اشعار ولادت امیرالمومنین علیه السلام
خدا میخواست تا تقدیر عالم این چنین باشد
کسی که صاحب عرش است، مهمان زمین باشد
خدا در ساق عرش خویش جایی را برایش ساخت
که حتی ماورای دیده ی روح الامین باشد
خدا میخواست از رخساره ی خود پرده بردارد
خدا میخواست تا دست خودش در آستین باشد
علی حُبّه جُنَّه ، قسیم النار و الجنه
خدا میخواست آن باشد ،خدا میخواست این باشد
علی را قبل از آدم آفرید و در شب معراج
به پیغمبر نشانش داد تا حق الیقین باشد
به جز نام علی در پهنه تاریخ نامی نیست
که بر انگشتر پیغمبران نقش نگین باشد
به جز او نیست دستاویز محکم در دل طوفان
به جز او نیست وقتی صحبت از حبل المتین باشد
مرا تا خطه های بی الف راهی کن و بگذار
که بعد از خطبه بی نقطه ی تو نقطه چین باشد
مرا در بیت ، بیت شعر هایم دستگیری کن
غزل های تو بی اندازه باید دلنشین باشد
غزل لطف خداوند است اهل دل خبر دارند
غزل خوب است در وصف امیر المومنین باشد
احمد علوی
*************************
جبریلی و هر آینه عرش است کنارت
ماتند همه از پر معراج مدارت
ما چاره نداریم به غیر از سر تسلیم
آهو چه کند با نفس شیر شکارت
با بودن تو، بودن خورشید زیادی است
جز اینکه بگویم شده شمع مزارت
تو عرش نشینی و گهی کوفه می آیی
قربان همین سر زدن گاه گدارت
ما را به دو ابروت بمیران و پس از آن
ای شاه نداریم دگر کار به کارت
من دست به دامانم و تو دست به خیری
پس رد شو به دستم برسد گرد و غبارت
تو رب منی و همه ی ایل و تبارم
ما عبد توایم و همه ی ایل و تبارت
سنگینی این کفّه ی ما از کرم توست
با مثل تو ای دوست چه خوب است تجارت
در عشق بنا نیست که میثم شده باشم
سلمان تو هم آخرش افتاد به دارت
موسی بن ابیطالبی و دوره به دوره
از طور به سمت نجف افتاد گذارت
در طالع امسال برایم بنویسید :
یکروز نجف باشم و یکروز کنارت
علي اكبر لطيفيان
*************************
ويران شدم كه تو برسي بانيَم شوي
احوال پُرس هر شبِ بارانيَم شوي
نزديكِ زخم ِ اين دلِ زندانيَم شوي
تا راهِ حل ِ دردِ پريشانيَم شوي
ديدم چه زود آمدي و غُصه ميبري
ديدم كه از پدر بخدا مهربان تري
چشم خدا تا كه تماشات ميكند
در رحمت و مجاهده پيدات ميكند
در دهر و در حديد معمات ميكند
پيش فرشته با تو مباهات ميكند
دريا اگر مُرَكب و جنگل اگر قلم
تا آخر كتابِ تو هرگز نميرسم
اصلاً مگر كه هست مسيحاتر از خودت؟
بابايِ خاك باشد و درياتر از خودت؟
با راه هاي آن طرف آشناتر از خودت؟
در لا اله آيه اي پيداتر از خودت؟
دنيا همه برابر تو مات ميشود
حتي خدا به تو اثبات ميشود
كعبه شكافت تا كه بگويد خبر تويي
دربه دريست بي تو در اين شهر و در تويي
آقاي ناشناس همين رهگذر تويي
جذر و مَدِ جلال خدا در خطر تويي
پرچم به دست توست، يقيناً شكست نيست
بر روي دستهاي غيور ِ تو دست نيست
آنجا كه خِيلْ هست يقين ردّ پات هست
يعني كه اسم اعظم ذات و صفات هست
چيزي كه گفته اند كه رمز نجات هست
در وصله هاي كهنه ي اين گيوه هات هست
