اشعار استقبال از ماه محرم


فصل اشک و سوز و آه از پرده ی دل میشود
باز چشمانم به رنگ سرخ مایل میشود

باز هم روح الامین مرثیه خوانی میکند
کاف و هاء و یا و عین و صاد نازل میشود

با لباس مشکی ام احرام گریه بسته ام
یک زیارت با هزاران حج معادل میشود

سعی ما پای پیاده از نجف تا کربلاست
شاهراه وصل ما این حد فاصل میشود

نیت گریه نمودم در نماز نیمه شب
چون که روضه بهتر از درک نوافل میشود

رکعت اول به یاد تشنه لبها سوختم
رکعت بعدی من گودال کامل میشود

مادری پهلو شکسته میرسد از سمت عرش
روضه از اینجا به بعدش سخت و مشکل میشود

لحظه ای که سینه ی ارباب سنگین میشود
روضه سنگین ارباب مقاتل میشود

نیزه ها نامهربان هستند اما لحظه ای
مهربان با حنجر او تیغ قاتل میشود

سر غنیمت میرود گودال میگردد شلوغ
وقت غارت کردن مشتی اراذل میرسد

آه از آن لحظه ای که مادرش سر میرسد
با تنی عریان ، تنی بی سر مقابل میشود

محسن حنیفی

********************
 
نسیم روضه وزیده محرم آمده است
زمان گریه به ارباب عالم آمده است

دوباره بیرق و پرچم دوباره طبل و کتل
که ماه مرثیه وغصه و غم آمده است

دوباره سینه سپرهای کربلا جمعند
که لحظه های خوش نوحه و دم آمده است

تمام صحن حسینیه ازدحام گداست
که جا برای هزاران چو من کم آمده است

فقط نه نوح،نه موسی نه یوسف و یعقوب
دراین عزاکده عیسی بن مریم آمده است

 بیا که اشک بریزی کنار پیغمبر
چرا که فاطمه با قامت خم آمده است

محمدحسن بیات لو

*********************


چشم اگر امسال را هم آبروداری کند
گریه می خواهد مرا از هرچه خود عاری کند

هر کسی اینجا هنر کرده است با اشک آمده است
کاش پلک از این هنرها پرده برداری کند

بین دل با داغ او عقد اخوت بسته اند
در ازل، آری، خدا این خطبه را جاری کند

نوحه خوان در روضه می خواند به استمداد اشک
بانگ "هل من ناصر"است این، کیست تا یاری کند؟

