شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

 

منم آن دل که ز داغ تو به دریا میزد

روضه ات شعله به دامان ثريا ميزد

 

مو سپیدی که دو دستش به طنابی بستند

پیر مردی که نفس در پی آنها میزد

 

آن طرف گریه ي طفلان من و در این سو

خنده بر بي كسي ام دشمن زهرا می زد

 

نيمه جاني كه در آتش پي ِ طفلانش بود

شعله وقتي ز در سوخته بالا ميزد

 

آه از آن بزم شرابی که به يادم آورد

داغ آن زخم که نامرد به لبها میزد

 

یاد آن طفل که زنجیر تنش مانع بود

تا ببیند که لبِ چوب کجا را میزد

 

همه ي قدرت خود جمع نمود اما دید

خیزران را به لب زخمی بابا میزد

 

ترکه اش گاه به رخ گاه به دندان می خورد

در عوض عمه ي ما بود که خود را میزد

 

حسن لطفي



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 22 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

آن قدر بي‌صدا و خموش از ترانه‌اي

حِس مي‌كنم شكسته و بي‌آشيانه‌اي

 

آقا شنيده‌ام پِيِ مركب دويده‌اي

پاي برهنه،نيمه‌ي شب،چي كشيده‌اي؟

 

با پنجه زهر بر جگرت چنگ مي‌زند

با لكّه‌هاي خون به لبت رنگ مي‌زند

 

گيسو سفيد ، قدّ كمان ، بين بستري

آقا چه قدر پير شدي...شكل مادري

 

اشك فراق در نگهت موج مي‌زند

دلواپس يتيميِ موسي بن جعفري

 

چشم بقيع منتظر مقدمت شده

تو آخرين امانت شهر پيمبري

 

حالا به ياد خاطره‌ي دست بسته‌ات

گريان براي غربت زهرا و حيدري

 

آتش گرفت خانه‌ات امّا كسي نشد

در بين شعله كُشته‌ي ديواري و دري

 

دشمن براي قتل تو شمشير مي‌كشيد

قلب نبي ز غصه‌ي تو تير مي‌كشيد

 

پيغمبر خدا به كجا بود...كربلا...

آنجا كه خون ز فاجعه تصوير مي‌كشيد

 

وقتي سر حسين به نيزه بلند شد

كلّ سپاه نعره‌ي تكبير مي‌كشيد

 

علي صالحي

**



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 22 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

آسمان است و زمين دور سرش مي گردد

آفتاب است و قمر خاك درش مي گردد

 

اين قد و قامت افتاده درخت طوباست

اين محاسن بخدا آبروي دين خداست

 

اين حرمخانه ي زهراست نسوزانیدش

اين حسينيه ي دنياست نسوزانیدش

 

شعله پشت حرم فاطمه زاده نبريد

پسر فاطمه را پاي پياده نبريد

 

میبريدش، ببريد از وسط مردم نه

هر چه خواهيد بياريد ولي هيزم نه

 

آي مردم بگذاريد عبا بردارد

پيرمرد است و خميده ست عصا بردارد

 

از مسيري ببريدش كه تماشا نشود

چشمي از اين در و همسايه به او وانشود

 

اصلاً اين مرد مگر پاي دويدن دارد؟

پيرمردي كه خميده ست كشيدن دارد؟

 

بگذاريد لبش ياد پيمبر بكند

وسط شعله كمي مادر مادر بكند

 

شعله ي تازه به چشمان غمينش نزنيد

آسمان است و در اين كوچه زمينش نزنيد

 

شايد اين كوچه همان كوچه ي زهرا باشد

شايد آن كوچه ي باريك همين جا باشد

 

شايد اين كوچه همان جاست كه زهرا افتاد

گر چه هم دست به ديوار شد اما افتاد

 

اين قبيله همگي بوي پيمبر دارند

در حسينيه ي خود روضه ي مادر دارند

 

علی اکبر لطیفیان



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 22 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

مسیر پای برهنه

 

مباد آنکه عبای تو یک کنار بیفتد

میان راه ، تن تو بی اختیار بیفتد

 

تو را خمیده خمیده میان کوچه کشیدند

که آبروی نجیبت از اعتبار بیفتد

 

دگر غرور تو را چاره جز شکسته شدن نیست

اگر محاسن تو دست این سوار بیفتد

 

توقع اثری غیر آبله نتوان داشت

مسیر پای برهنه ت اگر به خار بیفتد

 

چه خوب شد که لباست به میخ در نگرفت و ...

چه خوب شد که نشد پهلویت ز کار بیفتد

 

اگر چه سوخت حریمت ولی ندید نگاهت

ز گوش دخترکان تو گوشوار بیفتد

 

هنوز هم که هنوز است جلوه های تو جاریست

که آفتاب ، محال است در حصار بیفتد

 

علی اکبر لطیفیان



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 22 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

بقيع ! باز كن آغوش روح پرور را

كه در برت بِكِشي ميهمان آخر را

 

بقيع ! غسل زيارت كن و ضريح بساز

كه بوسه‌ها بزني پيكري مطهر را

 

بقيع ! اين تنِ مولاي سالخورده‌ي ماست

بگير در بغل آرام ياس پرپر را

 

بدان كه شرح غم اين غريب دشوار است

غمي كه كاسه‌ي خون كرد ديده‌ي تر را

 

بميرد آنكه در اين سنّ و سال زهرش داد

كه آتشي زد و سوزاند پاي تا سر را

 

شرار زهر شبي را به خاطرش آورد

كه ديد شعله‌ي بر چار چوبه‌ي در را

 

ميان دود درِ خانه با لگد وا شد

كه باز زنده كند روضه‌هاي مادر را:

 

-چه ضربه‌اي كه سر و روي ميخ را خون كرد

شكست شيشه‌ي عمر عزيز حيدر را-

 

بقيع ! روضه‌ي شيخ الائمّه سنگين است

ولي بيا كه بگويم از اين فراتر را

 

چه گويم از شب و پاي برهنه‌ي آقا؟

كه زنده كرد عزاي سه ساله دختر را

 

گمان نكن كه تمام است مقتل‌الصّادق

بقيع ! گوش بده حرفهاي آخر را

 

به قصد كُشتنش آن شب كه تيغ بالا رفت

خدا رساند پيِ ياري‌اش پيمبر را

 

همين رسول خدا ديد شمر ملعون را

كه بُرد زير گلوي حسين خنجر را

 

تلاش كرد ولي جاي بوسه را نبُريد

به زورِ پا زد و گرداند پاره‌پيكر را

 

علي صالحي



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 22 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

از سوز زهر آب شد از پاي تا سرم

با اشك هم قدم شده ساعات آخرم

 

پايم به سوي قبله ، لبم غرق خون شده

ديگر رمق نمانده به اعضاي پيكرم

 

آه اي بقيع باز كن آغوش خويش را

من آخرين امانت شهر پيمبرم

 

بار سفر به دوش گرفتم وَ با خودم

يك عالَمه مصيبت و اندوه مي‌برم

 