اين رمز را ابوذر و سلمان شناختند
مرداني از اهالي طوفان شناختند
خوب است با دو دستِ كريمت رطب شدن
با بوسه بر حريم شما بابِ لب شدن
در مستيِ ولايتِ تو با ادب شدن
شاگرد درس هاي امير ِ عرب شدن
نهج البلاغه باغ ِ غم و داغ هايِ توست
يعني مرام نامه ي درد آشناي توست
در آسمان،اسير ِشما شُهرتِ من است
گنجينه ي محبت تو ثروت من است
رَختِ شريفِ نوكريت كِسوَت من است
نامت شكوه و آبرو و عزتِ من است
آن دل كه رفت و خاكِ حريم كرم نشد
پستي كشيد و تا به ابد محترم نشد
اگرشاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
*************************
فقط علی ست در عالم که درمقام علی ست
که هرچه هست درعالم به زیر بام علی ست
به پادشاهی عالم رسیده آن کس که
کنیز حضرت زهرا و یا غلام علی ست
علی همیشه علی بود و هست وخواهد بود
و یازده گل بی مثل از دوام علی ست
به کوری همه ی دشمنان، خدا گفته ست
امام اول عالم فقط امام علی ست
مرا ببر به سر سفره ای که خود داری
شنیده ایم که این کار در مرام علی ست
بهشت بوی گل یاس هیجده ساله ست
که بو ی آن همه ی عمر در مشام علی ست
علی و فاطمه یک روح در دو جسم جدا
علی تمامی زهرا و او تمام علی ست
اگرچه تلخ شد این زندگی به کامش آه
ولی به روز قیامت جهان به کام علی ست
**
خورشید و ماه آینه ی دیگر علی ست
هفت آسمان به حلقه انگشتر علی ست
آه ای جوان بیا به حسن اقتدا کنیم
زیرا که این امام علی اکبر علی ست
تقدیرهای خوب و بد ما هر آنچه هست
باور نمی کنی همه زیر سر علی ست
این کربلا که عشق من و توست در جهان
اینها همه ز دولتی دختر علی ست
لطفا مرا به نام خود من صدا مزن
پیش تمام خلق بگو نوکر علی ست
یا خواستی که لطف شما شاملم شود
بگو گدای هر شبی همسر علی ست
شرح بیوگرافی من را بده به خلق
برگو غلام و قنبر دور و بر علی ست
شکر خدا که جای علی سبز مانده است
امروز هم علیست که بر منبر علی ست
دشمن خیال شوم خودش را به گور برد
فهمیده است کشور ما کشور علی ست
او اولین خلیفه عالم و آدم است
نفرین به هر که در دو جهان منکر علی ست
نادر حسینی
*************************
دلم غیر ایوان پناهی نداشت
دلم زائری بود و راهی نداشت
دلم در بساطش جز آهی نداشت
علی داشت آن را كه شاهی نداشت
به دور امیر كرم گشته ام
صد و ده قدم در حرم گشته ام
به او گفتم ای شاه راهم بده
امان نامه ای بر گناهم بده
لیاقت به یك دم نگاهم بده
پناهی ندارم پناهم بده
صدا زد پریشانی ات با علی
اگر خسته جانی بگو یا علی
همین لحظه ها بود پیدا شدم
علی گفتم و از زمین پا شدم
شب و روز حیران مولا شدم
گدا بودم او خواست آقا شدم
دلِ من بدون علی بی كس است
بمیرم ببینم علی را بس است
تحمل به این نور لابد نبود
ترك خوردن كعبه بی خود نبود
و كعبه كه جای تَرَدُد نبود
پس این ها همه یك تولد نبود
خدا خواست ثابت كند بر جهان
علی هست یكتاترین در جهان
فقیری كه انگشتر از او گرفت
سلیمان شد و ذكر یاهو گرفت
اگر مدح او بر لبم جا گرفت
