اشعار امام زمان(عج) با محوریت محرم وصفر

حبیب نیازی

آقا مگر داریم ما ، ما یادمان نیست
یادآوری کردید، اما یادمان نیست

این روزها ... وقت زیادی که نداریم
گیرم که آقا  بود حالا یادمان نیست!

عیبی ندارد  او  بیابانگرد  باشد...
ما قصه ی مجنون و لیلا یادمان نیست

این جمعه هم حالا نیامد که مهم نیست
ما پهلوی خونین زهرا یادمان نیست!!

تکرار تاریخ از همین بی غیرتی هاست
وقتی طناب و دست مولا یادمان نیست

دستان ما  افتاد  از کار قنوتش
افتادن دستان سقا  یادمان نیست!!

او  پیر شد  از این جوانی کردن ما...
ما که  جوان  اربا اربا یادمان نیست!!!

یک روضه خوان ما را کمی یاری رساند
 هل من معین شاه تنها ،یادمان نیست

 او مژه هایش ریخت یاد زینب و ما...
شام و اسارت رفتنش را یادمان نیست

تازه طلبکاریم  آقا  دیر  کرده...
تازه طلبکاریم *آقا یادمان نیست*



موضوعات مرتبط: مناجات با امام زمان(ع)

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(عج) با محوریت محرم وصفر
[ 7 / 9 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعارامام زمان(عج) مرتبط با اربعین

محمود ژولیده

چه خوش است با تو عمری نفس از جگر کشیدن
به کمال همنشینی ز تو بال و پر کشیدن

چه خوش است از لقای تو مُدام فیض بردن
لحظاتی از ملاقات تو را به بر کشیدن

چه خوش است همنفس با تو شدن به هر بهانه
ز حجابها بریدن ، میِ وصل سر کشیدن

چه خوش است با تو گفتن ، ز تو ، از خودت شنیدن
سخنِ تو از درازا به دل سحر کشیدن

چه خوش است همچو مرغِ سحر از تو ذکر کردن
همه شب هوای احیای تو را به سر کشیدن

نه گداست لایقِ تو ، نه دل است عاشقِ تو
که ز جان نَفَس به دنبال تو دربدر کشیدن

به هزار پیچ و خم در ره تو گذشت عمرم
نشد عاقبت که بار غم همسفر کشیدن

دل شیر خواهد این ره ، جگر هزار زخمه
که تحملِ هجومِ همه دَم خطر کشیدن

اگر از تو شرحِ صدری نرسد به سینۀ ما
بخدا محال باشد نفسی دگر کشیدن

غم نوکر تو این است به عشق کربلایت
به مسیر اربعینی سوی یار پر کشیدن



موضوعات مرتبط: مناجات با امام زمان(ع)اربعین

برچسب‌ها: اشعارامام زمان(عج) مرتبط با اربعین
[ 5 / 9 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار مرتبط با امام زمان(ع) در ماه محرم

سید پوریا هاشمی

گرچه در پای ظهور تو بکا کافی نیست
روضه و اشک نباشند که دعا کافی نیست..

روضه خوبست به ما ترک معاصی بدهد
درس تقوا بدهد شور و نوا کافی نیست

باید این دغدغه ی روز و شب ما باشد
ساعتی سوختن از هجر شما کافی نیست

نرسد فرصت دیدار به پابند گناه
ابر باید برود حال و هوا کافی نیست..

عذر و توجیه و بهانه که بدردی نخورد
عاشق یار شدن جز به بها کافی نیست

توبه وقتیست موثر که به همت باشد
صرف خسته شدن از خبط و خطا کافی نیست

درد ما قلب سلیم است خدا میداند
حاجت دنیوی و دست گدا کافی نیست..

باید از طایفه عشق اطاعت آموخت
زدن کوچه بنام شهدا کافی نیست

آخرش پیر شدم از غم دوری حرم
تا به کی دوری از کرببلا؟کافی نیست؟

همه عمر به جد تو اگر گریه کنم
خون ببارد ز دوچشمم بخدا کافی نیست

گریه صبح و مسائت ز دل زینب بود
علت اشک مدام تو غم زینب بود..



موضوعات مرتبط: مناجات با امام زمان(ع)

برچسب‌ها: اشعار مرتبط با امام زمان(ع) در ماه محرم
[ 2 / 9 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(عج) در ماه محرم

ای آخرین سلاله زهرا تبارها

ای وارث شکسته دل ذوالفقارها


بی تو چهار فصل دل من خزانی است

چشم انتظار آمدن تو بهارها


صدها هزار حاتم طایی گدایتان

هستند ریزه خوار شما سفره دارها


آقای من، خودم ، پدرم، مادرم فدات
قربان خاک پات ، همه جان نثارها


وقتی که نیست غیر گنه در بساطمان

جان می دهیم پای شما ما ندارها


جمعه به جمعه قلب رئوفت شکسته است

از دست این گدا، نه یک بار، بارها

با هم اگر چه قول و قراری گذاشتیم
از یاد برده ام همه قول و قرارها


یعقوبهای چشم من از دست رفته است

پس کی تمام می شود این انتظارها

آقا فدای شال عزای محرمت
چشم تو خون شده ز غم روزگارها


دائم به یاد عمه خود آه می کشی
یاد نگاه هرزه آن نیزه دارها

محمود مربوبی



موضوعات مرتبط: مناجات با امام زمان(ع)

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(عج) در ماه محرم
[ 16 / 8 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(عج) در عاشورا

بويي شبيه بوي پيراهن مي آيد
 كنعانييان گفتند يار من مي آيد

اميدواري در وصال او مرا كشت
حالا اگر كه نه دم مردن مي آيد

كرده دعا ما را ميان هر قنوتش
كه پشت آن حال دعا كردن مي آيد

گردن نهادن بر مسير اشك و روضه ست
سنگيني حقي كه بر گردن مي آيد

اين روزها با مادر خود شك ندارم
پاي بساط روضه ها حتما مي آيد

پيچيد در گودال بانگ يا بنيّ
يعني به جنگ لشكري يك زن مي آيد

با زينبش دنبال سر ميگشت و مي گفت
چه بر تن او كهنه پيراهن مي آيد

پيش خودش اصلا تصور هم نمي كرد
پيراهنش بعدا برون از تن مي آيد

رضا دين پرور

*******************

سر ميشـود زمانه ولي بي تو غرقِ آه
جانِ مرا رسانده به لب بغـض گاه گاه

تو حاضري و ما همه در بندِ غيبتيم
آقا نجاتمان بده از اين شب سياه

آقا علاجِ رو سِيَـهي چيست غير اشک
حالا به سوي روضه ات آورده ام پناه

اي ملجاء هـميشه ي ابن سبيل ها
جا مانده ام شبيه يتيمي ميان راه

يک دم بيا به خيمه ي ما، جانِ مادرت
آتش بزن دل همه را با شرار آه

بايد شوي تسلي آن قلب مضطرب
آقا بيا که روضـه رسيده بـه قتلگاه

يک جسم نيمه جان و دو صد نيزه و سنان
يک لشکر حرامي و سردار بي سپاه

ناگـه رسيـد زينـب کبري فراز تل
فرياد زد ز سوز جگر وا محمداه

اين کشته ي فتاده به هامون حسين توست
اين صيد دست و پا زده در خون حسين توست

يوسف رحيمي




موضوعات مرتبط: مناجات با امام زمان(ع)شب دهم محرمروز عاشورا

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(عج) در عاشورا
[ 12 / 8 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(عج) مرتبط با شب تاسوعا

عشقت ببين مرا به کجاها کشانده است
راهي براي نوکرت آقا نمانده است

مي ترسم عاقبت که بميرم نبينمت
ترس از اجل مرا سر جايم نشانده است

هر کس که ميرسد به من ، او طعنه ميزند
مي گويد او تو را ز در خويش رانده است

دق ميکنم ز دوري تو يابن فاطمه
جز تو کسي براي من آقا نمانده است

سيصد نفر که هيچ ، بگو ده نفر .... نشد
آيا کسي براي تو اي شاه مانده است ؟

آقا بيا به جان رقيه که دوري ات
جان مرا دگر به لب من رسانده است

تو گفته اي به روضه ي عباس ميروي
زهرا برات روضه ي عباس خوانده است

جواد ديندار

*******************


قسمتم نيست ببوسم قدمت را انگار
بر سر دوش بگيرم علمت را انگار
هر زمان غرق شدم در دل درياي گناه
ديدم از دور مي آيد کرمت را انگار

**

از داغ يار در سفرم اشک مي رود
تا آستانه ي جگرم اشک مي رود
باران گرفت و حال دو چشمم خراب شد
از ناودان پلک ترم اشک مي رود

***

تو زائر هر روز و شب کرببلايي
عمريست عزادار يل عهد و وفايي
مشک از غم دست و علم چشم ببارد
برگرد که تو منتقم آل عبايي

***

کي قرار تو و عمو باشد
مه و آيينه روبرو باشد
کف العباس حول حوش غروب
نرود يادتان ، بگو باشد ؟

محمد عظيمي

*******************

شبيه چشم شما چشم هاي تر دارد
كسي كه خاك حسينيه را به سر دارد

تو گريه كردي و شد سرخ چهره فهميدم
كه وقت روضه ي تو اشك هم جگر دارد

خدا به روي من و تو حساب وا كرده
كه گريه اي بكنيم و حساب بردارد

هواي امشبمان فرق ميكند انگار
نشسته مادري و دست بـر كمر دارد

حسين روز و شبم را گرفته مي دانم
برايِ عاشقي ام عقل درد سر دارد

فقط به تربتِ ارباب سجده مي چسبد
هميشه سجده ي ما مـزّه ي دگر دارد

مرا حواله نمودند خاك پا ببرم
هزار شكر كه اين خيمه رفتگر دارد

ميـان روضه نشستيم و عـاشقي مي گفت
بخوان دعاي فرج را دعا اثر دارد

كسي كه داغ برادر كشيده مي دانـد
كه روي قـوت زانوي او اثر دارد

چقدر روضه ي نا گفته در گلو داريم
بيا به مجلسمان روضه ي عمو داريم

حسن لطفي



موضوعات مرتبط: مناجات با امام زمان(ع)شب نهم محرم

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(عج) مرتبط با شب تاسوعا
[ 11 / 8 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(عج) در شب هشتم محرم

دلم براي ديدنت عذاب شد نيامدي
چقدر دوريِ شما عذاب شد نيامدي

به شهر وعده داده ام كه مي رسي و پيش شان
دوباره نوكر شما خراب شد نيامدي

صداي زدي حسين را ، صدا زدم حسين را
تمام عمر من پُر از جواب شد نيامدي

شب يـتيـم مجتبي گذشت و من نديدمت
چقدر شاخه هاي گل گلاب شد نيامدي

شبِ علي اكبر است، رسيد صاحب عزا
ببين كه مادرت ز گريه آب شد نيامدي  

حسن لطفي



موضوعات مرتبط: مناجات با امام زمان(ع)شب هشتم محرم

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(عج) در شب هشتم محرم
[ 10 / 8 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(عج) در ماه محرم

 ماه غم است و مي کشي از سينه آه را
خم کرده است آه غمت قد ماه را

صاحب عزاترين عزادارها بيا
تا بر دلم نگاه کني اين دو ماه را

سد گناه بسته به من راه اشک را
ضامن شو و بگو که نبندند راه را

تا اندکي شبيه تو باشيم اين دو ماه
بر تن نموده ايم لباس سياه را

عمريست دست چادر زهراست بر سرم
از من مگير سايه اين سرپناه را

گفتم حسين و اشک روي گونه ام چکيد
ديدم که پاک کرده اي از دل گناه را

آه از دل تو آه ز چشمان عمه ات
چشمي که ديده واقعه قتلگاه را

محمد بياباني

**********************


از خدا هر وقت که اذن محرم خواستم
پيشتر از آن ظهورت را دمادم خواستم

هر زمان هم رخصت سينه زدن مي خواستم
پشت بندش ديده اي از اشک زمزم خواستم

خواستم در اين عزاداري بساطي جور را
تا که خرج تو شوم رزقي فراهم خواستم

صبح گريه مي کني تا شب، و شب تا صبح را
گريه کردن را شبيه تو دمادم خواستم

ديده اي خندان نخواهد ديد لب هاي مرا
شاد بودن را هم از شکرانه غم خواستم

تا عزاداران جدت را بگريانم ز تو
روضه و شعر و گريز و نوحه و دم خواستم

چون شهيدان در رکاب تو شهادت را ولي
روي دامان تو در خط مقدم خواستم

تو عزاداري و در اين روزها غرق غمي
از سر شرمندگي بوده اگر کم خواستم

تا که امضاي تو زينت بخش طومارم شود
غير اشک و گريه از تو کربلا هم خواستم

محمد بياباني



موضوعات مرتبط: مناجات با امام زمان(ع)

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(عج) در ماه محرم
[ 10 / 8 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(عج) مرتبط با شب هفتم محرم

هر لحظه در حال و هوايت پر گرفتيم
تنها خيالي از تو را در بر گرفتيم

هر شب ز داغ دوري ات مُرديم و هر صبح
با شوق رويت زندگي از سر گرفتيم

بر جاده هاي انتظارت خيره مانديم
عکس فراقت را به چشم تر گرفتيم

آن قدر شيرين است پيش تو نشستن
امشب به يادت محفلي ديگر گرفتيم

سوگند بر شرمندگي هاي ابالفضل
آقا بيا که روضه ي اصغر گرفتيم

شاعر ؟؟؟؟؟

*********************

 بايد بميرم من براي تو ، چرا نه؟
آقا غريبي كن، ولي با آشنا نه

ما روز و شب حاجت نگفتيم و گرفتيم
جايي نديده چشم هامان كه گدا نه

پشت در اين خانه ايم و چشم بر راه
ما را بكُش اما نگوئي كه شما نه

جز ماجراي عشق در مقتل نديدم
تو ياد دادي تا بگويم جز خدا نه

من بالهايم را به دست تو سپردم
من را ببر اما به غير از كربلا نه

بر سينه ي خود نام زينب را نوشتيم
گفتيم آري بر بلا ، بر ادعا نه

زهرا حسيني گفت و ما آتش گرفتيم
بنويسمان جز در صف ديوانه ها، نه

يحيايِ ما را تشنه لب گودال بردند
آقا كفن اي كاش بـود و بوريا نه

در كربلا ديدم هنوز اشك رباب است
ديدم عروس فاطمه در آفتاب است


حسن لطفي



موضوعات مرتبط: حضرت علی اصغر(ع) - شهادتمناجات با امام زمان(ع)شب هفتم محرم

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(عج) مرتبط با شب هفتم محرم
[ 9 / 8 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(عج)در ماه محرم

چگونه سر کنم بدون عشق صبح و شام را
چه علتي بياورم نديدن مدام را

شلوغ شد دل من از برو بياي هر کسي
ولي دوباره ياد تو شکست ازدحام را

منم که از تو دورم و صداي تو نمي رسد
وگرنه که تو مي‌دهي جواب هر سلام را

نشانه‌هاي آخرالزمان رسيده پشت هم
و کرده است جابجا حلال را، حرام را

کم از جهاد نيست انتظار تو در اين زمان
نه ساده نيست، هر کسي ندارد اين مقام را

به اين يقين رسيده‌ام که ديدنت ملاک نيست
جهان مگر نديده بود يازده امام را

تو روزي عدل و داد را اقامه مي‌کني و من
ز نام قائمت فقط بلد شدم قيام را

بعيد نيست عاقبت فقط بخاطر حسين
تو زودتر بيايي و بگيري انتقام را

بيا بخواه خون آن ذبيح را که ذبح او
به کربلا تمام کرد حجّ ناتمام را

محمد رسولي



موضوعات مرتبط: مناجات با امام زمان(ع)

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(عج)در ماه محرم
[ 9 / 8 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(عج) در ماه محرم

 سرما درآورده است بی نورش دمارم را
خسته شدم یارب تو برگردان بهارم را

باد صبا هم قهر کرده با من عاصی
از که بپرسم حال و احوال نگارم را ؟

ابرم پر از اشک است و به کارم نمی آید
پایان نخواهد داد این باران شرارم را

تو ساربانم باش ، من گم می کنم ره را
من به امید تو رها کردم مهارم را

کافی است تا گوشه نگاهی سویم اندازی
قربان چشمت می کنم ایل و تبارم را

گفتی فقط تقوا ، فقط تقوا ، فقط تقوا
از من طلب کردی همانی که ندارم را

شیخ مفیدی نیست تا که نامه بنویسی
من هم که از کف داده ام آغوش یارم را ...

