اشعار استقبال از ماه محرم


فصل اشک و سوز و آه از پرده ی دل میشود
باز چشمانم به رنگ سرخ مایل میشود

باز هم روح الامین مرثیه خوانی میکند
کاف و هاء و یا و عین و صاد نازل میشود

با لباس مشکی ام احرام گریه بسته ام
یک زیارت با هزاران حج معادل میشود

سعی ما پای پیاده از نجف تا کربلاست
شاهراه وصل ما این حد فاصل میشود

نیت گریه نمودم در نماز نیمه شب
چون که روضه بهتر از درک نوافل میشود

رکعت اول به یاد تشنه لبها سوختم
رکعت بعدی من گودال کامل میشود

مادری پهلو شکسته میرسد از سمت عرش
روضه از اینجا به بعدش سخت و مشکل میشود

لحظه ای که سینه ی ارباب سنگین میشود
روضه سنگین ارباب مقاتل میشود

نیزه ها نامهربان هستند اما لحظه ای
مهربان با حنجر او تیغ قاتل میشود

سر غنیمت میرود گودال میگردد شلوغ
وقت غارت کردن مشتی اراذل میرسد

آه از آن لحظه ای که مادرش سر میرسد
با تنی عریان ، تنی بی سر مقابل میشود

محسن حنیفی

********************
 
نسیم روضه وزیده محرم آمده است
زمان گریه به ارباب عالم آمده است

دوباره بیرق و پرچم دوباره طبل و کتل
که ماه مرثیه وغصه و غم آمده است

دوباره سینه سپرهای کربلا جمعند
که لحظه های خوش نوحه و دم آمده است

تمام صحن حسینیه ازدحام گداست
که جا برای هزاران چو من کم آمده است

فقط نه نوح،نه موسی نه یوسف و یعقوب
دراین عزاکده عیسی بن مریم آمده است

 بیا که اشک بریزی کنار پیغمبر
چرا که فاطمه با قامت خم آمده است

محمدحسن بیات لو

*********************


چشم اگر امسال را هم آبروداری کند
گریه می خواهد مرا از هرچه خود عاری کند

هر کسی اینجا هنر کرده است با اشک آمده است
کاش پلک از این هنرها پرده برداری کند

بین دل با داغ او عقد اخوت بسته اند
در ازل، آری، خدا این خطبه را جاری کند

نوحه خوان در روضه می خواند به استمداد اشک
بانگ "هل من ناصر"است این، کیست تا یاری کند؟