یدالله دستان من را گرفت
به من گفت از مرد خندق بگو
بیا از علیٌ مع الحق بگو
علی با خدا و خدا با علی
علی یا خدا گفت، حق یا علی
امیری نداریم الّا علی
اگر ناتوانی بگو یا علی
مجید تال
*************************
من كه دائم پاي خود دل را به دريا مي زنم
پيش تو پايش بيفتد قيد خود را مي زنم
كعبه اي در سينه ام دارم كه زايشگاه توست
از شكاف كعبه گاهي پرده بالا مي زنم
اين غبار روي لبهام از فراق بوسه نيست
در خيالم بوسه بر پاي تو مولا مي زنم
از در مسجد به جرم كفر هم بيرون شوم
در ركوعت مي رسم خود را گدا جا مي زنم
اينكه روزي با تو مي سنجند اعمال مرا
سخت مي ترساندم لبخند اما ميزنم
من زني را مي شناسم در قيامت… بگذريم
حرفهايي هست كه روز مبادا مي زنم
کاظم بهمنی
*************************
با شوکت بی نظیرش آمد از راه
می آید از آسمان و در دستش ماه
دیدی که دهان کعبه هم وا مانده
لا حول ولا قوة الا بالله
**
از جلوه ی نور ازلی می گویم
از ساحت آن صبح جلی می گویم
عمریست که مشغول عبادت هستم
هر شام و سحر علی علی می گویم
**
ملک و ملکوت می شود حیرانش
برپاست حماسه های بی پایانش
لشکر به دمی ز هم فرو می پاشد
می آید و ذوالفقار در دستانش
**
چشم همه بر شکوه بی همتا بود
آن روز که شور حیدری برپا بود
وقتی در قلعه را درآورد از جا
ذکر لب او نوای یازهرا بود
**
با مهر تو هر دلی شرف می گیرد
عشق تو دل مرا هدف می گیرد
هر کس که به ذکر یا علی دلگرم است
از فاطمه ایوان نجف می گیرد
یوسف رحیمی
*************************
به طوف كعبه زني پاك و محترم آمد
ميان سينه ي او شعله هاي غم آمد
دخيل بست به دامان صاحب خانه
به سوي ركن يماني دو سه قدم آمد
صدا زد اي كه مرا ميهمان خود كردي
بگير روي مرا ، لحظه كرم آمد
همين كه دلنگران شد خدا اجابت كرد
صداي اُدخُلي از داخل حرم آمد
قدم نهاد به عرشي ترين مكان و سپس
شكاف سينه ي بيت العتيق هم آمد
ميان خانه چه ها شد كسي نمي داند
فقط سلام ملك بود دم به دم آمد
سكوت خلق شكست و پس از گذشت سه روز
زمان جلوه نمايي دلبرم آمد
ميان صورت او هر چه نور منجلي است
همين بس است ز مدحش كه نام او علي است
ز داغي لب ساقي خرابمان كردند
ميان كوزه چهل شب شرابمان كردند
محك زدند به ناز نگار اين دل را
براي ناز كشي انتخابمان كردند
قرار شد كه دم مرگ روي او بينيم
به شوق وصل ، همه عمر عذابمان كردند
دعا شديم و سحرها ميان نخلستان
به سجده هاي علي مستجابمان كردند
ابوتراب كرم كرد و بين اين همه خلق
مقابل قدم او ترابمان كردند
چو ذره ايم در اين وادي و به نام علي
بلند مرتبه چون آفتابمان كردند
هميشه بيشتر از احتياجمان دادند
هميشه با كرم خويش آبمان کردند
بداند عالم امكان كه ما علي داريم
چه غم ز فتنه ايام تا علي داريم
ميان بزم خراباتيان قراري نيست
به باده نوش كه برهان عقل كاري نيست
تمام دلخوشي ما محبت علي است
ز هيچكس بجز آقا اميد ياري نيست
كليمِ طور نشين شاهد كلام من است