می روم تا کربلا، آنجا که مردی آمده است
پای عهدش تا نفس دارد وفاداری کند

رود می افتد به پایش تا به هر قیمت شده
قطره ای از خویش را در جان او جاری کند

آب اگر مهریه ی زهراست پس هر طور هست
باید از مهریه ی زهرا نگهداری کند

بیشتر از ضربت شمشیر، یک سوراخ مشک
می تواند زخم را بر پیکرش کاری کند

می روم قدری جلو، آنجا که یک سر روی نی
بی محابا قد علم کرده است سرداری کند

آنکه تعلیم تکلم کرد بر عیسای طفل
می تواند پس سر بر نیزه را قاری کند

باز می آیم به خود، آنجا که در من یک نفر
گوشه ای کز کرده، می خواهد فقط زاری کند

چشم کارش گریه در سوگ "حسین بن علی"است
کور بادا چشم اگر از گریه خودداری کند

علی فردوسی

 
********************


آماده میشویم دو رکعت عزا کنیم
 حی علی العزا، که قیامی به پا کنیم

 قد قامت العزا  که شنیدیم میرویم
 تا حق روضه های عزا را ادا کنیم

 بوی محرمش همه جارا گرفته است
 وقتش رسیده تا دو سه ماهی صفا کنیم

 زیبا ترین وضوی محرم که گریه است
 باید که اشک را به نظر کیمیا کنیم

 سجاده سنگ صحن و عبا پیرهن سیاه
 نیت برای غربت خون خدا کنیم

 آنقدر با لباس عزا سینه میزنیم
 تا تار و پود پارچه را نخ نما کنیم

  در این نماز عشق چه مستانه میشود
پشت سر امام زمان اقتدا کنیم

 اینجا رکوع ما دم درب ورودی است
 عرض ادب به ساحت کرببلا کنیم

 الحق که کعبه سنگ نشانی برای ماست
 باید به نحو دیگری یاد خدا کنیم

 با این که سمت قبله هنوزم درست هست
 تیری به نیت دو نشانه رها کنیم

 اول به سمت کرببلا روضه الحسین
 دوم به سمت کوفه کسی را صدا  کنیم

 از خاک هم مضایقه کردند کوفیان
 اصلا چگونه یادی از این ماجرا کنیم

 سر های قدسیان همه بر زانوی غم است
 چون پیکری به خون شده هفتاد چاک و نیم

 هفتاد زخم پیکر او از گناه ماست
 نیمی برای کرببلا...، پس حیا کنیم

 اینجا قنوت ما به قناتی رسیده است
 باید که سید الشهدا را صدا کنیم

 تا گفتم السلام علیکم سلام داد
 باید به جان حضرت فطرس دعا کنیم

 حالا که حکم کرببلا را گرفته ایم
 باید دعا به جان امام رضا کنیم

 شرمنده، لفظ واژه ی "باید" زیاد شد
باید به عهدِ گفتن باید وفا کنیم

 امیرحسام یوسفی

********************

رنگ سیاه و سرخی پرچم رسیده است
شان نزول سوره ی مریم رسیده است

شال و لباس مشکی مارا بیاورید
حی علی العزا که محرم رسیده است

درمان درد ما بخدا با طبیب نیست
شکر خدا که دارو مرهم رسیده است

فطرس بیا وسینه زنان را نظاره کن
ماه عزا و نوحه و ماتم رسیده است

هرکس به قدر ظرفیتش فیض میبرد
زین رو گهی زیاد و گهی کم رسیده است

دریای بخشش است و فقط رزق میدهد
هرچه به ما رسیده از این یم رسیده است

شاهی که ابروی گدا را نمیبرد
آوازه اش به گوش دو عالم رسیده است

پیغمبران برای غمش گریه کرده اند
این گریه ها ز حضرت آدم رسیده است

مهمانمان بکن دو سه خط “روضه” روضه خوان
فصل نزول بارش نم نم رسیده است

عصر دهم صدای علیکن بالفرار
ای وای از آتشی که به مخیم رسیده است

بلوا شده است در ته گودال وای من
آنجا عقیله با قد خم هم رسیده است

هرچند وضع غارت او نامنظم است
رختش به هر قبیله منظم رسیده است

امیر علوی

********************

ارباب روی نوکریِ من حساب کرد
با اینهمه گناه مرا انتخاب کرد

هرکس شنید ناله ی حی العزا
تا خویش را به روضه رساند شتاب کرد

دلشوره داشتم که نبینم محرمت
یکسال این فراق دلم را عذاب کرد


باز این چه شورش است که در خلق عالم است
نام حسین بار دگر انقلاب کرد

توبه شکسته ها همه گویند یاحسین
رب الحسین هرچه دعا مستجاب کرد

از کودکی حسینیه دار محرممیم
این روسیاه را خودش عالیجناب کرد

هرکس که ذره ذره به پای حسین سوخت
اورا خدا به وصل خودش کامیاب کرد

گریه غبار سینه ی من داده شستشو
این قلب خاک خورده چنان دّر ناب کرد

تفسیر دستگیریه تو از رسول ترک
کار هزار منبرو صد ها کتاب کرد

سینه برهنه ها همه از نسل عابسند
او کربلا طریق هی این وصل باب کرد

آید به گوش ناله ی محزون فاطمه
با اسم نام یک یک ما را خطاب کرد

ماه محرم آمد و پیچید بوی سیب
صلی علی الحسین و صلی علی الغریب

قاسم نعمتی

********************

این روزها که حال و هوایم بهاری است
یک آسمان ستاره ازاین چشم جاری است

بوی محرمت همه جا را گرفته است
حالا نصیبم از غم تو آه و زاری است

اسپند و شال و بیرق وزنجیر حاضراست
دل گرم ناله کردن و دلبیقراری است

شرمنده ام که خرج عزایت نمی کنم
شرمنده ام قسم بخدا از نداری است

چشمت چرا محل به دوچشمم نمی دهد
ازچشمهای من ز غمت گریه جاری است

هرکس که خواستید بر او کربلا دهید
ما تابعیم و لطف شما اختیاری است

محمدحسن بیات لو

********************

سلام بیرق پرچم ، سلام ماه عزا
سلام حضرت زینب ، سلام خون خدا

دوباره آمده ایم و عزا به پا کردیم
برای ماتمتان روضه ها به پا کردیم

صدا زدیم بیایند باز سینه زنان
به روضه خوان محل گفته ایم روضه بخوان

بخوان که مرد غریبی ز راه آمده است
و شاه خسته دل کم سپاه آمده است

هنوز هست طعامی و آب بسیار است
هنوز بر سرشان سایه ی علمدار است

اما امان ز غریبی امان ز سوز و نوا
امان ز حادثه ی تلخ دشت کرب و بلا

که از جماعت نامرد پشت پا خوردند
میان دشت بلا نیزه بی هوا خوردند

و رأس تک تک انصار را جدا کردند
چقدر به ذریه فاطمه جفا کردند

امیر فرخنده

********************

سوره ی غم می رسد ، آیات مریم می رسد
عطر سیب و بوی اسپند محرم می رسد

دست خود را روی سینه می گذارم با ادب
آه دارد مادری با قامت خم می رسد

میزبان زهرا که باشد من خیالم راحت است
چون که الطافش به مهمان ها دمادم می رسد

انبیا پشت سر هم یک به یک صف بسته اند
حضرت خاتم برای خیر مقدم می رسد

بار عام است و ضیافت خانه ی هیئت شروع
نامه های دعوت از عرش معظم می رسد

زیر و رو کردن فقط کار حسین بن علی ست
در محرم ارمنی هم زیر پرچم می رسد

چایی روضه دوای درد بی درمان ماست
بین این دارالشفا پیوسته مرهم می رسد

با لباس مشکی اَم از قبر می آیم بُرون
یک نخ این پیرهن فردا به دادم می رسد

جبرئیل عرش خدا را آب و جارو می کند
کاروان کربلا از راه کم کم می رسد

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید



موضوعات مرتبط: استقبال از محرم

برچسب‌ها: شعار استقبال از ماه محرم
[ 21 / 7 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

به مناسبت عروج ملکوتی سردار شهید حاج حسین همدانی

خوب است عاشق با همین باور بمیرد
باید به راه دوست در آخر بمیرد

یک روز اگر بی عشق روی دوست سر کرد
حکمش فقط این است که دیگر بمیرد

بی تاب بعد از جبهه ها بودی تو سردار
هیهات آتش زیر خاکستر بمیرد

این رزق هر کس نیست در دوران غیبت
با تیر و تیغ دشمن کافر بمیرد

اما تو را گویا خدا اینگونه فرمود:
حیف است این سردار در بستر بمیرد

با زینب کبری چه گفتی در حریمش
گفتی که باید نوکرت بهتر بمیرد

سردار بی سردار ، یا زینب غلامم
باید غلامت مثل یک نوکر بمیرد

خوب است عاشق در میان شهر غربت
مثل حسین بی یار و بی لشکر بمیرد

خوب است عاشق در پی اثبات عشقش
لب تشنه روی خاکها بی سر بمیرد

قربان آن بانو که روی خاک میگفت
ای گل برای پیکرت مادر بمیرد

هرگز نمی شد باورم که بچه من
بر روی خاک کربلا پرپر بمیرد

قسمت نکن یا رب کسی وقت شهادت
در پیش چشم کودک و همسر بمیرد



موضوعات مرتبط: شهدای مبارزه با داعش

برچسب‌ها: به مناسبت عروج ملکوتی سردار شهید حاج حسین همدانی
[ 19 / 7 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مباهله

احد ده بزرگی

شعر از مه و مهر شب شکن باید گفت
از فاطمه و ابالحسن باید گفت
تا خاطره ی مباهله گم نشود
پیوسته سخن سخن سخن باید گفت

آیات چو آفتاب از خاور نور
نازل شده بر سینه ی پیغمبر نور
ابناء و نساء و انفس اقدس حق
یعنی حسنین و علی و کوثر نور

آن پنج وجود صاحب عصمت حق
یعنی همه عصاره ی خلقت حق
کردند فنا بنای اسقف بازی
با هیمنه ی شگفت و با هیبت حق

مهری که به شأنش امد از حق لولاک
روشن شده از جلوه ی رویش افلاک
با یک زن و یک مرد و دو کودک آمد
تا ریشه ی تثلیث برآرد از خاک

دُردی کش جام درد باید بودن
آگاه دل از نبرد باید بودن
چون شیر خدا حقیقت حق محور
در جنگ عقیده مرد باید بودن

آن روز دو صف مقابل هم بودند
تحلیل گر دلایل هم بودند
آن سو همه در تجزیه ی یکدیگر
این سوی ولی مکمل هم بودند

فرمانده ی جنگ، مصطفی بود آنروز
سردار سپاه، مرتضی بود آن روز
لشگر حسنین و فاطمه پشتیبان
درعرصه، سلاحشان دعا بود آن روز

آن روز نه سنگ و چوب و نه سنگر بود
نه نیزه ی جان شکار و نه خنجر بود
پیروزی پنج تن به اهل نجران
از باور بالنده ی بارآور بود

باذکر علی الدوام،آن پنج نفر
کردند به پا قیام، آن پنج نفر
با باور خود به مشرکین حجت را
کردند به حق تمام، آن پنج نفر

فرمود نبی علی ولی الله است
خورشید ولایت و دلیل راه است
زهرا است دل من و حسن دلبندم
عشق است حسین و عشق حق دلخواه است

مهر آمد و پشت شب بیداد شکست
اندیشه تثلیثی شیاد شکست
هنگام مباهله ز اعجاز رسول
هم اسقف و هم صلیب فولاد شکست

اسقف که گل روی محمد را دید
افتاد صلیبش از کف و جامه درید
گفتا که به حق و راستی در انجیل
حق کرده وجود اقدست را تایید

تنها نه که بر مسیح ترفند زدیم
بر گریه خلق خسته لبخند زدیم
ای ختم رسل ببخش ما را که دگر
دل را به ولایت تو پیوند زدیم

با آنکه گرفتار توهم هستیم
در پیچ و خم خیال خود گم هستیم
از عاقبت مباهله میترسیم
کوتاه سخن، اهل تفاهم هستیم

