متن روضه امام حسن عسکری علیه السلام

سید مهدی میرداماد

بسم الله الرحمن الرحیم

یا رب الحسین بحق الحسین اِشف صدر الحسین بظهور الحجة

یا رب الحجة بحق الحجة اِشف صدر الحجة بظهور الحجة

*آجرك الله یا بقیة الله،امشب صاحب عزا خود ِ امام زمان ِ،اگه همه ی روضه های سالت بانی ِ عزا امام زمان ِ، امشب دیگه دم در می ایسته و شال عزا به گردن می اندازه، اعتقاد ما بر اینه تا اونها نخواهند كسی وارد مجلسشون نمیشه، امشب بگیم:آقا ممنونم ما رو صدا زدی برا بابات گریه كنیم،همین كه مارو قابل دونستی تو عزای پدرت صدا زدی، این صدا زدن معناش اینه آقا این دو ماه صفر و محرم عزاداری ِ مارو قبول كرده، میگه:شماها خب گریه كن هایی هستید بیایید.*

چون مهر به نور خود پیدایی و پنهانی

با آن که ز من دوری نزدیک تر از جانی

در حسن تو مبهوتم از صوت تو حیرانم

تو حضرت داوودی یا یوسف کنعانی 

*می خوای سر سلامتی بدی،بسم الله،مولا یا اباصالح، مولا یا اباصالح*

من زخم و تویی مرهم، من درد و تویی درمان

من خشکی و تو دریا، من تشنه تو بارانی

من با تو و تو با من، انصاف کجا رفته؟

من کمترم از مور و تو فوق سلیمانی

*حالا دست خالیت رو نشونش بده، مولا یا اباصالح، مولا یا اباصالح،آقا جان میدونم امشب شب ِ سختی است براتون، لذا هیچ حاجتی ندارم،اصلاً اومدم مجلس پدر بزرگوارت،هرچی حاجت داشتم رو پشت در گذاشتم،گفتم:بذار امشب برم براش گریه كنم،آقا جان امشب اومدم یه ذره آرومت كنم،اومدم با گریه هات گریه كنم،دیدید آدم بعضی وقت ها میره جایی عزای كسی به اون باز مونده چی میگه:اول حرفی كه می زنی میگی،غم ِ آخرت باشه.آقا جان خیالت راحت دیگه این غم ِآخر شماست،آقا مارو هم توی غمت شریك كن، آقاجان ماروهم صدا زدی برای پدرت گریه كنیم،آی سامرا رفته ها،اگه دیدی گوشه چشمت خیس شد بدون دارند راهت میدن توی حرم،اونایی كه دلتون داره پر میزنه:*

السلام علیك یا اَبا مُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا الزَّكِىُّ الْعَسْكَرِىُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ .

کیستم من؟ گوهر ِده بحر ِ نور ِ کبریایم

آفتاب ِ سامره، روشنگر ِ مُلک ِ خدایم

آسمان معرفت را در زمین شمس‌الضحایم

کعبه‌ام، رکنم، مقامم، مروه‌ام، سعیم، صفایم

منظـر ِ حسـن خـدا مصباح انوارُالهدایم

من اباالمهدی امام عسکری ابن‌الرضایم

من همان دریای نور استم که نور از آن دمیده

دین و دانش را خدا در موج موجم پروریده

در درونم گوهر نابی چو مهدی آفریده

انتهایم را به جز چشم خدا چشمی ندیده

بشنوید ای آسمانی‌هـا، زمینی‌ها صدایم

من اباالمهدی امام عسکری ابن‌الرضایم

من علی بن جواد بن رضا را نور عینم

پیشتر از عالم خلقت هدایت بوده دِینم

گر چه در سنّ شبابم پیر خلق عالمینم

هم محمّد، هم علی، هم مجتبایم، هم حسینم

هم بوَد زهد و کمال و عصمت ِ خیرالنسایم

من اباالمهدی امام عسکری ابن‌الرضایم

 من به شهر سامره خود کعبۀ اهل یقینم

پر زند همچون کبوتر در حرم روح‌الامینم

حاجت کونین می‌بارد چو باران زآستینم

حضرت مهدی پذیرایی کند از زائرینم

مهر و مه گیرند نور از گنبد و گلدسته‌هایم

من اباالمهدی امام عسکری ابن‌الرضایم

*خیلی ها تا امشب هنوز پیرهن مشكی شون رو در نیآوردن،خیلی ها می خوان این دوماهه ی عزا رو با شما جمع كنند، یا امام عسكری آقا جان، اجازه می دهید از زبان شما روضه بخوانم،دلت آماده ی روضه است،شك نكن امام زمانت هم با گریه ی تو گریه میكنه*