... پس با که گویی حرف های بی شمارت را
پس با که گویم دردهای بی شمارم را

هرچند بی وصل تو خواهم رفت از این دنیا
امید دارم خاک پا سازی مزارم را

من قول دادم روضه خوان جد تو باشم
برهم نخواهم زد دگر قول و قرارم را

  سید یاسر افشاری

***********************

لطف شماست اینکه گرفتار ماتمیم
در سایه نگاه شما زیر پرچمیم

گمراه می شدیم اگر چشمتان نبود
از رحمت شماست اگر سینه میزنیم

گفتی بیا و گریه برای غریب کن
گفتی که در حسینه هم ناله همیم

سهمی ز اشک های شما رزق ما شده
دریا دلیم و زنده از این اشک نم نمیم

مادر مرا ز مهر شما شیر داده است
مدیون روضه های نفس گیر مادریم

وقتی که آسمان و زمین گریه می کند
ما نیز خون جگر ز مصیبات اعظمیم

با لحن دلبرانه ناحیه خواندنت
تا لحظه ظهور شما زار میزنیم

آقا بیا و غصه ما را تمام کن
ما غصه دار زینب و آن قامت خمیم

در روزگار غیبتتان طبق امرتان
سربازهای گوش به فرمان رهبریم

دنیای غرب راه به جایی نمی برد
وقتی که ما صحابه خورشید مشرقیم

آقا چه می شود ز دعای تو بنگریم
زوّار کربلاییِ ماه محرمیم

مصطفی هاشمی نسب



موضوعات مرتبط: مناجات با امام زمان(ع)

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(عج) در ماه محرم
[ 6 / 8 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(عج) در ماه محرم

 بوی تو را گرفته دل و این دهان من
از بس صدات کرده ، گرفته زبان من

صبح و مساء نه ، که فقط چند لحظه ای
اینجا برای گریه بشو میهمان من

جانم فدای گریه ی روز و شبت شود
جانم فدای اشک تو صاحب زمان من

چشم تو زخم می شود آقای خوب من
آخر چقدر گریه کنی مهربان من؟

تو یک امانتی که پناهم شوی ، ببین
... داری نحیف میشوی ای سایبان من

اذنم بده ، به جای تو خون گریه میکنم
میبارم آنقدر که بگیرند جان من

 جواد دیندار



موضوعات مرتبط: مناجات با امام زمان(ع)

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(عج) در ماه محرم
[ 5 / 8 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(عج) - شب اول محرم

 ای رحمت بی انتها ممنونم آقا
امسال هم گفتی بیا ممنونم آقا

شکر خدا که از محرم جا نماندم
ممنونم آقا از شما ممنونم آقا

با دستهای مهربانت بر تن من
پوشانده ای رخت عزا ممنونم آقا

در بین طومار عزادران این ماه
جا داده ای نام مرا ممنونم آقا

تو از سر تقصیرهای من گذشتی
حتی مرا کردی دعا ممنونم آقا

زهرا سفارش کرد و تحویلم گرفتی
ای مهربان ، ای با وفا ، ممنونم آقا

میخواهم از تو این دو ماهه کم نیارم
با تو بیایم پا به پا ممنونم آقا

در بین روضه ناله و اشکی عطا کن
تا که شود حقش ادا ممنوم آقا

همراه گریه معرفت باشد چه خوبست
دادی بصیرت ها به ما ممنونم  آقا

ما زیر بار ظلم مستکبر نرفتیم
از برکت این روضه ها ممنونم آقا

با یاحسینت این دل ما زیر و رو شد
ظرف مسی ام شد طلا ممنونم آقا

بر تک تک ما گریه کن ها پخش کردی
برگ برات کربلا ممنونم آقا

شاعر؟؟؟؟؟

*****************


یوسف بیزار تو بازار ندارد
عاشق تو از خود اختیار ندارد

مات نگاهت شده تا صبح قیامت
آینه هم فرصت تکرار ندارد

کرده بلندم سری که حلقه به گوش است
جرأت پرواز مرا دار ندارد

پشت هر دری که بوده نام تو رفتم
در به دریِ شما که عار ندارد

خواستن کرب و بلایت شده کارم
تذکره ای کن حواله ، کار ندارد

بهتر آنکه از دهنِ آب بیفتد
آن لبی که از حرم غبار ندارد

نخل اگر نخل جگر دار تو باشد
جز جگری پاره پاره بار ندارد

پهن کنید اشک مرا پای محرم
سینه زنت روز و شب قرار ندارد

رضا دین پرور



موضوعات مرتبط: مناجات با امام زمان(ع)شب اول محرم

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(عج) - شب اول محرم
[ 3 / 8 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(عج) در محرم

   
      تفسیر عشق، درس الفبای کربلاست
      لب تشنه، خضر در پی صحرای کربلاست
      
      باز این چه شورش است که درخلق عالم است
      نیل فرات تشنه موسای کربلاست
      
      عیسی به عرش رفت ولی روضه خواند و گفت
      عریان به روی خاک، مسیحای کربلاست
      
      باید علی شود زکریای کربلا
      وقتی که روی نی سر یحیای کربلاست
      
      مجنون کجاست تا که ببیند چه چشم ها
      دنبال ردّ محمل لیلای کربلاست
      
      بعد از گذشت این همه سال از شهادتش
      خلقت هنوز مات معمّای کربلاست
      
      ای با خبر ز سرّ معما ،شما بگو
      ای روضه خوانِ ناحیه ،آقا ،شما بگو
      
      آهی بکش، به باد بده دودمان ما
      شعری بخوان که شعله بیفتد به جان ما
      
      صمصام انتقام خدا صبرمان دهد
      یک شب اگر شما بشوی روضه خوان ما
      
      تاریخ را ورق بزن، از کربلا بگو
      برگرد چارده سده پیش از زمان ما
      
      این خون نوشته ای که تو خواندیش «ناحیه»
      این بی کسی که باد فدایش کسان ما
      
      این روضه های باز که با السلام هاش
      لکنت گرفته است سراپا زبان ما
      
      شأن نزول کیست که خون گریه می کنی؟
      ای کاش کارد بگذرد از استخوان ما
      
      ارباب مقتل، عازم آن سوی نیزه هاست
      ای وای بر دلم... سندش روی نیزه هاست
      
      آقا نوشته اند که جدت کفن نداشت
      گیرم کفن نبود، چرا پیرهن نداشت!
      
      از پایکوب اسب سواران شنیده ام
      بردند روی نیزه، سری را که تن نداشت
      
      پیچیده بود در خودش از آتش عطش
      داغی که داشت در جگر خود، حسن نداشت
      
      انگشتری که با خودش آورده بود کو؟
      ای کاش هیچ وقت عقیق یمن نداشت
      
      چشمی به چشم قاتل و چشمی به خیمه ها
      همراه کاروان خود، ای کاش زن نداشت
      
      حق با شماست، شام و سحر گریه می کنید
      جای سرشک خون جگر، گریه می کنید...
      
      علی عباسی



موضوعات مرتبط: امام زمان(عج) - مناسبت هامناجات با امام زمان(ع)

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(عج) در محرم مهدی وحیدی
[ 22 / 8 / 1392 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مناجات با امام حسین(ع)


      چون دُر بریزد از دهنم یا حسین حسین
      زینت دهد به هر سخنم یا حسین حسین
      
      امروز در مجالس او سینه می زنم
      تا روز حشر سینه زنم یا حسین حسین
      
      تا گریه رزق دیده ی من در عزای اوست
      تا مشکی است پیرهنم یا حسین حسین
      
      باور نمی کنم جلوی دیده های دوست
      سوزد به شعله ها بدنم یا حسین حسین
      
      سوزم اگر بلند شود در قیامت از
      خاکستر تمام تنم یا حسین حسین
      
      از اولین نفس به غمش گریه کرده ام
      تا آخرین نفس زدنم یا حسین حسین
      
      جوشن کبیر اگر که نوشتید حک کنید
      با تربتی روی کفنم : "یا حسین حسین"
      
      یک روضه ی وداع بخوانید دوستان
      در لحظه ی کفن شدنم... یا حسین حسین
      
      رضا رسول زاده



موضوعات مرتبط: امام حسین(ع) - آزادمناجات با امام زمان(ع)مناجات های محرمی

برچسب‌ها: مناجات با امام حسین(ع) مهدی وحیدی
[ 21 / 8 / 1392 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(عج) - تاسوعا

    
      با غمت مي خرم آقا خوشي عالم را
      و به عالم ندهم تا به ابد اين غم را
      
      چشم بر راه تو و روز نهم هم آمد
      قسمتم كرد خدا سينه زدن با هم را
      
      ريشه ي بيرقتان عزتمان بخشيده
      از سرم باز مكن سايه ي اين پرچم را
      
      دم من هست حسن بازدمم هست حسين
      تا نفس هست نگير از نفسم اين دم را
      
      نمك روضه ما را خود زينب داده
      شور ما زنده كند خيل بني آدم را
      
      علم رايت العباس بلندم كرده
      مادرت داده به من اين سند محكم را
      
      مادرت جان مرا نذر عمو جانت كرد
      حرمم بخش علاجي بكني دردم را
      
      حسن لطفی



موضوعات مرتبط: امام زمان(عج) - مناسبت هامناجات با امام زمان(ع)

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(عج) - تاسوعا مهدی وحیدی
[ 21 / 8 / 1392 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(عج) - هشتم محرم



      آنکه دائم هوس سوختن ما میکرد
      کاش می آمد و از دور تماشا میکرد
      
      فال من ،یوسف گمگشته اگر می آمد
      با دل مرده ی من کار مسیحا میکرد
      
      گرچه پرونده ی اعمال سیاهی دارم
      کاش می آمد و با این همه امضا میکرد
      
      من اگر منتظر واقعه ی او بودم
      کِی قرار دل ما امشب و فردا میکرد
      
      کاش می آمد و یک شب وسط سینه زنی
      در عزای پدرش ناحیه نجوا میکرد
      
      شب هشتم وسط روضه ی اربا اربا
      گریه بر تشنگی اکبر لیلا میکرد
      
      من یقین دارم اگر کرب و بلا داشت حضور
      بر سر نعش علی یاری بابا میکرد
      
      یا که در هلهله ی آن همه نامحرم هرز
      مهدی ما کمک زینب کبری میکرد
      
      عباس احمدی



موضوعات مرتبط: امام زمان(عج) - مناسبت هامناجات با امام زمان(ع)

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(عج) - هشتم محرم مهدی وحیدی
[ 20 / 8 / 1392 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(عج) - محرم

          
      
      بكش به رويِ سرِ خسته ام پَرِ خود را
      به اين دو چشم، عبايِ معطّرِ خود را
      
      ميانِ گريه كُنانت رسيده ام شايـد
      به كربلا برساني كبـوترِ خـود را
      
      به ما بهشت نوشتند ما نمي خواهيم
      كنارِ خويش نگه دار نوكرِ خود را
      
      كنارِ شانه ي لرزان تو چه مي چسبد
      به پاي تو بگذارم شبي سـرِ خود را
      
      بصيرت است همين روضه و به اين بيرق
      گـره زديـم تمـاميِ بـاورِ خود را
      
      به جمعِ سينه زنانت رسيده ام هر شب
      به پـا كنيد همه شورِ محـشرِ خود را
      
      حسين گفتنِ ما دستِ ما نبود از توست
      بگو به زمـزمـه، ذكرِ مـكرر خود را
      
      بـراي عمّه تان نـذر كرده ايم آقـا
      بياوريم نـفسهاي آخرِ خود را  
      
      حسن لطفي



موضوعات مرتبط: امام زمان(عج) - مناسبت هامناجات با امام زمان(ع)

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(عج) - محرم مهدی وحیدی
[ 19 / 8 / 1392 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(عج) در ششم محرم

  
      گفتند میایی ؛خودت هم بی قراری
      ما منتظر ماندیم و طی شد روزگاری
      
      در جستجوی خیمه ی سبزی که گفتند...
      آواره ایم آواره ی کوه و صحاری
      
      بچه که بودم مادرم هر جمعه میگفت :
      می آید از سمت مدینه تک سواری
      
      چشم دلم افسوس که کور است و دیری ست
      فهمیده ام باید بسازم با نداری
      
      ما بی شما خیلی دوامی هم نداریم
      این عمرها را نیست دیگر اعتباری
      
      مُردند پیران و جوانان پیر گشتند
      خیلی مصیبت دارد این چشم انتظاری
      
      آقا بیا از این جهان رفع ستم کن
      بر هم بزن رسم و رسوم برده داری
      
      آل خلیفه تا به کی باید بگیرد
      با کُشته های شیعه عکس یادگاری
      
      آقا نمیخواهم که وقتت را بگیرم
      میدانم  امشب با عمویت وعده داری
      
      میدانم امشب آمدی با یاد قاسم
      بر زخم جان مجتبی مرهم گذاری
      
      قاسم که خود شیواترین نوع غزل بود
      حالا شده چون جمله های اختصاری
      
      عباس احمدی


***********************


      ما که در فطرت ذاتی به خدا محتاجیم
       بیشتر از همه بر کرببلا محتاجیم
      
      به همین سینه زدن، ناله زدن، گریه و شور
       ما به این نوکریِ بزم عزا محتاجیم
      
      به دم نوحه، به مظلوم کشیدن، به دعا
        به حسینیه و این حال و هوا محتاجیم
      
      روزمان شب نشود تا که نگوییم حسین
       ما به ذکر تو به همراه بکاء محتاجیم
      
      شهدا سینه‌زن اکبر لیلا بودند
       ما به فرهنگ اصیل شهدا محتاجیم
      
      ما به آن‌کس که در این خیمه‌ی تو جان داده
       تا شفاعت کند او روز جزا محتاجیم
      
      زشت باشد که سر نوکرت از تن نرود
      تا رود این سر ما پای شما محتاجیم
      
      ما فقط نه، که همه خیل رسل می‌گویند
       یابن‌زهرا ،به تو ای خون خدا محتاجیم
      
      ما گدای حسن و نسل کریمش هستیم
       ریزه خوار کرم طفل یتیمش هستیم
      
      اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید


***********************

      هر كه محروم است از تو مَحرم مِیخانه نیست
      هر كه با آتش نمی جوشد دلش پروانه نیست
      
      من اویسم قسمتم انگار دیدارت نشد
      از قَرَن می آیم و ارباب امّا خانه نیست
      
      گشتم و گفتند بر این روضه ها سر می زنی
      بانی این اشك ها جز چشم صاحب خانه نیست
      
      من حسینی زاده ام از شیر و اشكِ مادرم
      سینه ام با آتشِ عشق شما بیگانه نیست
      
      حس این دیوانگی تقصیر خاك كربلاست
      سال ها در كربلا گشتیم جز دیوانه نیست
      
      باز هم موی شما با ناله ها آشفته شد
      كار گیسوی پریشان شما با شانه نیست
      
      مثل زن های پسر از دست داده آمدیم
      خانه ی چشمان ما از سیل جز ویرانه نیست
      
      بس كه امشب گل به غم های یتیمت ریختیم
      آه دیگر لاله ای در گوشه ی گلخانه نیست
      
      حسن لطفی



موضوعات مرتبط: امام زمان(عج) - مناسبت هامناجات با امام زمان(ع)شب ششم محرم

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(عج) در ششم محرم مهدی وحیدی
[ 18 / 8 / 1392 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(عج) در محرم