از غصه آه مي‌كشم و ناله مي‌زنم

يا رب ببين زمانه چه آورده بر سرم

 

دشمن شبي كه پاي برهنه مرا دواند

داغ رقيه بود عيان در برابرم

 

رحمي نكرد بر من و بر سنّ و سال من

انداخت ريسمان به روي دست لاغرم

 

ارث علي به من ز همه بيشتر رسيد

سوزانده شد دو بار ، حريم مطهرم

 

كاشانه‌ام اگرچه به آتش كشيده ‌شد

امّا نسوخت چادر و گيسوي همسرم

 

وقتي كه دود خانه‌ي ما را گرفته بود

ديدم فرار مي‌كند از شعله دخترم

 

آنجا به ياد كرب و بلا روضه خواندم از

طفل يتيم و عمّه‌ي محزون و مضطرم

 

طفلي كه ضجّه مي‌زد و از ترس مي‌دويد

مي‌گفت پس كجاست عموي دلاورم

 

علي صالحي



برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 22 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

خسته و سالخورده‌ي ايام

ديگر از پا به بستر افتاده

به زمستان رسيده پائيزش

گل ياسي كه پرپر افتاده

**

بعد يك عمر آخر پيري

چه بلايي‌ست آمده به سرش

چه شده هر نفس برون ريزد

از دهان پاره پاره‌ي جگرش

**

لحظه‌ي آخر است و در بستر

گاه با گريه گاه با لبخند

تلخ و شيرين تمام خاطره‌ها

از برش مي‌روند و مي‌آيند

**

يادش آيد ز روزگار چه قدر

سختي و زحمت و بلا ديده

بارها خانه زندگيّ‌اش را

در هجومي ز شعله‌ها ديده

**

آه از آن لحظه‌اي كه نامردي

با لگد دربِ خانه را وا كرد

ناگهان در ميان دود آقا

يادي از روضه‌هاي زهرا كرد

**

زير لب شكوه دارد از دنيا

چه كسي ديده در سياهيِ شب

دست بسته پياده پيري را

بدوانند در پيِ مركب

**

قطره قطره گلاب اشكش را

بر روي خاك كوچه مي‌افشاند

خسته كه مي‌شد و زمين مي‌خورد

روضه‌هاي رقيه را مي‌خواند

 

علي صالحي



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 22 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

آئينه بود و سنگْ دلش را شكسته بود

عمري به پايِ لحظه ي مرگش نشسته بود

 

آن شب دلش براي زيارت گرفته بود

از شوق ِ وصل ، بندِ دل از هم گسسته بود

 

صادق ترين سروده ي ديوان كردگار

از آن همه دروغ از آن شهر خسته بود

 

تكرار قصه ي علي و بند و كوچه هاست

روشن ترين دليل همان دست بسته بود

 

پاي پياده در پي مركب امام عشق

انگار روي اسب مغيره نشسته بود

 

بر خاك خورد و گفت كه اي واي مادرم

آن شب ، شبِ زيارت پهلو شكسته بود

 

 محمد ناصري



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 22 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

تا که در خانه در برابرش افتاد

شعله ی آهی میان حنجرش افتاد

 

بر سر سجّاده مثل جدّ غریبش

بند اسارت به جسم لاغرش افتاد

 

پای پیاده دوان دوان پی مرکب

در وسط کوچه ها که پیکرش افتاد ...

 

... ناله زد آنجا شبیه ناله ی زهرا

یاد کبودی روی مادرش افتاد

 

لحظه ای که مادرش به روی زمین خورد

ضربه چنان سخت بود ... گوهرش افتاد

 

خواست که بر روی پای خویش بایستد

هر چه قَدَر سعی کرد ... آخرش افتاد

 

تاول پاهای خویش را که نظر کرد

خاطره ای در دل مطهرش افتاد

 

روضه ای از روضه های داغ رقیه

شعله ی اشکی شد و به محضرش افتاد

 

در اثر شدّت پیاپی سیلی

دیده ی او تار شد ... معجرش افتاد

 

محمد فردوسی



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 22 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

از كار غربتت گره‌اي وا نمي‌كند

اين شهر ، با دل تو مدارا نمي‌كند

 

اين شهر ، زخم بي‌كسي‌ات را...عزيز من

جز با دواي زهر مداوا نمي‌كند

 

اين شهر ، در ميان خودش جز همين بقيع

يك جاي امن بهر تو پيدا نمي‌كند

 

اينجا اگر كسي به سوي خانه‌ات رود

در را به غير ضرب لگد وا نمي‌كند

 

اين شهر ، شهرِ شعله و هيزم به دستهاست

با آل فاطمه به جز اين تا نمي‌كند

 

ابن ِربيع ِ پست چه آورده بر سرت؟

شرم و حيا ز سِنّ تو گويا نمي‌كند

 

بالاي اسب در پيِ خود مي‌كشاندت

رحمي به قامتِ خَمَت امّا نمي‌كند

 

تا مي‌خوري زمين به تو لبخند مي‌زند

اصلاً رعايت رَمَقت را نمي‌كند

 

زخم زبانش از لب شمشير بدتر است

يك ذرّه احترام به زهرا نمي‌كند

 

علي صالحي

**



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 21 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

بارها سینه سوزان مرا سوزاندند

وقت و بی وقت دل و جان مرا سوزاندند

 

هر شب و نیمه شب آزار دلم میدادند

در خفا قلب پریشان مرا سوزاندند

 

سر سجاده اهانت به نمازم کردند

بر لبم آیه قرآن مرا سوزاندند

 

پا برهنه برُبودند مرا از حرمم

حرمت پیری و عنوان مرا سوزاندند

 

ناسزا پیش دو چشمم که به مادر گفتند

به خدا عزت جانان مرا سوزاندند

 

من به دنبال سر اَستَرشان ذکر به لب

سوز ذکر لب عطشان مرا سوزاندند

 

از غم مادر خود بی سر و سامان شده ام

که به کوچه سر و سامان مرا سوزاندند

 

گرچه دیدند که بر کرب و بلا میگریم

باز هم دیده گریان مرا سوزاندند

 

به خدا بر جگرم زهر جفا مرحم بود

گرچه از کینه دل و جان مرا سوزاندند

 

محمود ژولیده



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 20 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

تو غیر جود نکردی ، ولی جفا کردند

چقدر خون به دلت قوم بی حیا کردند

 

تو مثل فاطمه در حقشان دعا کردی

شبیه فاطمه حق تو را ادا کردند

 

کشند آتش و انگار کارشان این است

درست با تو شبیه سقیفه تا کردند

 

تو را بدون عبا دست بسته می بردند

میان راه ندانم چه با شما کردند

 

چه بی ملاحظه بودند آن سیه دلها

مگر رعایت قد خم تورا کردند؟

 

نصیب تو شده جامی ز زهر،آقا جان

چگونه درد غریبی ت را دوا کردند

 

قرار بود تو هم شاه بی حرم باشی

تو را گریز غزل سمت مجتبی کردند

 