دوستان بر من و سوز ِ جگرم گریه کنید

به شرار دل و اشک ِ بصرم گریه کنید

حسنم، پاره جگر مثل عمویم حسنم

بر من و بر عموی ِ خون جگرم گریه کنید

من شهیدم ولی از خصم نخوردم سیلی

همه بر مادر ِ نیکو سیرتم گریه کنید

بعد من مهدی من بی کس و تنها ست

به غریبی ِ یگانه پسرم گریه کنید

*یا امام حسن عسكری حق داشتی دم مرگ یاد ِ فرزندت باشی،آخه كودك توی اون سن ِ كم نیاز ِ به بابا داره، چی می خوام بگم؟دلت رو ببرم كربلا،می خوام بگم:یا امام عسكری،شما دم آخر نگران بچه ات بودی،هر پدری نگران ِ بچه اش ِ، زود اهل روضه، روضه رو میگیرن،رو هوا روضه رو بزن، آقا جان خدا رو شكر بعد ازشهادت ِ شما،پسر ِشما، مهدی ِ شما، از نظرها غائب شد،كسی مهدیت رو اذیت نكرد، مأمورین اومدند اما امام زمان رو پیدا نكردن،خدا رو شكر هنوز آقای ما هست، هنوز آقای ما سالم ِ، كسی نتونست بچه ات رو اذیت كنه، اما كربلا حسین روی زمین افتاده،همچین كه بچه هاش اومدن دور ِ بدن،امام زمان شما یه پسر ِ چند ساله بودید،از نظر غائب شدی كسی صدمه نزد،اما كربلا دختر ِ حسین، خانم سكینه میگه:افتادم روی بدن،كی اومد دورش؟ می دونی چه كردن؟ نوازش نكردن، چه كردن؟ فجروها عن جسد ابیها (یعنی گرفتن كشیدنش)،یا صاحب الزمان شما پسر بودید،پسرها كمتر از دخترها عاطفی هستند،بازم داغ دیدی اما باباتو زخم دار ندیدی،باباتو مجروح ندیدی،آقا جان خدارو شكر یه زخم به صورت و بدن بابات ندیدی،اما قربون اون دختر ِ سه ساله ای برم كه وقتی كه سر ِ بریده رو بغل كرد:*

بابا دخترت از دنیا بریده

بدون ِ تو خوشی ندیده

ببین همه موهام سفیده

بابا

خوشی به قلبم دست رد زد

یه بی حیا بهم لگد زد

من بد نكردم ولی بد زد

*یه مرتبه دیدن لب هاشو گذاشت رو لبهای پاره پاره، ای حسین.....*

 

************************************************

 

 *مگه میشه مجلس، مجلس بابا باشه،پسر نیاد دم در بایسته؟ غریب آقا،غریب آقا*

می رود جسم من بر سر شانه ها

خون شود از داغم قلب ِ پروانه ها

مهدیم دیده تر زند زغصه بر سر

زیر لب می گوید مرو مرو ای پدر

وقت مرگم یاد ِ كربلا افتادم

یاد ِ آن امام ِ سر جدا افتادم

*شما مرغ بسمل میدونید چیه؟یه مرغ تو خون خودش بال بال بزنه، به این میگن مرغ بسمل*

پیش ِ چشم خواهر، غرق خون برادر

هم چو مرغ بسمل به موج خون زد پرپر

حسین.....

 

***********************************************

حاج محمد طاهری

     

جان به لب دارم و از درد كشم پا به زمین

ای قرار دل من دلبر من ای پسرم

عقید خادم امام حسن عسكریه، میگه دیدم آقا یه نگاه به من كرد، آخه وقتی جیگر پاره پاره میشه، دیگه سخن گفتن سخت میشه، بعضی وقت ها با اشاره باید صحبت كنه، هر طوری بود امام عسكری به من فهموند: عقید مقداری از این آب جوشانده برا من بیار. جیگرم داره از تشنگی میسوزه، عقید میگه آب آوردم. داخل یه ظرفی ریختم، دادم دست امام عسكری، آنقدر ضعف به پیكر امام حسن هست، آی جوونها، این امام هم در جوانی به شهادت رساندند. اختلافی كه از سن امام عسكری گفتند: بعضی ها 29 سال گفتند، بعضی ها 28 سال گفتند. اما میگه دیدم اینقدر ضعف بر پیكر امام عسكری هست، كه این ظرف آب و دستش دادم، هی میلرزید، اومد آب بخوره، اینقدر این ظرف به دندانهای آقا خورد نتونست آب و نوش جان كنه، آب از دستش رو زمین افتاد، فرمود: عقید برو در این اتاق كه در كنار من هست، یه آقازاده ای رو میبینی سر به سجده گذاشته، اون پسرم مهدی است، برو صدا كن مهدی بیاد اون به من آب بده،میگه اومدم در حجره ی بغل نگاه كردم، دیدم یه مهپاره ای سر به سجده گذاشته، انگشت سبابه اش را رو به آسمان گرفته، داره با خدا مناجات میكنه، ایستادم آقا نمازش رو سلام داد، عرضه داشتم آقاجان، پدرتون شمارو احضار كردن،با عجله آقا اومد، تا نگاه امام حسن، به جمال مهدیش افتاد، دیدم این بابا داره اشك میریزه، صدا زد یا سَیِّدَ اَهْل ِ بَیْتِهِ، مهدی جان إسْقِنِی الْمَاءَ بیا به من آب بده فَاِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی، من دیگه آماده ی سفرم، دارم میرم بابا، دیدم امام زمان آمد كنار بابا نشست، ظرف آب رو حجة بن الحسن تا كنار لبان مبارك امام حسن آورد، آقا لحظه های آخر، آب رو نوش جان كرد،یه نگاه تو صورت مهدیش كرد،صدا زد بابا، همه ی غصه ی من،غربت و تنهایی توست، بابا بعد من آواره ی بیابونها میشی مهدی جانم، بعد من بیابون گرد میشی پسرم.

همه ی غصه ی من غربت تنهایی توست

این چنین گریه نكن در بر من ای پسرم

با قد خم شده خویش مرا می خواند

از جنان مادر غم پرور من ای پسرم

آری این امام با جیگر پاره پاره، با لب تشنه، اما لب تشنه از دنیا نرفت،آب رو به لبان مباركش رسوندند، اما خود امام عسكری هم اون لحظه ی آخر، هی گریه برا جد غریبش، حسین می كرد، آی حسین........

 

           **********************************************

حاج حسن خلج

 

ز چشم پُر گوهر من خدا خبر دارد

خیلی امام حسن عسكری غریبه

ز چشم پُر گوهر من خدا خبر دارد

دیگه چی آقاجون؟ بگو ماهم خبر دار بشیم

زجان پُر شرر من خدا خبر دارد

فارسیش این میشه: سوختم،جیگرم آتیش گرفت.