  در کارِ عشق دوری و هجران به ما رسید
      یوسف که رفت غصّه کنعان به ما رسید
      
      ما سال ها پای وصالت گریستیم
      یعقوب وار دیده ی گریان به ما رسید
      
      با زلف خویش زلف دلم را گِره بزن
      شاید هوای زلفِ پریشان به ما رسید
      
      باید کویر می شدم و خشک می شدم
      کردی دعا و این همه باران به ما رسید
      
      یک لحظه چشم از دلِ بی تاب بر ندار
      دور از تو غم، به سرعت طوفان به ما رسید
      
      از ما همیشه درد سر ما به تو رسید
      از تو همیشه رحمت و احسان به ما رسید
      
      دل های ما کنارِ شما آبرو گرفت
      آقا چقدر از کرَمَت نان به ما رسید
      
      ما بابِ میل تو نشدیم عاقبت ولی
      لطف تو هر دقیقه و هر آن به ما رسید
      
      خوب است وقت روضه تو ما را خبر کنی
      شاید نوای آن دلِ سوزان به ما رسید
      
      یکبار هم از نیابت ما کربلا برو
      توفیق هرچه هست ز جانان به ما رسید
      
      کارِ تو و دعایِ تو و رحمتِ تو بود
      حبِّ رقیه ای شدن آسان به ما رسید
      

      
      ********************
      
      
      درونِ طالعِ امسالِ ما خدا بنویس
      هر آنچه خیر كه باشد برای ما بنویس
      
      ببین گناه دلم را ز پا در آورده
      برایِ این دلِ درمانده ام شِفا بنویس
      
      درونِ دفترِ خود از میانِ منصب ها
      همیشه روبرویِ اسمِ من، گدا بنویس
      
      بیا و یكسره كن كار را دگر امسال
      خودت ظهورِ خودت را دگر بیا بنویس
      
      بیا برایِ من و اربعینِ امسالم
      اگر كه زحمتِتان نیست، كربلا بنویس
      
      دوباره كرب و بلا گفتم و دلم لرزید
      خودت كمك كن و باقیِ روضه را بنویس
      
      اگر كه حرفِ سر و پیكر است و انگشتر
      همه جدا شده ها را جدا جدا بنویس
      
      كفن به دردِ تنِ زخمی اش نمی خورده
      برای ما كمی از رازِ بوریا بنویس
      
      ببخش خاطرتان را اگر می آزارم
      اگر كه صحبتِ سیلی است بی هوا بنویس
      
      محمد رسولی
      برگرفته از وبلاگ حسینیه
      
      ********************
      
      
      اگر عبورِ تو یك شب نصیبِ ما گردد
      نصیبِ چشمِ ترم خاكِ كربلا گردد
      
      حسین گفتنِ تو می كند حسینیه ام
      حسین گو كه حرم در دلم بنا گردد
      
      حسین گو كه مرا اوّلِ دهه بكُشی
      بگو كه حق عزایت كمی ادا گردد
      
      تو می رسی كه سلامی كنی به گریه كُنش
      اگر برای شما روضه ای به پا گردد
      
      كمی ز شانه ی خود این غُبار را بتكان
      كه تربت حرمش خرج این عزا گردد
      
      قرار بود مرا عاقبت به خیر كنند
      نوشت مادرتان سهم ما گدا گردد
      
      غرض ز مجلستان دركی از بصیرت هاست
      مباد آن كه به یك ناله اكتفا گردد
      
      ز ما گذشت عزیزم ولی خدا نكند
      فراق هم به فراق تو مبتلا گردد
      
      جراحتی به جگر داری و از آن ترسم
      به یادِ عمّه تان زخم بسته وا گردد
      
      حسن لطفی
      
      ********************
      
      
      بوي سيبِ حرم از سمتِ سحر مي آيد
      قطعِ اين فاصله از دستِ تو بر مي آيد
      
      روز و شب كارِ شما گريه شده مي دانم
      باز از دامنتان بويِ جگر مي آيد
      
      كاشكي قدر بدانيم جواني ها را
      زود بر شاخه در اين فصل ثمر مي آيد
      
       تا نشستيم در اين حلقه سرِ مجلسمان
      مادرت دست شكسته به كمر مي آيد
      
      روزها سايه نشينِ قَدمش خورشيد است
      هر كه در سايه ي اين بيرق اگر مي آيد
      
      مي رسد جمعه اي و پيشِ‌تو دم مي گيريم
      عاقبت غُربتِ اين جمع به سر مي آيد
      
      تا كه آبي بزند بر لبِ ‌لب تشنه ي ما
      مادرِ سينه زنان زود ز در مي آيد
      
      كفنم پيرهنِ مشكيِ من كاش شود
      رنگِ مشكي به كفن هم چقدر مي آيد
      
      علت اول دیوانگی ماست حسین
      باز از مستيِ ديوانه خبر مي آيد
      
      حسن لطفی

      ********************
      
      
      اگر چه چشمِ تري زير آن قدم داريم
      دوباره مثل دو چشمت هواي غم داريم
      
      نگاهِ فاطمه ما را رعيتت كرده
      هزار شكر كه ما نسبتي به هم داريم
      
      دوباره مادرتان چاي روضه را دم كرد
      دوباره بين حسينيه و تو دم داريم
      
      دوباره وقتِ زمين خوردنِ تو آمده است
      دوباره يك دهه غم هاي پشتِ هم داريم
      
      تو بوي كرب و بلا مي دهي... بيا بنشين
      تو شالِ خاكي و ما حسرتِ حرم داريم
      
      از آن زبانِ مقدس از آن لبانِ كبود
      اميد گفتنِ يك بار نوكرم داريم
      
      براي آنكه بسوزيم شعله مي خواهيم
      براي آنكه بميريم گريه كم داريم
      
      بيا به خاطر ام البنين بده اذني
      كه كشته گانِ شب روضه ي علمداريم
      
      اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
      
      *********************
      
      
      دیدم به خواب ، آن آشنا دارد می آید
      دیدم كه بر دردم دوا دارد می آید
      
      دیدم كه با شال عزا و چشم گریان
      مولایمان صاحب عزا دارد می آید
      
      تو بانی این روضه ای دریاب ما را
      آغوش خود بگشا گدا دارد می آید
      
      امشب نمی دانم چه سریّ هست كاینجا
      بوی شهیدان خدا دارد می آید
      
      در این دهه خط مقدم هیئتِ ماست
      از جبهه بوی كربلا دارد می آید
      
      اینجا صدای گریه و عطر و مناجات
      از سنگر رزمنده ها دارد می آید
      
      آقا سوالی داشتم، از سمت گودال
      آوای وا اُمّا چرا دارد می آید
      
      آقا بگو جدّت مراقب باشد آخر
      یك خنجر تیز از قفا دارد می آید
      
      آتش به جان خیمه ها افتاده از درد
      پایان تلخ ماجرا دارد می آید
      
      همراه با آن قافله با دست بسته
      یك خانم چادر سیا دارد می آید
      
      عباس احمدی



موضوعات مرتبط: مناجات با امام زمان(ع)

برچسب‌ها: اشعارا مام زمان(عج) - محرم مهدی وحیدی
[ 16 / 8 / 1392 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان (ع) در محرم


      همیشه کوچه ما عطری از شما دارد
      که آشنا به دلش میل آشنا دارد
      
      بگو که جسم که را در بغل گرفتی که
      دوباره روضه ما بوی بوریا دارد
      
      هزار شکر که مژگان به ما حواله شده
      غبار پای تو تأثیر کیمیا دارد
      
      شبیه چشم شما سرخ میشود چشمش
      کسی که چشم بر آن ریشه ی عبا دارد
      
      علاج تشنگی ام را فرات هم نکند
      تنور سینه من داغ کربلا دارد
      
      به سینه میزنم و حلقه میزنم بر در
      در این معامله یک دست هم صدا دارد
      
      دلم هوای حرم کرده خوب میدانم
      برات کرب و بلا را فقط رضا دارد
      
      دوباره خرجی ما بی حساب زهرا داد
      همیشه سفره ی گرمش هوای ما دارد
      
      حسن لطفی
      
      **********************
      
      اشعار امام زمان(عج) - شام غریبان
      
      دم میدهی به سینه که طوفانی ام کنی
      تا زائر شکسته ی بارانی ام کنی
      
      ده شب گذشت خوب نمک گیرتان شدم
      میخواستی که تشنه ی مهمانی ام کنی
      
      حالا که تشنه ات شدم آبی بریز تا
      با روضه های فاطمه قربانی ام کنی
      
      من را ببر به روضه ی یابن الشبیب ها
      تا میهمان شاه خراسانی ام کنی
      
      با ناله های عمه تان زار میزنم
      آتش بزن که شام غریبانی ام کنی

      **
      اگرشاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
      
      ********************
      
      اشعار امام زمان(عج) - عاشورا
      
      ای جان به قربان تو و سوز صدایت
      نامی ببر از ما میان هر دعایت
      
      امروز روز حاجت دنیایی ام نیست
      امروز می خواهم شوم من هم نوایت
      
      ای صبح و مسا هم ناله داری
      یا که تنها روضه بگیری یاد شاه کربلایت
      
      بیش از هزار و چند سال است ای عزیزم
      چشمان تو گرید به یاد عمه هایت
      
      در خیمه ات پیراهنی آویزه داری
      پیراهنی که کرده آقا مبتلایت
      
      آقا بیا با یا لثارات الحسینت
      بستان تقاص خون شاه سرجدایت
      
      بستان تقاص حرمتی را که شکستند
      از دشمنان نانجیب و بی حیایت
      
      ای کاش می شد صبح عاشورای امسال
      تو کربلا باشی و ما هم زیر پایت
      **
      اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
      
      ********************
      
      اشعار امام زمان(عج) - شب تاسوعا
      
      دوباره شعله بکش دودمان آدم را
      که با تو زار بگرییم غم محرم را
      
      چقدر بغض من امشب هوای تو دارد
      که پاره کرده خیال تو بند قلبم را
      
      کجایی و به کدامین ستون نهادی سر
      رسیده ای که بگریی هزار و یک غم را
      
      نشسته ایم به گرییم با شما تا صبح
      چه میشود بخری گریه های با هم را
      
      کنار مادر خود زار میزنی آقا
      به دست خاک دهی گیسوان درهم را
      
      برای آنکه کمی مثل تو شوم امشب
      بریز روی سرم خاک های عالم را
      
      شب نهم شده و روضه خوانی اش با توست
      کمی نفس بده این حلقه های ماتم را
      
      شبیه چشم عمو چشم هایتان زخم است
      خدا مرا بکشد در صدایتان زخم است
      **
      اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید 
      
      ********************
      
      اشعار امام زمان(عج) - شب تاسوعا
      
      اگرچه سنگ شکسته تمام بال و پرم
      مرا بهشت ببر، نه مرا ببر به حرم
      
      مرا ببر که شبیه کبوتران از صبح
      تمام روز به دور سر شما بپرم
      
      قسم که منت سلطانی جهان نکشم
      اگر که پا بگذاری دمی به چشم ترم
      
      به درد میخورد این چشم های ناقابل
      که من به این مژه هایم غلام رفتگرم
      
      مرا بکُش نرسم تا به روضه ی گودال
      مرا بکُش که نبینم چه آمده به سرم
      
      گذر کن از سر قبر من و حسین بگو
      که زیر سنگ لحد شعله ور شود جگرم
      
      برای مرحمتی روضه ای بخوان و ببین
      که سینه میزنم آنقدر تا کفن بدرم
      
      نشسته فاطمه پائین پای شش گوشه
      هنوز زمزمه دارد که تشنه، ای پسرم
      
      خدا به خیر کند روضه های سقا شد
      بیا و رحم کن آقا به قلب محتضرم
      **
      اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
      
       *********************
      
      اشعار امام زمان(عج) - شب تاسوعا
      
      ای وعده ی خدا ز چه تأخیر کرده ای؟
      دیکر برای آمدنت دیر کرده ای
      
      در اشتیاق پیرهنت سالیان سال
      یعقوب چشم های مرا پیر کرده ای
      
      خورشید اهل بیت، طلوعی دوباره کن
      عمرم به آخر آمده و دیر کرده ای
      
      قابل نبوده ام به حسابم بیاوری
      در بی تفاوتی همه گیر کرده ای
      
      با ربنای نافله هایت، دل مرا
      در روضه ها تو صاحب تأثیر کرده ای
      
      با گریه بر مصائب مظلوم کربلا
      آیات سرخ قافله تفسیر کرده ای
      
      هر خیمه ای که روضه ی عباس خوانده شد
      گریه برای دست علمگیر کرده ای
      
      احسان محسنی فر
      
      *********************
      
      
      هر شب میان هیئت تو فکر می کنم
      آقا به صبر و طاقت تو فکر می کنم
      
      ما را شکسته طعنه ی طوفان روزگار
      دارم به استقامت تو فکر می کنم
      
      خون می شود دل تو ز اعمال شیعیان
      بر مهر بی نهایت تو فکر می کنم
      
      غم های بی کران دلم می رود ز یاد
      وقتی به اوج غربت تو فکر می کنم
      
      ده قرن می شود که تو خون گریه می کنی
      بر قلب پر جراحت تو فکر  می کنم
      
      هر سال روضه های تو تکرار می شود
      بر این همه مصیبت تو فکر می کنم
      
      یوسف رحیمی

      
      *********************
      
      
      از غم هجر دلم شوق گریبان دارد
      دل هجران زده آیا سر و سامان دارد؟
      
      نه فقط در غم دلبر دل من می سوزد
      هرطرف می نگرم عاشق حیران دارد
      
      چند سال است که من منتظرم برگردی
      ای مسافر، سفر هجر تو پایان دارد
      
      گر که یوسف نکند میل به دیدار وطن
      دل یعقوب به برگشتنش ایمان دارد
      
      چشم آلوده به دیدار تو نایل نشود
      تا که بر راه نظر پرده عصیان دارد
      
      کرم توست که ما را بخری ورنه گدا
      چه متاعی جهت عرضه به سلطان دارد
      
      هرچه گفتیم کمی از غمتان کم نشده
      کربلایت چقدر رنج فراوان دارد
      
      شب و روز تو شده گریه به غمهای حسین
      چشمهایت خبر از سینه سوزان دارد
      
      عالم از گفتن یک نام دگرگون شده است
      چه سروشی است که این ذکر حسین جان دارد
      **
      اگرشاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
      
      *********************
      
      اشعار امام زمان(عج) - شب هفتم
      
      از دست فراقت گِله دارم، گله دارم
      هر روز همین مسأله دارم، گله دارم
      
      جا مانده ترین لاله ی باغ شهدایم
      دلتنگی صد قافله دارم، گله دارم
      
      من داغ برادر به جگر دارم و سوزم
      زین غم که از او فاصله دارم، گله دارم
      
      بی کرب و بلا، هیچ دم آرام نگیرم
      آقا دل کم حوصله دارم، گله دارم
      
      از این که به پشت تو نخواندیم نمازی
      وقتی که به لب نافله دارم، گله دارم
      
      ما هر چه که خواندیم، فقط بارش زهراست
      گاهی که خیال صله دارم،گله دارم
      
      یک نامه نشد تا که برایت بنویسم
      صدها ورق باطله دارم، گله دارم
      
      عمری ست که با دیدن هر کودک در خواب
      من پرسشی از حرمله دارم، گله دارم :
      
      گیرم که زدی تیر، چرا خنده نمودی
      صد زخم از آن هلهله دارم، گله دارم
      
      *********************
      
      اشعار امام زمان(ع) - شب هفتم
      
      چه غم اگر، که نگاه همه جوابم کرد
      نگاه مادرت امسال هم حسابم کرد
      
      دعای مادر تو بود و آمین رسول
      خدا برای عزای تو مستجابم کرد
      
      بگو بهشت که بر ما قلم کشد زهرا
      برای خاک حسینیه انتخابم کرد
      
      مرا نوشت کبوتر، به کربلایم برد
      مرا نوشت بگریم، خودش گلابم کرد
      
      نفس بده که بسوزم، من از نفسهایت
      که سنگ بودم و داغ حسین آبم کرد
      
      غبار بودم و شش گوشه اش، عقیقم ساخت
      گناه بودم و لطف شما ثوابم کرد
      
      حسین کُشت تو را بس که میکنی گریه
      تو هم مرا بکش آقا، که غم خرابم کرد
      
      دلم قرار ندارد گمان کنم امشب
      که آه تو پُر دلشوره ی ربابم کرد
      **
      اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
      
      *********************
      
      اشعار امام زمان(عج) - ششم محرم
      
      برای بار غمت شانه ای خم آوردم
      بگیر دست مرا ، جان تو کم آوردم
      
      مرا مران که برای شفاعتم امشب
      لباس مشکی داغ محرم آوردم
      
      مرا به جمع گدایان خویش مهمان کن
      بگو به مادرتان جنس در هم آوردم
      
      دوباره موسم حج آمد و ندیدمتان
      ولی به نیتتان آب زمزم آوردم
      
      شب یتیم نوازی توست، منتظرم
      ببین شکسته سری پای پرچم آوردم
      
      شب شنیدن خون روضه های قاسم شد
      بگیر دست مرا جان تو کم آوردم
      **
      اگرشاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
      
