اشعار مصیبت های اهل بیت (ع) در شام

اشعار مصیبت های اهل بیت (ع) در شام


محمود ژولیده

هول و هراس باز دوباره شروع شد
چشمان هیز و معجر پاره شروع شد

اینجا عجیب طبل و کف و سوت می زنند
بر آستین پاره نظاره شروع شد

تنها به سنگ نیز کفایت نمی کنند
از بام های خانه شراره شروع شد

با نامِ خارجی که نشان می دهند هیچ
تحقیر با زبان اشاره شروع شد

تحقیر در محلۀ شوم یهودیان
گاهی پیاده گاه سواره شروع شد

عمامه سوخت، پوست سر سوخت، جامه سوخت
گویی دوباره زینب و چاره شروع شد

رقاصه های زانی و رجاله های پست
رفتارشان به طبل و نقاره شروع شد

این شهر بوی سبّ علی را گرفته است
اخبارهای کذب مناره شروع شد

هرطور هست ، تهمت شامی شود تمام
اما حماسه های هماره شروع شد

این شهر ذوالفقار علی را طلب کند
یعنی خطابه های دوباره شروع شد

*****************************

مهدی نظری

اولین روز از مه صفرُ
سر آقای ما به شام آمد
عید دشمن بجای نقل و نبات
سنگها روی پشت بام آمد

کودکان پابرهنه و خسته
دست ها بسته چشم ها گریان
در میان نگاههای حرام
عمه هم روی ناقۀ عریان

جگر عمه بیشتر می سوخت
هر زمان گوش پاره را می دید
حرمله خنده بر لبانش داشت
تا سر شیرخواره را می دید

باز هم زجر لعنتی بودو
شعله بر جان بچه ها افتاد
سر عباس از سر نیزه
بارها زیر دست و پا افتاد

بین این راه با دف و آواز
پیش چشم رقیه رقصیدند
هرکجا اشک عمه جاری شد
پیرزنها به عمه خندیدند

سر شش ماهه را روی نیزه
پیش چشم رباب می بردند
کاروان را سپاه نامحرم
سوی بزم شراب می بردند

اسم تشت طلا وسط آمد
به غرور یتیمها پا خورد
عمه ام مرد و زنده شد وقتی
خیزران بر لبان بابا خورد

*****************************


سید هاشم وفایی

دلم گرفته و جانم ز زندگی سیر است
هوای شام چرا اینقدر نفس گیراست

لباس عید به تن کرده اند مردم شام
فضای شهر چراغان و غرق تزویر است

نوای هلهلۀ مردمان همانندِ
صدای نیزه و تیر و صدای شمشیر است

ز بام ها ز چه باران سنگ می بارد
به سوی ما همه جا سیل غم سرازیر است

ز دست و پای گلی روی ناقه خون ریزد
حدیث غُربت او ناله های زنجیر است

چه غافلند که بر اشک و آه ما خندند
که در کمان دل خستگان همین تیر است

قسم به آیۀ ناب"لیِذهِبَ عَنکُم"
به روی نیزه سری از تبار تطهیر است

پی هدایت مردم ز روی نی آید
نوای قاری قرآن که غرق تفسیر است

به عرش دوست زده تکیه قدر ما، امّا
هنوز دشمن بیدادگر زمین گیر است

مس وجود «وفایی» اگر که آوردی
غبار درگه این آستانه اکسیر است



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوعات مرتبط: مصیبت شام

برچسب‌ها: اشعار مصیبت های اهل بیت (ع) در شام
[ 5 / 9 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]