كه بود معتصم و ظلم او چگونه شكست

زكینه بال و پر من خدا خبر دارد

امام حسن قربونت برم،آقاجان. غریب بودی می دونم، تنها بودی می دونم، در حصار بودی می دونم، جیگرت می سوخت می دونم، اول اثری كه زهر می ذاره، انسان رو تشنه میكنه، اینم می دونم. اما كنارت یه خانومی مثل مادر مهدی بوده، آقاجانم، امشب می خوام دل این دوستانت رو بسوزونم، با یادآوری غم یه حسن دیگه، اما من یه حسن سراغ دارم گوشه ی مدینه، محرمش،همسرش، زهرش داد، هی گفت: جعده جیگرم میسوزه، قطره ی آبی داد، نه والله، سوخت جیگر امام مجتبی علیه السلام

چون آتیش خشم جُعده افروخته شد

از زهر جفا جیگرش سوخته شد

 

آقا خدا صبرت بده،این جمعیت امشب جمع شدن بگن آقا،خدا بهت صبر بده،آخه ایام شهادت بابای غریبت امام حسن عسكری است،امشب از همین جا قافله ی دلهامون رو ببریم سامرا،هركی دوست داره با امام زمان هم ناله شه،بسم الله،آقام،آقام،آقام،فردا شب شب یتیمی امام زمان(عج)است،امام زمان میگه بابا،بابا،بابا،بمیرم،بمیرم،بابا،بابا،چهار پنج سال بیشتر نداشت،كنار بستر بابا نشته بود،بابا از شرار زهر به خودش میپیچید،هی ناله میزد،امشب برای این امام غریب یه جور دیگه ناله بزن،آری سر بابارو به دامن گرفت،بابا تو دامن پسر جون داد،اما بدن امام عسكری رو محترمانه تشییع كردند،همه ی شیعیان جمع شدند،حضرت با اینكه چهار پنج سال بیشتر نداره،خودش بر بدن بابا نماز خوند،یعنی بر بدن امام،امام باید نماز بخونه حالا من یه گریز بزنم،یه جمله بگم،بگم آقاجان،داغ پدر دیدی،اما این مردم اومدن بدن باباتو تشییع كردن،قاری های قرآن اومدن همه پشت سر این بدن بلند بلند قرآن خوندن،دلا بسوزه برا اون سه ساله ای كه هر وقت گفت:بابا،با سیلی تو صور

 

                            **************************************

سید مهدی میرداماد

 

                                         

ای قبله حرم،حرم سامرای تو

اگه همه مجالس، اعتقاد قلبیمونه،صاحب عزا امام زمانه،اگه با همه وجودتون حس میكنید،آقاتون دم در هر روضه و هر مجلسی می ایسته،دیگه امشب شب یتیمی امام زمانه،امشب خودش صاحب عزااست،قربونت برم،مردم اینجا برا بابات روضه گرفتند،نمی خوام به این زودی برم تو روضه،ولی می خوام یه كم دلتو نرم كنم،آروم آروم بریم اون حرمی كه نمی دونم،امشب كسی هست تو حرمش گریه كنه یانه،اما معمولاً می گن می ری عزا،می ری ختم، می گن خودتونو نشون صاحب عزا بدید،مگه نمی گن صاحب عزا دم در ایستاده،خودتو نشون بده،دست و رو سینه بذاری عرض تسلیت بگی،یه خورده دل صاحبان عزا خنك بشه،داغشون یه خورده التیام پیدا كنه،می خوام یه جمله بگم آقا كجایی مردم بیان بهت تسلیت بگن،اینها اُمدند امشب صاحب عزا رو ببینند،قربون شال عزایه به گردنت،امشب تنهایی نرو سامرا،مارم با خودت ببر.

ای قبله حرم ،حرم سامرای تو              بیت ولای دل حرم با صفای تو

قرآن یگانه دفتر مدح و ثنای تو            روح ملك كبوتر صحن و سرای تو

آیینه جمال خداوند سرمدی              فرزند پاك چهار علی و  سه محمدی

رضوان بدان  جلال و شرف سائل درت    خورشید سجده برده به صحن مطهرت

روح رضااست در نفس روح پرورت         نامت حسن نه بلكه حسن پای تا سرت

میراث نور و هدایت زهادی ات                     علم  امام هشتم و جود جوادیت

یا اباالحجة   آقا یه نگاه بینداز، مارم گدای سامرا حساب كن ،خطاب كن.

انوار ده امام درخشد زروی تو            یادآور رسول خدا خلق و خوی تو

زیباترین دعای ملك گفتگوی تو          مسجود جن و انس بود خاك كوی تو

به به سر سفره كی اُمدی،شهادت كیه،می خوای براش گریه كنی .

بحری كه در صدف دُر جان پرود تویی   در دامنش امام زمان پرورد تویی

كی می تون ادعا كنه دلش امروز حرم سامرا نرفته، قربون قبری برم كه هنوز چند ساله ویرانه،

ویرانه مزار تو مسجود آسمان          قبر تو كعبه دل و  صحنت مطاف جان

زوّار هر شب تو بود صاحب­الزمان   کوری چشم دشمنت ای قبله جهان

بذار همه بدونن، اگه هزار بارم دل مارو آتش بزنن،قبر شما رو ویران كنن، اینها همونایی اند كه بقیع و ویران كردند،اینها از همون نسلند،اما اگه هزار بارم قبرتو ویران كنند،(وقبره فی قلوب من والاه)دل ما رو نمی تونن ویران كنند،مزار شما تو دل مااست،حرم شما تو دل مااست،دل ما رو نمی تونن از ما بگیرند.