      *********************
      
      
      چه می شود که شبی بشنوم صدایت را
      به درد، گریه کنم زخم روضه هایت را
      
      بگو کجا زده ای خیمه در کدامین دشت
      به این دو چشم که طی کرده رد پایت را
      
      زمان بدون تو امشب چه سرد می گذرد
      بیا که گرم کنی مجلس عزایت را
      
      جسارت است ولی می شود همین شب سرد
      کشی به روی سرم لحظه ای عبایت را
      
      گمان کنم که صدایت گرفته چون زینب
      میان بغض صدا می زنی خدایت را
      
      حسن لطفی
      
      ********************
      
      
      چه تلخ می شود این لحظه ها بدون شما
      چه تلخ تر همه ی عمر ما بدون شما
      
      منم غریبه و شب تیره و مسیرم سخت
      کجا روم چه کنم بی شما بدون شما
      
      کجاست خیمه سبزت که راه گم کردم
      مرا بخوان نروم هیچ جا بدون شما
      
      تمام لطف نفسهای ما حضور شماست
      چگونه بال زنم تا خدا بدون شما
      
      قسم به شال عزایی که بسته ای به کمر
      چه سرد می شود این روضه ها بدون شما
      
      حسن لطفی
      
      ********************
      
      
      شبی دم سحری در دعایتان آقا
      کنید اندکی یاد گدایتان آقا
      
      مرا به نیمه ی شب ها برای نافله ها
      صدا کنید... فدای صدایتان آقا
      
      شکسته بال ترینم ولی مرا ز کرم
      پرم دهید میان هوایتان آقا
      
      دلم گرفته خدا خیرتان دهد یکبار
      دهید اجازه بیفتم به پایتان آقا
      
      به روی پنجه قد افراشتم به جلب نظر
      سوا کنید که باشم برایتان آقا
      
      ره ثواب بجوی زلف بخت مرا
      گره زنید به شال عبایتان آقا
      
      حدید زنگی قلب مرا جلا دهید
      مریض عشقم و لنگ دوایتان آقا
      
      شرر به سینه زده غصه ی مدینه تان
      نمک به زخم زده کربلایتان آقا
      
      برات کرب و بلا رفتن مرا بدهید
      شبی دم سحری در دعایتان آقا
      
      برگرفته از وبسایت دوستداران حاج منصور
      
      ********************
      
      
        آقا بیا که پیش قدمهات پا شوم
      در محضرت نشینم و مست از لقاء شوم
      
      یادم اگر کنی به دعای سحرگَهَت
      من نیز می شود که ز عصیان جدا شوم
      
      من نذر کرده ام که به صبح ظهور تو
      آیی و پیش مقدم پاکت فدا شوم
      
      حیف است با دلی که به تو خو گرفته است
      بر غیر مهر فاطمی ات مبتلا شوم
      
      گفتی ز حال و روز تو غفلت نمی کنم
      من دائما ز یاد تو غافل چرا شوم
      
      می آمدی و می طلبیدم تو را چو آب
      اما نشد که طالب آب بقا شوم
      
      آزرده خاطر از گنه عاشقان شوی
      شرمنده ام که باعث اخم شما شوم
      
      ماه محرم است بگو روضه ات کجاست؟
      تا میهمان هیئت آل عبا شوم
      
      گریه کنان به سینه زنم در غم حسین
      بلکه کمی شبیه تو صاحب عزا شوم
      
      یک شب مرا به شوق زیارت صدا نما
      تا آنکه زائر سحر کربلا شوم
      **
      اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
      
       ********************
      
      
      آقا دوباره برق نگاهت پر از غم است
      تندیس نور، بر تنتان رخت ماتم است
      
      ای ماه مهر و عاطفه، ماه عزا شده
      اوضاع آسمان و زمین سخت در هم است
      
      در این دهه به یک دو سه روضه رضا مشو
      یک عمر نوح گریه به جان شما کم است
      
      هر جا که هیئتی ست به پا کعبه ی دل است
      هر جا که دیده ای ست خروشان چو زمزم است
      
      اول صدای ناله ی زهرا شود بلند
      مادر یقین به گریه ز هرکس مقدم است
      
      رخصت بده ظهور شما را طلب کنیم
      از آن کسی که اشرف اولاد آدم است
      
      یک کربلا نصیب دل سنگمان کنید
      این آرزوی سینه زنان در دو عالم است
      **
      اگرشاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
      
      ********************
      
      اشعار امام زمان(عج) - شب سوم       
      
      دیده در حسرت دیدار شما مانده هنوز
      به تمنای نگاهت دل ما مانده هنوز
      
      بوسه یک روز به خاک قدمت خواهم زد
      لب به امید همان بوسه به پا مانده هنوز
      
      فقرا پیش کریمان که معطل  نشوند!
      منتظر برسر راه تو گدا مانده هنوز
      
      در نبودت زدلم صدق و صفا کم کم رفت
      مِهرت اما به دلم، شکر خدا مانده هنوز
      
      می شود دیدن روی تو نصیبم، یا،نه؟
      دل من بین همین خوف ورجاءمانده هنوز
      
      به همان ناله ی بین در و دیوار قسم
      مادرت چشم براهت بخدا مانده هنوز
      
      ای امید همه دل های شکسته برگرد
      دختری درعقب قافله جا مانده هنوز
      
      همه حاجات به لطف تو روا شد اما
      با شما یک سفر کرب وبلا مانده هنوز
      
      سید مجتبی شجاع
      
      **********************
      
      هر چند پای گریه سبکبارتر شدیم
      از اشکهای چشم تو بیمارتر شدیم
      
      هر چند زیر بیرقتان سینه می زنیم
      هر چند یاد داغ علمدار، تر شدیم
      
      ما را ببخش پای شما کم گذاشتیم
      امسال آمدیم و گنهکارتر شدیم
      
      امسال هم که خرجی شبهای ما رسید
      امسال هم دوباره بدهکارتر شدیم
      
      الطاف بی دریغ تو ما را جریح کرد
      تقصیر ما نبود طلبکارتر شدیم
      
      دل نه ، میان سینه ی مان زینبیه هست
      معلوم شد چه شد که گرفتارتر شدیم
      
      ما را گره زدند به غمهای عمه ات
      امشب برای کیست عزادارتر شدیم
      **
      اگرشاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
       
      **********************
      
   
      این روزها برای شما غصه میخورم
      دلداده ام به پای شما غصه میخورم
      
      وقتی تو نیستی دل من شور میزند
      جان سوز تر برای شما غصه میخورم
      
      با گفتن از فراق شما گریه میکنم
      با خواندن دعای شما غصه میخورم
      
      یاران به کوی وصل شما غرق شادی اند
      دورم من از سرای شما غصه میخورم
      
      گاهی پیاده عازم صحرای غم شوم
      دنبال خیمه های شما غصه میخورم
      
      تنها ترین مسافر این شهر بی وفا
      میسوزم از وفای شما غصه میخورم
      
      با هر گناه دور ز من میشوی و من
      با شرم در وفای شما غصه میخورم
      
      پرونده گناه مرا کم مرور کن
      آقای خودم به جای شما غصه میخورم
      
      وقتی حضور گرم تو در روضه حس شود
      من هم به اقتدای شما غصه میخورم
      
      هنگام نوحه خوانی و شور حسینیان
      در حسرت صدای شما غصه میخورم
      
      گاهی که حنجرم ز عطش خشک میشود
      بر جدّ سر جدای شما غصه میخورم
      
      هستی کلید دار حریم حسین و من
      با یاد کربلای شما غصه میخورم
      
      تو دیده ای آنچه فقط ما شنیده ایم
      با یاد کربلای شما غصّه می خورم
      
      احسان محسنی فر

      
      *********************
      
      
      شبهای بی قراری چشمم سحر نشد
      دلواپسی و غربت و اندوه سر نشد
      آهم کشید شعله ولی بال و پر نشد
      اصلاً کسی ز حال دلم با خبر نشد
      
      فرموده ای که شرط وصالت صبوری است
      وقتی زمان زمانه‌ی هجران و دوری است
      
      ای طلعة الرشیده‌ی من أیها العزیز
      ای غرة الحمیده‌ی من أیها العزیز
      ای نور هر دو دیده‌ی من أیها العزیز
      خورشید من سپیده‌ی من أیها العزیز
      
      اين جمعه هم غروب شد اما نیامدی
      ای آخرین سلاله‌ی زهرا نیامدی
      
      وقتی که هست چشم تر تو مطاف اشک
      گم می شود دوباره دلم در طواف اشک
      چشمان بی قرار من و اعتکاف اشک
      آقا بخر مرا به همین دو کلاف اشک
      
      این اشک ها شده همه‌ی آبروی من
      چشمی گشا به روی من ای آرزوی من
      
      آمد محرم و غم عظمای کربلا
      خون می تراود از دل صحرای کربلا
      چشمان توست مصحف غم های کربلا
      داری به دوش پرچم آقای کربلا
      
      هر صبح و شام غرق عزا گریه می‌کنی
      با روضه های کرب و بلا گریه می‌کنی
      
      در حیرتم که با دلت این غم چه می‌کند
      شب های داغ و شیون و ماتم چه می‌کند
      با چشمهات اشک دمادم چه می‌کند
      زخمی ترین غروب محرم چه می‌کند
      
      امشب بیا که روضه بخوانی برایمان
      صاحب عزای خون خدا صاحب الزمان
      
      امشب بيا و با دل خونين جگر بخوان
      از ماه خون گرفته و شق القمر بخوان
      از شام بي کسي و شب بي سحر بخوان
      از روضه هاي عمه تان بيشتر بخوان
      
      وقتی که چشمهای تو از غم لبالب است
      آئینه‌ی غریبی و غمهای زینب است
      
      اين خاک غرق ندبه و آه است العجل
      هر صبح جمعه چشم به راه است العجل
      آل عبا بدون پناه است العجل
      بر روی نیزه ها سر ماه است العجل
      
      یا این دل شکسته‌ی ما را صبور کن
      یا لا اقل به خاطر زینب ظهور کن
      
      یوسف رحیمی
       
      *********************
      
     
      آقا سلام ماه محرم شروع شد
      بازاین چه شورش است و چه ماتم شروع شد
      
      آقا سلام تحفه اشکی به من دهید
      ماه گدایی من و چشمم شروع شد
      
      یادم نرفته است نگاه شما به ما
      از گریه های ماه محرم شروع شد
      
      قد قامت الحسین که تشنه شهید شد
      قد قامت العزا غم عالم شروع شد
      
      ده روز اعتکاف دوچشمم برایتان
      در روضه مثل مسجد اعظم شروع شد
      
      هاجر به پای روضه اصغر نشسته است
      تا این که جوشش دل زمزم شروع شد
      
      آقا سلام نیت گریه نموده ام
      شیرین ترین عبادت ما هم شروع شد
      
      رحمان نوازنی
      
      *********************
      
      
      هزار شکر که از خون دل وضویی هست
      لباس مشکی ما هست آبرویی هست
      
      بیا حسین بگو تا که ما به سر بزنیم
      میان شاه و گدا، راه گفت و گویی هست
      
      همیشه سنگ غمت را به سینه ام زده ام
      خوشم برای شکستن، مرا سبویی هست
      
      دوباره چشم شما زخم می شود، دیر است
      مرا ببین، که به چشمت هنوز سوئی هست
      
      مرا برای مُحرّم دوباره محرم کن
      منای کرب بلا هست و آرزویی هست
      
      مرا بکِش به همان روضه های ناگفته
      همیشه پیش شما روضه ی مگویی هست
      
      گمان کنم نرسم تا به شام عاشورا
      فقط برای همین چند شب گلویی هست
      
      علی اکبر لطیفیان
      
       *********************
      
      اشعار امام زمان(عج) - اول محرم
      
      ای واسطه ی فیض دو سرا… آجرک الله
      وی حجت حق صاحب عزا… آجرک الله
      
      با ناله ی زهراست عجین سوز صدایت
      هم ناله ی ام النجبا آجرک الله
      
      دریاب مرا در غم سالار شهیدان
      ای منتقم خون خدا آجرک الله
      
      اذنی بده تا گریه کن جد تو باشیم
      هر جا که شود روضه به پا آجرک الله
      
      ما روضه گرفتیم قدم رنجه نمایی
      تا جلوه کنی بر دل ما آجرک الله
      
      ما هرچه که داریم از آن گوشه ی چشم است
      تو روی مگردان ز گدا آجرک الله
      
      راضی به رضای تو شدن خیر و فلاح است
      کی میشوی از شیعه رضا آجرک الله
      
      ای بانی هر ساله ی روضه مددی کن
      در روضه بیابیم تو را آجرک الله
      
      بر عاشق جا مانده ات ارباب عطا کن
      یک تذکره ی کرب و بلا آجرک الله
      **
      اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
      
       *********************
      
      اشعار امام زمان(عج) - اول محرم
      
      سلام ای از روی تو پیدا
      رُخَت پنهان و اَنوارت هویدا
      الهی خانه ات آباد جانا
      سلام ای خانه ات دلهای شیدا
      **
      سلامم بر نماز و بر سلامت
      سلامم بر قنوت و ربَّنایَت
      سلامم بر قیام و بر قعودت
      به قرآن و به تبیین و صدایت
      **
      سلام من به لبخند ملیحت
      به اشک و گریه ها و های هایت
      دعا کردی من بی­معرفت را
      به قربان مناجات و دعایت
      **
      رکوع و سجده ات تفسیر معراج
      سلام من به مُهر کربلایت   
      به گَردِ راه خود هم یک نگاهی
      نشسته گرد غم بر شانه هایت
      **
      عزاداری عزادارم به حزنت
      به قربان پر شال عزایت
      منِ نالایق و همراهت ای کاش
      بیایم کربلا از ردِّ پایت
      **
      تمام آسمان را غم گرفته
      دلم را حُزن یک عالم گرفته
      بهشتی که در آن جای عزا نیست
      محرم آمد و ماتم گرفته
      **
      دوباره خانه ها ماتم سرا شد
      حسینیه شد و کرببلا شد
      هلال ماه غم شد خنجری و
      میان قلب آل الله جا شد
      **
      همه مانند زهرا نوحه خوانند
      ملائک سینه زن در آسمانند
      در این َبزم عزا ما میهمانیم
      ابالفضل و شهیدان میزبانند
      **
      اگرشاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
      
       *********************
      
      اشعار امام زمان(عج) - پیشواز محرم
      
      هرچند دلی در گرو یار نداریم
      حاجت که به جز وصل تو دلدارنداریم
      
      از غفلت و جهل است گرفتار گناهیم
      ور نه به خدا نیّت آزار نداریم
      
      قهریم ز سجّاده و اذکار و نوافل
      چندیست سحر دیده ی بیدار نداریم
      
      احساسِ نیازی به ظهورِ تو نکردیم
      این است که بر وصلِ تو اصرار نداریم
      
      بردیم به کوی دِگران دستِ طلب را
      گویی که ولی نعمتی اِنگار نداریم
      
      یک گوشه نشستیم که تشریف بیاری
      جز صاحب خانه به کسی کار نداریم
      
      جز اشک به آوارگی یوسفِ زینب
      کالای دِگر رونقِ بازار نداریم
      
      ما را به محرّم برسان اِی گلِ نرگس
      هرچند که مثل تو عزادار نداریم
      
      زود است که از سمتِ حرم ناله بیاید
      برگرد حسین! قافله سالار نداریم
      
      نزدیکِ خیام آمده دشمن به یقینم
      فهمیده دگر میر و علمدار نداریم
      
      
      *********************
      
      اشعار امام زمان(عج) - پیشواز محرم
      
      فقط ز نرگس چشمت نگاه می خواهم
      به قدر یک ، دو ، سه لحظه پناه می خواهم
      
      شبیه برکه ی کوچک که دور افتاده است
      برای قاب دلم عکس ماه می خواهم
      
      میان راه وصالت همیشه سر گردان
      شب چهلم عهد است ، راه می خواهم!
      
