرم خوشترست و بس



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ولادت حضرت معصومه(سلام الله علیها)
[ 5 / 6 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت حضرت معصومه(سلام الله علیها)

 

سید حمید رضا برقعی

تمام پنجره را غرق حسن یوسف کن
دل اهالی این کوچه را تصرف کن

قدم بزن وسط شهر باصدای بلند
به عابران پیاده غزل تعارف کن

وبی بهانه تبسم کن و نگاهت را
شبیه آینه ها عاری از تکلف کن

سپس به مجلس ترحیم یک غریبه برو
وچشم های خودت را پر از تاسف کن

صدای ضبط، اتوبان، هوای بارانی
به خود بیا! نرسیده به قم توقف کن

سلام دختر باران! سلام خواهر ماه!
بهشت را به همین ساده گی تصرف کن


*****************************

محمد کاظمی نیا

خـدّام تــو اند عالمـــــــــــان دینــــــــی
آیـــــــات عظــام "حجت" و "نــائینی"
عالم شده اند از تــــــــــــــواضع کردن
"مشکینی" و "بهجت" و "بهـاء الدینی"


*****************************

وحید محمدی

شکر بر منّت خدا داریم
باز هم شوق ربّنا داریم

ما ز یمن حضور سبز شما
دلی از عشق با صفا داریم

امشب از لطف یک نگاه شما
حال زیبای یک گدا داریم

ما گدا و تویی کریمه ی عشق
چشم امید بر شما داریم

با حساب دو شهر قم – مشهد
ما در ایران دو کربلا داریم

گرچه از خاک کربلا دوریم
لا اقل مشهدالرضا داریم

ما درون حرم کنار ضریح
از تو امید اعتنا داریم

قبر مخفی فاطمه اینجاست
باز حس مدینه را داریم

تا نگاه تو را به خود بخریم
روی لب ذکر یا رضا داریم

ای دل آرام حضرت سلطان
خواهر با کرامت سلطان

دست خالی ما و رحمت تو
چشم داریم بر عنایت تو

سالها بوده ایم مهمانِ
چشمه ی فیض با کرامت تو

قدر تو بی حساب چون شب قدر
بی حساب است قدر و قیمت تو

بر دلت ماند حسرت دیدار
ای فدای نگاه حسرت تو

آسمان با همه بزرگی اش
خیره مانده است بر جلالت تو

غصّه ها از دل رضا می رفت
تا که می دید قد و قامت تو

در تو می دید روح زهرا را
بس که چون فاطمه است هیبت تو

به زنان درس بندگی داده است
چادر تو ، شکوه و عفّت تو

پیش مردم بدم نکن بی بی
دست خالی ردم نکن بی بی

بی شمار و عدد گدا داری
به غم عشق مبتلا داری

اینکه ما را کشانده ای یعنی
نظر دیگری به ما داری

درد دوری چه درد جانکاهیست
حسرت دیدن رضا داری

پیر کرده تو را غم دوری
از زمانه گلایه ها داری

عمّه ی دوم امام زمان
صبری از جنس کربلا داری

بی بی از عمّه ات بخوان امشب
ای امان از غم دل زینب

پیش چشمت برادر تو نرفت
سایه اش بود و از سر تو نرفت

از کنارت به کهنه پیراهن
آه امّید آخر تو نرفت

دست کم محرمی کنارت بود
بر سرت بود و معجر تو نرفت

بدنی زیر سمّ مرکب ها
روی نی رأس دلبر تو نرفت

جرعه آبی کنارتان بود و
طفل شش ماهه از بر تو نرفت

آخرین لحظه ها رضا آمد
به سرت بود و از سر تو نرفت

تازیانه به پیکرت نزدند
طعنه بر داغ مادرت نزدند


*****************************

صابر خراسانی

کرامت هست آن جایی که سائل می شود پیدا
اگر چه دست و پـا گم می شود، دل می شود پیدا

گره از مشهد و قم وا نگشته بر نخواهد گشت
برادر خواهری اینگونه مشـکل می شود پیـــدا

ز هر دلــشوره ای دل را به دریــای تو باید زد
که قدر اشک از امواج ساحل می شود پیدا

دل ایران ز لطف سایه ی خورشید مشهد گرم
و قم همشیره اش چون ماه کامل می شود پیدا

دو دلبر از جناب حضرت موسی بن جعفر چون
حسین و زینبی حیدر شمایل می شود پیدا

بدون زهر هم معصومه ی دور از رضا می مرد
مـــثالش زینـب کبـــری، دلایـــل می شود پیــدا


*****************************

مهرشاد واحدی

نگاه من به نگاه ضریح تا افتاد
چه اتفاق عجیبی میان ما افتاد
چکید شرم نگاهم و بی صدا افتاد
ببخش گر که به پست تو این گدا افتاد
کریمه ای و به در گاه تو گدا بسیار
و من مثال همیشه برای تو سربار

تو جلوه گاه حجابی تو از تبار کرم
تویی ملازم زهرا ملازمت مریم
هوای صحن تو دل می برد ز اهل قلم
من و تو و قلم و کاغذ و دو چشم ترم
که از تو بیت به بیت با اجازه بنویسم
و با جنون خودم شعر تازه بنویسم

چه دردها که ز اسرار عشق درمان شد
چه چشم ها که به عشق تو مست و گریان شد
به پیشگاه تو هر کس مقیم و مهمان شد
کبوترانه دلش راهی خراسان شد
یتیم آمده ایم تا که تو پناه شوی
دوباره ضامن این قلب رو سیاه شوی

کنار مسجد اعظم دلم بهانه گرفت
بهانه ی حرم طوس عاشقانه گرفت
دوباره قلب مرا یاد او نشانه گرفت
که باز هم دلم از دست این زمانه گرفت
مرا تو با کرمت آشناترم گردان
مرا دخیل گره خورده ی حرم گردان

در آستان تو دنیام جمکرانی شد
و ذره ذره ی من صاحب الزمانی شد
و صبح جمعه دلم گرم ندبه خوانی شد
به پای نوکریم وقت جان فشانی شد
ز بعد فصل خزان فصل یار می آید
دلم خوش است به اینکه بهار می آید

 



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ولادت حضرت معصومه(سلام الله علیها)
[ 5 / 6 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت حضرت معصومه(سلام الله علیها)

 

رضا اسماعیلی شاهد

هدایت می‌وزد از مکتب توحید چشمانت
خدا را شکر بانو ٬ گشته ام امشب مسلمانت

بشارت می‌رسد بر من ٬ طلوعی می‌کند روشن
سحر از مشرق آیینه‌ها ٬ خورشید چشمانت

ترنم می‌کنم امشب ٬ تبسم‌های نورت را
به شوق وصف نور تو ٬ شدم بانو غزلخوانت

تو نور عصمت هفتم ٬ گواه هشتمین مهری
زمین آیینه ی عشقت ٬ فلک آیینه گردانت

اگر معصومه ی مهرت ٬ بخندد بر شب هستی
چو قلب قم شود بانو ! دل خلقت چراغانت

تبسم کن به زیبایی ٬ که مهری عالم آرایی
بُود نورت اهورایی ٬ دل آیینه حیرانت

نسیم کوثر فطرت ٬ سحاب رحمت عصمت !
مرا خیس کرامت کن ٬ شبی در زیر بارانت

قسم بر لیلة القدری ٬ که قرآن تو نازل شد
تو نوری از خدا هستی ٬ خدا باشد ثنا خوانت

شمیم جلوه زار « هو » ٬ تو هستی از خدا گلبو
شبی می‌آیم ای بانو ! به گلگشت گلستانت

زیارت می‌کنم عاشق ٬ کرامات نگاهت را
دو رکعت نور می‌خوانم ٬ سحر در صحن چشمانت

ز دنیا من نمی خواهم ٬ به جز سرمایه ی مهرت
نظر هرگز نمی دوزم ٬ مگر بر دست احسانت

نخواهم کرد من بیعت ٬ مگر با ضامن نورت
مُرید کس نخواهم شد ٬ مگر پیر خراسانت

طلوع نو بهار تو ٬ مبارک باد بر هستی
تو ای معصومه ی زهرا ! جهان بادا گل افشانت

*****************************

محمود ژولیده

بانوی واجب السلام ، سلام
بر تو در اوج احترام ، سلام

ای کریمه سلام بر کرَمَت
همه دلهاست راهیِ حرمت

ای حریمت بهشت هر دو جهان
حرم اهل بیت در ایران

زائرانت مسافر توحید
چاکرانت مراجع تقلید

ای مطاف تو ملجأ شهدا
تربت پاک تو حریم خدا

مظهر رحمت خدایی تو
کوثر آل مصطفایی تو

پدرت هست موسی جعفر
نَسَبت منتهی به پیغمبر

ای به روحت جلالتِ زهرا
وی به دوشت رسالت زهرا

فاطمیات بر تو می نازند
جان به شکرانۀ تو می بازند

صابره ، عابده ، کریمه تویی
فاطمه ، فاضله ، شفیعه تویی

من چه گویم ز تو کرامت را
دیده در تو امام ، عصمت را

از تو باید شناخت زهرا را
با تو باید نگاشت اسما را

آنچه که موجب قیامت بود
نصرتِ عترت و امامت بود

مثل تو حامی ولایت کیست
مثل تو پرچم هدایت کیست

بندگی را تو از که آموزی
که بما بندگی میاموزی

این تویی عبد زینب کبری
بانوی بانوان دو دنیا

تا که نام تو می رود بر لب
به نظر می رسد فقط زینب

فطرتم می شناسدَت بانو
دل من می سپاسدَت بانو

در ثنای شجاعتت این بس
که ندارد دلِ ترا هر کس

همچو زینب مهاجرت کردی
دین حق را مراقبت کردی

هجرتت بسکه آسمانی شد
نهضتت نهضتی جهانی شد

این تویی که عزیز و خوشنامی
مادر انقلاب اسلامی

دید جبریل هر طرف را جُست
که فقط مرکز زمین قُمِ تست

پیش گوییِ حضرت صادق
کرده ما را به حب تو لایق

به تو ایل و تبار می نازد
صاحبِ ذوالفقار می نازد

دختر بوتراب یعنی تو
مادر آفتاب یعنی تو

هرکه اهل اطاعت تو شود
بهره مند از شفاعت تو شود

ای کنیز خدا ، قسم بخدا
به غلامی قبول کن ما را

وصف تو ای محدّثه این است
که حدیثِ از تو هدیۀ دین است

دین اسلام از تو جاری ماند
که غدیر از تو یادگاری ماند

نیست در حال و روز اُمّت قم
سخن از بی وفاییِ مردم

اهل ایران چه خوب حُرمت داشت
قَدرَت ای بانوی ولایت داشت

آه از سرگذشت زینب و آل
کوفه با سنگ آمد استقبال

روی نیزه کجا برابرِ تو
سنگ بود و سرِ برادر تو

دست و چشمی به معجر تو نخورد
پنجۀ کس به چادر تو نخورد


*****************************

سید هاشم وفایی

امشب از آسمـان، مه انـور رسیده است
آئینـــه ای ز نـور پیمبــــر رسیده است

این جلوه و جلال کدامیـن ستـاره است
کزآسمــان به جلـوۀ دیگـر رسیده است

کـم کـم طلـوع صبـح وفـا دیـدنی بود
گوئی شب فـراق بـه آخــر رسیده است

از مشـرق مـدینــه پی عـرض احتـرام
مهـر فلک بـه دامـن پـرُ زر رسیده است

وقتی طنیـن بـال مـلائـک بلنــد شـد
آمـد خبـرکـه جلـــوۀ داور رسیده است

یک گل به نام حضرت معصومـه از خـدا
امشب بـرای مـوسی جعفر رسیده است

هفت آسمـان نظـاره گـر او بـود کـه او
با شوکت و جـلالت و بـا فـَر رسیده است

آئینـه دار زُهــرۀ زهــرا رسیــد و بـاز
گفتنــد نـور زُهــرۀ ازهــر رسیده است

این است بـانـوئی که مقــام رفیـع او
تا طاق عـرش خـالق اکبــر رسیده است

این است گوهری که ز دریای علم و دین
بـر ســاحل حقیـقتِ بــاور رسیده است

این است آن کریمه که از جـود و مکرمت
فیضش به ناتوان و تـوانگـر رسیده است

این است آن شفیعه که از قـدر و منزلت
آوازه اش به عـرصۀ محشر رسیده است

کـم گفتـه ام اگـر کـه بگــویم برای او
همچون مقـام ساره و هاجر رسیده است

هـرچه رسیده است بر آن حضرت از خدا
از قـدر روزگــار فــزون تـر رسیده است

از داستـــان غُـربـت درد آشنـــای او
خوناب سینــه بـر مـژۀ تـر رسیده است

کی نـا امیـد می رود از درگهش بــرون
هرکس که با امیـد به این در رسیده است

بـر زائـربهشتی کــویش نــدا دهنــد
لب تشنه ای به چشمۀ کوثر رسیده است

بـا التفــات اوست«وفــائی»اگــر تـو را
از کـــردگــار رزق مقــدّر رسیده است


*****************************

امام خمینی (ره)

اى ازلیت به تـــــربت تـــــو، مخمـــّر
وى ابــدیت بــه طلعت تو، مقرّر

آیت رحمت ز جلــــوه تــــــو هویـــدا
رایت قــدرت در آستین تو مُضْمَر

جــــودت هم بسترا به فیض مقدس
لطفت هم بالشا به صدرِ مُصَدّر

عصمت تو تا كشید پرده به اجسام
عالَـــم اجســام گردد عالَم دیگر

جلـــــوه تـــــو نــــور ایزدى را مَجْلى
عصمت تـو سرّ مختفى را مَظهر

گـــــویم واجب تــو را، نه آنَتْ رتبت
خــوانم ممكن تو را، ز ممكن برتر

ممكن انــــدر لباس واجب پیــــــدا
واجبــــى اندر رداى امكان مَظْهر

ممكن؛ امّا چه ممكن، علت امكان
واجب؛ امـــّا شعـــــاع خالق اكبر

ممكن؛ امّا یگانــــه واسطــــه فیض
فیض به مهتر رسد وزان پس كهتر

ممكن؛ امــــّا نمــود هستى از وى
ممكن؛ امــــّا ز ممكنــــات فزونتر

وین نه عجب؛ زانكه نور اوست ز زهرا
نور وى از حیدر است و او ز پیمبر

نور خــــدا در رســــول اكـــرم پیدا
كرد تجلّى ز وى، به حیدر صفدر

وز وى، تابان شده به حضرت زهرا
اینك ظاهر ز دخت موسىِ جعفر

این است آن نور كز مشیت "كُنْ" كرد
عالـــم، آن كو به عالم است منّور

این است آن نور كز تجلّـــى قدرت
داد به دوشیزگـــــان هستى، زیور

شیطانْ عالِم شدى، اگر كه بدین نور
ناگفتى "آدم است خاك و من آذر"

