اشعار شهادت امام جواد(عليه السلام)

اشعار شهادت امام جواد(عليه السلام)

عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند
پاسخ ناله و سوز و جگرش خندیدند

 

مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار
همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند

 همچو بسمل شده ای دور خودش می پیچید
به پریشان شدن بال و پرش خندیدند

 درد پیچیده به پهلویش و از هر دو طرف
دست میبرد به سوی کمرش،خندیدند

 آمده بر سرش اینجا کمی از داغ حسین
همگی جمع شدند دور سرش خندیدند

 یک نفر نیست که از خاک سرش بردارد
بر نفس های بدون اثرش خندیدند

 

زهر اثر کرده و رویش به کبودی زده است
بدنظرها به خسوف قمرش خندیدند

 

دست و پا می زند و نیست کنارش پدری
تا ببیند به عزای پسرش خندیدند

 

کربلا جسم علی پخش به صحرا شده بود
لشگری دور تن مختصرش خندیدند

 هر چه می گفت حسین یاولدی یاولدی..
عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند

 

قاسم نعمتی



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوعات مرتبط: امام جواد(ع) - شهادت

برچسب‌ها: اشعار شهادت امام جواد(عليه السلام)
[ 24 / 7 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]