      صدای ماه محرم به گوشها خورده است
      ز دست های تو شال سیاه می خواهم
      
      دم محرم و آقا کمی دعایم کن...
      دعای خیر و کمی سوز و آه می خواهم
      
      ماشاالله دهدشتی
      
      ********************
      
      اشعار امام زمان(عج) - پیشواز محرم
      
      این من و هجر تو و حال به هم ریخته ام
      رحم کن بر من و احوال به هم ریخته ام
      
      منم آن عاشق جامانده ی روز عرفه
      سر به زیرم سر اعمال به هم ریخته ام
      
      آرزو داشتم امسال بیایم عرفات
      گریه دار از غم هر سال به هم ریخته ام
      
      هر دل آشفته پی هم نفسی می گردد
      چند وقتی است به دنبال به هم ریخته ام
      
      به گمانم که قرار است نبینم رویت
      با غمت خورده رقم فال به هم ریخته ام
      
      درد، بالاتر از این نیست برایم انگار
      دوری از توست در اقبال به هم ریخته ام
      
      خوش به حال شهدایی که سبکبال شدند
      به پریدن نرسد بال به هم ریخته ام
      
      همه دلشوره ی من ماه محرم باشد
      مادرت با خبر از حال به هم ریخته ام
      
      به تو و گریه هنگام غروبت سوگند
      فکر جدّ تو و گودال به هم ریخته ام
      
      چه کنم دست خودم نیست دلم بی تاب است
      وقت آوارگی قافله ی ارباب است
      
      قاسم نعمتی



موضوعات مرتبط: امام زمان(عج) - مناسبت هامناجات با امام زمان(ع)

برچسب‌ها: اشعار امام زمان (ع) در محرم مهدی وحیدی
[ 10 / 8 / 1392 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان (ع) در محرم


      اشعار امام زمان(عج) - خداحافظی محرم
      
      ای داغدار اصلی این روضه ها بیا
      صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا
      
      تنها امید خلق جهان یابن فاطمه
      ای منتهای آرزوی اولیاء بیا
      
      بالا گرفته ایم برایت دو دست را
      ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا
      
      فهمیده ایم با همه دنیا غریبه ای
      دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا
      
      از هیچکس به جز تو نداریم انتظار
      بر دستهای توست فقط چشم ما بیا
      
      هفته به هفته می گذرد با خیال تو
      پس لا اقل به حرمت خون خدا بیا
      
      بیش از هزار سال تو خون گریه کرده ای
      ای خون جگر ز قامت زینب بیا
      
      عرض ارادت کم ما را قبول کن
      امسال هم محرم ما را قبول کن

      **
      از وب سایت دوستداران حاج منصور
      
        *******************
      
      صدای گریه تان پیر کرده عالم را
      بیا که با تو بپوشم لباس ماتم را
      
      هزار شکر نمردم که باز میبینم
      کتیبه های عزا ؛ مشکی محرّم را
      
      برای عمه خود تا که روضه میخوانی
      به گریه شعله زنی دودمان آدم را
      
      دخیل بسته ام امسال قبل جان دادن
      ببینم اشک تو را روضه مجسّم را
      
      به نور خویش عزاداری مرا پُر کن
      به سایه ات بپذیر از گدات این کم را
      
      مرا شبیه شهیدان شهید عشقت کن
      به بال شوق و بصیرت بگیر دستم را
      
      بیا ؛به رفیقان رفته ام سوگند
      که با تو زار بگریم تمام این غم را
      
      علی ناظمی
      
      *******************
      
      
      از هجر تو طبیعت ما گریه می کند
      چشم تمام آینه ها گریه می کند
      
      چشم انتظار آمدنت شیر خواره‌ای است
      گهواره‌ای به کرب و بلا گریه می کند
      
      پای سه ساله‌ای که پر تاول آمده است
      دارد به اشک آه و دعا گریه می کند
      
      در علقمه به خاطر تو مشک پاره ای
      دارد کنار دست جدا گریه می کند
      
      گودال سرخ روز عطش نعره می کشد
      از روضه های خون خدا گریه می کند
      
      علی اشتری
      
      *******************
      
      
      بر پا شده حسینیه گریه ها بیا
      بر روی چشم های تر از اشک ما بیا
      
      شال عزای تو به عزایم نشانده است
      وقت عزای مان شده صاحب عزا بیا
      
      از معرفت تهی ام و از مصلحت پُرم
        تا زیر و رو شَوَم ز قدوم شما بیا
      
      یادش به خیر صحن رضا زار می زدم:
      آقا نشسته ام دَم ایوان طلا بیا
      
      ایوان طلا اگر که نشد تا ببینمت
      وقت سحر زیارت پائین پا بیا
      
      ای خاک بر سرم که نشد خاک پای تو
      یک شب خرابه دل من هم بیا بیا
      
      من را که کُشت وا ابتاهای عمه ات
      یک سر به خاک کشته کرب و بلا بیا
      **
      اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید
      
      *********************
      
      
      جایی نداشتیم اگر این روضه ها نبود
      عشقی نبود اگر غم کرب و بلا نبود
      
      از دستمال اشک تو خونابه میچکد
      آقا مگر به زخم دو چشمت دوا نبود ؟
      
      من را کسی به قدر دو گندم نمیخرید
      این چشم اگر به خیمه تان آشنا نبود
      
      بر ما ز آبروی خودت خرج کرده ای
      ای وای اگر که لطف نگاه شما نبود
      
      از ما مگیر یک نفس این یا حسین را
      آقا حسین گفتن ما دست ما نبود
      
      ما با لباس نوکری اش زنده مانده ایم
      عمری نبود اگر غم ارباب ما نبود
      **
      اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید
      
      *******************
      
      
      چشم انتظار مانده ام امّا نیامدی
      کُشتی مرا و بر سرم آقا نیامدی
      
      چنگی نمی زند به دلم اشک های من
      وقتی که تشنه هستم و دریا نیامدی
      
      من با لباس نوکری احرام بسته ام
      وقت طواف کعبه ی دلها نیامدی
      
      دیشب میان روضه نگاهم به راه بود
      گفتم که می رسی به تماشا نیامدی
      
      شاید نشسته بودی و بر سینه می زدی
      جای دگر؛ به روضه ی زهرا نیامدی
      
      شاید دوباره کرب وبلا رفته بودی و
      تا صبح می زدی به سر آنجا نیامدی
      
      امشب شب یتیم نوازی دست توست
      مگذار تا بگویمت آقا نیامدی
      **
      شاعر این شعر را اگر میشناسید لطفاً اطلاع دهید
      
      *******************
      
      
      دلتنگی غروب همه جمعه های من
      کی میرسد به صحن حضورت صدای من
      
      دیگر دلم برای شما پر نمیزند
      برگرد و بال تازه بیاور برای من
      
      غیر از ضرر برای تو چیزی نداشتم
      حتی نیامده ست به کارَت دعای من
      
      اشکت اگر به نامه اعمال من نبود
      بخشش نبود شامل یا ربنای من
      
      یک روز محض خاطر این چند قطره اشک
      وا میشود به خیمه سبز تو پای من
      
      با تو هوای ماه عزا چیز دیگریست
      ای بانی مُحرم و صاحب عزای من
      
      امشب میان سینه زدن ها و اشک ها
      مُهری بزن به نامه کرب و بلای من
      
      محمد بیابانی
      
      ********************
      
      
      نمی رسم من از این جاده ها به گرد شما  
      به خاک پای گدایان کوچه گرد شما
         
      خدا کند که عنان گیر مرکبت باشم
      فـــدای پا به رکــابــان در نبرد شما
      
      ارادتی به تو و خانواده ات دارم
      منـم غــلام غــلامان فرد فرد شما
      
      چرا شبیه گذشته مرا نمی خواهی
      مگر نمی خورم آقای من به درد شما
      
      رسیده باز سه شنبه شب خجالتم از
      مرور نامه ی اعمال و آه و سرد شما
      
      محمد حسن بياتلو
      
      ********************
      
      
      دلم گرفته ز یارم خبر نمی آید
      چرا خزان جدایی به سر نمی آید
      
      به راه آمدنش خشک شد دو چشم ترم
      چرا مسافر من از سفر نمی آید
      
      کسی که عادتش احسان و سجیه اش کرم است
      چرا سراغ من محتضر نمی آید
      
      در این دیار که عشاق تو فراوانند
      دگر غلام تو مد نظر نمی آید
      
      چه در زمان فراق و چه در وصال از ما
      به غیر نوکری ات بیشتر نمی آید
      **
      اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید
      
      ********************
      
      
      اين هفته هم گذشت تو اما نيامدي
      خورشيد خانواده‌ي زهرا نيامدي
      
      از جاده‌ي هميشه چشم انتظارها
      اي آخرين مسافر دنيا نيامدي
      
      صبحي كنار جاده تو را منتظر شديم
      «آمد غروب ، رفت و تو آقا نيامدي»
      
      از ناز چشمهاي تو اصلاً بعيد نيست
      شايد كه آمدي گذر ما نيامدي
      
      امروزمان كه رفت چه خاكي به سر كنيم
      آقاي من اگر زَد و فردا نيامدي
      
      غيبت بهانه اي است كه پاكيزه تر شويم
      تا روبرويمان نشدي تا نيامدي
      
      «يابن الحسن بياي»قنوتم وظيفه است
      ديگر به ما چه آمده‌اي یا نيامدي
      
      علی اکبر لطیفیان
      
      *********************
      
      
      نـاز از تـو، نيـاز و تمنّـا ز مـا، بــه روي چشم
      منّت كشي ز يوسف بطحـا، به روي چشم
      
      گفتـي گنـه نكن، به خدا سعي مي كنم
      قدري دگـر نما تـو مدارا، به روي چشم
      
      امـري اگـر بـُود، به كس ديگري مگو
      من مُرده ام مگـر گل زيبا، به روي چشم
      
      قدري تو دور كن ز دلم، حُبّ نفس را
      مُردن به عشـق حضرت زهرا، به روي چشم
      
      بگـذار يـك نمـاز، بـه تو اقتدا كنـم
      عرفان و پاك بـازي و تقوا، بـه روي چشم
      
      مسكيـن نـواز! دلبر با معرفت، حبيب
      آخر چه مي شود بنهي پا به روي چشم؟
      **
      شاعر این شعر را اگر میشناسید لطفاً اطلاع دهید
      
      ******************
      
      
      کجاست آنکه دوباره مرا تکان بدهد؟
      وچشم های خودم را به من نشان بدهد
      
      تمام عقربه ها زنده اند و می گردند
      دل من است که چیزی نمانده جان بدهد!
      
      کجاست آنکه خودم را بگیرد از من و بعد
      مرا به دست غزلهای بی کران بدهد
      
      هنوز وقت زیادی برای ماندن هست
      چه می شود که زمانه کمی زمان بدهد؟
      
      دلم هوای رسیدن به انتها کرده
      کجاست آنکه به من جام شوکران بدهد؟
      
      خدای واقعی ام سالهاست گم شده است
      کجاست آنکه خدا را به من نشان بدهد
      
      میثم امانی
      
      ********************
      
  صبح جمعه
       
      صدای آمدنت را به گوش ما برسان
      زمان غیبت خود را به انتها برسان
      
      نگاه نافذ خود را بر این گدا انداز
      برای درد نهفته کمی دوا برسان
      
      اگرچه بهر ظهورت نکرده ام کاری
      بیا و بر لب ما فرصت دعا برسان
      
      به صبح جمعه ی موعود زائرم فرما
      به خاکبوسی روز فرج مرا برسان
      
      برای روز ظهور تو کعبه پا برجاست
      بیا سرور دوباره بر آن بنا برسان
      
      کنار تربت زهرا به وقت نافله ات
      دعای خویش به یاری این گدا برسان
      
      نوشته ام به وصیت اگر میسر شد
      بیا و مرده ما را به کربلا برسان
      
      جواد حیدری
      
      ********************
      

      
      ... ایاک نعبد و ایاک نستعین
      یعنی سلام مسجد مولای آخرین !
      
      شبهای چارشنبه به انگشت کیستی
      دنیا رکاب و گنبد فیروزه ای نگین
      
      ای جمکران بگو کجاست آخرین امید
      أین الشموس الطالعه ، أین مه جبین ؟
      
      دنیای من گوشه ی مسجد نشستن است
      و  زل زدن به گردش تسبیح زائرین
      
      بگذار در کنار تو باشم تمام عمر
      بگذار در کنار تو باشم فقط همین
      
      زهرا بشری موحد
      
      *******************
      
      
      آسمان خشک شد و نیست خبر، یعنی چه؟
      شعر می بارد و اکسیر هنر یعنی چه؟
      
      رنگ این قافیه از غم شد و وزنش ماتم
      هی ردیفم شده :او رفته سفر...،یعنی چه؟
      
      روضه خوان گفت تو را کرب و بلا خواهم برد
      هر که دارد هوس خون جگر یعنی چه؟
      
      روضه خوان گفت زنی پشت دری...اما  بعد...
      تو بیا ترجمه کن سینه و در یعنی چه؟
      
      گفت مردی شده غربت زده و محرم چاه
      پس«علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر»*یعنی چه؟
      
      گفت یک کودک لب تشنه به دنبال سراب
      بر کف دست پدر... تیر سه سر یعنی چه؟
      
      آه ای حضرت موعود بیا ثابت کن
      "ارثِ این مادرِ خم گشته کمر"یعنی چه؟
      
      یحیی نژاد سلامتی
      
      ********************
      
      
      دلم دوباره خبر میدهد ظهور تو را
      بدون فاصله حس می کنم حضور تو را
      
      به من مگو که نرفته چگونه برگردد
      مسیر جاده خبر میدهد عبور تو را
      
      کدام آینه در این زمانه ناقص نیست؟
      که خوب جلوه دهد انعکاس نور تو را
      
      شبی به سینه ی طوفانی ام به صید بیا
      مگر که لمس کنم رشته های تور تو را
      
      من از زیارت ناحیه خوب دانستم
      شکسته است کسی شیشه ی غرور تو را
      
      رضا جعفری



موضوعات مرتبط: امام زمان(عج) - مناسبت هامناجات با امام زمان(ع)

برچسب‌ها: اشعار امام زمان (ع) در محرم مهدی وحیدی
[ 10 / 8 / 1392 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

امام زمان(ع) و محرم

     غلامرضا سازگار
     
      ای از شرار ناله ام آگاه، سیّدی!
      بی تو نفس به سینه شده آه، سیّدی!

      بازآ که خسروان همه اقرار می کنند
      تنها تویی به مُلک خدا شاه، سیّدی!

      تا فتح خیبر دگری چون علی کنی
      اینک تویی، تویی اسدالله، سیّدی!

      با طول غیبت تو چه می شد اگر نبود
      عمرم در انتظار تو کوتاه، سیّدی!

      شاید چو جدّ خویش علی نیمه های شب
      سر برده ای فرو به دل چاه، سیّدی!

      شاید کنار تربت زهرا نشسته ای
      با اشک چشم و سوز سحرگاه، سیّدی!

      تا چند آفتاب رخت پشت کوهسار؟
      تا کی در ابر تیره نهان ماه؟ سیّدی!

      تا کی سر حسین به بالای نیزه ها
      تا چند چشم فاطمه در راه، سیّدی!

      تا چند عمّه های تو در کربلا اسیر
      با آن جلالت و شرف و جاه؟ سیّدی!

      با آتش فراق تو "میثم" گرفته خو
      از سوز سینه اش تویی آگاه، سیّدی!


*****************************************


      غلامرضا سازگار
    
      لال است آن زبان که نگوید ثنای تو
      کور است دیده ای که ببیند سوای تو

      رحمت به روح "صائب" شیرین سخن که گفت:
      «عالم پر است از تو و خالی است جای تو»

      از آن سری، که پای گذاری به چشم ما
      ای چشم جبرئیل امین! جای پای تو

      هر شب، دلم مسافر سرداب سامره ست
      همچون کبوتری که پرد در هوای تو

      شب های جمعه ناحیه خوانند انبیا
      در صحن سیّدالشّهدا با صدای تو

      ای کاش در کنار حرم، صبح جمعه ای
      تو بر حسین گریه کنی، ما برای تو

      هر نیمه شب که بهر ظهورت، دعا کنی
      آمین فاطمه است، جواب دعای تو

      دارند التماس دعا از تو دوستان
      هر لحظه در زیارت کرببلای تو

      بگذار ما به جای تو گوییم بر حسین
      تبدیل تا به خون نشود، اشک های تو

      "میثم" اگر به کعبه بود، لحظه ظهور
      زیبد کند هزار سر و جان فدای تو


*****************************************


      ماشاالله دهدشتی
    
      فقط ز نرگس چشمت نگاه می خواهم
      به قدر یک، دو، سه لحظه پناه می خواهم

      شبیه برکه ی کوچک که دور افتاده است
      برای قاب دلم عکس ماه می خواهم

      میان راه وصالت همیشه سرگردان
      شب چهلم عهد است، راه می خواهم!