آبـــــروى ممكناتْ جمله از این نور
گـــر نَبـــُدى، باطل آمدند سراسر

جلوه این، خود عَرَض نمود عَرَض را
ظلّش بخشـــود جـــوهریت جوهر

عیسى مریم به پیشگاهش دربان
موسىِ عمران به بارگاهش چـاكر

آن یك چون دیده بان فرا شده بردار
وین یك چـــون قاپقان معطى بر در

یا كه دو طفلند در حریــــم جلالش
از پـــى تكمیل نفس آمده مضطـر

آن یك "انجیل" را نمـــــاید از حفظ
ویـــن یك "تورات" را بخـــواند از بر

گر كه نگفتى "امام هستم بر خلق"
موسى جعفـــر، ولّــى حضرت داور

فاش بگفتم كه این رسول خداى است
معجزه اش مـــى بـوَد همانا دختر

دختــــــر، جز فاطمه نیایــد چون این
صُلب پــدر را و هـــم مشیمه مادر

دختر، چون این دو از مشیمه قدرت
نامد و ناید دگـــر همــــــــــاره مقدّر

آن یك، امواج علم را شـــــده مبدا
وین یك، افواج حلم را شده مصـــدر

آن یك موجود از خطــــابش مَجْلى
وین یك، معدوم از عقــــابش مُسْتَر

آن یك بر فـــرق انبیــــا شده تارك
وین یك انــــدر ســـــرْ اولیا را مغفر

آن یك در عالم جـــــــلالت "كعبه"
وین یك در مُلك كبــــریایى "مَشْعر"

"لَمْ یلِد"م بسته لب وگرنه بگفتم
دخت خــــداینــــــد این دو نور مطهّر

آن یك، كوْن و مكانْش بسته به مَقْنَع
وین یك، مُلكِ جهانْش بسته به معْجَر

چادر آن یك، حجاب عصمت ایزد
معْجــــــَرِ این یك، نقـــــاب عفّت داور

آن یك، بر مُلك لا یزالى تارُك
وین یك، بـــــر عرش كبــــریایى افسر

تابشى از لطف آن، بهشت مُخَلّد
ســــــایــــه‏اى از قهر این، جحیم مُقَعّر

قطره‏اى از جود آن، بحار سماوى
رشحــــه‏اى از فیض این، ذخـــــایر اغیر

آن یك، خاكِ مدینه كرده مزّین
صفحه قــــــم را نمــــوده، این یك انور

خاك قم، این كرده از شرافتْ، جنّت
آب مــــــدینه نمــــــــوده آن یك، كوثر

عرصه قم، غیرت بهشت برین است
بلكـــــه بهشتش یساولى است برابر

زیبد اگر خاك قم به "عرش" كند فخر
شـــــاید گـــــــر "لوح" را بیابد همسر

خاكى عجب خاك آبروى خلایق
ملجــــــا بر مسلم و پنـــــاه به كافـــر

گر كه شنیدندى این قصیده "هندى"
شـــاعــــــــر شیراز و آن ادیب سخنور

آن یك طوطى صفت همى نسرودى
"اى به جـــلالت ز آفــــرینش بــــــرتر"

وین یك قمرى نمط هماره نگفتى
"اى كـــه جهــان از رخ تو گشته منوّر"



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ولادت حضرت معصومه(سلام الله علیها)
[ 5 / 6 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت حضرت فاطمه معصومه(س)

چشم دلم به سمت حرم باز می شود
با یک سلام صبح من آغاز می شود
 
پر می کشد دلم به هوای طواف تو
وقتی که لحظه لحظه ي پرواز می شود
 
قفل دلم شکسته کنار در حرم
از مرقدت دری به جنان باز می شود
 
فهمیده ام ز حکمت ایوان آینه
اینجا دل شکسته سبب ساز می شود
 
کو چشم روشني که ببيند در اين حرم
هر روز چند مرتبه اعجاز مي شود
 
اعجاز توست اينکه دلم يا کريم توست
قلب تپنده ي حرم قم، حريم توست
 
اينجا بهشت دختر موسي بن جعفر است
از نفحه ي شهود و تجلي معطر است
 
برپا شده است مکتب قرآن و اهل بيت
دارالعلومِ مريم آل پيمبر است
 
اينجا کليد علم و فقاهت ارادت است
خاک در حريم تو علامه پرور است
 
چشم اميد عالِم و عاشق به سوي توست
اينجا چقدر چشمه ي جوشان کوثر است
 
تنها پناهگاه دلم صحن آينه ست
وقتي دلم از آه زمانه مکدر است
 
هر شب کنار مرقد تو يک مدينه دل
دنبال قبر مخفي زهراي اطهر است
 
صحن تو غرق بوي گل ياس مي شود
اينجا حضور فاطمه احساس مي شود
 
با آنکه هست هر دو جهان مال فاطمه
اينجا دميده کوکب اقبال فاطمه
 
بي اختيار پاي ضريحت رسيده است
هر زائري که آمده دنبال فاطمه
 
دارد تمام مرقد تو بوي آسمان
اينجاست سايه سار پر و بال فاطمه
 
فرمود آشيانه ي‌ امن الهي است
صحن و سراي تو، حرم آل فاطمه
 
خورشيد آل فاطمه از راه مي رسد
هر سال ما اگر که شود سال فاطمه
 
اي عمه ي امام زمان! کاش در حرم
يک صبح جمعه لايق ديدار مي شدم
 
خاتون ملک ارض و سما إشفعي لنا
محبوبه ي حبيب خدا إشفعي لنا
 
آرامش و قرار دل ثامن الحجج
اي زينب امام رضا إشفعي لنا
 
عصمت دخيل بسته به پرهاي چادرت
اي آفتاب حُجب و حيا إشفعي لنا
 
در هر سحر به سوي ضريح اجابتت
مي آورم دو دست دعا إشفعي لنا
 
روي سياه و بار گناهان ما کجا
لطف و کرامت تو کجا إشفعي لنا
 
مهر و ولايتت شده حبل المتين ما
در صبحگاه روز جزا إشفعي لنا
 
يوم الحساب تو همه اميد شيعه اي
تنها نه شيعه اهل جهان را شفيعه اي
 
با حبّ تو کسی که دلش را محک زده
طعنه به پارسایی حور و ملک زده
 
سرشار از زلالی نور یقین شود
در مرقد منور تو قلب شک‌زده
 
از چشمه های فیض تو سیراب می شود
هر کس دلش ز قحطی ایمان ترک زده
 
تنها نه چشم آدمیان بر عطای توست
بر گنبد تو دست توسل فلک زده
 
شب های جمعه طوف حرم می‌ کنم ولی
گویا کسی به زخم دل من نمک زده
 
دارد ضریح اطهر تو بوی کربلا
قلبم برای دیدن شش گوشه لک زده
 
امشب گره گشاست دم يا رضا رضا
در دست توست تذکره ي کربلاي ما
 
یوسف رحیمی
 
***********************
 
 
ازشب میلاد تو اینگونه حاصل می شود
ماه ،روز اول ذی القعده کامل می شود
 
بارها سر در میارد از شب میلاد تو
تا که جبرائیل ازخورشید غافل می شود
 
گوئیا شان نزولش می شود ایران ما
هرچه بر "موسی بن جعفر"سوره نازل می شود
 
پای او "شاه چراغ "ودستها "عبدالعظیم"
چشم ایران چون که مشهدگشت-قم ؛دل می شود
 
خاک مشهد نسخه ی ایرانی کرب وبلاست
حضرت معصومه زینب را معادل می شود
 
هرچه قابل تر در این مجموعه ناقابل تر است
هرچه ناقابل در این مجموعه قابل می شود
 
هرکسی از خویش داخل گشت خارج می شود
هرکسی از خویش خارج گشت داخل می شود
 
هرکسی درشهر عاقل گشت عاشق هم نشد
هرکسی درصحن عاشق گشت عاقل می شود
 
رتبه ها بر عکس دنیا می دهد اینجا جواب
شاه باترفیع در صحن تو سائل می شود
 
درحریمت شعر گفتن کار خودرا می کند
"شاطر عباس قمی" هم گاه "دعبل "می شود
 
اشک وقتی واقعی شد در حرم هم سرگرفت
پس به جای مُهر پیشانی من گل می شود
 
هرکسی طرز ارادت را به تو توضیح داد
صاحب یک جلد توضیح المسائل می شود
 
گوشه ای از لطف پنهان تو که معلوم نیست
گوشه ای از لطف معلوم تو"فاضل"می شود
 
تاچهل شهرمجاور وسعت اکرام توست
پس من ِهمسایه ات رانیز شامل می شود
 
مشکلات سختم آسان شد ولی کاری بکن
دل بریدن از تو دارد باز مشکل می شود
 
مهدی رحیمی
 
***********************

 
لحظه ها لحظه هاي رويايي
چشمها چشمه هاي دريايي
 
ابرهاي بهار مي بارد
قلب هاي پُر خروش و شيدايي
 
آسمان محو تابش خورشيد
چه طلوعي چه صبح زيبايي
 
دفتر باد لابه لاي چمن
گرم نقاشي و گُل آرايي
 
و تو اي قبله ي دلِ مريم
روي دستِ مسيح مي آيي
 
منّت خويش بر سرم بگذار
روي چشمم بيا قدم بگذار
 
از دلِ خانواده ي ياسين
آمدي اي كريمه ترين
 
جاي تو آسمان و عرش خداست
لطف كردي آمدي به زمين
 
پيش ِ پايت عجب شلوغ شده
سائلان صف كشيده اند ببين
 
همه ي باغها براي شما
هرچه خواهي بيا و ميوه بچين
 
من دعا ميكنم تو را به خدا
دست بالا ببر بگو آمين
 
كاش گَردَم فداي معصومه
جان دهم زير پاي معصومه
 
مِهر رويِ تو محور خورشيد
نام تو نقش دفتر خورشيد
 
در افق هاي روشن فردا
سايه ي توست بر سر خورشيد
 
دختر نجمه ، اي مليكه ي نور
بانويِ ماه ، خواهر خورشيد
 
هركه خواهد ببيندت گيرد
آينه در برابر خورشيد
 
قبر تو قبر مادر سادات
كعبه ي ديده ي تر ِ خورشيد
 
عقل ها مانده اند حيرانت
پدرت گفته جان به قربانت
 
هرچه داريم از خدا داريم
نعمتِ عشق از شما داريم
 
تا تو هستي شفيعه ي محشر
غم نداريم چون تو را داريم
 
در تمام جهان بگردي نيست
مثل اين كشوري كه ما داريم
 
ما به لطف صفاي مقدمتان
دو حرم مثل كربلا داريم
 
اين طرف قم كه خاكِ تربت توست
آن طرف مشهدالرضا داريم
 
تو و آقا كه جانِ ايرانيد
از ازل صاحبانِ ايرانيد
 
دل به دريا زدي خطر كردي
مثل زينب تو هم سفر كردي
 
در بلنداي عاشقي بانو
از سر ِقله ها گذر كردي
 
هر بلايي كه بر سرت آمد
باز هم سينه را سپر كردي
 
همرهانِ تورا همه كشتند
روز و شب به غُصه سر كردي
 
از غم ِ دوري برادرها
رختِ داغ و عزا به بر كردي
 
لاله از باغ بي كسي چيدي
كِي ولي روي نيزه گل ديدي
 
گرچه قلبت هزار بار شكست
كِي دگر بر سر تو سنگ نشست
 
كِي به نامحرمان اسير شدي
كِي به دست تو خصم سلسله بست
 
كِي سر ِ دلبر ِ تورا بردند
در بر ِ يك شراب خوار ه ي مست
 
دشمنت حمله كرد اما تو
معجر و چادرت نرفت ز دست
 
با همه غربتت بگو آيا
خارجي زاده ات كسي خواندست؟
 
گرچه بر شانه بار غم بُُردي
سيلي و تازيانه كِي خوردي؟
 
علي صالحي

 
***********************
 
 
دلم سه شنبه شبی باز راهی قم شد
کنار درب حرم، بین زائران گم شد
 
نگاه چشم ترم تا به گنبدت افتاد
دوباره شیفته ی رنگ زرد گندم شد
 
به یاد مسجد و باب الجواد افتادم
سرود عاشقی ام، یا امام هشتم شد
 
به محض بردن نام امام آینه ها
لبان آینه هایت پر از تبسّم شد
 
به استحاله کشاندی مرا به لبخندی
دو چشم مملو اشکم، دو خمره ی خم شد
 
سلام بر تو و بر خاندان اطهارت
سرم به زیر قدوم تمام زوّارت
 
از آب شور حرم ، شوق و شور می گیرم
وضو برای تشرّف به طور می گیرم
 
ستاره ام، که در این آسمان ظلمانی
از آفتاب حضور تو نور می گیرم
 
چقدر زائر عاشق شبیه کودکی ام
ضریح مرقدتان را به زور می گیرم
 
چه افتخار عظیمی است آمدی اینجا
عجیب نیست که حسّ غرور می گیرم
 
برای رد شدنم از پل صراط جزا
ز دست لطف تو برگ عبور می گیرم
 
سلام بر تو و بر خاندان اطهارت
سرم به زیر قدوم تمام زوّارت
 
نسیم مرقدتان عطر کوچه باغ بهشت
بَرَد ز خاطره ها غصّه ی فراق بهشت
 
رواق های حریمت بهشت نور و بلور
بلند گنبد نورانیت، چراغ بهشت
 
مدام روز قیامت پی تو می گردم
نمی روم به جهنّم، و یا سراغ بهشت
 
شکسته باد دو پایم، اگر که روز حساب
بدون تو بگذارم قدم به باغ بهشت
 
منم مدیحه سرایی که آرزو دارم
جوار باغ تو باشم، شده کلاغ بهشت!
 