 میثم میرزایی

موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 19 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

اشک غربت به چشم های فلک

رخت ماتم به قامت دنیا

بوی شهر مدینه پیچیده

بین هر کوچه از بهشت خدا

**

بوی غربت همیشه می آید

از سر قبر بی چراغ کسی

دل تنگ مدینه میسوزد

از تب شعله های داغ کسی

**

جان عالم فدای قبری که

غیر خورشید سایه بانش نیست

نه ضریحی نه سقف آینه ای

بر سرش غیر آسمانش نیست

**

دل من باز روضه میخواند

روضه ی غربت شقایق را

روضه ی حرمت و شکستن آن

روضه ی گریه های صادق را

**

روضه ای را که باز میخواهند

پر پروانه را بسوزانند

اصلا انگار عادت آنهاست

نیمه شب خانه را بسوزانند

**

ای امام غریب من آن شب

دشمنت داشت خنده سر میداد

با طنابی که بست دست تو را

تا کشیدند عمامه ات افتاد

**

نه عبایی به روی دوشت بود

پا برهنه ز خانه ات بردند

ای محاسن سفید شهر رسول

خون دل اهل خانه ات خوردند

**

بین آن کوچه ای که باریک است

چه غم گریه آوری داری

از زمین خوردن تو فهمیدم

بی کسی ارث مادری داری

**

ارث آن مادری که در کوچه

صورتش در هجوم سیلی بود

بعد از آن ضربه سخت وا میشد

پلک هایی که شد سیاه و کبود

**

ولی آقا خیالتان راحت

بین آن کوچه ظلم باطل شد

معجر مادر زمین خورده

بین صورت و دست حائل شد

**

گرچه بردند وحشیانه تو را

تازیانه نخورد همسر تو

خانه ات را اگرچه سوزاندند

زخم خاری ندید دختر تو

**

گرچه بردند وحشیانه تو را

خواهرت بین شهر دیده نشد

از عقب بی هوا به پنجه ی باد

موی طفلت دگر کشیده نشد

**



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 18 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

ای بهار همیشه های خدا

ای که از آسمان شدی جاری

از چه این روزها شکسته شدی

بغض داری ولی نمی باری

**

لا اقل صبر کن مسافر شب

گریه کن گریه در معابر شب

صبح صادق به جز تو کیست بگو

کیست جز تو امام بیداری

**

گاه گاهی که حرف هم داری

شهر در خواب میرود انگار

آه آقا چه میکشی با این

استخوانی که در گلو داری

**

تو بگو از کدام طائفه ای

که همیشه خدای عاطفه ای

لطف ها میکنی برای کسی

که برایت نمیکند کاری

**

پس کجایند عالمان سحر

یک نفر از چهار هزار نفر

که شبانه امام را بردند

پا برهنه به خفت و خواری

**

پس کجایند نافله خوان ها

که دل قافله به درد آمد

کی به درد میخورد پس کِی

این نمازی که هست تکراری

**

کوچه ای در مدینه منتظر است

تا که روضه بخوانی از دیوار

تا تو هم مثل مادرت آنجا

حس کنی بین درب و دیواری

**

تا که کوچه به کوچه پخش شود

هم صدائی غربتت با او

تا بفهمند فاطمی هستی

مثل مادر به غم گرفتاری

**

تا که دست تو را بندند و

هی به یاد علی بخندند و

نکشندت پیاده اینگونه

هی به قصد امام آزاری

**



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 17 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

آتش کشد زبانه ز دور و برم خدا

خاکسترش نشسته به روی سرم خدا

 

پور خلیلم و وسط شعله ها اسیر

بنما اجابتی به دل مضطرم خدا

 

ای وای از تغافل اصحاب سینه چاک

این درد غربت است به جان میخرم خدا

 

دشمن غرور موی سپید مرا شکست

اما کسی نبود شود یاورم خدا

 

بی دردسر به شخصیتم لطمه زد عدو

مستانه خنده کرد به چشم ترم خدا

 

بیرون مرا چگونه ز خانه کشید و برد

  پیداست از کبودی بال و پرم خدا

 

وقتی که سوی چشم مرا ضرب او گرفت        

دیدم چگونه خورد زمین مادرم خدا

 

با دست بسته در نظر اهل خانه ام

یاد آور شکستگی حیدرم خدا

 

گرچه کسی نبود تماشا کند مرا

  در فکر کوچه گردی آن خواهرم خدا

 

غم های عمه عاقبت انداختم ز پا

دیدی که داغ غربتش آمد سرم خدا

 

قاسم نعمتی



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 16 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

ماه سر برهنه

 

گفتیم با خجالت دل بعد بوتراب

معصوم دیگری نشود بسته در طناب

 

دیدیم دست هرچه امام است بسته شد

شیعه چرا نمیرد از این شرم بی حساب

 

گفتیم زهر کین به امامی نمی دهند

دیدیم هر زمان جگر دیگری کباب

 

گفتیم احترام به سجّاده می کنند

دیدیم سجده را ششمین بار در عذاب

 

گفتیم شب، دگر مه نو سر برهنه نیست

دیدیم ماه، پای برهنه زند رکاب

 

گفتیم دیگر از سر عمامه نمی کشند

دیدیم بی عمامه، امامی شود عتاب

 

گفتیم بر سه ساله دگر زجر و غصّه نیست

دیدیم پیر مرد شد از زجر و غصّه آب

 

گفتیم خانه را دگر آتش نمی زنند

دیدیم خانه سوخت دوباره درآن مذاب

 

آن سیل آتشین که از آن کوچه شد شروع

تا کعبه تا نرفته بگیریدش از شتاب

 

تنها رسول اعظم اسلام، با غضب

نگذاشت تا دوباره سر از خون شود خضاب

 

از آن مسیر کوچه ی باریکتر ز مو

عکسی به سینه مانده خدایا بدون قاب

 

گفتیم شیعه حقّ ولی را ادا کند

شقرن ها که دعوتتان مانده بی جواب

 

گفتیم محض غیبتتان شیعه می شویم

دادیم امتحان بدی باز در غیاب

 

گفتیم دوره دوره ی غربت زدایی است

ماندیم و ماند غربت هر تربت خراب

 

سرداب و سامرا و بقیع تلّ خاک شد

انگار رفته امّت قالو بلی به خواب

 

دیدیم و هیچ دم نزدیم این چه شیعگی ست

دشمن هر آنچه خواست روا داشت در نقاب

 

وهّابیت کمر به صف شیعه بسته است

تا در صفوف شیعه کند طرح انشعاب

 

ما شیعیان صادق آل محمّدیم

سر خط گرفته ایم از آن مالک الرقاب

 

تا کی نشسته ایم و بگوییم : ای دریغ

قرآن ناطق است پس پرده ی حجاب

 

رهبر، سران امّت دین را پیام داد

شد در میان عالم اسلام، انقلاب

 

سستی به خویش راه نباید دهیم، هیچ

باید  کنیم قافله را باز انتخاب

 