      صدای ماه محرم به گوش ها خورده است
      ز دست های تو شال سیاه می خواهم

      دم محرم و آقا کمی دعایم کن...
      دعای خیر و کمی سوز و آه می خواهم

 

*****************************************


     غلامرضا سازگار
     
      بیا بی تو جهان تنهاست، می دانم که می آیی
      وجودت مُصلح دنیاست، می دانم که می آیی
 
      بیا ای حجّت حق! با قیام خود، قیامت کن
      ظهورت محشر کبراست، می دانم که می آیی

      هنوز ای منتقم! از آستان وحی بر گوشت
      صدای ناله زهراست، می دانم که می آیی

      بسا منکر شده معروف و معروف آمده منکر
      ز آثار جهان پیداست، می دانم که می آیی

      به چشم اشکبارت، صحنه کرببلا دائم
      به قلبت، زخم عاشوراست، می دانم که می آیی

      بهایی و نصارا، بابی و صهیون و وهّابی
      سراسر جنگشان با ماست، می دانم که می آیی

      علم بر دوش عبّاس است تا گردد علمدارت
      دلش خون، دیده اش دریاست، می دانم که می آیی
 
      به قرآن و علی سوگند! می بینم به چشم خود
      که قرآن و علی تنهاست، می دانم که می آیی

      خمیده قامت اسلام و دانم بی قیام تو
      نگردد قامت آن راست، می دانم که می آیی

      ز اشک لاله گون، همچون بهاران دیده "میثم"
      مسیرت را به گل آراست، می دانم که می آیی

 

*****************************************


      علیرضا لک
     
      خالی شد از نبودن تو زیر پای من
      قحط امید آمده بین صدای من

      ترس همیشگیم همین است یک نفر
      در خدمت نگاه تو باشد به جای من

      پژمردگی نرفته هنوز از قنوت هام
      شاید قرار نیست بگیرد دعای من

      شیرین هم از شنیدنشان ترش می کند
      وقتی که نیست شور تو در شعرهای من

      باید برای بال و پرم آسمان شوی
      یا بال های تازه بسازی برای من

      نه می شود که زودتر از این پرنده شد
      امضا شود اگر سفر کربلای من

      آن جا شنیدنی ست دم نوحه های تو
      غرق حسین می شود «آقا بیا» ی من

      هم ناله با حسین شوم در لب فرات
      سقای من! برادر من! با وفای من

 

*****************************************


     غلامرضا سازگار
     
      ای آفتاب زهرا عَجّل علی ظهورک
      تنهای شهر و صحرا، عجّل علی ظهورک
 
      گم گشته وجودی، هم غیب و هم شهودی
      در دیده و دل ما، عجّل علی ظهورک

      بی تو غریب قرآن، بی تو اسیر عترت
      بی تو علی ست تنها، عجّل علی ظهورک

      نه طاقتی نه صبری، تا چند پشت ابری؟
      ای مهر عالم آرا عجّل علی ظهورک

      دنیا در انتظار است، خون قلب روزگار است
      پا در رکاب بنما، عجّل علی ظهورک

      حیدر کند دعایت، زهرا زند صدایت
      الغوث یابن زهرا! عجّل علی ظهورک

      زخمِ به خون نشسته، پیشانیِ شکسته
      دارند با تو نجوا، عجّل علی ظهورک

      خون دو دیده گوید، دست بریده گوید
      بر انتقام بازآ، عجّل علی ظهورک

      هم عمّه ها پریشان، هم جدّ توست عطشان
      هم چشم ماست دریا، عجّل علی ظهورک

      بر "میثمت" نگاهی، از لطف گاه گاهی
      ای چشم حق تعالی! عجّل علی ظهورک

 

*****************************************


      ولی الله کلامی زنجانی
    
      یابن الحسن بیا كه حلول محرم است
      شادی به ما حرام شد، ایام ماتم است

      شرمنده شد بهار ز گلزار كربلا
      بلبل كند نوا كه خزان محرم است

      ما عاشقان لاله ی سرخ محمدیم
      كز عطر او بهشت خداوند خرم است

      صد مرده زنده می شود از ذكر یا حسین
      ارباب ما معلم عیسی بن مریم است

      عیسی اگر در آخر عمرش به عرش رفت
      قنداقه ی حسین شرف عرش اعظم است

      با یوسفش مقایسه كردم نگار گفت
      او شاه مصر باشد و این شاه عالم است

 

*****************************************


      غلامرضا سازگار
   
      نگاه رحمتت بر ماست؛ می‌دانم که می‌آیی
      ز اشک دوستان پیداست؛ می‌دانم که می‌آیی

      گذشته چارده قرن و هنوز ای یوسف زهرا
      تو تنها و علی تنهاست می‌دانم که می‌آیی

      به گوش شیعه از پشتِ در آتش‌زده گویی
      صدای نالۀ زهراست می‌دانم که می‌آیی

      به یاد کربلا، کرب و بلا شد عالم امکان
      زمان، هر روز عاشوراست، می‌دانم که می‌آیی

      هنوز آیات قرآن از لب جدّت به نوک نی
      به گوش زینب کبراست، می‌دانم که می‌آیی

      به یاد آب‌ آب تشنگان، چشم محبانت
      ز اشک و خون دل دریاست، می‌دانم که می‌آیی

      هنوز آن زخم پیکانی که بر چشم عمویت خورد
      به چشم خون‌فشان ماست می‌دانم که می‌آیی

       تماشای خیالیِّ سر اصغر به نوک نی
      شرار آتش دل‌هاست می‌دانم که می‌آیی

      به خون پاک مظلومانِ عالم می‌خورم سوگند
      که مهدی مصلح دنیاست می‌دانم که می‌آیی

      اگر چه غایبی «میثم» به چشم خویش می‌بیند
      لوای دولتت برپاست می‌دانم که می‌آیی

 

*****************************************


     قاسم نعمتی
     
      این من و هجر تو و حال به هم ریخته ام
      رحم کن بر من و احوال به هم ریخته ام

      منم آن عاشق جامانده ی روز عرفه
      سر به زیرم سر اعمال به هم ریخته ام

      آرزو داشتم امسال بیایم عرفات
      گریه دار از غم هر سال به هم ریخته ام

      هر دل آشفته پی هم نفسی می گردد
      با غمت خورده رقم فال به هم ریخته ام

      درد، بالاتر از این نیست برایم انگار
      دوری از توست در اقبال به هم ریخته ام

      خوش به حال شهدایی که سبکبال شدند
      به پریدن نرسد بال به هم ریخته ام

      همه دلشوره ی من ماه محرم باشد
      مادرت با خبر از حال به هم ریخته ام

      به تو و گریۀ هنگام غروبت سوگند
      فکر جدّ تو و گودال به هم ریخته ام

      چه کنم دست خودم نیست دلم بی تاب است
      وقت آوارگی قافله ی ارباب است

 

*****************************************


      یوسف رحیمی
           
      شب های بی قراریِ چشمم سحر نشد
      دلواپسی و غربت و اندوه سر نشد

      آهم کشید شعله ولی بال و پر نشد
      اصلاً کسی ز حال دلم با خبر نشد

      فرموده ای که شرط وصالت صبوری است
      وقتی زمان زمانه‌ی هجران و دوری است

      ای طلعة الرشیده‌ی من أیها العزیز
      ای غرة الحمیده‌ی من أیها العزیز

      ای نور هر دو دیده‌ی من أیها العزیز
      خورشید من سپیده‌ی من أیها العزیز

      این جمعه هم غروب شد اما نیامدی
      ای آخرین سلاله‌ی زهرا نیامدی

      وقتی که هست چشم تر تو مطاف اشک
      گم می شود دوباره دلم در طواف اشک

      چشمان بی قرار من و اعتکاف اشک
      آقا بخر مرا به همین دو کلاف اشک

      این اشک ها شده همه‌ی آبروی من
      چشمی گشا به روی من ای آرزوی من

      آمد محرم و غم عظمای کربلا
      خون می تراود از دل صحرای کربلا

      چشمان توست مصحف غم های کربلا
      داری به دوش پرچم آقای کربلا

      هر صبح و شام غرق عزا گریه می‌کنی
      با روضه های کرب و بلا گریه می‌کنی

 

*****************************************


      امیرحسین محمودپور


      این جمعه ها بهانه ایست که ما ندبه ای کنیم
      گریه به حال عمه ی مضروبه ای کنیم1

      یا صاحب الزمان نظری کن به حال ما
      شاید خدا بخواهد و ما توبه ای کنیم

      ×××

      1.حضرت سکینه(س) در گودی قتلگاه خطاب به حضرت اباعبدالله فرمودند:انظر الی
      عمتی المضروبه و راسنا مکشوفه


*****************************************


      غلامرضا سازگار

      ای دادخواه عترت و قرآن بیا بیا
      وی زخم دین به تیغ تو درمان بیا بیا

      از زخم هر شهید ندا می‌شود بلند
      کای التیام زخم شهیدان! بیا بیا

      تا چند شیعه ناله «یابن‌الحسن» زند؟
      ای شیعه را پناه و نگهبان بیا بیا

      تا کی سر حسین به دروازه‌های شام
      بر نی کند تلاوت قرآن؟ بیا بیا

      تا کی گُلان سوخته وحی، پای‌شان
      خونین بوَد ز خار مغیلان؟ بیا بیا

      تا کی میان مقتل خون دست و پا زند
      جدّت، حسین با لب عطشان، بیا بیا

      تا کی مهار ناقه زینب به دست شمر
      با اشک چشم و موی پریشان؟ بیا بیا

      تا کی ز سوز سوختن خیمه‌هایتان
      در قلب شیعه آتش سوزان؟ بیا بیا

      تا کی به خاک دامن گودال قتلگاه
      جسم حسین، زخمی و عریان؟ بیا بیا

      درمان درد عترت و قرآن ظهور توست
      داروی زخم‌های فراوان! بیا بیا

      «میثم»که هست مرثیه‌خوان در غم حسین
      خواند تو را به دیده گریان: بیا! بیا!

 

*****************************************


      غلامرضا سازگار
   
      زخم دل هجران زدگان را تو شفایی
      درد غم بی نسخه ما را تو دوایی

      عالم همه جا پر شده از تیرگی محض
      ما گمشدگانیم و تو مصباح هدایی

      مگذار که با ما همه عالم بستیزند
      ما با همه گفتیم که تو صاحب مایی

      سوگند به تنهایی تنهای مدینه!
      تنها تو فقط منتقم خون خدایی

      تو وارث بازوی علمدار حسینی
      تو پاسخ فریاد تمام شهدایی

      با خون دل و اشک روان هر شب جمعه
      با مادر خود فاطمه، در کرببلایی

      ای کاش که یک لحظه به چشم همه عالم
      زآن گوشۀ شش گوشه، به ما رخ بنمایی

      ما پیش تو بودیم ولی حیف نبودیم
      تو در دل مایی و ندانیم کجایی

      گفتم که دعایی کنم از بهر ظهورت
      دیدم تو دعایی، تو دعایی، تو دعایی

      "میثم" همه گوش است که از خویش بگویی
      کعبه همه چشم است که در کعبه درآیی

 



موضوعات مرتبط: مناجات با امام زمان(ع)

برچسب‌ها: امام زمان(ع) و محرم
[ 13 / 10 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

امام زمان(ع) و محرم


      غلامرضا سازگار

      ای مصلح حقیقی عالم بیا بیا
       وی منجی همیشه عالم بیا بیا

      بی روی تو نشاط، هم از ما گرفته رو
      عالم شده است خیمه ماتم بیا بیا

      بالله قسم تو وارث دین پیمبری
      ای زاده پیمبر اکرم بیا بیا

      از آن زمان که سرو قد فاطمه خمید
      مانده هنوز قامت ما خم بیا بیا

      از لحظه‌ای که صورت زهرا کبود شد
      بر روی ماست هاله‌ای از غم بیا بیا

      با یاد حنجری که بریدند از قفا
      هر روز ماست ماه محرم بیا بیا

      در سوک سینه‌ای که سَنان با سِنان شکافت
      سوزد هنوز سینه ما هم، بیا بیا

      بر طفل شیرخوار شما، شیعه شیر ناب
      از اشک دیده کرده فراهم بیا بیا

      از لحظه‌ای که عمه‌‌ات آمد به قتلگاه
      شد قتلگاه، وسعت عالم بیا بیا

      از شعله‌های دامن طفل یتیمتان
      سوزد هنوز سینه «میثم» بیا بیا


*****************************************


     محمود ژولیده
     
      ای کاش می شناختمت ای آشنای من
      ای بهترین مشوق دین و دعای من

      با کمترین عمل به بزرگی بخوانی ام
      ای آشنا به نیت درد آشنای من

       از ناسپاسی دل خود شرم می کنم
      ای وای من که هست دلت مبتلای من

      ای حاجت بزرگ دل پر توقعم
      روزی روا شود به دعایت دعای من

      وقتی که از کنار فقیران گذر کنی
      با چشم خود بگو نظری بر گدای من

      این گرد قافله که نشان از عبور توست
      بر چهره حجتی ست از این مدعای من

       ای ساربان به قافله سالار ما بگو
      جا مانده یک مسافری از کربلای من

      دردی که از محرّمتان مانده بر دلم
       گرید هوا و حال به حال و هوای من

      باران گریه بند نمی آید ای دریغ!
      تا خون رود ز چشم تو ای مقتدای من!


*****************************************      
     
      حسن لطفی

      برای شانه افتاده ام پری بدهید
      دلِ شكسته ما را به دلبری بدهید

      محبتی بكنید و مرا حرم ببرید
      نشان راه به چشم كبوتری بدهید

      كجاست خیمه سبزت؟ مسافرم برگرد
      برای دركِ شما كاش باوری بدهید

      شنیده ایم كه شب پای روضه ها هستی
      نشسته ایم بنالیم حنجری بدهید

      چقدر مثل شما می شویم این شب ها
      اگر به سینه زنت دیده تری بدهید

      برای شور گرفتن بهشت هم تنگ است
      چه می شود كه به ما جای بهتری بدهید

      نمی رود به خدا جای دور جان شما
      اگر برات حرم را به نوكری بدهید

      خبر رسیده خرابه شكسته ای می گفت:
      چه می شود كه به ما چند روسری بدهید


*****************************************


      محمود ژولیده 

      ای داغدار اصلیِ این روضه ها بیا
      صاحب عزای ماتم كرب و بلا بیا

      تنها امید خلق جهان! یابن فاطمه
      ای منتهای آرزوی اولیا بیا

      بالا گرفته ایم برایت دو دست را
      ای مرد مستجابِ قنوت دعا بیا

      فهمیده ایم با همه دنیا غریبه ایم
      دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا

      از هیچ كس به جز تو نداریم انتظار
      بر دست های توست فقط چشم ما بیا

      هفته به هفته می گذرد با خیال تو
      پس لا اقل به حرمت خونِ خدا بیا

      بیش از هزار سال تو خون گریه كرده ای
      ای خون جگر ز غربت زینب بیا بیا

      عرضِ ارادتِ كمِ ما را قبول كن
      امسال هم محرم ما را قبول كن


*****************************************

     احسان محسنی فر    


      ای وعده خدا ز چه تأخیر کرده ای؟
      دیگر برای آمدنت دیر کرده ای

      در اشتیاق پیرهنت سالیان سال
      یعقوب چشم های مرا پیر کرده ای

      خورشید اهل بیت، طلوعی دوباره کن
      عمرم به آخر آمده و دیر کرده ای

      قابل نبوده ام به حسابم بیاوری
      در بی تفاوتی همه گیر کرده ای

      با ربنای نافله هایت، دل مرا
      در روضه ها تو صاحب تأثیر کرده ای

      با گریه بر مصائب مظلوم کربلا
      آیات سرخ قافله تفسیر کرده ای

      هر خیمه ای که روضه ی عباس خوانده شد
      گریه برای دست علمگیر کرده ای

*****************************************


      یوسف رحیمی

      هر شب میان هیئت تو فکر می کنم
      آقا به صبر و طاقت تو فکر می کنم

      ما را شکسته طعنه ی طوفان روزگار
      دارم به استقامت تو فکر می کنم

      خون می شود دل تو ز اعمال شیعیان
      بر مهر بی نهایت تو فکر می کنم

      غم های بی کرانِ دلم می رود ز یاد
      وقتی به اوج غربت تو فکر می کنم

      ده قرن می شود که تو خون گریه می کنی
      بر قلب پر جراحت تو فکر می کنم

      هر سال روضه های تو تکرار می شود
      بر این همه مصیبت تو فکر می کنم

 

*****************************************


     سید مجتبی شجاع 

      گفتم که بی قرار تو باشم ولی نشد
      تنها در انتظار تو باشم ولی نشد

      گفتم به دل که جلب رضایت کند نکرد
      گفتم که جان نثار تو باشم ولی نشد

      گفتم میان جذر و مد اشک و آه شب
      در گردش مدار تو باشم ولی نشد

      گفتم که می رسی تو و من هم دعا کنم
      در دولت تو یار تو باشم ولی نشد

      گفتم که تا اجل نرسیده ست لحظه ای
      در خیمه ات کنار تو باشم ولی نشد

      گفتم که خاک پای تو را تاج سر کنم
      چون خاک رهگذر تو باشم ولی نشد

      گفتم به قدر آهِ دل دلشکستگان
      در عهد و روزگار تو باشم ولی نشد

      گفتم دعا کنم که بیایی ببینمت
      مانند مهزیار تو باشم ولی نشد

      گفتم شمیم ماه محرم که می رسد
      در روضه بی قرار تو باشم ولی نشد

 

*****************************************


      عباس احمدی
     
      کاش تا خیمه سبزت برسد فریادم
      "من از آن روز که در بند توأم آزادم"

      عاشقم دست خودم نیست بگو تا چه کنم
      دل به یک یوسف گمگشته زیبا دادم

      باز من ماندم و پرونده امضا نشده
      کاش با یک نظر لطف کنی دلشادم

      شدم آن تیر که در چله ای از وسوسه هاست
      شده ام صید و گناهان جهان صیادم

      عافیت در دل من راه بصیرت بسته
      شد هوس جای تو موعود من و میعادم

      در دلم ذوق گناه و به لبم نام شماست
      بنده ای بی صفت و هر چه که بادا بادم

      تشنۀ روی توأم رفع عطش می خواهم
      گفتم از تشنگی و یاد لبی افتادم

      بعد یک عمر حسین است فقط ذکر لبم
      "چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم"

      بُوَد آیا که دَرِ میکده را بگشایید
      بر من مست که یک نوکر هیئت زادم

      نام تو حرز نجات است مبادا برود
      در سرازیری قبر اسم شما از یادم

      جان ارباب بیا توبه من را بپذیر
      او که شد گریه کنش نوح و مسیح و آدم


*****************************************


      سید مجتبی شجاع
     
      دیده در حسرت دیدار شما مانده هنوز
      به تمنای نگاهت دل ما مانده هنوز

      بوسه یک روز به خاک قدمت خواهم زد
      لب به امید همان بوسه به پا مانده هنوز

      فقرا پیش کریمان که معطل نشوند!
      منتظر بر سر راه تو گدا مانده هنوز

      در نبودت زدلم صدق و صفا کم کم رفت
      مِهرت اما به دلم، شکر خدا مانده هنوز

      می شود دیدن روی تو نصیبم، یا، نه؟
      دل من بین همین خوف ورجاء مانده هنوز

      به همان ناله ی بین در و دیوار قسم
      مادرت چشم به راهت بخدا مانده هنوز

      ای امید همه دل های شکسته برگرد
      دختری درعقب قافله جا مانده هنوز

      همه حاجات به لطف تو روا شد اما
      با شما یک سفر کرب وبلا مانده هنوز


*****************************************

     محمد رسولی
     
      قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت
      حتی به قدرِ نیم نگاهی ببینمت

      تکلیفِ بیقراری این دل چه می شود؟!!!
      اصلاً شما اگر که نخواهی ببینمت...

