مدح و مصیبت بی بی
آنکه از روز ازل حق ز صفایش دم زد
مهر مهرش زتجلی به دل آدم زد
کوثرش خوانده خداوند به قرآن کریم
رشته ی مهر علی را گره ای محکم زد
آنکه شرمنده شد از بخشش او بخشش جود
بوسه بر دست گدای درِ او حاتم زد
هیجده ساله جوانی که در ایام شباب
دفتر عمر ورا باد خزان بر هم زد
چه بگویم که چه ها دید ز شیطان صفتان
گویم آنقدر که آتش به همه عالم زد
رفته بود از پی احقاق حق از خانه برون
سیلی از کینه به رویش طمع آدم زد
پهلویش از اثر ضربت در بشکستند
ناله ای زد که شرر بر دل ابنِ عم زد
حمید کریمی
********************
سلام حضرت کوثر سلام خیر کثیر
سلام سیده خاتون سلام عشق امیر
شناسنامه ی تو صبح لیلة الاسراست
نزول شان تو شد شان آیه ی تطهیر
چقدر روز تولد دل از همه بردی
چقدر دل که به عشق شما نشد زنجیر
به یمن روز تولد برایت آوردند
فرشته های بهشتی لباس های حریر
به بنده پروری تو فقیر عادت داشت
به جمله های بفرما به لفظ خوب بگیر
تو نیم زندگی ات را شدی نصیب پدر
ونیم دیگر آن را علی ولی تقدیر
کنار حضرت حیدر چه لذتی دارد
فقط تو باشی و آقا، دو لقمه نان و پنیر
سر است از همه فرش های کاشانی
میان خانه ی مولا همان دو قطعه حصیر
برای حضرت حیدر سه روز شیرین بود
ولادت تو عروسی تو و روز غدیر
به روز های نداری چقدر سر کردی
به روزه های پیاپی به نان خالی و شیر
تو برتر از غزلی من زیاد کم گفتم
اگر که بد شده مادر ببخش خرده نگیر
روح الله قناعتیان
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: مدح و مصیبت
برچسبها: مهدی وحیدی