سلام بر تو و بر خاندان اطهارت
سرم به زیر قدوم تمام زوّارت
 
وحید قاسمی

 
***********************
 
 
سائل لطف نوشتند بني آدم را
سر ِ اين سفره نشاندند همه عالم را
 
صبح فردا عجبي نيست اگر بنشانند
يك طرف آسيه و يك طرفت مريم را
 
حس ِ معراج نشينيِ من اين است فقط
گوشه اي از حرمت پهن كنم بالم را
 
در ضريحت شرف آدميت ريخته اند
پس محال است كه آدم نكند آدم را
 
 همه بالفعل مسيح اند اگر پخش كنند
نفس ِ دختر موسايِ مسيحا دم را
 
مثل يك عرش براي تو حرم ساخته اند
كاش ميشد حرم حضرت زهرا هم را
 
با گدايي حرم فخر به دنيا داريم
هرچه داريم از اين دختر موسي داريم
 
قصد كردي بكِشي و بكِشاني همه را
تا به معراج ِ بلندت برساني همه را
 
ريشه هاي دلِ ما رشته اي از چادر توست
چادرت را بتكان تا بتكاني همه را
 
به خدا ذره اي از خانمي ات كم نشود
چه براني همه را و چه بخواني همه را
 
تربت پاي تو بودن چه به ما مي آيد
پس چه بهتر سر راهت بنشاني همه را
 
يك دو قرباني ما نيست برازنده ي تو
وقت آن است بيايي بستاني همه را
 
بشكند گر سر عشاق فداي سر تو
همه ي ما به فداي نخي از معجر تو
 
ما گداييم همه وقت نظر داشتنت
خاك پاييم همه وقت گذر داشتنت
 
آمدي مردم ايران به نوايي برسند
ورنه جز اينكه بهانه ست سفر داشتنت
 
علم شد تربت سجاده ي بيت النّورت
حوزه ي علميه شد لطف سحر داشتنت
 
يك نفس در جگرت سوخت و شد روح الله
بركت داشت چقدر ، آهِ جگر داشتنت
 
فتنه اي آمد و چون فاطمه جمعش كردي
اي به قربان تو و سينه سپر داشتنت
 
در طريقت نفس از پا كه بيفتد خوب است
سير معراج به اينجا كه بيفتد خوب است
 
گاه بابا سخنش را به تو تنها ميگفت
چون نبي گرچه علي داشت به زهرا ميگفت
 
جايگاه تو چنان در نظرش بالا بود
جاي آن داشت به تو اُمِّ ابيها ميگفت
 
دست خطِ تو كه ميديد فقط مي بوسيد
تا كه يادِ تو مي افتاد "فداها" ميگفت
 
خبر از عصمت بي چون و چرايت ميداد
هر امامي كه مقامات شما را ميگفت
 
عمه ي كرب و بلا در تو تجلي كرده
بايد اين آينه را زينب كبري ميگفت
 
بر روي چشم همه جاي شما محفوظ است
احترام تو در اين شهر خدا محفوظ است
 
مطمئن باش در اين شهر پريشان نشوي
بي برادر نشوي پاره گريبان نشوي
 
مطمئن باش كسي سنگ نمي اندازد
از عبورت ز سر كوچه پشيمان نشوي
 
محملت بر روي چشم همگان جا دارد
به خدا مورد آزار مغيلان نشوي
 
آن قدر پوشيه و حله سرت ميريزند
زير يك معجر پاره شده پنهان نشوي
 
زيور آلات تورا مردم اينجا نبرند
وسط خيمه ي آتش زده حيران نشوي
 
محملت شعله ور از واژه ي غارت نشود
حَرمت بسته به زنجير اسارت نشود
 
علي اكبر لطيفيان

 
***********************

 
جایی که کوه خضر به زحمت بایستد
شاعر چگونه پیش تو راحت بایستد
 
نزدیک می‌شوم به تو چیزی نمانده است
قلبم از اشتیاق زیارت بایستد
 
بانو سلام کاش زمان با همین سلام
در آستانه در ساعت بایستد
 
و گردش نگاه تو در بین زائران
روی من – این فتاده به لکنت – بایستد
 
تا فارغ از تمام جهان روح خسته‌ام
در محضر شما دو سه رکعت بایستد
 
بانو اجازه هست که بار گناه من
در کنج صحن این شب خلوت بایستد؟
 
در این حرم هزار هزار آیه عذاب
هم وزن با یک آیه رحمت بایستد
 
باید قنوت حاجت بی‌انتهای ما
زیر رواق‌های کرامت بایستد
 
شیعه به شوق مرقد زهرا به قم رسید
طاقت نداشت تا به قیامت بایستد
 
آنکس که جای فاطمه در قم نشسته است
در روز حشر هم به شفاعت بایستد
 
تو خواهر امام غریبی و این غزل
با بیت‌هاش در صف بیعت بایستد
 
من واژه واژه عطر تو را پخش می‌کنم
حتی اگر نسیم ز حرکت بایستد
 
این شعر مست تکیه زده بر ضریح تو
مستی که روی پاش به زحمت بایستد
 
هادی جانفدا
 
***********************
 

 
وقتي دلم کنار ضريح تو جا گرفت
نوري ز فيض کوثر بي انتها گرفت
 
يادم نمي رود که ز الطاف مرقدت
هر بار قلب مرده من هم شفا گرفت
 
شد پاي بوس خاک در آستانه ات
تا از کرامت حرم تو صفا گرفت
 
از لحظه اي که وارد شهر شما شدم
فهميده ام نگاه رئوفت مرا گرفت
 
وقتي به صحن آينه ات آمدم دلم
رنگي به روشنايي آئينه ها گرفت
 
دل آشيان گرفته در ايوان آينه
گل داده است غنچة‌ گلدان آينه
 
از مرقدت شميم مناجات مي رسد
بر مقدمت توسلِ حاجات مي رسد
 
وقتي كه خاكبوس حريم تو مي شوم
دستم به چشمه هاي كرامات مي رسد
 
ديگر چه احتياج به مهتاب و آفتاب
تا نور گنبدت به سماوات مي رسد
 
با بال هر فرشته که گرم طواف توست
امواج بي کران تحيّات مي رسد
 
هر دم از آسمان ضريح مطهرت
عطر مزار مادر سادات مي رسد
 
در بين صحن حضرت صاحب زمان بگو
يک عصر جمعه وقت ملاقات مي رسد؟
 
بانوي مهربان جهان اشفعي لنا
اي عمة امام زمان اشفعي لنا
 
دستت كريم و سفرة خيرت كثير تر
هرگز نديده ايم ز تو دستگير تر
 
نائل به فيض كسب مقامات مي شود
در محضر تو هر كه شود سر به زير تر
 
مي گفت شاعري كه بهشت است مرقدت
نه نه ، بهشت نه ! به خدا بي نظير تر
 
گل پوش مي شود حرم آسماني ات
با فرشي از دو بال ملائك حرير تر
 
با مقدم تو باغ بهار است هر كجا
حتي هزار مرتبه از قم كوير تر
 
نقش بهار ، در حرمت بسته مي شود
گل ، مات گلعذاري گلدسته مي شود
 
از نسل كوثري، كه شد اين شوره زار ها
از بركت حضور شما چشمه سار ها
 
در ساية تو جلوة خورشيد پا گرفت
اين انقلاب از تو و اين افتخار ها
 
صبحي اگر دميده ، ز نور نگاه توست
رونق نداشت بي تو در اينجا ، بهار ها
 
از بس سبد سبد گل ايمان چكيده است
از آسمان لطف تو بر كوچه سار ها
 
بر سفرة کرامت و فضلت نشسته اند
همواره زائران تو و همجوار ها
 
اين سايه را تو بر سر من مستدام كن
با جلوه هاي معرفتت آشنام كن
 
آسيه آمده به ديارت ز سمت نيل
يا مي رسد ز عرش خدا همسر خليل
 
از شرق و غرب عالم امكان رسيده اند
امشب به خاک بوسيتان بانوان ايل
 
يعني عجيب نيست اگر جا گرفته اند
حتي فرشته هاي مقرب چو جبرئيل
 
با اشکهام آرزويي موج مي زند
بانو اگر ضريح تو را بسته ام دخيل
 
چشم اميد ما همه بر دستهاي توست
فردا كه مي رسد همه جا بانگ الرحيل
 
آسوده خاطران هياهوي محشريم
تا زائران دختر موسي بن جعفريم
 
امروز اگر برات شفاعت به دست توست
فردا ولي شفاعت جنت به دست توست
 
فرموده اند مريم آل پيمبري
معصومه اي و چادر عصمت به دست توست
 
تفسير « يطعمون علي حبه » تويي
وقتي که سفره هاي كرامت به دست توست
 
هر شب دخيل پنجره هايت ، هزار دل
آخر كليد هاي اجابت به دست توست
 
پر مي زند به سينة من شوق كربلا !
بانوي من جواز زيارت به دست توست
 
كي مي شود كه بال و پرم را تو وا كني
دل را دوباره زائر كرب و بلا كني
 
یوسف رحیمی
 
***********************
 
سفره دار قديمي دنيا
اي كريم شفيعه ي فردا
 
گنبدت را نگاه مي كرم
خوش به حال پر كبوترها
 
پيش تو بي اراده مي گويم
السلام عليك يا زهرا
 
طعم سوهان شهر تو برده است
تلخي كام روزه دار مرا
 
كار خورشيد مي كند آري
ذره اي را كه مي بري بالا
 
با همين شور و حال و تاب و تبم
راهي جاده ي سه شنبه شبم
 
سجده ها و قيام هاي مني
‌هدف احترام هاي مني
 
السلام عليك يا بانو
تو عليك السلام هاي مني
 
زينب دومي و بعد رضا
 عمه جان امام هاي مني
 
لحظه هاي خوش حرم رفتن
 استواري گام هاي مني
 
در دلم با تو درد و دل كردم
يكي از هم كلام هاي مني
 
انعكاس جمالي زهرا
حضرت زينب امام رضا
 
مسعود اصلانی
 
***********************
 
مى‏خواستم كه جانب میخانه رو كنم
دستِ نیاز حلقه جام و سبو كنم
 
در ساحل نیاز نشینم امیدوار
دل را به شطّ باده دَمادم فرو كنم
 
وقتى كه هست شوق تیمم ز خاك یار
دیگر چرا ز چشمه زمزم وضو كنم
 
با من حدیث طعنه نا مردمان مگو
من آبروىِ مِى طلب آبرو كنم
 
تیغ زبان به كار نمى‏آیدم دگر
باشد به چشم خون شده‏ام گفتگو كنم
 
از دست رفته دل به تمناى دلبرم
ساقى كمى تحمل من كن كه مضطرم
 
دست خمار جز به سوى خم نمى‏رود
كشتى ز بحر جز به تلاطم نمى‏رود
 
گر گُل اسیر پنجه باد خزان شود
از بلبل انتظار ترنم نمى‏رود
 
یك خوشه عشق آل على گر ثمر دهد
آدم سراغ دانه گندم نمى‏رود
 
حاتم بخیل نیست، اگر درهمى نداشت
لبهاش جز به مهر و تبسم نمى‏رود
 
تا گفت آشیانه ما آن دیار هست
آواره مى‏شود دل و از قم نمى‏رود
 
چشمم فرات و باز دلم مات مى‏شود
محوِ جلالِ عمه سادات مى‏شود  
 
تا باده از سبوى امامت گرفته‏ایم
پیش خدا جوازِ اقامت گرفته‏ایم
 
از حُسن خلقیتم به حیرت، گمان مبر
انگشت بر دهان ز ندامت گرفته‏ایم
 
دل را چو داده‏ایم به دست طبیب عشق
منزل به كوچه باغ سلامت گرفته‏ایم
 
با وعده بهشت برابر نمى‏كنیم
هر دِرهمى از او به كرامت گرفته‏ایم
 
خورشید را مُسخّر خود كرده‏ایم ما
تا ذره‏اى ز رحمت عامت گرفته‏ایم
 
تا سوخته چو لاله ز داغت دعاى ماست
خاك حریم شاه چراغت دواى ماست
 
یك صبح مى‏شود كه برایم دعا كنى؟
یا نیمه شب به شوق نمازم صدا كنى؟
 
مرغ دل از قفس تن به دركشى
در آسمان صحن و سرایت رها كنى
 
ما را به پادشاهى عالم در آورى
یعنى كه در حریم بلندت گدا كنى
 
امروزه كاینچنین به كرامت زبانزدى
تا رستخیز بهرِ شفاعت چها كنى؟
 
تو زائر مدینه‏اى و طوس مى‏روى
ما را ببر كه زائر قبرِ رضا كنى
 
باشد نصیب ما بنمایى هزار حج
یعنى طواف در حرم ثامن الحجج
 
این جا كه آمدى سخن از تازیانه نیست
حرفى ز بى وفایى و ظلم زمانه نیست
 
در دست‏هاى مردم شهر تو سنگ نیست
یعنى سلام مردم تو وحشیانه نیست
 
سیلى نزد كسى به رُخ داغدار تو
اینجا خبر ز خون دل و دردِ شانه نیست
 
با شاخ گل ترا به سوى خانه مى‏برند
كنج خرابه بهر تو آشیانه نیست
 
آرى حریم تو حرم اهل بیت شد
حتى فراز آنكه ز قبرش نشانه نیست
 
تا نیت زیارت معصومه مى‏كنم
یاد از مزار مادر مظلومه مى‏كنم
 
جواد محمد زمانی

***********************
 
 
تا آسمانت را کمی در بر بگیرد
یک شهر باید عشق را از سر بگیرد
 
گنجایش ات در سینه این خاک‏ها نیست
باید تو را دستان پیغمبر بگیرد
 
هر کس مزار مادرش را آرزو کرد
باید سراغش را از این دختر بگیرد
 
بانو رهایی را نمی‏خواهم که ننگ است
بی‏جذبه مهرت کبوتر پر بگیرد
 
قلب مرا از سینه‏ام بردار نگذار
دارو ندارم را کس دیگر بگیرد
 
دلواپس اما دلخوشم شاید که دستت
دست مرا هم لحظه آخر بگیرد
 
فاطمه نوری
 
***********************
 
حرم امن تو کافی است هراسان شده را
مثل شه راه بده آهوی گریان شده را
 
دل سپردیم به آن معجزه ی چشمانت
تا که آباد کنی خانه ی ویران شده را
 
مِهر تو باعث خاموشی آتشـدان است
خارج از دست خلیل است ، گلستان شده را
 
گندم ری به تنور کرمت پخته شود
از تو داریم پس این مزرعه ی نان شده را
 
هرچه شد خرج حرم ارزش او بیشتر است
از طلا حرف نزن، نقره ی ایوان شده را
 
به درخانه ی تو بسته و وابسته شدیم
چه نیازی است به جنّت سگ دربان شده را
 
گر قرار است جبینش به قدومت نرسد
کافرش بیش نخوانیم مسلمان شده را
 
در محلّه خبر لطف تو بهتر پیچید
پخش کردند اگر قصه مهمان شده را
 
شدنی نیست کرم داشته باشی ، امّا
دستگیری نکنی دست به دامان شده را
 
پنجره ساخته ای دور ضریح کرمت
تا ببندند به آن زلف پریشان شده را
 
ما فقط ظاهری از اوج تو را می بینیم
گذری نیست به معراج ِ تو حیران شده را
 
جلوه ای کردی و زهرای پر از جذبه ی تو
تا قم آورد دل شاه خراسان شده را
 
علي اكبر لطيفيان



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ولادت حضرت فاطمه معصومه(س) مهدی وحیدی
[ 15 / 6 / 1392 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت حضرت فاطمه معصومه(س)

