اشعار امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و پاییز

اشعار امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و پاییز

پاییز شد فصل بهاری که به من دادند

طی شد تمام روزگاری که به من دادند

 

خورشید پیشم هست اما من نمی‌بینم

نفرین به این چشمان تاری که به من دادند

یعقوب نابینای راه یوسفم کرده

این گریه‌ی بی اختیاری که به من دادند

 از بس نیامد که زمان رفتنم آمد

اینگونه سرشد انتظاری که به من دادند

 

پایان کار “من” به وصل “او” نینجامید

آخر چه شد قول و قراری که به من دادند

 

ای جاده‌ها ای جمعه‌ها ای مردم دنیا

کو وعده آن تکسواری که به من دادند

 

من آرزوی دیدنش را می برم _ شاید …

… گاهی بیاید تا مزاری که به من دادند

**

 حالا زمستان است و من درگور خوابیدم

خورشید من! این خانه تاریک ِ به من دادند

 

علی اکبر لطیفیان



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوعات مرتبط: امام زمان(عج) - مناسبت ها

برچسب‌ها: اشعار امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
[ 12 / 7 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]