پیش تو صلیب را شکستن عشق است
بر خاک، به درگهت نشستن عشق است
زُنار بلند عقل خود را با صِدق
بر رشته دامن تو بستن عشق است

با اهل جدل مجادله باید کرد
با تیغ زبان مقابله باید کرد
بر منطق وحی سر اگر نسپردند
بی چون و چرا مباهله باید کرد

شعر از مه و مهر شب شکن باید گفت
از فاطمه و ابالحسن باید گفت
تا خاطره مباهله گم نشود
پیوسته سخن سخن سخن باید گفت



موضوعات مرتبط: مباهله

برچسب‌ها: روز مباهله
[ 19 / 7 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

به مناسبت برگشت ابدان شهدای منا


محسن عرب خالقی

بنا نبود تمتع به انتها برسد
مگر زخون به كف پایشان حنا برسد

قرار بود به گوش تمامی دنیا
صدای خنده ابلیس از منا برسد

قرار شد به تلافی داغ عام الفیل
از آسمان آهن،از زمین بلا برسد

قرار شد خبر انتقام از اسلام
به گوش لات و هبل از دل حرا برسد

قرار شد كه در این شاهكارِ آل سقوط
ز شرق احسنت،از غرب مرحبا برسد

آهای شرطه گربه صفت كنار بایست
كمی به ماهی در حوض هم هوا برسد

زیاد از سحره كار برنمی آید
بگو به فرعون موساد با عصا برسد

شكست كشتی انسانیت در این دریا
خدا كند دگر از راه ناخدا برسد

اگرچه عمق مصیبت زیاد هست ولی
قرار نیست كه مكه به كربلا برسد

. اگرچه حرمله ها راه آب را بستند
قرار نیست كه تیر از كمان رها برسد

اگر چه مانده روی خاك پیكر حجاج
قرار نیست سری روی نیزه ها برسد

قرار نیست برای مراسم تدفین
سری جدا برسد پیكری جدا برسد

سلام بر لب عطشان سیدالشهدا
خدا كند كه به گوشش سلام ما برسد

**

صدای أشهد أن علی ولی الله
به زودی از دل كعبه به گوش ما برسد



موضوعات مرتبط: جنایت آل سعود در منی

برچسب‌ها: به مناسبت برگشت ابدان شهدای منا
[ 15 / 7 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

جنایت آل سعود در حادثه منی


سید مجتبی شجاع

لعنت به دل هواپرستت باشد
فردا بخدا روز شکستت باشد

ما ایل و تبار حضرت فیروزیم
"گفتیم فقط حساب دستت باشد"


*****************************

محمد صمیمی

سینه ی سرخ سرزمین منا
مملو از آیه های قرآن بود
بهر این هجرت غریبانه
بهترین روز، عید قربان بود

جان سپردند تا به چشم جهان
جلوه ی حق چنین زلال شود
عشق بالا گرفت و باعث شد
خون این حاجیان حلال شود

مدعی ها خموش و برلبشان
دست شیطان زده ست مهرسکوت
تا ابد چشم آل شیطان کور
سرزمین منا شده ملکوت

داغداریم و پیشگاه خدا
می بریم این غم و شکایت را
روزی آید که می بریم از حج
دست این قوم بی کفایت را

اذن حق بود پاسخ لبیک
تا قدم روی عرش بگذارند
رخت احرام بود و دیگر هیچ
زائران خدا سبک بارند

ازدحام و حرارت گرما
روضه ها را نشانمان دادند
آب بود و به کامشان نرسید
بالب خشک ،تشنه جان دادند

جان عالم فدای اوکه از آب
بین دو نهر آب شد محروم
السلام علیک یا عطشان
السلام علیک یا مظلوم

پیکری روی خاک کرببلا
بین گودال ماند روی زمین
بی کفن بود وبی کفن هم ماند
کعبه ی پاره پاره ی خونین



موضوعات مرتبط: جنایت آل سعود در منی

برچسب‌ها: جنایت آل سعود در حادثه منی
[ 15 / 7 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

به یاد قاری پرپرشده قرآن در حادثه منا، محسن حاجی حسنی کارگر

قاسم صرافان

از همون اولشم اهل سفر
از همون اولشم رها بودی
از همون اولشم کبوترِ
صحن و گنبد امام رضا بودی 

حتی مرگم نتونست که خنده رو
از رو لبهای قشنگت بگیره
با لب تشنه، توو صحرای منا
جون دادی، الهی مادر بمیره

بیا اینبار واسه ی این دل تنگ
واسه ی این چشای ابری بخون
بیا ای قاری خوش صدای من
واسه مادر آیه ی صبری بخون

چرا ساکتی؟ بخون تا با صدات
تا خدا، تا آسمونا بپرم
کی تونست اینجوری پرپرت کنه؟
از نفس کی تورو انداخت پسرم؟

هاجرم، هاجر بی قراری که،
دیگه اسماعیلشو نمی بینه
محسنم! دیگه چطوری گوش بدم
بعد تو به روضه های مدینه

ما فقط روضه ها رو شنیدیم و
تو خودت توو قلب ماجرا بودی
شنیدم که راهو بستن روی تو،
شنیدم که زیر دست و پا بودی

یوسفم! گرگایی داره اونورا
که نشستن به کمین پیرهنت
گل من! دینه اونا، کینه شونه
نقشه ها دارن برای چیدنت

با شهادتِ میون غربتت
یه نهیب به غیرت ماها زدی
میدونم با نفسای آخرت
مهدی فاطمه رو صدا زدی



موضوعات مرتبط: جنایت آل سعود در منی

برچسب‌ها: به یاد قاری پرپرشده قرآن در حادثه منا، محسن حاجی حسنی کارگر
[ 15 / 7 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

بازگشت شهدای فاجعه منا


وضو گرفته‌ام از بهت ماجرا بنویسم
قلم به خون زده‌ام تا که از منا بنویسم

به استخاره نشستم که ابتدای غزل را
ز مانده‌ها بسرایم؟ ز رفته‌ها بنویسم؟

نه عمر نوح نه برگ درخت‌های جهان هست
بگو که داغ دلم را کی و کجا بنویسم؟

مصیبت عطش و میهمان کشی و ستم را
سه مرثیه‌ست که باید جدا جدا بنویسم

چگونه آمدنت را به جای سر در خانه
به خط اشک به سردی سنگ‌ها بنویسم

چگونگه قصه‌ی مهمان کشی سنگدلان را
به پای قسمت و تقدیر یا قضا بنویسم

منا که برف نمی‌آید این سپیدی مرگ است
چسان زمرگ رفیقان با صفا بنویسم؟

خبر زتشنگی حاجیان رسید و دلم گفت:
خوش است یک دو خطی هم ز کربلا بنویسم

نمانده چاره به جز اینکه از برادر و خواهر
یکی به بند و یکی روی نیزه‌ها بنویسم

نمانده چاره به جز گفتن از اسیر سه ساله
چه را ز ناله‌ی زنجیر و زخم پا بنویسم

به روضه‌خوان محل گفته‌ام غروب بیا تا
تو از خرابه بخوانی… من از منا بنویسم ….