      ای کاش یک سه شنبه شبی قسمتم شود
      در راهِ جمکران سر راهی ببینمت

      یا که مُحَرَمی شود و بین کوچه‌ای
      در حالِ کارِ نصبِ سیاهی ببینمت

      آقا خدا نیاوَرَد آن روز را که من
      سرگرم می شوم به گناهی ببینمت

      با این دلِ سیاه و تباهم چه دلخوشم
      بر این خیالِ کهنه یِ واهی: ببینمت!

      دارم یقین که روز ِ وصالِ تو می رسد
      ذکر لبم شده که الهی ببینمت


*****************************************

     عباس احمدی
     
      دیدم به خواب آن آشنا دارد می آید
      دیدم كه بر دردم دوا دارد می آید

      دیدم كه با شال عزا و چشم گریان
      مولایمان صاحب عزا دارد می آید

      تو بانی این روضه ای دریاب ما را
      آغوش خود بگشا گدا دارد می آید

      امشب نمی دانم چه سریّ هست كاین جا
      بوی شهیدان خدا دارد می آید

      در این دهه خط مقدم هیئتِ ماست
      از جبهه بوی كربلا دارد می آید

      این جا صدای گریه و عطر و مناجات
      از سنگر رزمنده ها دارد می آید

      آقا سوالی داشتم، از سمت گودال
      آوای وا اُمّا چرا دارد می آید

      آقا بگو جدّت مراقب باشد آخر
      یك خنجر تیز از قفا دارد می آید

      آتش به جان خیمه ها افتاده از درد
      پایان تلخ ماجرا دارد می آید

      همراه با آن قافله با دست بسته
      یك خانم چادر سیا دارد می آید

 

*****************************************


      احسان محسنی فر
  
      شد فصل ندبه و دل خانه ی غم است
      صاحب عزا بیا، ماه محرّم است

      مأنوسی ای حبیب، با روضه ی غریب
      از بعد قرن ها، حال تو درهم است

      امروز اگر تنم، احرام عاشقی ست
      فردا گواه ما، این رَخت ماتم است

      تا عادت شما، احسان و رأفت است
      سائل کجا پیِ، دینار و درهم است

      جز خانه ی کریم، حاجت کجا بریم؟
      ای آن که از دمت، روزی فراهم است

      ای ساحل نجات، سر منشاء حیات
      بی تو نفس زدن، مثل جهنّم است

      موعود هل اتی، در راه مانده را...
      نیمه نگاه تو، فیض دمادم است

      این روزها بُود، مهر تو شاملم
      در بزم روضه ها، لطفت مسلّم است

      یک کربلا بیا، ما را حواله کن
      آن جا که مهبط، ارباب عالم است

 

*****************************************


     رحمان نوازنی
     
      آقا سلام ماه محرم شروع شد
      بازاین چه شورش است و چه ماتم شروع شد

      آقا سلام تحفه اشکی به من دهید
      ماه گدایی من و چشمم شروع شد

      یادم نرفته است نگاه شما به ما
      از گریه های ماه محرم شروع شد

      قد قامت الحسین که تشنه شهید شد
      شد قامت العزا غم عالم شروع شد

      ده روز اعتکاف دوچشمم برایتان
      در روضه مثل مسجد اعظم شروع شد

      هاجر به پای روضه اصغر نشسته است
      تا این که جوشش زمزم شروع شد

      آقا سلام نیت گریه نموده ام
      شیرین ترین عبادت ما هم شروع شد

    

*****************************************


     مرتضی مظاهری
     
      محتاج یک نگاه ز سمت شما منم
       در ماجرای عشق تو درد آشنا منم

       آنکه تمام عمر کرم می کند شما
       وانکه به دست لطف تو دارد رجا منم

       تا می خورم به روی زمین دست گیری و ...
       لحظه به لحظه با نظرت روی پا منم

       هر صبح جمعه ندبه بخوانم برایتان
       با ناله های منتظران هم نوا منم

       از سفره ائمه نمک گیر گشته ام
       اما بطور خاص گدای رضا منم

       نوبت به آن رسید که شیرین زبان شوم
       از ذکر خیر نام حسین خوش نوا منم

       ای کاش تا حرم بروم همره شما
       مشتاق یک زیارت کرببلا منم

       از داغ های روضه جد غریبتان
       دلخون روضه کفن و بوریا منم


*****************************************

     غلامرضا سازگار


      ای یادگــار عتــرت و قـرآن بیا بیا
      جان‌ها به لب رسیده ز هجران بیا بیا

      گردیده سخت گله بی صاحبت اسیر
      در چنـگ گرگ‌هـای بیابــان بیا بیا

      بشنـو صـدای نالـه مـولا درونِ چـاه
      تا چنـد چشم فاطمـه گریـان بیا بیا

      تا کی سـر حسین بـه بـالای نیزه‌ها؟
      تا کی به خـاک آن تـن عریان بیا بیا

      تا کی کبـود قامت زینب ز کعـب نی؟
      تا کـی غـریب عتـرت و قـرآن بیا بیا

      تا چند دست‌های عمویت به روی خاک
      تا چنــد عمه‌هــات پریشــان بیا بیا

      سقـای سـر بریـده صحــرای کــربلا
      گویـد همـاره بـا لـب عطشان بیا بیا

      گر بی‌تو صبح عید برآید به چشم ماست
      دلگیر تـو ز شام غریبــان بیا بیا

      روز فراق بـاغ و گلستان بـرای ما
      باشد سیه‌تر از شب زنـدان بیا بیا

      اشعار «میثم»‌ات شده فریاد انتظار
      تـا عمـر او نیافتــه پایـان بیا بیا


*****************************************


      غلامرضا سازگار  

      طالب خون خدا متی ترانا و نراک
      یابن مصباح الهدی متی ترانا و نراک

      چه شود با تو کنم گریه سر قبر حسین
      در مزار شهدا، متی ترانا و نراک

      صبح جمعه ناله‌ام أین معزُّ الاولیاست
      می‌زنم تو را صدا، متی ترانا و نراک

      نیمه‌های دل شب کنار دیوار بقیع
      دهم آهسته ندا، متی ترانا و نراک

      می زند تو را صدا از سر نیزه‌ها هنوز
      سر از بدن جدا، متی ترانا و نراک

      چه شود ببینمت کنار بین الحرمین
      سر و جان کنم فدا، متی ترانا و نراک

      زخم قلب پسر فاطمه را مرهم نیست
      بی ظهورت اَبدا، متی ترانا و نراک

      چه شود از گل رویت بدهی یک صدقه
      سر راهی به گدا، متی ترانا و نراک

      چهره بگشا و ز آیینه خونین دلم
      زنگ محنت بزدا، متی ترانا و نراک

      "میثم" از خون خدا با تو سخن گفت بیا
      پسر خون خدا، متی ترانا و نراک



موضوعات مرتبط: مناجات با امام زمان(ع)

برچسب‌ها: امام زمان(ع) و محرم
[ 13 / 10 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(ع) - خداحافظی از محرم


       
      مسکین شدم که باز عطایی بیاوری
      یک لقمه نان برای گدایی بیاوری
      
      حالا که کار ما به تو افتاده یا کریم
      خوب است دست عقده گشایی بیاوری
      
      با این همه تجلی ذاتی که در تو هست
      شایسته است رو به خدایی بیاوری
      
      تا راه ما به سمت حرم منتهی شود
      باید دوباره قبله نمایی بیاوری
      
      من زیر بار منت اغیار کی روم؟
      منت کشیده ام که بلایی بیاوری
      
      موسایی و اشارت تو عین معجزه است
      اصلا نیاز نیست عسایی بیاوری
      
      هر بزم روضه سفره احسان فاطمه است
      اینجا نشسته ایم غذایی بیاوری
      
      نزدیک است که از سمت مادرت
      ما را برات کرببلایی بیاوری
      
      ای صاحب عزا کم ما را قبول کن
      امسال هم محرم ما را قبول کن

برگرفته از وبسایت دوستداران حاج منصور



موضوعات مرتبط: امام زمان(عج) - مناسبت هامناجات با امام زمان(ع)خداحافظی از محرم و صفر

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(ع) - خداحافظی از محرم
[ 23 / 9 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

امام زمان(ع)

يا اين دل شكسته ما را صبور كن
يا لا أقل به خاطر زينب ظهور كن

ديگر بتاب از افق مكه ، ماه من!
اين جاده هاي شب زده را غرق نور كن

با ذوالفقار حضرت مولا ، بيا و بعد
دلهاي شيعه را پرِ حسّ غرور كن

با كوله بار غربت و اندوه خود بيا
از كوچه هاي سينه زني مان عبور كن

امشب بيا كه روضه بخواني برايمان
امشب بساط گريه مان را تو جور كن

يا چند صفحه مقتل كرب و بلا بخوان
يا خاطرات عمه تان را مرور كن



موضوعات مرتبط: امام زمان(عج) - مناسبت هامناجات با امام زمان(ع)

برچسب‌ها: امام زمان(ع)
[ 8 / 9 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شب يازدهم - امام زمان(ع)

امام زمان

امروز پا به معركه كربلا زدي
از صبح گريه كردي وناله ها زدي

من هر چه را شنيده ام آقا تو ديده اي
ناليده اي،خميده اي وداغ ديده اي

دلواپسي به جوش دلت مثل خُم شده
شايد سه ساله عمه ي ناز تو گم شده

در بين دود و آتش صحرا چه مي كني
با ناله هاي زينب كبريي چه مي كني

امشب چقدر خسته اي و دل شكسته اي
امشب بداغ شام غريبان نشسته اي

گويا تو نيز سر بروي نيزه ديده اي
يا آنكه پابه پاي يتيمان دويده اي

آيا به پاي ناز شما خار رفته است
يا قاتلي بروي زمينت كشانده است

امشب كنار كشته ي مولا چه مي كني
با قامت خميده ي زهرا چه مي كني

 



موضوعات مرتبط: امام زمان(عج) - مناسبت هامناجات با امام زمان(ع)شب شام غریبان
[ 4 / 9 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شب عاشورا

امام زمان

صبح فردا صبح فردا روز عاشوراست مولا
چشم من بر راه و در عمق دلم غوغاست مولا

صبح فردا با اميد ديگري از خواب خيزم
تا مگر بانگ رسايت بشنوم بي تاب خيزم

كاشكي فردا بيايي پرده از رخ برنمايي
انتقام پهلوي بشكسته مادر بگيري

كاشكي فردا بيايي من براي تو بگريم
تو بخواني روضه و من پا به پاي تو بگريم

كاشكي فردا ببر گيري علي اصغرش را
تا همه بينند پر خون پاره پاره حنجرش را

در بغل گيري سه ساله توگل پژمرده اش را
تا بگيري انتقام روي سيلي خورده اش را



موضوعات مرتبط: امام زمان(عج) - مناسبت هامناجات با امام زمان(ع)شب دهم محرم

برچسب‌ها: شب عاشورا
[ 4 / 9 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شب هفتم محرم

امام زمان در شب هفتم
 
بيا كه وقت تو بسيار و وقت ما تنگ است
دو روز آخر عمر است و گوش بر زنگ است
 
بيا كه بر دل بيمار من شفا بخشي
وگرنه عاشق چون من براي تو ننگ است
 
بيا كه دوري تو كار دست من داده
ز سوز سينه گلو ساز و گريه آهنگ است
 
بيا كه هر چه بگويم كم است كم گويم
هنوز هم دل زهرا براي  تو تنگ است
 
گلوي پاره اصغر تو را صدا مي زد
بروي دست پدر طفل دست و پا مي زد


موضوعات مرتبط: امام زمان(عج) - مناسبت هامناجات با امام زمان(ع)شب هفتم محرم

برچسب‌ها: شب هفتم محرم
[ 1 / 9 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

امام زمان (ع) و محرم

 

      شبی دم سحری در دعایتان آقا
      کنید اندکی یاد گدایتان آقا
      
      مرا به نیمه ی شب ها برای نافله ها
      صدا کنید... فدای صدایتان آقا
      
      شکسته بال ترینم ولی مرا ز کرم
      پرم دهید میان هوایتان آقا
      
      دلم گرفته خدا خیرتان دهد یکبار
      دهید اجازه بیفتم به پایتان آقا
      
      به روی پنجه قد افراشتم به جلب نظر
      سوا کنید که باشم برایتان آقا
      
      ره ثواب بجوی زلف بخت مرا
      گره زنید به شال عبایتان آقا
      
      حدید زنگی قلب مرا جلا دهید
      مریض عشقم و لنگ دوایتان آقا
      
      شرر به سینه زده غصه ی مدینه تان
      نمک به زخم زده کربلایتان آقا
      
      برات کرب و بلا رفتن مرا بدهید
      شبی دم سحری در دعایتان آقا

  شاعر : ؟؟؟؟؟
      
  *************************


        آقا بیا که پیش قدمهات پا شوم
      در محضرت نشینم و مست از لقاء شوم
      
      یادم اگر کنی به دعای سحرگَهَت
      من نیز می شود که ز عصیان جدا شوم
      
      من نذر کرده ام که به صبح ظهور تو
      آیی و پیش مقدم پاکت فدا شوم
      
      حیف است با دلی که به تو خو گرفته است
      بر غیر مهر فاطمی ات مبتلا شوم
      
      گفتی ز حال و روز تو غفلت نمی کنم
      من دائما ز یاد تو غافل چرا شوم
      
      می آمدی و می طلبیدم تو را چو آب
      اما نشد که طالب آب بقا شوم
      
      آزرده خاطر از گنه عاشقان شوی
      شرمنده ام که باعث اخم شما شوم
      
      ماه محرم است بگو روضه ات کجاست؟
      تا میهمان هیئت آل عبا شوم
      
      گریه کنان به سینه زنم در غم حسین
      بلکه کمی شبیه تو صاحب عزا شوم
      
      یک شب مرا به شوق زیارت صدا نما
      تا آنکه زائر سحر کربلا شوم

  شاعر : ؟؟؟؟؟
    



موضوعات مرتبط: امام زمان(عج) - مناسبت هامناجات با امام زمان(ع)

برچسب‌ها: امام زمان (ع) و محرم
[ 28 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(ع) و محرم

ديده در حسرت ديدار شما مانده هنوز
به تمناي نگاهت دل ما مانده هنوز

بوسه يک روز به خاک قدمت خواهم زد
لب به اميد همان بوسه به پا مانده هنوز

فقرا پيش کريمان که معطل  نشوند!
منتظر برسر راه تو گدا مانده هنوز

در نبودت زدلم صدق و صفا کم کم رفت
مِهرت اما به دلم، شکر خدا مانده هنوز

مي شود ديدن روي تو نصيبم، يا،نه؟
دل من بين همين خوف ورجاءمانده هنوز

به همان ناله ي بين در و ديوار قسم
مادرت چشم براهت بخدا مانده هنوز

اي اميد همه دل هاي شکسته برگرد
دختري درعقب قافله جا مانده هنوز

همه حاجات به لطف تو روا شد اما
با شما يک سفر کرب وبلا مانده هنوز

سيد مجتبي شجاع

*******************

این من و هجر تو و حال به هم ریخته ام
رحم کن بر من و احوال به هم ریخته ام

منم آن عاشق جامانده ی روز عرفه
سر به زیرم سر اعمال به هم ریخته ام

آرزو داشتم امسال بیایم عرفات
گریه دار از غم هر سال به هم ریخته ام

هر دل آشفته پی هم نفسی می گردد
چند وقتی است به دنبال به هم ریخته ام

به گمانم که قرار است نبینم رویت
با غمت خورده رقم فال به هم ریخته ام

درد، بالاتر از این نیست برایم انگار
دوری از توست در اقبال به هم ریخته ام

خوش به حال شهدایی که سبکبال شدند
به پریدن نرسد بال به هم ریخته ام

همه دلشوره ی من ماه محرم باشد
مادرت با خبر از حال به هم ریخته ام

به تو و گریه هنگام غروبت سوگند
فکر جدّ تو و گودال به هم ریخته ام

چه کنم دست خودم نیست دلم بی تاب است
وقت آوارگی قافله ی ارباب است

شاعر : ؟؟؟؟؟

 