از نهضت عدالت و از معنویّت است

ای شیعیان، دعای فرج هست مستجاب

 

محمود ژولیده



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 16 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

  

نسیم سمت دمشق و عراق افتاده

به دست اوخبری داغ ِداغ افتاده

 

که جعفربن محمد به فکر ترویج ِ

اصول شیعه برای وفاق افتاده

 

چنان به بحث نشسته که بین مکتب ها

به غیر شیعه تماما فراق افتاده

 

به یک روایت قال النبی او حتی

سگ دوانقی از واق واق افتاده

 

هزار نخبه چنان جابربن حیان هم

به خاک پای تو با اشتیاق افتاده

 

ولی مدینه ی بعداز سقیفه در راه است

دری دومرتبه در احتراق افتاده

 

میان کوی بنی هاشم از دری دیگر

دوباره میخ به فکرطلاق افتاده

 

به بی پناهی گنجشک های شهرقسم

به یک درخت... نه...آتش به باغ افتاده

 

"رواق منظرچشم ِ"تو شد که زهرایی

در آستانه ی در...در رواق افتاده

 

شنیده اند اگر کوچه را پسرهایش

برای این پسرش اتفاق افتاده

 

برای آتشی آماده کرده اند آن را

شبیه جسم تو هرجا اجاق افتاده

 

مسیر زهر دراین سینه خوب معلوم است

به پنبه زار تن تو چراغ افتاده

 

بقیع گشت سرانجام کربلای شما

که مدتی ست بدون سراغ افتاده

 

به جای اینکه به روی دوپا بلند شود

بدون سردر و دیوار و طاق افتاده

 

بمیرم...آه...که حتی میان زوّارش

فضای دلهره و اختناق افتاده

 

شب شهادت تو این هم از غریبی توست

که سوی تو گذر یک کلاغ افتاده

 

مهدی رحیمی



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 15 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

پیر مردی که در همین کوچه

خانه اش جنب خانه ی ما بود

مکتبی مملو از محصل داشت

باز اما غریب و تنها بود

**

او که شبها میان این  کوچه

مثل ابر بهار می بارید

بارها در کلاس هایش گفت

حرمت خانه را نگه دارید !

**

بارها گفته خانه محترم است

در _آن را به زور وانکنید

نام زهرا و نام فاطمه را

بی وضو ، لحظه ای صدا نکنید

**

مرد می گفت یار دین باشید

اگر از شیعیان خوب منید

او همیشه موکدا می گفت

که زن باردار را نزنید

**

یکی از شیعیان او می گفت

مرد یکروز داده هشداری

آرزو کردهست در این شهر

روی در ها نبود مسماری

**

پیرمرد آب را اگر می دید

سخن از حنجر و عطش میزد

کسی از گوشواره گر می گفت

با دو دستش به صورتش میزد

**

حرف او را کسی نمیفهمید

او زغمهای خود ولی می گفت

وقتی او را به زور می بردند

زیر لب او علی علی می گفت

 

پیمان طالبی



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 14 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)

اگر چه اصل و نسب از تبار اُلفت داشت

به بی وفائی این روزگار عادت داشت

 

دوباره سینه ی دریائی اش پر از غوغاست

که بین آن همه شاگرد باز هم تنهاست

 

شب و سکوت و مناجات دل نوازش بود

فضای شهر پر از عطر جانمازش بود

 

ز سوز اشک، تن پیرمرد می لرزید

وَ پا به پای تنش خاک سرد می لرزید

 

نشانه ها همه آیات شام آخر بود

که این همه به لبش ذکر وای مادر بود

 

سر نماز و دعا بود دوره اش کردند

چقدر مردم این قوم پست و نامردند

 

چقدر ساده شکستند خلوت او را

وَ زیر پای نهادند حرمت او را

 

طناب و این همه آدم دگر برای چیست؟

برای بردن یک پیرمرد لازم نیست

 

دوباره داغ مدینه خدا به خیر کند

امام و دشمن و کینه خدا به خیر کند

 

برو فرشته بیاور عبای آقا را

دوباره جفت نما کفش های آقا را

 

کسی نمی دهد این جا بها به موی سپید

که باز کار امامی به قتلگاه کشید

 

امام پیر پیاده نفس نفس می زد

زمین که خورد اجازه نداشت برخیزد

 

به روی خاک کشیدند جسم مولا را

دوباره تازه نمودند داغ زهرا را

 

شبانه رفت و غریبانه تا خدا پر زد

از این قفس وَ از این شهر بی صفا پر زد

 

دوباره باز عزا بین عرش بر پا شد

امام پیر هم از بی حرم ترین ها شد

 

محمد ناصری



موضوعات مرتبط: امام صادق (ع)- شهادت

برچسب‌ها: شهادت امام جعفرصادق(عليه السلام)
[ 13 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

نصيحت هاي پدرانه

ميدانيد هميشه شروع يك كار، خيلى سخت است. وقتى كار شروع شد، روى غلتك افتاد، آسانتر ميشود. از يك جامعه‌ى جاهلِ متعصبِ دور از اخلاقِ گرفتار انواع و اقسام فساد، پيغمبر بتواند يكى مثل عمار را بيرون بياورد، يكى مثل ابوذر درست كند، اينها مگر كار آسانى است؟ پيغمبر چه كار كرد؟ اين دنده‌ى سنگينى كه توانست اين موتور را به راه بيندازد، چه بود؟

آيات مكى را نگاه كنيد؛ در درجه‌ى اول، ذكر قيامت، ذكر عذاب الهى، ترساندن از نقمت الهى براى كافران و دُوران و كوران است؛ اينها بود كه آن تكان اول را به مردم داد. ما از اين نكته نبايد غفلت كنيم. شفاعت به جاى خود محفوظ، محبت به جاى خود محفوظ، ولايت به جاى خود محفوظ؛ اما خداى متعال، هم رحمت دارد، هم سخط دارد.

سخط الهى را هم به ياد خودمان بياوريم؛ اول به ياد خودمان، بعد به ياد مردم. اين است كه دلهاى ما را تكان ميدهد، اين است كه ما را از اعماق جهالتها و ماديگرى‌ها و گرفتارى‌ها بيرون ميكشد؛ اينها جزء نيازهاى ماست. دنيا را بشناسيم، آخرت را بشناسيم، وظيفه را بشناسيم، جهاد را بشناسيم.

امروز ملت ما يك ملت تازه متولد شده‌ى در دنياى گرفتار است، با يك خلقت ديگر، با يك هيئت ديگر، با يك شاكله‌ى ديگر، با ابعاد وجودىِ نو. در دنيائى كه همه‌ى عوامل براى دور كردن دلها و مردم از معنويت بسيج شده بودند و تلاش ميكردند و همچنان ميكنند، يك ملتى متولد شده است با زيربناى ايمان؛ اين چيز كمى است؟ اين مثل الماس ميدرخشد. هيچ لازم نيست ما پيرايه ببنديم؛ مثل خورشيد نورافشانى ميكند. ما يك چنين ملتى داريم.