تو مسیحا زاده اما دختر موسی شدی
مریم قدیسه ی ذریه ی طاها شدی
 
یک نخی از چادرت مانند کعبه محترم
قبله ی عرشی ترین سجاده ی دنیا شدی
 
بوسه بر دست تو بر سادات واجب می شود
چون ستون عصمت الله بنی الزهرا شدی
 
در میان شوره زار قم بهشتی ساختی
مثل کوثر آمدی جوشیدی و دریا و شدی
 
جا نماز غرق نورت گوشه ی عرش خداست
در تقرب بر خدا بالاتر از بالا شدی
 
وحی نازل بر لبانت استناد هر حدیث
مثل بنت المصطفی صدیقه ی کبری شدی
 
پیش پایت دیدنی باشد قیام موسوی
با جلال فاطمی خاتون بی همتا شدی
 
ناز چشمان تو و ذکر فداهای پدر
کو رسول الله بیند ثانی زهرا شدی
 
خواهر سلطان عالم کار سلطان می کند
بر حسین خانواده زینب کبری شدی
 
خنده ی معصوم تو آرامش جان رضا
بهترین تمکین قلبت صوت قرآن رضا
 
از همان اول دلت گشته گرفتار رضا
بین صحن چشمهایت نقش رخسار رضا
 
جنس بی قیمت که جایش در حریم یار نیست
عشق تو باشد متاع ناب بازار رضا
 
یوسف بازار ما چون پرده بردارد ز رخ
عاشقی چون تو فقط باشد خریدار رضا
 
در تمام عرضه های بندگی پاک تو
همچنان آیینه ایی پیداست رفتار رضا
 
تا میان خطبه ها تفسیر قرآن می کنی
کاملا باشد کلامت عین گفتار رضا
 
آمدی تا پرچم معشوق بر شانه کشی
در حریم عاشقی باشی علمدار رضا
 
هرکه عمری خاک بوسی حریمت را کند
تا قیامت می شود محرم به اسرار رضا
 
ای کریمه چاره ایی کن لحظه ی جان دادنم
دیده ام روشن شود هنگام دیدار رضا
 
روز محشر چون گنه گردد گریبان گیر من
آبرو داری بود کار تو و کار رضا
 
دلخوشم خاک حریم تو نشسته بر سرم
خاکساری تو می گردد شفیع محشرم
 
تا که دل را آه سینه راهی قم می کند
با نگاهی بر ضریحت دست و پا گم می کند
 
آه چون از دل برآید کار آتش می کند
بی محابا رخنه ایی در جان هیزم می کند
 
آن ضریحی که بود گرم طوافش جبرییل
حضرت حق قبله ی حاجات مردم می کند
 
هرکه دارد عقده در دل یاد قبری گمشده
هر سه شنبه در حریمت نذر گندم می کند
 
با سلامی نم نم اشک از دو دیده می چکد
کاسه ی خالی ما لبریز از خم می کند
 
نیمه شبها در حرم تا صحن گردی می کنم
ناگهان دل یاد قبله گاه هفتم می کند
 
لفظ خواهر گوییا مانوس گشته با بلا
خون زینب در رگان تو تلاطم می کند
 
کس ندیده تا به حالا خواهری گیسو پریش
جستجوی یار زیر نیزه و سم می کند
 
با وجودی که حدود مقتلش را دیده بود
بازهم جسم عزیز مادرش گم می کند
 
قاسم نعمتی
 
*********************
 
 
ما را برای گدایش شدن آفریده اند
قمری آب و هوایش شدن آفریده اند
 
او را برای طواف و برای عروج
مارا برایِ برایش شدن آفریده اند
 
این خانوم با کرم، محترم را برای
وقف امام رضایش شدن آفریده اند
 
اصلا تمامی ایران زمین را برای
ملک خصوصی پایش شدن آفریده اند
 
هرچند نانی نداریم، گندم که داریم
گیرم مدینه نرفتیم ما قم که داریم
 
زهرا حضورش نیازی به مردم ندارد
اصلا ظهورش مدینه یا قم ندارد
 
بالی که این آسمان را ندارد، چه دارد؟
آن کس که این آستان را ندارد چه دارد؟
 
عصمت تباری که همسایه اش را ندیده
همسایه اش نیز هم سایه اش را ندیده
 
بانوی والا مقامی که مافوق نور است
خورشید هفت آسمانی که ما فوق نور است
 
پروازها با قنوتش به بالا رسیدند
اعجازها با نگاهش به عیسی رسیدند
 
غیر از خدایا خدایا صدایی ندارد
روی زمین غیر محراب جایی ندارد
 
سجاده اش با مناجات کردن گره خورد
هر صبح با نور خیرات کردن گره خورد
 
امروز بارانی ترین عنایت به دستش
فردا فراوان ترینِ شفاعت به دستش
 
از یک طرف دخترِ مردِ مشکل گشاهاست
از یک طرف خواهرِ آبروی گداهاست
 
او حلقه ی اتصال رضا با جواد است
باب الحوائج ترینی که بابِ مراد است
 
وقتی که میخواست از خانه اش دربیاید
یعنی به سمتِ حریم پیمبر بیاید
 
دور و برش از برادر برادر قرُق بود
راه از پسر های موسی ابن جعفرقرُق بود
 
دست پسرهای موسی ابن جعفر نقابش
پای پسرهای موسی ابن جعفر رکابش
 
تا چادرش خاکی از ردپایی نگیرد
تا معجر با حجابش به جایی نگیرد
 
او آمد و مایه ی افتخار همه شد
دسته گل مریمی بهار همه شد
 
گیرم نبودیم اما سلامش که کردیم
گیرم ندیدیم، ما احترامش که کردیم
 
ما سربلندیم از اینکه گلابش نکردیم
با ازدحام سر کوچه آبش کردیم
 
او آمد و طرز خواهر شدن را نوشت و
قربانِ قبل از برادر شدن را نوشت و
 
چه خوب شد که مسیرش به مقتل نیوفتاد
چه خوبتر که بارها از روی تل نیوفتاد
 
گودالی از کشمکشهای لشکر ندید و
بالای سر نیزه ها سر ندید و....
 
علي اكبر لطيفيان

 
*********************
 
 
تا ابد باغچه ی عطر بهار است اینجا
دست گلهاست که بر دامن یار است اینجا
 
هر طرف رایحه باغ تجلی دارد
به گمانم سحر آینه زار است اینجا
 
بالهایی که ملائک به طواف آوردند
وقف برداشتن گرد و غبار است اینجا
 
هر طرف آهوی دلهاست به دام افتاده
نکند منطقه ی باز شکار است اینجا
 
بس که روشن شده از گنبد تو صبح حرم
نور خورشید کم از شمع مزار است اینجا
 
تحفه هایی که زمینی است کجا لایق اوست
صلوات است که شایان نثار است اینجا
 
این سخن بر غزل پیش ضمیمه بادا
هرچه داریم نثار تو کریمه بادا
 
در تماشای جلال تو ادب باید داشت
ناله ای بدرقه راه طلب باید داشت
 
در خور منزلت و شأن تو ذیقعده نیست
جشن میلاد تو در ماه رجب باید داشت
 
کوثر اسم تو شیرینی ایمان دارد
وقت نامت به دهان طعم رطب باید داشت
 
عاقل از درک حضور تو به عجز افتاده
به تمنای تو دیوانه لقب باید داشت
 
همچو پروانه اگر سوخت پر ما سهل است
سخت عمری که پی شمع تو تب باید داشت
 
آفرین بر تو که سر بودی و مکتوم شدی
خواهر و دختر و هم عمه معصوم شدی
 
لایق صحبت صبح تو به جز شبنم نیست
جز ستاره شب احساس تو را محرم نیست
 
در کویر آمدی از زمزمه گل رویاندی
یعنی احساس زلال تو کم از شبنم نیست
 
آنکه ایوان نجف گفته صفایی دارد
داند ایوان تو از مرقد مولا کم نیست
 
پای شیطان به شکوه حرمت باز نشد
آنکه بیرون ز بهشت تو رود آدم نیست
 
عشق بی حد تو را کافری اش می خوانند
کفر هم باشد اگر آخر این عالم نیست
 
آسمان می چکد از خواهش عرفانی ما
حالت دَرهم ما مستحق دِرهم نیست
 
از نسیم سحر آرامگهت پرسیدم
که لبش جز به تب بوسه بر آن پرچم نیست
 
حرمت جلوه توحید دمادم دارد
قبله گاه است ولی مسجد اعظم دارد
 
جواد زمانی
 
*********************
 
 
در قم که آمدم دل سنگم جلا گرفت
مثل کبوتری به حریم تو جا گرفت
 
گرد و غبار دور و بر صحن این حرم
گرد و غباری از دل آیینه ها گرفت
 
باران،قنوت،اشک،کبوتر،کنار تو
در این میانه نور تو دست مرا گرفت
 
وقتی نگاه من به تو افتاد این دلم
حال و هوای باب جوادِ، رضا ع گرفت
 
جسمم کنار خواهر و قلبم صحن رضاست
اشکم تمام فاصله ها را فرا گرفت
 
این خادمان کوی تو گفتند میشود
از دست مهربان شما کربلا گرفت
 
یحیی نژاد سلامتی



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ولادت حضرت فاطمه معصومه(س) مهدی وحیدی
[ 15 / 6 / 1392 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت حضرت فاطمه معصومه(س)

 
اي سوره نامت تفسير اعطينا
زهرا ترين زينب ، زينب ترين زهرا
خير کثير تو ، آئينه کوثر
نامت سرآغاز تکثير خوبي ها
روشن تر از نوري ، در نور مستوري
پيدا ترين پنهان ، پنهان ترين پيدا پيدا
ماه مقيم قم ، خورشيد «بيت النور»
در سايه سار توست سرتاسر دنيا
وقتي که معصومان ، معصومه ات خواندند
در وصف تو لال است ، شعر و شعور ما
فهم زمين عاجز ، از درک اوصافت
والا مقامي تو ، در عالم بالا
از آه لبريزم ، از اشک سرشارم
اين قطره را درياب ، درياب اي دريا
 
سيد محمد جواد شرافت
 
 
***********************
 
 
خاک این شهر به چشمان تو عادت دارد
خوش بحال نفس قم که لیاقت دارد
چون تو یک روز از این کوچه گذشتی
عمری زندگی در دل این شهر سعادت دارد
گنبدت پر شده از کفتر و تنها دل من
چون کلاغی ست که رویای زیارت دارد
کوچک است آه ولی حوض تو با دریا و ...
گنبدت با خود خورشید رقابت دارد…
حرمت مثل نگيني است ولي در دل خاک
 زير خاکي همه جا اين همه قيمت دارد


حرمت مثل نگینی ست در انگشتر شهر
که در اطراف خودش فاضل و بهجت دارد
حرم حضرت معصومه و درهای بهشت
جمکران ، این همه این شهر علامت دارد
.....وکجا بهتر از این شهر برایت دیگر
مومن آن است که یک ذره لیاقت دارد.....
 