تنها نه سامره، همه عالم دیار توست
هر جا رویم در بغل ما مزار توست

ای نُه سپهر فرش رفیع عبادتت
ای لطف و جود و مرحمت و بذل، عادتت

اقرار کرده دشمن تو بر سیادتت
یاد آمدم به فصل جوانی شهادتت

 

می خوام این بیت و از زبون همه شما بخونم ، ببینم چه جوری حقشو ادا می كنی،

ای زخم دل هماره فزون از ستاره ­ات                از ما سلام بر جگر پاره پاره ­ات

امشب اگه می خوای دل آقات یه خورده آروم بشه،هر كی بلده ناله بزنه، هی زیر لب بگو بقیة الله آجرك الله آقا سرت سلامت،،آقا شنیدم تو سنین خردسالی سر باباتو بغل گرفتی،جانم به این اشك های قشنگ ، مگه نفرمود،احدی در مصائب ما گریه نمی كنه،مگه اینكه ما گریه كنیم،اون به گریه ما گریه كنه،معلومه امام زمانم امروز داره گریه می كنه،قربون اشك چشمت برم،آقای من،حالا كه اینطوری گریه می كنی منم برات روضه می خونم،

یازده بار جهان در دل زندان كم نیست        كنج زندان بلا گریه باران كم نیست

سامرایی شده ام راه گدایی بلدم         لقمه نانی بده، از دست شما نان كم نیست،

امشب اُمدم پسرت یه روزی به من بده،یه سالمو با این روزی سر كنم، آخه ما دو ماه برا حسین گریه كردیم، بعضی ها ، هنوز پیراهن مشكیاشونو در نیاوردن،می خوان امروز از عزا بیرون بیان،اما عزای ما اون موقعی تموم میشه، كه  تو دست به دیوار كعبه بذاری،آقا جانم،مولا جانم

سامرایی شده ام راه گدایی بلدم         لقمه نانی بده، از دست شما نان كم نیست،

خبر داری كه امام عسكری نتونست،در طول عمرش یه بار سفره حج بره،حالا این بیت، اهل نكته

قسمت كعبه نشد تا كه طوافت بكند  بر دل كعبه همین داغ فراوان كم نیست

سادات منو ببخشند،علما منو ببخشند،امام زمان اگه شهادت باباتون نبود نمی گفتم،

پیش چشمان تو دشنام به مولا دادند        تا بگویند،در این شهر مسلمان كم نیست

ای وای.. اونایی كه آماده ناله زدنند،اونایی كه هنوز صدا دارند،نفس دارند،

زخم دندان تو  و جام پر از خونابه       ماجرای ایست كه در ایل تو چندان كم نیست

وقتی مثل فردا،از پسرش تقاضای اون ظرف شربت رو كرد، اینقدر این بدن ضعیف شده ،اینقدر این بدن نحیف شده،امام زمان با دستش این ظرف و نزدیك دهان بابا آورد،الله اكبر،روایت می گه همچین كه ظرف اُمد جلوی دهان از شدت ضعف،هی به دندونای حضرت خورد،نمی دونم اون لحظه امام عسكری یاد چه لحظه ای افتاد،نالشو می زنی یا نه،امام زمان برا این روضه خون گریه می كنه،شاید یاد اون لحظه ای افتاد،كه عمه جانش دید دارن با چوب خیزران می زنند،این ناله حسینت می بردت كربلا،دید دارن با چوب خیزران،ای حسین.....

بوسه جام به دندان تو یعنی این بار    خیزران نیست ولی روضه دندان كم نیست

از همان دم پسر كوچكتان باران شد    تا همین لحظه كه خون گریه باران كم نیست

یا امام عسكری كفنت كردند،از رو زمین بلندت كردند،تشییع جنازه شدی،با احترام،اگه قبرتو ویران كردند،اگه به گنبد و بارگاهت جسارت كردند،دیگه به خودت جسارت نكردند،به بدنت جسارت نكردند،نذاشتند بدنت رو زمین بمونه،زود بدنت رو  خاك كردند،دفن كردند،امامن یه آقایی رو می شناسم،بدنش سه روز  رو زمین كربلا،آخ،پسرت اُمد بر بدنت نماز خوند بدنت رو دفن كرد،اما یه روزی كربلا امام سجاد،یه نگاه كرد،عمه جانش دید بدن داره می لرزه،داره جون از بدن مفارقت میكنه،صدا زد چی شده عزیز دلم،چرا بدنت داره می لرزه،صدا زد عمه،اینها ظاهراً مارو مسلمون نمی دونند،چرا؟آخه بدنای خودشونو دارن دفن می كنن،انگار بدن بابام رو زمینه.

حسین...این ناله برسه كربلا،حسین...كاشكی فقط بدنو دفن نمی كردند،روضم تمام،كاش فقط بدنو می گذاشتن رو زمین بمونه،به بدن دست نمی زدند،می دونی چه كردند،خواهرش اُمد تو گودال قتلگاه،یه نگاه به اون بدن انداخت،این بدن كیه؟ چیكار كردند؟یا صاحب الزمان ببخشید آقا،شهادت پدر بزرگوارتونه،شما ناله بزنید،چكار كردند؟اسباشونو نعل تازه زدند،بدن حسین زهرارو زیر اسب ها،به نیت فرج امام زمان، سه مرتبه یا حسین یا حسین یا حسین

                                                    

 

آسمان ماتم گرفته از جفا یابن الحسن

سر کشیده ساقی آن جام بلا یابن الحسن

بر دل یاران غمی ناگفتنی بنشسته است

غرق ماتم گشته شهر سامرا یا بن الحسن

دانم از داغ پدر گریان و سوزانی چو شمع

در کنار قبر او داری نوا یابن الحسن

ای امید آخرین ای روشنی بخش دلم

ای که باشی کنون صاحب عزا یابن الحسن

در عزای باب خود صاحب عزای مجلسی

بر عزاداران خوش آمد گو بیا یابن الحسن

روز شهادت مولا و آقامون امام حسن عسگری است ، امروز شیعه عزادار است کاش امروز سامرا بودیم در حرم مطهر آن بزرگوار عرض ادب می کردیم یابن الحسن سرت سلامت .