هم معنويت، هم آگاهى‌هاى دنيوى، هم زيور دانش، هم تلاشهاى سياسى، هم كار درست تبليغى، هم سازندگى خود، هم سازندگى جامعه، هم رسيدن به بناى اقتصادى، هم رسيدن به بناى اخلاقى؛ اينها همه جزو كارهاى ماست. شما نگاه كنيد ببينيد در اين بخشهاى گوناگون و متنوع، چه كار ميتوانيد بكنيد؛ چقدر ميتوانيد آگاهى بدهيد.

شاعر ما متوجه به اين نقاط باشد، گوينده‌ى ما متوجه به اين نقاط باشد، مداح ما همين جور؛ ببينيد چه اتفاقى مى‌افتد.

اگر سرمايه‌هائى را كه در اختيار داريم، درست بشناسيم و به كار ببريم، بى‌نيازترين خلق خدا، ملت ما و مسلمانها خواهند بود. همين نماز، يكى از سرمايه‌هاست. نماز را ميخوانيم، با غفلت عبور ميكنيم؛ مثل اين است كه يك انسان مبتلا به فقر غذائى، كمبود ويتامين، كمبود پروتئين، محتاج مواد لازم، به يك جعبه‌اى دسترسى پيدا كند كه پر از همه‌ى اين موادى است كه او احتياج دارد؛ بعد آن را بو كند، كنار بگذارد! خب، باز كن، بخور، استفاده كن، نيرو را بفرست به بدن خودت؛ همين طور بو ميكنى، ميگذارى كنار؟! حالا آنهائى كه اصلاً اعتناء نميكنند، هيچ.

ما نماز را همين طور بو ميكنيم، ميگذاريم كنار! كلمه كلمه‌ى نماز درس است، كلمه كلمه‌ى نماز حال است؛ اگر قدرش را بدانيم.

روزه همين جور است، زكات همين جور است، جهاد همين جور است، تعاليم دين همين جور است؛ مداحى شما هم همين جور است. مداحى شما هم جمله جمله‌اش، كلمه كلمه‌اش ميتواند مغذى باشد؛ ميتواند مستمع را رشد بدهد.


بخشي از سخنان مقام معظم رهبري در  جمع مداحان



موضوعات مرتبط: * مقام معظم رهبــریسخنان معظم له با مداحان

برچسب‌ها: بخشي از سخنان مقام معظم رهبري در جمع مداحان
[ 12 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

نصيحت هاي پدرانه

 

امروز خوشبختانه جامعه‌ى مداحان جمعيت زيادى را در سراسر كشور تشكيل ميدهند. كار مداح، استفاده‌ى از هنر براى بيان حقيقت است.

خود اين ايستادن، با صداى خوش و با آهنگ زيبا شعرى را خواندن - هم شعر هنر است، هم آهنگ هنر است، هم صدا هنر است - با چندين هنر، انسان يك حقيقتى را بيان كند، ميتواند تأثير مضاعفى در ذهن مستمع و حاضر در مجلس و مخاطب شما بگذارد؛ اين خيلى نعمت بزرگى است، خيلى فرصت بزرگى است.

جمعيت مداحها هم بحمدالله روزبه‌روز توسعه پيدا كرده، مردم هم قبول دارند، اشتياق دارند، استقبال ميكنند -  اين هم هست ديگر - پس همه چيز فراهم است. اگر وقت اين جلسه به چيز ديگرى گذشت، اگر اين چند هنر - هنر شعر، هنر صدا، هنر آهنگ - در چيزى مصرف شد كه هيچ فايده‌اى براى مستمع شما نداشت، اين ميشود خسران.

لذا كار مداحى، كار سختى است. اينجور نيست كه بگوئيم حالا كه صدامان خوب است،چند تا شعر هم حفظ كنيم - حالا كه الحمدلله آقايان مداحها از روى كاغذ ميخوانند! قديمها عيب بود كه مداح از جيبش كاغذ در بياورد، از روى كاغذ بخواند؛ قصائد طولانىِ پنجاه شصت بيتى را از بر ميخواندند؛ البته حالا لازم نيست، از روى كاغذ خواندن ايرادى هم ندارد - يك شعرى از يك گوينده‌اى بگيريم، با صداى خوش بخوانيم؛ قضيه اين نيست. بايد نگاه كنيد، ببينيد، بسنجيد.

شما ميدانيد كه ما به شما مداحها اخلاص داريم، شماها را دوست ميداريم، كارتان را باارزش ميدانيم؛ منتها اين شرط بزرگ را من هميشه با مداحها داشته‌ام؛ شما هم اغلبتان جوانيد، جاى فرزندان ما هستيد؛ نصيحتِ پدرانه است، ان‌شاءالله دنبال كنيد: شعر خوب، شعر پرمغز و البته شعر زيبا. خود هنر شعر اثر هم ميگذارد. وقتى شعر خوب بود، وقتى استخوان‌بندى شعر، الفاظ شعر، خوب بود - شعرِ خوب، با مضمون خوب - تأثيرش بيشتر هم هست؛ بعلاوه كه سطح ذهن مردم و فكر مردم را هم بالا مى‌آورد.

به جامعه نگاه كنيد، ببينيد جامعه به چه چيزى احتياج دارد؟ اينها چيزهائى نيست كه امروز براى امثال شما جوانها - كه الحمدلله باسواديد، بافهميد، بابصيرتيد - مخفى باشد. امروز مردم ما بحمدالله سطح فكرشان بالاست، ملت ما بلوغ فكرى دارد؛ شما جامعه‌ى مداح هم همين جور. شما ميدانيد مردم به چه چيزى احتياج دارند. ا

مروز مردم به دين، به اخلاق، به ايمان راسخ، به بصيرت، به شناخت دنيا، به شناخت آخرت احتياج دارند؛ همه‌مان احتياج داريم. اينكه ميگوئيد فاطمه‌ى زهرا (سلام الله عليها) در محشر وارد ميشود، فضاى محشر تحت تأثير عظمت دختر پيغمبر قرار ميگيرد، بايد محشر را بشناسيم، قيامت را بشناسيم، هيبت جلال الهى را در محشر بدانيم؛ اينها معرفت ميخواهد، اينها آگاهى ميخواهد؛ قرآن هم پر است از بياناتى كه اين معانى را به ما نشان ميدهد، روايات هم همين جور. اينها را با زبان شعر، با همان هنرى كه در شما هست، بيان كنيد.


بخشي از سخنان مقام معظم رهبري در  جمع مداحان



موضوعات مرتبط: * مقام معظم رهبــریسخنان معظم له با مداحان

برچسب‌ها: بخشي از سخنان مقام معظم رهبري در جمع مداحان
[ 11 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

نصيحت هاي پدرانه

 

 نيتها را خدائى كنيد؛ اصل قضيه اين است. اگر نيت ما در اين گفتن، در اين مدح و ثناگسترى، نيت خدائى بود، به قصد روشن كردن دلها، جلا دادن ذهنها، انسان اين را بيان كرد و گفت، آن وقت اين ميشود يكى از جنودالله؛ «و لله جنود السّماوات و الارض».