مهدی رحیمی

***********************


آنان كه عاشقند به دنبال دلبرند
هر جا که می روند تعلق نمی برند
از آنچه كه وبال ببينند خالي اند
عشاق روزگار سبكبال مي پرند
پرواز مي كنند به هر جا كه جلوه اي است
گاهي ملائكند و گاهي كبوترند
دل را به دست هركس و ناكس نمي دهند
دل داده قديمي آل پيمبرند
آنان كه عاشق علي و فاطمه شدند
مديون خانواده موسي بن جعفرند
ما عاشقيم شيعه زهرا و حيدريم
ما شيعيان كشور موسي بن جعفريم
ري زاده ايم و مزرعه سبز گندميم
هر صبح با حسين شما در تكلميم
ما شیعه ولایت مولا - نسب نسب
سلمان پابرهنه اي از نسل چندميم
 گاهي ميان خنده خورشيد گريه ايم
گاهي ميان گريه زهرا تبسميم
همسايه حريم تو همسايه خداست
پس صد هزار شكر كه همسايه قميم
آنقدر عاشقان و بزرگان و عالمان
دلداده تواند كه ما بين آن گميم
اي دست گير صبح قيامت سرم فدات
هم خانواده هم پدر و مادرم فدات
بالاتر از پريدن پرهاست بام تو
ما ها نمي رسيم به شان مقام تو
خم مي شود تمامي دنيا برابرت
اي احترام آل عبا احترام تو
بايد هزار بار نشست و بلند شد
وقتي كه مي رسند بزرگان به نام تو
اين شان توست حرمت توست احترام توست
گوید اگر "فداک ابوک" امام تو
آباد گشت قلب زمين زير پاي تو
آباد گشت مسجد دين با كلام تو
يعني تمام هستي دين مال فاطمه است
يعني تمام ملك زمين مال فاطمه است
تو آمدي كه رحمت دنياي ما شوي
منجي تا قيامت كبراي ما شوي
ما مرده ايم و تو نفست مرده زنده كن
پس واجب است اين كه مسيحاي ما شوي
تو خانمي و جلوه بالاي هر سري
اصلا عجيب نيست كه آقاي ما شوي
تو آمدي كه با بركات نسيمي ات
روزي يا امام رضاهاي ما شوي
اصلا قرار بود در ايران زمين ما
چون فاطمه بيايي و زهراي ما شوي
مهمان چند روزه ايران خوش آمدي
همشيره امام خراسان خوش آمدي
شهر تو آشيانه ي امن امام هاست
گلدسته ات مطاف شب و روز انبياست
بانو قسم به پنجره هاي ضريح تو
اين آستانه اي است كه باب الرضاي ماست
روي در حريم تو زيبا نوشته اند
" اینجا حریم دختر پیغمبر خداست
اینجا به احترام قدم نه - که از شرف
گيسوي حور و بال ملك فرش زير پاست
اينجا مس تو را به نگاهي طلا كنند
تا اسم اعظم است چه حاجت به کیمیاست"
اينجا مدينه دگر آل فاطمه است
اينجا دل شكسته به دنبال فاطمه است
 
علی اکبر لطیفیان

***********************

آنشب زمين هواي بهشتي دوباره داشت
آغوش آسمان به بغل ماهپاره داشت
چشمان ابر روي زمين را گرفته بود
هر قطره با خودش سبدي پرستاره داشت
دست ملک قصیده ای از نور می نوشت
واژه به واژه حرف غزل استعاره داشت
باز عطر سيب و بوي بهار و شميم ياس
بر بارش دوباره كوثر اشاره داشت
اين بار حق به دامن موسي عطا نمود
آن كوثري كه بال ملك گاهواره داشت
اين سيب سرخ سيب بهشت پيمبر است
اين دختر يگانه موسي بن جعفر است
مثل بهار بود هواي رسيدنت
باران چكيد از رد پاي رسيدنت
در پشت درب خانه تان جمع ميشوند
خيل فرشتگان كه براي رسيدنت_
-آماده اند از طرف ذات كردگار
خود را فدا كنند فداي رسيدنت
خاك بهشت بهر قدمگاه تو كم است
آغوش نجمه بود سراي رسيدنت
قلب برادرت ز تب شوق آب شد
در التهاب ثانيه هاي رسيدنت
در چشم خویش ذوق خدا را نگاه کن
گلخنده امام رضا را نگاه کن
از آن زمان كه خواهر سلطان ما شدي
بانو ، شما مليكة ايران ما شدي
از آسمان وجود تو بر ما نزول كرد
تا كوثر دوباره قرآن ما شدي
منت گذاشت بر سر ما ناز مقدمت
وقتي كه آمدي تو و مهمان ما شدي
با هر قدم به سينه ما جا گرفته اي
يعني تو صاحب دل ما جان ما شدي
باني خير و بركت اين خطه گشته اي
وقتي نسيم سبز بيابان ما شدي
يعني فقط نه جزء محبان حيدريم
«از شيعيان كشور موسي بن جعفريم»
وقتي تويي كه آينه ذات كوثري
زيبد به خادمان حريمت پيمبري
عصمت به پاي عصمت تو سجده مي كند
معصومه اي و عصمت كبراي ديگري
اي زينبي كه عالمه بي معلمي
زين رو كني به شهر خودت علم پروري
ما هرچقدر شعر و غزل نذرتان كنيم
تو بازهم از آنچه كه گفتيم برتري
بي تو كميت محشريان لنگ مي شود
يك وقت اگر كه روي به محشر نياوري
زهرا شدی و شمس فروزان شیعه ای
زهرا شدی و روز قیامت شفیعه ای
خود ظلمتیم ، اگرچه سپیدیم با شما
یأسیم اگر ، سراسر امیدیم با شما
مست اجابتند دعاها کنارتان
ما حاجت نداده ندیدیم با شما
وقتی حدیث ها تو را حرف می زنند
جز وصف فاطمه نشنیدیم با شما
در قاب عکس خالی آن قبر گمشده
تصویری از بهشت کشیدیم با شما
پس آمدیم و زائر آن بی نشان شدیم
یعنی که تا مدینه رسیدیم باشما
امشب كه عشق مي پرد از كنج سينه ام
در محضر تو زائر شهر مدينه ام
 
محمد بیابانی

*********************** 
 
نشسته ام بنویسم حرم، حرم، بانو
چه خوب شد که دوباره کبوترم، بانو
نشسته ام بنویسم مرا به فم ببری
دو هفته ای شده اصلا نمی­پرم، بانو
نشسته ام بنویسم مرا رها نکنی
که بی تو راه به جایی نمی­برم، بانو
مسیح نیز مریض مرا علاج نکرد
ولی به لطف تو امروز بهترم، بانو
امام زاده­ی موسی بن جعفری، خانم
غلام­زاده­ی موسی بن جعفرم، بانو
سلام بانوی خیرات، بانوی برکات
هزار بار بر این خیر مقدمت صلوات
به شرط آنکه فدایت شوند سر دادند
به شرط آنکه برایت شوند، پَر دادند
شفیعه­ی همه، مدیون چادرت هستیم
به لطف توست به ما سایه ای اگر دادند
تمام حاجت خود را نوشتم و بعدا
حساب کردم و دیدم که بیشتر دادند
قدم گذاشتی و یک نفس زدی و سپس
به علم حوزه­ی علمیه ها اثر دادند
چهار امام کمال تو را بیان کردند
چهار امام جلال تو را خبر دادند
چهار امام نوشتند احترام تو را
شکوه نام تو را ،جلوه ی مقام تو را
بلند عرش خدا هم ردیف شانه­ی تو
بهشت باغچه ای در حیاط خانه­ی تو
قدم به سمت مدینه زدم نفهمیدم
چطور شد که رسیدم به آستانه­ی تو
من و تو هر دو به دنبال یک هدف هستیم
تویی روانه­ی مشهد منم روانه­ی تو
حریمت آینه، ایوانت آینه، آری
چقدر آینه در آینه است خانه ی تو
شبیه فاطمه، همسایه آبرویش را
گرفت شب به شب از گریه­ی شبانه­ی تو
بخوان نماز شبت را که استفاده کنیم
و پخش کن رطبت را که استفاده کنیم
کریمه! سفره­ی نان را بدست تو دادند
همیشه روزی مان را بدست تو دادند
چگونه دل نگران قیامتم باشم
دل منِ نگران را بدست تو دادند
کلید قفل حرم را بدست ما دادند
کلید قفل جنان را بدست تو دادند
قلمروی تو خلاصه نمی­شود در قم
همه زمین و زمان را به دست تو دادند
نجات مردم قم دست "میرزای قمی" است
نجات هر دو جهان را بدست تو دادند
نگاه ما همه بر آفتاب محشر توست
دخیل ما همه بر رشته ی معجر توست
نکرده است کسی غیر حق تماشایت
ز بس که خالق تو آفریده بالایت
تو ازدواج نکردی به خاطر اینکه
نبود هیچ کسی هم طراز و همتایت
کنار جلوه­ی تو می­شود خدا را دید
تو کوه طوری و بابای توست موسایت
تمام مردم دنیا به پات می­میرند
فقط همینکه بگوید: فدات بابایت
تویی که این همه باشد عطای امروزت
خودت بگو که چقدر است عطای فردایت
یگانه دختر موسی بگیر دست مرا
شفیع جنت کبری بگیر دست مرا
تو آن همیشه کرم، من همیشه نوکر تو
مرا بزرگ نوشته است ذره پرور تو
کنیز بود اگر مادرت، کنیز تو بود
هزار حضرت مریم کنیز مادر تو
تو آنقدر عظمت داشتی که از مادر
فقط امام رضا می­شود برادر تو
و از میان پسرهای موسی حعفر
فقط امام رضا بود سایه­ی سر تو
خدا کند که نگیرد به چوبِ ناقه سرت
خدا کند که نگیرد به سنگ معجر تو
خدا کند که اینجا پرت به در نخورد
شبیه مادر زینب، سرت به در نخورد
 
علی اکبر لطیفیان

*********************** 
 

پرده کناری زد و چو ماه درآمد
فاطمه با چادری سیاه درآمد
ماه که عمری اسیر حسن خودش بود
تا که تو را دید از اشتباه درآمد
 
باز زمان نماز شد که بیایی
موقع نذر و نیاز شد که بیایی
دور و برت را برادران که گرفتند
کوچه برای تو باز شد که بیایی
 
حال و هوایی گرفته خانه‌ی «موسی»
تا که برای پدر شدی «ید بیضا»
مرهم او - تا که می‌رسید به خانه-
گرمی دست تو بود، «اُمّ اَبیها» !
 
تا سحر اینجا لب تو زمزمه دارد
باز ز اسمت خلیفه واهمه دارد
بَه! که چه مَست‌ند کوچه‌های مدینه
مست ردایی که عطر فاطمه دارد
 
یوسفِ تو رفت و رفته‌ای به هوایش
رشته‌ی دل را سپرده‌ای به خدایش
هیچ نمی‌خواهی از خدای «رضا» یت
قلب تو راضی شده فقط به «رضا»یش
 
 
گوشه‌ی صحن تو غصه راه ندارد
«خوشتر از این گوشه پادشاه ندارد»
این دل آلوده عاشقت شده اما
غیر همین اشک‌ها گواه ندارد
 
راه حرم دور و آستان تو نزدیک
قافله‌ها خسته، سایه‌بان تو نزدیک
سفره‌ات آنقدر بی‌ریا و صمیمی است
تا که نشسته‌ست میهمان تو نزدیک
 
خواندن «والشمس» در جوار تو خوب است
صحبت مشهد فقط کنار تو خوب است
باز هم از جمکران و ساقی سبزش
باده گرفتن به اعتبار تو خوب است
 
خواهر خورشید! دل به نور تو بستیم
زائر شهر توایم هر چه که هستیم
نان و نمک می‌رسد باز هم از قم
گر چه نمکدان هزار بار شکستیم
 
تا که شفاعت خدا به دست تو بخشید
در ته چشمانمان امید درخشید
حضرت معصومه تو... تو... چه بگویم!؟
واژه کم آورده‌ام دوباره، ... ببخشید!
 
قاسم صرافان

***********************

 
«آن يار کزو خانه‌ي ما جاي پَري بود
سر تا قدمش چون پري از عيب بري بود»
انگار در اعماق نگاهش خبري بود
در شهر خودش بود و دلش در سفري بود
 
مي‌رفت دلت كوي به كو، خانه به خانه
«جمعي به تو مشغول و تو فارغ ز ميانه»
 
انگار کسي رو به خراسان به نماز است
با چادر سبزي که پر از عطر حجاز است
«اَلمِنَّتُ لِلَّـه که درِ ميکده باز است»
مستي ـ به خدا ـ پيش دو چشم تو مجاز است
 
من مست‌ترين حوض تواَم حضرت مهتاب!
از اين همه اشك است اگر شور شد اين آب
 
در سفره‌ي مهمان تو جز نور خدا نيست
هر لقمه مگر با نمک نام رضا نيست
از شوق تو در صحن و خيابان تو جا نيست
کس نيست که در دامن مهر تو رها نيست
 
حق دارد اگر يوسف ما هم به تو نازد
يك مسجد و ميخانه كنار تو بسازد
 
آنقدر قشنگی كه دل قافله‌ها را …
آنقدر كريمي كه همه فاصله‌ها را …
آنقدر عزيزي كه تمام گله‌ها را …
ـ از قافيه بگذرـ بگشا اين گره‌ها را
 
نزديك ترين سنگ صبور دل مايي
هم دامن زهرايي و هم دست رضايي
 
قاسم صرافان

***********************

«موسی» که دید حال و هوایت، دادت به دست‌های «رضا»یت
اشکی نشست گوشه‌ی چشمش، تا «فاطمه» زدند صدایت
از جنس آسمانی و نوری، از چشم باز پنجره دوری
بین برادران غیوری، خورشید هم ندیده ردایت
رنج سفر برای تو آسان، شب از قبیله‌ی تو هراسان
شد قبله‌ی دل تو خراسان، ای عطر دوست قبله نمایت!
من تشنه‌ای رسیده به دریا، با آرزوی دیدن «زهرا»
دربان! بگو ملیکه‌ی قم را: از راه آمده‌ست گدایت
کنج ضریح سر بگذارد، بال و پری اگر چه ندارد
دل را به دست تو بسپارد، تا پر دهی به سمت خدایت
لبخندِ شهر تو نمکین است، قم قلب مهربان زمین است
ما هر چه داشتیم همین است: جان‌های ما، «کریمه»! فدایت
ای دختر یگانه‌ی مادر! ای جویباری از دل کوثر!
مثل «علی» نیامده دیگر، کو همسری به شأن سرایت؟
می‌بارد از ضریح تو رحمت، از آسمان اسم تو عصمت،
از «اشفعی لنا»ی تو «جنت»، وا شد به‌ روی ما، به دعایت
این شاعرت دلش شده آهو، آهو اسیر شهر و هیاهو
اذن زیارتی بده بانو! این شعر را نخوانده برایت
 
قاسم صرافان
 
***********************
 
به دل حک شد به خط آشنایی
شب میلاد و آغازِ گدایی
گدای بارگاهِ سبزِ عشقم
ببین امشب دلم گشته هوایی
به پیش پای تو غرقِ سرشکم
که شاید سر زنی بر بی‌نوایی
کریمه کاسه‌ام بنگر که بالاست
کرم بنما تو هر چه می‌توانی
تویی معصومه، عصمت پیش رویت
کند سجده از این نورِ خدایی
تویی بانوی قصرِ سرخِ مذهب
که با زینب همیشه هم صدایی
همین بس از تو ای معصومه جانم
لقب گیرنده‌ از جامِ رضایی
رضا نامِ تو را معصومه خوانده
که سر تا پا چنین زهرا نمایی
همه امشب کنارِ بارگاهت
من و این گریه و فصلِ جدایی
دلِ فطرس شده در شامِ میلاد
اسیرِ گنبدِ زردِ طلایی