می روم تا کربلا، آنجا که مردی آمده است
پای عهدش تا نفس دارد وفاداری کند

رود می افتد به پایش تا به هر قیمت شده
قطره ای از خویش را در جان او جاری کند

آب اگر مهریه ی زهراست پس هر طور هست
باید از مهریه ی زهرا نگهداری کند

بیشتر از ضربت شمشیر، یک سوراخ مشک
می تواند زخم را بر پیکرش کاری کند

می روم قدری جلو، آنجا که یک سر روی نی
بی محابا قد علم کرده است سرداری کند

آنکه تعلیم تکلم کرد بر عیسای طفل
می تواند پس سر بر نیزه را قاری کند

باز می آیم به خود، آنجا که در من یک نفر
گوشه ای کز کرده، می خواهد فقط زاری کند

چشم کارش گریه در سوگ "حسین بن علی"است
کور بادا چشم اگر از گریه خودداری کند

علی فردوسی

 
********************


آماده میشویم دو رکعت عزا کنیم
 حی علی العزا، که قیامی به پا کنیم

 قد قامت العزا  که شنیدیم میرویم
 تا حق روضه های عزا را ادا کنیم

 بوی محرمش همه جارا گرفته است
 وقتش رسیده تا دو سه ماهی صفا کنیم

 زیبا ترین وضوی محرم که گریه است
 باید که اشک را به نظر کیمیا کنیم

 سجاده سنگ صحن و عبا پیرهن سیاه
 نیت برای غربت خون خدا کنیم

 آنقدر با لباس عزا سینه میزنیم
 تا تار و پود پارچه را نخ نما کنیم

  در این نماز عشق چه مستانه میشود
پشت سر امام زمان اقتدا کنیم

 اینجا رکوع ما دم درب ورودی است
 عرض ادب به ساحت کرببلا کنیم

 الحق که کعبه سنگ نشانی برای ماست
 باید به نحو دیگری یاد خدا کنیم

 با این که سمت قبله هنوزم درست هست
 تیری به نیت دو نشانه رها کنیم

 اول به سمت کرببلا روضه الحسین
 دوم به سمت کوفه کسی را صدا  کنیم

 از خاک هم مضایقه کردند کوفیان
 اصلا چگونه یادی از این ماجرا کنیم

 سر های قدسیان همه بر زانوی غم است
 چون پیکری به خون شده هفتاد چاک و نیم

 هفتاد زخم پیکر او از گناه ماست
 نیمی برای کرببلا...، پس حیا کنیم

 اینجا قنوت ما به قناتی رسیده است
 باید که سید الشهدا را صدا کنیم

 تا گفتم السلام علیکم سلام داد
 باید به جان حضرت فطرس دعا کنیم

 حالا که حکم کرببلا را گرفته ایم
 باید دعا به جان امام رضا کنیم

 شرمنده، لفظ واژه ی "باید" زیاد شد
باید به عهدِ گفتن باید وفا کنیم

 امیرحسام یوسفی

********************

رنگ سیاه و سرخی پرچم رسیده است
شان نزول سوره ی مریم رسیده است

شال و لباس مشکی مارا بیاورید
حی علی العزا که محرم رسیده است

درمان درد ما بخدا با طبیب نیست
شکر خدا که دارو مرهم رسیده است

فطرس بیا وسینه زنان را نظاره کن
ماه عزا و نوحه و ماتم رسیده است

هرکس به قدر ظرفیتش فیض میبرد
زین رو گهی زیاد و گهی کم رسیده است

دریای بخشش است و فقط رزق میدهد
هرچه به ما رسیده از این یم رسیده است

شاهی که ابروی گدا را نمیبرد
آوازه اش به گوش دو عالم رسیده است

پیغمبران برای غمش گریه کرده اند
این گریه ها ز حضرت آدم رسیده است

مهمانمان بکن دو سه خط “روضه” روضه خوان
فصل نزول بارش نم نم رسیده است

عصر دهم صدای علیکن بالفرار
ای وای از آتشی که به مخیم رسیده است

بلوا شده است در ته گودال وای من
آنجا عقیله با قد خم هم رسیده است

هرچند وضع غارت او نامنظم است
رختش به هر قبیله منظم رسیده است

امیر علوی

********************

ارباب روی نوکریِ من حساب کرد
با اینهمه گناه مرا انتخاب کرد

هرکس شنید ناله ی حی العزا
تا خویش را به روضه رساند شتاب کرد

دلشوره داشتم که نبینم محرمت
یکسال این فراق دلم را عذاب کرد


باز این چه شورش است که در خلق عالم است
نام حسین بار دگر انقلاب کرد

توبه شکسته ها همه گویند یاحسین
رب الحسین هرچه دعا مستجاب کرد

از کودکی حسینیه دار محرممیم
این روسیاه را خودش عالیجناب کرد

هرکس که ذره ذره به پای حسین سوخت
اورا خدا به وصل خودش کامیاب کرد

گریه غبار سینه ی من داده شستشو
این قلب خاک خورده چنان دّر ناب کرد

تفسیر دستگیریه تو از رسول ترک
کار هزار منبرو صد ها کتاب کرد

سینه برهنه ها همه از نسل عابسند
او کربلا طریق هی این وصل باب کرد

آید به گوش ناله ی محزون فاطمه
با اسم نام یک یک ما را خطاب کرد

ماه محرم آمد و پیچید بوی سیب
صلی علی الحسین و صلی علی الغریب

قاسم نعمتی

********************

این روزها که حال و هوایم بهاری است
یک آسمان ستاره ازاین چشم جاری است

بوی محرمت همه جا را گرفته است
حالا نصیبم از غم تو آه و زاری است

اسپند و شال و بیرق وزنجیر حاضراست
دل گرم ناله کردن و دلبیقراری است

شرمنده ام که خرج عزایت نمی کنم
شرمنده ام قسم بخدا از نداری است

چشمت چرا محل به دوچشمم نمی دهد
ازچشمهای من ز غمت گریه جاری است

هرکس که خواستید بر او کربلا دهید
ما تابعیم و لطف شما اختیاری است

محمدحسن بیات لو

********************

سلام بیرق پرچم ، سلام ماه عزا
سلام حضرت زینب ، سلام خون خدا

دوباره آمده ایم و عزا به پا کردیم
برای ماتمتان روضه ها به پا کردیم

صدا زدیم بیایند باز سینه زنان
به روضه خوان محل گفته ایم روضه بخوان

بخوان که مرد غریبی ز راه آمده است
و شاه خسته دل کم سپاه آمده است

هنوز هست طعامی و آب بسیار است
هنوز بر سرشان سایه ی علمدار است

اما امان ز غریبی امان ز سوز و نوا
امان ز حادثه ی تلخ دشت کرب و بلا

که از جماعت نامرد پشت پا خوردند
میان دشت بلا نیزه بی هوا خوردند

و رأس تک تک انصار را جدا کردند
چقدر به ذریه فاطمه جفا کردند

امیر فرخنده

********************

سوره ی غم می رسد ، آیات مریم می رسد
عطر سیب و بوی اسپند محرم می رسد

دست خود را روی سینه می گذارم با ادب
آه دارد مادری با قامت خم می رسد

میزبان زهرا که باشد من خیالم راحت است
چون که الطافش به مهمان ها دمادم می رسد

انبیا پشت سر هم یک به یک صف بسته اند
حضرت خاتم برای خیر مقدم می رسد

بار عام است و ضیافت خانه ی هیئت شروع
نامه های دعوت از عرش معظم می رسد

زیر و رو کردن فقط کار حسین بن علی ست
در محرم ارمنی هم زیر پرچم می رسد

چایی روضه دوای درد بی درمان ماست
بین این دارالشفا پیوسته مرهم می رسد

با لباس مشکی اَم از قبر می آیم بُرون
یک نخ این پیرهن فردا به دادم می رسد

جبرئیل عرش خدا را آب و جارو می کند
کاروان کربلا از راه کم کم می رسد

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید



موضوعات مرتبط: استقبال از محرم

برچسب‌ها: شعار استقبال از ماه محرم
[ 21 / 7 / 1394 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار استقبال از محرم

 سينه زنان حسين زمزمه بر پا کنيد
ماه محرم شده ياري زهرا کنيد

باني بزم عزا مادر او فاطمه است
آمده قامت کمان خوب تماشا کنيد

ذکر حسين جان ما از شهدا مانده است
جامعه را زنده با، ذکر مسيحا کنيد

ناز گنه کار را مي خرد ارباب ما
امر کند هر که را گم شده پيدا کنيد

نوکر هر ساله ايم پاي قرار آمديم
موسم درد دل است عقده ي دل وا کنيد

بر اثر معصيت خشک شده اشک من
ديده خشکيده را وصل به دريا کنيد

گريه براي شما دار و ندار من است
چشمِ پُر از گريه اي، مي شود اعطا کنيد

راه نشانم دهيد برگ امانم دهيد
کاش که با اين گدا شبيه حر تا کنيد

صحن حسينيه ها گوشه اي از کربلاست
عرش نشينان عشق فخر به موسي کنيد

بي کفن کربلا حضرت آقا سلام
اذن عزاداريِ، ما همه امضا کنيد

شاعر:قاسم نعمتي

*********************

 درعشق اقتدا به اويس قرن كنيم
اين ديده را ز اشك عقيق يمن كنيم

امسال هم تمام پس انداز گريه را
قسمت شده كه خرج سياهي زدن كنيم

«حي علي العزاي» خدا مي رسد به گوش
بايد لباس مشكي خود را به تن كنيم

يعقوب خون جگر شده ي چشم من بيا
گريه براي غارت يك پيرهن كنيم

هنگام غسل دادن من، روضه خوان بگو
هرگز نخواسته بدنش را كفن كنيم

او نوكر است، نوكر ارباب بي كفن
خوب است بوريا كفن اين بدن كنيم

شاعر:وحيد قاسمي

*********************

 مرا با غصّه مَحرم آفريدند
دلم را از گِل غم آفريدند

هميشه در درونم روضه خواني است
مرا مثل محرّم آفريدند

بدون بال تا خورشيد رفتم
مرا از نسل شبنم آفريدند

براي اشک ريزي در محرّم
خطائي بهر آدم آفريدند

اشاره بر قد زينب نمودند
که طاق آسمان، خم آفريدند

ز گيسوي رهاي روي نيزه
به يک الهام پرچم آفريدند

شاعر:حجت الاسلام رضا جعفري

*********************


دلي كه سينه زن هر شب محرم شد
صداي هر تپشش ذكر يا حسينَم شد

به ياد غربت يك لحظة تو اين گونه
بساط گرية هر روز من فرا هم شد

شبي كه در دل من خيمه زد غم از هر سو
دلم حسينية بغض و آه و ماتم شد

فداي زلف پريشان تو كه بر نيزه
براي قافله سالاري تو پرچم شد

فرشته مثل رقيه سياه مي پوشد
حسين ! ساية تو از سر همه كم شد

هميشه هر شب جمعه اميد دارم كه
دوباره زائر شش گوشة تو خواهم شد

قسم به عشق كه رنگ حسين مي گيرد
دلي كه سينه زن هر شب محرم شد

شاعر: يوسف رحيمي




موضوعات مرتبط: استقبال از محرم

برچسب‌ها: اشعار استقبال از محرم
[ 29 / 7 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار استقبال از محرم

 محرّم آمد و نو کرد درد و داغ حسين
گريست ابر خزان هم به باغ و راغ حسين

هزار و سيصد و اندي گذشت سال و هنوز
چو لاله بر دل خونين شيعه داغ حسين

به هر چمن که بتازد سموم باد خزان
زمانه ياد کند از خزانِ باغ حسين

هنوز ساقي عطشان کربلا گويي
کنار علقمه افتاده با اياغ حسين

اگر چراغ حسيني به خيمه شد خاموش
منوّر است مساجد به چلچراغ حسين

خدا به ناف? خلدش دماغ جان پُر داشت
که بوي خون نکند رخنه در دماغ حسين

فراغ از دو جهان داشت با فروغ خداي
خداي را چه فروغي است در فراغ حسين

يزيد کو که ببيند به ناله قافله ها
گرفته از همه سوي جهان سراغ حسين

شاعر:محمد حسين شهريار

*********************


 صداي دسته ي زنجيرزن، غمي در من
و شعله مي کشد اکنون جهنمي در من

شب است و از همه سو خيمه مي زند اندوه
که تا بنا شود از نو محرّمي در من

شبيه تکيه دلم بي قرار مي لرزد
و شعله مي کشد آواز مبهمي در من

صداي شعله ورِ يک سوار مي پيچد
و سايه روشنِ تبدارِ آدمي در من

شب است و از در و ديوار تکيه مي بارد
سکوت ممتدِ اندوهِ مبهمي در من

شاعر:مريم سقلاطوني

*********************

 راه را باز نماييد...محرم آمد
دم بگيريد که هنگامه ي ماتم آمد

دست بر سينه نهاده...همه تعظيم کنيد
مادري دست به پهلو، کمري خم آمد

نوکران، سينه زنان، موي کنان، مويه کنيد
سر برهنه ز جنان حضرت خاتم آمد

امشبي را که شب درد دل با يار است
سفره ي دل بگشاييد محرم آمد

پيرهن مشکي ما حوله احرام عزاست
در حسينيه ارباب خدا هم آمد

چشم ما گريه کنان وصل به چشم زهراست
زين سبب سلسله ي اشک منظم آمد

بر سياهي عزا ديده ي ما روشن شد
بزم دلداگي يار فراهم آمد

روز محشر که همه خلق خدا حيرانند
رتبه ي زائر ارباب مقدم آمد

قدر بال مگسي اشک بشويد دل ما
قطره ايي پاک تر از چشمه ي زمزم آمد

عرضه بر دوست کنم نوکري يک ساله
که همه عشق خدا صاحب پرچم آمد

فاطمه منتظر آمدن ما بوده
لشگر گريه کنانِ شه عالم آمد

شاعر:قاسم نعمتي



موضوعات مرتبط: استقبال از محرم

برچسب‌ها: اشعار استقبال از محرم
[ 28 / 7 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار استقبال از محرم

 شب اشک و شب آه و شب غم
شب دلواپسي و حزن و ماتم
ميان سينه قلبم بي قرار است
محرم آمده اي دل محرم

***

سر آمد دوره ي خاموشي من
ببين تاب و تب چاووشي من
رسيده روزهاي غربت تو
رسيده وقت مشکي پوشيِ من

***

محرّم ماه ايثار است و غيرت
رسيده موسم تجديد بيعت
اگر تا کربلا رفتي دل من
مشو راضي به کمتر از شهادت