يكى از جنود الهى همين كسى است كه با زبان خود، با بيان خود، با طبع خود، با ذوق خود، اين حقايق را گسترش ميدهد؛ ميشود سرباز خدا. اگر نيت ديگرى بود، نه. از جهاد چه كارى بالاتر است؟

 خب، اگر بنا شد نيتِ خدائى باشد، پس بايد شما نگاه كنيد ببينيد كدام بيان، ذكر كدام منقبت، بيان كدام فضيلت، مخاطب شما را هدايت ميكند؛ اين آن نكته‌اى است كه من در طول اين سالهاى متمادى - شايد بيست و چند سال است كه ما مثل امروزى، اين نشست را با مداحان و بلبلان غزلخوان اين بوستان داريم - هميشه تكرار كردم. ببينيد چه بخوانيد، چه بگوئيد، مستمع شما ميشود متنوّر به نور فاطمه‌ى زهرا (سلام الله عليها).

يك چيزهائى هست كه گفتن آنها هيچ گشايشى و هيچ فتوحى در ذهن شنونده‌ى شما به وجود نمى‌آورد، هيچ بهجتى در جان مستمع شما به وجود نمى‌آورد؛ اينها را نگوئيد. آن چيزهائى را بگوئيد كه دلها را نرم ميكند، خاشع ميكند، به پيروى از فاطمه‌ى زهرا (سلام الله عليها) راغب ميكند.

آن چيزهائى را بگوئيد كه ميتواند مستمع شما را به پيمودن راهى كه آن بزرگوار رفت، تشجيع كند، تشويق كند. اينها فكر لازم دارد، آموزش لازم دارد؛ كار، آسان نيست.

بخشي از سخنان مقام معظم رهبري در  جمع مداحان

 

 


 

فرمود: اگر چنانچه كسى قدم به ميدان جهاد بگذارد براى يك هدف مادى، نه مجاهد است، و نه اگر كشته شود، شهيد است؛ با اينكه به ميدان جنگ رفته. اگر براى هدفهاى مادى - چه برسد خداى نكرده براى هدفهاى پست - وارد اين ميدانها شويم، براى ما نه فقط موجب تعالى و رشد نميشود، بلكه موجب تنزل و سقوط هم ميشود. اين، مخصوص مداحى هم نيست؛

مسئله‌گوئى هم همين است، عالم شدن هم همين است، مجتهد شدن هم همين است، دانشمند شدن هم همين است. آن چيزى كه روحى است در كالبد اعمال ما، نيت ماست؛ «انّما الاعمال بالنّيّات»؛(3) نيتهاست كه به عمل ارزش ميدهد.



موضوعات مرتبط: * مقام معظم رهبــریسخنان معظم له با مداحان

برچسب‌ها: بخشي از سخنان مقام معظم رهبري در جمع مداحان
[ 10 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

پيام تسليت

 

در سالروز تخریب قبرستان بقیع و شکستن قلب هزاران عاشق اهل بیت(عليهم السلام) بار دیگر این واقعه هولناک تکرار و عرش الهی به لرزه در آمد. قلب جهان اسلام به ویژه تشیع بار دیگر توسط خنجر وهابی‌های سلفی پاره پاره شد و معروف‌ترین امام زاده شمال آفریقا و بزرگترین محل تجمع محبان اهل بیت(عليهم السلام) در کشور لیبی با خاک یکسان شد.

 

ولی این فاجعه به این جا ختم نشد و وهابی‌ها مزار این امامزاده شریف را تخریب و عمل قبیح نبش قبر را انجام داده و به جسد ایشان جسارت‌های بسیاری روا داشتند. حرم «عبدالسلام الاسمر» امامزاده مظلوم از نوادگان کریم اهل بیت امام حسن مجتبی(عليه السلام)به عنوان بزرگترین قطب زیارتی شیعیان در کشور لیبی و شمال آفریقا به حساب می‌آمد که این واقعه عظیم در آن رخ داده و جهان اسلام را در بهتی عظیم فرو برده است.

 

در این حادثه دردناک 30 نفر از شیعیان لیبی به شهادت رسیده و تعداد 212 نفر نیز مجروح و به بیمارستان منتقل شده‌اند، خبرها حاکی از وخیم بودن حال تعداد زیادی از این مجروحان دارد.

 

در سال‌های اخیر مفتی‌های وهابی بارها فتوای تخریب این امام زاده شریف را صادر کرده بودند، ولی به دلیل مخالفت‌های مردمی و دفاع آنان از حریم امامزاده، تروریست‌ها کار به جایی نبرده بودند، ولی با سوء استفاده وهابی‌ها از اوضاع نا به سامان و آشفته امروز لیبی، توانستند این جسارت عظیم را در برابر چشم مردم جهان انجام داده و چنین واقعه هولناکی را رقم بزنند.

 

یادمان نرفته است زمانی که طالبان در چندین سال قبل مجسمه‌های بزرگ بودا را تخریب کردند، چنان بلوایی در دنیا برپا شد که گویی به یکی از پیامبران الهی جسارت شده، ایجاد موج‌های اعتراضی تمام دنیا را متوجه این حرکت ساخت و در کشورهای بودایی مردم به خیابان‌ها ریختند، ولی امروز که شیعه مظلوم‌تر از هر زمان است، در سالروز تخریب قبر چهار امام معصومش به یکی از امامزادگان مطهر و حائز اهمیتشان جسارت شده، تمامی دنیا سکوت کرده و زبان در دهان نمی‌گردانند.

اين واقعه ي غم انگيز را به محضر مبارك ولي عصر (روحي و ارواح العالمين له الفدا) و نائب بر حق ايشان مقام عظماي ولايت حضرت آيت الله العظمي خامنه اي (دامت بركاته) تسليت عرض مي كنيم. ان شاءالله با ظهور هر چه زودتر امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) دل شيعه تسلي يابد.

 

 

 

 



موضوعات مرتبط: تخريب قبور اهل بيت

برچسب‌ها: هتك حرمت دوباره به اهل بيت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)
[ 8 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در سوگ تخريب بقيع

هجران تلخ

 

دستم چرا به گوشه ی دامان نمی رسد؟!

پایم چرا به خیمه ی جانان نمی رسد؟!

 

در طول عمر، درد زیادی چشیده ام

دردی به تلخی غم هجران نمی رسد

 

ناز طبیب، درد دلم را زیاد کرد

این گونه شد که نسخه ی درمان نمی رسد

 

هر صبح جمعه ندبه کنان ناله می زنم

آتش به گرد این دل سوزان نمی رسد

 

پایان هفته تازه شروع غم من است

این زلف پیچ خورده به سامان نمی رسد

 

شیطان هوی هوس دل آلوده آه آه

آیا کسی به داد جوانان نمی رسد؟!