***********************
 
بیا به جان بشنو نغمه ی خوش الحان را
ترنّم نفس بلبل غزلخوان را


مدینه راهی قم شد، مدینه راهی توس
ببین مسیر مدینه به قم-خراسان را


چقدر ریسه ی رنگی به چشم می آید
به هر دو دیده نظر کن ستاره باران را


زمین بایر ایران بدون برکت بود
دمیده عطر شما روح مُلک ایران را


دوباره حضرت جبریل در بغل دارد
نزول آیه ی یاسین و نور و رحمان را


به استلام نگاه رضا وزید و گذشت
نسیم چادرتان سرزمین کنعان را


کی ام که مدح تو گویم ببخش ای بانو
تصدّقی بنما قوم و خویش سلمان را
***
تویی امام رضا ؟ نه! رضا امام تو بود
دعا به جان رضا صحبت مدام تو بود
***
سپاس باد خدا را کریمه ای داریم
به طور موسی ِ کاظم کلیمه ای داریم


هزار مرتبه شکر خدا، به بسم الله
کنار واژه رحمان، رحیمه ای داریم


شبیه آیه ی «إحسانک القدیم» خدا
نعیم جاری و لطف قدیمه ای داریم


به خاندان علی بعد زینب کبری
عقیلة العربیّ و علیمه ای داریم


مفهّمات زمین و مقدّرات زمان
نهان نمانده که آخر فهیمه ای داریم


کسی که از سه جهت با امام محرم بود
به بضعة النبویّة ضمیمه ای داریم
***
اگر چه مرقد زهرا نهان و ناپیداست
ثواب زائر او مثل زائر زهراست
 
مجید لشگری
 



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ولادت حضرت فاطمه معصومه(س) مهدی وحیدی
[ 15 / 6 / 1392 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت حضرت فاطمه معصومه(س)


هر کس به احترام مقام تو خم نشد
آقا نشد بزرگ نشد محترم نشد
 
دل خسته بود و راهي اين آستانه شد
دل خسته بود و راهي باغ ارم نشد
 
گفتند مرقدت حرم آل فا طمه است
با اين حساب هيچ کسي بي حرم نشد
 
اين حاجت من است الهي قلم شود
دستم اگر براي تو بانو قلم نشد
 
باز اين چه لطفي است که در حق ماشده
ما شاعرت شديم ولي محتشم نشد
 
مي خواستم براي تو بهتر از اين غزل
من را ببخش آنچه که مي خواستم نشد
 
مجيد تال
 
*******************
 
 
دست مرا گرفت وبه دست قلم گذاشت
حسي که باز پاي مرا درحرم گذاشت
حسي که اشکوار به چشمم قدم گذاشت
تا ((اشفعي لنا))به لبم دم به دم گذاشت
 
پس از کنار هجره ي پروين که رد شدم...
بي اختيار شعر سرودن بلد شدم
 
در اين حرم که آمده ام پا به پاي عشق
عاشق شدن دعاي من است و دعاي عشق
مادست خالي آمده ايم اي خداي عشق
اذن دخولمان بده محض رضاي عشق
 
تا چشم کار مي کند اينجا کرامت است
اينجا شفيعه هست پس اين جا قيامت است
 
ما اشک مي شويم که بارانمان کني
ما درد ميشويم که درمانمان کني
مارا غريب و بي کس و بي خانمان کني
تا شب نشين صحن شبستانمان کني
 
يادش بخير ماه مبارک‌ بهار تو
سي جزء عشق خوانده شده در کنار تو
 
خوش روييت نبود چنين رو نمي زديم
نورت نبود با دل شب مو نمي زديم
صحنت نبود دست به جارو نمي زديم
بالا اگر نبودي  زانو نمي زديم
 
ما با حضور لطف تو حاجت نداشتيم
ما بي حضور لطف تو بهجت نداشتيم
 
بال فرشته است و قدم هاي مردم است
در حوض صحن آينه اش آسمان گم است
ديگر نگرد مادرمان در همين قم است
((اينجا که آب هست چه جاي تيمم است؟))
 
گفتند باز مي شود از قم در بهشت
مارا ببر بهشت تو  اي خواهر بهشت
 
آهو شديم در دل صيادمان ببر
پروازمان بده به گهر شادمان ببر
مشهد به پاست در سرمان شور عشق تو
پس مال ماست کوچه ي سرشور عشق تو
 
مجيد تال
 
*******************

 
هواي ديدن خورشيد درسرم افتاد
که ناگهان به دلم جذبه ي حرم افتاد
 
کسي ميان دلم ((اشفعي لنا ))ميخواند
کسي که خاک ترين بود و از طلا ميخواند
 
تويي سرودن شعرم تويي ترانه ي من
بهانه اي به غزل هاي عاشقانه ي من
 
درخت بي ثمري را به بار آوردي
دراين زمين کويري بهار آوردي
 
نداشت فاطمه در شهر خود مزار اما
براي فاطمه در قم مزار آوردي
 
نگه ندار زما سايه ي پناهت را
وقدر يک مژه بر هم زدن نگاهت را
 
دوباره بال گشودم شبيه پروانه
و با اجازه سرودم شبيه پروانه
 
کسي که پاي ضريحت دخيل مي بندد
دخيل را به پر جبرئيل مي بندد
 
طلا زخاک در کوي تو محک خورده است
کنار سفره ي توآب هم نمک خورده است
 
براي وصف قم از رود نيل بايد گفت
غزل،قصيده نه بحر طويل بايد گفت
 
به چشم مي خورد اينجا زيارت مريم
سميه، آسيه ،حاجر،خديجه،حوا هم
 
زمين هميشه تو را با برادرت مي ديد
تو ماه بودي و نام برادرت خورشيد
 
چقدر در حرمت بوي عشق مي آيد
خيال مي کنم عطر دمشق مي آيد
 
شبي که فال بجز عشق را نمي آورد
دلم براي زيارت بهانه مي آورد
 
کسي ميان دلم ((اشفعي لنا))مي خواند
صدا صداي خودم بود از شما مي خواند
 
مجيد تال
 
*******************
 
 
دلم -شايد يکي از کفتراتون-
حسابي خو گرفته با هواتون
 
شبا وقتي که مي بندن درارو
دلم مي مونه تو صحن و سراتون
 
يه عمره عاشقونه هر شب و روز
توي شادي و غم کردم صداتون
 
صُبا گفتم : سلام ، خورشيد بانو !
شبا گفتم : سلام ، مهتاب خاتون !
 
ببخش از اينکه گفتم عاشقونه
نه خانم ، ما کجا و عاشقاتون ؟
 
سر راه حرم گاهي اگر چه
دوتا شاخه غزل چيدم براتون...
 
همه ش تقصير خوبيتونه خانم
که کرده ما بَدارم مبتلاتون
 
هميشه درد دل کرديم و رفتيم
نشد با ما بگيد از ماجراتون
 
اگر چه ؛ تو دلا مي پيچه گاهي
مناجات رضا جانم رضا تون
 
وَ يا بين صداي ندبه خونا
صداي ناله ي آقا بياتون
 
يه عمره سائلم اما يه بارم
شما چيزي بخواين از اين گداتون
 
مگه تا کي قراره زنده باشم
بيام تا کي بگم جونم فداتون ؟
 
چي مي شه زير پاهاتون بشم خاک
مني که عمريه پايين پاتون ...
 
حسن بياتاني



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ولادت حضرت فاطمه معصومه(س) مهدی وحیدی
[ 15 / 6 / 1392 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ورود حضرت فاطمه معصومه(ٍس) به شهر قم

مثل دلتنگی یک رود که تنها می رفت
او فقط داشت به پابوسی دریا می رفت
 
داشت خورشید هم از طوس نگاهش می کرد
زائر آینه با شوق تماشا می رفت
 
صبح روزی که قدم بر سر این خاک گذاشت
آفتاب از قدمش بود که بالا می رفت
 
توی این دشت فقط یک گل مجنون روئید
آن هم آن بود که در حسرت لیلا می رفت
 
" اشهد ان رضا " را سر هر ماذنه برد
اینچنین عشق به هر گوشه دنیا می رفت
 
وقتی از زمزمه آمدنش می گفتند :
به خداوند خراسان دل مولا می رفت
 
چهارده مرتبه تکرار شد و فاطمه شد
و از آن پس همه گفتند: که زهرا می رفت..
 ***
آنقدر رفت که در ثانیه ها هم گم شد
بعد آنسوی زمان پنجره ای در قم شد
 
و همین زائره سبز زیارتگاهش
در پرواز به سمت حرم هشتم شد
 
گوشه چادر او روی سر قم افتاد
کآفتاب آمد و تاریکی شیطان گم شد
 
خاک قم عطر گل یاس گرفت و آنگاه
قم مدینه شد و او فاطمه دوم شد
 
یازده  کعبه به همسایگی اش آمده اند
یازده  مرتبه اینجا حرم مردم شد
 
جمع بودند در اینجا همگی تا اینکه
جمکران آمد و همسایه این خانم شد
**
لطف همسایگی اش بود؛ که احسان می ریخت
بر سر سفره او این همه مهمان می ریخت
 
بر لب حوض برای همه ماهی ها
مثل یک حوریه با دست خودش نان می ریخت
 
مثل ابری که پر از مرحمت زهرا بود
بر دل تشنه این باغچه باران می ریخت
 
از دل مشرقی ای او چه بگوئیم که تا-
پلک می زد همه جا صبح خراسان می ریخت
 
یا بگویییم که با یک نگه زهرایش
دور تا دور علی این همه سلمان می ریخت
 
یا سحرگاه که آیات خدا را می خواند
در صفوف حرمش سوره انسان می ریخت
**
دختری را که پدر هم به فدایش بشود
آمده بود فدایی رضایش بشود 
 
آمده بود کمی بار بلا بردارد
زینب قافله ی کرب و بلایش بشود 
 
آمده بود که زینب سر مقتل برسد
آمده بود که این بار فدایش بشود
 
رحمان نوازنی
 
*********************

 
با همه عزت و مقام آمد
باز هم خواهر امام آمد
با سلام و درود وارد شد
قم که آمد به احترام آمد
**
همه اش احترام می کردند
دسته دسته سلام می کردند
همه جا مهر بود و گل باران
حق او را تمام می کردند
**
هیچکس ناسزا نگفت به او
جز درود و ثنا نگفت به او
هیچکس وقت آمدن غیر از
آیه انمّا نگفت به او
**
در دلش حول و التهاب که نیست
دست او بسته در طناب که نیست
لرزه بر جان او نیفتاده
حرفی از مجلس شراب که نیست
**
خوب شد که سری به نیزه ندید
خوب شد هیچ حرف بد نشنید
خوب شد وقت دست و پا زدنش
نیمه جان برادرش نرسید
 
**
قم عجب میهمان نوازی کرد
تا ابد ماند و سرفرازی کرد
قم عجب کرد آبرو داری
کوفه با آبرو چه بازی کرد
**
ای امان از غریبی زینب
وای از غم نصیبیِ زینب
هیچ چشمی به شام و کوفه ندید
دل قرار شکیبی زینب
**
بس که همچون حسین محو خداست
درد و غم پیش چشم او زیباست
تا خدا همچو زینبی دارد
پرچمش تا همیشه پابرجاست

 
*********************

 
آئينه توحيد به قم مي آيد
يا خواهر خورشيد به قم مي آيد
نذر نفحات فاطمي اش صلوات
با آمدنش عيد به قم مي آيد
 *
هم زمزمه‌ي سبز بهاران با تو
هم روح بلند چشمه ساران با تو
از راه رسيدي و کويري تشنه
جنت شده، اي حضرت باران با تو
 *
تا خاک مرا سرشت، يا معصومه
روي دل من نوشت: يا معصومه
يک پنجره پرواز مرا خواهد برد
از صحن تو تا بهشت، يا معصومه
 
یوسف رحیمی
 
*********************

 
اى دختر و خواهر ولايت
آيينه ی مادر ولايت
 
بر ارض و سما مليكه در قم
آرام دل امام هفتم
 
معصومه به كُنيه و به عصمت
افتاده به خاك پايت عفت
 
در كوى تو زنده ، جان مرده
بر خاك تو عرش سجده برده
 
در قصر تو جبرئيل حاجب
زُوّار تو را بهشت واجب
 
گفتند و شنيده اند ز آغاز
كز قم به جنان درى شود باز
 
حاجت نبُوَد مرا برآن در
قم باشدم از بهشت بهتر
 
قم قبله ی خازن بهشت است
اين جا سخن از بهشت ، زشت است
 
قم شهر مقدس قيام است
قم خانه يازده امام است
 
قم تربت پاك پيكر توست
اينجا حرم مُطهَّر توست
 
گر فاطمه(س) دفن شد شبانه
نَبوَد ز حريم او نشانه
 
كى گفته نهان زماست آن قبر
من يافته ام كجاست آن قبر
 
آن قبر كه در مدينه شد گم
پيدا شده در مدينه ی قم ...
 
مريم به بَرَت اگر نشيند
اين منظره را ، مسيح بيند
 
سازد به سلام سَرو قد خم
اول به تو ، بعد از آن به مريم ...
 
روزى كه به قم قدم نهادى
قم را شَرَفِ مدينه دادى
 
آن روز قرار از مَلك رفت
ذكر صلوات بر فلك رفت
 
تابيد چو موكبت ز صحرا
شهر از تو شنيد بوى زهرا(س)
 
درخاك رهت ز عجز و ناله
مى ريخت سرشك ، همچو لاله
 
با گريه ی شوق و شاخه ی گل
بُردند به ناقه ات توسل
 
دل بود كه بود ، محفل تو
غم گشت به دور محمل تو
 
آن پير كه سيد زمان بود
رويش همه را چراغ جان بود
 
گرديد به گردِ كاروانت
شد پاى برهنه ساربانت
 
بردند تُرا به گريه هودَج
تا خانه موسى اِبن خِزرَج
 
ازشوق تو اى بتول دوم
قم داد ندا به مردم  قم
 
كاى مردم قم به پاى خيزيد
از هر در و بام گل بريزيد
 
آذين به بهشت قم ببنديد
ناموس خدا مرا پسنديد
 
قم شام نبود تا كه در آن
دشنام دهد كسى به مهمان
 
قم شام نبود ، تا كه از سنگ
گردد رخ ميهمان ز خون رنگ
 
قم كوفه نبود تا كه خواهر
بيند سر نى ، سر برادر ...
 
