حضرت حمزه (ع)

حضرت حمزه (ع)

بالا گرفت روز  اُحد تا که کارزار

شد آسمان روشن آن روز تارِ تار

 آتشفشان شده اُحد از بس گدازه ريخت

از آسمان و خاک زمين خون تازه ريخت

 حمزه در آن ميانه که گرم قتال شد

کم کم براي حمله ی‌ دشمن مجال شد

 آنقدر روبهان به شکارش کمين زدند

تا نيزه اي به سينه ی آن نازنين زدند

 حمزه که رفت قلب رسول خدا شکست

خورشيد چشمهاي رئوفش به خون نشست

 لبريز زخم بود و جراحت دل نبي

از دست رفته بود همه حاصل نبي

 ميدان خروش ناله ی‌ واويلتا گرفت

عالم براي غربت حمزه عزا گرفت

 جانم فداي پيکر پاک و مطهرش

جانم فداي زخم فراوان پيکرش

 اما هنوز غربت آن روز مانده بود

داغي عظيم بر دل عالم نشانده بود

 خواهر کنار جسم برادر رسيد و بعد

آهي ز داغ لاله ی پرپر کشيد و بعد

 پيمانه هاي صبر دل او که جوش رفت

آنقدر ناله زد که همان جا ز هوش رفت

 آري دلم گرفته ز اندوه ديگري

دارم دوباره ماتم مظلومه خواهري

 زينب غروب واقعه را غرق خون که ديد

از خيمه تا حوالي گودال مي دويد

 ناگاه ديد در دل گودال قتلگاه

درخون تپيده پيکر سردار بي سپاه

 پس با زبان پُر گله آن بضعه ی‌ بتول

رو کرد بر مدينه که يا أيها الرسول

 اين کشته ی‌ فتاده به هامون حسين توست

اين صيد دست و پا زده در خون حسين توست

 

یوسف رحیمی



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوعات مرتبط: حضرت حمزه(ع) - شهادت
[ 1 / 2 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]