حامد عسکری



موضوعات مرتبط: جنایت آل سعود در منی

برچسب‌ها: بازگشت شهدای فاجعه منا
[ 15 / 7 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عید غدیر


غلامرضا سازگار

ای مبارک آیه ی اکمال دین عیدت مبارک
ای غدیر ای عید کلّ مسلمین عیدت مبارک
ای امین وحی، جبریل امین، عیدت مبارک
آسمان چشم دلت روشن زمین، عیدت مبارک
شیعه ی مولا امیرالمؤمنین، عیدت مبارک
یا علی ای مصطفی را جانشین عیدت مبارک

عید اهل آسمان جشن زمینی هاست امشب
ذکر کلّ آفرینش یا علی مولاست امشب


عید قرآن، عید عترت، عید دین، عید هدایت
عید امّت، عید شیعه، عید جود، عید عنایت
عید «اتممتُ علیکم نعمتی» عید ولایت
عید عفو و عید رحمت عید لطف بی نهایت
عید از مولا امیرالمؤمنین کردن حمایت
روی برگ هر گیاهی نقش بسته این روایت

کای تمام خلق! نازل آیه ی اکمال دین شد
شیر حق، نفس نبی، حیدر امیرالمؤمنین شد


کیست تا بی پرده وجه خالق داور ببیند
در غدیر خم گل لبخند پیغمبر ببیند
از جهاز اشترانش زیر پا منبر ببیند
بر فراز دست ختم الانبیا حیدر ببیند
شافع محشر ببیند ساقی کوثر ببیند
هادی و رهبر ببیند سیّد و سرور ببیند

ای تمام مؤمنات و مؤمنین مولا مبارک
این ولایت بر امیرالمؤمنین بادا مبارک


یا محمّد حکم، حکم خالق یکتاست بلّغ
یا محمّد جای ابلاغت در این صحراست بلّغ
یا محمّد آفرینش بی علی تنهاست بلّغ
یا محمّد این علی نوح و جهان دریاست بلّغ
یا محمّد این علی بر مؤمنین مولاست بلّغ
یا محمّد بعد تو حامیّ او زهراست بلّغ

یا محمّد بی علی دین مرده قرآن جان ندارد
هر که با او عهد خود را بشکند ایمان ندارد


دینِ بی مهر علی دین نیست کفر است و ضلالت
بی علی ممکن نگردد بر تو ابلاغ رسالت
بر تولاّی علی کن کُلّ امّت را دلالت
کوه طاعت بی ولای او بود کوه خجالت
نیست جز در شأن او این عزّت و قدر و جلالت
در قضاوت، در فتوّت، در مروّت، در عدالت

اوست عارف، اوست واقف، اوست کامل، اوست عادل
اوست اوّل، اوست آخر، اوست واصل، اوست فاصل


یا امیرالمؤمنین اینک به عالم رهبری کن
بر سران کلّ خلقت سر برآر و سروری کن
تو ولّی داور استی داوری کن داوری کن
آفتاب ملک جان ها! با فروغت دلبری کن
از غدیر خم بتاب و تا ابد روشنگری کن
آفتاب و ماه نَه هفت آسمان را مشتری کن

ای غدیر خم کنار مصطفی غار حرایت
ای محمّد مدح خوانت ای خدا مدحت سرایت


ای ولیّ الله، عین الله، وجه الله اعظم
ای در انگشتت زمام اختیار کلِّ عالم
ای رسالت از تو باقی ای ولایت از تو محکم
ای که از خاک سر کوی تو آدم گشته آدم
ای شده در آسمان مهمان تو عیسی ابن مریم
هر مؤخرّ را مؤخرّ هر مقدّم را مقدّم

چهره بگشا تا ببینندت که وجه کبریایی
سجده کن بهر خدایت تا نگویندت خدایی

یا علی تنها تو را باید تو را باید زعامّت
تو امامت کن امامت کن امامت کن امامت
لقمه ای از سفره ی احسانِ تو کوه کرامّت
گوشه ای از صحنه میدان تو، کلِّ قیامت
طاعت کونین بی مهرت ندامّت در ندامّت
انبیا با گفتن قد قامّتت بستند قامت

گفته در قرآن خدا مدح و ثنایت را علی جان
منبر ختم رسل بوسیده پایت را علی جان


تو جمال بی مثال حیّ سبحانی علی جان
دست حقّ، بازوی احمد، قلب قرآنی علی جان
در بهشت تن رسول الله را جانی علی جان
تو تمام دین حق، تو کلِّ ایمانی علی جان
هل اتی و کوثر و نوریّ و فرقانی علی جان
هر چه گویم در ثنایت بهتر از آنی علی جان

جان حق، جانان حق، آیین حق، ایمان حقیّ
مؤمنین را حق بود میزان و تو میزان حقیّ


میوه ی مدح تو در بستان سبز وحی روید
مصطفی باید وضو گیرد لب از کوثر بشوید
لب گشاید، دل رباید، دِر فشاند، گل ببوید
تا که اوصاف تو را بر دخترش زهرا بگوید
نازم آن چشمی که هر جا باز شد روی تو جوید
خصمت از بخل و حسادت گو بنالد گو بموید


هر که در دل دوستیّ ساقی کوثر ندارد
ذّلتش این بس که در روز جزا حیدر ندارد


بارها باید که دیوار حرم همچون در آید
قرن ها باید که چون بنت اسدها مادر آید
چشمه چشمه اشگ شوق از چشمه ی زمزم برآید
بانگ خیر مقدم کعبه به عرش داور آید
بهر استقبال، اوّل در جهان پیغمبر آید
تا به عالم یک امیرالمؤمنین دیگر آید

اوست پیر آفرینش اوست میر آفرینش
اوست شمشیر الهی اوست شیر آفرینش


کیستم من یک مسلمانم مسلمان غدیرم
غرق در بحر عنایات خداوند قدیرم
پیشتر از بودنم عشق علی کرده اسیرم
مهر مولا دستیارم لطف مولا دستگیرم
جز امیرالمؤمنین نبود در این عالم امیرم
خاک پای اهلبیتم کس مپندارد حقیرم

