اشعار عيد غدير

صداي كيست چنين دلپذير مي‌آيد؟
كدام چشمه به اين گرمسير مي‌آيد؟

صداي كيست كه اين گونه روشن و گيراست؟
كه بود و كيست كه از اين مسير مي‌آيد؟

چه گفته است مگر جبرييل با احمد؟
صداي كاتب و كلك دبير مي‌آيد

خبر به روشني روز در فضا پيچيد
خبر دهيد:‌كسي دستگير مي‌آيد

كسي بزرگ‌تر از آسمان و هر چه در اوست
به دست‌گيري طفل صغير مي‌آيد

علي به جاي محمد به انتخاب خدا
خبر دهيد: بشيري به نذير مي‌آيد

كسي كه به سختي سوهان، به سختي صخره
كسي كه به نرمي موج حرير مي‌آيد

كسي كه مثل كسي نيست، مثل او تنهاست
كسي شبيه خودش، بي‌نظير مي‌آيد

خبر دهيد كه: دريا به چشمه خواهد ريخت
خر دهيد به ياران: غدير مي‌آيد

به سالكان طريق شرافت و شمشير
خبر دهيد كه از راه، پير مي‌آيد

خبر دهيد به ياران:‌دوباره از بيشه
صداي زنده يك شرزه شير مي‌آيد

خم غدير به دوش از كرانه‌ها، مردي
به آبياري خاك كوير مي‌آيد

كسي دوباره به پاي يتيم مي‌سوزد
كسي دوباره سراغ فقير مي‌ايد

كسي حماسه‌تر از اين حماسه‌هاي سبك
كسي كه مرگ به چشمش حقير مي‌آيد

غدير آمد و من خواب ديده‌ام ديشب
كسي سراغ من گوشه گير مي‌آيد

كسي به كلبه شاعر، به كلبه درويش
به ديده بوسي عيد غدير مي‌آيد

شبيه چشمه كسي جاري و تبپنده، كسي
شبيه آينه روشن ضمير مي‌آيد

علي (ع) هميشه بزرگ است در تمام فصول
امير عشق هميشه امير مي‌آيد

به سربلندي او هر كه معترف نشود
به هر كجا كه رود سر به زير مي‌آيد

شبيه آيه قرآن نمي‌توان آورد
كجا شبيه به اين مرد، گير مي‌آيد؟

مگر نديده‌اي آن اتفاق روشن را؟
به اين محله خبرها چه دير مي‌آيد!

بيا كه منكر مولا اگر چه آزاد است
به عرصه گاه قيامت اسير مي‌آيد

بيا كه منكر مولا اگر چه پخته، ولي
هنوز از دهنش بوي شير مي‌آيد

علي هميشه بزرگ است در تمام فصول
امير عشق هميشه امير مي‌آيد...

 مرتضي اميري اسفندقه



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 11 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير



چون وجود مقدس ازلي
شاهد دلرباي لم يزلي

وقت پيمان گرفتن از ذرات
با صدايي رسا و بانگ جلي

«اولست بربكم» فرمود
پاسخ آمد از هر طرف كه: بلي

تا بسنجد عيارشان، افرودخت
آتشي در كمال مشتعلي

داد فرمان، روند در آتش
تا جدا گردد اصلي از بدلي

فرقه‌يي ز امر حق تمرد كرد
گشت مطرود حق ز پر حيلي

با شقاوت قرين و مد شد
شد پريشان ز فرط منفعلي

فرقه ديگري در آتش رفت
ز امر يزدان قادر ازلي

نادر شد بهرشان چو خلد برين
كه بود اين سزاي خوش عملي

با سعادت قرين شد و همدم
گشت مقبول حق ز بي خللي

بهر اين فرقه حق عيان فرمود
جلوات نبي و نور ولي

كه منم نور احمد مختار
مهر من نيست غير مهر علي

ناگهان شد عيان در آن وادي
نور مولا علي ز بي حللي

چون به خود آمدند، مي‌گفتند
در حضور خداي لم يزلي

كه: علي دست قادر ازلي‌ست
رشته ما سوا به دست علي‌ست

 محمدعلي مجاهدي



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 11 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

اي علي، اي ارتفاعت تا خدا
بي نهايت، بيكران، بي‌انتها

اي علي، اي همسر بانوي اب
جلوه حق، اسم اعظم، نور ناب

اي علي اي خوب، اي تنهاترين
اي ملايك با نگاهت همنشين

اي علي، اي آفتاب حق سرشت
اي قسيم روشني‌هاي بهشت

اي فراتر از تصور، ازخيال
بحر عرفان، آفتاب بي‌زوال

اي تو خورشيد نهان در زير ابر
كوه علم و كوه حلم و كوه صبر

چون تو مردي نيست در اين روزگار
هيچ تيغي نيز، همچون ذوالفقار

ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير

ادامه مطلب
[ 11 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

السلام اي غدير! مَهبَط عشق!
مقصد دولت مسلّط عشق!