به پيشگاه علي سجده اختياري نيست
قبولي همه اعمال با ولاي عليست
به هر چه طاعت بي حـُبش اعتباري نيست
حرام باشد اگر رو به غير او بزنيم
كريمتر ز علي هيچ سفره داري نيست
تمام نسل علي يذهبٌ مِن الـرَّجسند
به شأن و عزت اين خاندان تباري نيست
مقابل حرمش آسمان كند تعظيم
به جز مقابل او جاي خاكساري نيست
علي تجلي سبحان ربي الاعلاست
ثواب بردن نامش تبسم زهراست
ببين كه هر چه پس پرده بود افشا شد
دليل خلقت كون و مكان هويدا شد
براي اينكه كسي شك نياورد بعداً
شكاف كعبه نيامد به هم معما شد
دعا كنيد كه امشب خدا خريدار است
دعا كنيد كه درهاي آسمان وا شد
عليست آنكه جهان تحت اختيارش بود
ولي به زُهد و وَرَع بي نياز دنيا شد
عليست آنكه زمان عروج هر سحرش
تمام عرض و سماوات پيش او پا شد
عليست آنكه به معراج پشت پرده نشست
انيس و هم نفس مصطفي در آنجا شد
عليست آنكه نشان تَـعبُّد محض است
فقط مقابل معبود قامتش تا شد
عليست آنكه به هر رقص ذوالفقار او
گره ز ابروي احمد به حمله اي وا شد
نرفته از درِ اين خانه نا اميد كسي
امور خانة اين مرد دست زهرا شد
ز راه آمده حيدر ، همه قيام كنيد
نهاده دست به سينه به او سلام كنيد
دلم گرفته بهانه سلام شاه نجف
كه قبله گاه دلم گشته بارگاه نجف
تمام صحن علي بوي فاطمه دارد
شميم سيب بيايد ميان راه نجف
صفاي هر سحرش ، گريه بر غم زهراست
به گوش ميرسد آرام سوز و آه نجف
قدم زده دل شب در ميان نخلستان
امان ز كوفه و خون آبه هاي چاه نجف
قرار ما همه باب الرضا همان جايي
كه سوي شاه خراسان بُوَد نگاه نجف
قسم به نم نم اشكم پس از اذان صبح
چقدر بوي حسين ميدهد پگاه نجف
شب زيارتي شاه كربلا باشد
دلم هوائي آن صحن با صفا باشد
قاسم نعمتی
*************************
مصباحِ نور جلوه گر ماه ، یا علی
مفتاحِ مهر وقتِ سحرگاه ، یا علی
اسمت ضمانتِ صدق الله ، یا علی
تو از خدای کردی ام آگاه یا علی
هرچند الکن است زبان دلم ولی
آغاز کرده مدح تو را مرتضی علی
**
وقتی خدا به خلقت هستی اراده کرد
توحید را به صورت یک مرد ساده کرد
از اسم مستعار خودش استفاده کرد
کل صفات را روی اسمش پیاده کرد
آنقدر شد شبیه خودش که صداش کرد
آیینه دار ذات خدا مرتضی علی
**
تا داشت پای خلقت دستش هنر گذاشت
دستی که روی سینه عالم اثر گذاشت
از مرز بندگی همه را پشت سر گذاشت
از رازهای خود همه را بی خبر گذاشت
تا عرش رد پای تو را دید آسمان
از آن به بعد رفته کجا مرتضی علی
**
قرآن به وصف ذات تو دارد عبارتی
یا ایهاالعزیز و جئنا بضاعتی
یعنی به هرچه غیر خدا بی شباهتی
از اتحاد رد شده و عین وحدتی
ما بنده تو أیم و تویی بنده خدا
قالو بلای دوم ما مرتضی علی
**
هر کس از این معادله سر در بیاورد
باید سری به سجده قنبر بیاورد
در زیر ذوالفقار شما سر بیاورد
قلبی به اشک دیده شناور بیاورد
یا ایهاالامیر سرم را قبول کن
سرمایه ام ولای شما مرتضی علی
**
کج راهه اند بی قدمت راست راهه ها
بی قدر در رسای تو اند این سیاهه ها
قلبم پر است از تو و این فلبداهه ها