شاعر:يوسف رحيمي

*********************

 زنده ماندم شب غمت آمد
 ماه شب هاي ماتمت آمد

ساعت کار گريه کردن شد
فصل باران نم نمت آمد

حضرت ياس ناله سر داد و
 بوي سيب محرمت آمد

مادرت گريه کن صدايم کرد
گفت شب هاي محرمت آمد

من شنيدم که اشک مرهم توست
 کشته اشک مرهمت آمد

بوي پيراهني که غارت شد
 تا حوالي پرچمت آمد

دل من را به کربلا ببريد
تا فراسوي نيزه ها ببريد

آمدم تا که نوکرت باشم
 نذري پاي منبرت باشم

منت توست بر سرم  ور نه
من که هستم؟ که ياورت باشم

اذن گريه بده به چشمم تا
زخمي زخم پيکرت باشم

مي شود پاي نيزه ظهر دهم
 زائر زخم حنجرت باشم

يا که با گريه هاي ده شبه ام
 مونس داغ مادرت باشم

ياکه مثل نسيم پشت سرِ-
-ناقه دنبال خواهرت باشم

گريه کردم براي پيرهنت
 جان عالم فداي پيرهنت

شاعر:مسعود اصلاني


*********************


 ماه محرم است و دلم باغ پرپر است
در چشم من، دوباره غمي سايه گستر است

ماه محرم است و دو چشم غريب من
با داغ بي بديل تو اي سرخ! همسر است

در قلب من، قيامتي از کربلاي توست
در چشم من، قيامتي از تيغ و خنجر است

فرياد سربريده ي قرآن سرخ عشق!
شايسته ي قيام تو "الله اکبر" است

تو زنده اي، حقيقت مظلوم تا ابد!
اين مرگ سرخ، زندگي سبز ديگر است

جان ها فداي نهضت سرخ تو "يا حسين" !
"هيهات منا الذله" تو را حرف آخر است

اين قصه نيست، معجزه ي سرخ عاشقي ست
"کز هر زبان که مي شنوم نا مکرر است"

از رستخيز خون تو، بيدار شد زمين
ظلمت شکست، آينه بازار شد زمين

دريا تو، رودها به لبان تو مي رسند
آيينه ها، به نام و نشان تو مي رسند

طعم لبان ترد تو را تشنه است آب
درياچه ها به فصل لبان تو مي رسند

رندان تشنه لب که تويي خضر راهشان
پشت عطش، به آب روان تو مي رسند

در کربلاي خون و خطر، اي پناه عشق!
آزادگان، به خط امان تو مي رسند

"هو" مي چکد ز حنجره ات، اي اذان سرخ !
خون جامگان، به بوي اذان تو مي رسند

گفتي "فيا سيوف خذيني" به بزم عشق
شش ماهه مرد! دل شدگان تو مي رسند

آمد ز راه حرمله و آسمان شکافت
خيل فرشتگان، نگران تو مي رسند

با خنجر نشسته به خون، گفته اي اذان
دل برده اي - قسم به خدا - از فرشتگان

ظهر است و عشق، مانده به کرب و بلا غريب
قرآن غريب و قبله غريب و خدا غريب

ظهر است و عشق، در وسط صحنه، بي پناه
در فتنه خيز "حرمله" و "شمر"ها، غريب

ظهر است و داغ و فصل يزيد و سپاه تيغ
صبرا علي بلائک و يا ربنا... غريب

" آيا کسي...؟! "، نمي شنود گوش کوفيان
در گوش باد، مانده صداي خدا غريب

توفان نيزه مي وزد و داغ تشنگي
درخيمه ها، اسير عطش، غنچه ها غريب

تيري هدف گرفته گلوي سپيده را
اين غنچه " اصغر " است و خدايا، چرا غريب ؟!

آمد ز راه "شمر" و گلو را بريد تيغ
افتاده زير سم ستوران، خدا غريب!

خورشيد سر بريده سر  نيزه مي برند
بايد بخوانمت به لب نيزه، بند بند

اينک دوباره کرب و بلا، زينب است اين
توفان نگار خون خدا، زينب است اين

استاده بر چکاد حماسه، چکاد زخم
قامت کشيده تا به خدا، زينب است اين

مي آيد از اسارت شب، سربلند و سبز
بانوي نور و آينه ها، زينب است اين

سازش نمي کند به خدا با سکوت شب
فرياد زخم خورده ي " لا "، زينب است اين

بانوي صبر، خواهرغم، مادر اميد
آيينه دار خوف و رجا، زينب است اين

صبرا علي بلائک و يا ربک العظيم !
گلبو لبش ز ياس دعا، زينب است اين

چشمش نديده منظره اي غير نقش دوست
در قاب سرخ کرب و بلا، زينب است اين

کرب و بلا، تجسم زيبايي خداست
زينب هنوز گرم تماشاي کربلاست

بايد شکوه نام تو را زندگي کنيم
اي سبز سرخ! مثل شما زندگي کنيم

يک قبله اقتدا به خلوص شما کنيم
فارغ ز"من"، براي خدا زندگي کنيم

تا مثل کوفه سجده به شيطان نياوريم
بايد کنار قبله نما، زندگي کنيم

چون"حر" به راه عشق تو ثابت قدم شويم
فارغ ز بوي چون و چرا، زندگي کنيم

هرگز مباد بهر تمناي ملک "ري"
همرنگ "شمر" و "حرمله " ها، زندگي کنيم

بايد چو لاله همسر داغ شما شويم
استاده بر چکاد بلا، زندگي کنيم

بي منت تبسم مرهم، به قاف تيغ
بايد قيام سرخ تو را، زندگي کنيم

کرب و بلا، بهشت هنوز و هميشه است
بايد به بوي کرب و بلا ، زندگي کنيم

ماه محرم است و جهان غرق شور و شين
ماييم  و باز محشر داغ تو "يا حسين

شاعر:رضا اسماعيلي



موضوعات مرتبط: استقبال از محرم

برچسب‌ها: اشعار استقبال از محرم
[ 27 / 7 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار استقبال از محرم به زبان ترکی