 

با این همه معاصی و غفلت عجیب نیست

یوسف اگر به وادی کنعان نمی رسد

 

در قعر چاه نفس بد اندیش گم شدم

پیغام من به سوی تو آسان نمی رسد

 

گرد و غبار آینه هم بی دلیل نیست

طوفان نفس بی تو به پایان نمی رسد

 

تخریب گنبد و حرم و نبش قبرها

کار قبیحی است،به اذهان نمی رسد

 

هر آن کسی که حرمت اجداد تو شکست

در حیرتم چرا به لبش جان نمی رسد؟!

 

ای منقم بیا و بگیر انتقام را

یعنی درآر تیغ میان نیام را

 

محمد فردوسی



موضوعات مرتبط: امام زمان(عج) - مناسبت هاتخریب قبور بقیع

برچسب‌ها: امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در سوگ تخريب بقيع
[ 7 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار هشتم شوال سالروز تخریب بقیع

 

دلم امشب به مجلس روضه

خسته و بی قرار می آید

یك كبوتر شده و از سمتِ

حرمی پر غبار می آید

**

گرد غربت نشسته بر روی

پر و بال كبوترانهٔ دل

می چكد لاله لاله اشكِ درد

امشب از خلوت شبانهٔ دل

**

با من ای دل بگو كجا رفتی

كه پر از ماتم و شراره شدی

تو چه دیدی در آن دیار غریب

كه شكستی و پاره پاره شدی

**

گفت رفتم به سرزمینی كه

عطر اندوه و بغض و ماتم داشت

خاك آنجا همیشه دلگیر و

آسمانش همیشه شبنم داشت

**

به خدا رنگ خاك می گیرد

پر و بال كبوتران بقیع

روز ها هم همیشه در آن جا

آفتاب است سایه بان بقیع

**

نه حرم، نه رواق، نه گنبد

نه ضریح و نه صحن و گلدسته

هست آنجا مزار خاكیّ

چار مرد غریب و دل خسته  

**

در نواحی نوحه و ناله

شعلهٔ بی كرانه ای دارد

نه فقط قبر چار مرد غریب

بانوی بی نشانه ای دارد

**

این زمین دل شكسته از آهِ

غربت و ناله های مادر بود

هم دم اشك های مادرمان

یك بغل لاله های پرپر بود

 **

و در این باغ آتش سرخی

در دل سبز یاسمن گل كرد

شعلهٔ زهرِ كینه ها بین

جگر پارهٔ حسن گل كرد

**

چند روزی گذشت و خاك بقیع

عطر غم ناك اشك و ناله گرفت

و به دست همان كمان داران

بدن یاس رنگ لاله گرفت

**

این زمین یك زمین ساده كه نیست

این زمین خاك غربت آباد است

این زمین دلشكسته داغِ

گریه های  امام سجاد است

**

این زمین از تبار اشك و آه

به خدا هر سپیده زائر داشت

آسمانی پر از ستاره از

روضه های امام باقر داشت

**

خاك های غریب این صحرا

روزگاری تب شقایق داشت

تا سحر در كبود چشمانش

اشك سرخ امام صادق داشت

**

این زمین یك زمین ساده كه نیست

باغی از داغ لاله و یاس است

در تبِ ناله های محزونِ

مادر بی قرار عباس است

**

در حوالی این دیار غریب

از غم یار آشنا می خواند

در مدینه كنار خاكِ بقیع

روضهٔ سرخ كربلا می خواند

 

یوسف رحیمی

**



موضوعات مرتبط: تخریب قبور بقیع

برچسب‌ها: اشعار هشتم شوال سالروز تخریب بقیع
[ 6 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار هشتم شوال سالروز تخریب بقیع

از صفای ضریح دم نزنید

حرفی از بیرق و علم نزنید

 

گریه های بلند ممنوع است

روضه كه هیچ سینه هم نزنید

 

كربلا رفته ها كنار بقیع

حرفی از صحن و از حرم نزنید

 

زائری خسته ام نگهبانان...

...به خدا زود می روم نزنید

 

زائری داد زد كه نا مردان

تازیانه به مادرم نزنید

 

غربت ما بدون خاتمه است

مادر ما همیشه فاطمه است

 

كاش درهای صحن وا بشود

شوق در سینه ها به پا بشود

 

كاش با دست حضرت مهدی

این حرم نیز با صفا بشود

 

كاش با نغمه حسین حسین

این حرم مثل كربلا بشود

 

در كنار مزار ام بنین

طرحی ازعلقمه بنا بشود

 

پس بسازیم پنجره فولاد

هر قدر عقده هست وا بشود

 

چارتا گنبد طلایی رنگ

چارتا مشهد الرضا بشود

 

این بقیعی كه این چنین خاكی است

رشك پروانه های افلاكی است

 

در هوایش ستاره می سوزد

سینه با هر نظاره می سوزد

 

هشت شوال آسمان لرزید

دید صحن و مناره می سوزد

 

بارگاه بقیع ویران شد

دل بی راه و چاره می سوزد

 

این حرم مثل چادر زهراست

كه در اینجا دوباره می سوزد

 

این حرم مثل خیمه ی زینب

كه در اوج شراره می سوزد

 

سالها بعد قدری آن سو تر

چند قرآن پاره می سوزد

 

مجید تال


 



موضوعات مرتبط: تخریب قبور بقیع

برچسب‌ها: اشعار هشتم شوال سالروز تخریب بقیع
[ 5 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار هشتم شوال سالروز تخریب بقیع

گرد و غبار غم زده خیمه به سینه ام

من زائر قبور خراب مدینه ام

 

آنجا که گریه ها همه خاموش و بی صداست

هرکس بمیرد از غم آن سرزمین رواست

 

آنجا که بغض سینه گلو گیر می شود

حتی جوان ز غربت آن پیر می شود

 

خاکش همیشه سرخ و هوایش غباری است

از گریه های فاطمه آیینه کاری است

 

اهل مدینه باب عداوت گشوده اند

بر اهل بیت ظلم فراوان نموده اند

 

هرکس دم از علی زده تخریب میشود

صدیقه مطهره تکذیب می شود

 

دنبال بی کس اند  که تنها ترش کنند

صیاد بلبل اند که خونین پرش کنند

 

ازنسل هیزمند و به آتش علاقه مند

تفریحشان تمسخر هر ناله بلند

 

در خواب هم نشان حیارا ندیده اند

نیروی خویش را به رخ زن کشیده اند

 

بغض علی زبانه کشد از وجودشان

رنگ ریا گرفته همه تاروپودشان

 

روزی که راه حضرت صدیقه بسته شد

باضربه ای حریم ولایت شکسته شد

 

ظلمی اگر که هست از آن لحظه حاکی است

تصویر چادریست که در کوچه خاکی است

 

امواج یک صدا دلم آزار میدهد

گویا صدای صورت و دیوار میدهد

 

گویا به گوش میرسد ازقصه فدک

آوای نیمه جان و ضعیف «علی کمک»

 

تصویر هرچه درد از آن صحنه شد بدیع

یک گوشه ای زغربت آن لحظه شد بقی

 

اوراق خاطرات غیورانه نیلی است

هرچه که هست صحنه یک ضرب سیلی است

 