«میثم» این خاندان استم چه بیم از دارِ دارم
با امیرالمؤمنین فردای محشر کار دارم

******************************

غلامرضا سازگار



پیام نور به لب های پیک وحی خداست
بخوان سرود ولایت که عید اهل ولاست

با شراب طهور از خم غدیر بزن
خدا گواه ست که ساقی این شراب خداست

خم از غدیر خم و می ، می ولای علیست
و گرنه صحبت ساقی و جام و باده خطاست

غدیر ، عید خدا،عید احمد، عید علی
غدیر عید نیایش غدیر عید دعاست

غدیر صبح سپید همه سپیدی ها
غدیر ، نور خدا، دشمن سیاهی هاست

غدیر سید اعیاد و اشرف ایام
غدیر خوبتر از عید روزه و اضحی است

غدیر سلسله دار کمال دین تا حشر
غدیر آینه دار علی ولی الله است

غدیر عید همه عمر با علی بودن
غدیر جشن نجات از عذاب روز جزاست

غدیر بر همه حق باوران تجلی حق
غدیر ببر همه گم گشتگان چراغ هداست

غدیر کعبه مقصود شیعه در عالم
غدیر جنت موعود خلق در دنیاست

غدیر حاصل تبلیغ انبیا همه عمر
غدیر میوه توحید اولیا همه جا است

غدیر آیینه لا اله الا هو
غدیر ایت سبحان ربی الاعلی است

غدیر هدیه نور از خدا به پیغمبر
غدیر نقش ولای علی به سینه ماست

غدیر بر کعبه اهلل سما و اهل زمین
غدیر قبله خلق زمین و خلق سماست

غدیر یک سند زنده یک حقیقت محض
غدیر خاطره ای جاودانه و زیباست

غدیر روشنی چشم پیروان علی
غدیر از دل تنگ رسول عقده گشاست

غدیر با همگان هم سخن ولی خاموش
غدیر با همه کس آشنا ولی تنهاست

غدیر صفحه تاریخ وال من والاه
غدیر آیه توبیخ عاد من عاداست

هنوز از دل تفتیده غدیر بلند
صدای مدح علی بانوای روح فزاست

هنوز گوهر وصف علی بود در گوش
هنوز لعل لب مصطفی مدیحه سراست

هنوز لاله اکملت دینک روید
هنوز طوطی اتممت نعمتی گویاست

هنوز خواجه لولاک را نداست بلند
که هر که را پیمبر منم علی مولاست

چنانکه من همگان را به نفس اولایم
علی وصی من از نفس او به او اولاست

علی علیم و علی عالم و علی اعلم
علی ولی و  علی والی و علی اولاست

علی حقیقت روح و تمام عالم جسم
علی سفینه نوح و همه جهان دریاست

علی مدرس جبریل در شناخت حق
علی معلم آدم به علم الا سماست

علی تمامی دین ، بغض او تمامی کفر
علی ولی خدا ، خصم او عدوی خداست

علی بود پدر امت و بردار من
علی سغیر خدا و علی امیر خداست

علیست حج و علی کعبه و علی زمزم
علی سفا و علی مروه و علی مسعاست

علی صراط و علی محشر و علی میزان
علی بهشت و علی کوثر و علی طوباست

علی چو شخص پیمبر هماره بی مانند
علی چو ذات اللهی همیشه بی همتاست

علی شهید و علی شاهد و علی مشهود
علی پناه و علی ملجا و علی منجاست

علی اذان و اقامه ، علی رکوع و سجود
علی قیام و قعود علی سلام و دعاست

علی حقیقت توحید بر زبان کلیم
علی تجلی طور و علی ید بیضاست

علی وصی و دم و لحم و نفس پیمبر
علی ابوالحسنین است و شوهر زهرا

علی است حق و حقیقت بدور او گرد
علی است عدل و عدالت به خط او پویاست

علی محمد و فرقان و نور و کوثر ،قدر
علی مزمل و یاسین و یوسف و طاهاست

علی به قول محمد در مدینه علم
ز در درآی که راه خطا همیشه خطاست

حدیث منزله را از نبی بگیر و بخلق
بگو مخالف هارون مخالف موسی است

بود وصی نبی آنکسی که نفس نبی است
گرفتم (اینکه حدیث)غدیر یک رویاست

کننده در خبیر بود وصی رسول
نه انکه کرد فرار از جهاد ، عقل کجاست

کسی که گفت سلونی ، سزد امامت را
نه آن کسی که بلولا ، به جهل خود گویاست

کسی که جی نبی خفت جانشین نبی است
نه آنکه راحتی جان خویش را می ساخت

چگونه قاتل زهرا امام خلق شود
مدینه مرد شرف نیست یا علی تناست

چگونه مهر بورزند به آن ستم گستر
که دود آتش او دور خانه زهراست

چگونه غیر علی را امام خود داند
که او سراپا آیینه رسول خداست

حدیثی از دو لب مصطفی مراست به یاد
به آب زر بنویسم اگر رواست رواست

خدا گواه است پی دشمن علی نروم
حلال زاده رهش از حرام زاده جداست

کسی که بت شکند بر فراز دوش نبی
برای حفظ خلافت ز هر کسی اولاست

گواه من به خلافت همان وجود علی است
که آفتاب بتایید آفتاب گواه است

بود امامت او در کتاب حق معلوم
چنان که صورت خورشیددر فضا پیداست

به دیدگان خدا بین مرتضی سوگند
کسی که غیر علی دید دیده اش اعماست

عبادت ثقلینت اگر بود فردا
تو را بدون ولایت به ویل و اویلاست

به آن نبی که علی را وصی خود فرمود
به آن نبی که تمامش ثنای آن مولاست

صواب نیست صوابی که بی ولای علی است
نماز نیست نمازی که بی علی برپاست

شکسته باد دهانی که بی علی باز است
بریده باد زبانی که بی علی گویاست

تمرد است بدون علی اگر طاعت
تاسف است سوای علی ، اگر تقواست

به آیه آیه قران به حق پیغمبر
که راه غیر علی مرگ و نیستی و فناست

خدا گواست که هر کس رهش جدا زعلی است
بسان لشکر فرعون راهی دریاست

اگر تمام خلایق جدا شوند از او
خدا گواست که راه تمام خلق خطاست

به جای حور به بوزینه دست داده و بس
کسی که غیر علی را امام ورهبر خواست

به صد هزار زبان روح مصطفی گوید
که ای تمام امت علی امام شماست

من و جدا شدن از مرتضی خدا نکند
که هر که گشت جدا از علی جدا زخداست

کسیکه فاطمه از ظلم او غضبناک است
امامتش غم واندوه و رنج و بلاست

مگرنگفت نبی خشم دخترم زهرا
شرار خشم خداوندگار بی همتاست

مگر نگفت نبی با هم اند ، حق و علی
اگر علی نبود در میانه حق تنهاست

تمام قرآن در حمد و حمد بسم الله
تمام بسمله در با علی چو نقطه باست

خدا  گواست که امروز هر که پیرو اوست
مصون زنار جحیم و عذاب حق فرداست

علی کسی است که یک  ذره از ولایت او
نجات بخش تمامی خلق روز جزاست

علی کسی است که یک خردل از محبت او
نکوتر است ز دنیا و آنچه در دنیاست

اگر زخاک درش کسب آبرو نکند
یقین کنید که در حشر آبرو رواست

چنانکه غیر خدا را خدای نتوان گفت
اگر بغیر علی کس خلیفه گفت خطاست

بگو که بند ز بندم جدا کنند به تیغ
ز بند بندم آید ندا علی مولاست

ا گر به تیغ کشندم و یا به دار کشند
زبان نه بلکه وجودم به حمد او گویاست

به حق کسی نیرد راه جز ز راه علی
به هوش با ش که راه علی بود ره راست

لوا یحمد بدست علی بود فردا
تمام محشر در ظل این بلند لواست

پیمبران همه در تحت دین لوا آیند
که این لوای مقدس همان لوای خداست

الا کسی که تو را از علی جدا کردند
پناگاه تو در آفتاب حشر کجاست

مرا بروز قیامت خبلد کاری نیست
بهشت من همه در صورت علی پیداست

جهنم است بهشتی که بی علی باشد
جحیم با رخ نورانی علی ، زیباست

کجا امام توان یافتن چو شخص علی
که هم کلام خداوند و هم نشین گداست

اگر به چشم شما آفتاب نور دهد