امروز عاشقان اینجا مجلس عزا برای بابای مظلومت منعقد کردند . آقا رسم است صاحب عزا می آید دم در می ایستد هر کسی وارد مجلس می شود خوش آمد می گوید : آقا نظر کن .

از دیده سرشک غم ببارد مهدی

بر قبر پدر جبین گذارد مهدی

هر جا که عزای عسکری منعقد است

در بزم عزا حضور دارد مهدی

امروز سامرا چه خبر بود؟ امام زمان در سن کودکی بر بدن نازنین بابا نماز خواندند شیعیان و دوستان بودند ، بدن آن امام را با عزت و احترام تشییع نمودند سامرا ، کنار قبر پدر بزرگوارشان امام هادی آن بدن دفن شد .  دلهاتان آماده است یک جمله بگویم : بفدای آن بدنی که خواهرش زینب نشناخت ، دیدند زینب خیره خیره به آن بدن نگاه می کند  یک وقت هم صدا زد : آیا تو حسین منی و ... همه صدا بزنید حسین ...

 



موضوعات مرتبط: امام عسگری(ع)
[ 17 / 9 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

متن روضه امام حسن عسکری علیه السلام

سیدمجید بنی فاطمه

عزا گرفته یوسف زهرا

یتیم شده سُلاله ی طاها

بمیره نوکرت شدی تنها

سرت سلامت آقا..

یه ابر خسته داره میباره

روزا دیگه مثه شبا تاره

از این عزا خدا عزا داره

سرت سلامت،آقا..

فدای شال ماتمت آقا

فدای اشک نم نمت آقا

بذار بمیرم از غمت آقا

سرت سلامت،آقا..

***

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

***

هوای آسمون شده بارون

از این مصیبت ِ چشا گریون

غریب بودن امام حسن هامون

آخه آقام غریب ِ،آقام غریب ِ

برای غربتش دلم خونه

غریبی شو کسی نمیدونه

حتی مزارش هم تو زندونه

آخه آقام غریب ِ،آقام غریب

* یا صاحب الزمان!سن و سالی نداشتی،یتیم شدی، بی بابا شدی میدونم،آزارت دادن،رها کردی سر به بیابان ها گذاشتی،میدونم، من بمیرم برا اون دختری که سن و سالی نداشت، هر جا می گفت:بابا! تا عاقبت می گفت: نزن دیگه بابامو صدا نمی زنم*

با زهر کینه از همه سیر شد

فداش بشم چه زود زمین گیر شد

جوون بود آقامون یهو پیر شد

براش بمیرم..

پیرن سیاه خدا نگهدارت

شال عزا خدا نگه دارت

امام رضا خدا نگه دارت

دلم گرفته..

اگه که گریه کردم این شبها

اجازه داده مادرت زهرا

حالا شبا کجا برم آقا

دلم گرفته...

*من تازه عادت کرده بودم،از فردا دلم میگیره*

غریبیِ تو ما رو عاشق کرد

برا تو مادرت هق هق کرد

سه ساله تو خراب ها دق کرد

برات بمیرم...

* قربون اون آقایی برم،امشب سر رو قبر بابا میذاره*

 

*****************************************

سیدمجید بنی فاطمه


 

 

زهر افتاده به جان جگرم، مهدی جان

*وقتی از بدن خون میره،اول اثری که میذاره روی دست ِ، قوت دست و پا رو میگیره*

زهر افتاده به جان جگرم، مهدی جان

 لرزه افکنده ز پا تا به سرم مهدی جان

 به لب خشک پدر جرعه ی آبی برسان

*جیگرم داره میسوزه بابا*

 که من از سوز عطش شعله ورم مهدی جان

 قبل از آنی که به دل زهر اثر بگذارد

 کشته از صحنه ی دیوار و درم مهدی جان

 لحظه ای نیست عزیزم که تداعی نشود

 وقعه ی کرب و بلا در نظرم مهدی جان

 قدح آب روان تا به لبم شد نزدیک

 عطش اهل حرم زد شررم مهدی جان

 بشکند دستی که با بغض علی سیلی زد

 به رخ عمه ی نیکو سیرم مهدی جان

*دستش داره میلرزه،غلامش رو صدا زد،فرمود:برو تو حجره به عزیز دلم بگو بیاد، میگه وارد حجره شدم دیدم آقازاده ای صورت به سجده گذاشته،انگشت سبابه رو بالا آورده داره دعا میکنه برا بابا،گفتم:آقازاده باباتون صداتون میکنه،همچین که صورت برداشت،صورت مثل قرص ماه، مؤدب اومد. امام عسکری فرمود:مهدی جان! پسرم میخوام تو به من آب بدی،آب رو گرفت جلوی لبای تشنه و خونی بابا،بابای مظلومم،بابای غریبم."همین جا سؤالی میکنیم" یا صاحب الزمان! سن و سالی نداشتی میدونم،بابات جوون بود میدونم،اما تلاش کردی گفتی بابام تشنه از دنیا نره. من بمیرم برا اون آقایی که تشنه افتاد توی گودال*

همه از خیمه ها بیرون دویدن

ولی سالار زینب را ندیدن

*یکی میگه ذوالجناح آقام رو چه کردی؟یکی میگه:ذوالجناح! مولام رو چه کردی؟ یکی میگه: ذوالجناح داداشم رو چه کردی؟ یه وقت دیدن یه دختر همه زنهارو کنار زد،همچین که اومد کنار ذوالجناح،گفتن سکینه میخواد چه کنه؟ دستش رو بالا آورد،انداخت گردن ذوالجناح،اسب بابام!،میدونم بابام رو کشتن،اما ازت یه سئوال دارم،وقتی بابام میرفت میدون،لباش تشنه بود،بگو ببینم آیا به بابام آب دادن یا نه؟."بگم جیگرت بسوزه،من از زبون ذوالجناح میگم:"*