یکتایی تو علت کفر الاهه ها
افتاده ام به خاک و صدا میزنم تو را
آقا بگیر دست مرا مرتضی علی
**
تنها تویی که بردن نامت عبادت است
هرکس گدات نیست خودش بی لیاقت است
بی تو نفس به سینه ي ما بی حرارت است
بی تو بهشت اهل یقین بی ضمانت است
سودای عاشقیست گدایی بهانه است
دردی بده بدون دوا مرتضی علی
**
چاه تو آب چشمه ما را زلال کرد
نان جوی تو گندم ما را حلال کرد
کویت بهشت رفتن ما را محال کرد
گفتیم حق علیست به هر کس سوال کرد
گنجینه های نام جهان شد اسیر آن
نعلین وصله دار تو یا مرتضی علی
**
در انتهای حق طلبی دار میثم است
این راه عاشقانه جنون مجسم است
آن رستخیز عام که نامش محرم است
تفسیر سرخ راه علی در دو عالم است
در این هزار سال همیشه گذشته است
راه نجف ز کرب و بلا مرتضی علی
**
تنها سلاح باورمان راه چاره است
باور کنید بمب اتم هیچ کاره است
عالم در انتظار شروعی دوباره است
امروز شیعه منتظر یک اشاره است
یا قاهرالعدو و یا والی الولی
یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی
محمد صميمي
*************************
ما از قدیم شهره افلاک گشته ایم
زمزم نخورده ایم ولی پاک گشته ایم
قالو بلی نگفته اسیر کسی شدیم
آری به پای مقدم او خاک گشته ایم
ما را درون ظرف ولا نرم کرده اند
آن جا جدا ز هر خس و خاشاک گشته ایم
ما خاک بوده ایم و مبدل به گل شدیم
با قطره های کوثر نمناک گشته ایم
با نام او خدا به گل ما دمیده است
قدریم و برتر از همه ادراک گشته ایم
با لطف حق ز عالمیان سر شدیم ما
از شیعیان حضرت حیدر شدیم ما
اول تو نور بودی و شمس الضحی شدی
با نام خویش زینت عرش خدا شدی
می خواست تا که مثل خودش در زمین نهد
تو آمدی و آینه ی کبریا شدی
پای تو حیف بود که روی زمین رسد
کعبه شکاف خورد و در آن پاگشا شدی
جنگیدی و خدا به تو لاسیف گفته است
یعنی که تو برای خدا لافتی شدی
بلغ رسول آمد و اکمال دین نمود
تو جانشین شدی وصی مصطفی شدی
بعد از نبی امیر همه مؤمنین شدی
اما غریب گشتی و خانه نشین شدی
بی تو قلم به صفحه انشا نمی رود
هر قطره چکیده به دریا نمی رود
تنها فقط نه ماه و ستاره در آسمان
خورشید هم میان ثریا می رود
مجنون اگر که نام تو یک بار بشنود
بالله قسم که در پی لیلا نمی رود
هر کس که نیست در دل او بغض دشمنت
نامش میان نام احبّا نمی رود
احمد گرفت دست تو را آسمان و گفت
دستی به روی دست تو بالا نمی رود
این باعث قبولی امر رسالت است
مرز میان مؤمن و کافر ولایت است
«دستی که پیش خانه مولا دراز نیست
در شرع بر جنازه آن کس نماز نیست»
حتی میان جمع محبین نمی رود
هر کس که در مسیر ولایت بساز نیست
این معنی درست و ظریف ولایت است
یعنی که روی حرف ولی اعتراض نیست
هر کس که بغض دشمن مولا نداشته
جایی به غیر دوزخش او را مجاز نیست
از این طرف هم هر کسی افراط می کند
فرمود امام صادق، او اهل راز نیست
امری که از سریر ولایت نزول کرد
باید بدون چون و چرایی قبول کرد