وگر که سایه این نه سپهر بر سر ماست

اگر نسیم سحر می ورزد به لاله و گل
اگر به ظلمت شب ماه را فروغ و ضیاست

اگر تمات سماوات از ستاره پرند
و گر چو مائده  لبریز دامن صحراست

اگر فرشته و حور است و آدمی و پری
اگر زمین و سما و بهشت و عرش علاست

اگر سیاه و سفید است و اصغر و احمد
اگر که روز و شبی یا که صبح و مساست

خدا  گواست که از یمن دوست علی است
علیست  باعث خلقت ، علی خدای گواست

عل یولی خدا بود پیش از انکه خدای
به حرف کن ، همه کائنات را آرست

خدا برای علخل کرد عالم را
چنانکه خلقت او بری خود می خواست

تمام عالم ایجاد بی وجود علی
بان کشتی بی ناخدای در ، دریاست

مرا بس است تولای چهارده معصوم
که این ولایت فوق تمام نعمتهاست

مگر نکفت پیمبر کتاب و عترت من ؟
امنتی است که پیوسته در میان شماست ؟

مگر نگفت که این دو ، زهم جدا نشوند
اگر جدا ز یکی هر که شد ز هر دو جداست

مگر نگفت که این دو ، چو این دو انگشت اند
کز اتحاد یکی گرچه در شماره دو تاست

عبادت ثقلین است بسته بر ثقلین
که مهر طاعت هر بنده مهر ال عباست

درود باد به ارواح چهارده معصوم
که در طریقت آنان نجات هر دو سراست

بتول و چار محمد  حسین و چار علی
دو نامش حسن و آندو جعفر و موساست

بجز محبت آنان نجات نیست که نیست
زنید چنگ به دامانشان ، نجات اینجاست

هنوز محفل ذکر علی است خاک غدیر
ولی چه سود به گوش کسی است که ناشنواست

بگو که خصم شود منکر علی چه باک
که آفتاب به هر سو نظر کنی پیداست

گرفتم انکه حدیث غدیر و قول رسول
مراد دوستی آن امام ارض و سماست

چرا بگردنش افکند ریسمان امت
چه شد که دود ز کاشانه علی برخواست ؟

سوال من ز تمامی مسلمین این است
بدوست اینهمه آزار نه ،به خصم رواست ؟

چو عمر صاعقه کوتاه باد دورانش
خلافتی که دوامش به کشتن زهراست

برای غضب خلافت زدند فاطمه را
شرف کجاست مروت کجاست رحم کجاست

شکستن در و ، بی حرمتی به خانه وحی
مودتی است که درباره ذوالقربی است ؟

اگر قصیده "میثم " بود صدوده بیت
که در عدد صد  و ده نام آن ولی خداست

فضائلی است علی را که گفتن هر یک
نیازمند هزاران قصیده غراست


******************************

غلامرضا سازگار


خلق عالم را ندای یا امیرالمومنین است
ایـن صدای دلربای رحمه للعالمین است

اهل عالم اهل عالم عید ما عید غدیر است
هر كسی دارد امیری بهر ما حیدر امیر است

مـا طرفـدار ولایت حـامی قـرآن و دینیـم
هر چه پیش آید خوش آید با امیرالمومنینیم

اهل عالم اهل عالم در غدیر خم بیایید
تـا بـه فرمان محمد با علی بیعت نمایید

این علی حبل المتین است این علی حق الیقین است
این علی هم جان قرآن این علی هم روح دین است

ذكر و تسبیح و عبادت بی علی معنا ندارد
عشق و ایثار و شهادت بی علی معنا ندارد

یـا علی مولا علی جان ای تمام بـود و هستم
هر كه بودم هر كه هستم من فقط دل بر تو بستم

******************************


علی اكبر لطیفیان

دستان تو حالا شده بالاترین دست
جبریل بوسه می زند بر اینچنین دست

خلق ازل ، کارِ ابد بر عهده یِ توست
ای اولین دستِ خدا ، ای آخرین دست

آن دست ها را آنقدر بالا گرفتند
تا داد یزدان با امیرالمؤمنین دست

یادِ تو و دست تو افتادم وقتی
در علقمه افتاد بر روی زمین دست

هر سه حکایات نگاهت را نوشتند
پس آفرین آب، آفرین مشک، آفرین دست

این دست ها که پیش روی ما باز است
از پشت ، بسته میشود روزی همین دست

پشت و پناه محکمی بودند این ها
زهرا توقع داشت در کوچه از این دست

دست مغیره ، دست زهرا ، دادِ بی داد
افتاد دست بدترین ها بهترین دست

******************************


غلامرضا سازگار

گوش‌هـا بـاز کـه امروز هزاران خبر است
خبری خوب‌‌تر از خوب‌تر از خوب‌تر است

صـف ببندیـد کـه هنگـام نماز روح است
در گشایید که جبریل امین پشت در است

همگـی عیـد بگیریـد کـه عید آمده است
ایـن همـان عیـد خدای احد دادگر است

سـورۀ مائده خوانیـد کـه صـد مائـده نور
از خـدا در دل هــر آیـۀ آن مستتر است

هـر طـرف مـی‌نگرم قافلـه در قافلـه دل
هر دلی بال‌زنـان سوی علـی رهسپر است

این همان عید غدیر است که در خم غدیر
گوش‌هـا یکسـر بـر خطبـۀ پیغامبـر است

خطبۀ ختم رسل حکم خدا مدح علی است
خطبه‌ای که سندش مستند و معتبـر است

ایهـا النـاس هـر آنکـس کـه منـم مولایش
ایــن علـی او را تـا روز جــزا راهبــر است

این علی بعـد نبـی رهبر و مـولای شماست
این علی منجی یک خلق به موج خطر است

این علـی وجـه خـدا چشـم خدا گوش خدا
این علی دست خدا بازوی فتـح و ظفر است

من همـان شهــر علومــم همه باشید گواه
که علـی تـا ابدالدهـر بـر این شهر، در است

این امـام است امـام است امـام اسـت امـام
که امامت به وجودش همه‌جا مفتخر است

چشم، بی‌نور علی تا صف محشر کـور است
دین بی مهر علی پیکر بی‌دست و سر است

شرر نار همان بغض علی بـغض علـی است
مهـر او پیشِ روی آتـش دوزخ سپـر است

بــه تمـام بشـر اعـلام کنــد ختـم رسل
که علــی بـن ابیطالـب خیــرالبشر است

خصـم او را پسـر مـادر خـود باید خواند
غیر از این چاره نداریم که او بی‌پدر است

بی‌نمــازی اسـت اگـر بی‌علی آرید نماز
این نمازی که اجرش همه نار سقر است

مهر پروندۀ اعمـال شما مهـر علـی است
بی‌علی طاعت کونیـن زیان و ضرر است

گر دو صد کـوه طلا در ره معبـود دهید
بی تـولّای علـی جملـه هبا و هدر است

هر که شد خصم علی خصم نبی خصم خداست
در حقیقـت ز زنــازاده زنازاده‌تــر است

دشمن آل محمّـد چـو بــه محشـر آید
آتش خشم خدا از نفسش شعله‌ور است

به سر دوش رسول و به کف پای علی
بنویسیـد علـی بـت شکـن بی‌تبر است

بـی‌ولایش نفسـی گـر بزنــد جبـراییل
کمتر از مرغ زمین خوردۀ بی‌بال و پر است

جنـت از مهـر محبّـان علـی شاخـۀ گـل
دوزخ از بغض غلامان علی یک شـرر است

بــی تولّای علــی نیـست رسـالت کامـل
ثمــر بــاغ نبــوّت همه از این شجر است

نخل‌هــا جملــه گواهـند خــدا مـی‌داند
که علی تشنه، ولی تشنۀ اشک سحر است

سجده بی‌مهر علی سجده به بت باشد و بس
روزه بـا بغـض علـی نیــز گنـاه دگر است

جنّت و کوی علی هست چو یک قطعه زمین
کوثـر و مهر علی قصـۀ شیـر و شکـر است

صورت حق و علی صورت غیب است و شهود
طلعت احمد و او سـورۀ شمس و قمـر است

“میثم”این فخر تو را بس که از این مزرع عمر
نخـل سرسبـز تـو را بـار ولایـت ثمر است




موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عید غدیر
[ 8 / 7 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