دوتوب ماتم بو آي پيغمبر آغلار
دير زهرا حسين واي حيدر آغلار

باتوب ياسه بـو آيدا کون و امکان
چيخوب عرشه بو آيدا داد و افغان

اولون شيعه بـو آيـدا سيزده نالان
بـو ماتــم‌‌ده بتــول اطهر آغلار

گرک شيعه بو غمده داده گلسون
ويروب سس زينبه امداده گلسون

دمـادم آغليـوب فريــاده گلسون
بو غمده يئرلر آغلار گؤيلر آغلار

تؤکر صاحب زمان قانياش عذاره
يئتـر غـم دمبـدم اول دلفــگاره

گلـر شوريلـه هــر دم آه و زاره
مدام اوز جدينّه اول سرور آغلار

بو آي چوخ ظلم ايدوبدور قوم کافر
باتوبـدور قانينــه شهــزداده اکبـر

اولـوب مجنـون غـم ليلاي مضطر
دير ايواي اوغول اُول مضطر آغلار

بو آي زينب دوتوب دلدن شراره
اولـوب قـاسم وجـودي پاره‌پاره

آناسـي باغليوبــدور باشـه قاره
او قـاره‌گون توکـر اشگ تر آغلار

کسوب سو يولاريـن قـوم بداختر
سولوب سوز عطشدن غنچه گل‌لر

اَل اوسته اوخلانوبدور تشنه‌ اصغر
اوخ آغـلار ياره آغـلار اصغر آغلار

بو آي اولـدن حسينين عالمـي تار
بو آي جـان ويـردي عباس وفادار

سالوب قوللاريني سو اوسته اشرار
حسين واي قارداشيم واي سويلر آغلار

بو آي آغلار قالوبدور آل ياسين
باتوبــدور قانـه انصـار شه دين

اولـوب دشت بلا قانيلـه رنگين
ايدوبـدور قان ترابي احمر آغلار

بو آي زينب گرفتار غم اولدي
پيمبر گلشني بو آيدا سولدي

ديـار کربــلا قانيــله دولدي
اوقاندان قانه دؤنموش دللر آغلار

بو آي قالـدي شـه لب تشنه يالقوز
يانوب دلدن او قارداشسيز اوغولسوز

وورولـدي قلبينـه بيـر تيــر دلدوز
او زخـم تيـره زخم خنجر آغلار

حسيني ييخدي آتدان اهل کوفه
اولوب آمـاج گـل جسمي سُيوفه

دوشوب قان پرده‌سيندن گون کسوفه
سپـهر دينـه مــاه انـور آغـلار

ديموب قاتل حسين بي‌يار و کسدي
قفــادن باشينـي لـب‌تشنـه کسدي

دوتولدي گون يوزي قاره يِل اسدي
بـو حالـه گويلـر آغـلار يئـرلر آغلار

دوشوب گُل پيکري توپراقلار اوسته
گُل آچميشـدي يارالار دسته دسته

گلــوب بيـر دستـه بلبل دلشکسته
ايدوب اول گل وجودي منظر آغلار

کربلا زمزمه سي 2 - تايب


*****************************


اي شيعه بو آي نظم سماوات پوزولدي
چون قائمه عرش و حجابات پوزولدي

بو آيدا دوشوب محنت و غم عالم آرايه
آز قالـدي که عالـم گيده اي شيعه فنايه

قاره گِينوب چـون بولونوب اهل ولايه
بـو امـر که تهليلده اثبات پوزولدي

گويـا ويريلـوب بـو خبــر عُبّاد جهانه
بو آيدا گرک گوز ياشي گلسون سَيَلانه

طاعتدو بو گوز ياشي گلور بيله گمانه
زاهده‌لر چون رونق طاعات پوزولدي

شيعه اولانون چشمي گرک قانيله دولسون
عِشرت گلي غمدن هامي آفـاقده سولسون

مستانـه خراباتـده هـم بيـرخبـر اولسون
بي پير قالوب بزم خرابات پوزولدي

بير قافله بير حجّه طواف ايتدي بوآيدا
کيم عشقدي معشوقدي بو کعبه سراپا

اوز نفس‌لَرين ويرديله قربان بيله گويا
احـرام منـا رونـق ميقات پوزولدي

بيـر آينـه کيـم جلوه‌لنـوردي لَمَعـاتي
عاشقلـره مأخوذيـدي حقـدن قَبَساتي

ايتميشدي ظهور اوندا خداوند صفاتي
ظلميله يتوب سنگ بومرآت پوزولدي

بو حالت ايـدر شيعه‌ني زينب‌کيمي محزون
کيـم دورموشـودي خيمـه قباقنده اوخاتون

بير يانه باخوب گورمدي قارداشين او مفتون
بيرياندا هـم اوَّلکـي علامات پوزولدي

ناگه کـه قشون گوردي گلـور دسته‌به‌دسته
يغما ايچون الده دوتوب اود خيمه‌لر اوسته

سسلندي که واي اولدي اميديم يولي بسته
يوخسا ندوگيم نظم جماعات پوزولدي

يـوز قتلگهـه دوتــدي او محزونه افکار
سسلندي که آيا گوروسن يا خبرون وار

کيم خيمه‌لره گلدي هامـي قوم ستمکار
اطفالـدن الغـوث که حالات پوزولدي

بير دمده که ايتميشدي اوشه سجده تعفير
معشوقـه ايدوب عاشق کامل سسي تأثير

سسلندي حزين ليک تاپوب حالتي تغيير
بير نوعيله کيم حالت ذرّات پوزولدي

بي‌طاقت اولوب چون سورونوب ايستدي گلسون
وقت اولدي کـه طاقت ايپي زينبدن اوزولسون

سويلوب دگلم بـو ايشه راضي باجون اولسون
گلمه داخي‌کيم زينت جنّات پوزولدي

اول وقتدن افغان که گوروب زينب مستور
بيـر نـور خداونـده اولوب نيزه باشي طور

مـات اولـدي کـه آيا نــدو بو نورٌعلي‌نور
مِصباحدو بو يوخسا که مشکات پوزولدي

وَجهُ‌الله و يا آيت حقـدور اوخـور آيت
دلـدار نواسيلـه قـوروب مَحفل طاعت

زلفون داغدوب سويلدي برپادو نه آيت
کيم دهرده صفحاتدن آيات پوزولدي

يازمـا داخي مادح ايلمز خـامه کفـايت
البتّـه کـه بي‌اجـر دگل ايتمـه شـکايت

سويلر سنه محشر گوني اول‌ شاه ولايت
غم ايتمه که ديوان خطيئات پوزولدي

کربلا زمزمه سي 2 – حالي




موضوعات مرتبط: استقبال از محرماشعار ترکی محرم و صفر

برچسب‌ها: اشعار استقبال از محرم به زبان ترکی
[ 27 / 7 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار استقبال از محرم الحرام

من که با تربت تو کام لبم باز شده
اصل این نوکریم از ازل آغاز شده

مادرم درس غلامی تو ام می آموخت
اولین پیرهن مشکی من را می دوخت

خاطرم هست مرا مجلس روضه می برد
خاطرم هست مرا دست ابالفضل سپرد

اولین شال عزا را پدرم داد به من
گفت خوب از غم ارباب کرم سینه بزن

پدرم گفت که در دامن مادر بودی
گفت آن وقت تو اندازه ی اصغر بودی

خاطرم هست که چون ماه محرّم می شد
کوچه در کوچه ی این شهر پر از غم می شد

بوی نذری محرّم همه جا می پیچید
چشم ها نم نمک از داغ شما می بارید

خاطرم هست که در کوچه علم بندان بود
چشم ها صحن تماشای کمی باران بود

خاطرم هست همه نذر شما می کردند
همه با چائی شبهات صفا می کردند

بچّه ها یک طرفی تکیه به پا می کردند
همه خود را به جز از روضه جدا می کردند

آن زمان هر کسی از عشق شما دم می زد
سر در خانه ی خود پرچم ماتم می زد

خاطرم هست که زنجیر خریدم آقا
پا برهنه شدم و سینه زدم روز عزا

خاطرم هست به پیشانی خود گل بستم
خاطرم هست علم داد کسی بر دستم

ظهر آن روز به همراه جوانان رفتم
خاطرم هست به گلزار شهیدان رفتم

مزّه ی نذری تو زیر لبم هست هنوز
خاطرم هست دم سینه زنی آن روز

پیرزن اهل محل را همه نذری می داد
کاسه ی نذری آشی که چه بوئی می داد

مسجد کوچه ی ما مثل قیامت می شد
یک نفر نوحه گر هر شب هیئت می شد

خاطرم هست که از روضه ی تان می خواندند
روضه ای بود که هر پیر و جوان می خواندند

همه خواندند میا کوفه به جان زهرا(س)
بی وفایند همه شهر ، غریبی اینجا

خاطرم هست که از آمدنت می گفتند
خیمه بر پا و ز پرچم زدنت می گفتند

روضه خوان کم کمک از دخترکی دم می زد
شعله بر جان همه عالم و آدم می زد

خاطرم هست که می گفت سه سالش بوده
اثر کعب نی ای بر روی بالش بوده

خاطرم هست که از قصّه ی حر می گفتند
از ضمیری که زلال است چو در می گفتند

خاطرم هست که از رزم دو طفلان می خواند
عالم از مردیشان واله و حیران می ماند

دو شب از هیئت ما بوی حسن را می داد
دو شبی که به سرم شور مدینه افتاد

شده شرمنده ی چشمان حسن ثارالله
" ریخت عبدُالَه از آغوش اباعبدالله "۱

سیزده جام عسل بود که شیرین می شد
ماه در پوشش خورشید نگارین می شد

خاطرم هست که می خواند عمو پیر شده
زانویش سست شده سخت زمین گیر شده

شب هفتم همه درمانده و بی تاب شدیم
شمع بودیم و ز شرمندگی ات آب شدیم

خاطرم هست که می خواند گلو پاره شده
این حسین است در معرکه آواره شده

روضه خوان گفت که گفتند محمّد(ص) آمد
گفت گفتند که باید که به پهلویش زد

خاطرم هست که می خواند پدر پیر شده
در کنار بدنی سخت زمین گیر شده

خاطرم هست که می گفت همه رقصیدند
همه بر اشک سرازیر شما خندیدند

خاطرم هست که از شیر دلاور می خواند
از یل چون قمر و ساقی لشکر می خواند

گفت گفتند که انگار علی(ع) می جنگد
بدنش غرق به خون است ولی می جنگد

خاطرم هست که از روز جدایی می خواند
بدنی بود که بر خاک بیابان می ماند

و سری بود که بر نیزه ی اعدا می رفت
کاروان داشت به سر منزل غم ها می رفت

خاطرم هست که از شام غریبان می خواند
خاطرم هست که از اشک یتیمان می خواند

سالها می گذرد باز گرفتار تو ام
سالها رفته ولی شکر که بیمار تو ام

خاطراتم همه با نام شما شیرین است
فقط از این همه یک خاطره ام غمگین است

خاطرم هست که بر داغ شما خندیدند
همه با نام عزا روز عزا رقصیدند

خون دل خورد عزیز دل ما رهبر ما
فتنه نابود شد از زمزمه ی نام شما

ای امیری که امیریست برازنده ی تو
من اسیرم به دل آرامی یک خنده ی تو

از همان روز ازل سخت نمک گیر شدیم
پای تفسیر لهوف تو همه پیر شدیم

نمکی را که چشیدیم ز دست زهرا(س)
نفروشیم به والله به ارکان سما

مصرع آخر دنیاست همین یا مولا
کاش دفنم بکنی در حرم کرببلا

شاعر ؟؟؟؟؟



موضوعات مرتبط: استقبال از محرم

برچسب‌ها: اشعار استقبال از محرم الحرام
[ 24 / 7 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار استقبال از محرم