بی درد مردمان زمان جان مرتضی

مارا رها کنید بمیریم زین عزا

 

روزی رسد زسینه غم آزاد می کنیم

همراه منتقم حرم آباد می کنیم

 

گلدسته میزنیم چونان صحن کربلا

گنبدبنا کنیم چونان مشهد الرضا

 

ماداغ دار سیلی ناحق مادریم

چشم انتظار منتقم آل حیدریم

 

قاسم نعمتی

**



موضوعات مرتبط: تخریب قبور بقیع

برچسب‌ها: اشعار هشتم شوال سالروز تخریب بقیع
[ 4 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار هشتم شوال سالروز تخریب بقیع بدست وهابیت ضاله

عالمی باز پر از ظلم و ضلالت شده است

قصه ی خانه خرابی تو عادت شده است

 

از همین خاک غریبی که شده سهم شما

بغض شیعه ست که مملوی شکایت شده است

 

زائرت سوخت از این غربت و این سوختنش

می توان گفت که با سوز تو قسمت شده است

 

لحظه ی روضه ی مادر شده قلبم لرزید

روضه اینبار فقط ذکر حکایت شده است:

 

دست در دست حسن بود در آنجا مادر

ناگهان دید که یک کوچه ای خلوت شده است

 

ناگهان دید که دست حسنش می لرزد

بعد از این میخ در و سینه روایت شده است

 

پشت در بود که فریاد زدش "یا حیدر"

محسنت پر،بیا وقت وصیت شده است

***

گنبدی نیست در آنجا و نه حتی یک شمع...

این بقیع است که آیینه ی غربت شده است

 

یحیی نژاد سلامتی

 

*******************

 

تخریب کرده اند حرم و بارگاهتان

آنها که زنده اند به لطف نگاهتان

 

بر روی مهربانیتان چشم بسته اند

با خود نگفته اند چه بوده گناهتان

 

از نسل هیزم آورشان که عجیب نیست

آتش زنند دوباره دل پر زآهتان

 

روز سقیفه بود اگر بی حرم شدید

یا بین کوچه بود که بستند راهتان

 

اول زدند مادر و بعدش حسینتان

افتاد بین تیغ و نیزه و شد قتلگاهتان

 

وقتی رسید یوسف کنعان فاطمه

با او بنا کنیم حرم دلبخواهتان

 

فعلا نشسته است و زغم آه می کشد

کنج بقیع در شب تار و سیاهتان

 

یاسر مسافر

 

*******************

 حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند

 

رد دو دست ابالفضل روی آب بماند

 

حسن شدی که سوال غریب کیست درعالم

میان کوچه وگودال بی جواب بماند

 

حسین نیز غریب است اگرشبیه برادر

ولی بناست بقیع حسن خراب بماند

 

کمی زغصه ی تو رخنه کرده است به بیرون

تفاوت زن چون "جعده" و "رباب" بماند

 

به احترام حسین سه روز مانده به گودال

بناست زائر تو زیر آفتاب بماند

 

مهدی رحیمی

 

*******************

دیشب برای دفتر من همّ و غم شدی

بی حرف پیشِ مطلعِ حرفِ قلم شدی

 

باور نکرد نیست سرانجام در زمین

مهمانِ رسمی شب شعر خودم شدی

 

تو از زمان آدم و حوا، وَ قبل از آن

بر روی دست های مشیّت علم شدی

 

بی مرحمت که روز شما شب نمی شود

اصلاً تو  آفریده برای کرم شدی

 

هشتاد سال  و خرده ای انگار می شود

از جمع  اهل بیتِ حرم دار کم شدی

 

با اتفاق هشتم شوّال آن زمان

تنها گریزِ روضهٔ من در حرم شدی

 

ماندم چرا زمین و زمان زیر و رو نشد

آن موقعی که  وارد بازی سم شدی

 

آن بار هفتمی که لبت رنگ سبز شد

آن بار  هفتمی چه قَدَر پر ورم شدی

 

وقتی که شعله چادر مادر گرفته بود

زخمیِ دست هیزم و چوبِ ستم شدی

 

حالا بماند این که  چه شد بین کوچه ها

حالا بماند این که برای چه خم شدی

 

«عارف» نگو  دگر، نکند فکر می کنی!

مثل مؤید و شفق و محتشم شدی

 

علی زمانیان

**



موضوعات مرتبط: تخریب قبور بقیع

برچسب‌ها: اشعار هشتم شوال سالروز تخریب بقیع بدست وهابیت ضاله
[ 3 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار هشتم شوال سالروز تخریب بقیع

دلم گدای حسن مجتبی ست

که آشنای حسن مجتبی ست

 

گدایی از بارگه این کریم

امر خدای حسن مجتبی ست

 

مقیم بیت فاطمه شد کسی

که خاک پای حسن مجتبی ست

 

گرمی آرامش بیت علی

ناز صدای حسن مجتبی ست

 

سگ به سر سفره ی او رزق داشت

این ز وفای حسن مجتبی ست

 

هرکه شده سینه زن کربلا

حسن دعای حسن مجتبی ست

 

جایزه ی گریه برای حسین

گریه برای حسن مجتبی ست

 

زفاطمیه گفتن و فاطمه

رسم عزای حسن مجتبی ست

 

کوچه ی تنگ ماجرای فدک

کرب و بلای حسن مجتبی ست

**

 

اجراشده توسط حاج مهدی سلحشور

 



موضوعات مرتبط: امام حسن(ع) - شهادتتخریب قبور بقیع

برچسب‌ها: اشعار هشتم شوال سالروز تخریب بقیع
[ 2 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

عید فطر

هزاران آفرین بر جانت ای ماه
روان عاشقان قربانت ای ماه

مبارک باد ماه عشق بازان
که بنشینند در ایوانت ای ماه

مبارک باد عید روزه داران
نکویان جهان مهمانت ای ماه

مبارک باد شهر الله اعظم
همایون طالع رخشانت ای ماه

همه مهمان سلطان وجودیم
خوشا بر سفره ی احسانت ای ماه

نزول دفتر عشق و صعودش
شب قدر است در دورانت ای ماه

به شادروان عزت روزه داران
عیان بینند قدر و شانت ای ماه

نصیب روزه داران دیدن یار
در ایوان عظیم الشانت ای ماه

دو شادی روزه داران را فرستند
ز لطف حضرت سبحانت ای ماه

یکی هنگام افطار اندر این دار
دگر در جنت رضوانت ای ماه

مبارک باد عشق روزه داران
که گفت ( الصوم لی ) در شأنت ای ماه

دل از روزه شود آیینه ی دوست
در او پیدا رخ جانانت ای ماه

سلام سید سجاد و عباد
نثار طلعت رخشانت ای ماه
 

الهی قمشه ای



موضوعات مرتبط: عید سعید فطر

برچسب‌ها: اشعار عید فطر
[ 1 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]
صفحه قبل 1 ... 51 52 53 54 55 ... 62 صفحه بعد