یادت به قلب مرده من جان شود علی
در این کویر تشنه چو باران شود علی
تنها به گوش چشم ابوفاضلت ببین
عالم همه ابوذر و سلمان شود علی
عدل تو عین عدل خدا عدل محشر است
تا ذوالفقار دست تو میزان شود علی
قرآن روی نیزه صفین باطل است
تو آیتی و حرف تو قرآن شود علی
دشمن ترین دشمن تو وقت احتضار
بر محضر تو دست به دامان شود علی
وقت رکوعت آمده ام پس شعف بده
امشب برات کرب و بلا و نجف بده
محمد علی بیابانی
*************************
حرفم به نام حضرت مولا شروع شد
همراه نام حضرت زهرا شروع شد
این نام فاطمه و علی یک نشانه است
خلق تمام عالم از اینها شروع شد
زهرا چو ریخت آب ، علی هم زده گلش
اینگونه خلق آدم و حوا شروع شد
حیدر میان معرکه بر سوی دشمنان
سر بند فاطمه زد و غوغا شروع شد
مولا کرم نما سرمان را قبول کن
عشق حسینت از سر ماها شروع شد
حیدر و فاطمه پدر و مادر منند
آنها دلیل خلقت بال و پر منند
باز آمدی و صفحه دفتر گرفته ای
مصرع به مصرع از دل من پر گرفته ای
مدیون یک نگاه توأم شاه لافتی
ذکر علی از این دل پرپر گرفته ای
کتمان نمی شود کرمت حیدر نبرد
حتی تو دست از در خیبر گرفته ای
با ضربه ای که بر سر مرحب زدی علی
جائی میان قلب پیمبر گرفته ای
مرحب برای قلعه خیبر بزرگ بود
اما تو جان از پشه کمتر گرفته ای
ای تکسوار غزوه خیبر علی علی
نامت شکسته صد صف لشکر علی علی
وصفت فراتر است از این حرف های من
از این همه سخن و از این هوی و های من
نامت مرا به خاک جنونم کشانده است
آخر ببین چگونه شده ماجرای من
تقصیر توست گر بشوم کافرت علی
ترسیدم و نگفتم:«هستی خدای من»
این سر به روی این تنم آقا اضافی است
این سر فدای تیغ شما مقتدای من
دشمن همین که نام یدالله را شنید
فریاد زد که میزند او دست و پای من
این دشمنان ببین چه به صف ایستاده اند
از ترس لافتای نجف ایستاده اند
من دور از این دیار زمینگیر می شوم
هر لحظه بیشتر به تو پاگیر می شوم
هر حرکت زمین و زمان با اشاره ات
من هم طلسم حرکت تقدیر می شوم
کور است هرکه منصبتان را ندیده است
بر چشم دشمنان شما تیر می شوم
گویم به عالم این یل خیبر شکن علی ست
تکرار می شوم و فراگیر می شوم
یا والی الولی خدا شیر کردگار
با ذکر حیدر است چنین شیر می شوم
مائیم اهل عشق و جنون یا علی مدد
مائیم اهل لطمه و خون یا علی مدد
اذن شهادت شهدا را تو میدهی
راه رسیدن به خدا را تو میدهی
بابا برای زخم دل بچه های خود
مرهم بهانه است شفا را تو میدهی
آقا تری تو از همه کس می شناسمت
انگشتری دست گدا را تو میدهی
ما خوب می شویم آقا به خدا بگو
اذن فرج به مهدی مارا تو میدهی؟
من یک مزاحمم به در خانه ات ولی
گفتند اذن کرببلا را تو میدهی
بابای شیعیان جهان شاه عالمین
بابای مهربان حسن،زینب و حسین
جواد دیندار
*************************
ديدار زيبا ميشود با چشمهايت
نظرات شما عزیزان:
غرق تماشا ميشود با چشمهايت
لب تشنه اي كه زير پلكت مينشيند
سيرابِ دريا ميشود با چشمهايت
مريم مقدس ميشود در سايه ي تو