      
      راه را باز نماييد ...محرم آمد
      دم بگيريد که هنگامه ي ماتم آمد
      
      دست بر سينه نهاده ...همه تعظيم کنيد
      مادري دست به پهلو، کمري خم آمد
      
      نوکران، سينه زنان، موي کنان، مويه کنيد
      سر برهنه ز جنان حضرت خاتم آمد
      
      امشبي را که شب درد دل با يار است
      سفره ي دل بگشاييد محرم آمد
      
      پيرهن مشکي ما حوله احرام عزاست
      در حسينه ارباب خدا هم آمد
      
      چشم ما گريه کنان وصل به چشم زهراست
      زين سبب سلسله ي اشک منظم آمد
      
      بر سياهي عزا ديده ي ما روشن شد
      بزم دلداگي يار فراهم آمد
      
      روز محشر که همه خلق خدا حيرانند
      رتبه ي زائر ارباب مقدم آمد
      
      قدر بال مگسي اشک بشويد دل ما
      قطره ايي پاک تر از چشمه ي زمزم آمد
      
      عرضه بر دوست کنم نوکري يک ساله
      که همه عشق خدا صاحب پرچم آمد
      
      فاطمه منتظر آمدن ما بوده
      لشگر گريه کنان شه عالم آمد
      
      قاسم نعمتی
       
      ********************
       
       
      گذشت خاطره هامان، گذشته ها غم شد
      شکست قلب زمین باز هم محرم شد
      
      نیامده دل من تنگ رفتنت شده است
      بهانه گیر شب روضه خواندنت شده است
      
      سیاه بر تن هر واژه٬ بیت می پوشم
      ببخش اگر دهه ی اول آب می نوشم
      
      از این مصیبت و داغی که بر تن گل هاست
      دلم به نیزه شد اما سرم هنوز اینجاست
      
      سر تو بر نوک نیزه نشان عاشوراست
      ببین چقدر تفاوت میان تو با ماست
      
      به پای داغ تو می بارم اشک چون خوشه
      شکسته است دلم گوشه های شش گوشه
      
      چه اشک های غریبی در این عزا جاری ست
      به روی گونه ی من دسته های سینه زنی ست
      
      صدای نوحه ی بادی غریب و آواره ست
      اگر خطا نکنم این صدای گهواره ست
      
      نشسته است کنارش رباب...لالایی
      بخواب راحت علی جان!بخواب! لالایی
      
      تمام دشت سکوت و نگاه ها بر ماه
      چه اضطراب بدی...لا اله الا الله
      
      سیاه پوش عزایی سفید بودم کاش
      میان قافله من هم شهید بودم کاش
      
      اگرچه گردن من دور مانده از تیغ است
      دو ماه گریه برای تو باز توفیق است
      
      نگویم اینکه برای خودت زهیرم کن
      فقط بیا دم مرگ عاقبت به خیرم کن
      
      معین اصغری
       
         ********************
       
       
      قدم ز روی ادب زن حریم ماتم را
      کن احترام و نگه دار حرمت غم را
      
      به اذن حضرت زهرا بیا و مُحرم شو
      بپوش جامه ی احرام حج ماتم را
      
      به گرد کعبه ی دل با طواف کوثر اشک
      صفا بود بزنی طعنه، آب زمزم را
      
      فدای چشمه ی آن دیده ای که خشک مباد
      بهانه کرده دمی گریه دمادم را
      
      قسم به گریه کنانش بهشت مجلس او
      حرام کرده به هر سینه زن جهنم را
      
      کتیبه های مزین به شعر محتشم است
      فرا گرفته حسینیه ی دو عالم را

      **
      اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
       
  ********************

       
       
      از آسمان منادی ماتم رسیده است
      فبک علی الحسین… محرّم رسیده است
      
      از آسمان ببار که دل‌ها گرفته است
      خون گریه کن که قافله ی غم رسیده است
      
      مشکی به تن کنید که احرام نوکری است
      ایام شور و نوحه و سر دم رسیده است
      
      ره وا کنید دست به سینه ادب کنید
      زهرا ز عرش با کمر خم رسیده است
      
      با گریه بر غم تو به معراج می‌رویم
      این ارث مادری است دمادم رسیده است
      
      نام تو ای مبدل السیئات بالحسنات
      هر جا به داد توبه آدم رسیده است
      
      والفجر کربلای تو قبل از طلوع عشق
      تا ابتدای سوره مریم رسیده است
      
      ای وای رد نیزه و شمشیر کیست این
      تا بوسه‌گاه حضرت خاتم رسیده است
      
      تا زنده‌ام بر غم تو گریه می‌کنم
      شکر خدا به زخم تو مرهم رسیده است
      
      از غیر خط کرب و بلا دم زدن چرا
      از جانب حسین مگر کم رسیده است
      
      حالا زمان یاری مظلوم کربلاست
      هل من معین خطاب به ما هم رسیده است
      
      مانده است ایمن از فتن آخرالزمان
      هر کس که در حوالی پرچم رسیده است
      **
      اگرشاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
       
         ********************
       
       
      پهن شد سفره دل، بوی خدا آمده است
      به تن شاه و گدا رخت عزا آمده است
      
      در و دیوار حسینه چرا گریان است ؟
      نکند فاطمه در روضه ما آمده است ؟
      
      ده شب و روز همه سینه زنان سیرابند
      فصل آب آوری شاه وفا آمده است
      
      مژده ای می رسد از پنجره فولاد رضا
      سوی ما تذکره کرببلا آمده است
      
      کوچه سینه زنی ارث شهیدان برماست
      روزی ما زعطای شهدا آمده است
      
      دم ای اهل حرم باز بگیرد ناظم
      حضرت ام بنین با قد تا آمده است
      
      ذهن درگیر سوالی است دوباره امسال
      ارمنی در وسط روضه چرا آمده است ؟
      
      بیست روز است ز دروازه شهر نیرنگ
      ناله کوفه میا کوفه میا آمده است
      
      محمد حسین رحیمان
       
        ********************
       
       
      آخر نسیم پرچم تو می کشد مرا
      این روضه های ماتم تو می کشد مرا
      
      این روز ها به قافله ات فکر می کنم
      دلشوره محرم تو می کشد مرا
      
      کوفه برای آمدنت در تدارک است
      اینگونه خیرمقدم تو می کشد مرا
      
      چشم از تو بر نداشته یک لحظه دخترت
      دلشوره های همدم تو می کشد مرا
      
      زلفت مباد اسیر و بهار، دست باد ها
      وان گیسوان درهم تو می کشد مرا
      
      دارد نگاه خواهرت تو حرف می زند
      یعنی حسین ماتم تو می کشد مرا
      
      اجرا شده توسط حاج منصور در آستانه محرم
       
       ********************

       
       