جنایات آل سعود در منی

خدا کند نشوم هم کلام بعضی ها
که لعنت است جواب سلام بعضی ها

اگر چه خادم بیت اله اند اما هست
به سوی کفر قعود و قیام بعضی ها

به طرز خوردن شام و شراب مربوط است
اصول و فقه وحرام و حلال بعضی ها

تمام فتنه عالم به دست این آل است
که هست در کف شیطان لجام بعضی ها

خدا گواست ز فعل حرام روئیده
تمام نطفه و لحم و عظام بعضی ها

شده تمام جنایات مصر و سوریه
به نام شیعه و سنی، به کام بعضی ها

ز خون شیعه پاراچنار تا بحرین
اضافه کن همه بر اتهام بعضی ها

هرآنکه در صدد اختلاف افکنی است
یکی است منطق او با کلام بعضی ها

جوان شیعه اگر با بصیرتی نکند
بعید نیست بیفتد به دام بعضی ها

نظر به آیه «بَل هُم أضَل» کن و بنگر
خدا چه گفته به وصف مقام بعضی ها

شبیه عاقبت موج و صخره نزدیک است
سقوط سلطنت و انهدام بعضی ها

خدا کند که بیاید امام غائب ما
به هم زند ز پی و بن نظام بعضی ها

به این دلیل نکردم به نامشان تصریح
که داشت مشکل تطهیر نام بعضی ها

یاسر رحمانی

************************

 فاطمه‌ نانی‌زاد


یمن و شام و جنگ و خونریزی
دلت آقا گرفته بود امسال

می‌رسی کی سوار جادهٔ عشق!؟!
نرسیده زمان استهلال!؟!؟

خیمه خیمه‌ به جست‌وجو بودند
که ببینند روی ماهت را

آرزوی دل همه این بودِ
بوسه باران کنند راهت را

روضه خوان خیمه را به وجد آورد
روضهٔ مشک و دست سقا بود

در زلالیِ اشک حاجی‌ها
جلوات حسین پیدا بود

آه حاجیِ حج نیمه تمام...
عید قربان کجا و عاشورا

جبل الرحمه...، خاطرات حسین
درد و دل‌های سید الشهدا

عرفات و دعا و زمزمه‌ها
جان به قربان کام‌ عطشانت

«و فدیناه...»، روضه شد جان سوز
بدن چاک چاک و عریانت...

عید قربان رسید و تشنه لبان
عید قربان‌شان قیامت شد

در طلوعی که آرزو کردند
قسمت عده‌ای شهادت شد

لیلهٔ قدرشان چگونه گذشت!؟!
که‌ محبت خرید آنها را

پس رقم زد که حج شان مقبول
و چنین برگزید آنها را

چه قدر بغض در گلوشان بود
حاجیانی که تا منا رفتند

آه تقدیر عده‌ای این شد
از منا سوی کربلا رفتند

حرم امن و حرف ناامنی
موسم حج و کاروان در راه

آل فتنه دوباره صف بسته
با یزید زمانه شد همراه...


************************

سید هاشم وفایی

جماعتی که ره آفتاب می بندند
هنوز هم به رخ خود نقاب می بندند

به پای محکمۀ عدل با هزاران جرم
لبان خویش به روی جواب می بندند

به پشت سنگراسلام اهل نیرنگند
برای حیله رهی از سراب می بندند

چه غافلند به دنیا تمام طایفه ای
که دل به خانۀ سست حباب می بندند

برای کشتن اولاد او علم شده اند
اگرکه دست علی را طناب می بندند

نخوانده اند زهجده ورق اگر سطری
ولی به دست جهالت کتاب می بندند

به خون محسن زهرا نوشته شد این قوم
به روی غنچۀ ششماهه آب می بندند

به شوق ریختن خون پاک ثارلله
به روی دست شقاوت خضاب می بندند

**
کجاست منتقم  کربلا،که یارانش
کمر به یاری این انقلاب می بندند

************************

قاسم نعمتی

آتش کینه شعله ها دارد
در دل سر سپرده های یهود
لعنت حق به هرچه وهابی
لعنت فاطمه به آل سعود

عرضه داریم حجکم مقبول
با شماها منا منا شده است
خونتان نذر کاروانی که
راهی دشت کربلا شده است

ای کسانی که دیده بر راهید
مثل ام البنین شدید شما
برنگشتند حاجیان او
همه بی سر شدند کرببلا

معرفت را تمام کرده فقط
غرق در شور و شین گریه کنید
چون که مادر ندارد این آقا
همه یاد حسین گریه کنید

پیکر کشته هایتان سالم
غسل داده و با کفن آید
چند وقت دگر ولی زینب
همره پاره پیرهن آید

ناله زد آه یا رسول الله
از همه هستی ام همین مانده
دیدمش بی سر و بدون کفن
ته گودال بر زمین مانده

************************


علی رضا قزوه

کاروان از هفت شهر عشق و عرفان بگذرد
راه بیت الله اگر از هند و ایران بگذرد

مهربانا! یک دو جامی بیشتر از خود برآ
مست تر شو تا غدیر از عید قربان بگذرد

«خون نمی خوابد» چنین گفتند رندان پیش از این
کیست می خواهد که از خون شهیدان بگذرد؟