هر چه می گفت که من تشنه لبم سنگ زدن

ناله اش در دل کوفی اثر داشت نداشت

 

**********************************

سید مهدی میرداماد

 


ای گِرد کاروان تو را حُسن مشتری 

بر خسروان گدای تو را نیز برتری

کنیه: «ابامحمّد» نام خوشت: «حسن»

«ابن‌الرضا»، ولیِّ خدا، شهره: «عسکری»

*از امام جواد به بعد همه رو میگن:ابن الرضا، هم امام هادی رو میگن:ابن الرضا و هم به امام عسکری*

خاک حریم قدس تو را فیض عیسوی 

عبد دَر ِ تو را روشِ بنده‌پروری

یک آسمان ستاره زمین‌بوس آستان

صدها هزار مشتری‌ات گشته مشتری 

*چشم دل میخواد ببینی ملائکه آسمان دارن دور ضریحش می گردن،آسمانی ها،ماه و ستاره و خورشید زائر حرمشن*

پایت در آسمان، حرمت «سرّ من را» 

از «سرّ من رآ»ت بر افلاک رهبری 

*کی هستی آفا!؟*

نام‌آوران برند به تجلیل از تو نام 

پیغمبران کنند به مهرت پیمبری

با یک نسیم سامره‌ات می‌توان گرفت

فیض مسیح از دم بیمار بستری 

حاشا که هر حسن «حسن عسکری» شود

تو دیگر اَستی و دگرانند دیگری 

باید پدر تو باشی و مهدی بوَد پسر 

بر این گهر به جز تو کسی نیست گوهری

دردا که کشت معتمدِ سنگدل تو را

در هشتم ربیع نخست از ستمگری

*آقاجان!امشب شب یتیمی شماست،یا صاحب الزمان! این مردم هم اومدن برای شما گریه کنند،این مردم همونایی اند که دو ماه محرم و صفر قبل از هر روضه،قبل از هر گریه،اول گفتند:یا صاحب الزمان!. اول برای سلامتی شما دعا کردن،اول برای غصه های دل شما اشک ریختن،حالا به اعتقاد من اومدن این دو ماهه ی نوکریشون رو امشب شما مُهر بزنی،آقاجانم!مولا،مولا،اجازه بده بگم:آجرک الله یا بقیة الله

خیلی سخت گذشت امشب و فردا به امام زمان، یه جوری میخوام ناله بزنی،اگه الان سامرا  بودی،کنار حرمش. ان شاءالله نابود بشن دشمنانش،این ضریح جدید برده بشه نصب بشه،ما بریم ببینیم یه ضریح شش گوشه دیگه هم هست، از این غربت بیرون بیاد این حرم*

 

*******************************

سید مهدی میرداماد

 


 

*روضه بخونم،معطلت نکنم،میگم:یا صاحب الزمان! شما لحظه های آخر سر بابات رو بغل کردی*

جا دارد ار برای تو گِریند روز و شب

جنّ و ملک، زمین و زمان، حوری و پری

*چرا گریه کنند؟ گریه داره فرزند خردسال جون دادن باباشو ببینه؛گریه داره. بگم:یا صاحب الزمان! سر بابا رو بغل کردی؟آری، سر بابا رو به سینه چسباندی."ببرمت یه جایی،نشون بده اهل ناله ای" اما دیگه سر بابات زخم نبود آقا،دیگه سر بابات خونی و خاکی نبود آقا"چی میخوام بگم؟کجا مگه رفتم؟"دیگه سربابات محاسنش خضاب به خون نبود"اگه ناله زدی میگم،ناله ی شب شهادتی میخوام"یا صاحب الزمان! سربابات رو بغل کردی،اما دیگه رگ هاش بریده نبود. قربون اون دختری که نیمه شب سر رو بغل کرد"بریم سراغ روضه ی این دختر، من مطمئنم امام زمانم میخواد برا عمه اش گریه کنه"

بابا! مگه نگفتی بر می گردم؟

بیا میخوام دورت بگردم

عمه رو خیلی خسته کردم

*یا صاحب الزمان!شما سر باباتون رو برداشتید،رو پا گذاشتید،اما سری که به بدن وصل بود،خود بابا کمک کرد لحظه ی آخر تو دامن شما،اما قربون دستای زخمی ِ این دختر برم، اون باباهایی که دختر دارن برن یه شب امتحان کنند، خودت رو کنار دخترت بزن به خواب، ببین بچه ات خودش میخواد سرت رو برداره،"اهل کنایه حرف من رو بگیرن" سر سنگین ِ، دختر سه ساله دستاش کوچیکه، نمیتونه تنهایی سر رو برداره، نمیدونم چه بلایی سر این سر آورده بودن، تنهایی سر رو بغل کرد،به سینه اش چسبوند،"فَوَضَعَت فمِها علی فمِه الشریف" لباش رو روی لبای باباش گذاشت،حسین.....ای تشنه لب،حسین....*

دو نگاهی که داشتم  همه عُمر،تا قیامت نرفته از یادم

نگه اولی که دل بردی، نگه آخری که جان دادم

 

*******************************

میثم مطیعی

 


*سنی نداره امام حسن عسكری،28 سال داره، اینقدر آزار و اذیت دیده،اینقدر تحت نظارت و كنترل بوده،تاریخ هم خیلی كم به ما رسونده از این امام مظلوم،اینقدر جو  اختناق و تقیه بوده،چیز ِ زیادی از زندگی ِ آقا به ما نرسیده،امشب به امام زمان تسلیت بگیم.*

باز هم می شود حسینیه

وسعت قلب درد پرورتان

سامرایی شدیم و می گوییم

تسلیت، تسلیت امام زمان

*شیعه ها مثل امشب وارد حرم میشن صدا می زنند،آجرك الله،یا صاحب الزمان.آقا جان ما در روایت داریم كه فرزند باید احترام دوست پدرش رو نگه بداره، وقتی یه بابایی از دنیا میره،دوستان اون آقا باید مورد احترام فرزندش باشند،آقاجان ما پدرشما رو دوست داریم،ما وقتی سامرا می ریم دلمون میشكنه*