السلام اي غدير! مقصد يار!
وي گل‌افشان ز موج‌موج بهار!

چه بهاري توراست؟ كز خُم تو
مست عشقيم در تلاطم تو؟

تشنگان ولايتيم همه
عطش بي‌نهايتيم همه


ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير

ادامه مطلب
[ 11 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

دستي به هوا رفت و دو پيمانه به هم خورد
در لحظه «مي» نظم دو تا شانه به هم خورد

دستور رسيد از ته مجلس به تسلسل
پيمانه «مي» تا سر ميخانه به هم خورد

دستي به هوا رفت و به تاييد همان دست
دست همه قوم صميمانه به هم خورد

«لبيك علي »قطره باران به زمين ريخت
«لبيك علي» نور و تن دانه به هم خورد

يك روز گذشت و شب مستي به سر آمد
يعني سر سنگ و سر ديوانه به هم خورد

پس باده پريد از سر مستان و پس از آن
بادي نوزيد و در يك خانه به هم خورد

مهدي رحيمي



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 11 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

دشت تا خيمه زد آهنگ خروشيدن را
چاه هم تجربه كرد آتش جوشيدن را

دست خورشيد در آفاق رسالت چرخيد
چنگ زد گيسوي ترديد پريشيدن را

و بيابان چه تبي داشت از انبوه سكوت
تا مبارك كند اين آينه پوشيدن را

عشق ابلاغ شد و حلقه مستان گُل كرد
تازه كرد آن خُم نو، چشمه نوشيدن را

پر شد آغوش غدير از دم «بخٍّ بخٍّ»
تا بكوبد هيجانات نيوشيدن را

عطر «من كنتُ...» و غوغاي «علي مولاه»
قافله قافله راند اين همه كوشيدن را

 پروانه نجاتي



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 11 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير


تا شد به روي دست نبي  مرتضي بلند
شد رايت جلال خدا برملا بلند

بشنيد چون كه نغمه «يا ايهاالرسول»
گرديد منبري همه از پشته‌ها بلند

مرآت پاك لم‌يزلي، آيت جلي
شد بر سرير دست حبيب خدا بلند

آيين پاك ختم رسل ناتمام بود
گر بر نمي‌شد آن مه برج ولا بلند

هنگامه شد به كوري چشمان دشمنان
شد بانگ مرحبا ز همه ما سوي بلند

خورشيد دين، سپهر يقين، ختم مرسلين
شد زين سبب ميان همه انبيا بلند

تا شد به عرش دست نبي ماه عارضش
شد اين ندا ز بارگه كبريا بلند

تكميل شد شريعت پاك محمدي
چونان كه گشت دين خدا را لوا بلند



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 11 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