حاشا كه قم اين جفا پذيرد
مهمان به خرابه جاى گيرد ...
 
بستند به گرد ميهمان صف
قم با صلوات و - شام با كف ...
 
قم مهمان را عزيز خوانند
كى دخت و را كنيز خوانند؟ ...
 
«میثم» همه عمر آن چه را گفت
در مدح و مصیبت شما گفت
 
حاج غلامرضا سازگار
 



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ورود حضرت فاطمه معصومه(ٍس) به شهر قم مهدی وحیدی
[ 15 / 6 / 1392 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

ولادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها)

 

چشم دلم به سمت حرم باز می شود

با یک سلام صبح من آغاز می شود

 

پر می کشد دلم به هوای طواف تو

وقتی که لحظه لحظه ي پرواز می شود

 

قفل دلم شکسته کنار در حرم

از مرقدت دری به جنان باز می شود

 

فهمیده ام ز حکمت ایوان آینه

اینجا دل شکسته سبب ساز می شود

 

کو چشم روشني که ببيند در اين حرم

هر روز چند مرتبه اعجاز مي شود

 

اعجاز توست اينکه دلم يا کريم توست

قلب تپنده ي حرم قم، حريم توست

 

اينجا بهشت دختر موسي بن جعفر است

از نفحه ي شهود و تجلي معطر است

 

برپا شده است مکتب قرآن و اهل بيت

دارالعلومِ مريم آل پيمبر است

 

اينجا کليد علم و فقاهت ارادت است

خاک در حريم تو علامه پرور است

 

چشم اميد عالِم و عاشق به سوي توست

اينجا چقدر چشمه ي جوشان کوثر است

 

تنها پناهگاه دلم صحن آينه ست

وقتي دلم از آه زمانه مکدر است

 

هر شب کنار مرقد تو يک مدينه دل

دنبال قبر مخفي زهراي اطهر است

 

صحن تو غرق بوي گل ياس مي شود

اينجا حضور فاطمه احساس مي شود

 

با آنکه هست هر دو جهان مال فاطمه

اينجا دميده کوکب اقبال فاطمه

 

بي اختيار پاي ضريحت رسيده است

هر زائري که آمده دنبال فاطمه

 

دارد تمام مرقد تو بوي آسمان

اينجاست سايه سار پر و بال فاطمه

 

فرمود آشيانه ي‌ امن الهي است

صحن و سراي تو، حرم آل فاطمه

 

خورشيد آل فاطمه از راه مي رسد

هر سال ما اگر که شود سال فاطمه

 

اي عمه ي امام زمان! کاش در حرم

يک صبح جمعه لايق ديدار مي شدم

 

خاتون ملک ارض و سما إشفعي لنا

محبوبه ي حبيب خدا إشفعي لنا

 

آرامش و قرار دل ثامن الحجج

اي زينب امام رضا إشفعي لنا

 

عصمت دخيل بسته به پرهاي چادرت

اي آفتاب حُجب و حيا إشفعي لنا

 

در هر سحر به سوي ضريح اجابتت

مي آورم دو دست دعا إشفعي لنا

 

روي سياه و بار گناهان ما کجا

لطف و کرامت تو کجا إشفعي لنا

 

مهر و ولايتت شده حبل المتين ما

در صبحگاه روز جزا إشفعي لنا

 

يوم الحساب تو همه اميد شيعه اي

تنها نه شيعه اهل جهان را شفيعه اي

 

با حبّ تو کسی که دلش را محک زده

طعنه به پارسایی حور و ملک زده

 

سرشار از زلالی نور یقین شود

در مرقد منور تو قلب شک‌زده

 

از چشمه های فیض تو سیراب می شود

هر کس دلش ز قحطی ایمان ترک زده

 

تنها نه چشم آدمیان بر عطای توست

بر گنبد تو دست توسل فلک زده

 

شب های جمعه طوف حرم می‌ کنم ولی

گویا کسی به زخم دل من نمک زده

 

دارد ضریح اطهر تو بوی کربلا

قلبم برای دیدن شش گوشه لک زده

 

امشب گره گشاست دم يا رضا رضا

در دست توست تذکره ي کربلاي ما

 

یوسف رحیمی



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: ولادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها)
[ 28 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

ولادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها)

توضیح المسائل

 

ازشب میلاد تو اینگونه حاصل می شود

ماه ،روز اول ذی القعده کامل می شود

 

بارها سر در میارد از شب میلاد تو

تا که جبرائیل ازخورشید غافل می شود

 

گوئیا شان نزولش می شود ایران ما

هرچه بر "موسی بن جعفر"سوره نازل می شود

 

پای او "شاه چراغ "ودستها "عبدالعظیم"

چشم ایران چون که مشهدگشت-قم ؛دل می شود

 

خاک مشهد نسخه ی ایرانی کرب وبلاست

حضرت معصومه زینب را معادل می شود

 

هرچه قابل تر در این مجموعه ناقابل تر است

هرچه ناقابل در این مجموعه قابل می شود

 

هرکسی از خویش داخل گشت خارج می شود

هرکسی از خویش خارج گشت داخل می شود

 

هرکسی درشهر عاقل گشت عاشق هم نشد

هرکسی درصحن عاشق گشت عاقل می شود

 

رتبه ها بر عکس دنیا می دهد اینجا جواب

شاه باترفیع در صحن تو سائل می شود

 

درحریمت شعر گفتن کار خودرا می کند

"شاطر عباس قمی" هم گاه "دعبل "می شود

 

اشک وقتی واقعی شد در حرم هم سرگرفت

پس به جای مُهر پیشانی من گل می شود

 

هرکسی طرز ارادت را به تو توضیح داد

صاحب یک جلد توضیح المسائل می شود

 

گوشه ای از لطف پنهان تو که معلوم نیست

گوشه ای از لطف معلوم تو"فاضل"می شود

 

تاچهل شهرمجاور وسعت اکرام توست

پس من ِهمسایه ات رانیز شامل می شود

 

مشکلات سختم آسان شد ولی کاری بکن

دل بریدن از تو دارد باز مشکل می شود

 

مهدی رحیمی



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: ولادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها)
[ 28 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

ولادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها)

لحظه ها لحظه هاي رويايي

چشمها چشمه هاي دريايي

 

ابرهاي بهار مي بارد

قلب هاي پُر خروش و شيدايي

 

آسمان محو تابش خورشيد

چه طلوعي چه صبح زيبايي

 

دفتر باد لابه لاي چمن

گرم نقاشي و گُل آرايي

 

و تو اي قبله ي دلِ مريم

روي دستِ مسيح مي آيي

 

منّت خويش بر سرم بگذار

روي چشمم بيا قدم بگذار

 

از دلِ خانواده ي ياسين

آمدي اي كريمه ترين

 

جاي تو آسمان و عرش خداست

لطف كردي آمدي به زمين

 

پيش ِ پايت عجب شلوغ شده

سائلان صف كشيده اند ببين

 

همه ي باغها براي شما

هرچه خواهي بيا و ميوه بچين

 

من دعا ميكنم تو را به خدا

دست بالا ببر بگو آمين

 

كاش گَردَم فداي معصومه

جان دهم زير پاي معصومه

 

مِهر رويِ تو محور خورشيد

نام تو نقش دفتر خورشيد

 

در افق هاي روشن فردا

سايه ي توست بر سر خورشيد

 

دختر نجمه ، اي مليكه ي نور

بانويِ ماه ، خواهر خورشيد

 

هركه خواهد ببيندت گيرد

آينه در برابر خورشيد

 

قبر تو قبر مادر سادات

كعبه ي ديده ي تر ِ خورشيد

 

عقل ها مانده اند حيرانت

پدرت گفته جان به قربانت

 

هرچه داريم از خدا داريم

نعمتِ عشق از شما داريم

 

تا تو هستي شفيعه ي محشر

غم نداريم چون تو را داريم

 

در تمام جهان بگردي نيست

مثل اين كشوري كه ما داريم

 

ما به لطف صفاي مقدمتان

دو حرم مثل كربلا داريم

 

اين طرف قم كه خاكِ تربت توست

آن طرف مشهدالرضا داريم

 

تو و آقا كه جانِ ايرانيد

از ازل صاحبانِ ايرانيد

 

دل به دريا زدي خطر كردي

مثل زينب تو هم سفر كردي

 

در بلنداي عاشقي بانو

از سر ِقله ها گذر كردي

 

هر بلايي كه بر سرت آمد

باز هم سينه را سپر كردي

 

همرهانِ تورا همه كشتند

روز و شب به غُصه سر كردي

 

از غم ِ دوري برادرها

رختِ داغ و عزا به بر كردي

 

لاله از باغ بي كسي چيدي

كِي ولي روي نيزه گل ديدي

 

گرچه قلبت هزار بار شكست

كِي دگر بر سر تو سنگ نشست

 

كِي به نامحرمان اسير شدي

كِي به دست تو خصم سلسله بست

 

كِي سر ِ دلبر ِ تورا بردند

در بر ِ يك شراب خوار ه ي مست

 

دشمنت حمله كرد اما تو

معجر و چادرت نرفت ز دست

 

با همه غربتت بگو آيا

خارجي زاده ات كسي خواندست؟

 

گرچه بر شانه بار غم بُُردي

سيلي و تازيانه كِي خوردي؟

 

علي صالحي

**



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: ولادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها)
[ 28 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

ولادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها)

 

بهشت قم

 

دلم سه شنبه شبی باز راهی قم شد

کنار درب حرم، بین زائران گم شد

 

نگاه چشم ترم تا به گنبدت افتاد

دوباره شیفته ی رنگ زرد گندم شد

 

به یاد مسجد و باب الجواد افتادم

سرود عاشقی ام، یا امام هشتم شد

 

به محض بردن نام امام آینه ها

لبان آینه هایت پر از تبسّم شد

 

به استحاله کشاندی مرا به لبخندی

دو چشم مملو اشکم، دو خمره ی خم شد

 

سلام بر تو و بر خاندان اطهارت

سرم به زیر قدوم تمام زوّارت

 

از آب شور حرم ، شوق و شور می گیرم

وضو برای تشرّف به طور می گیرم

 

ستاره ام، که در این آسمان ظلمانی

از آفتاب حضور تو نور می گیرم

 

چقدر زائر عاشق شبیه کودکی ام

ضریح مرقدتان را به زور می گیرم

 

چه افتخار عظیمی است آمدی اینجا

عجیب نیست که حسّ غرور می گیرم

 

برای رد شدنم از پل صراط جزا

ز دست لطف تو برگ عبور می گیرم

 

سلام بر تو و بر خاندان اطهارت

سرم به زیر قدوم تمام زوّارت

 

نسیم مرقدتان عطر کوچه باغ بهشت

بَرَد ز خاطره ها غصّه ی فراق بهشت

 

رواق های حریمت بهشت نور و بلور

بلند گنبد نورانیت، چراغ بهشت

 

مدام روز قیامت پی تو می گردم

نمی روم به جهنّم، و یا سراغ بهشت

 

شکسته باد دو پایم، اگر که روز حساب

بدون تو بگذارم قدم به باغ بهشت

 

منم مدیحه سرایی که آرزو دارم

جوار باغ تو باشم، شده کلاغ بهشت!

 

سلام بر تو و بر خاندان اطهارت

سرم به زیر قدوم تمام زوّارت

 

وحید قاسمی

**



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: ولادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها)
[ 28 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

ولادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها)

 

دختر موسی

 

سائل لطف نوشتند بني آدم را

سر ِ اين سفره نشاندند همه عالم را

 

صبح فردا عجبي نيست اگر بنشانند

يك طرف آسيه و يك طرفت مريم را

 

حس ِ معراج نشينيِ من اين است فقط

گوشه اي از حرمت پهن كنم بالم را

 

در ضريحت شرف آدميت ريخته اند

پس محال است كه آدم نكند آدم را

 

 همه بالفعل مسيح اند اگر پخش كنند

نفس ِ دختر موسايِ مسيحا دم را

 

مثل يك عرش براي تو حرم ساخته اند

كاش ميشد حرم حضرت زهرا هم را

 

با گدايي حرم فخر به دنيا داريم

هرچه داريم از اين دختر موسي داريم

 

قصد كردي بكِشي و بكِشاني همه را

تا به معراج ِ بلندت برساني همه را

 

ريشه هاي دلِ ما رشته اي از چادر توست

چادرت را بتكان تا بتكاني همه را

 

به خدا ذره اي از خانمي ات كم نشود

چه براني همه را و چه بخواني همه را

 

تربت پاي تو بودن چه به ما مي آيد

پس چه بهتر سر راهت بنشاني همه را

 

يك دو قرباني ما نيست برازنده ي تو

وقت آن است بيايي بستاني همه را

 

بشكند گر سر عشاق فداي سر تو

همه ي ما به فداي نخي از معجر تو

 

ما گداييم همه وقت نظر داشتنت

خاك پاييم همه وقت گذر داشتنت

 

آمدي مردم ايران به نوايي برسند

ورنه جز اينكه بهانه ست سفر داشتنت

 

علم شد تربت سجاده ي بيت النّورت

حوزه ي علميه شد لطف سحر داشتنت

 

يك نفس در جگرت سوخت و شد روح الله

بركت داشت چقدر ، آهِ جگر داشتنت

 

فتنه اي آمد و چون فاطمه جمعش كردي

اي به قربان تو و سينه سپر داشتنت

 

در طريقت نفس از پا كه بيفتد خوب است

سير معراج به اينجا كه بيفتد خوب است

 

گاه بابا سخنش را به تو تنها ميگفت

چون نبي گرچه علي داشت به زهرا ميگفت

 

جايگاه تو چنان در نظرش بالا بود

جاي آن داشت به تو اُمِّ ابيها ميگفت

 

دست خطِ تو كه ميديد فقط مي بوسيد

تا كه يادِ تو مي افتاد "فداها" ميگفت

 