تسلیت ای به درد ها مأنوس

تسلیت ای بَقیَّتُ الزَّهرا

بیت الاحزان سینه ات این بار

پُر شده از مصیبت بابا

این حسن ها چقدر مظلومند

این غریبی ز قبرشان حاکیست

این حسن ها عجیب مادری اند

از همین رو قبورشان خاکی است

دشمنان ِ خبیث این دو حسن

قلب شان را به زهر آغشتند

آتش افکنده اند در دلشان

هر دو را آه، خون جگر کشتند

یابن زهرا ببین ز سوزش زهر

پدرت مثل بید می لرزد

دم آخر درون کاسه ی آب

جان مولا! چه دید می لرزد

*آخه شیخ طوسی در كتاب ِ الغیبه نقل كرده، امام عسكری كاسه ی آب رو به دست گرفت،اینقدر زهر به بدن مباركش اثر كرده بود،وقتی كاسه رو بالا آورد،این كاسه به دندان های مباركش خورد،اگه اجازه بدید یه گریزی به كربلا بزنم،امام زمان آمد كاسه رو بدست گرفت به بابا با احترام آب داد لحظه های آخر، اما دلها بسوزه برای اون آقایی كه ، اون نامرد چوب خیزران برداشت،اینقدر بر لب و دندان ِ ....*

دم آخر درون کاسه ی آب

جان مولا! چه دید می لرزد

دید دور از حضور یک سقّا

در حرم حرف قحطی آب است

دید در قتلگاه، بین دو نهر

لب جدش حسین بی تاب است

پدرت، لحظه های آخر عمر

آب از دست پاکتان نوشید

دم آخر پسر نداشت حسین

تشنگی از گلوش می جوشید

*سر بابا رو به دامن گرفتی،دلها بسوزه برا زین العابدین،پرده ها رو كنار زد.*

روی جسمش نشست آن ناپاک

خنجرش را به گردنش که نشاند...

با یکی نه، دوازده ضربه

ناله ی مادری به گوش رسید

خواهری از فراز تل نالان

سمت گودی ِ قتلگاه دوید

*ای حسین......*

شاعر :امیر عظیمی

***********************************

میثم مطیعی

 

 

پَر ِشکسته به بالا نمیرسد هرگز

تلاش میکند امّا نمیرسد هرگز

کبوتری که هوایی نشد در این وادی

به آسمان تمنا نمیرسد هرگز

اگر اجازه نیاید که تا ابد مجنون

به سوی خانه لیلا نمیرسد هرگز

چنان مقام به عشاق میدهد الله

به فکر مردم دنیا نمیرسد هرگز

مقام سلطنت و پادشاهی ِ عالم

به پای رعیتی ما نمیرسد هرگز

و بی ولای تو و خانواده ات آقا

کسی به عالم معنا نمیرسد هرگز

بدون گوشه ی چشم تو شیعه در محشر

به خاکبوسی ِ زهرا نمیرسد هرگز

مسیح ِ آل محمد ، مسیح ِ زهرایی

به گَرد پای تو عیسی نمیرسد هرگز

پرم به شوق هوای تو وا شده آقا

کبوتر تو به سویت رها شده آقا

زمان مستی ما انتها ندارد که

مریض عشق تو بودن دوا ندارد که

بهشت من تویی آقا بهشت را چه کنم ؟

بهشت بی گل رویت صفا ندارد که

فدای بنده نوازی و مهربانی تو

سرای لطف تو شاه و گدا ندارد که

کجاست حاتم طاعی ببیند اینجا را

کسی شبیه تو دست عطا ندارد که

سرای توست پذیرای آرزومندان

کسی به قدر تو حاجت روا ندارد که

تویی که آینه ی حی ذوالمنن خواندند

عزیز قلب رضایی تُرا حسن خواندند

 امام عسکری ، آقا ، امیر ، مولانا

دو دست خالی مارا بگیر مولانا

گدای نیمه شب ِ بین این گُذر هستم

بیا و بگیر دست از فقیر مولانا

نگاه روشن خود را ز ما دریغ مکن

منم به دام نگاهت اسیر مولانا

به نفس سرکش و طغیانگرم نگاهی کن

دعا نما که شوم سر به زیر مولانا

بگو به ما : وسط برکة السباع چه شد

که بوسه زد به قدوم تو شیر مولانا

*مرحوم كلینی در كافی روایت كرده:وقتی آقا رو خیلی اذیت می كردند،به امام خیلی سخت می گرفتند،مولای مارو بین درنده ها انداختن كه تحقیرش كنند،نمایشی بشه كیف كنند،درنده ها اومدند دورش رو گرفتند،شاید اونایی كه تماشا می كردند گفتند:دیگه كارش تمومه،دیدن درنده ها همه پوزه به خاك می مالند،شروع كرد امام حسن عسكری با امنیت خاطر نماز خواندن.*