موضوعات مرتبط: مناجات با امام زمان(ع)

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(ع) و محرم
[ 27 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(ع) و محرم

شبهای بی قراریِ چشمم سحر نشد
دلواپسی و غربت و اندوه سر نشد
آهم کشید شعله ولی بال و پر نشد
اصلاً کسی ز حال دلم با خبر نشد

فرموده ای که شرط وصالت صبوری است
وقتی زمان زمانه‌ی هجران و دوری است

ای طلعة الرشیده‌ی من أیها العزیز
ای غرة الحمیده‌ی من أیها العزیز
ای نور هر دو دیده‌ی من أیها العزیز
خورشید من سپیده‌ی من أیها العزیز

این جمعه هم غروب شد اما نیامدی
ای آخرین سلاله‌ی زهرا نیامدی

وقتی که هست چشم تر تو مطاف اشک
گم می شود دوباره دلم در طواف اشک
چشمان بی قرار من و اعتکاف اشک
آقا بخر مرا به همین دو کلاف اشک

این اشک ها شده همه‌ی آبروی من
چشمی گشا به روی من ای آرزوی من

آمد محرم و غم عظمای کربلا
خون می تراود از دل صحرای کربلا
چشمان توست مصحف غم های کربلا
داری به دوش پرچم آقای کربلا

هر صبح و شام غرق عزا گریه می‌کنی
با روضه های کرب و بلا گریه می‌کنی

در حیرتم که با دلت این غم چه می‌کند
شب های داغ و شیون و ماتم چه می‌کند
با چشمهات اشک دمادم چه می‌کند
زخمی ترین غروب محرم چه می‌کند

امشب بیا که روضه بخوانی برایمان
صاحب عزای خون خدا صاحب الزمان

امشب بیا و با دل خونین جگر بخوان
از ماه خون گرفته و شق القمر بخوان
از شام بی کسی و شب بی سحر بخوان
از روضه های عمه تان بیشتر بخوان

وقتی که چشمهای تو از غم لبالب است
آئینه‌ی غریبی و غمهای زینب است

این خاک غرق ندبه و آه است العجل
هر صبح جمعه چشم به راه است العجل
آل عبا بدون پناه است العجل
بر روی نیزه ها سر ماه است العجل

یا این دل شکسته‌ی ما را صبور کن
یا لا اقل به خاطر زینب ظهور کن

يوسف رحيمي



موضوعات مرتبط: مناجات با امام زمان(ع)

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(ع) و محرم
[ 27 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(ع) و محرم

ای قبله ی نمازگذاران آسمان
ای خلق عالمت به سر سفره مهمان
هجر تو کرده قامت اسلام را کمان
الغوث یا بن فاطمه الغوث الامان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
 
ای روح دین حقیقت ایمان بیا بیا
ای جان جان و مصلح کل جهان بیا
تنها دمید عترت و قرآن بیا بیا
خورشید تا به کی به پس ابرها نهان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

ای غائب از نگاه و چراغ دل همه
داغ فراغ تو شده داغ دل همه
گل کرده این شراره به باغ دل همه
آه از جگر بر آمده آتش گرفته جان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

ای پر ز اشک چشم تو صحرا بیابیا
ای سینه سوز ناله زهرای بیا بیا
ای آرزوی زینب کبرا بیا بیا
تا چند سرو قامت دخت علی کمان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

مولا کنار چاه صدا می زند تو را
زهرا به سوز و آه صدا می زند تو را
زینب به قتلگاه صدا می زند تو را
زخم عزیز فاطمه گوید به مرزبان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
 
از قلب داغدیده ندا می رسد بیا
از ناله ی کشیده ندا می رسد بیا
از حنجر بریده ندا می رسد بیا
ای داغدار لعل لب و چوب خیزران
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

 تا کی ز دیده اشک نشانیم سیدی
تا کی در انتظار بمانیم سیدی
تا کی دعای ندبه بخوانیم سیدی
تا کی سر بریده ی جد تو بر سنان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

یاران دعا کنید که دلدار می رسد
خورشید از درون شب تار می رسد
صبح ظهور و وصل رخ یار می رسد
میثم بریز اشک و دعای فرجی بخوان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان



موضوعات مرتبط: امام زمان(عج) - مناسبت هامناجات با امام زمان(ع)

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(ع) و محرم
[ 27 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام زمان(ع) و محرم


       
      ای داغدار اصلی این روضه ها بیا
      صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا
      
      تنها امید خلق جهان یابن فاطمه
      ای منتهای آرزوی اولیاء بیا
      
      بالا گرفته ایم برایت دو دست را
      ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا
      
      فهمیده ایم با همه دنیا غریبه ای
      دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا
      
      از هیچکس به جز تو نداریم انتظار
      بر دستهای توست فقط چشم ما بیا
      
      هفته به هفته می گذرد با خیال تو
      پس لا اقل به حرمت خون خدا بیا
      
      بیش از هزار سال تو خون گریه کرده ای
      ای خون جگر ز قامت زینب بیا
      
      عرض ارادت کم ما را قبول کن
      امسال هم محرم ما را قبول کن

           اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید   
  
       
        *******************
       
       
      صدای گریه تان پیر کرده عالم را
      بیا که با تو بپوشم لباس ماتم را
      
      هزار شکر نمردم که باز میبینم
      کتیبه های عزا ؛ مشکی محرّم را
      
      برای عمه خود تا که روضه میخوانی
      به گریه شعله زنی دودمان آدم را
      
      دخیل بسته ام امسال قبل جان دادن
      ببینم اشک تو را روضه مجسّم را
      
      به نور خویش عزاداری مرا پُر کن
      به سایه ات بپذیر از گدات این کم را
      
      مرا شبیه شهیدان شهید عشقت کن
      به بال شوق و بصیرت بگیر دستم را
      
      بیا ؛به رفیقان رفته ام سوگند
      که با تو بگریم تمام این غم را
     
      اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید

       
      *******************

       
      
       
      از هجر تو طبیعت ما گریه می کند
      چشم تمام آینه ها گریه می کند
      
      چشم انتظار آمدنت شیر خواره‌ای است
      گهواره‌ای به کرب و بلا گریه می کند
      
      پای سه ساله‌ای که پر تاول آمده است
      دارد به اشک آه و دعا گریه می کند
      
      در علقمه به خاطر تو مشک پاره ای
      دارد کنار دست جدا گریه می کند
      
      گودال سرخ روز عطش نعره می کشد
      از روضه های خون خدا گریه می کند
       
      علی اشتری
       
      *******************
       
 
       
      بر پا شده حسینیه گریه ها بیا
      بر روی چشم های تر از اشک ما بیا
      
      شال عزای تو به عزایم نشانده است
      وقت عزای مان شده صاحب عزا بیا
      
      از معرفت تهی ام و از مصلحت پُرم
        تا زیر و رو شَوَم ز قدوم شما بیا
      
      یادش به خیر صحن رضا زار می زدم:
      آقا نشسته ام دَم ایوان طلا بیا
      
      ایوان طلا اگر که نشد تا ببینمت
      وقت سحر زیارت پائین پا بیا
      
      ای خاک بر سرم که نشد خاک پای تو
      یک شب خرابه دل من هم بیا بیا
      
      من را که کُشت وا ابتاهای عمه ات
      یک سر به خاک کشته کرب و بلا بیا

 
      اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید
      

      *********************
      

      
      جایی نداشتیم اگر این روضه ها نبود
      عشقی نبود اگر غم کرب و بلا نبود
      
      از دستمال اشک تو خونابه میچکد
      آقا مگر به زخم دو چشمت دوا نبود ؟
      
      من را کسی به قدر دو گندم نمیخرید
      این چشم اگر به خیمه تان آشنا نبود
      
      بر ما ز آبروی خودت خرج کرده ای
      ای وای اگر که لطف نگاه شما نبود
      
      از ما مگیر یک نفس این یا حسین را
      آقا حسین گفتن ما دست ما نبود
      
      ما با لباس نوکری اش زنده مانده ایم
      عمری نبود اگر غم ارباب ما نبود

  
      اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید

       
      *******************
       
            
      چشم انتظار مانده ام امّا نیامدی
      کُشتی مرا و بر سرم آقا نیامدی
      
      چنگی نمی زند به دلم اشک های من
      وقتی که تشنه هستم و دریا نیامدی
      
      من با لباس نوکری احرام بسته ام
      وقت طواف کعبه ی دلها نیامدی
      
      دیشب میان روضه نگاهم به راه بود
      گفتم که می رسی به تماشا نیامدی
      
      شاید نشسته بودی و بر سینه می زدی
      جای دگر؛ به روضه ی زهرا نیامدی
      
      شاید دوباره کرب وبلا رفته بودی و
      تا صبح می زدی به سر آنجا نیامدی
      
      امشب شب یتیم نوازی دست توست
      مگذار تا بگویمت آقا نیامدی

    
      شاعر این شعر را اگر میشناسید لطفاً اطلاع دهید

       
      *******************

      

      
      دلتنگی غروب همه جمعه های من
      کی میرسد به صحن حضورت صدای من
      
      دیگر دلم برای شما پر نمیزند
      برگرد و بال تازه بیاور برای من
      
      غیر از ضرر برای تو چیزی نداشتم
      حتی نیامده ست به کارَت دعای من
      
      اشکت اگر به نامه اعمال من نبود
      بخشش نبود شامل یا ربنای من
      
      یک روز محض خاطر این چند قطره اشک
      وا میشود به خیمه سبز تو پای من
      
      با تو هوای ماه عزا چیز دیگریست
      ای بانی مُحرم و صاحب عزای من
      
      امشب میان سینه زدن ها و اشک ها
      مُهری بزن به نامه کرب و بلای من
       
      محمد بیابانی

       
      ********************

      

      
      نمی رسم من از این جاده ها به گرد شما  
      به خاک پای گدایان کوچه گرد شما
         
      خدا کند که عنان گیر مرکبت باشم
      فـــدای پا به رکــابــان در نبرد شما
      
      ارادتی به تو و خانواده ات دارم
      منـم غــلام غــلامان فرد فرد شما
      
      چرا شبیه گذشته مرا نمی خواهی
      مگر نمی خورم آقای من به درد شما
      
      رسیده باز سه شنبه شب خجالتم از
      مرور نامه ی اعمال و آه و سرد شما
       
      محمد حسن بياتلو
       
      ********************
      

      
      دلم گرفته ز یارم خبر نمی آید
      چرا خزان جدایی به سر نمی آید
      
      به راه آمدنش خشک شد دو چشم ترم
      چرا مسافر من از سفر نمی آید
      
      کسی که عادتش احسان و سجیه اش کرم است
      چرا سراغ من محتضر نمی آید
      
      در این دیار که عشاق تو فراوانند
      دگر غلام تو مد نظر نمی آید
      
      چه در زمان فراق و چه در وصال از ما
      به غیر نوکری ات بیشتر نمی آید
    
      اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفاً اطلاع دهید
       
      ********************

      

      
      اين هفته هم گذشت تو اما نيامدي
      خورشيد خانواده‌ي زهرا نيامدي
      
      از جاده‌ي هميشه چشم انتظارها
      اي آخرين مسافر دنيا نيامدي
      
      صبحي كنار جاده تو را منتظر شديم
      «آمد غروب ، رفت و تو آقا نيامدي»
      
      از ناز چشمهاي تو اصلاً بعيد نيست
      شايد كه آمدي گذر ما نيامدي
      
      امروزمان كه رفت چه خاكي به سر كنيم
      آقاي من اگر زَد و فردا نيامدي
      
      غيبت بهانه اي است كه پاكيزه تر شويم
      تا روبرويمان نشدي تا نيامدي
      
      «يابن الحسن بياي»قنوتم وظيفه است
      ديگر به ما چه آمده‌اي یا نيامدي 
       
      علی اکبر لطیفیان
       
      *********************
      

      
      نـاز از تـو، نيـاز و تمنّـا ز مـا، بــه روي چشم
      منّت كشي ز يوسف بطحـا، به روي چشم
      
      گفتـي گنـه نكن، به خدا سعي مي كنم
      قدري دگـر نما تـو مدارا، به روي چشم
      
      امـري اگـر بـُود، به كس ديگري مگو
      من مُرده ام مگـر گل زيبا، به روي چشم
      
      قدري تو دور كن ز دلم، حُبّ نفس را
      مُردن به عشـق حضرت زهرا، به روي چشم
      
      بگـذار يـك نمـاز، بـه تو اقتدا كنـم
      عرفان و پاك بـازي و تقوا، بـه روي چشم
      
      مسكيـن نـواز! دلبر با معرفت، حبيب
      آخر چه مي شود بنهي پا به روي چشم؟

      شاعر این شعر را اگر میشناسید لطفاً اطلاع دهید
       
      ******************
      

      
      کجاست آنکه دوباره مرا تکان بدهد؟
      وچشم های خودم را به من نشان بدهد
      
      تمام عقربه ها زنده اند و می گردند
      دل من است که چیزی نمانده جان بدهد!
      
      کجاست آنکه خودم را بگیرد از من و بعد
      مرا به دست غزلهای بی کران بدهد
      
      هنوز وقت زیادی برای ماندن هست
      چه می شود که زمانه کمی زمان بدهد؟
      
      دلم هوای رسیدن به انتها کرده
      کجاست آنکه به من جام شوکران بدهد؟
      
      خدای واقعی ام سالهاست گم شده است
      کجاست آنکه خدا را به من نشان بدهد
       
      میثم امانی
       
      ********************

      

       
      صدای آمدنت را به گوش ما برسان
      زمان غیبت خود را به انتها برسان
      
      نگاه نافذ خود را بر این گدا انداز
      برای درد نهفته کمی دوا برسان
      
      اگرچه بهر ظهورت نکرده ام کاری
      بیا و بر لب ما فرصت دعا برسان
      
      به صبح جمعه ی موعود زائرم فرما
      به خاکبوسی روز فرج مرا برسان
      
      برای روز ظهور تو کعبه پا برجاست
      بیا سرور دوباره بر آن بنا برسان
      
      کنار تربت زهرا به وقت نافله ات
      دعای خویش به یاری این گدا برسان
      
      نوشته ام به وصیت اگر میسر شد
      بیا و مرده ما را به کربلا برسان
       
      جواد حیدری
       
      ********************
       
       
      ... ایاک نعبد و ایاک نستعین
      یعنی سلام مسجد مولای آخرین !
      
      شبهای چارشنبه به انگشت کیستی
      دنیا رکاب و گنبد فیروزه ای نگین
      
      ای جمکران بگو کجاست آخرین امید
      أین الشموس الطالعه ، أین مه جبین ؟
      
      دنیای من گوشه ی مسجد نشستن است
      و  زل زدن به گردش تسبیح زائرین
      
      بگذار در کنار تو باشم تمام عمر
      بگذار در کنار تو باشم فقط همین
       
      زهرا بشری موحد
       
      *******************
       
       
      آسمان خشک شد و نیست خبر، یعنی چه؟
      شعر می بارد و اکسیر هنر یعنی چه؟
      
      رنگ این قافیه از غم شد و وزنش ماتم
      هی ردیفم شده :او رفته سفر...،یعنی چه؟
      
      روضه خوان گفت تو را کرب و بلا خواهم برد
      هر که دارد هوس خون جگر یعنی چه؟
      
      روضه خوان گفت زنی پشت دری...اما  بعد...
      تو بیا ترجمه کن سینه و در یعنی چه؟
      
      گفت مردی شده غربت زده و محرم چاه
      پس«علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر»*یعنی چه؟
      
      گفت یک کودک لب تشنه به دنبال سراب
      بر کف دست پدر... تیر سه سر یعنی چه؟
      
      آه ای حضرت موعود بیا ثابت کن
      "ارثِ این مادرِ خم گشته کمر"یعنی چه؟
       
      یحیی نژاد سلامتی
       
      ********************
      

      
      دلم دوباره خبر میدهد ظهور تو را
      بدون فاصله حس می کنم حضور تو را
      
      به من مگو که نرفته چگونه برگردد
      مسیر جاده خبر میدهد عبور تو را
      
      کدام آینه در این زمانه ناقص نیست؟
      که خوب جلوه دهد انعکاس نور تو را
      
      شبی به سینه ی طوفانی ام به صید بیا
      مگر که لمس کنم رشته های تور تو را
      
      من از زیارت ناحیه خوب دانستم
      شکسته است کسی شیشه ی غرور تو را
       
    
  رضا جعفری



موضوعات مرتبط: مناجات با امام زمان(ع)

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(ع) و محرم
[ 27 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد