اشعار مناجات با امام زمان(عج)

اشعار مناجات با امام زمان(عج)

نايي براي ناله زهجران نمانده است
اصلاً در اين فراق به تن جان نمانده است

من هر چه چوب مي خورم از دوري شماست
در اين دل جنون زده سامان نمانده است

بي تو به آخر خط دنيا رسيده ايم
چيزي دگر به نقطه پايان نمانده است

بي تو خزاني است تمام فصول سال
شوقي براي بارش باران نمانده است

هر جا نسيمي از سر زلفت رسيده است
ردي ز پاي قلب پريشان نمانده است

ديگر بس است اين همه دوري ز آفتاب
آقا بيا که فرصت جبران نمانده است

هر کس براي تو ز جهان دست شسته است
سوگند مي خورد که پشيمان نمانده است

تا قلب مهربان تو راضي شود ز من
راهي به غير ذکر "حسين جان" نمانده است

امير حسين حيدري

**************************

بي تو يک روز نشد خوب به فردا برسد
يا دعا از سر سجاده به بالا برسد

زندگي سخت نفس مي کشد اينجا بي تو
کي به اخر نفس اين شب يلدا برسد

چشم باران زده کوچه به راه است هنوز
کاش آهنگ قدم هات به اينجا برسد

حسرت يخ زده پنجره ها را درياب
تا به گرماي دمت فصل تماشا برسد

سيزده قرن زمين چشم به راهت مانده
نکند کار دوباره به اگر ها برسد

درد ديرينه يک قوم تو را مي خواند
با تو اين زخم قديمي به مداوا برسد

اگر از عمر جهان ثانيه اي باقي بود
بايد ان ثانيه حرف تو به دنيا برسد

شجره نامه ما مثل سحر معلوم است
چون به سر سبزي سرشاخه طوبي برسد

حسن کردي

مهدی وحیدی



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوعات مرتبط: امام زمان(عج) - موضوع آزاد

برچسب‌ها: اشعار مناجات با امام زمان(عج)
[ 19 / 4 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]