      بزرگ هیئتیان را صدا کنید از نو
      بساط سینه زنی دست و پا کنید از نو
      
      ز بقچه های قدیمیِ خانه، مادرها
      لباس مشکی ما را جدا کنید از نو
      
      و ان یکاد بخوانید و آیت الکرسی
      دو ماه بدرقه راه ما کنید از نو
      
      درون خیمه و یا تکیه ها، میان داران
      برای سینه زنی کوچه وا کنید از نو
      
      تمامِ دردِ بدون علاج دنیا را
      به چای روضه ی آقا دوا کنید از نو
      
      برای روضه نذری مادران نجیب
      تهیه سفره و نان و غذا کنید از نو
      
      مگر نمی شنوی کلُ یومٍ عاشورا
      برای گریه مبادا حیا کنید از نو
      
      ملائکه به زمین زودتر هبوط کنید
      وَ فکر قدر کمی بوریا کنید از نو
      
      سلام حضرت زهرا! زمین قلبم را
      شبیه هیئتمان کربلا کنید از نو
      
      رسید بار دگر فصل محتشم خوانی
      چه نوحه و چه عزا را عطا کنید از نو
      
      علی زمانیان
       
       ********************
       
       
      خیمه، عَلم، کتیبه و پرچم بیاورید
      شیون کنید شور محرم بیاورید
      
      مِشکی کنید قامت رعنای کوچه را
      پیراهن عزای مرا هم بیاورید
      
      این کاروان رسیده به نزدیک نی نوا
      طوفان گرفته حزن دمادم بیاورید
      
      عالم به نوحه است که شوریده گشته است
      چشمی برای گریه فراهم بیاورید
      
      ما حلقه حلقه ماتم او را گرفته ایم
      زینت کنید حلقه و خاتم بیاورید
      
      فاطمه نانی زاد
       
       ********************
       
       
      هلال ماه محرم، سلام حال شما
      نگاه کن که مرا کشته شوق خال شما
      
      اگر درست بگویم تمام شبها را
      کنار سفره ی اشکیم با خیال شما
      
      نه یک شب و دو سه شب، بلکه یازده ماه است
      نشسته ام که شود رؤیت جمال شما
      
      تو ماه نورسی و قبل سال شصت و یکم
      ندیده بود کسی قامت هلال شما
      
      هر آن زمان که بگریی زمان باران است
      که وقت گریه بود ابر، دستمال شما
      
      چه خوب می شود امسال را تمام دهه
      تو روضه خوان شوی و ما هم از قبال شما
      
      - که دیده ای چه به روز خیام آوردند -
      تمام، گریه شویم از نگاه حال شما
      
      محسن عرب خالقی
       
       ********************
       
       
      دارد دوباره حال و هوا فرق می کند
      حتی عبور ثانیه ها فرق می کند
      
      این روزها که بغض، دلم را گرفته است
      با روزهای قبل چرا فرق می کند؟
      
      این پرچم سیاه همین بیرق و علم
      حاکی ست با همیشه فضا فرق می کند
      
      دارند بچه ها کتیبه به دیوار می زنند
      حتی سروده ی شعرا فرق می کند
      
      یک راست می روم سر اصل مصیبت ام
      آقای من عزای شما فرق می کند
      
      هر چند کعبه کعبه و بیت الهی است
      اما هوای کرببلا فرق می کند
      
      آقا نگیر خرده اگر شور می زنند
      عشق تو با همه به خدا فرق می کند
      
      "باز این چه شورش است که در خلق عالم است
      باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است"
      
      آقا ببخش حال خودم هم عوض شده
      این است جای قافیه ها فرق می کند
      
      تا گفت: «یا اُخَیَّ » دلش بی قرار شد
      سوز صدا و سوز صدا فرق می کند
      
      بانو نشسته بود و سری روی نیزه بود
      اینجا... غروب با همه جا فرق می کند
      
      مهدی صفی یاری
       
       ********************

       
       
      می آئی و دوباره غمی ناب می شوم
      از چشمه های اشک تو سیراب می شوم
      
      ماه محرّم است و خدا اشک می خرد
      آری دوباره گوهر نایاب می شوم
      
      بعد از نماز، وقت ادای عزای تو
      مِن بعد، اهل هیئت و محراب می شوم
      
      یک پرچمی به سر در این خانه می زنم
      اینگونه در بهشت غمت باب می شوم
      
      من در طواف اشک بگردم به دور تو
      از حاجیان مهریه ی آب می شوم
      
      فرقی نمی کند که کجا خدمتی کنم
      هرجا که هست خادم ارباب می شوم
      
      این روزها هوای تو را جستجو کنم
      این ماه را برای تو بیتاب می شوم
      
      حتّی غبار پرچم تو می دهد شفا
      اینجا دخیل تک تک اسباب می شوم
      
      رحمان نوازنی

       
       ********************
       
       
      عاشقان کم کم به شور و التهاب افتاده اند
      بهر احیای محرم در شتاب افتاده اند
      
      مجمر و اسپند و بیرق را فراهم کرده اند
      فکر چای روضه و قند و گلاب افتاده اند
      
      کودکان را در میان کوی و برزن دیده ای؟
      در بنای تکیه ها از خورد وخواب افتاده اند
      
      این فراخوان محرم مرزها را هم شکست
      ارمنی ها در پی اجر و ثواب افتاده اند
      
      روضه خوان ها را مگر زینب خودش یاری کند
      از بیان ماجرا در اضطراب افتاده اند
      
      مقدم هر ناشناسی را غنیمت بشمرید
      چون شماری در مسیر انتخاب افتاده اند
      
      میزبان زهرا که باشد نان به هر کس می رسد
      دانه ها کم کم به زیر آسیاب افتاده اند
      
      کاظم بهمنی
       
       ********************
       
       
      لباس مشکی ما را به دستمان بدهید
      به ما حسینیه ی گریه را نشان بدهید
      
      مرا که راهی بزم عزای اربابم
      برای زود رسیدن کمی توان بدهید
      
      اگر خدای نکرده در آخر خطم
      به جان اشک سه ساله مرا امان بدهید
      
      نماز گریه ی ما با امامت سقاست
      به روی مأذنه ی کربلا اذان بدهید
      
      برای آن که بمانم همیشه بر درتان
      به کلب قافله ی عشق استخوان بدهید
      
      قسم به حرمت چشمانتان اگر مُردیم
      به روی سنگ حسینیه غسلمان بدهید
      
      علی اکبر لطیفیان
       
       ********************
       
       
      در سایه سار مرحمت بی حسابتان
      شکر خدا که ماه عزایت رسیده است
      
      شکر خدا که نوکر این خانواده ام
      حالا که بوی کرببلایت رسیده است
      
      شکر خدا که از کرمت هیئتی شدم
      من را خدا برای همین آفریده است
      
      روزی چشمهای گنهکار نوکرت
      از گریه های مادر قامت خمیده است
      
      یعنی کنار مادر تو گریه کرده ام؟
      اشکم به روی چادر زهرا چکیده است؟
      
      با دیدن هلال عزای تو مادرم
      پیراهن سیاه برایم خریده است
      
      عبد الحسین مخلص آبادی
       
      ********************

       
       
      تا کربلایم بُرد فریاد رسایش
      سینی بدستی که من و جانم فدایش
      
      وقتی میان کوچه ی ما راه می رفت
      بوی محرّم پخش می شد با صدایش
      
      او کوچه گرد کوچه های بُغض باشد
      در شهر اربابی که می میرد برایش
      
      تا گوشه ی ویرانه ای پشت محلّه
      می بُرد چشمان مرا با ردّ پایش
      
      ویرانه ای که فطرس ماه محرّم
      می آمد از آنجا صدای بالهایش
      
      عطری پراکند و مرا تا آسمان برد
      با پرچم سبز شهید کربلایش
      
      این خیمه یا چادر نماز مادرش نیست
      آقا گرفته طفل را زیر عبایش
      
      می خوابم از این لحظه پشت پنجره، تا
      هر روز بیدارم کند زنگ صدایش
      
      علی اکبر لطیفیان
       
       ********************
       
       
      شميم عاطفه در کوچه ها رها شده است
      دوباره هر شب من رنگ کربلا شده است
      
      وزيده در همه جا عطر سيب حضرت عشق
      قسم به ساحت گريه قسم به ساحت عشق
      
      دوباره شوق حرم تا خدا دلم را برد
      به عرش روشن کرب و بلا دلم را برد
      
      دوباره ماه محرم، رسيده ماه عزا
      غروب غربت جانکاه سيدالشهدا
      
      صدا صداي قديمي طبل و زنجير است
      فضا فضاي صميمي ولي چه دلگير است
      
      خروش ناله‌ي حيّ علي العزا در راه
      دوباره قافله‌ي روضه هاي ثارالله
      
      برات گريه دوباره به چشممان دادند
       به ما حسينيه‌ي‌ گريه را نشان دادند
      
      حسينيه است؟ نه، خيمه؟ نه، کربلا اينجاست
      مزار خون خدا في قلوب من والاست
      
      محرم آمده آقا صدايمان کردي
      براي عرض ارادت، جدايمان کردي
      
      لياقتي بده تا روضه خوان تو باشم
      عنايتي که فقط در امان تو باشم
      
      بگير دست مرا وقت خسته حالي ها
      پري بده به دلم در شکسته بالي ها
      
      مرا به غربت بي انتهاي خود بردي
      شبي که گوشه‌ي‌ صحن و سراي خود بردي
      
      هنوز ندبه‌ي غم در رواق تو جاري است
      هنوز داغ عطش بين باغ تو جاري است
      
      صداي مرثيه‌ي آب آب مي آيد
      صداي گريه‌ي‌ طفل رباب مي آيد
      
      هنوز علقمه لب تشنه‌ي لب سقاست
      هنوز چشم حرم در مصيبتش درياست
      
      اميد اهل حرم مي رود به قربانگاه
      و يا به سوي منا مي رود ذبيح الله
      
      شکسته قلب حرم، يا مجيب مي گويد
      نگاه خسته اي أين الحبيب مي گويد
      
      از آسمان و زمين تير و دشنه مي بارد
      ز هر کرانه فقط تيغ تشنه مي بارد
      
      صداي ناله‌ي أمن يجيب مي آيد
      صداي روضه‌ي‌ شيب الخضيب مي آيد
      
      خميده خواهري انگار مي رود از حال
      گمان کنم که رسيده حوالي گودال
      
      ميان هلهله‌ي بي امان چه مي بيند؟
      ميان نيزه و تير و سنان چه مي بيند؟
      
      نه سيدالشهدا بر جدال طاقت داشت
      نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
      