بصیرتی بده آقا که راه کج نرویم

تویی تو آینه ی یا بصیر مولانا

به کوری ِ همه دشمنان ، خدای کریم

نوشته نام تو را از غدیر مولانا

تویی که چشمه ناب معارفی آقا

کمال سیر و سلوک ِ هر عارفی آقا

هر آنچه ناز فروشی تو مشتری هستم 

میان صحن تو دنبال نوکری هستم

هزار مرتبه مدیون ربنای توام

اگر که شیعه ی مجنون ِ حیدری هستم

چه منتی به سر ِ من نهاده دست شما

كه سر سپرده ی فرمان رهبری هستم

به روز حشر کِشم نعره های مستانه

که من غلام غلامان عسکری هستم

مجیر آل رسولی مدد اباالمهدی

فروغ چشم بتولی مدد اباالمهدی

بیا دوباره کَرَم کن به این گدای خودت

پَرَم بده گُل زهرا تو در هوای خودت

خدا کند که شبی هم مِس وجود مرا

طلا کنی تو به اعجاز کیمیای ِ خودت

نشسته ام بنویسی مرا مسلمانت

که آشنا کنی ام باز با خدای خودت

خدا کند بگذاری تو دستهای مرا

به دستهای گُل ِ غایب از سرای خودت

چه میشود که زمان ظهور فرزندت

فدایی كنی تو مرا پای بچه های خودت

تمام حاجتم این است یوسف هادی

مرا خودت برسانی به سامرای خودت

گدای سامره هستم دو دست من خالی است

گدایی ِ سر کوی شما عجب حالی است

عطش میان حرم رود نیل می گردد

سِرشک دیده ی ما سلسبیل می گردد

کسی که زائر قبر غریبتان باشد

میان آتش غمها خلیل می گردد

*شیخ طوسی در تهذیب نقل كرده:ابوهاشم جعفری میگه:آقا به من فرمود: قَبْرى بسُرَّ مَنْ رَأى اَمانٌ لاَِهْلِ الْجانِبَیْنِ، قبر من ِ امام عسكری در سامرا برای دوست و دشمن مایه ی امان و امنیت ِ، سنی هایی همه كه اونجا زندگی می كنند،تحت پناه ِ و حفظ آقا هستند.*

به حلقه های ضریحی که نیست در حرمت

دل شکسته زائر دخیل می گردد

دوباره پای برهنه به جاده می آییم

به سوی صحن و سرایت پیاده می آییم

*******************************

مهدی میرداماد

 

 

از ما زمینیان به شما آسمان سلام

*امشب شب ِ شهادت ِ امام عسكری است، امشب یه جور دیگه ای باید ناله بزنی،اول از همه باید بگی آقا جان سرت سلامت، آقاجان آجرك الله، دو ماه برا جدت گریه كردیم و ناله زدیم و سینه زدیم و عرض ادب كردیم، اومدم بگم: آقای من قربون شال عزای به گردنت،آخه چقدر غم و غصه به دلت داری؟چقدر آقا جان اندوهگین و ناراحتی؟ نبینم آقامو توی غصه*

از ما زمینیان به شما آسمان سلام

مولای دلشکسته، امام زمان سلام

*خیالم راحت ِ هر عزایی رو گفتم آقام صاحب عزاست،با اعتقاد گفتم،اما مطمئنم امشب شما دم در ِ جلسه ایستادید*

 این روزها هزار برابر شکسته ای

حالا کجای ِ روضه ی بابا نشسته ای

 رخت سیاه  ِداغ پدر کرده ای تنت

قربان ریشه های نخ شال گردنت

 آماده می کنی کفن و تربت و لحد

مرد سیاهپوش، خدا صبرتان دهد

*خیلی از شهادت ِ امام حسن مجتبی 28 صفر نگذشته، اعتقاد من بر اینه هر دوی این امام  حسن ها مادری هستند،اصلاً اسم امام حسن بیاد باید اسم مادرش بیاد،از شهادت امام مجتبی تا شهادت امام عسكری چند روز میگذره؟27صفر تا 9 ربیع،از شما سئوال میكنم،همه ی شما بزرگ شده ی پای منبرید،با ناله جواب من وبدید، از اون شهادت تا این شهادت چه به سر ِ مادر ِ ما اومده؟ یكی بگه مادر من حالش چه طوره؟ یكی بگه خبر از مادر سادات داره یا نه؟ یه نفر پاشه بره میدنه سراغ بگیره*

  گویا دوباره بی کس و بی یار وخسته ای

این روزها کنار دو بستر نشسته ای

 انگار غصه دار جراحات سینه ای

گاهی به سامرایی و گاهی مدینه ای

 یکبار فکر زهر و دل ِ پر شراره ای

یکبار فکر واقعه گوشواره ای

 با اینکه بر سر ِ پدر ِ دیده بسته ای

اما به یاد مادر پهلو شکسته ای

روضه شهادت امام حسن عسكری –سید مهدی میرداماد- قسمت پایانی:

اسم زهرا میاد باید دستت رو مشت كنی بزنی توی سینه ات، ترك ها می خوان مادرشون رو صدا بزنن میگن:آخ ننه،ننه،ننه، من یه جمله آذری تقدیم كنم به آقا امام زمان،میگن:یارالی ننه، معنی كنم،مادر ِ زخمی ِ من، مادر ِ پهلو شكسته ی مكن، آقا جان به شما معتمد زهر داد جگرتون رو پاره كرد،شما جوان بودید به شهادت رسیدید، باز 28 سال داشتید،اما مادر ِ ما 18 سال بیشتر نداشت، امام عسكری رو به زهر كشتند، تاریخ هم نوشته، اصلاً هر كی از دنیا بره باید دكتر علتش رو مشخص كنه امضا كنه تا جواز دفن بدن،دلیل شهادت امام عسكری معلومه،اما من از شما سئوال میكنم یه مادر ِ هجده ساله ی باردار؛ مادری كه بین در و دیوار افتاد رو زمین،دلیل  شهادتش چیه؟ امام باقر دلیل شهادت رو خودش عنوان میكنه، فرمود سبب ِ شهادت مادر ما:الهی بشكند دست مغیره ... اینقدر نانجیب با ضربه ی غلاف بازوی ِ زهرا رو هدف گرفت، بگو :یازهرا...،سبب امام عسكری زهر بود،سبب مادر ما ضربه های غلاف بود،اما سبب شهادت جد ِ غریبش حسین، وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ،ای حسین.....

 



موضوعات مرتبط: امام عسگری(ع)
[ 17 / 9 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]
صفحه قبل 1 صفحه بعد