اشعار عيد غدير

اشعار عيد غدير


سنگ است دلم عشق علي سنگ نوشته
مي‌سوزم از اين عشق چو اسفند برشته

با جوهر اشك و قلم بال فرشته
بر لوح دل خسته ام اين جمله نوشته:
 
جز مهر علي در دل من خانه ندارد
"كس جاي در اين خانه ی ويرانه ندارد"
 
ما از مي مرد افكن اين ميكده مستيم
شاديم كه پيمانه و پيمان نشكستم

تا عشق علي هست در اين ميكده هستيم
پس خورده نگيريد كه ما باده پرستيم
 
هشدار كه نوشيدن اين باده مجاز است
"المنت لله که در میکده باز است"
 
فهميدم از اين راز كه در كعبه شكاف است
هرجا كه بود نام يدالله مطاف است

اين گفته نه بيهوده و اين دم نه گزاف است
در روز جزا شيعه‌ات از نار معاف است
 
چون غير علي در دو جهان هيچ نديدند
"مردان خدا پرده ی پندار دريدند"
 
تا نام تو پيچيد در آن شبه جزيره
شد پاك از اين خاك گناهان كبيره

زد چنگ به دامان تو هر ايل و عشيره
شد ثابت و سيار در اوصاف تو خيره
 
جز ساقي كوثر ز كسي جام نگيريم
"ما زنده به آنيم كه آرام نگيريم"
 
زان باده كه در روز غديريه به خم بود
پيداي تو شد هر كه در آن حادثه گم بود

فرياد ملائك بابي انت و ام بود
زان راز كه در آيه اكملت لكم بود
 
بيتي است امامت در اين خانه تويي تو
امروز امير در ميخانه تويي تو
 
آن بازوي خيبر شكنش رفت چو بالا
با دست شريف پدر ام ابيها

دادند دو دريا چو به هم دست تولا
شد ولوله و غلغله در عرش معلا
 
گفتند ملائك همگي عيد مبارك
اين عيد به هر پيرو توحيد مبارك
 
اي عقل در اوصاف تو حيران و مردد
وصف تو نگنجيده به هفتاد مجلد

عالم همه گم گشته آن موي مجعد
محبوب ابوالقاسم محمود محمد
 
نامش همه جا هست بگوييد كجا نيست
"كس نيست كه آشفته آن زلف دوتا نيست"
 
هركس كه ز حب تو به لب ناد علي داشت
در جام دل خويش صفايي ازلي داشت

آسودگي از شرك خفي شرك جلي داشت
گمراه نگرديد هر آن كس كه ولي داشت
 
از نام علي كاخ ستم در خطر افتاد
"با آل علي هركه در افتاد ور افتاد"
 
تا صورت پيوند جهان بود علي بود
يعني هدف از عالم موجود علي بود

تسكين دل آدم و داود علي بود
از آيه انفاق چو مقصود علي بود
 
اي محو جمال تو صاحب خانه
"مقصود تويي كعبه و بتخانه بهانه"
 
اي كاش شود ميثم و سلمان تو باشم
تا روز جزا دست به دامان تو باشم

در هردوجهان ريزه خور خوان تو باشم
كافر شوم از خويش و مسلمان تو باشم
 
كرديم نثار قدم تو دل و دين را
"تقديم كرديم همان را و همين را"
 
افسوس كه با نام تو كردند خرافات
در دايره تنگ جنايات و مكافات

يك عده پي شطح و گروهي پي طامات
در كاخ نشستند به عنوان خرابات
 
ما با تو نشستيم و از اين قوم بريديم
"ما چون ز دري پاي كشيديم، كشيديم"
 
عباس احمدی


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوعات مرتبط: عید غدیر

برچسب‌ها: اشعار عيد غدير
[ 12 / 8 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]