      هوا ز باد مخالف چو قيرگون گرديد
      عزيز فاطمه از اسب سرنگون گرديد
      
      بلند مرتبه شاهي ز صدر زين افتاد
      اگر غلط نکنم عرش بر زمين افتاد
      
      یوسف رحیمی



موضوعات مرتبط: استقبال از محرم

برچسب‌ها: اشعار استقبال از محرم پیشواز محرم مهدی وحیدی
[ 9 / 8 / 1392 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار پيشواز ماه محرم


      عاشقان کم کم به شور و التهاب افتاده اند
      بهر احياي محرم در شتاب افتاده اند
      
      مجمر و اسپند و بيرق را فراهم کرده اند
      فکر چاي روضه و قند و گلاب افتاده اند
      
      کودکان را در ميان کوي و برزن ديده اي؟
      در بناي تکيه ها از خورد وخواب افتاده اند
      
      اين فراخوان محرم مرزها را هم شکست
      ارمني ها در پي اجر و ثواب افتاده اند
      
      روضه خوان ها را مگر زينب خودش ياري کند
      از بيان ماجرا در اضطراب افتاده اند
      
      مقدم هر ناشناسي را غنيمت بشمريد
      چون شماري در مسير انتخاب افتاده اند
      
      ميزبان زهرا که باشد نان به هر کس مي رسد
      دانه ها کم کم به زير آسياب افتاده اند
      
      کاظم بهمني

*************************

            لباس مشکي ما را به دستمان بدهيد
      به ما حسينيه ي گريه را نشان بدهيد
      
      مرا که راهي بزم عزاي اربابم
      براي زود رسيدن کمي توان بدهيد
      
      اگر خداي نکرده در آخر خطم
      به جان اشک سه ساله مرا امان بدهيد
      
      نماز گريه ي ما با امامت سقاست
      به روي مأذنه ي کربلا اذان بدهيد
      
      براي آن که بمانم هميشه بر درتان
      به کلب قافله ي عشق استخوان بدهيد
      
      قسم به حرمت چشمانتان اگر مُرديم
      به روي سنگ حسينيه غسلمان بدهيد
      
      علي اکبر لطيفيان

*************************

     در سايه سار مرحمت بي حسابتان
      شکر خدا که ماه عزايت رسيده است
      
      شکر خدا که نوکر اين خانواده ام
      حالا که بوي کرببلايت رسيده است
      
      شکر خدا که از کرمت هيئتي شدم
      من را خدا براي همين آفريده است
      
      روزي چشمهاي گنهکار نوکرت
      از گريه هاي مادر قامت خميده است
      
      يعني کنار مادر تو گريه کرده ام؟
      اشکم به روي چادر زهرا چکيده است؟
      
      با ديدن هلال عزاي تو مادرم
      پيراهن سياه برايم خريده است
      
      عبد الحسين مخلص آبادي


*************************


      تا کربلايم بُرد فرياد رسايش
      سيني بدستي که من و جانم فدايش
      
      وقتي ميان کوچه ي ما راه مي رفت
      بوي محرّم پخش مي شد با صدايش
      
      او کوچه گرد کوچه هاي بُغض باشد
      در شهر اربابي که مي ميرد برايش
      
      تا گوشه ي ويرانه اي پشت محلّه
      مي بُرد چشمان مرا با ردّ پايش
      
      ويرانه اي که فطرس ماه محرّم
      مي آمد از آنجا صداي بالهايش
      
      عطري پراکند و مرا تا آسمان برد
      با پرچم سبز شهيد کربلايش
      
      اين خيمه يا چادر نماز مادرش نيست
      آقا گرفته طفل را زير عبايش
      
      مي خوابم از اين لحظه پشت پنجره، تا
      هر روز بيدارم کند زنگ صدايش
      
      علي اکبر لطيفيان

*************************


      اين من و هجر تو و حال به هم ريخته ام
      رحم کن بر من و احوال به هم ريخته ام
      
      منم آن عاشق جامانده ي روز عرفه
      سر به زيرم سر اعمال به هم ريخته ام
      
      آرزو داشتم امسال بيايم عرفات
      گريه دار از غم هر سال به هم ريخته ام
      
      هر دل آشفته پي هم نفسي مي گردد
      چند وقتي است به دنبال به هم ريخته ام
      
      به گمانم که قرار است نبينم رويت
      با غمت خورده رقم فال به هم ريخته ام
      
      درد، بالاتر از اين نيست برايم انگار
      دوري از توست در اقبال به هم ريخته ام
      
      خوش به حال شهدايي که سبکبال شدند
      به پريدن نرسد بال به هم ريخته ام
      
      همه دلشوره ي من ماه محرم باشد
      مادرت با خبر از حال به هم ريخته ام
      
      به تو و گريه هنگام غروبت سوگند
      فکر جدّ تو و گودال به هم ريخته ام
      
      چه کنم دست خودم نيست دلم بي تاب است
      وقت آوارگي قافله ي ارباب است
      
      قاسم نعمتي

 

 



موضوعات مرتبط: استقبال از محرم

برچسب‌ها: اشعار پيشواز ماه محرم
[ 21 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار پيشواز ماه محرم

 
      شميم عاطفه در کوچه ها رها شده است
      دوباره هر شب من رنگ کربلا شده است
      
      وزيده در همه جا عطر سيب حضرت عشق
      قسم به ساحت گريه قسم به ساحت عشق
      
      دوباره شوق حرم تا خدا دلم را برد
      به عرش روشن کرب و بلا دلم را برد
      
      دوباره ماه محرم، رسيده ماه عزا
      غروب غربت جانکاه سيدالشهدا
      
      صدا صداي قديمي طبل و زنجير است
      فضا فضاي صميمي ولي چه دلگير است
      
      خروش ناله‌ي حيّ علي العزا در راه
      دوباره قافله‌ي روضه هاي ثارالله
      
      برات گريه دوباره به چشممان دادند
       به ما حسينيه‌ي‌ گريه را نشان دادند
      
      حسينيه است؟ نه، خيمه؟ نه، کربلا اينجاست
      مزار خون خدا في قلوب من والاست
      
      محرم آمده آقا صدايمان کردي
      براي عرض ارادت، جدايمان کردي
      
      لياقتي بده تا روضه خوان تو باشم
      عنايتي که فقط در امان تو باشم
      
      بگير دست مرا وقت خسته حالي ها
      پري بده به دلم در شکسته بالي ها
      
      مرا به غربت بي انتهاي خود بردي
      شبي که گوشه‌ي‌ صحن و سراي خود بردي
      
      هنوز ندبه‌ي غم در رواق تو جاري است
      هنوز داغ عطش بين باغ تو جاري است
      
      صداي مرثيه‌ي آب آب مي آيد
      صداي گريه‌ي‌ طفل رباب مي آيد
      
      هنوز علقمه لب تشنه‌ي لب سقاست
      هنوز چشم حرم در مصيبتش درياست
      
      اميد اهل حرم مي رود به قربانگاه
      و يا به سوي منا مي رود ذبيح الله
      
      شکسته قلب حرم، يا مجيب مي گويد
      نگاه خسته اي أين الحبيب مي گويد
      
      از آسمان و زمين تير و دشنه مي بارد
      ز هر کرانه فقط تيغ تشنه مي بارد
      
      صداي ناله‌ي أمن يجيب مي آيد
      صداي روضه‌ي‌ شيب الخضيب مي آيد
      
      خميده خواهري انگار مي رود از حال
      گمان کنم که رسيده حوالي گودال
      
      ميان هلهله‌ي بي امان چه مي بيند؟
      ميان نيزه و تير و سنان چه مي بيند؟
      
      نه سيدالشهدا بر جدال طاقت داشت
      نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
      