عيسا مسيحا ميشود با چشمهايت
هر دردمندي كه مسيرش بر تو افتاد
حتماً مداوا ميشود با چشمهايت
سلمان فرستاديم تا ايمان بيارد
سلمان و مِنّا ميشود با چشمهايت
مستم كُنَد آن خوشه ي چشمي كه داري
اي من فداي گوشه ي چشمي كه داري
از دست تو بايد دوايم را بگيرم
بنويس از تو نسخه هايم را بگيرم
از جانِ بيمارم بلا را دور بنويس
من آمدم از تو شفايم را بگيرم
گلدسته ميسازم برايت شمع ها را
وقتي كه وام شعرهايم را بگيرم
اي كاش زهرا هم شبيه تو حرم داشت
تا اذن پيش تو بيايم را بگيرم
از پنجره فولاد اذنت را گرفتم
ميخواهم از تو كربلايم را بگيرم
بسيار داري مثل من دورت بگردم
خود را مثال پنج تن دورت بگردم
حيدر شدي تا پشت در هِي در بكوبند
جاي ملائك نيست بال و پر بكوبند
زهرا دلش ميخواست نام يا علي را
روي عقيق سرخ پيغمبر بكوبند
سنگ علي را فاطمه بر سينه كوبيد
بايد كه بر دُرِّ نجف حيدر بكوبند
معراج تازه ابتدايت بود بايد
نام تورا از اين مقرب تر بكوبند
اسم تو اسم اعظم پروردگار است
اين مُهر را بايد به هر منبر بكوبند
ما كوه را پيش تو جز كاهي نديديم
از دست تو غير از يداللهي نديديم
تيغت برهنه ميشود ابروت در هم
اينگونه عالم را تو خواهي ريخت بر هم
آغاز جنگ تو همان پايان جنگ است
وقتي نميماند به لشگر يك نفر هم
مأمور قبض روح پشت قبضه ي توست
حالا كه در دست تو باشد در كمر هم
در معركه هر اتفاقي خواهد افتاد
از رقص شمشير تو روي خاك برهم
اي لافتي الّا خودت لاسيف تيغت
كيفَ بشر هم هستي و خيرٌ بشر هم
قسمت شود پاي تو را بايد ببوسم
دست پسرهاي تو را بايد ببوسم
دارد هنوز از کعبه بوی تو می آید
حجش قبول است آن که سوی تو می آید
تو آبها را مهر کوثر کرده ای پس
جوشانده ی زمزم ز جوی تو می آید
خورشید در خورشید شد نور العلی نور
وقتی که زهرا روبروی تو می آید
معراج هم حتی نبی با تو سخن گفت
صوت خداوند از گلوی تو می آید
شب میشود یک سمت عالم آن زمان که
بر روی پیشانیت موی تو می آید
بنـتِ اسد الله اکبر داشت حق داشت
دیوار کعبه گر ترک برداشت حق داشت
ممنون از ايل و تباري كه تو داري
از لطف بيش از انتظاري كه تو داري
ما دست و پا گيريم اگر تو دست گيري
ما معتبر از اعتباري كه تو داري
خشم تو را مرحب به لكنت گفت وقتي
ابرو گره زد ذوالفقاري كه تو داري
حيثيت هر منكري زير سؤال است
روي حسابِ بي مزاري كه تو داري
هر كس تو را دارد چرا بايد بترسد
مثل تو تنها از خدا بايد بترسد
تو رفتي و با كوفه در افتاد زينب
بعد از تو جانش در خطر افتاد زينب
انگار بايد بچه هاي تو بيفتند
هر وقت در بين گذر افتاد زينب
گفت اُسكُتوا و خطبه ي غرّا بيان كرد
حتي خودش ياد پدر افتاد زينب
زينب كه بيهوده نمي افتاد از پا
از نيزه سر افتاد اگر افتاد زينب
يك عمر سعي ات بر حجابِ دخترت بود
اما تو رفتي و دگر افتاد زينب
ميخواستي چشم
موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - ولادت،مدح
برچسبها: اشعار ولادت امیرالمومنین علیه السلام مهدی وحیدی