خبر از عصمت بي چون و چرايت ميداد

هر امامي كه مقامات شما را ميگفت

 

عمه ي كرب و بلا در تو تجلي كرده

بايد اين آينه را زينب كبري ميگفت

 

بر روي چشم همه جاي شما محفوظ است

احترام تو در اين شهر خدا محفوظ است

 

مطمئن باش در اين شهر پريشان نشوي

بي برادر نشوي پاره گريبان نشوي

 

مطمئن باش كسي سنگ نمي اندازد

از عبورت ز سر كوچه پشيمان نشوي

 

محملت بر روي چشم همگان جا دارد

به خدا مورد آزار مغيلان نشوي

 

آن قدر پوشيه و حله سرت ميريزند

زير يك معجر پاره شده پنهان نشوي

 

زيور آلات تورا مردم اينجا نبرند

وسط خيمه ي آتش زده حيران نشوي

 

محملت شعله ور از واژه ي غارت نشود

حَرمت بسته به زنجير اسارت نشود

 

علي اكبر لطيفيان

**



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: ولادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها)
[ 27 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

ولادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها)

جایی که کوه خضر به زحمت بایستد

شاعر چگونه پیش تو راحت بایستد

 

نزدیک می‌شوم به تو چیزی نمانده است

قلبم از اشتیاق زیارت بایستد

 

بانو سلام کاش زمان با همین سلام

در آستانه در ساعت بایستد

 

و گردش نگاه تو در بین زائران

روی من – این فتاده به لکنت – بایستد

 

تا فارغ از تمام جهان روح خسته‌ام

در محضر شما دو سه رکعت بایستد

 

بانو اجازه هست که بار گناه من

در کنج صحن این شب خلوت بایستد؟

 

در این حرم هزار هزار آیه عذاب

هم وزن با یک آیه رحمت بایستد

 

باید قنوت حاجت بی‌انتهای ما

زیر رواق‌های کرامت بایستد

 

شیعه به شوق مرقد زهرا به قم رسید

طاقت نداشت تا به قیامت بایستد

 

آنکس که جای فاطمه در قم نشسته است

در روز حشر هم به شفاعت بایستد

 

تو خواهر امام غریبی و این غزل

با بیت‌هاش در صف بیعت بایستد

 

من واژه واژه عطر تو را پخش می‌کنم

حتی اگر نسیم ز حرکت بایستد

 

این شعر مست تکیه زده بر ضریح تو

مستی که روی پاش به زحمت بایستد

 

هادی جانفدا



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: ولادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها)
[ 27 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

ولادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها)

كرامت حرم

 

وقتي دلم کنار ضريح تو جا گرفت

نوري ز فيض کوثر بي انتها گرفت

 

يادم نمي رود که ز الطاف مرقدت

هر بار قلب مرده من هم شفا گرفت

 

شد پاي بوس خاک در آستانه ات

تا از کرامت حرم تو صفا گرفت

 

از لحظه اي که وارد شهر شما شدم

فهميده ام نگاه رئوفت مرا گرفت

 

وقتي به صحن آينه ات آمدم دلم

رنگي به روشنايي آئينه ها گرفت

 

دل آشيان گرفته در ايوان آينه

گل داده است غنچة‌ گلدان آينه

 

از مرقدت شميم مناجات مي رسد

بر مقدمت توسلِ حاجات مي رسد

 

وقتي كه خاكبوس حريم تو مي شوم

دستم به چشمه هاي كرامات مي رسد

 

ديگر چه احتياج به مهتاب و آفتاب

تا نور گنبدت به سماوات مي رسد

 

با بال هر فرشته که گرم طواف توست

امواج بي کران تحيّات مي رسد

 

هر دم از آسمان ضريح مطهرت

عطر مزار مادر سادات مي رسد

 

در بين صحن حضرت صاحب زمان بگو

يک عصر جمعه وقت ملاقات مي رسد؟

 

بانوي مهربان جهان اشفعي لنا

اي عمة امام زمان اشفعي لنا

 

دستت كريم و سفرة خيرت كثير تر

هرگز نديده ايم ز تو دستگير تر

 

نائل به فيض كسب مقامات مي شود

در محضر تو هر كه شود سر به زير تر

 

مي گفت شاعري كه بهشت است مرقدت

نه نه ، بهشت نه ! به خدا بي نظير تر

 

گل پوش مي شود حرم آسماني ات

با فرشي از دو بال ملائك حرير تر

 

با مقدم تو باغ بهار است هر كجا

حتي هزار مرتبه از قم كوير تر

 

نقش بهار ، در حرمت بسته مي شود

گل ، مات گلعذاري گلدسته مي شود

 

از نسل كوثري، كه شد اين شوره زار ها

از بركت حضور شما چشمه سار ها

 

در ساية تو جلوة خورشيد پا گرفت

اين انقلاب از تو و اين افتخار ها

 

صبحي اگر دميده ، ز نور نگاه توست

رونق نداشت بي تو در اينجا ، بهار ها

 

از بس سبد سبد گل ايمان چكيده است

از آسمان لطف تو بر كوچه سار ها

 

بر سفرة کرامت و فضلت نشسته اند

همواره زائران تو و همجوار ها

 

اين سايه را تو بر سر من مستدام كن

با جلوه هاي معرفتت آشنام كن

 

آسيه آمده به ديارت ز سمت نيل

يا مي رسد ز عرش خدا همسر خليل

 

از شرق و غرب عالم امكان رسيده اند

امشب به خاک بوسيتان بانوان ايل

 

يعني عجيب نيست اگر جا گرفته اند

حتي فرشته هاي مقرب چو جبرئيل

 

با اشکهام آرزويي موج مي زند

بانو اگر ضريح تو را بسته ام دخيل

 

چشم اميد ما همه بر دستهاي توست

فردا كه مي رسد همه جا بانگ الرحيل

 

آسوده خاطران هياهوي محشريم

تا زائران دختر موسي بن جعفريم

 

امروز اگر برات شفاعت به دست توست

فردا ولي شفاعت جنت به دست توست

 

فرموده اند مريم آل پيمبري

معصومه اي و چادر عصمت به دست توست

 

تفسير « يطعمون علي حبه » تويي

وقتي که سفره هاي كرامت به دست توست

 

هر شب دخيل پنجره هايت ، هزار دل

آخر كليد هاي اجابت به دست توست

 

پر مي زند به سينة من شوق كربلا !

بانوي من جواز زيارت به دست توست

 

كي مي شود كه بال و پرم را تو وا كني

دل را دوباره زائر كرب و بلا كني

 

یوسف رحیمی



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: ولادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها)
[ 27 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

ولادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها)

حرم امن تو کافی است هراسان شده را

مثل شه راه بده آهوی گریان شده را

 

دل سپردیم به آن معجزه ی چشمانت

تا که آباد کنی خانه ی ویران شده را

 

مِهر تو باعث خاموشی آتشـدان است

خارج از دست خلیل است ، گلستان شده را

 

گندم ری به تنور کرمت پخته شود

از تو داریم پس این مزرعه ی نان شده را

 

هرچه شد خرج حرم ارزش او بیشتر است

از طلا حرف نزن، نقره ی ایوان شده را

 

به درخانه ی تو بسته و وابسته شدیم

چه نیازی است به جنّت سگ دربان شده را

 

گر قرار است جبینش به قدومت نرسد

کافرش بیش نخوانیم مسلمان شده را

 

در محلّه خبر لطف تو بهتر پیچید

پخش کردند اگر قصه مهمان شده را

 

شدنی نیست کرم داشته باشی ، امّا

دستگیری نکنی دست به دامان شده را

 

پنجره ساخته ای دور ضریح کرمت

تا ببندند به آن زلف پریشان شده را

 

ما فقط ظاهری از اوج تو را می بینیم

گذری نیست به معراج ِ تو حیران شده را

 

جلوه ای کردی و زهرای پر از جذبه ی تو

تا قم آورد دل شاه خراسان شده را

 

علي اكبر لطيفيان

**



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: ولادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها)
[ 27 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

ولادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها)

خاتون شهر آینه هایی بزرگوار

زهرای شهر یثرب مایی بزرگوار

 

چشم مَلک ندیده دمی سایه ی تو را

ناموس بارگاه خدایی بزرگوار

 

این قوم را به راه حقیقت کشانده ای

موسای بی عباو عصایی بزرگوار

 

بر شانه های باد، جحاز تو حمل شد

فرمانروای مُلک صبایی بزرگوار

 

گم کرده ایم کعبه ی حاجات و آمدیم

نزد شما که قبله نمایی بزرگوار

 

من گریه می کنم که نگاهی کنی مرا

آری همیشه عقده گشایی بزرگوار

 

باران رحمت ازلی سهم مان شده

بی شک دلیل فیض، شمایی بزرگوار

 

بانوی مهربان کدامین قبیله ای؟

امشب بگو که اهل کجایی بزرگوار

 

خُلقت شبیه پیر کریم عشیره است

الحق ز نسل شیر خدایی بزرگوار

 

فهمیدم از شلوغی صحن و سرایتان

هر لحظه مأمن فقرایی بزرگوار

 

فرقی نمی کند چقدر نذر می کنند!؟

باب المراد شاه و گدایی بزرگوار

 

اینجا مریض ها همگی خضر می شوند

سر چشمه ی حیات و بقایی بزرگوار

 

از لحن گریه کردن زوّار واضح است

در قم، بقیع اهل بکایی بزرگوار

 

یادت نمی رود چه قراری گذاشتیم؟

محشر دم بهشت بیایی بزرگوار

 

وحید قاسمی

**



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: ولادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها)
[ 27 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

ولادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها)

تاجی از آفتاب سر قم گذاشتند

نوری ز عشق در دل مردم گذاشتند

 

بانو! تو آمدی: سر هر سفره ی تهی

سیب گلاب و سبزه و گندم گذاشتند

 

باران گرفت و عطر هزاران گل انار

روی لب کویر تبسّم گذاشتند

 

از برکت قدوم شما شوره زارها

رودی شدند و سر به تلاطم گذاشتند

 

این شهر را به عشق شما شهر اهل بیت

شهر ستارگان زمین ... قم گذاشتند

 

اینجا برای چیدن یک خوشه یاد تو

هر گوشه از حریم تو را خم گذاشتند

 

دستان مهربان تو را آسمانیان

بر شانه های خسته ی مردم گذاشتند

 

هر کس مقیم شهر تو شد در پیاله اش

یک جرعه آفتاب و ترنّم گذاشتند

 

مریم سقلاطونی

***



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: ولادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها)
[ 27 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

ولادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها)

مى‏خواستم كه جانب میخانه رو كنم

دستِ نیاز حلقه جام و سبو كنم

 

در ساحل نیاز نشینم امیدوار

دل را به شطّ باده دَمادم فرو كنم

 

وقتى كه هست شوق تیمم ز خاك یار

دیگر چرا ز چشمه زمزم وضو كنم

 

با من حدیث طعنه نا مردمان مگو

من آبروىِ مِى طلب آبرو كنم

 

تیغ زبان به كار نمى‏آیدم دگر

باشد به چشم خون شده‏ام گفتگو كنم

 

از دست رفته دل به تمناى دلبرم

ساقى كمى تحمل من كن كه مضطرم

 

دست خمار جز به سوى خم نمى‏رود

كشتى ز بحر جز به تلاطم نمى‏رود

 

گر گُل اسیر پنجه باد خزان شود

از بلبل انتظار ترنم نمى‏رود

 

یك خوشه عشق آل على گر ثمر دهد

آدم سراغ دانه گندم نمى‏رود

 

حاتم بخیل نیست، اگر درهمى نداشت

لبهاش جز به مهر و تبسم نمى‏رود

 

تا گفت آشیانه ما آن دیار هست

آواره مى‏شود دل و از قم نمى‏رود

 

چشمم فرات و باز دلم مات مى‏شود

محوِ جلالِ عمه سادات مى‏شود  

 

تا باده از سبوى امامت گرفته‏ایم

پیش خدا جوازِ اقامت گرفته‏ایم

 

از حُسن خلقیتم به حیرت، گمان مبر

انگشت بر دهان ز ندامت گرفته‏ایم

 

دل را چو داده‏ایم به دست طبیب عشق

منزل به كوچه باغ سلامت گرفته‏ایم

 

با وعده بهشت برابر نمى‏كنیم

هر دِرهمى از او به كرامت گرفته‏ایم

 

خورشید را مُسخّر خود كرده‏ایم ما

تا ذره‏اى ز رحمت عامت گرفته‏ایم

 

تا سوخته چو لاله ز داغت دعاى ماست

خاك حریم شاه چراغت دواى ماست

 

یك صبح مى‏شود كه برایم دعا كنى؟

یا نیمه شب به شوق نمازم صدا كنى؟

 

مرغ دل از قفس تن به دركشى

در آسمان صحن و سرایت رها كنى

 

ما را به پادشاهى عالم در آورى

یعنى كه در حریم بلندت گدا كنى

 

امروزه كاینچنین به كرامت زبانزدى

تا رستخیز بهرِ شفاعت چها كنى؟

 

تو زائر مدینه‏اى و طوس مى‏روى

ما را ببر كه زائر قبرِ رضا كنى

 

باشد نصیب ما بنمایى هزار حج

یعنى طواف در حرم ثامن الحجج

 

این جا كه آمدى سخن از تازیانه نیست

حرفى ز بى وفایى و ظلم زمانه نیست

 

در دست‏هاى مردم شهر تو سنگ نیست

یعنى سلام مردم تو وحشیانه نیست

 

سیلى نزد كسى به رُخ داغدار تو

اینجا خبر ز خون دل و دردِ شانه نیست

 

با شاخ گل ترا به سوى خانه مى‏برند

كنج خرابه بهر تو آشیانه نیست

 

آرى حریم تو حرم اهل بیت شد

حتى فراز آنكه ز قبرش نشانه نیست

 

تا نیت زیارت معصومه مى‏كنم

یاد از مزار مادر مظلومه مى‏كنم

 

جواد محمد زمانی

***



موضوعات مرتبط: حضرت معصومه(س) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: ولادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله عليها)
[ 27 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]
صفحه قبل 1 صفحه بعد