      هوا ز باد مخالف چو قيرگون گرديد
      عزيز فاطمه از اسب سرنگون گرديد
      
      بلند مرتبه شاهي ز صدر زين افتاد
      اگر غلط نکنم عرش بر زمين افتاد
      
      یوسف رحیمی

*****************


      بزرگ هيئتيان را صدا کنيد از نو
      بساط سينه زني دست و پا کنيد از نو
      
      ز بقچه هاي قديمي خانه مادرها !
      لباس مشکي ما را جدا کنيد از نو
      
      و ان يکاد بخوانيد و آيت الکرسي
      دو ماه بدرقه راه ما کنيد از نو
      
      درون خيمه و يا تکيه ها ميان داران
      براي سينه زني کوچه وا کنيد از نو
      
      تمامِ دردِ بدون علاج دنيا را
      به چاي روضه ي آقا دوا کنيد از نو
      
      براي روضه نذري مادران نجيب
      تهيه سفره و نان و غذا کنيد از نو
      
      مگر نمي شنوي کلُ يومٍ عاشورا
      براي گريه مبادا حيا کنيد از نو
      
      ملائکه به زمين زودتر هبوط کنيد
      و فکر قدر کمي بوريا کنيد از نو
      
      سلام حضرت زهرا زمين قلبم را
      شبيه هيئتمان کربلا کنيد از نو
      
      رسيد بار دگر فصل محتشم خواني
      چه نوحه و چه عزا را عطا کنيد از نو
      
      علي زمانيان


*****************

      خيمه، عَلم، کتيبه و پرچم بياوريد
      شيون کنيد شور محرم بياوريد
      
      مِشکي کنيد قامت رعناي کوچه را
      پيراهن عزاي مرا هم بياوريد
      
      اين کاروان رسيده به نزديک ني نوا
      طوفان گرفته حزن دمادم بياوريد
      
      عالم به نوحه است که شوريده گشته است
      چشمي براي گريه فراهم بياوريد
      
      ما حلقه حلقه ماتم او را گرفته ايم
      زينت کنيد حلقه و خاتم بياوريد

   فاطمه ناني زاد

*****************

    هلال ماه محرم، سلام حال شما
      نگاه کن که مرا کشته شوق خال شما
      
      اگر درست بگويم تمام شبها را
      کنار سفره ي اشکيم با خيال شما
      
      نه يک شب و دو سه شب، بلکه يازده ماه است
      نشسته ام که شود رؤيت جمال شما
      
      تو ماه نورسي و قبل سال شصت و يکم
      نديده بود کسي قامت هلال شما
      
      هر آن زمان که بگريي زمان باران است
      که وقت گريه بود ابر، دستمال شما
      
      چه خوب مي شود امسال را تمام دهه
      تو روضه خوان شوي و ما هم از قبال شما
      
      - که ديده اي چه به روز خيام آوردند -
      تمام، گريه شويم از نگاه حال شما
      
      محسن عرب خالقي


*****************


      دارد دوباره حال و هوا فرق مي کند
      حتي عبور ثانيه ها فرق مي کند
      
      اين روزها که بغض، دلم را گرفته است
      با روزهاي قبل چرا فرق مي کند؟
      
      اين پرچم سياه همين بيرق و علم
      حاکي ست با هميشه فضا فرق مي کند
      
      دارند بچه ها کتيبه به ديوار مي زنند
      حتي سروده ي شعرا فرق مي کند
      
      يک راست مي روم سر اصل مصيبت ام
      آقاي من عزاي شما فرق مي کند
      
      هر چند کعبه کعبه و بيت الهي است
      اما هواي کرببلا فرق مي کند
      
      آقا نگير خرده اگر شور مي زنند
      عشق تو با همه به خدا فرق مي کند
      
      "باز اين چه شورش است که در خلق عالم است
      باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است"
      
      آقا ببخش حال خودم هم عوض شده
      اين است جاي قافيه ها فرق مي کند
      
      تا گفت: «يا اُخَيَّ » دلش بي قرار شد
      سوز صدا و سوز صدا فرق مي کند
      
      بانو نشسته بود و سري روي نيزه بود
      اينجا... غروب با همه جا فرق مي کند
      
      مهدي صفي ياري


*****************

   
      مي آئي و دوباره غمي ناب مي شوم
      از چشمه هاي اشک تو سيراب مي شوم
      
      ماه محرّم است و خدا اشک مي خرد
      آري دوباره گوهر ناياب مي شوم
      
      بعد از نماز، وقت اداي عزاي تو
      مِن بعد، اهل هيئت و محراب مي شوم
      
      يک پرچمي به سر در اين خانه مي زنم
      اينگونه در بهشت غمت باب مي شوم
      
      من در طواف اشک بگردم به دور تو
      از حاجيان مهريه ي آب مي شوم
      
      فرقي نمي کند که کجا خدمتي کنم
      هرجا که هست خادم ارباب مي شوم
      
      اين روزها هواي تو را جستجو کنم
      اين ماه را براي تو بيتاب مي شوم
      
      حتّي غبار پرچم تو مي دهد شفا
      اينجا دخيل تک تک اسباب مي شوم
      
      رحمان نوازني

 



موضوعات مرتبط: استقبال از محرم

برچسب‌ها: اشعار پيشواز ماه محرم
[ 21 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

پیشواز محرم

باز آمد بوی واژه ،واژه های محتشم
باز آمد بوی ناله،بوی غصّه، بوی غم

باز آمد بوی حنجر ،بوی خنجر،بوی سیب
باز آمد بوی غربت،بوی سالاری غریــــب

باز آمد بوی اکبر،بوی یاران خــــــــــــدا
باز آمد بوی گل ،پر پر شده روی عـــبا

شاعر : ؟؟

***************

در گـــــوشـه ی قـــلــب من فقط غــــــم مــانده
یــک کــــوه پر از غــــصّـــه و مــــاتـم مــانده

شــایــــد کـــــــه اجـــل بــــاز مــدارا بــکـــــــند
ده روز دگـــــر تـــا بـــــه مـــــحّـــرم مـــانــــده

شاعر : محسن زعفرانیه


***************
 



موضوعات مرتبط: استقبال از محرم

برچسب‌ها: پیشواز محرم
[ 17 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

امام رضا(علیه السلام) - پیشواز محرم

آقا سلام! سوز و نوایی به ما بده
هر صبح و شام حال بکایی به ما بده

دل تنگ دیدن تو شدیم ایّها الغریب
آغوش خویش وا کن و جایی به ما بده

تنها به عشق دیدن تو ندبه خوان شدیم
هر صبح جمعه حال دعایی به ما بده

این دیده ای که غیر تو هر چیز دیده است
از ما بگیر و چشم خدایی به ما بده

تا کی اسیر لذّت نفسانیت شدن؟!
بشکن حصار و برگ رهایی به ما بده

زنگار معصیت دل ما را سیاه کرد
با کیمیای عشق، جلایی به ما بده

روی سیه به ما نمی آید نگاه کن
این جلوه را بگیر و نمایی به ما بده

در این زمان که هر که به دنبال زندگی است
توفیق نوکری و گدایی به ما بده

چیزی نمانده تا که مُحرّم فرا رسد
سهمیّه ی امام رضایی به ما بده

سهمیّه ای که قطره ای از آن گره گشاست ...
... در دیده ها بریز و صفایی به ما بده

در هر فراز روضه ی گودال قتلگاه
حال و هوای کرب و بلایی به ما بده

والشمر جالسٌ ... سر او را برید و رفت
«ای وای های» مادر او را شنید و رفت

محمد فردوسی



موضوعات مرتبط: استقبال از محرم

برچسب‌ها: امام رضا(علیه السلام) - پیشواز محرم
[ 14 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(عج) - پیشواز محرم

این من و هجر تو و حال به هم ریخته ام
رحم کن بر من و احوال به هم ریخته ام

منم آن عاشق جامانده ی روز عرفه
سر به زیرم سر اعمال به هم ریخته ام

آرزو داشتم امسال بیایم عرفات
گریه دار از غم هر سال به هم ریخته ام

هر دل آشفته پی هم نفسی می گردد
چند وقتی است به دنبال به هم ریخته ام

به گمانم که قرار است نبینم رویت
با غمت خورده رقم فال به هم ریخته ام

درد، بالاتر از این نیست برایم انگار
دوری از توست در اقبال به هم ریخته ام

خوش به حال شهدایی که سبکبال شدند
به پریدن نرسد بال به هم ریخته ام

همه دلشوره ی من ماه محرم باشد
مادرت با خبر از حال به هم ریخته ام

به تو و گریه هنگام غروبت سوگند
فکر جدّ تو و گودال به هم ریخته ام

چه کنم دست خودم نیست دلم بی تاب است
وقت آوارگی قافله ی ارباب است



موضوعات مرتبط: امام زمان(عج) - مناسبت هااستقبال از محرم

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(عج) - پیشواز محرم
[ 14 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]
صفحه قبل 1 صفحه بعد