اي مظهر صفات خداوند لايزال
وي از تو آسمان ولايت به پا بلند

هرجا كه بود پيكر هر ناتوان به خاك
هر جا كه بود ناله هر بي‌نوا بلند

هر جا كه بود طفل يتيمي سرشك‌بار
هرجا كه بود شعله شور و نوا بلند

از بهر دستگيري آنان سپندوار
يك‌باره مي‌شد ا» يد مشكل‌گشا بلند

تا خانه‌زاد خود كُنَدَت كردگار پاك
بهرت نمود خانه خود را بنا بلند

آهنگ «تفلحوا» چو شنيدي ز كوي دوست
و آواز خوش چو شد ز حريم حرا بلند

يك‌باره دست بيعت خود را از روي شوق
كردي به سوي شمس رُسل، مصطفي بلند

مدحت‌گر تو ذات جلالت مأب حق
مدح تو كرده با سخن «هل اتي» بلند

پا بر حريم خانه چون بگذاري از شرف
فرياد شوق مي‌شود از بوريا بلند

با ذوالفقار تو همه جا آشكار بود
دست بلند شير خدا، «لافتي» بلند

ما ريزه‌خوار خوان ولاي توايم و بس
از لطف توست اين كه بُوَد بخت ما بلند

خمّ غدير بود و به قدرت خدا نمود
جاه و جلال آن دُر يكدانه را بلند

در پهن دشت ظلمت كفر و نفاق و كين
همواره بود آيت شمس الضّحي بلند

باب المراد اهل جهاني و مي‌كنند
بر آستان قدس تو دست دعا بلند

اي نفس قدرت ازلي، - يا علي - نماي
نخل شكوه نهضت «روح خدا» بلند

ما پيروان مكتب سرخ ولايتيم
گر مي‌زنيم گام سوي كربلا بلند

عرش خدا زغصه بلرزاند، آن زمان
تيغي كه گشت بر سر آن مقتدا بلند

تا مست جام توست «براتي» به روزگار
سر مي‌كند به عشق تو روز جزا بلند


 عباس براتي‌پور



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 10 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير


يا على نام تو بر دم نه غمى ماند و نه همّى
بأبى انتَ و اُمّى

گوييا هيچ نه همّى به دلم بوده نه غمّى
بأبى انتَ و اُمّى

تو كه از مرگ و حيات، اين همه فخرى و مباهات
على اى قبله حاجات

گويى آن دزد شقى تيغ نيالوده به سمّى
بأبى انتَ و اُمّى

گويى آن فاجعه دشت بلا هيچ نبود است
در اين غم نگشود است

سينه هيچ شهيدى نخراشيده به سُمّى
بأبى انتَ و اُمّى

حق اگر جلوه با وجهِ اَتَمَ كرده در انسان
كان نه سهل است و نه آسان

به خودِ حق كه تو آن جلوه با وجهِ اَتمّى
بأبى انتَ و اُمّى

منكر عيد غديرخم و آن خطبه و تنزيل
كر و كور است و عزازيل

با كر و كور چه عيد و چه غديرى و چه خُمّى
بأبى انتَ و اُمّى

در تولاّ هم اگر سهوِ ولايت چه سفاهت
اف بر اين شمِّ فقاهت

بى ولاى على و آل چه فقهى و چه شمّى
بأبى انتَ و اُمّى

كلّيات ديوان شهريار



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 10 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عيد غدير

امیـن وحی طبع من بیا به لاله زارها ....... بگیر اوج و پر بزن به گرد شاخسارها
بـریز دُر ز هر طرف به طَرف جـویبارها ....... بـیار شـعر نـاب خود به بزم گلعذارها

بخوان قصیـده از عـلی به شیوه ی هزارها
که جان خود به هر نفس کنم فدات بارها

بیا به محفل ولا دُری فشان سری بزن ....... ز دست خـتم انـبـیا شراب کوثـری بزن
ز دیده گوهری فشان به سینه آذری بزن ....... دمی بیا غمی ببر دلی ستـان پــری بزن

به وصف مـرتضی علی نوای دیگری بزن
بشو ز جــان غـبارها بـبـر ز دل قــرارهـا

نـزول رحــمـت خـدا به دامــن کـویـر شـد ....... علی علی علی بگو که موسم غدیر شد
امـــام کــشــور ازل الــی الابد امــیر شـد ....... به کـبـریا سفیر شد به مصطفی وزیـر شد

مــحب او عـــزیـز شـد عـدوی او حـقـیـر شـد
به قلب این نشاط ها به چشم اوست خارها

ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير

ادامه مطلب
[ 10 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت امام هادی (علیه السلام)

براي مشاهده كليه اشعار مربوط به

مدح و ولادت

 امام هادي (عليه السلام) 

اينجا

كليك كنيد

 



برچسب‌ها: اشعار ولادت امام هادی (علیه السلام)
[ 9 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار مدح امام هادی (علیه السلام)

 یادتان هست نوشتم که دعا می خواندم
داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم

از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد
محکمات کلمات تو مسلمانم کرد

کلماتی که همه بال و پر پرواز است
مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است

کلماتی که پر از رایحهً غار حراست
خط به خط جامعه آیینهً قرآن خداست

عقل از درک تو لبریز تحیر شده است
لب به لب کاسه ی ظرفیت من پر شده است

همه ی عمر دمادم نسرودیم از تو
قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو

من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم
عرق شرم به پیشانی دفتر دارم

شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو
فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو

دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد
شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد

بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم
رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم 

تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران
دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران

من زمین گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست
کلماتم کلماتی ست حقیر ای باران

یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود
یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران

نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم
مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران

ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد
ما که از نسل غدیریم ، غدیر ای باران

پسر حضرت دریا! دل مارا دریاب
ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران

سامرا قسمت چشمان عطش خیزم کن
تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران

سید حمیدرضا برقعی




موضوعات مرتبط: امام هادی(ع) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار مدح امام هادی (علیه السلام)
[ 9 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت امام هادی (علیه السلام)

 بالاتر از این هاست لوایی که تو داری
خورشید دمیده ز عبایی که تو داری
از بنده نوازی و عطایی که تو داری
آقای جهان است گدایی که تو داری

ما خاک بخیلیم و شما ابر سخایی
محبوب شده از کرمت شغل گدایی

چون جامه که بر قامت زیبا بنشیند
مهر تو به دلهای مصفا بنشیند
هرکس به دلش مهر تو آقا بنشیند
مهرش به دل حضرت زهرا بنشیند

لطف خود زهراست که ما اهل یقینیم
آن روز دعا کرده که امروز چنینیم

تو آینه داری و کلام تو گهر بار
در وصف تو ماندند...چه گفتار و چه اشعار
حقا که زلالی و نجیبی و نسب دار
بر شیر ندارد اثری زوزه ی کفتار

در عالم از این نکته هزاران اثر افتاد
با آل علی هر که در افتاد ور افتاد

بیراهه نرفتیم اگر هادی ما اوست
ذکر ولی الله همان جلوه ی یا هوست
چون شیشه ی عطری که به یک واسطه خوشبوست
در چنته ی ما نیست به جز مرحمت دوست

العبدُ و ما فی یده کان لمولاه
از برکت خورشید کند جلوه گری ماه

تو هادی مایی و جهان بی تو سراب است
اوصاف تو در آیه ی تطهیر کتاب است
تو عشق مدامی و دمت مستی ناب است
جای ولی الله کجا بزم شراب است؟

یک آیه بخوان آتش کفرش به یم افتد
یک شعر بگو کاخ و سرایش به هم افتد

گفتند شراب و دلت ای ماه کجا رفت
از مجلس بغداد سوی شام بلا رفت
لب پاره شد و ناله ی زینب به هوا رفت
خون از لب شه، روح زجان اُسرا رفت

شد مجلس اغیار همان بزم خرابه
وقتی که سر افتاد به دامان ربابه

سیدعلی رکن الدین

 

 



موضوعات مرتبط: امام هادی(ع) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ولادت امام هادی (علیه السلام)
[ 9 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار امام هادی(علیه السلام)

آقا از اینکه اینهمه تنها شدی ببخش
از اینکه خرج مردم دنیا شدی ببخش

مظلومی مقام تو تقصیر دشمن است
اما غریب بین احبّا شدی ببخش...

تا قبل از این برای تو کاری نکرده ایم
مظلو م بی وفا شدن ما شدی ...ببخش

تقصیر ماست حُرمتتان را شکسته اند
زخمی بی تفاوتی ما شدی ببخش

حسین رستمی



موضوعات مرتبط: امام هادی(ع) - ولادت،مدحامام هادی(ع) - شهادت

برچسب‌ها: اشعار امام هادی(علیه السلام)
[ 9 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت امام هادی (علیه السلام)

 هرکه را آسمانی اش کردند
در نگاه تو فانی اش کردند

هرکسی را که عطر و بوی تو داشت
غرقِ در مهربانی اش کردند

در بهشت خدا محبّ تو را
لایق حکمرانی اش کردند

و سپس عاشق ولایت را
تا ابد جاودانی اش کردند

از سبوی تو هرکسی مِی زد
مست آئینه خوانیش کردند

هر نبی را جدا جدا اوّل
پای درس تو فانی اش کردند

هرکسی را لیاقتی دادند
خرج دلبر جوانی اش کردند

با نگاهت دوباره زنده شدیم
تو نظر کرده ای که بنده شدیم

ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: امام هادی(ع) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ولادت امام هادی (علیه السلام)

ادامه مطلب
[ 9 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت امام هادی (علیه السلام)


شروع عشق به نام خدا به نام شما
من آفریده شدم تا شوم غلام شما
هزار شکر نبوده هنوز روی سرم
به غیر سایه ی لطف علی الدوام شما
کبوتر دل من که نمی پرد همه جا
از آن زمان که گرفتار شد به دام شما
برای آنکه جنان را فقط نگاه کند
نشسته است شب و روز روی بام شما
خوشا به حال کسی که شده در این دنیا
مسیر زندگی اش روشن از کلام شما

شما تمامی دار و ندار من هستید
تمام عمر همه اعتبار من هستید

جهان به زیر قدوم تو خار می گردد
نفس زنی همه عالم بهار می گردد
برای عرض ارادت به محضرت، خورشید
به سمت گنبد تو رهسپار می گردد
یکی دو شب که نه ، هر شب به سامرا، مهتاب
میان صحن تو مثل غبار می گردد
اگر که تیغ دو ابروت می کشد ، جانم
هزار بار به پایت نثار می گردد
اگر به عشق تو مردم شما نخور غصه
یک عاشقت کم از این صد هزار می گردد

همیشه زنده بود هرکسی فدای تو شد
و خوش به حالش اگر خاك سامرای تو شد

دلم بهانه گرفته، بهانه ات هادی
نشسته ام چو گدا پشت خانه ات هادی
نگاه کن به خدا آب و نان نمی خواهم
تمام حاجت من آستانه ات هادی
بخوان تو جامعه را تنگ شد دلم امشب
برای زمزمه ی عاشقانه ات هادی
به عرش نقل محافل بیان مدح شماست
و جبرئیل بخواند ترانه ات هادی
تو آمدی که گرفتاری ام شروع شود
شوم اسیر تو و آب و دانه ات هادی

 تو آمدی که بدانم جلال يعني چه !
تو آمدی که ببینم جمال يعني چه !

بگیر دست مرا تا به سامرا ببری
بگیر دست مرا عرش کبریا ببری
ببین که دور و بر من غریبه بسیار است
بگیر دست مرا ، یار آشنا، ببری
تو رهنمای منی ، تا نیامده شیطان
بگیر دست مرا تا سوی خدا ببری
همه یقین من این است راه حق آنجاست
به هر کجا که دلت خواست تا مرا ببری
به آن ضریح تو سوگند می دهم مولا
مرا تو یک شب جمعه به کربلا ببری...

که روضه خوان بشوم در حریم خون خدا :
"میان آن همه لشكر ...حسين... وا...تنها..."

 
رضا رسول زاده

 



موضوعات مرتبط: امام هادی(ع) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ولادت امام هادی (علیه السلام)
[ 9 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت امام هادی (علیه السلام)


الا ز خالق و خلقت سلام حضرت هادی
الا ولای تو فیض مدام حضرت هادی
الا کلام تو خیرالکلام حضرت هادی
الا به دست تو دین را زمام حضرت هادی
تویی به ملک الهی امام حضرت هادی
وصی حضرت خیرالانام حضرت هادی

ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: امام هادی(ع) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ولادت امام هادی (علیه السلام)

ادامه مطلب
[ 9 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

سرود ولادت امام هادی (علیه السلام)


شکر خدا تو سینه عشق  امام هادی دارم
تموم زندگیم و پای ولایتش میذارم
یه ساقی رسیده  چرا باهات پیمونه نیست
اگه باشی کاهل  تقصیر صاحبخونه نیست
لطف خدا زیاده 2
امشب شب عزیز دل جواده

*****

خدا بیامرزه اونی که منو برات جدا کرد
سفارش تو، شهرری رو شبیه کربلا کرد
تویی امام   جامونده های کرببلا
بده براتم   آقا تو در راه خدا
لطف خدا زیاده 2
امشب شب عزیز دل جواده


*****

ذکر علی علی می گیرم اسم تو هم علیه
حاجیا دور کعبه میگن صاحب حرم علیه
ولایت حیدر شده همه ی تاب و تبم
اشهد ان علی ولی الله رو لبم
حیدر شه غدیره 2
بر مومنین عالم علی امیره


*****

 شبای نزدیک غدیره دوباره بی قرارم
آقایی جز علی ندارم   شاعر ذوالفقارم
ولایت حیدر  برای خلقت هدفه
دل بی قرارم  بنده ی شاه نجفه
حیدر شه غدیره 2
بر مومنین عالم علی امیره

رضا تاجیک



موضوعات مرتبط: امام هادی(ع) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: سرود ولادت امام هادی (علیه السلام)
[ 9 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

سرود ولادت امام هادی (علیه السلام)


این دل عاشقم دوباره           تا به آسمونا پر کشیده
همه بیاین بریم گدایی           نوه ی امام رضا رسیده
اگه در حال نمازی             یا که در راز و نیازی
تمومش کن تا بریم ما          برای غریب نوازی

*****
 قدم میذارم روی ابرا          تا میون مجلسش می شینم
حس میکنم که خنده های      رضایت زهرا رو می بینم
ذات رحمان و رحیمه         با اصالت و کریمه
نمایندش توی ایران           حضرت عبدالعظیمه

*****

تو دلبری رو دست نداره         کیه که اسیر این آقا نیست
شاعر لحظه ی حضورش        به خدا به جز خود خدا نیست
اگه از مسافرای                  حرم آقا جا موندم
خدا می دونه همیشه              زیارت جامعه خوندم

*****

دلم میخواد یه شب که پام و      تو حرم سامرا بذارم
از اونجا جونم و  به پای         زیارت کربلا بذارم
چون که نزدیکه محرم           دوست دارم براش بمیرم
با امام هادی امشب              ذکر یا حسین می گیرم

رضا تاجیک



موضوعات مرتبط: امام هادی(ع) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: سرود ولادت امام هادی (علیه السلام)
[ 9 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت امام هادی (علیه السلام)


امشب همه نورانی ز ماه شب عشقند
امشب همه ی حور و ملک در تب عشقند

امشب همهی حور و ملک قطره به قطره
چون جام طهورای جنان در لب عشقند

امشب چه شده مرکب عشقم شده پا کوب
امشب همه ی ماه رخان کوکب عشقند

امشب چه شده ماه جواد آمده دنیا
امشب همگی جمع به دور رب عشقند

امشب همه گی مست ز جام علویّ اند
انگار تماشاگر بر رویّ علیّ اند

 جعفر ابوالفتحی



موضوعات مرتبط: امام هادی(ع) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ولادت امام هادی (علیه السلام)
[ 9 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت امام هادی (علیه السلام)


آفتاب عزّت از عرش جلال آمد پدید
روز عید شادمانى را هلال آمد پدید

آفتابِ فضل، تابان گشت از کوه شکوه
ظلمت شب هاى هجران را وصال آمد پدید

روز، روزِ شادى و وقت نشاط آمد از آنک
بهترین روزهاى ماه و سال آمد پدید

اخترى گردید از برج ولایت جلوه گر
کز جمالش آیتى فرخنده فال آمد پدید

آسمان علم را تابنده ماه آمد عیان
بوستان شرع را خرم نهال آمد پدید

در سپهر عزّ و شوکت آفتاب آمد فراز
بر هماى دین و دانش پر و بال آمد پدید

دشمنان را مایه درد و الم شد آشکار
دوستان را دافع رنج و ملال آمد پدید

اى مسلمان دیده ات روشن که از لطف خدا
هادى الامّه شه احمد خصال آمد پدید

عشق و دل را موجبات اتّحاد آمد عیان
جان و تن را موجبات اتّصال آمد پدید

رکن دین، بحر سخا،غیث کرم، غوث امم
نور حق، شمس الضحى، فضل الکمال آمد پدید

عالمى فضل و تعالى، قلزمى علم و کمال
بر سریر جاه و اورنگ جلال آمد پدید

شوکت و جاه و سعادت را محیط، آمد عیان
حکمت و علم و فضیلت را جمال آمد پدید

جلوه دیگر به خود بگرفت عالم بهر آنک
بر رخ زیباى خلقت خط و خال آمد پدید

هر چه خواهى از خدا «طایى» بخواه امروز چون
بهر حاجت خواستن نیکو محال آمد پدید

طایى شمیرانى



موضوعات مرتبط: امام هادی(ع) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ولادت امام هادی (علیه السلام)
[ 8 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت امام هادی (علیه السلام)


امشب از جام ولایت سر خوشم
از دل و جان باده را سر می کشم

میکده دارد هوای دیگری
در طرب آورده می را ساغری

هر طرف آید ندای نوش نوش
می رسد از عالم بالا سروش

ملک ایمان را چراغانی کنید
سینه را جمله جوشانی کنید

از "سمانه" شد عیان روی نگار
کز رخش آمد به دنیا نو بهار

مه خجل از طلعت زیبای او
جمع مستان واله مینای او

در سرای فاطمه گل باز شد
گوئیا بار دگر اعجاز شد

دیده بگشوده به عالم نوگلی
که بود نور دو چشمان علی

تهنیت آید ز سوی کبریا
در حریم خانه ی ابن الرضا

او بود چشم و چراغ فاطمه
درد ها سازد بگردون خاتمه

زینت عرش است و ارکان وجود
مهره زیبای خلاق ودود

باز یاران، وا گل شادی شده
سالروز مولد هادی شده

عاشقان احساس مستی می کنند
خاک پایش کل هستی می کنند

می زند خنده به مستان روزگار
می سراید نغمه از شادی هزار

نوبهاران با دلی افروخته
بر تن گل جامه گل دوخته

در جنان زهرای اطهر لب گشاد
کامده دنیا گل باغ جواد

بهجت قلب علی مرتضاست
نور چشمان علی موسی الرضاست

حبیب الله موحد



موضوعات مرتبط: امام هادی(ع) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ولادت امام هادی (علیه السلام)
[ 8 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت امام هادی (علیه السلام)


به یمن تو گدای اهل بیتم
گدای هل اتای اهل بیتم

به لطف آستان مستجابت
مسلمان دعای اهل بیتم

به نام تو پس از عمری غریبی
غلام آشنای اهل بیتم

زیارت جامعه خواندی و حالا
سگ کهف الورای اهل بیتم

ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: امام هادی(ع) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ولادت امام هادی (علیه السلام)

ادامه مطلب
[ 8 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار دهه ولایت

دو بيتي هاي ولايي

از امر خدا ولايت احيا گرديد
ملعون بود آنكه مي نمايد ترديد
فرمود نبي بر همه مولاست علي
تا كور شود هرآنكه نتواند ديد

 جواد حيدري

 *************

اين گفت بزرگ و نامدار است علي
وآن گفت كه مرد كارزار است علي
اما به حقيقت او نه آن است و نه اين
آيينه ي ذات كردگار است علي

 رضا ثابتي

 *************

عمريست كه دم بدم علي مي گويم
در حال نشاط و غم علي مي گويم
تا حال علي گفتم و انشاء الله
درباقي عمر هم علي مي گويم

 محمد حسين صغير اصفهاني

 *************

 مهر تو سرشته حق در آب و گل من
جا كرده چو جان به تن در آب و گل من
از مهر علي و مهر اولاد علي
محصول دو عالم منو حاصل من

ملا محسن فيض كاشاني



موضوعات مرتبط: * اشعارولایی

برچسب‌ها: اشعار دهه ولایت
[ 8 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار دهه ولایت

صاحب اين دل شيدا مهدي است
ولي نعمت عظما مهدي است
در مسيري كه به سوي حق است
مقصد قافله ها تا مهدي است
ذكر اعظم كه مراجع دارند
بهترين وقت سحر يا مهدي است

ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: * اشعارولایی

برچسب‌ها: اشعار دهه ولایت

ادامه مطلب
[ 8 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت امام هادی (علیه السلام)

بال كسي به اوج هوايت نمي رسد
حتي ملك به گرد دعايت نمي رسد
 
دسـتان آسمان به بلنـداي آسمان
بر خاك ريشه هاي عبايت نمي رسد
 
آقا بدون نور تو حتي فرشته هم
گمراه مي شود ؛ به هـدايت نمي رسد
 
تو چهارمين علي سرير ولايتي
درك زمين به فهم ولايت نمي رسد
 
فخر گدايي سر كويت همين بس است
صد پادشاه هم به گدايت نمي رسد
 
ما را غلام حضرت هادی نوشته اند
دیوانگان غیر ارادی نوشته اند
 
وقتي قرار شد که كمي سروري كنم
بايد هميشه پاي شما نوكري كنم
 
روي زمين كه رد و نشان از شما كم است
بايد نظر به نقطه ي بالاتري كنم
 
وقتي قرار شد به تو نزديك تر شوم
بايد كه التماس به چشم تري كنم
 
بار رسالت غم تو روي دوش من
پس مي توان به عشق تو پيغمبري كنم
 
با اين گدايي سر کوی تو بی گمان
بايد به كل عالميان سروري كنم
 
چون دل ميان زلف كسي ساده گم شدم
شكر خدا اسير امام دهم شدم
 
مسعود اصلانی



موضوعات مرتبط: امام هادی(ع) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ولادت امام هادی (علیه السلام)
[ 7 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت امام هادی (علیه السلام)

آستان خدا کمال شما
هفت پرواز زیر بال شما
 
با شما می شود به قرب رسید
ای وصال خدا وصال شما
 
گاه با آدم و گهی با نوح
بی زمان است سن وسال شما
 
مثل جبرئیل می شود بالم
با همین غوره های های کال شما
 
روزگاری است در پی دلم اید
گرچه نا قابل است مال شما

ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: امام هادی(ع) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ولادت امام هادی (علیه السلام)

ادامه مطلب
[ 7 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار ولادت امام هادی (علیه السلام)

 
از ابتدا گِل من را خدا مطهر کرد
و بعد عشق تو را در دلم مقدر کرد
 
به نور ناب نگاه چهارده خورشید
وجود و فطرت و ذات مرا منوّر کرد
 
زلال ناب ولایت به جان من نوشاند
سپس تمام دلم را به نام حیدر کرد
 
به فضل و رحمت زهرا سرشت قلبم را
زلال اشک مرا از تبار کوثر کرد

ادامه شعر در ادامه مطلب



موضوعات مرتبط: امام هادی(ع) - ولادت،مدح

برچسب‌ها: اشعار ولادت امام هادی (علیه السلام)

ادامه مطلب
[ 7 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عید قربان

اي عزيزان به شما هديه ز يزدان آمد
عيد فرخنده ي نوراني قربان آمد

حاجيان سعي شما شد به حقيقت مقبول
رحمت واسعه ي حضرت سبحان آمد

عيد قربان به حقيقت ز خداوند کريم
آفتابي به شب ظلمت انسان آمد

جمله دلها چو کويري ست پر از فصل عطش
بر کوير دل ما نعمت باران آمد

خاک ميسوخت در اندوه عطش با حسرت
نقش در سينه ي اين خاک گلستان آمد

امر شد تا که به قرباني اسماعيلش
آن خليلي که پذيرفته ز رحمان آمد

امتحان داد به خوبي بخدا ابراهيم
جاي آن ذبح عظيمي که به قربان آمد

آن حسيني که ز حج رفت سوي کرببلا
به خدا بهر سر افرازي قرآن آمد

سيد محمدرضا هاشمي زاده



موضوعات مرتبط: عید قربان

برچسب‌ها: اشعار عید قربان
[ 4 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عید قربان

دل سفر کن در منا و عيد قربان را ببين
چشمه‌هاي نور و شور آن بيابان را ببين

گوسفند نفس را با تيغ تقوي سر ببر
پاي تا سر جان شو و رخسار جانان را ببين

سفره ي مهماني خاص خدا گرديده باز
لاله ي لبخند و اشک شوق مهمان را ببين

ديو نفس از پا درافکن، سنگ بر شيطان بزن
هم شکست نفس را، هم مرگ شيطان را ببين

تيغ در دست خليل و بند در دست ذبيح
حنجر تسليم بنگر، تيغ بران را ببين

کارد تيز و دست محکم، حلق نازک‌تر ز گل
پاي تا سر چشم شو، اخلاص و ايمان را ببين

خاک گل انداخته از اشک چشم حاجيان
در دل تفتيده ي صحرا، گلستان را ببين

گريه و اشک و دعا و توبه و تهليل را
رحمت و لطف و عطا و عفو و غفران را ببين
 
آتش گرما گلستان گشته چون باغ خليل
در دل صحرا صفاي باغ رضوان را ببين

روي حق هرگز نگنجد در نگاه چشم سر
چشم دل بگشا جمال حي سبحان را ببين

خيمه ي حجاج را با پاي جان يک يک بگرد
آتش دل، سوز سينه، چشم گريان را ببين

دل تهي از غير کن تا بنگري دلدار را
سر بزن در خيمه‌ها شايد ببيني يار را 

سينه مشعر، دل حرم، ميدان ديد ما مناست
گر ببندي لب ز حرف غير، هر حرفت دعاست

غم مخور گر گم شدي يا خيمه را گم کرده‌اي
سير کن تا بنگري گم‌گشته ي زهرا کجاست

لحظه‌اي آرام منشين هر که را ديدي بپرس
يار سوي مکه رفته، يا به صحراي مناست؟

حيف ياران در مني رفتم نديدم روي او
عيب از آن رخسار زيبا نيست، عيب از چشم ماست

حاجيان جمعند دور هم به صحراي منا
حاجي ما در بيابان در مسير کربلاست

حاجيان کردند دل را خوش به ذبح گوسفند
حاجي ما ذبح طفلش پيش پيکان بلاست

حاجيان سر مي‌تراشند از پي تقصيرشان
حاجي ما هم چهل منزل سرش برنيزه‌هاست
 
حاجيان دست دعاشان بر سما گردد بلند
حاجي ما از بدن دست علمدارش جداست

حاجيان را هست يک قرباني آن هم گوسفند
حاجي ما هم ذبيحش جمله تقديم خداست

حاجيان را از هجوم زائرين بر تن فشار
حاجي ما سينه‌اش از سم اسبان توتياست

خوش بود «ميثم» هميشه سوگواري بر حسين
حاجي آن باشد که اشکش هست جاري برحسين

***استاد حاج غلامرضا سازگار***



موضوعات مرتبط: عید قربان

برچسب‌ها: اشعار عید قربان
[ 4 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]
صفحه قبل 1 ... 45 46 47 48 49 ... 62 صفحه بعد