اشعار مناجات با خدا

اشعار مناجات با خدا


ای خدا امشب گریبان دلم را چاک کن
چشم خشکم را ز اشک خجلتم نمناک کن

باز از زنگار عصیان تیره شد دلهای ما
ازغبار معصیت دامان ما را پاک کن

تا به معراج نیایش این براق آه را
شب همه شب میهمان خانۀ افلاک کن

ما ز پا افتادگان را دستگیری کن، سپس
در ره آزادگی و بندگی چالاک کن

لذت حال دعا را در مذاق ما بریز
نالۀ ما را سر سجاده آتشناک کن

تا که فردا حاصل امروز را پیدا کنیم
با تولای علی ما را به زیر خاک کن

گلشن جان «وفائی» پر گل است از یاد تو
این گلستان وفا را خالی از خاشاک کن

سید هاشم وفایی

************************

ادای حق تو با گریه ی بهاری نیست
ادای حق تو با اشکهای جاری نیست

تو سر به راه شدن از گدات می خواهی
ادای حق تو تنها به گریه زاری نیست

حساب معصیتم رفته است از دستم
نگاه های حرام مرا شماری نیست

تمام فاصله ها را گناه پر گرده
وگرنه بین منو صاحبم حصاری نیست

پر اضطرابم و آرامشی ندارم من
کسی که دور شود از تو را قراری نیست

حرام باد نمازی که بی محبت توست
نماز عرض نیاز است پس تجاری نیست

به دست خویش زدن رو کمال هر مرد است
برای مرد،حلال آوری که عاری نیست

هزار سال دگر هم مطیع تو نشوم
جواب نامه ی کرب و بلام آری نیست

به دست شاه خراسان سپرده است خدا
جواز کرب و بلا را،به پولداری نیست

مرا که از درِ “باب الجواد” آمده ام
مران ز پیش خودت،جز تو سایه ساری نیست

قسم به حضرت معصومه آدمم کن تو
برای چشم تو این کارها که کاری نیست

محمد کاظمی نیا

************************


نوکر این دریم، می ارزد
سوز دل می خریم، می ارزد
گر خدای کرم حسین بود
رو زدن بر کریم می ارزد

خسته بالی اگر، حسین بگو
باز کن بال و پر، حسین بگو
حُر به من گفت اگر کنهکاری
تو از این در نَپَر، حسین بگو

حر به من گفت: منی که بد بودم
روبروی حسین سد بودم
دم آخر به خیمه ی آقام
آمدن را ولی بلد بودم

حر به من گفت: پر بگیر نترس
دامن شاه را بگیر نترس
مثل من توبه کن به پاش بیفت
یا حسینی بگو، بمیر نترس

امیر عظیمی

************************


عبدآلوده منم کز چشم یار افتاده ام
بس خطا کردم ز اوج اعتبار افتاده ام

توبه هایم را گناهانم خرابش می کند
میوۀ خامم که باز از شاخسار افتاده ام

کاروانِ عشق شب های دعا در رفتن است
من ولیکن گوشه ای از رهگذار افتاده ام

از در خویشم مران، جانِ علی، جانِ حسین
دل پریشانم که دست روزگار افتاده ام

کـربلایم را بیـا امشب دگـر امضـا بـزن
خسته گردیدم ز بس زار و نزار افتاده ام

وحید دکامین

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوعات مرتبط: مناجات با خدا

برچسب‌ها: اشعار مناجات با خدا مهدی وحیدی
[ 14 / 4 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]