نغمه اش در عین کثرت، جوش وحدت می زند
هرکه از مجموع آن زلف پریشان بگذرد

پرده ی عشّاق، حاشا بی ترنّم گل کند
شام دلتنگان مبادا در غم نان بگذرد

وای روز ما که در اندوه و حرمان سر شود
حیف عمر ما که در دعوا و بهتان بگذرد

خون سهراب و سیاوش سنگ فرش کوچه هاست
رستمی باید که از این آخرین خوان بگذرد

کاشکی این روز ها بر ما نمی آمد فرود
حسرت این روز ها بر ما فراوان بگذرد

کافر از کافر گذشت و گبر یار گبر شد
کاش می شد تا مسلمان از مسلمان بگذرد

حال و روز عاشقان امروز بارانی تر است
نازنینا! اندکی بنشین که باران بگذرد

از شراب مشرق توحید خواهد مست شد
گر نسیمِ هند، از خاک خراسان بگذرد

************************

محمود ژولیده

یاران ،سبکباران، چه زیبا پر گرفتند
خوش در کف اخلاص جان و سر گرفتند

آنانکه تن را ،همره جان میکشاندند
با پای سر خود را به مسلخ میرساندند

با جان و دل، چون رو به قربانگاه کردند
خود را همه ،قربانیِ الله کردند

مَحرم شدند و مُحرم مقصود ماندند
در حالت سجده بر آن مسجود ماندند

حج را ، چه ابراهیمیان آوازه دادند
حجاج بیت الله، درسی تازه دادند

یاد شهیدان را دوباره زنده کردند
خود را فدای امتی رزمنده کردند

این جان سپردن ها به ما پیغامی آورد
امواجی از بیداری اسلامی آورد

شد مفتضح آل سعود، آماده باشید
تا رفتن قوم یهود، آماده باشید

جرثومه کفار اینک رفتنی شد
تابوی استکبار بی شک مردنی شد

هر جا که هر دولت درافتد با ولایت
ضرب المثل گردد در عالم، بی کفایت

مُشت ابوسفیانِ استکبار وا شد
آمال دُور مشرکین باد هوا شد

ما با بنی مروان و مرهب در ستیزیم
با دشمنان دین و مذهب در ستیزیم

ما بولهب های زمان را میشناسیم
شیطان پرستان جهان را میشناسیم

ما کاخ های شیشه ای را رَد گرفتیم
رَد سران مشرک و مرتد گرفتیم

امروز با دشمن ،مسلمان آشنا شد
سرتاسر جغرافیای دین، منا شد

امروز مسلخ از یمن، تا قلب شام است
از بیت مَقدَس ،تا دل بیت الحرام است

این فتنه ها پرورده قوم یهودند
بازیگر این فتنه ها آل سعودند

اهل بصیرت بعد از این آماده تر شد
این امت آزاده بس آزاده تر شد

نسلی که خود را با شهادت روبرو دید
راه شهید کربلا را پیش رو دید

ما کربلا را کعبه دل میشماریم
شش گوشه را چون قبله دل میشماریم

پشت سر رهبر، نماز آنجا گذاریم
پا در رکاب مهدی زهرا گذاریم



موضوعات مرتبط: جنایت آل سعود در منی
[ 6 / 7 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

نامه ای برای همسر شهیدم

نفیسه سادات موسوی  که همسرش در منا به شهادت رسیده
 این شعر را  سروده و به«همسران جامانده‌ی حاجی‌های شهید» تقدیم کرده است


چمدان را که جمع می‌کردیم،
هرکسی یک نفس دعا می‌خواست

پسرت عاقبت به خیر شدن
دخترت اذن کربلا می‌خواست...

اسم‌ها را نوشته بودی تا،
هییچ قولی ز خاطرت نرود

مرد همسایه شیمیایی بود،
همسرش وعده‌ی شفا می‌خواست!

من که این سال‌ها قدم به قدم،
پا به پای تو زندگی کردم

در خیالم دمی نمی‌گنجید،
دل بی طاقتت چه‌ها می‌خواست...

تو شهادت مقدرت بوده،
گرچه از جنگ زنده برگشتی

ملک الموت از همان اول،
قبض روح تو را مِنا می‌خواست!

عصر روز گذشته در عرفات،
در مناجات عاشقانه‌ی خود

تو چه گفتی که من عقب ماندم؟؟
که خدا هم فقط تو را می‌خواست؟!!!

ما دوتن هر دو همقدم بودیم،
لحظه لحظه کنار هم بودیم

کاش با هم عروج می‌کردیم،
کاش می‌شد...
اگر
خدا
می‌خواست...



موضوعات مرتبط: جنایت آل سعود در منی
[ 6 / 7 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

نامه ای برای پدر

سیدامیرحسین میرحسینی
برای پدرم که  امسال حاجی شد و رفت


بعد یك عمر منتظر ماندن
اسم بابا در امده امسال
شادی از چشمهاش معلوم است
همه یِ خانه سر خوش و خوشحال

یازده سال ِ منتظر مانده
زائر خانه ی خدا بشود
یازده سالِ گریه میكرده
راهیِ مروه و صفا بشود

وقت رفتن برای بدرقه اش
همه تا پای كاروان رفتیم
زیر قرآن كمی تبسم كرد
گفت نامهربان ،گران ،رفتیم

هركسی حاجتی به او میگفت
بچه ام را دعا بكن حاجی
مادرم مدتیست بیمار است
جای ماهم صفا بكن حاجی

در مدینه بقیع یادم باش
هر كسی داشت خرده حاجاتی
خواهر كوچكم صدایش زد
یك لباس عروس و سوغاتی

رفت بابا سوار ماشین شد
بغض مادر كه ناگهان تركید
گفت باگریه و دعایی خواند
به سلامت برید و برگردید

تِِلِفن زد پدر به او گفتم
ریسه های حیاط را بستم
كار دارد هنوز كوچه ولی
سخت دلتنگ و منتظر هستم

گفت مُحرم شدیم در شجره
حس وحالش شده است معراجی
گفت باید كچل شوم پسرم
بعد ازین ها به من بگو حاجی

خواهرت هر چه گفته بود آنجا
همه را یك به یك خریدم من
راستی، ساعتی كه تو گفتی
هر چه گشتم ولی ندیدم من

گفت چونكه مدینه اولیٓ است
قبل عید غدیر میآید
كارها را عقب نَیٓندازم
به خیالی كه دیر میآید

تِلِفن قطع شد وٓ ما هر روز
از رسانه پی خبر بودیم
گاه مشعر و گاه هم عرفات
چشم گردان، پیِ پدر بودیم

روز قربان حدود ساعت ده
خبری زود  حرف مردم شد
كشته های زیاد در عرفات
عید در كام مادرم گم شد

زنگ خانه مدام هی میزد
خبر از مكه و منا دارید؟
پدر آیا سلامت و خوب است؟
صدقه هم كنار بُگذارید

خواهر كوچكم نمیفهمید
مادرم منحنی و خم شده بود
انتظار و سكوتِ نافرجام
خانه یكسر تمام غم شده بود

اسمها را دوباره میخواندیم
دارد آمار میرود بالا
صد و ده _نه  دویست _نه  سیصد
ناگهان اسمی آشنا حالا
 
مادر از حال رفته غش كرده
چند زن دور او به دلداری
خواهرم كوچك است دق نكند
پس كجایی پدر بیا یاری

صوت قرآن  صدای الرحمان
راه را طی نكرده  برگشتیم
خواب هستم و یا كه بیدارم
چقدر زود بی پدر گشتیم

گفته بودی كه زود میآیی
قول دادی درست قبل غدیر
پای قولت چرا نماندی پس
حق بده پس اگر شدم دلگیر

داده بودم برات بنویسند
روی یك پرچم بلندِ سه رنگ
پدرم حجُ وسعی تو مقبول
وٓكنارش دوبیت شعر قشنگ

چقدر نقشه بود توی سرم
مثلاً نقل وقت آمدنت
گوسفندی برات سر ببریم
یك عرق چین به رنگ پیروهنت

كارتهایی كه نام تو خورده
دعوت دوستان به صرف نهار
چه بگویم به دخترت بابا
نه ، نمانده براش صبر و قرار

چه كسی میدهد به او پاسخ
گونه ای كه به او زیان نرسد
كاش ساكی كه پر ز سوغاتی است
هرگز اینجا به دستمان نرسد

چِقٓدٓر زود دیر شد بابا
خستگی مانده است تویِ تنم
از سفر قبل امدن باید
ریسه ها را یكی یكی بِكَنَم

راستی گوییا اجل نگُذاشت
سر خود را كچل كنی بزنی
گفته بودی بگویمت حاجی
حاج بابای مهربان منی



موضوعات مرتبط: جنایت آل سعود در منی
[ 6 / 7 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]